شش ماه گذشت!حسین شمسیان در کیهان نوشت:اردیبهشت امسال بود که خبر یک ماجرای ناهنجار به سرعت فراگیر شد و آه از
نهاد مردم برآورد. موضوعی که بعدها به «حقوقهای نجومی» شهرت پیدا کرد و
همه و همه هم درباره آن گفتند و نوشتند.
در بین همه اظهارات، یک صدا بود
که حرف دل مردم بود و بازتابی دقیق از موازین شرعی و سیره اهل بیت
سلامالله علیهم. سخنی که پژواک آن همچنان در گوشها طنینانداز است و دل
مردم را آرام کرد که نفر اول کشور و مرجع دینی و سیاسی مردم، از زبان آنها
سخن میگوید. رهبر عزیز انقلاب در خطبههای نماز عید فطر امسال، درباره
حقوقهای نجومی، سخنانی بیان کردند که نظیر آن را در سایر موضوعات نشنیده
بودیم. «این برداشتها نامشروع است، این برداشتها گناه است، این برداشتها
خیانت به آرمانهای انقلاب اسلامی است. قطعا در گذشته کوتاهیهایی شده
است، غفلتهایی شده است، بایستی جبران بشود؛ این جور نباشد که ما سر و صدا
بکنیم و بعد قضایا را تمام بکنیم و به کلی به دست فراموشی بسپریم؛ باید
دنبال بشود. ... دریافتهای نامشروع باید برگردانده بشود و اگر کسانی
بیقانونی کردهاند مجازات بشوند و اگر سوءاستفاده از قانون هم شده است
بایستی اینها را از این کارها برکنار بکنند؛ اینها کسانی نیستند که لیاقت
این را داشته باشند که در این مراکز قرار بگیرند... مسئله عزل کردن و
برکنار کردن و برگرداندن آنچه از بیتالمال به صورت نامشروع خارج شده است،
این را در دستور قرار بدهند. این وظیفه همه است؛ مردم نسبت به این مسئله
اهمیت میدهند و اگر چنانچه این قضیه اتفاق نیفتد و دنبالگیری نشود،
اعتماد مردم به نظام کاسته میشود که این فاجعه بزرگی خواهد بود. بایستی با
اقدام جدی، اعتماد مردم را حفظ کرد.»
حالا در آخرین روزهای آبان هستیم،
شش ماه از انتظار افکار عمومی برای برخورد با این حرامخواری گذشته ولی در
عمل اتفاقی نیفتاده است. چند نفری با سلام و صلوات تودیع شدند! در مراسم
تودیع، ذخیره انقلاب نام گرفتند و... دیگر هیچ!
اینکه سخنگوی دولت با
صراحت (یا با هر عبارت هموزن دیگری) کسی را که حقوق و پاداش و مزایای چند
صدمیلیونی گرفته و حتی حق اوقات فراغت فرزندانش را هم از بیتالمال
برداشته، «ذخیره نظام» مینامد نشان از چیست!؟ اینکه معاون وزیر اقتصاد، پس
از ماهها انتظار مردم، به راحتی میگوید اصلا چیزی به اسم حقوق نجومی
نداشتهایم چه معنایی دارد!؟ اینکه به تصریح رئیس سازمان بازرسی کل کشور و
علیرغم مخالفت صریح وی، با فشار یک مقام بلندپایه دولتی، شخص مفسدی به
ریاست یکی از بانکهای مهم کشور میرسد چه مفهومی دارد!؟ اینکه دادستان
تهران خبر میدهد که به وزیر پیشین آموزش و پرورش چند بار گفته بود رئیس
صندوق ذخیره فرهنگیان فاقد صلاحیتهای لازم است و از وی تقاضای برکناری او
را نموده بود را چگونه باید تعبیر کنیم!؟ اینکه در اوج مخالفت با
قراردادهای جدید نفتی و در حالی که هنوز هیچ چیزی به تصویب نرسیده و نهایی
نشده، یک نشریه خارجی خبر امضای تفاهمنامه بین وزارت نفت و شرکت توتال
فرانسه را افشا میکند، از چه چیزی حکایت دارد؟ اینکه علیرغم فساد آشکار
در موضوع قرارداد کرسنت، عوامل آن در مصدر امور قرار دارند و همین حضور،
خسارت چند ده هزار میلیارد تومانی (50 هزار میلیارد تومانی) به کشور و جیب
فرد فرد ایرانیان وارد شود را چگونه میتوان پذیرفت!؟
اینها تنها چند
نمونه از برخی تخلفات درشت و مهمی بود که آثار و تبعات اجتماعی آن بیش از
آثار مالی بسیار عظیم آن است. میتوان به این فهرست، موارد متعدد دیگری هم
اضافه کرد، اما هدف این نوشتار جمعآوری چنین مصادیقی نیست.
آنچه در
اینجا مد نظر است بررسی یک پرسش مهم و تعیینکننده است و آن اینکه «چرا
متخلفان و خائنان به بیتالمال و اعوان و انصارشان، از ادامه تخلفات باکی
ندارند و با حضور خود در مناصب حساس و ادامه همان رفتار، افزون بر وارد
کردن خسارات عظیم به بیتالمال، ضربات جبرانناپذیری به باور و اعتماد
عمومی میزنند!؟»
در این باره باید چند نکته را در نظر گرفت:
1-
انتظار جبران مافات و جلوگیری از این دست مشکلات از کسانی که یا خود
سببساز و زمینهساز آن بودهاند یا نظر موافق و حداقل مسامحی نسبت به آن
داشتهاند، انتظار چندان به جایی نیست. کافی است در نظر بگیرید که در
ماجرای حقوقهای نجومی، تمامی پرداختهای آنچنانی از زیر نظر و نگاه تیزبین
ذیحسابان دستگاههای مربوطه رد شده است! کافی است بیاد بیاورید بیش از یک
دهه قبل عالیترین مقام امنیتی کشور درباره قرارداد کرسنت نامه بلندبالا و
هشدارآمیزی نوشته و صراحتا نسبت به رخداد فساد و تبانی در آن هشدار داده
است! این قرینهها - که کم هم نیستند - نشان میدهد از این افراد نمیتوان
انتظار چندانی داشت هر چند ادعاهای زیبا و شعارهای فراوانی هم بدهند! اینکه
چرا نمیتوان از آنها انتظار چندانی داشت، موضوعی دیگر است و فعلا از آن
میگذریم.
2- بازی با قانون، یکی از اصلیترین و البته موثرترین ترفندی
است که غارتگران بیتالمال از آن استفاده میکنند. آنها قانونشکنان
قانوندانی هستند که هنرمندانه و ماهرانه از هر بند و تبصره قانون، از هر
نقطه مبهم و قابل تفسیر مقررات برای پیشبرد اهداف خود بهره میبرند و
میکوشند به همه کارهای خود، رنگ و لعاب قانونی بدهند. هنر آنها همین است و
این هنر، تا آنجا به کار گرفته میشود که بزرگترین تخلفات در بذل و بخشش
بیتالمال و واگذاریها و ریخت و پاشهای آنچنانی، کاملا قانونی توجیه
میشود و بعد از مدتی، مردم معترض، احساس میکنند هر چه گفتهاند بیمورد
بوده و اساسا حق اعتراضی نداشتهاند! نهایت چیزی که مدیران اشرافی و نجومی
یا بالادستیهای آنها در این باره بپذیرند، این است که دریافتیهای برخی از
آنها، غیرمتعارف بوده است! یعنی نه حرامخواری در کار بوده و نه خیانتی به
آرمانهای انقلاب! فقط حقوق برخی از مدیران، اندکی غیرمتعارف بوده است! این
عده سپس در شعبدهای هوشمندانه، با پیش کشیدن اصول حقوقی مثل اصل قانونی
بودن جرم و مجازات، یا اصل استقلال قاضی و... اینگونه توجیه میکنند که در
قانون، هیچ مجازاتی برای اقدام غیرمتعارف پیشبینی نشده است و لذا مدیران
محترم، نه تنها مصون از هر مجازاتی هستند، که ذخیره نظام هم قلمداد
میشوند!
3- در چنین شرایطی، تنها نقطه اتکا و امید مردم، ورود قاطعانه
تشکیلاتی است که مستقل و بدون آلودگی، کمر به احقاق حقوق عامه و صیانت از
آبروی انقلاب کند. تشکیلاتی که نه تنها کمترین همسویی با گردنهگیران ظاهرا
متمدن و رخنه کرده در بدنه مدیریتی ندارد، بلکه هوشمندانه - همانند مواردی
که پیشتر ذکر شد - از ابتدا نسبت به حضور آنها زنگهای خطر را به صدا
درآورده بود. دستگاه قضایی، همان تشکیلاتی است که مردم به حق به آن امید
بستهاند. رهبر عزیز انقلاب سالها قبل در این باره فرمودند: «قوه قضاییه
ملجاء و پناهگاه مردم است» این پناه بودن، تنها در مرافعات شخصی و فردی
خلاصه نمیشود - که آن هم به جای خود مهم و خطیر است - بلکه مصداق اعلی و
اتم آن، آنجایی است که شئون ملی، اجتماعی، سیاسی و انقلابی مردم در خطر
است. در این بزنگاهها است که ملجاء بودن دستگاه قضایی اهمیت پیدا میکند و
ارزش خود را نشان میدهد.
4- اما نگاهی به عملکرد این نقطه اتکا گویای
آن است که هنوز نتوانسته در قواره انتظارات عمومی ظاهر شود. این به معنی
نفی خدمات و زحمات مجموعه دستاندرکاران امر خطیر قضا نیست. نمیتوان و
نباید آن زحمات را انکار کرد، اما ماندن در کوچه پسکوچههای دست و پاگیر
به ظاهر قانونی - که در اصل راه فرارهای قانوندانان قانونشکن است -،
تطویل روند رسیدگی به مفاسد کلان و منتظر اقدام دیگر دستگاهها ماندن، از
جمله مهمترین ابهامات در این حوزه و گلایههای حقیقی مردم است. قابل قبول
نیست که پروندهای مثل پرونده کرسنت پس از قریب دو دهه، هنوز رای قاطع و
بازدارندهای نداشته باشد و در نتیجه عوامل آن به ترکتازی و ادامه همان
روند پیشین ادامه دهند. نمیتوان قبول کرد که مقام عالی قضایی، به یک وزیر
دولتی اصرار و درخواست کند که فلان کس، ناصالح و خیانتکار است و بهتر است
(!) عزل شود! و آن وزیر هم تشخیص دهد که بهتر است به این توصیه (!) عمل
نکند و در نتیجه، هشت هزار میلیارد تومان از بیتالمال مسلمین و پسانداز
فرهنگیان، دستخوش سوءاستفاده قرار گیرد! قابل قبول نیست که پرونده یک فساد
کلان با یک مجازات کوچک آن هم پس از چند یا چندین سال رسیدگی بسته شود!
آنچه
سبب تشفی افکار عمومی و ایجاد طمأنینه در جامعه متدین و حامی نظام میشود
آن است که به محض طرح ادعایی در رسانههای داخلی و خارجی و حتی پیش از طرح
موضوعی، این دستگاه قضایی باشد که به میدان آرامشبخشی آمده، با
اطلاعرسانی دقیق و به هنگام و با اعمال مجازات قاطع و بازدارنده، به مردم
نشان بدهد که به عنوان ملجاء و پناه آنها کار خود را به درستی و به موقع
انجام داده است.
بازدارندگی مجازات هم در جای خود بسیار مهم است. تنها
کافی است در اثر عملکرد قاطع مقامات قضایی این باور شکل بگیرد که کمترین
تعدی به بیتالمال، بیبرو برگرد و بیاغماض، در کوتاهترین زمان ممکن، به
سختترین مجازات منتهی خواهد شد. آیا باز هم کسی جرات دستدرازی خواهد
کرد!؟ آیا باز هم هر روزه شاهد اخبار دستدرازی چند هزار میلیاردی خواهیم
بود!؟
نباید اجازه داد این باور در برخی متخلفان شکل بگیرد که میتوان
هر کاری کرد و کسی هم نیست که کاری به ما داشته باشد! ترویج این دروغ بزرگ،
باورهای مردم را هدف قرار داده است، نسبت به آن هوشیار باشیم.
خیمه خورشید کجاست؟حسین قدیانی در وطن امروز نوشت: راهپیمایی اربعین، تفسیر «ما رایت الا جمیلا»ی زینب است! زیباتر از
این تصویر، دیگر چه میخواهی؟! این راه، حتم دارم که ختم میشود به رهایی!
تو اگر شیدای خورشیدی، شتاب کن که مقصد این نور، ظهور است! برخیز! «برخیز
ای چاووش شهر عشق برخیز!/ غسل زیارت کن ز نهر عشق برخیز!/ بربند محمل را و
برپا کن علم را!/ آواز ده، آواز عشاق حرم را/ هر سر که پیمان بلا دارد
بیاید!/ هر کس هوای کربلا دارد بیاید!» دوست داری «آدم» و «حوا» را ببینی؟
نگاهت را از این مسیر میسر جدا نکن! همه هستند؛ همه آنها که باید باشند!
فقط که قصه «جابر» نیست! گوش کن! این همان «نوحه نوح» است؛ «باز این چه
رستخیز عظیم است کز زمین/ بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است». پیامبر
کشتینشین، خود ساکن سفینه..النجات حسین است! و چشم اگر بگشایی «ابراهیم»
را هم میبینی! و «هاجر» را! که دیگر تشنه نیست! اینجا سراسر «گلستان» است!
نه خبری از «آتش» است و نه مجالی برای «عطش»! راحت بنوش از زمزم عشق، حضرت
اسماعیل! «صفا» اینجاست! و «مروه» هم! اینجا جان میدهد برای «سعی»! برای
هروله! و برای آنکه «موسی» سینای درون خود را بیابد! اینجا مقدسترین وادی
زمین است! فاخلع نعلیک! اینجا فقط «خدا» پرستیده میشود! اینجا قطعهای از
آسمان است! بهترین جای عرش! و چشم اگر باز کنی، «عیسی» را هم خواهی یافت! و
«یحیی» را! یحیی را که در سر، سودای حسین میپروراند! اینجا «یعقوب»
دگربار «یوسف» را میبیند! نه آن نبی که فقط «عزیز مصر» بود! اینجا
کنعانیان، «عزیز خدا» را میبینند! سیدالشهدا را! وارث آدم را! همان که از
«محمد» است! و «محمد» از او! «حسین» را همه میشناسند! و عاشورایش، آشناست
برای ابنای آدم! اینجا «داوود» خوش دارد برای کربلا بخواند! با همان لهجه
توحیدی! ما جز زیبایی، اینجا صدایی نمیشنویم! اینجا مترجم نیاز ندارد! همه
زبان هم را میفهمند! جابر! آهسته قدم بردار! بگذار خوب نگاهت کنیم!
اربعین، رزق ما نشد اما سلام بر اربعینیان را که میتوانیم! حسینجان! دنیا
و آخرت ما تویی! و توافق ما با خون تو، عهدی است که در آسمان بسته شده!
همان آسمان خون علیاصغر! کدخداپرستان میخواستند حتی از عاشورای تو «درس
مذاکره» بسازند لیکن با کنگره هل من مبارز اربعین، پاسخشان را دادیم! بنا
داشتند عاشورای تو کمرنگ شود؛ نمیدانستند تازه، اربعین در راه است!
بزرگترین اجتماع بشریت! حسینجان! چه خوب فرماندهی میکنی بر قلب آدم!
دوست داریم حکومتت را! راه تو، تنها راه رهایی است! رهایی از چاه غیبت! کاش
به علمدارت بگویی دست ما را بگیرد! چند شب پیش، ماهی که «بدر» شده بود، چه
دستی گرفت از دل ما! چه صحنه زیبایی! غریبانه خواندیم؛ هر آنچه از «عباس»
روضه بلد بودیم! سقای سپاهت را میگوییم... بهتر بگویم؛ برادرت را... آری!
برادرت را که وقتی رفت، فریاد زدی: «الان انکسر ظهری!» حسینجان! نقل
«الان» نیست! سالیان درازی است زندگی بیمهدی، کمر ما را شکسته! نخواستیم
این زمان بیصاحبالزمان را! از ما، که برای خون تو «منتقم» در نمیآید! از
این پاییز لعنتی، که برای فصلها «پادشاه» درنمیآید! کاش تو برای ظهور
دعا کنی! که وارث آدمی! اربعین، «خیمه خورشید» کجاست؟!
خسته شدهایم دیگر از این همه خیمهشببازی! کارمان شده انتخاب از میان
گزینههای بد و بدتر! لعنت بر این روزگار! کاش میشد منتقم خون تو را
انتخاب کرد! ما امام میخواهیم! سیاست بس است! ما «سمات» میخواهیم! و
آدینههایی که این همه خالی از خورشید نباشد! حسینجان! حالا که باد فقط به
پرچم تو میوزد، دعا کن برای ما... برای ما و برای تمام هستی! تقویم را
نگاه کن! چه خاکی گرفته! افتادهایم به التماس! به توبه! به جمعههای سرشار
از ندبه! به ابراز ندامت! و به اینکه نشد! نتوانستیم! غلط کردیم!
حسینجان! بنیآدم، امام میخواهد! منتقم خون تو را! مهدی فاطمه را! هل من
ناصر ینصرنی؟! آری! این بار نوبت ماست که بگوییم؛ «هل من ناصر ینصرنی؟!»
واقعیات آمریکا و توهم برخی نخبگان بی بصیرتدکتر جوانی در جوان نوشت:جمعي از مردم شهر شهيدان، اصفهان صبح ديروز با رهبر حكيم و فرزانه انقلاب
اسلامي ديدار كردند. در اين ديدار معظمله با معرفي و توصيف شناسنامه
اصفهان، اين استان را استان «شهادت و پيشگامي»، «استقامت و ايستادگي»، «علم
و فرهنگ»، «دين و ولايت» و «كار و ابتكار» خواندند. مقام معظم رهبري پس از
يادآوري رشادتها، فداكاريها و حماسهآفرينيهاي مردم اصفهان در دوران
انقلاب و خصوصاً دفاع مقدس، با اشاره به انتخابات اخير امريكا و تأكيد بر
اينكه جمهوري اسلامي ايران هيچ قضاوتي در مورد انتخابات رياست جمهوري
امريكا ندارد و همواره از دو حزب مطرح اين كشور شاهد دشمني بوده است،
فرمودند: «امروز مهمترين نياز كشور به خصوص براي نخبگان و مسئولان كشور،
بصيرت سياسي و غافل نشدن از توطئه دشمن، حفظ روحيه انقلابي، اقدام و عمل در
عرصه اقتصاد مقاومتي، ادامه پرشتاب مسير رشد علمي، اتحاد و انسجام ملي و
حفظ استحكام روحي و دروني است.»
مقام معظم رهبري «بصيرت سياسي» را
يكي از نيازهاي ضروري به ويژه براي نخبگان خواندند و در اين خصوص فرمودند:
«نبود بصيرت موجب ميشود كه انسان مجذوب مواردي شود كه واقعاً جاذبه ندارد،
همانند عدهاي كه مجذوب امريكا هستند در حالي كه اين مجذوبيت دروغين است.»
در
سالهاي اخير و خصوصاً از زمان وقوع فتنه 88 در كشور، رهبر معظم انقلاب
اسلامي روي بصيرت تأكيدهاي پيدرپي داشته و با توجه به ماهيت بصيرت كه
شناخت صحيح از صحنه و واقعبيني از محيط داخلي و خارجي كشور و مسائل مرتبط
با انقلاب، اسلام و كشور است، همواره مردم و به ويژه نخبگان و مسئولان را
به كسب بصيرت و ارتقاي آن فراخواندهاند. به رغم اين تأكيدات پيدرپي و
جايگاه بصيرت در معارف ديني، متأسفانه مواضع برخي از نخبگان و مسئولان كشور
در سالهاي اخير نشان ميدهد كه آنان از بصيرت لازم برخوردار نيستند. مراد
و منظور، آن دسته از نخبگان سياسي است كه حل مشكلات كشور و ايجاد بسترهاي
لازم براي پيشرفت ايران را، در گرو مذاكره و رابطه با امريكا ميدانند، اين
گروه از نخبگان، همراه شدن با غرب و آشتي با امريكا را، تنها راهحل
مشكلات اقتصادي كشور دانسته، در اين سالها به شكلهاي مختلف براي نزديك
شدن به امريكا تلاش كرده و زمينهسازي نمودهاند. تلاش اين دسته از نخبگان و
برخي از مسئولان كشور، در حالي انجام ميشود كه واقعيات چيز ديگري است.
اين واقعيات را در دو محور ميتوان مورد ملاحظه قرار داد:
1 ـ واقعيات مربوط به ايران اسلامي
كساني
كه نظريه سازش با امريكا را به عنوان راه علاج مشكلات كشور مورد تأكيد
قرار ميدهند، نسبت به واقعيات ايران به عنوان يك قدرت نوظهور در عرصه
بينالمللي فاقد بصيرت هستند. طرفداران نظريه سازش، ايران را به عنوان يك
كشور منزوي و در لبه پرتگاه دانسته، راه برونرفت از انزوا و حل مشكلات
اقتصادي را، به برقراري رابطه با امريكا گره ميزنند. آنان تصور ميكنند كه
اگر ايران به سمت رابطه با امريكا نرود، روز به روز به مشكلاتش افزوده
خواهد شد. اين نگاه به ايران، با واقعيات كشور تطابق نداشته و تمامي
كارشناسان و صاحبنظران واقعبين و منصف، هماكنون از جمهوري اسلامي به
عنوان يك قدرت منطقهاي و در آستانه تبديل شدن به يك قدرت بينالمللي ياد
ميكنند. واقعيت اين است كه اكنون جمهوري اسلامي، داراي بيشترين نفوذ معنوي
در منطقه از سواحل شرقي مديترانه تا سواحل درياي عرب، درياي سرخ و خليج
عدن است و با پيشرفتهاي متكي به دانشها و فناوريهاي بومي شده در
حوزههاي گوناگون، آماده جهش به سكوهاي بالاتر از نظر علمي، فناوري، صنعتي و
اقتصادي ميباشد. مهم آن است كه نخبگان كشور اين واقعيت را ببينند و با
ثبات قدم و ايستادگي بر اصول انقلاب، اين حركت رو به جلوي ملت ايران را به
نتيجه نهايي برسانند.
2 ـ واقعيات مربوط به امريكا
كساني كه
نظريه سازش با امريكا را به عنوان راهحل مشكلات كشور دنبال ميكنند، به
دليل نداشتن بصيرت، دچار نوعي توهم شده، چشم به روي مشكلات امريكا بسته،
اين كشور را داراي تواناييها، قابليتها و ظرفيتهاي گرهگشايي از ديگران
معرفي ميكنند. اين نخبگان فاقد بصيرت، تصورشان از ايران و امريكا، همان
تصورات چند دهه قبل است. طرفداران نظريه سازش با امريكا، در حالي چنين
نگاهي به امريكا دارند كه واقعيت امريكاي كنوني، واقعيت يك ابرقدرت و
امپراتوري فروريخته در صحنه بينالمللي و گرفتار مشكلات سياسي ساختاري،
معضلات فرهنگي و آسيبهاي فراوان اجتماعي در داخل كشور خود ميباشد.
واقعيات امروز امريكا، همان چيزهايي است كه آقاي ترامپ در تبليغات
انتخاباتي خود مورد توجه قرار داد و به رغم فضاسازيهاي سنگين رسانههاي
غربي و امريكا عليه او، توانست با پيروزي بر خانم هيلاري كلينتون، نامزد
حزب دموكرات به عنوان نماينده تفكر حاكم بر امريكا، آماده رفتن به كاخ سفيد
شود. در اين انتخابات، آقاي ترامپ، نه تنها رقيب خود را به چالش كشيد،
بلكه در قامت يك اپوزيسيون عليه ساختارهاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي نظام
حاكم بر امريكا سخن گفت و مدعي شد كه ميخواهد امريكا را به مردم امريكا
برگرداند و دومرتبه اين كشور را به قدرت اول جهان تبديل نمايد. سخنان ترامپ
در خصوص مجموعهاي از مسائل امريكا نشان ميدهد كه امريكا از درون فرو
ريخته و گرفتار مصائب فراوان شده و در صحنه معادلات بينالمللي در حال از
دست دادن موقعيت خود ميباشد.
مقام معظم رهبري در اين ديدار، به
مباحث مطرح شده در خصوص مشكلات و واقعيتهاي درون جامعه امريكا در
رقابتهاي انتخابات اخير اشاره كردند و فرمودند: «فردي كه به عنوان
رئيسجمهور امريكا انتخاب شده است، در رقابتهاي انتخاباتي گفت، اگر پولي
را كه در اين چند سال خرج جنگ كرديم، براي داخل امريكا استفاده ميكرديم
ميتوانستيم اين كشور را دو بار بسازيم، آيا آن كساني كه مجذوب آن نقطه
خيالي هستند، معني اين سخنان را ميفهمند؟» رهبر حكيم و فرزانه انقلاب
اسلامي با اشاره به مطالب مطرح شده در رقابتهاي انتخابات امريكا مبني بر
وجود خرابيها، فقر و مشكلات گسترده در اين كشور، خاطرنشان كردند: «امريكا
در سالهاي اخير پول مردم اين كشور را صرف جنگهاي غيرشرافتمندانهاي كرد
كه نتيجه آن، كشتار دهها هزار غيرنظامي و نابودي زيرساختها در افغانستان،
عراق، ليبي، سوريه و يمن است.»
مقام معظم رهبري با اشاره به واقعيات
جامعه امريكا و موقعيت امريكا كه بخشهايي از اين واقعيات از سوي نامزد
پيروز در انتخابات آن كشور بيان شد، با تأكيد بر اينكه توقع از نخبگان
سياسي و غيرسياسي، داشتن چنين بصيرتي است، افزودند: «خوشبختانه مردم عادي
داراي اين بصيرت هستند، اما تعجب از آن است كه برخي نخبگان با تكيه بر
توهمات، اين بصيرت را ندارند.» آري، تعجب از آن است كه مردم امريكا به
ترامپ رأي دادند تا امريكا را از بحرانها و مشكلات داخلي و خارجي نجات
دهد، اما عدهاي در داخل كشور به دليل بيبصيرتي، دچار اين توهم شدهاند كه
ايران بايد از طريق سازش با امريكا مشكلاتش را حل كند!
آقای روحانی تنگناهای اقتصادی را دریابید.
صادق زیباکلام در آرمان نوشت:رئيسجمهور در
سفرهاي استاني و در سخنرانيهاي عمومي و اخيرا هم در جمع مردم كرج به
دستاورهاي اقتصادي دولت در طول سه سال گذشته اشاره ميكنند و سعي دارد
موفقيتهاي اقتصادي دولت را به اطلاع مردم برساند. البته در اينكه
اصولگرايان تندرو مخالفتهاي غيرمنطقي با دولت روحاني دارند، ترديدي نيست و
همچنين در اينكه دولت دستاوردهاي اقتصادي خوبی داشته و بهويژه در زمينه
كنترل تورم موفق بوده و عملا غول تورم را مهار كرده نبايد ترديد كرد. مضافا
اينكه آقاي روحاني موفق شده رشد اقتصادي منفي دولت احمدينژاد را تبديل به
رشد اقتصادي مثبت نمايد. كسي اين دستاورهادي مهم دولت را نفي نميكند. اما
بايد توجه رئيسجمهور را به اين نكته جلب كرد كه اين آمارها كه البته
واقعي است، تمام تصوير و اقدامات وكارنامه اقتصادي دولت يازدهم نيست! آقاي
روحاني و تيم اقتصادي ايشان در برخي از دروس مردود شدهاند. آقاي روحاني
ميداند كه ركود همچنان باقي است و عملا اقتصاد كشور در باتلاق ركود گير
كرده است و در بخشهایي مانند اشتغال بهويژه اشتغال فارغالتحصيلان
دانشگاهي عملا بيكاري ادامه يافته است. اگر اعلام كنيم آمار بيكاري به
مراتب بيش از آغاز سال است سخن گزافهاي نگفتهايم. اقتصاد ايران اقتصادي
ورشكسته است و مطلوب است رئيسجمهور راهكاري را اجرا كند كه اقتصاد كشور را
در تمامي جهات از ركود خارج و جلوي افزايش بيكاري را مسدود كند. صد البته
اگرشما دركنترل تورم موفق شويد و همزمان جلوي بسته شدن موسسات اقتصادي كوچك
را در بخش خصوصي بگيريد، يقينا مخالفان به مخالفت ادامه خواهند داد.
بنابراين نبايد اصراري به پاسخگويي به مخالفان داشته باشيد. اما آقاي
روحاني بهتر از ديگران ميداند كه اقتصاد ايران بيمار است. منظور ما اين
نيست كه عملكرد دولت يازدهم موجب بيماري در اقتصاد ايران شده بلكه آنهايي
كه تحريمها را به اقتصاد ايران تحميل كردند و بهجاي سرمايهگذاري
دراقتصاد كشور، دارايي مردم را در چاه ويل پرداخت يارانه ريختند و ظرف آن
سالها بيش از ۲۲۰ ميليارد تومان يارانه پرداختند درحالي كه طي اين پنج سال
بودجه عمراني كشور به يك صد ميليارد تومان هم نميرسد، مسئول هستند. اما
اين توجيهات پاسخي براي ۷ ميليون بيكار نميشود. چنين آمارهايي براي
موسساتي كه با بحراني مالي و فقدان سرمايه در گردش روبهرو هستند و مجبورند
كه يا كارگاههاي خود را تعطيل كنند يا به تعديل نيرو متوسل شوند تا سر پا
بمانند پاسخ جامعي نيست. آقاي روحاني بايد تلاش كند در مدت باقيمانده تا
انتهاي رياستجمهوري خود برنامه يزي اصولي داشته باشند وتلاش كنند
واقعيتهاي اقتصادي را دركنار دستاوردها اقتصادي توامان در نظر بگيرند.
با ریاست جمهوری ترامپ هوشمندانه مقابله شود.
حمیدرضا دهقانی پوده در اعتماد نوشت:
بايد
خودمان را براي دوره رياستجمهوري دونالد ترامپ آماده كنيم. فعال
باشيم و نه منفعل؛ نه همانند برخي اروپاييها يا برخي عربها كه ترس به
اندامشان افتاده و نه مثل اطرافي كه ذوقزده شدهاند همانند
صهيونيستها و به ويژه جريانهاي دستراستي آنها و نيز نبايد از موضع
مخالفت برآييم كه چرا امريكاييها چنين انتخابي را رقم زدند. اگر خلاف
ادب و نزاكت ديپلماتيك نباشد، بايد گفت هيلاري كلينتون هم گزينه
ايدهآلي نبود كه عدم انتخابش نگرانمان كند و انتخاب ترامپ دلي را
بلرزاند؛ به ويژه براي ما كه امريكا را قدرقدرت ندانسته و همچنان
نميدانيم و عسي ان تكرهوا شيئا و هو خير لكم.
بنده قبلا هم نوشته و عرض كرده بودم كه هيلاري كلينتون از پس ترامپ بر
نميآيد و مخفي نكرده بودم كه اي كاش برني سندرز در رقابت مقدماتي
حزب دموكرات ميماند. او آدم معقولتري به نظر ميآمد و احتمالا از پس
رفتار پوپوليستي رقيبش برميآمد و شايد سندرز از زاويه بهتري نظام
امريكا را به چالش ميكشيد. سندرز نه ضعفهاي جسمي هيلاري را داشت و نه
در كارنامهاش اشتباهات او را و نه ناچار به دفاع از ساختار فعلي امريكا
بود. تقابل انتخاباتي كلينتون و ترامپ براي اين دو، نوعي لودگي سياسي و
تبليغاتي و براي امريكا سقوط اخلاقي و كنار زده شدن پرده پر زرق و برق
كاذب آن بود.
اما ديگر گذشت... امروز اما نگراني من از اين باب نيست كه ترامپ ممكن است
در اقدامي نابخردانه برجام را پاره كند؛ زيرا نه او دست به چنين
بيدرايتي و بيتدبيري خواهد زد كه كشورش را در تقابل با جهانيان
خصوصا روسيه و چين و اروپا و سازمان ملل قرار خواهد داد و نه پاره كردن
برجام ضرورتا به ضرر كامل ما و به نفع خالص رقيب است؛ برجام معاملهاي
بود كه پس از ماهها چانهزني سخت به دست آمد و البته اين سخن به اين
معنا نيست كه برجام منافعي براي ايران نداشته است زيرا معتقديم به ميزان
اجراي درست برجام و عمل به تعهدات همه اطراف بخشي از منافع كلان و مصالح
عاليه كشور تامين خواهد شد.
بر همين اساس معتقدم ترامپ دست به اقدام شاذي نخواهد زد. البته زحمت
براي ما خواهد داشت؛ ولي اتفاقا برخي از آنهايي كه فكر ميكنند يا آرزو
ميكنند امريكاي ترامپ توافق را پاره كند، بيش از آنكه حرص و جوش مصلحت
كشور را داشته باشند به فكر منافع كوچك و زودگذر خود هستند. همين كه
در اين عالم خاكي امثال نتانياهو و برخي معدود از كشورهاي دور و نزديك
در دل و بر زبانشان خواستار اين اقدام دور از عقلانيت هستند،
برايشان كافي است كه از اين هم نوايي دست بكشند؛ البته احتمالا ترامپ
تلاش خواهد كرد در مسير اجراي برجام سختگيري كند؛ او به عنوان يك تاجر
حرفهاي، قواعد بازار و سودمندي را خوب ميشناسد لذا حتما تلاش خواهد
كرد، نگذارد سود توافق صرفا به جيب اروپا، روسيه و چين برود و اين خود
فرصت قابل توجهي است. ترامپ به ويژه با همراهي بالايي كه در كنگره دارد
يا به تعبيري دقيقتر با اكثريتي كه حزب جمهوريخواه در كنگره دارد،
دستش تا حدودي در داخل باز است. بايد با اين اقدام به صورت
هوشمندانه مقابله شود. ولي بايد گفت كه گفتار و رفتار وي پس از انتخابش
نشان داده است كه ميان ترامپ قبل و بعد از انتخابات تفاوتهايي وجود
دارد. او در گرماگرم مبارزات انتخاباتي تلاش داشت براي كسب راي از موضع
يك معارض تمام قد و عيار وارد شود ولي اين رفتار لزوما سياستهاي اتخاذ
شده در دوره تصدي قدرت و به دستگيري زمام امور كشور، نخواهد بود.
اما نكته ديگر مربوط به ساير پروندههاست؛ به عنوان مثال نگاه به بحران
سوريه در اين پرونده و پروندههاي مشابه اميدهايي را زنده كرده است
كه حداقل سطح اميدها كمتر از بيمها نيست. معتقدم و تجربه هم نشان
داده است آنهايي كه تند ميروند در نهايت بيشتر كوتاه ميآيند و اين
مقوله البته فقط منحصر به قذافي و صدام يا منطقه خاورميانه نيست؛ در
امريكا همچنين بوده و هست. ترامپ از يك سو شباهتهايي با ريگان دارد و
از سويي هم با بوش كوچك و در اين دو نمونه، تاريخ قابل توجهي نهفته است؛
در عين حال امريكا دولت موسسات است؛ پادشاهي نيست كه با رفتن ملك سياست
زير و رو شود. تاسف من آن است كه رييس دولت كشور بزرگي مثل ايالات متحده
امريكا با آن همه امكانات نظامي و بايد شخص معقولتري ميبود؛ بايد
براي دنياي خودمان افسوس بخوريم كه افرادي مثل نتانياهو دارد كه از
رياست اوباما بر كشور متحد خود ناخشنود و از رياست بوش كوچك و ترامپ بر
راس همان متحد در شور و شعف است يا به نظر من خود را به شور و شعف
ميزند.
دوست دارم حتي بر مسند امور دشمن نيز عقلا نشسته باشند تا
بتوان راهي براي برونرفت باز كرد؛ برخي از همسايگان را ببينيد؛ آرزو
ميكردم كسي حاكم بود كه تو را ميفهميد. غير از اين نگراني، هيچ بيم
و اندوهي نيست؛ بلكه بالعكس به شما بگويم همه آنهايي كه ظاهرا اظهار
خوشحالي ميكنند، ترسيدهاند. واقعبينانهتر بگويم، اكثر افراد
نگران هستند، از اروپاييها تا برخي عربها و حتي اسراييليها. ترامپ و
حاميانش همچنان كه هيلاري كلينتون و حزب دموكرات را نقرهداغ كردند
با بقيه همچنين خواهند كرد. پس اندكي تامل لازم است و سخن سنجيده
و متانت و عدم استقبال از ماجراجويي؛ بايد صبور بود كه خدا با
صابران است و عاقبت از آن پرهيزكاران...
دغدغه شهدا برای ماسید علی علوی در خراسان نوشت:پرده اول
در موضوع شهدای مدافع حرم زیاد گفته و نوشته شده است، چه بپسندیم چه
نپسندیم مدافعان حرم، امروز از امنیت ملی و حریم اعتقادی ما دفاع می کنند؛
مدافعانی که شجاعانه اما خالصانه و بی ادعا، خون خود را در کف نهاده اند؛
مجاهدانی که «شعار اسلام مرز ندارد» را عینیت بخشیده اند. شهدایی که حرمت
دار و مدافع حریم اهل بیت پیامبر(ص) شده اند. مدافعانی که زمانی درخشیدند
تا غبار ناامیدی که کم و بیش در بخش هایی ظهور و بروز یافته بود؛ به مثابه
رویش های نوین انقلاب اسلامی به رخ کشیده شود؛ رویش هایی از جنس جوان
مومن، انقلابی، بصیر و ولایی. جوانانی که فرزندان روح ا... اند؛ فرزندان
علی(ع) و فاطمه(س) و پاسداران حریم زینب (س) و میراث داران عباس بن علی(ع).
خداوند قادر متعال را شکر که باز جلوه گری کرد، باز جنگ نه برای جنگ
بودنش، نه برای ویرانی هایش، بلکه برای احیای امیدها واسلام و انقلاب نعمت
شد. مدافعان حریمی که میدانی جدید را آزمون می کنند. مدافعانی که از
افغانستان و پاکستان و لبنان و عراق، بدون توجه به رنگ و زبان و قوم و
قبیله هزاران کیلومتر دورتر از خانه و خانواده هایشان در سرزمین اسلام برای
ماندگاری اسلام ناب در جنگ علیه اسلام سعودی - آمریکایی دست به قبضه شده
اند، جان بر کف نهاده اند و خون می دهند. گویی اگر غیبت کبری را غیبت
صغرایی بود، اینک برای ظهور کبری، ظهور صغرایی و نشانه ها و زمینه هایی
باید. گویی اسلام ناب در حال تمرین است؛ جنگ حق علیه باطل در آزمایش فرا
مرزی برای حفظ اسلام ناب.
پرده دوم
دیروز مشهد میزبان 3 شهید مدافع حرم جواد جهانی، مسعود محمدی و قاسم حیدری
بود. براساس وصیت شهید جواد جهانی که بیان کرده بود «اگر مسئولان موافقت
کنند می خواهم که مرا در بوستان خورشید دفن کنید» اگرچه این موضوع رویه
نبود و موضوعی بود که دغدغه هایی برای برخی مسئولان امر داشت اما از دو
منظر قابل تامل بود. اول آن که شهید جهانی وصیت خودرا منوط به موافقت و
تشخیص مسئولان امر کرده بود. موضوعی که با تدبیر و نیازسنجی نماینده ولی
فقیه در استان و مسئولان ذی ربط همچون بنیاد شهید و شهرداری مشهد محقق شد و
از منظری دیگر به خلاء فرهنگی پارک خورشید برای یک مهندسی فرهنگی پاسخ
داد. هرکس به پارک خورشید مشهد رفته باشد دریافته که نبود یک مرکزیت
فرهنگی، خلاء این مجموعه بود؛ محلی که پاتوقی فرهنگی باشد.
متاسفانه بنظر می رسد مجموعه پارک خورشید از پیوست فرهنگی مناسبی برخوردار
نبود و تشخیص شهید جهانی در شناخت این نیاز و وصیت نجیبانه ایشان که گفته
بود «در حیاتم که برای اسلام کاری نکردم امیدوارم بعد از مرگم برای اسلام
مفید و موثر باشم و اگر یک نفر هم به واسطه من و مزار من نجات یابد مرا بس
است» نشان از شناخت صحیح و دقیق این خلاء از سوی وی بوده است. کمبودی که
متولیان فرهنگی شهر می بایست قبل از این ها برای آن اقدامی می کردند اقدامی
که شهید جهانی گام نخست آن را برداشت. به قول عزیزی که می گفت مگر خود
شهدا ما را مهندسی فرهنگی کنند.
در هر حال شهید جهانی کارخودش را کرد و بستری که می بایست ،آماده شد اینک
این مسئولیت مدیریت فرهنگی شهر، شهردار و شورای شهر مشهد است که این بستر
را به نحو احسنت مدیریت و ساماندهی کنند. از این رویداد هم می توان بهره
حداقلی برد هم می توان مزار شهید جهانی بر بام شهرمشهد را تبدیل به یک بستر
فرهنگی برای انقلاب اسلامی کرد.
مجموعه فرهنگی که محلی برای همدلی ها و نه دو قطبی هاباشد محلی برای ترویج آرمان های امام و انقلاب و اسلام ناب باشد.
اینک این موضوع مطالبه مردم و همراهی مسئولان را می طلبد که اگر ان شاء
ا... مسئولان کاری کردند که چه بهتر و اگر نکردند و طولانی شد این اراده و
مطالبه مردمی است که اتفاق نادر تدفین یک شهید مدافع حرم در محلی عمومی را
تبدیل به یک حرکت فرهنگی ماندگار در پایتخت معنوی ایران کند.
البته پرواضح است که مکان عمومی، اقتضائات و ویژگی های خاص خود را دارد و
این خواسته بدین معنی نیست که همه مکان های عمومی باید از همین الگوی خاص
پیروی کنند بلکه آن چه بیش از همه در این موضوع خودنمایی می کند این دغدغه
فرهنگ و ارزش های اسلامی و انقلابی شهیدان است که در نبود جسم شان هم برای
تعالی این بخش از زیست جامعه دغدغه مند هستند، و پیامی برای مسئولان؛ که به
تناسب ایجاد هر مکان عمومی این وجه از موضوع یعنی توجه به ابعاد فرهنگی و
معنوی را نیز مدنظر قرار دهند. اتفاقی که همت مسئولان ومدیریت شهری مشهد
را می طلبد.
خلاصه اینکه به وعده خداوند شهیدان زنده اند زنده تر از هر زنده ای تا ابد
و برای همیشه تاریخ، رحمت اند و مایه رحمت الهی، اماحتی اگر دنیایی هم
نگاه کنیم همچون دیگر ممالک که به سمبل های مقاومت خود افتخار می کنند و
آنان را در میادین اصلی شهرهای شان جانمایی می کنند ما هم باید نمادهای
افتخار امنیت مان را در بهترین جایگاه در معرض دید قرار دهیم . اگر هم از
منظر اعتقادی بنگریم می دانیم که شهید زنده است و به سبب زنده بودن،
شفاعت کننده است، می بخشد ، راه گشایی و گره گشایی می کند. هنر آن است که
راهش را زنده نگاه داریم مصادره اش نکنیم و بدانیم که شهید متعلق به همه
است از آن جوان انقلابی تا آن جوان کم توجه... و همه و همه بر سر سفره
شفاعت و باران رحمت الهی و شهید، حاضر و متنعم اند.
وزارتخانه ای پیش رو یا دنباله رو
محسن ایزدخواه در شرق نوشت:
برنامه
پنجساله پنجم توسعه که در سال ١٣٩٠ اجرائی شد و با تصویب نمایندگان مجلس
تا تدوین برنامه ششم اجرائی (پایان سال جاری) همچنان راهنمای عمل دولت واقع
شده، فصل سوم خود را به حوزه اجتماعی اختصاص داده است و در ١٦ ماده،
تکالیف روشن و معینی برای دو وزارتخانه کلیدی بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و
تعاون، کار و رفاه اجتماعی مشخص کرده است. در دولت گذشته به لحاظ
قانونگریزی و بیاعتنایی به اسناد بالادستی تقریبا به وجه غالب اصول
برنامه توجه نشد. در دولت جدید، با توجه به شعارهای انتخاباتی و مشی
قانونمداری دکتر روحانی و همچنین برنامهها و وعدههای دو وزیر متبوع این
امیدواری حاصل شد که مواد فوق راهنمای عمل این دو وزارتخانه کلیدی قرار
گیرد؛ اما وزارتخانه متولی رفاه و امور اجتماعی به جای اینکه در جایگاه
راهبری و مدیریت قرار گیرد، بیشتر دنبالهرو و تأثیرپذیر از سیاستهای دیگر
دستگاهها ازجمله وزارتخانه بهداشت، درمان و آموزش پزشکی بوده است.
بهعنوان نمونه میتوان به بحث داغ این روزها یعنی مقوله تجمیع بیمهها
اشاره کرد. برابر بند (ب) ماده ٣٨ قانون برنامه پنجم توسعه به دولت اجازه
داده شده است بخشهای بیمه درمانی همه صندوقهای موضوع ماده ٥ قانون مدیریت
خدمات کشور و ماده ٥ قانون محاسبات عمومی کشور را در سازمان بیمه خدمات
درمانی ادغام کند. در ذیل این ماده، مقرر میدارد اولا صندوقهای خدمات
درمانی نیروهای مسلح و وزارت اطلاعات با اذن مقام معظم رهبری و بیمارستان و
مراکز ملکی صندوق تأمین اجتماعی با حفظ مالکیت آن به سازمان بیمه سلامت
منتقل شود. درواقع قانونگذار بر آن است که درون وزارتخانه تعاون، کار و
رفاه اجتماعی، تجمیع بیمهها صورت گیرد و در تبصرههای بعد این ماده تکالیف
دیگری مانند مشخصشدن بسته بیمه سلامت، فعالیت و حدود و ثغور بیمههای
مکمل، استقرار نظام ارجاع و پزشک خانواده، میزان حق بیمه پایه سلامت
خانواده، وظایف شورایعالی بیمه سلامت و وظایفی مشخص نیز برای وزارتخانه
بهداشت، درمان و آموزش پزشکی برای همکاری همهجانبه تعیین شده است؛ اما
همانطور که در مقدمه این یادداشت اشاره شد، به این مواد کلیدی ازجمله
ماده ٣٨ که مسئولیت اصلی آن و راهبری آن به عهده وزارتخانه تعاون، کار و
رفاه اجتماعی است، بیتوجهی شد تا بحث «طرح تحول سلامت» مطرح شود. از منظر
وزارتخانه بهداشت، به این ماده بهاینصورت توجه شد که سازمان تأمین
اجتماعی و سازمان بیمه سلامت با این طرح همکاری نداشته و بزرگترین علت این
همکارینکردن اولا این است که این دو سازمان هزینههای کمرشکن ناشی از چند
ده برابر کردن تعرفههای پزشکی را بهموقع پرداخت نمیکنند؛ ثانیا چنانچه
این صندوقها تحت نظر وزارتخانه بهداشت قرار گیرند، از یک وحدت فرماندهی
برخوردار خواهند بود و مشکل حل خواهد شد! با وجود تلاشهای بیحاصل گذشته،
بار دیگر وزیر بهداشت و تیم همراه بر آن شدند به هنگام بررسی مواد برنامه
در کمیسیون تلفیق برنامه ششم، ادغام درمان سازمان تأمین اجتماعی در بیمه
سلامت را پیگیری و همچنین شورایعالی بیمه (سلامت) را نیز به وزارتخانه
متبوع ملحق کنند! کمیسیون تلفیق برنامه ششم، هر دو پیشنهاد را رد کرد و به
ظاهر به این تلاشها و مناقشات خاتمه داد. باوجوداین با توجه به فرصتی
که بار دیگر در صحن علنی مجلس مهیا میشود، احتمالا شاهد آن خواهیم بود که
برخی بدون توجه به بسیاری از واقعیتها، جامعه کارگری، مستمریبگیران و
بیمهشدگان را تحریک کنند و از سوی دیگر انباشت دیون صندوقهای بیمهای در
حوزه درمان را بهعنوان کارشکنی و همکارینکردن به رخ مخالفان و ذینفعان
بکشانند؛ بنابراین شایسته است به بایستههای ذیل توجه شود.
١- در روزهای اخیر وزیر بهداشت و درمان تا
جایی پیش رفت که حتی ماهیت وزارتخانه تعاون، کار و رفاه اجتماعی را به چالش
کشیده و عملکرد صندوقهای بیمهای را (که عمر فعالیت بعضی از آنها به یک
قرن میرسد) بهشدت به چالش کشید که این خود زمینهای را فراهم میکند که
طرف مقابل با برانگیختن احساسات بیمهشدگان، بیمحابا حتی کارکردهای صحیح و
خدمات مقبول وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی را به چالش بکشاند.
٢- از منظر قانونی و در چارچوب اصول مدیریتی و اخلاقی تصمیمات و مصوبات
هیأت وزیران مسئولیت تضامنی برای هریک از وزیران دارد؛ بنابراین
بههیچعنوان شایسته نیست که هریک از وزرا پس از تصویب مصوبات در هیأت
وزیران به صورت علنی به مخالفت با این مصوبات برخیزد. نمونه بارز چنین
رویهای در این روزها واگذاری شرکت دخانیات با تصمیم هیأت وزیران به صندوق
بازنشستگی فولاد بهعنوان بخشی از دیون دولت است که بارها از سوی وزیر
بهداشت، استهزا و درباره آن سؤال شده است، بدون اینکه هیچگونه شناختی از
صندوقهای بیمهای بهعنوان یک بنگاه اقتصادی و اجتماعی داشته باشند؛
بنابراین اینگونه واکنشها بیش از آنکه طرف مقابل را مورد اصابت قرار دهد،
حاکی از ناهماهنگی و بیاعتبارکردن مصوبات هیأت وزیران است.
٣- مطابق یک سنت پسندیده، سیاستها و خط مشی اکثر دولتها بر این بوده است
که پس از ارائه لوایح از سوی دولت، مجموع هیأت وزیران باید از اینگونه
لوایح به صورت یکپارچه دفاع کنند. مقوله تجمیع بیمهها و انتقال شورایعالی
سلامت به وزرات بهداشت، در لایحه برنامه ششم از سوی دولت مسکوت مانده است؛
بنابراین لابیهای بیحدوحصر معاونتهای وزارتخانه بهداشت و حضور دکتر
قاضیزادههاشمی در کمیسیون تلفیق و اصرار بر این موضوع، حکایت از
بیاعتبارکردن مصوبات هیأت وزیران دارد و مباحث مطرحشده در کمیسیون از سوی
ایشان و نوع واکنش وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی دستکم نشاندهنده این
واقعیت تلخ است که مباحث کارشناسی در کمیسیونهای دولت و هیأت وزیران به
صورت اغنایی انجام نشده یا بنا به مصالحی یا براساس بعضی ملاحظات سیاسی این
موضوع مهم اصلا در دستور کار هیأت وزیران قرار نگرفته است.
٤- تجربیات جهانی و اصول مختلف قانون اساسی بهویژه اصل ٢٩ آن در دسترس ماست.
همچنین ابلاغ سیاستهای کلی نظام بهداشت و درمان و همچنین ایدههای اولیه
دفتر مقام معظم رهبری درباره سیاستهای کلی نظام تأمین اجتماعی، تجمیع
بیمهها به لحاظ منابع مالی و مدیریتی و همچنین لایهبندی و سطحبندی نظام
درمانی و مشخصشدن نظام بیمهای پایه و بسته پایه خدمات سلامت، همه
بهعنوان کالاهای عمومی تلقی میشوند و دولتها متعهد به تأمین آن هستند؛
بنابراین لازم است به دور از جنجالها و فضاسازیهای کاذب و اغلب تبلیغاتی
فعلی و در یک محیط کارشناسی مقوله تجمیع بیمهها در ابعاد مختلف آن بررسی و
تجزیه و تحلیل شود و پس از کسب نظرات کارشناسی و ذینفعان به دور از
پیشداوریهایی که به لحاظ ساختاری بیمهها نزد کدام وزارتخانه قرار
گیرند، با ملاحظات مقوله تضاد منافع، مشخصبودن و تفکیک مسئولیتهای مجری و
ناظر نتیجه آن برای اتخاذ تصمیم به نظام عالی تصمیمگیری ارجاع شود. البته
باید پذیرفت انحلال وزارت رفاه و تأمین اجتماعی در دولت احمدینژاد و
الحاق آن به وزارتخانهای که هیچگونه تجربه و انباشت دانشی در آن در حوزه
رفاه و تأمین اجتماعی وجود نداشت، به طور طبیعی چنین چالشهایی را به وجود
خواهد آورد.