(روزنامه آفتاب يزد - 1394/08/12 - شماره 4467 - صفحه 8)
هرچند رویدادها و تحولات خاورمیانه به عنوان یکی از مهمترین و حساسترین مناطق جهان همواره زیر ذره بین تحلیل و بررسی قرار داشته است، اما این روزها سرعت این تحولات به قدری زیاد شده است که بعضا تحلیلگران و کارشناسان نیز از حوادث و تحولات جا میمانند. ازطرف دیگر اتفاقات و رویدادهای منطقه به قدری در هم تنیده شده است که نمیتوان یکی از این تحولات را فارغ از دیگر رویدادهای در حال وقوع یا به وقوع پیوسته مورد تجزیه و تحلیل قرار داد، بلکه باید همه این رویدادها را مانند قطعات پازلی کنار هم گذاشت و پس از آن با دیدی کلی نتیجهگیری کرد تا بتوان تا حدودی به تحلیلی منطقی و واقع گرایانه دست یافت.
دسامبر 2010 را میتوان آغاز عصر جدیدی در خاورمیانه دانست که منجر به زنجیرهای از تحولات و رویدادها شد که یکی از پیامدهای آن، سقوط دیکتاتورهای تونس، مصر، لیبی و یمن و آغاز قیام مردمی در بحرین بود. اتفاقاتی که به یکباره برخی حکومتهای منطقه مانند عربستان سعودی و برخی دیگر از شیخ نشینها را که برای دههها در خواب خرگوشی فرورفته بودند متوجه خطری کرد که در یک قدمی آن قرار دارند و به همین سبب دیوانه وار بر آن شدند تا با اقداماتی جلو این سونامی را بگیرند که از جمله میتوان به اقدام غیرمتعارف عربستان در اعزام نیروی نظامی به بحرین برای سرکوب مردم این کشور اشاره کرد.
در این میان کشورهای غربی نیز درصدد برآمدند از این تحولات به نفع خود بهره برداری کنند و زمینه را برای دخالتهای خود در کشورهای مختلف آماده کنند که از جمله در لیبی با دخالت نظامی و نقض آشکار قطعنامه شورای امنیت که به هیچ وجه اجازه حمله نظامی به لیبی را نمیداد، شرایطی را در این کشور ایجاد کردند که با وجود آنکه بیش از چهار سال از سقوط سرهنگ قذافی گذشته، هنوز این کشور درگیر اختلافات داخلی و تروریسم است و نتوانسته است ثبات سیاسی و امنیتی خود را به دست بیاورد. مصر نیز با وجود رهایی از دیکتاتوری مبارک و برگزاری انتخاباتی دموکراتیک و پیروزی محمد مرسی، نتوانست از دستاورد انقلاب خود پاسداری کند و به سبب اشتباهات مرسی و افتادن در دام توطئههای آمریکایی و صهیونیستی زمینه سقوط خود با کودتا را فراهم کرد و به این ترتیب تجربه دموکراسی در این کشور نیز به یک سال نرسید.
اما در این میان غرب آسیا بیش از پیش هدف توطئه و دخالتهای خارجی قرار داشت و برخی کشورهای غربی با تجهیز و تقویت گروههای تروریستی، جنگی نیابتی را علیه دولتهای مستقل این منطقه کلید زدند و در راس این اهداف سوریه به عنوان خطمقدم محور مقاومت قرار داشت که قریب به بیش از چهارسال است از تروریسم و خشونت و افراطیگرایی رنج میبرد.
پروژه تغییر نظام قانونی سوریه و همینطور تحت فشار قراردادن حاکمیت عراق به عربستان سعودی واگذار شد و از آغاز بحران سوریه یک نام همواره پشت تمام عملیات تروریستی در خاورمیانه از سوریه و لبنان تا عراق به چشم میخورد، بندر بن سلطان، رئیس وقت سازمان اطلاعات سعودی که از نزدیکترین چهرههای رژیم سعودی به خصوص در دوران ملک عبدالله، پادشاه پیشین این کشور به آمریکا است، چنانکه صبری انوشه، تحلیلگر مسائل عربستان میگوید، بندر بن سلطان نقش مهمی در مناسبات عربستان سعودی با آمریکا دارد و عامل بهبود در روابط ایالات متحده با عربستان پس از حوادث یازده سپتامبر نیز بود. در آگوست ۲۰۱۳ والاستریت ژورنال گزارش داد که بندر بن سلطان به عنوان هدایت کننده فعالیت عربستان برای ساقطکردن حکومت بشار اسد منصوب شد و سازمان CIA این انتصاب را به عنوان جدی بودن عربستان در این راه تلقی میکند.
اما با گذشت مدتی از این تحولات، شرکای غربی ارتجاع منطقه دریافتند که رژیم سعودی بیش از آنکه توان عملی داشته باشد، بلوف میزند و ناتوان تر از آن است که به نظر میرسد، لذا دیگر متحدان منطقهای خود از جمله ترکیه را نیز به ورود جدی به حمایت از این توطئه فراخواندند و به این ترتیب ترکیه نیز به طرز غیرقابل باوری درگیر کمک و حمایت از تروریسم شد و از حمایتهای لجستیکی و تسلیحاتی گرفته تا پشتیبانیهایی مانند درمان زخمیها و... در مسیر حمایت از تروریستهای در حال نبرد با سوریه گام برداشت که این امر سبب ورود لطمات شدیدی به اعتبار و حیثیت ترکیه شد و اعتراض بسیاری از احزاب، شخصیتها و مردم این کشور را نیز به دنبال داشت، اما با وجود وسعت این توطئه و کمکهای منطقهای و فرامنطقهای به تروریستها، نظام قانونی سوریه با حمایت مردمی و محور مقاومت استوار و قوی ماند و آنچه طراحان این توطئه به دنبال آن بودند به وقوع نپیوست و نهایتا امروز همه طرفها به نتیجهای رسیدند که چندسال است جمهوری اسلامی ایران بر آن تاکید دارد و آن راهحل سیاسی است.
در این میان یمن نیز شاهد قیام مردمی علیه کسانی بود که با حمایت سعودی انقلاب چندسال قبل مردم را تصاحب کرده بودند و این قیام در میان بهت و حیرت رژیم سعودی به پیروزی رسید و عبدربه هادی منصور، رئیس دولت دست نشانده یمن مجبور به فرار شد و این تحولات در شرایطی روی داد که ملک عبدالله درگذشته بود و ملک سلمان از جناح سدیری به سلطنت رسیده بود و مشغول تسویه حسابهای داخلی در خاندان سعودی بود که در نتیجه آن افراد با تجربهتر مانند سعودالفیصل کنار گذاشته شدند و کار به دست جوانان خام و بیتجربه افتاد و عربستان سعودی که در این شرایط حیثیت سیاسی و نظامی خود را از دست رفته میدید، اشتباه محاسبهای بدتر از آنچه در مورد سوریه انجام گرفته بود را مرتکب شد و در اقدامی نسنجیده و عجولانه مدعی تشکیل ائتلاف عربی برای حمله به یمن شد و این حمله را با این خیال خام که کار را در عرض چند روز تمام خواهد کرد، آغاز نمود؛ اما از همان ابتدا شکاف در این ائتلاف ظاهری آشکار بود.
ابتدا مصر که در موضوع سوریه نیز با سیاست عربستان موافق نبود، خود را کنار کشید و حاضر به همراهی عربستان نشد و پس از آن نیز پاکستان هوشیارانه دست استمداد حاکمان حجاز را رد کرد و به این ترتیب عربستان پس از شکستهای گوناگون اینبار نیز شکستی سیاسی را تجربه کرد، اما حاضر به پذیرش این اشتباه نشد و با ادامه دادن به جنگ هر روز بیش از پیش خود را در گرداب یمن گرفتار کرد و همچنان در این غرق آب دست و پا میزند و وزیر خارجه کم تجربه و بیخرد سعودی در سخنانی مضحک و در حالی که همه جهان شاهد جنایتهای پیدا و پنهان رژیم سعودی و جنایات جنگی و تجاوز غیرقانونی در یمن هستند، با فرار رو به جلو و اظهارات فرافکنانه انگشت اتهام را به سوی ایران دراز میکند که به نظر میرسد اینگونه اقدامات عربستان را باید مصداق این مثل دانست که "الغریق یتشبث بکل حشیش"و به نظر میرسد سردرگمی ناشی از این شکستها و انزوا منجر به آشفتگی اداره امور و حتی عدم توانایی در مدیریت صحیح بزرگترین اجتماع مسلمانان در مراسم حج شد و بیکفایتی حاکمان سعودی در چندین مورد از سقوط جرثقیل تا فاجعه منا، منجر به جان باختن هزاران نفر از زائران خانه خدا شد و کارنامه حکومت سعودی را بیش از پیش سیاه کرد.
در همین حال، شکلگیری ائتلاف و همسویی روسیه، ایران، عراق و سوریه در جنگ با تروریسم که تاثیر خود را در همین مدت کوتاهی که از تشکیل آن میگذرد به خوبی میتوان مشاهده کرد، تیر خلاصی بود بر پیکره ائتلاف نامبارک عربی-غربی برای به آتش کشیدن خاورمیانه و ماهی گرفتن از این آب گل آلود. بهنظر میرسد افزایش حملات طالبان در برخی شهرهای افغانستان مانند قندوز و موج جدید تبلیغات رسانهای درخصوص خطر قدرت گرفتن طالبان در افغانستان را نیز باید بهانهای دانست که ناتو با توجه به ورود روسیه به عرصه مقابله با جنگهای نیابتی تروریستها در خاورمیانه که به شدت نگرانی غرب را در پی داشته است، برای ورود پررنگ تر به افغانستان دنبال میکند.
نتیجه آنکه با توجه به روند تحولات خاورمیانه از یمن تا سوریه و پس از شکستها و ناکامیهای زنجیروار عربستان که این کشور را ضعیفترین وضعیت خود در چند دهه اخیر قرار داده است و از طرفی نیز به سبب توطئه کاهش قیمت نفت که آن را با خیال خام، لطمهزدن به ایران مدیریت میکرد، با افزایش هزینهها به سبب جنگ پرهزینه در یمن، گرفتار کاهش درآمد شدید شده است و با اقدامات نابخردانه زنجیره واری مانند تایید حکم غیرقانونی و جنایتکارانه اعدام آیتالله نمر، نگران بروز شورشها و اعتراضات داخلی نیز هست و از طرف دیگر اختلافات داخلی در خاندان سعودی به حدی رسیده است که بعضا شاهزادگانی ندای بیکفایتی پادشاه و ولیعهد را سر میدهند و خواستار برکناری آنها هستند و همچنین کشیدهشدن نبرد به باب المندب که آبراه حیاتی انتقال انرژی برای غرب میباشد و هدف قرار گرفتن چندین کشتی جنگی ائتلاف عربی، همگی دلالت بر آن دارند که ادامه جنگ در یمن به نتیجهای جز فروپاشی حکومت سعودی منجر نخواهد شد، لذا این کشور و متحدان خارجی آن گزینهای جز خاتمه جنگ ندارند که البته این اقدام نیز هرچند در کوتاه مدت رژیم سعودی را از بحران نجات میدهد، اما موجب انزوای بیش از پیش آن خواهد شد و احتمالا منجر به تغییراتی در راس هرم قدرت این کشور خواهد شد.
از طرف دیگر دولت ترکیه نیز که در این ائتلاف ضد سوری در کنار عربستان قرار داشت و این اتحاد را به جایی رساند که پس از فاجعهای که در منا رخ داد رئیس جمهور ترکیه از سعودی به سبب میزبانی حج تشکر کرد! بر این اساس هرچند حزب عدالت و توسعه که در انتخابات قبلی نتوانست مانند بیش از ده سال گذشته اکثریت مطلق را به دست آورد، از ائتلاف با دیگر احزاب سر باز زد تا بار دیگر در انتخابات مجدد به این اکثریت دست یابد، اما به نظر میرسد این خیالی خام بیش نیست و با این روند فعلی، احتمال آنکه در انتخابات پیش رو همان اکثریت نسبی را نیز از دست بدهد فراوان است.
در سوی دیگر این ماجرا، جمهوری اسلامی ایران در فضای ایجاد شده پس از برجام که کشور را در موقعیتی مقتدرتر از همیشه قرار داده است و بهانه را از دست دشمنان گرفته، به اصلیترین تکیهگاه مبارزه با تروریسم، خشونت و افراطی گرایی در خاورمیانه تبدیل شده است و گفتمان آن، گفتمان منطق و عقلانیت شناخته میشود که با مواضع اصولی و دقیق و دیپلماسی فعالانه خود در کنار متحدان منطقهای خویش برای برقراری صلحی پایدار در خاورمیانه میکوشد و حتی کشورهای غربی نیز با اعتراف به این قدرت جمهوری اسلامی ایران اذعان داشتهاند که حل بحران خاورمیانه بدون مشارکت ایران ممکن نخواهد بود و با توجه به تضعیف و به نوعی شکست ائتلاف جنگ طلب در منطقه به نظر میرسد پیروزی نهایی بر تروریسم نیز نزدیک است. هرچند به هرحال باید مراقب توطئهها و تلاشهای ارتجاع منطقه و متحدان آنها بود.
http://aftabeyazd.ir/?newsid=18072
ش.د9404387