سوزانه کولبل
ترجمه؛ محمدعلی فیروزآبادی
ساعت هفت صبح سه شنبه ۳۱ مارس «بیت الله محسود» گوشی تلفن را برداشت و شماره «آلامگیر بهیتانی» مفسر رادیو در بخش مربوط به اخبار حوزه مرزی شمال غرب را گرفت. این رهبر طالبان پاکستان که پشتون ها او را «بیت» می نامند در این مکالمه تلفنی لحنی آرام و دلجویانه داشت. بیت ضمن تحسین اعمال خود گفت حمله روز پیش به آکادمی پلیس در لاهور و حمام خونی که در آنجا به راه افتاد توسط رزمندگان تحت امر وی بوده و اضافه کرد به آنها ماموریت داده است در حد امکان به حذف «حامیان رژیم خیانتکار پاکستان» اقدام کنند.
آن گروه ۱۰نفره تروریست با یونیفورم های دزدی توانستند به آن اردوگاه آموزشی وارد شوند و به کشتار دانشجویان پلیس اقدام کنند. حمله کنندگان از گروگان های خود سنگر ساختند و بدین ترتیب در داخل ساختمان موضع گرفتند و در همین حال هلی کوپترها و یگان های ویژه ارتش و پلیس سر رسیدند و در پایان کار سه تروریست را کشته و بقیه را دستگیر کردند.
این در حالی بود که اجساد هشت دانشجوی کشته شده در محوطه این اردوگاه قرار داشت. محسود در آن مکالمه تلفنی گفت این حمله به تلافی و به این دلیل صورت گرفت که پرزیدنت «آصف علی زرداری» به امریکایی ها اجازه داده است متحدان وی را در مناطق مرزی با افغانستان تعقیب و شکار کنند. رهبر طالبان پاکستان لاف زنانه گفت؛ «من از مرگ هراسی ندارم» و سپس تهدید کرد؛ «به زودی امریکایی ها دچار درد و رنج خواهند شد. ما با حمله یی که جهانیان را شگفت زده خواهد کرد جنگ را به واشنگتن خواهیم کشاند.»
واشنگتن این تهدید را جدی می گیرد. پرزیدنت اوباما از زمان انتخابش به این سمت در نوامبر گذشته همواره به متحدانش اصرار دارد نباید درام افغانستان را به تنهایی مورد توجه قرار دهند بلکه این مناقشه یی منطقه یی است که پاکستان هم در آن جای دارد.
اوباما در اجلاس اخیر سران ناتو ضمن تشریح طرح هایش در مورد بحران فزاینده در افغانستان بارها از پاکستان سخن گفت. رئیس جمهور امریکا تعریف دیگری نیز از هدف این جنگ ارائه داد؛ برقراری دموکراسی در کشور فقیر افغانستان دیگر مساله اصلی غرب نیست بلکه این نابودی طالبان و القاعده در افغانستان و پاکستان است که هدف اصلی به شمار می آید.
از این استراتژی جدید در ادبیات نظامی با عنوان «آفپک» (افغانستان و پاکستان) یاد می شود و در واقع هدف اصلی نجات آفپک است. بی تردید آفپک در خطر است. ژنرال «دیوید پترائوس» کهنه سرباز جنگ عراق و فرمانده ستاد مرکزی نیروهای امریکا از یک «روند نزولی» در این جنگ می گوید و در نظر دارد که با افزایش سربازان امریکایی به ۶۸ هزار نفر در مرحله اول و ۷۸ هزار نفر در مرحله دوم از ادامه این روند نزولی جلوگیری کند. ارتش امریکا در سال آینده علاوه بر جبهه های شرقی مرز افغانستان، مسوولیت نبرد با طالبان در جنوب این کشور را نیز عهده دار خواهد شد و بدین ترتیب تقریباً سراسر مرز پاکستان با افغانستان تحت فرماندهی ارتش امریکا درمی آید.
ظاهراً به جای افغانیزه کردن جنگ با آموزش سربازان و پلیس محلی و بومی، راهکار جدید امریکانیزه کردن آن مدنظر است. امریکا بر جنگ با یک دشمن سوم هم اصرار دارد، همان دشمنی که از پاکستان می آید و علاوه بر آن کشور، سراسر جهان غرب را مورد تهدید قرار می دهد. افراد فراری طالبان افغانستان تحت رهبری «ملا عمر» در کوئتا به سر می برند یعنی در همان شهر مرکزی استان بلوچستان پاکستان که در واقع دژ مستحکم این گروه به شمار می آید. این گروه در مناطق قبیله یی مرز افغانستان از سوی طالبان پاکستان به رهبری محسود تقویت و پشتیبانی می شوند. اما به اصطلاح خوراک عقیدتی و مادی این هر دو گروه را القاعده به رهبری «اسامه بن لادن» تامین می کند و آنها می توانند در خارج از پاکستان هم دست به عملیات بزنند. از قرار معلوم بن لادن و هسته سخت و نفوذناپذیر شبکه اش هم از مدت ها پیش در مناطق کوهستانی واقع در مرزهای افغانستان با پاکستان مخفی شده اند.
اوباما از این مناطق واقع در دو طرف مرز به عنوان «خطرناک ترین منطقه جهان» یاد می کند. او تنها نگران شکست غرب در افغانستان نیست بلکه بیش از همه از فروپاشی دولت اتمی پاکستان وحشت دارد؛ فروپاشی که پیامدهایی نامعلوم برای این بخش از جهان و تبعاتی به شدت منفی برای غرب خواهد داشت.
«دیوید کیلکالن» یکی از پرنفوذترین مشاوران ژنرال پترائوس اخیراً گفت؛ «احتمال فروپاشی پاکستان در شش ماه آینده وجود دارد.» و این خطری است که به عقیده وی همه آنچه را که از یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ به این سو شاهد آن بوده ایم، به حاشیه خواهد برد. به همین خاطر امریکا برای تجهیز و آموزش بهتر ارتش پاکستان از همین حالا در فکر هزینه سالانه یی بالغ بر ۵۰۰ میلیون دلار است که در ردیف «بودجه اضطراری جنگی» تعریف شده است.
مدت هاست که در دو سوی این مرز یعنی هم در پاکستان و هم در افغانستان جنگ و خونریزی در جریان است. امریکایی ها از شش ماه پیش سعی می کنند به وسیله موشک های دقیق و کنترل از راه دور مخفیگاه های تندروهای اسلامی در مناطق قبیله یی پاکستان را مورد حمله قرار دهند. این نوع عملیات در دوران بوش آغاز شد و در دوران اوباما ادامه یافته و بر شدت آن افزوده می شود. ارتش امریکا برای این حملات موشکی دیگر نیازی به کسب مجوز از دولت اسلام آباد نمی بیند. بر پایه گزارش یکی از نهادهای اطلاعاتی پاکستان از فوریه گذشته تا امروز ۸۰ حمله موشکی از این نوع صورت گرفته و ۳۷۵ قربانی داشته است و در این میان تعداد زیادی از غیرنظامیان نیز قربانی این حملات شده اند.
البته نزدیک به یک دوجین از رهبران بلندپایه القاعده نیز بر اثر این حملات کشته شدند که از میان آنان می توان به «اسامه الکینی» رهبر شاخه القاعده در پاکستان اشاره کرد که ژانویه گذشته کشته شد. نام الکینی در صدر لیست افراد تحت تعقیب اف بی آی قرار داشت زیرا از قرار معلوم وی مسوولیت اولین حملات بزرگ القاعده به سفارتخانه های امریکا در شرق آفریقا (۱۹۹۸) را برعهده داشته است. امریکا از مرگ الکینی به عنوان ضربه یی مهم بر پیکر القاعده پاکستان یاد می کند.
«لئون پانتا» رئیس سیا این حملات موشکی را «کارآمدترین سلاح» در جنگ علیه گروه های شبه نظامی در پاکستان می داند. در هفته های گذشته نیز امریکایی ها با حمله به یکی از اردوگاه های محسود در شمال غرب افغانستان، ۱۲ پیکارجوی وی را از پای درآوردند.
بیت الله محسود ۳۵ ساله نمونه کاملی از شورشیان شرور نسل جدید طالبان به شمار می آید. او در خلال حمله امریکا به افغانستان در نوامبر ۲۰۰۱ فرماندهی یک واحد کوچک را در اختیار داشت. بعدها به کادرهای فراری القاعده کمک کرد که در دهکده های مرزی وزیرستان جنوبی مخفی شوند و «عرب ها» یا همان کادرهای القاعده هم به عنوان تشکر، کمک های مالی در اختیار او گذاشتند و به آموزش افراد وی پرداختند.
محسود زمانی در مدارس قرآن معلم ورزش بود. او نه از تحصیلاتی برخوردار است و نه عنوانی مذهبی دارد. اما توانسته است یک رژیم وحشت در مناطق قبیله یی برپا کند و به صورت سیستماتیک آن را گسترش دهد. محسود از خیانتکاران به عنوان «جاسوس» و «دشمن اسلام» یاد می کند و در ملاءعام آنها را گردن می زند. هنگامی که نزدیکان یکی از این قربانیان قصد خاکسپاری او را داشتند، یک حمله کننده انتحاری به آنها حمله کرد و جمعیت عزادار را به هوا فرستاد.
محسود همچون آهن ربایی است که می تواند بنیادگرایان سراسر دنیا را به سوی خود جذب کند. از جمله آنها می توان از رزمندگان سابق کشمیر یاد کرد که پس از ممنوعیت فعالیت های سازمان شان وظایف جدیدی برای خود تعریف کردند و توانستند از میان مربیان بازنشسته شده سرویس امنیت داخلی پاکستان (آی اس آی) افرادی را به خدمت بگیرند. افزون بر آن، صدها جهادگر جوان از کشورهای خلیج فارس و ازبکستان و ترکمنستان و چچن نیز به محسود پیوسته اند.
و به این ترتیب امروز مهم ترین مرکز آموزش تروریسم بین الملل در وزیرستان واقع است و همان گروه هایی که زمانی رقیب یکدیگر بودند، امروز در کنار هم قرار گرفته اند.
ملا عمر هم بر امور این بنیادگرایان و طالبان پاکستان نظارت دقیق دارد؛ همان کسی که تا پاییز ۲۰۰۱ رهبر طالبان و به نوعی رئیس دولت افغانستان بود. او از جمله پایه گذاران طالبان محسوب می شود و یک چشم خود را در جنگ از دست داده است. از قرار معلوم دختر وی نیز همسر بن لادن است و همو بود که امکان اقامت رهبر القاعده در افغانستان را مهیا کرد.
اما در این میان پرزیدنت «کرزی» مجوزی برای اسلام گرایان تندرو صادر کرد که موجب تنش های زیادی شد. او قانونی را توشیح کرد که طبق آن زنان باید در هر زمان به خواسته های جنسی شوهرانشان تن دهند و برای خروج از خانه باید اجازه همسر را داشته باشند. «هیلاری کلینتون» از ابلاغ این قانون شگفت زده شد و به همین خاطر با کرزی به گفت وگو نشست. «یاپ دو هوپ شفر» دبیرکل وقت ناتو هم گفت چرا باید سربازان ناتو را به کشوری اعزام کرد که چنین قانونی در آن تصویب می شود. طالبان ملا عمر بار دیگر در افغانستان قدرت گرفته است اما این قدرت تنها به آن کشور محدود نمی شود. به گزارش نشریه «نیویورک تایمز» قبل از آغاز سال جدید ملا عمر گروه شش نفره یی را به وزیرستان اعزام کرد. آنها در آنجا نسبت به استراتژی جدید امریکا در افغانستان هشدار دادند و از گروه های پاکستانی خواستند رقابت ها را کنار بگذارند. و هدف اصلی؛ «آزادسازی مشترک افغانستان از اشغال امریکا». ملاعمر همراه با این گروه نامه یی هم فرستاد که در آن آمده است؛ «اگر کسی خود را موظف به جهاد بداند باید در افغانستان بجنگد.»
بیت الله محسود هم با خوشحالی زایدالوصفی به این جبهه واحد و دیگر فرماندهان طالبان پیوست. سپس در پایان ماه فوریه شبنامه هایی به زبان اردو در مناطق مرزی افغانستان و پاکستان توزیع شد که خبر از پیدایش پلت فورم جدیدی برای جهاد می داد. «شورای متحد مجاهدین» اعلام کرد اتحاد همه رزمندگان به خواست ملا عمر و اسامه بن لادن صورت پذیرفته است و از این به بعد همه طالبان نه تنها علیه کرزی و زرداری بلکه علیه اوباما هم به جنگ خواهند پرداخت.
«امتیاز گل» کارشناس مرکز مطالعات امنیتی در اسلام آباد می گوید؛ «این گروه هویت و کیفیت جدیدی دارد و آنها در حال حاضر چهره پاکستانی القاعده هستند.» گل که اخیراً کتابی در مورد تروریسم در مناطق قبیله یی نوشته است، عقیده دارد همه رهبران طالبان با القاعده ارتباط تنگاتنگ دارند. به گفته وی کمپ های آموزش حمله کنندگان انتحاری توسط فرماندهان طالبان از خارج هدایت می شود و «حتی نوع جلیقه های مورد استفاده این حمله کنندگان انتحاری همان جلیقه هایی است که پیکارجویان القاعده به کار می برند.»
گسترش منطقه جنگ پاکستان را به ورطه سقوط می کشاند. این کشور نه تنها به خاطر حملات شبه نظامیان تهدید می شود، بلکه عملیات نظامی علیه طالبان نیز بیش از آنکه سودی در برداشته باشد، برای پاکستان زیانبار است زیرا حملات موشکی به مناطق مرزی موجب رانده شدن بنیادگرایان به داخل این کشور و شهرهای آن می شود. از زمان آغاز این حمله ها که منجر به کشته شدن تعداد زیادی از زنان و کودکان پاکستانی شده است، گروه های تندرو بیش از پیش بر آتش جنگ دمیده و صحبت از جهادی جدید به میان آورده اند. کیلکالن مشاور پترائوس می گوید؛ «من مخالف این حملات موشکی هستم. این حملات حتی اگر موجب از بین رفتن همه رهبران القاعده شود، باز هم کمکی به ما نمی کند زیرا ما در همان حال نیمی از جمعیت پاکستان را علیه خود می شورانیم.» کیلکالن استرالیایی مغز متفکر آخرین استراتژی امریکا در عراق بود؛ راهبردی که با افزایش نیروها آغاز شد. حال او نظریه یی را نمایندگی می کند که مبتنی بر مذاکره است؛ «باید با ۹۰ درصد کسانی که با آنها می جنگیم مذاکره کنیم و در عین حال به تقویت موقعیت خود بپردازیم.» این کارشناس ارشد در تدوین استراتژی جدید «آفپک» نیز با اوباما همکاری داشته است. کیلکالن وضعیت فعلی کل مناطق بحرانی را با مسمومیت خونی مقایسه می کند و عقیده دارد تحرکات شبه نظامیان بنیادگرا به صورتی اجتناب ناپذیر سراسر این کشور را فرا می گیرد. به عقیده وی پاکستانی ها بالاخره باید باور کنند بزرگ ترین خطری که آنها را تهدید می کند نه از ناحیه هندوستان بلکه در داخل پاکستان است.
ارتش پاکستان توانایی لازم برای توقف پیشروی طالبان را ندارد. چند هفته پیش نیز بنیادگرایان دره زیبای سوات در قلب پاکستان را تحت کنترل خود درآوردند تا در آنجا به گفته خودشان قوانین شریعت را اجرا و در عین حال با بهره برداری از منابع زمرد آن منطقه بتوانند هزینه جنبش های خود را تامین کنند. دولت پاکستان ضعیف تر از آن است که بتواند با شبه نظامیان این منطقه حتی به آتش بسی نصفه و نیمه دست پیدا کند. امورات این منطقه در چنگال «مولانا فضل الله» است یعنی همان کارگر سابق پیست اسکی سوات که از دو سال پیش با اعمال خود مردم منطقه مالاکند را به زندگی در ترس و وحشت وادار کرده است.
این جو ترور و وحشت به داخل پاکستان و به پنجاب و شهر مرکزی آن یعنی لاهور هم رسیده است. این شهر و به عبارتی این مرکز فرهنگی و لیبرال پاکستان در کنار مرز هند قرار دارد. به عنوان مثال بر سردر یکی از خیاطی های این شهر تابلویی نصب شده است که روی آن می خوانیم؛ «از ارائه خدمات به خانم ها معذوریم.» بسیاری از کارشناسان چنین اعمالی را نشانه یی از طالبانیزه شدن این شهر بزرگ قلمداد می کنند. در ماه اکتبر هم یکی از کافه های نزدیک به ایستگاه مرکزی لاهور بر اثر یک انفجار انتحاری ویران شد زیرا از قرار معلوم آن محل وعده گاه دختران و پسران مجرد بوده است. به فاصله یی کوتاه پس از آن سه بمب در یک جشنواره هنری منفجر شد. امروزه تعداد افرادی که در پاکستان بر اثر حملات تروریستی کشته می شوند، از افغانستان بیشتر است و تنها در سال گذشته ۲۲۶۷ پاکستانی قربانی این حملات شدند.
ارتش از رویارویی جدی با بنیادگرایان هراس دارد و علاوه بر آن هنوز هم بسیاری از افسران ارتش دشمن اصلی خود را نه طالبان بلکه هندوستان می دانند، همان کشوری که زمانی پاکستان از آن جدا شد و تا به امروز سه بار با آن به جنگ پرداخته است. بسیاری از افسران می گویند جنگ علیه ترور در مناطق شمال غربی از سوی امریکایی ها به آنان تحمیل شده است و عقیده دارند در جنگی بیهوده و اشتباه شرکت کرده اند.
رهبری ارتش پاکستان از چند دهه پیش آزادی عمل گسترده یی به سرویس آی اس آی در رابطه با گروه های تروریستی داده است. «احمد شجاع پاشا» مردی خوش برخورد می نماید و موهایش را به یک طرف سر شانه کرده است. این ژنرال پاکستانی در حالی که در دفتر شیک خود در مقر اصلی آی اس آی واقع در اسلام آباد نشسته است، می گوید؛ «آی اس آی یک نهاد امنیتی است و در جبهه مقدم دفاع از کشور فعالیت می کند.»
با این حال این نهاد اطلاعاتی امنیتی حتی در حوزه سیاست خارجی هم نفوذ دارد. پاشا به دورانی در دهه ۸۰ اشاره می کند که پاکستان در جنگ علیه اشغالگران شوروی در افغانستان همراه با امریکایی ها از مجاهدین پشتیبانی می کرد. به گفته وی در آن زمان این نوع کمک ها مطلوب بود و سپس ادامه می دهد؛ «من تقاضا دارم بپذیرید که سازمان های اطلاعاتی افغانستان و هندوستان هم علیه ما اقدام می کنند. البته ما هم کارهایی می کنیم که بعضاً نباید انجام شود.»
امریکایی ها از مدت ها پیش به فعالیت های آی اس آی بدگمان هستند و این سازمان را به رفتاری دوگانه متهم می کنند. به عنوان مثال «پرویز مشرف» رئیس جمهور پیشین پاکستان پس از حملات یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ داوطلبانه به شکار تروریست های القاعده که در مناطق مرزی مخفی شده بودند پرداخت و توانست از این راه کمک های نظامی میلیاردی دریافت کند. اما وی در همان زمان چنان دست رهبری طالبان را باز گذاشت که منجر به قدرت گیری دوباره آنان شد.
چندی پیش یکی از مقامات دولت اوباما به نحوی بی سابقه و علنی در نشریه نیویورک تایمز مستقیماً سازمان آی اس آی را متهم کرد که از طالبان در جنگ با متحدان امریکا و دولت کرزی حمایت های تسلیحاتی می کند و علاوه بر آن در جمع آوری نیرو برای این گروه همکاری دارد. شنود مکالمات رادیویی و تلفنی هم نشان می دهد اعضای آی اس آی قبل از هر حمله نیروهای ائتلاف، به طالبان هشدارهای لازم در آن مورد را می دهند.
این خبرها و گزارش با تصویری که مدیر سابق نهاد اطلاعاتی امریکایی «ان اس ای» یعنی «مایک مک کانل» سال پیش در پاکستان ارائه می داد مطابقت دارد. یک ژنرال دو ستاره پاکستانی در کمال آرامش به مک کانل گفته بود؛ «اگر چه ما به دلایل سیاسی با طالبان می جنگیم اما خواهان نابودی این گروه نیستیم زیرا امریکایی ها در درازمدت افغانستان را ترک می کنند و ارتش پاکستان باید مطمئن باشد که هندوستان از این خلاء قدرت سوءاستفاده نخواهد کرد. به همین خاطر ما باید از طالبان حمایت کنیم.»
به همین دلیل است که «بروس ریدل» مشاور اوباما عقیده دارد پاکستان غولی را خلق کرده است که حالا خالق خود را هم تهدید می کند. و «مادلین آلبرایت» وزیر خارجه اسبق امریکا هم از پاکستان به عنوان «میگرن جهانی» یاد می کند زیرا به عقیده وی سلاح های اتمی پاکستان می تواند در اختیار تروریست ها قرار گیرد و این کابوس امریکایی ها از زمان حملات یازدهم سپتامبر است.
البته ژنرال پاشا این نگرانی ها را محدود به همان پایتخت های کشورهای غربی می داند. او در حالی که در فنجان های ظریف انگلیسی چای می ریزد، تصور غرب از احتمال غلتیدن پاکستان به دامن تروریست های بنیادگرا را مردود می شمارد و می گوید؛ «امکان ندارد چنین اتفاقی بیفتد.»
اما این ژنرال هم گاهی اشتباه می کند. همین چندی پیش بود که او از رهبر مخوف طالبان پاکستان یعنی از بیت الله محسود به عنوان «میهن پرست» یاد کرد. معلوم نیست وجود چنین فردی برای پاکستان مفید است یا برای آی اس آی یا دیگری؟ این در حالی است که دولت امریکا برای سر این رهبر طالبان جایزه یی پنج میلیون دلاری تعیین کرده است.