صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۵ دی ۱۳۹۵ - ۰۶:۱۱  ، 
کد خبر : ۲۹۷۶۵۳

یادداشت روزنامه های 5 دی ۱۳۹۵

اعتراف وزیر امور خارجه و سم مهلک اعتماد آمریکا

محمد حسین محترم در کیهان نوشت:
1- انسان مومن و زیرک از یک سوراخ چند بار گزیده نمی‌شود. شيخ طوسي در كتاب الخلاف نقل می‌کند ابوعزه الجمحي در واقعة جنگ بدر اسير شد و به پيامبر(ص) عرض كرد من عيال‌وار هستم و آزادم کن. حضرت او را با یک شرط آزاد نمود و آن اینکه قول داد ديگر به جنگ با مسلمانان برنگردد. اما ابوعزه به مكه برگشت و گفت من محمد را مسخره کردم و در جنگ احد نیز به جنگ مسلمانان آمد و دوباره اسير شد و باز به پيامبر(ص) عرض كرد كه من عيال‌وار هستم و آزادم كن. اما رسول خدا فرمود مومن از يك سوراخ دو بار گزيده نمي‌شود «المُؤمِنُ لا یَلسَعُ مِنْ حَجَرٍ مَرَّتَین - مومن از روی یك سنگ دو بار نمی‌لغزد و به زمین نمی‌خورد» سپس پيامبر او را به دست خود كشت. مولا علی‌(ع) هم در خطبه همّام در نهج‌البلاغه می‌فرمایند «المُؤمِنُ هُوَ الكَیِّسُ الفِطن - مومن، زیرك و باهوش است»
2- وزیر امور خارجه هفته گذشته با شجاعت در کمیسیون امنیت ملی فقط به دو اشتباه از ده‌ها اشتباه رخ داده در مذاکرات هسته‌ای و برجام اعتراف کرد. اول اعتراف کرد «اعتماد به جان کری اشتباه بود» و دوم اعتراف کرد «اشتباه ما این بود که استراتژی خودمان را بر این گذاشتیم که تنها با دولت آمریکا مذاکره کردیم»!! باید افزود اولاً همین دو اشتباه اساس دیگر اشتباهات رخ داده، بود. ثانیاً این برای چندمین بار است که اعتمادکنندگان به آمریکا از یک سوراخ گزیده شده‌اند و از اشتباهات گذشته خود در اعتماد به آمریکا عبرت نگرفته‌اند. صاحبان این تفکر و پدران معنوی آنها به خوبی می‌دانستند آمریکا سابقه بدعهدی در جریان آزادسازی گروگان‌های لانه جاسوسی را در کارنامه سیاه خود دارد و گروگان‌ها را تحویل گرفت، اما آن‌گونه که مذاکره کرد و وعده داد، پول ملت ایران را نداد.! آمریکا در قضیه مک فارلین نیز سر آنها کلاه گذاشت. آنان سابقه بدعهدی آمریکا در جریان آزادسازی گروگان‌های خود در لبنان را فراموش نکرده بودند که چگونه آمریکا با فریبکاری گروگان‌ها را تحویل گرفت اما به وعده‌های داده شده به دولت سازندگی عمل نکرد!. دیدند بعد از اینکه دولت اصلاحات در قضیه افغانستان به آمریکا کمک کرد، آمریکا چگونه ایران را محور شرارت خواند.! جالب اینجاست که در تمام این قضایا آقای ظریف خود به عنوان دیپلمات حضور داشته و به‌خوبی جزئیات آنها را می‌دانسته و می‌داند.
3- پس از انتشار سخنان وزیر امور خارجه در رسانه‌ها، شاهد یک سراسیمگی و هراس در حامیان دولت و رسانه‌های وابسته به آنها بودیم تا از بار حقوقی و روانی این سخنان بکاهند. ابتدا به تکذیب اصل خبر روی آوردند و نماینده منتشرکننده این خبر را به دروغگویی متهم کردند، اما با بازبینی نوار جلسه و تایید سخنان منتسب به وزیر امور خارجه، به فرافکنی و شانتاژ رسانه‌ای- سیاسی برای تحت‌الشعاع قرار دادن اصل خبر پرداختند. اینکه از اساس اصل خبر تکذیب شود و یا گفته شود فرد نقل‌کننده در جلسه نبوده و یا جلسه محرمانه بوده، اینها فرع مسئله است و اصل قضیه را تغییر نمی‌دهد و از اهمیت اعتراف وزیر امورخارجه نمی‌تواند کم کند. لذا برای اینکه صحت و سقم انتساب چنین سخنانی به وزیر امورخارجه روشن شود نیاز به فضاسازی رسانه‌ای و شانتاژ سیاسی نیست. دو راه ساده و قابل دسترس وجود دارد. یا اینکه وزیر امور خارجه خود رسماً بیان چنین سخنانی را تکذیب کند و یا نوار جلسه منتشر شود تا قضیه برای مردم روشن شود. و اگر هیچ کدام از این دو روش ساده رخ ندهد، پس به یقین، مردم مطمئن خواهند شد که وزیر امور خارجه این سخنان را بیان کرده و حتماً آقای ظریف نیز مردانه پای حرف خود ایستاده است.
4- سخنگوی وزارت امورخارجه انتشار سخنان وزیر امورخارجه را دور از شأن اخلاقی و خلاف مصالح کشور و امنیت ملی دانسته است. در این مورد باید عرض کرد اولاً رهبرمعظم انقلاب بارها بر محرم بودن مردم در جریان مذاکرات هسته‌ای تاکید کرده بودند و از دولت خواسته بودند مردم را در جریان امور قرار دهند. ازجمله دوم تیر 94 در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام تاکید کردند «اگر حقایق امور با صداقت لازم و به درستی برای مردم بیان شود، مردم خواهند ایستاد و مقاومت خواهند کرد.» ثانیاً انتشار چنین سخنانی نه تنها برخلاف مصالح کشور و امنیت ملی نیست بلکه موجب تقویت انسجام و امنیت ملی می‌شود. چون اکنون با نقض برجام از سوی آمریکا و عدم تحقق وعده‌های داده شده از سوی دولت و تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای‌، هر روز مردم با سوالات متعددی روبرو می‌شوند. اینکه مسئولی با شجاعت بگوید می‌خواستیم خدمتی در جهت منافع ملی بکنیم، اما نشد، اعتماد مردم بیشتر جلب می‌شود تا اینکه محرمانه مذاکره کنند و محرمانه و پشت درهای بسته به اشتباه خود اعتراف کنند! در این صورت باید به مردم حق داد تا سوال کنند پشت پرده قضیه چیست که برخی بر محرمانه بودن همه چیز اصرار دارند؟
5- رهبر معظم انقلاب به پشتوانه تجربیات فراوان گذشته از بدعهدی آمریکایی‌ها، بارها اعتماد به آمریکا را سم مهلک برای کشور دانسته و تاکید کرده بودند که نظام جمهوری اسلامی به آمریکا اعتماد ندارد و مسئولان را از اعتماد به آمریکا در طول مذاکرات برحذر داشتند و درجلسات خصوصی و سخنرانی‌های عمومی به آنها تذکر داده بودند. چرا به تذکر رهبری عمل نکردند؟ حضرت آقا 20 فروردین 94 تصریح کردند «مطالبه‌ ما از مسئولین این بوده که گفتیم به طرف مقابل اعتماد نکنید. به لبخند او فریب نخورید، به وعده‌ای که می‌دهد اعتماد نکنید، چون وقتی خرش از پل گذشت، برمی‌گردد و به ریش شما می‌خندد! اینقدر اینها وقیحند». 18 فروردین 95 نیز در دیدار نوروزی به مسئولان کشور تاکید کردند «من مکرّر در دوران همین مذاکرات هسته‌ای گفتم به آمریکایی‌ها نمی‌شود اعتماد کرد. حالاحرف‌هایی که می‌زنند، اظهاراتی که می‌کنند و عملکردی که نشان می‌دهند، کاملاً امضای آن حرفی است که بنده آن‌وقت می‌زدم؛ یعنی واقعاً نمی‌شود به اینها اعتماد کرد.» رهبر معظم انقلاب 11 مرداد امسال هم تصریح کردند«اینکه بنده سال‌ها دائم تکرار می‌کنم که با آمریکا مذاکره نمی‌کنیم، ولی‌ بعضی‌ها می‌گویند آقا مذاکره که اشکالی ندارد، اشکال مذاکره این است آنچه را باید بدهی از شما می‌گیرد، امّا آنچه را باید بدهد، به شما نمی‌دهد؛ زورگویی می‌کند.»
6- وزیر امور خارجه در کمیسیون امنیت ملی گفته «اگر استراتژی خودم را دنبال می‌کردم، اکنون با مشکل مواجهه نمی‌شدم». انتظار است آقای ظریف با همان شجاعتی که این سخنان را بیان کرده، با همان شجاعت ترسیم‌کننده این استراتژی اشتباه را که برای ملت ایران هزینه و خسارت به‌بارآورده، به مردم معرفی کند و بگوید اولاً استراتژی طراحی شده از سوی چه کسانی به وزارت امورخارجه تحمیل شده است!؟ ثانیاً به مردم توضیح دهد که چرا زیر بار اجرای استراتژی تحمیلی رفته و از چه موضوعی نگران بوده که مجبور شده آبرو و اعتبار سی ساله خود را فدای اشتباهات دیگران کند تا اکنون با دستاورد هیچ و نقض عهد از سوی آمریکا روبرو شود؟
7-عمق تاسف قضیه اینجاست که آقای ظریف می‌گوید «به حرف جان کری اعتماد کردم و با صحبت و قول کری اظهارنظر کردم»!!! وی تاکید می‌کند «جان کری و ارنست مونیز به ما قول دادند اگر قانون داماتو (تمدید تحریم‌های ده ساله) به سنا برود جلوی آن را می‌گیرند»! فقط پاسخ همین یک سوال را بدهند که چرا جان کری و ارنست مونیز جلوی تمدید تحریم‌های قانون داماتو را نگرفتند؟!. صدها سوال دیگری که در ذهن مردم و کارشناسان وجود دارد و بارها بیان شده و آنها را به بزدلی و ... متهم کردند، بماند که مردم با فراست خود پاسخ را دریافته‌اند. آیا همین یک سخن وزیر امورخارجه کافی نیست تا در برابر آمریکا مواضعی محکم اتخاذ شود و بجای سخن گفتن از پیشران هسته‌ای که هیچ ربطی به برجام و نقض آن ندارد، اقداماتی که دبیر شورای امنیت ملی قبلا از مبهوت و پشیمان‌کننده بودن آنها خبر داده، در دستور کار قرار گیرد؟! در حالی که آمریکا بد قولی می‌کند آیا زمان آن فرا نرسیده دولت به قول خود عمل کند، آن‌گونه که رئیس‌جمهور در نامه خود به رهبر معظم انقلاب قول داده بود نقض بدعهدی آمریکا را بی‌پاسخ نخواهد گذاشت.
8-وزیر امور خارجه اگر آن روز به تذکرات مکرر رهبر معظم انقلاب مبنی بر گرفتن تضمین‌های لازم از دولت و کنگره و شخص رئیس‌جمهور آمریکا عمل کرده بود، قطعاً امروز به قول خودش با مشکل روبرو نمی‌شد و به اشتباه بودن راه رفته اعتراف نمی‌کرد. نیمه دوم بهمن 93 رهبر معظم انقلاب تذکر داده بودند «‌آنچه  قرارداد بسته می‌شود بین مسئولین ما و بین طرف مقابل، باید روشن، واضح، غیر قابل تفسیر و تأویل باشد. این‌جور نباشد که طرف مقابل بتواند باز سر قضایای گوناگون، بهانه‌گیری کند، دبّه در بیاورد، کارها را مشکل بکند».
 9- اینکه گفته شود جلسه محرمانه بوده و بخواهند با فضاسازی مردم را نامحرم تلقی کنند، آن‌گونه که اصل مذاکرات و برجام را از مردم کتمان کردند، با مهم‌ترین شعاری که در روزهای اخیر آقای رئیس‌جمهور از آن رونمایی کرد، یعنی حقوق شهروندی در تضاد است و باید به این تناقض نیز پاسخ دهند.
10- البته حامیان دولت و تیم رسانه‌ای آنها اعتراف قبلی وزیر امور خارجه در کمیسیون امنیت ملی را که در صحت آنها تردیدی نبود، تکذیب و دروغگویی توصیف کرده بودند تا از فشاری که از سوی افکار عمومی بر پدران معنوی و طراحان اصلی استراتژی مذاکرات هسته‌ای وارد شد، بکاهند. وزیر امور خارجه در یکی از جلسات قبلی کمیسیون امنیت ملی نیز سخنانی از جنس اعترافات هفته گذشته زده بود که به مذاق جریان لیبرال حامی دولت خوش نیامده و مثل امروز به جریان‌سازی رسانه‌ای روی آوردند. آقای ظریف در آن جلسه با اذعان به اینکه «مکالمه آقای روحانی با اوباما و مذاکرات طولانی با جان کری نابجا بوده»، چند روز بعد در صفحه فیس‌بوک خود هرچند با ابراز تاسف، تلویحاً آن را تایید کرد و نوشت: «یک ساعت و نیم بحث با نمایندگان در چند جمله خلاصه شده». در آن زمان نیز ابتدا سخنگوی وزارت خارجه اعتراف آقای ظریف را تکذیب کرد و بعد فضاسازی‌های سیاسی- رسانه‌ای آغاز شد.
11- در هر صورت نه تکذیب و نه فضا سازی رسانه - سیاسی و نه حتی بیان و تایید این سخنان نیز نمی‌تواند از مسئولیت سنگین دولت و پدر معنوی جریان لیبرال حامی دولت در قبال این عملکرد اشتباه و هزینه فراوان و جبران‌ناپذیری که برای ملت و نظام در پی داشته است بکاهد و آنان باید در محضر ملت پاسخگو باشند. 

این دولته؟!

حسین قدیانی در وطن امروز نوشت:
 نه! نمی‌توان نفس کشید، چرا که عدم اهتمام دست‌اندرکاران، «آلودگی هوا» را از یک «موضوع»، به یک «معضل» تبدیل کرده است! مثلا همین دیروز که بدتر از روزهای قبل، هوای آلوده، رسما نفس‌کش می‌طلبید از ریه شهروندان تهرانی! و چه مصاف وحشتناکی است؛ آنجا که گوشت قربانی، جان آدمیزاد باشد! من از آخرین زمستان دولت یازدهم با شما سخن می‌گویم! از پنجره‌ای بسته و حنجره‌ای خسته و ریه‌ای دودآلود! پیرمان کرد این هوا! پیرمان کردند این دست‌اندرکاران بی‌هوا! از روی کار آمدن دولت اعتدال، تنها چند هفته می‌گذشت که از نهادهای شهری، نامه‌ای به آقای روحانی نوشتند با این مضمون که امکان و اختیارش را بدهید، حل معضل آلودگی هوا با ما. نامه شجاعانه‌ای به نظر می‌رسید! دولت اما در حد یک کلمه هم پاسخی به این نامه نداد! و انگار نه انگار موضوع محل مناقشه، جان شهروندانی بود که ابتدایی‌ترین حق شهروندی‌شان، تنفس در هوای سالم است! آری! جان شهروندان...  و همین ماه پیش بود که مراجع رسمی حوزه سلامت، از افزایش آمار مرگ و میر ناشی از آلودگی هوا خبر دادند! و همین چند روز پیش بود که شاهد ارائه آماری درباره افزایش سکته به علت آلودگی هوا بودیم! بله البته! آلودگی هوا به شکل امروزی، تنها مختص این دولت نیست، لیکن سخن بر سر دولت اعتدالی است که حتی ناظر بر جان شهروندان هم حاضر به پاسخگویی، آن هم در جواب نامه خیرخواهانه نهادهای شهری نیست! بگذریم که به تعهد قانونی خود مربوط به پرداخت سهم مترو و اتوبوسرانی هم عمل نکرده است! و با این همه سربه‌هوایی، تازه!
ادعا می‌کند هوا در دوره ایشان سالم‌تر هم شده! اینجاست که باید آن 2 کلمه حرف حساب بالا را تکرار کرد و پرسید «براستی این دولت است که ما داریم؟!» و اما نکته بعد به سیاسی‌کاری‌های معاون رئیس‌جمهور و رئیس سازمان حفاظت محیط زیست برمی‌گردد! بسیاری از شهرهای کشور به انحای مختلف، درگیر معضل آلودگی هوا هستند، مع‌الاسف سرکار خانم ابتکار را بیش از «محیط‌زیست»، در «محیط سیاست» مشاهده می‌کنی! آنجا که در مصاحبه با رسانه خارجی، دنبال نفع انتخاباتی از همان توافقی است که حضرات مدعی بودند در حال و هوای «لغو بالمره تحریم‌ها در همان روز اجرا» تنظیم شده، نه محیط کسب‌وکار سیاسی! و آنجا که می‌بینی حتی در بدترین شرایط آلودگی هوا هم، باز ایشان حاضر به لغو سفر نه چندان ضروری خود به خارج و ابراز همدردی با مردم، ولو در همین حد حداقلی هم نیست! و آنجا که می‌بینی «بنزین وارداتی» با آن همه شو و نمایش، دست آخر بنزینی از آب درمی‌آید معروف به «بنزین پاتیلی»!
تکرار می‌کنم: بله البته! آلودگی هوا به شکل امروزی تنها مختص این دولت نیست لیکن سخن بر سر دولت اعتدالی است که حتی ناظر بر جان شهروندان هم حاضر به پرهیز از سیاسی‌کاری نیست! و تازه! ادعا می‌کند هوا در دوره ایشان سالم‌تر هم شده! اینجاست که باید آن 2 کلمه حرف حساب بالا را تکرار کرد و دوباره پرسید: «براستی این دولت است که ما داریم؟!» هم الان که دارم این سطور را می‌نویسم خبر آمد اورژانس تهران برای امداد به شهروندان، موتورهایی در میادین شهر مستقر کرده! وقتی هوا تا این حد آلوده است و وقتی دولت، سیاسی‌کاری را به پاسخگویی ترجیح می‌دهد و وقتی هیچ تدبیری برای کاهش معضل آلودگی هوا ندارد، سوال اساسی اینجاست: چرا لااقل مدارس و ادارات را تعطیل نمی‌کند؟! که شهروندان نخواهند از خانه بیرون بیایند؟! که اورژانس مجبور نباشد متاثر از وخامت اوضاع، موتورهای خود را در سطح شهر به حالت آماده‌باش قرار دهد؟! عجبا که وضع این است و حضرات، باز هم مدعی هستند هوا در دولت ایشان سالم‌تر بوده! اینگونه؟ طرفه حکایت اینجاست که جناب روحانی در تبلیغات انتخاباتی جمله قصار قشنگی داشتند: «آمارهای اقتصادی را جیب مردم باید تایید کند»! از قضا ادعای سالم‌تر بودن هوا در دولت اعتدال را هم ریه شهروندان باید تایید کند! تایید می‌کند؟! و آیا این است آنچه «دولت راستگویان» می‌خواندندش؟ خب! تقریبا همگان پذیرفته‌اند که بنا به هر دلیل، دولت اعتدال راهکار و ابتکار و حمیتی برای کاستن از معضل آلودگی هوا ندارد! حال سوال اینجاست: وقتی که «تدبیر» نمی‌کنند، اقلا چرا «تعطیل» نمی‌کنند؟ اگر اجازه بدهید خودم جوابش را بدهم! به 2 دلیل! اولا هر روزی که به علت شرایط اضطرار، دولت، حکم به تعطیلی دهد، لاجرم «ثبت» خواهد شد و «سند» خواهد شد! دولت اما نمی‌خواهد خودش با دست خودش ادعای «هوای سالم‌تر در دوره اعتدال» را مخدوش کند! ثانیا از دولت قبل، دیوی ساخته‌اند که حتی تکرار کارهای خوب آن دولت هم برای‌شان ناشدنی باشد!
از یاد نبرده‌ایم دولت گذشته به موازات همه آن کارهایی که برای کاستن از آلودگی هوا انجام داد و صدالبته انجام نداد، این حداقل از اهتمام به جان شهروندان را داشت که در روزهای اضطرار، شهر را تعطیل کند، بلکه بزرگ و کوچک و بیمار و غیربیمار و خرد و کلان، دیگر تا این حد درگیر با هوای آلوده نباشند!
دقت شود که در این یادداشت، آنچه بیش از هر چیز دیگری برای نویسنده، موضوعیت دارد «جان شهروندان» است و نه لزوما ارائه راهکار برای مقابله با معضل آلودگی هوا! قطعا و طبعا «تعطیلی» راهش نیست اما وقتی از «تدبیر» هیچ خبری نیست، دست‌کم باید تصمیمی ناظر بر حفظ جان شهروندان در شرایط اضطرار گرفت!
آری! حفظ جان شهروندان! خوب است آقایان به جای نمایش «منشور حقوق شهروندی» که فی‌الواقع لیست بلندبالای تکالیف بر زمین مانده دولت اعتدال بود، عمل کنند به همین بدیهیات و همین ابتدائیات که تا این حد، جان شهروندان به خطر نیفتد! وانگهی! دولتی که حتی طرفدارانش هم به طعنه از آن با عنوان «دولت رکود» یاد می‌کنند، مثلا خیلی سختش می‌آید که لااقل در روزهای اضطرار و وضعیت قرمز، حکم به تعطیلی مدارس و ادارات دهد؟! کجایند شکلک‌های اینستاگرام؟! گاه دیده‌ایم برای رفع تکلیف، بعد از چند روز بحرانی، تنها حکم به تعطیلی مدارس ابتدایی می‌دهند! آیا فقط ابتدایی‌ها ریه دارند؟!
پرواضح است وقتی راهی برای «درمان» نمی‌جویند، من روزنامه‌نگار، ایشان را توصیه کنم به «مسکن» چرا که پای جان همشهری‌ها و البته هموطنان عزیزم در سایر شهرها در میان است! دیشب جانباز ویلچرنشینی می‌گفت: «غروبی خواستم بیایم بیرون، هوایی بخورم، دیدم نمی‌توانم! و دیدم تحمل این هوای آلوده برایم سخت‌تر است تا تحمل 30 سال نشستن روی این صندلی متحرک»! مجددا تکرار می‌کنم! آلودگی هوا به شکل امروزی، تنها مختص این دولت نیست، لیکن سخن بر سر دولت اعتدالی است که نه «تدبیر» می‌کند و نه حتی «تعطیل»، آن هم در اضطراری‌ترین و آلوده‌ترین و قرمزترین هوای ممکن! تازه! مدعی هستند هوا در دوره ایشان، سالم‌تر هم شده! # این دولته؟!
***
خدایا! ما از دست این دولت، به تو پناه می‌بریم... باران رحمتت را بر ما نازل کن... هرچند ایشان، «تقدیر» را هم در آمار «تدبیر» خودشان به حساب آورند!

ظرفیت های حماسه نه دی در مهار چالش های پیش رو


عباس حاجي‌نجاري در جوان نوشت:
حماسه عظيم مردم ايران در نهم دي‌ماه سال 1388كه به مهار فتنه بعد از انتخابات دهم رياست جمهوري انجاميد، از ويژگي‌هاي منحصر به فردي برخوردار است، كه به رغم گذشت هفت سال از آن دوران، با توجه به تداوم و تشديد توطئه‌هاي دشمنان بيروني نظام اسلامي و سرپل‌هاي داخلي آنها، مي‌تواند به عنوان الگويي مؤثر براي مواجهه با تهديدات و چالش‌هاي پيش رو مورد بهره‌گيري قرار گيرد. ويژگي‌هاي شرايط كنوني و ظرفيت‌هاي قابل‌بهره‌گيري حماسه 9دي به قرار زير است:
اول: قدرت‌هاي استكباري براي مواجهه با نظام اسلامي در طول 38 سال گذشته تمامي روش‌هاي ممكن اعم از جنگ نظامي، توطئه تجزيه قومي، تروريسم و براندازي از درون از طريق نفوذ و جنگ نرم و تحريم‌هاي فلج‌كننده اقتصادي و سياسي را تجربه كرده‌اند. در تمامي اين روش‌ها اگرچه در هر مقطع هزينه‌هايي بر كشور تحميل شده است، اما به رغم آن نظام اسلامي به دليل هدايت‌هاي رهبري، حضور هوشمندانه مردم در صحنه و آمادگي و عمل به موقع نيروهاي مدافع نظام توانسته است نه تنها راهبردهاي دشمنان را ناكام گذارد، بلكه به دليل ظرفيت‌سازي و عمل به موقع و انقلابي، افزايش اقتدار و قابليت‌هاي نظام اسلامي در عرصه‌هاي مختلف را به دنبال داشته و ايران به قدرتي بلامنازع در منطقه و جهان معاصر تبديل شود، اگرچه ممكن است در مقاطعي به دليل ناكارآمدي‌ها و ضعف‌هاي دستگاه‌هاي اجرايي و تأثير تحريم‌ها و جنگ نرم و تهاجم فرهنگي دشمن چالش‌هايي به ويژه در عرصه اجتماعي در كشور بروز كرده باشد ولي برآيند مؤلفه‌ها ناشي از حركت پيش رونده نظام و تحكيم اقتدار منطقه‌اي در عين حفظ امنيت داخلي است.
دوم: اقتدار منطقه‌اي ايران و گسترش فرهنگ مقاومت كه در عرصه مقابله با تروريسم تكفيري تجلي يافته و توان بلامنازع ايران را به اثبات رسانده است، نگراني شديد جبهه مشترك عبري، عربي و غربي را به دنبال داشته و موج جديد ايران هراسي را در پي داشته است. سفر« ترزا مي» نخست وزير انگليس به منطقه كه دور جدي ايران‌هراسي را كليد زد، در كنار مواضع افراطي برخي حكام منطقه، بيانگر شكل‌گيري كانون جديد فتنه در منطقه و مبنايي براي تصميمات تيم جديد كاخ سفيد است. « ترزا مي» ضمن تشريح سياست‌هاي دولت خود در زمينه روابط با كشور هاي عضو شوراي همكاري خليج فارس، به طرح ادعاهايي عليه ايران پرداخت و گفت كه انگليس آماده است با كشورهاي عضو شورا براي عقب راندن آنچه كه «اقدامات تهاجمي ايران در منطقه» خواند، همكاري كند.
«جيمز ماتيس» گزينه احتمالي دونالد ترامپ براي تصدي پست وزارت دفاع امريكا نيز در تازه‌ترين اظهارات خود درباره مهم‌ترين نگراني‌‌اش مدعي شده است كه سه نيروي عمده مانع اصلي ايجاد ثبات در منطقه خاورميانه هستند: ايران، ايران، ايران! «ماتيس» نگراني خود را از قدرت روزافزون ايران در منطقه اين‌گونه توصيف مي‌كند: هر روز صبح كه از خواب بيدار مي‌شوم، مهم‌ترين دغدغه من چگونگي برخورد با قدرت ايران در خاورميانه است.
سوم: به رغم مذاكرات هسته‌اي و وعده‌هاي دولت تدبير و اميد براي رفع تحريم‌ها ومشكلات معيشتي مردم در پسابرجام، اما تهديدات و چالش‌آفريني دشمنان نه تنها كاهش نيافته، بلكه روز به روز از تنوع و گستردگي بيشتري برخوردار مي‌شود كه در اين زمينه مي‌توان به بدعهدي امريكايي‌ها در روند مذاكرات هسته‌اي و تعاملات منطقه‌اي اشاره كرد. اما نكته مهم آن است كه در اين عرصه اميد دشمنان به فعالان و نيروهاي داخلي و اوج‌گيري اعتراضات و چالش‌هاي اجتماعي است. در اين زمينه مي‌توان به توصيه‌ اخير كارشناسان امريكايي به رئيس‌جمهور جديد امريكا اشاره كرد. به طور مثال«رابرت جوزف» و «ري تكيه» دو كارشناس امريكايي در توصيه‌هاي خود به دونالد ترامپ درباره ايران، در يادداشتي مشترك در فارين‌افيرز بر لزوم «مهار ايران» تأكيد كرده و نوشته‌اند: «يكي از بزرگ‌ترين چالش‌هاي سياست خارجي دولت دونالد ترامپ مي‌تواند مقابله با توسعه‌طلبي ايران در سراسر خاورميانه باشد.» اين دو تحليلگر امريكايي با تأكيد بر «انرژي گرفتن» ايران از توافق هسته‌اي با گروه 1+5 مدعي شدند: «تهران تلاش‌هايش براي تغيير دادن موازنه قدرت در خاورميانه را مضاعف كرده است و اين موضوع را مي‌توان در مداخلات نظامي ارتش آن در عراق، سوريه و يمن و افزايش حمايت‌هاي بلندمدتش از متحدان تروريستي‌اش از قبيل حماس و حزب‌الله ملاحظه كرد.»  جوزف و تكيه ضمن اشاره به لزوم مقابله با ايران به منظور «به عقب راندن» آن در منطقه توصيه كردند: «قابل‌اتكاترين ابزارها براي مواجه شدن با تهديد ناشي از ايران، فشار آوردن به اين رژيم در داخل كشور است.» جوزف و تكيه تصريح كردند: «امريكا بايد همچنين با به چالش كشيدن ارزش‌هاي اساسي جمهوري اسلامي ايران، يك كارزار ديپلماسي عمومي به منظور مشروعيت‌زدايي از رژيم ايجاد كند. در همان بين، امريكا بايد با گروه‌هاي اپوزيسيون خارج از ايران كار كند چرا كه بايد يك تلاش چندبعدي به منظور ايجاد ارتباطات و فراهم كردن حمايت از مخالفان در ايران وجود داشته باشد؛ همان كاري كه امريكا در حمايت از اتحاديه همبستگي در لهستان و ديگر نيروهاي مدني در اروپاي شرقي انجام داد.»  
چهارم: پافشاري سران فتنه بر مواضع غلط خود كه بي ارتباط با تحركات بيروني و نقش‌آفريني بعضي از عوامل افراطي در داخل نيست، در كنار حمايت برخي مسئولان از آنها، عملاً بيگانگان را به ظرفيت داخلي بقاياي فتنه در چالش‌آفريني‌هاي آينده اميدوار ساخته است كه در اين ميان مي‌توان نوع هجمه‌هاي اخير به قوه قضائيه و برخي ديگر از نهادهاي انقلابي را مورد استناد قرار داد. وجه تمايز اين شرايط با گذشته اين است كه برخلاف دوران دوم خرداد كه راهبرد آنها مقابله با ارزش‌هاي ديني و انقلابي بود، در اين مرحله با تمسك به امام و شهدا، چالش‌سازي را آغاز كرده‌اند كه تحركات يكي از نمايندگان مجلس مصداق روشني از سناريوسازي‌هاي جديد است و يقيناً همين تحركات در زمره پالس‌هاي داخلي است كه سبب توصيه‌هاي آنگونه به ترامپ شده است.
پنجم: رشد و گسترش شبكه‌هاي ماهواره‌اي و به ويژه شبكه‌هاي مجازي، ظرفيت‌هاي دشمنان براي اثر‌گذاري در فضاي داخلي را افزايش داده و به ابزار اصلي بيگانگان و بقاياي عوامل فتنه تبديل شده است. در اين زمينه هماهنگي كامل و تعاملي شبكه‌هاي ماهواره‌اي صداي امريكا، بي‌بي‌سي و راديو فردا را با سايت آمدنيوز و ديگر سايت‌ها كه توسط فتنه‌گران فراري اداره مي‌شود، ترديدي نسبت به فتنه انگيزي‌هاي آستانه انتخابات 96 باقي نمي‌گذارد.
ششم: بر اين اساس منطق ايجاب مي‌كند كه نظام اسلامي در اين عرصه هوشيارانه عمل كرده و ظرفيت‌هاي ملي را براي مواجهه با آن حفظ و روزآمد كند كه در اين ميان مهار و مقابله با معارضان داخلي و ضدانقلاب خارج از كشور ضرورتي انكار‌ناپذير است. بازخواني فتنه 88 به عنوان بزرگ‌ترين چالش نظام و نقش حماسه 9دي در مهار آن، الگويي مناسب براي نيروهاي مؤمن به انقلاب براي مواجهه با تهديدات آينده است.
هفتم: پيام روشن قيام مردمي نهم دي 1388، اين بود كه فروپاشي نظام جمهوري اسلامي ايران، از درون با كپي‌برداري از انقلاب‌هاي رنگي «جنگ نرم» امكان پذير نيست و مردم به نظام اعتماد و دلبستگي دارند. همچنان كه پيام هشت سال دفاع مقدس ملت ايران هم اين بود كه امكان براندازي نظام جمهوري اسلامي از طريق «جنگ سخت» وجود ندارد.
حماسه دي ماه88، نمايش بلوغ اجتماعي و سياسي، استقلال‌خواهي، ولايت‌مداري، شاخص مرزبندي بين جبهه حق و باطل و تجلي اقتدار ملي و سياسي تمامي مردم ايران بود كه با حضور گسترده خود در راهپيمايي عظيم 9دي توطئه دشمنان را خنثي كرد و مدال قبولي و رضايت را چنين از نايب امام زمان(عج) به دست آورد كه فرمود: « اگر صدها بار براي نعمت هوشياري اين ملت، سجده شكر به جا آورده شود، باز هم كم است.»
هشتم: مردم ايران نسبت به استقلال كشور و دخالت بيگانكان در امور داخلي خود همواره حساس بوده و هستند، در واقع روح عزت‌طلبانه و انقلابي ملت ايران در تاريخ نشان داده است كه هر جا پاي بيگانگان به امور داخلي‌شان باز مي‌شود، واكنش شديدي نشان مي‌دهند.  اكنون نيز پيام پاسداشت 9دي به معني هوشياري و آمادگي براي تمام گزينه‌هاي دشمنان بيروني و سرپل‌هاي داخلي آنان است.

چرا ونزوئلا نشدیم؟

سعید لیلاز در ایران نوشت:
می‌توان به جرأت گفت که در مقام مقایسه شرایط اقتصاد ایران از 4 سال پیش تاکنون به مراتب از اقتصاد ونزوئلا بدتر بوده است زیرا علاوه بر تکانه‌های نفتی شدید که بر اقتصاد دو کشور فشار آورده بود، ایران تحریم‌های شدیدی را تجربه کرد که ونزوئلا با آن روبه‌رو نبود. جمعیت ونزوئلا کمتر از 40 درصد جمعیت ایران است و میزان درآمدهای نفتی این کشور به نسبت جمعیت حتی در حال حاضر از درآمد‌های نفتی ایران بیشتر است. با این حال آنچه در اقتصاد دو کشور طی 4 سال گذشته پدید آمد کاملاً متفاوت است. ونزوئلا فروپاشی اقتصادی با تورم بالای 400 درصد و رشد منفی 10 درصد را تجربه می‌کند در حالی که ایران بعد از 25 سال شاهد تورم با ثبات تک رقمی و نرخ رشد اقتصادی 7.4 درصدی است. بهبود اقتصاد ایران در حالی اتفاق افتاد که هنوز هم جریان جذب سرمایه‌گذاری خارجی روان نشده است و آنچه رشد مثبت 7 درصدی را موجب شده است، ارتقای بهره‌وری اقتصادی است. هم‌اکنون نرخ رشد صنعتی ایران نزدیک به دورقمی است. اطلاعات حاکی از این است سطح تولید کارگاه‌های بزرگ صنعتی به سطح سال 90 که بالاترین رقم تاریخ ایران را شامل می‌شود، رسیده است. سال آینده ما باز هم رشد اقتصادی مثبتی را تجربه خواهیم کرد اگر چه شاید کمتر از رشد کنونی باشد. این بهبود شاخص‌های کلان اقتصادی در حالی حاصل شده که میزان سطح درآمد‌ها آسیب دیده است و بزرگ‌ترین نوسان نظام ارزی کشور را در سال‌های 90 تا 95 شاهد بودیم. در چنین شرایطی بود که درآمد‌های نفتی کشور به یک‌چهارم کاهش پیدا کرد و واردات کشور 40 درصد افت کرد. در این شرایط ما تا پایان سال تنها می‌توانیم بخشی از سطح تولید ملی و قدرت خرید مردم را که در سال 90 داشتیم  جبران کنیم. این واقعیت تلخی است که مردم رنج‌دیده از سیاست‌های غلط و فاجعه‌بار سال‌های پیش باید بدانند. در طول سال‌های دولت قبل مقدار تشکیل سرمایه به نسبت تولید ناخالص داخلی از 41 درصد در سال‌های 84 و 85 به کمتر از 22 درصد تا سال 92 کاهش پیدا کرد. آن سال‌ها پایان یافته است و اکنون می‌توان به جرأت گفت که در شرایط اقتصادی به‌سر می‌بریم که خوشبین‌ترین کارشناسان اقتصادی نمی‌توانستند پیش‌بینی کنند. مدیریت فضای اقتصاد و اتخاذ سیاست‌های پولی و مالی همراستا با شرایط کلی اقتصاد کشور زمینه را برای جهش عظیم اقتصادی فراهم کرده است و برجام در این مسیر توانست اقتصاد کشور را بر ریل مناسبی قرار دهد. اقتصادی که شرایط به‌مراتب بدتری از ونزوئلا داشت اکنون به لحاظ کارآیی و کارآمدی زمین تا آسمان با اقتصاد فروپاشیده ونزوئلا تفاوت داشته و در مسیر رشد و پیشرفت خود پیش می‌رود.

از من شروع کنید

نعمت احمدی در شرق نوشت:

«سال گذشته بیش از ٢٠٠ هیأت از کشورهای مختلف دنیا به ایران آمدند و کادر اتاق تهران میزبان بیش از ٥٠٠ هیأت بود. نخستین نکته‌ای که اعضای این هیأت‌ها درباره تردید و تشکیک برای سرمایه‌گذاری در ایران مطرح کردند، موضوع نبود شفافیت و وجود فساد در دستگاه‌های اجرائی است». (مسعود خوانساری، رئیس اتاق بازرگانی تهران). بحث فساد در سیستم اجرائی کشور از مرحله شایعه گذشته و به واقعیتی تلخ تبدیل شده است تا جایی که به گفته مسعود خوانساری، رئیس اتاق تهران، متأسفانه از سال ١٣٩٠ به بعد رشد سرمایه‌گذاری در ایران منفی شده است و ما شاهد خروج سرمایه از ایران هستیم. وقتی سرمایه‌ها از کشور در بخش تولید فرار کنند طبیعی است شاهد سلطه سرمایه‌داری دلالی و واسطه‌گری خواهیم بود که نیروی کار و تولیدکنندگان بیشترین ضرر را می‌بینند و فساد نهادینه می‌شود. سازمان بین‌المللی شفافیت، گزارش داده ایران بین ١٦٧ کشور دنیا رتبه ١٣١ را دارد؛ حتی کشورهایی مانند غنا و بورکینافاسو از نظر مرتبه فساد در رتبه مناسب‌تری نسبت به ایران قرار دارند. مگر اینکه چشمان خود را بر واقعیت ببندیم و بگوییم سازمان بین‌المللی شفافیت، نسبت به ایران بی‌طرف نیست و دست‌هایی در کارند تا فضای اقتصادی کشور را خاکستری یا سیاه نشان دهند و مانع حضور کشورهای دیگر در عرصه رقابت سرمایه‌گذاری در ایران شوند. این نوع تفکر هم جواب‌گوی وضع نه‌چندان مطلوب اقتصادی کشور نیست. در عصر انفجار اطلاعات دیگر نمی‌توان حقایق را پنهان کرد. در مقابل این اتفاق چند راه در پیش‌ِرو داریم. نخست سکوت است که امروزه پاسخ‌گو نیست.راه دوم متأسفانه راهی است که پرسش‌شوندگان در پیش گرفته‌اند و به جای شفافیت، با پرسش‌کنندگان نامهربانی می‌کنند. موضوع رسیدگی به فساد، با اتهام به افراد به نتیجه نمی‌رسد. وقتی رئیس‌دولت سابق چشم در دوربین مناظره‌ها چرخاند و اندک‌مصلحتی را در نظر نگرفت و بزرگان نظام را متهم به سوءاستفاده مالی کرد و از رقیب انتخاباتی خود سؤال کرد فرزندان فلان و بهمان مقام رسمی بی‌ارتباط با وی، به چه کاری مشغول هستند، حتما می‌شد این مسئله را براساس روال قانونی پیگیری کرد. به فرض که درست می‌گفت، چه ربطی به رقیب انتخاباتی او داشت؟ آیا نمی‌شد براساس مر قانون، فردای همان شب به رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و رئیس بازرسی دفتر مقام معظم رهبری که طرف خطاب رئیس دولت سابق بودند، به همان میزان فرصت داد که از همان تریبون به شایعه پراکنده‌شده پاسخ دهند و استخوان لای زخم قرار داده نشود؟ باور کنیم مردم از شعور سیاسی بالایی برخوردارند. وقتی نوبت تظلم‌خواهی به فرزندان رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و رئیس بازرسی دفتر مقام معظم رهبری که اتفاقا هر دو از السابقون‌السابقون انقلاب و حی و حاضر هستند  داده نشود آسان‌ترین راه یعنی پاسخ‌گویی و پاسخ‌خواهی را مسدود و با انباشت این خواسته‌ها بستر شنیده‌شدنِ صداها از مراجع غیرقانونی را مهیا می‌کنیم. طبیعی است به گفته آقای مسعود خوانساری، رئیس اتاق تهران، «تا به امروز هم نتوانستیم سهم زیادی از سرمایه‌گذاری خارجی را به داخل کشور جذب کنیم و با تأسف رتبه ایران در بسیاری از شاخص‌های جهانی به‌ویژه در بحث محیط کسب‌وکار و شفافیت و فساد بالاست». افراد وقتی دارای پست و مقام می‌شوند باید به‌تبع جایگاه آن پاسخ‌گو باشند .چه خوب است بشنویم هرکس در هر جایگاهی بگوید: بسم‌الله از من شروع کنید. 

قدرت بدون مسووليت و معيارهاي دوگانه

  شوراي نويسندگان روزنامه اعتماد نوشت:

جامعه ما مشكلات رفتاري فراواني دارد. بخشي از اين مشكلات در ميان مردم است و بخشي در ميان كساني كه در پله‌هاي قدرت حضور دارند. از ميان اين دو دسته مشكلات رفتاري، بدون ترديد دسته اخير زيانبارتر است و تا وقتي كه مشكلات و آسيب‌هاي رفتاري اين گروه حل نشود، نبايد انتظار داشت كه آسيب‌هاي رفتاري مردم نيز درست و درمان شود. دو مورد از مهم‌ترين آسيب‌هاي موردنظر عبارتند از مسووليت‌ناپذيري در عين قدرت‌خواهي و نيز پيروي از معيار دوگانه در ارزيابي و قضاوت امور. اين دو مورد در جامعه و ميان مردم نيز هست. بسياري از مردم هستند كه توقعات و انتظارات زيادي دارند، ولي در عين حال هيچ مسووليتي كه متناسب با اين توقعات باشد را نمي‌پذيرند. همچنين بسياري از مردم از منطق دوگانه تبعيت مي‌كنند، چيزي را كه براي خودشان مي‌پسندند، براي ديگران نمي‌پسندند و برعكس. حال ببينيم اين وضعيت چگونه در رفتار صاحبان قدرت ساري و جاري است؟
هفته گذشته روزنامه اعتماد گفت‌وگوي مفصلي را با وزير مستعفي فرهنگ و ارشاد اسلامي يعني آقاي جنتي انجام داد كه در آن بر نكات جالبي اشاره شد. در يك بخش از اين گفت‌وگو به آسيب رفتاري نوع اول اشاره مي‌كند و مي‌گويد كه: «بسياري از افراد هر مشكل فرهنگي كه در جامعه پيدا مي‌شود بلافاصله انگشت اتهام را به سمت وزارت ارشاد حواله مي‌كنند و وزارت ارشاد را مسوول مي‌دانند. مثلا در مورد گسترش بدحجابي، وزارت ارشاد را مسوول مي‌دانند. در حالي كه وزارت ارشاد يكي از دستگاه‌هايي است كه كار فرهنگي انجام مي‌دهد. ما نهادها و شخصيت‌هاي فرهنگي متعددي در كشور داريم كه آنها هم در اين زمينه مسووليت دارند. آنها چه كرده‌اند؟ الان بيش از ٨٠٠ امام جمعه در كشور داريم كه هر جمعه در نمازهاي جمعه خطبه ايراد مي‌كنند و وظيفه هدايت مردم را به عهده دارند. بايد امر به معروف و نهي از منكر كنند و معارف ديني را نشر دهند. پس اينها چه‌كار مي‌كنند؟ چرا در وضعيت جامعه تغييري حاصل نمي‌شود‌؟ ما در كشور ٧٥ هزار مسجد داريم كه بسياري از آنها امام جماعت دارند و حداقل دو نوبت در شبانه‌روز نماز جماعت مي‌خوانند و مردم پشت سرشان جمع مي‌شوند، مگر اينها در اين قسمت وظيفه‌اي ندارند؟ صداوسيما هم در اين قسمت داراي مسووليت است. نهادهاي ديگري هم مانند سازمان تبليغات و دفتر تبليغات مسووليت دارند. همين موسسات فرهنگي هم كه پول مي‌گيرند و كتاب چاپ مي‌كنند، مي‌توانند در اين زمينه موثر باشند».
مشكل و آسيب واقعي اين است كه برخي از افراد خود را در موقعيت خطيري تعريف مي‌كنند. بيش از ٨٥ درصد بودجه فرهنگي كشور را دريافت مي‌كنند، و باز هم سير نمي‌شوند و مي‌خواهند آن ١٥ درصد بقيه را نيز از آنِ خود كنند. در حالي كه اگر نگوييم كارايي فرهنگي آنان در تراز منفي است، حداكثر صفر است. و به جاي آنكه مسووليت‌پذيري متناسب با اين قدرت و پول دريافتي را بپذيرند، باز هم فرافكني مي‌كنند و مشكلات فرهنگي كشور را متوجه ديگران مي‌نمايند. ترديدي نيست هر جا كه ميان قدرت و مسووليت‌پذيري شكاف ايجاد شود، آن جامعه در سراشيبي خواهد بود. زيرا كارايي قدرت و نقش سازنده آن از ميان خواهد رفت. همیشه باید بر تلازم قدرت و مسوولیت تاکید کرد. خطر جدا بودن این دو موضوع از انفجار بمب اتمی برای یک جامعه خطرناک‌تر است. در ادامه وزير سابق ارشاد به موضوع كنسرت‌ها و لغو آنها و جوسازي عليه آن وزارتخانه مي‌پردازد و شرح مي‌دهد كه: «در گذشته و در دولت‌هاي نهم و دهم آلبوم‌هايي وجود داشته است كه كاملا در آنها تك‌خواني زنان بوده است و الان هم موجود است. شما به ياد نمي‌آوريد كه در آن دوره كسي معترض شده باشد كه چرا به تك‌خواني زنان مجوز داده‌اند؟ اما دراين دولت ما يك مجوز تك‌خواني هم نداديم و به يك آلبومي هم كه در آن تك خواني خانم‌ها باشد مجوز داده نشده ولي مي‌بينيم در فضاي مجازي كليپ‌هايي را پيدا مي‌كنند كه 

در آنها خانمي در خارج از كشور قطعه‌اي را خوانده است يا در داخل كشور زيرزميني خوانده و در يوتيوب منتشر كرده است آن را علم مي‌كنند و به پاي وزارت ارشاد مي‌گذارند و انتقاد مي‌كنند كه پس وزارت ارشاد چه مي‌كند؟ اما نمي‌بينند كه فضا باز است و هر كسي مي‌تواند فايل صوتي يا ويديويي را در خانه خودش ضبط و منتشر كند. كاملا مشخص است كه اين مسائل با اهداف سياسي دنبال مي‌شود.»  اين نحوه رفتار فراتر از آسيب دوم است، زيرا دروغ را هم به آن رفتار ناروا اضافه كرده است، ولي با فرض صحيح بودن ادعا، چگونه مي‌توان باور كرد كه يك اقدام در دولت پيش با سكوت يا حتي تاييد مواجه شود و در دولت جديد همان را سكوي حمله به دولت قرار دهند؟ اگر يك رييس جمهور مثل رييس جمهور سابق با مادر چاوز به همان صورت ابراز همدردي مي‌كرد، چه بلايي بر سرش مي‌آوردند؟ تقريبا عموم كارهايي را كه الان اعتراض مي‌كنند در دولت سابق بدتر از آن انجام مي‌شد ولي هيچ اعتراضي نسبت به آنها انجام نمي‌شد.
نمونه تازه این رفتار اظهارات اخير امام جمعه محترم مشهد در نماز جمعه اين شهر است كه نسبت به تورم و گراني اعتراض شديدي داشت و گفت: «مشکلات اقتصادی و معیشتی و برخی ناهمواری‌ها برای اقشار آسیب‌پذیر روز به روز در حال اضافه شدن است، رکود و بیکاری و گرانی و مشکلات معیشتی و کاهش نرخ پول ملی را نیز اضافه کنید که همه مردم را محاصره کرده است... پول نفتی که فروختید چه شد؟» اي كاش اين سوال‌ها را در زمان دولت سابق كه مورد حمايت آنان بود مي‌پرسيدند. در زماني كه تورم ٤٠ درصد بود و نه ٨ درصد فعلي، در زماني كه سالانه بيش از صد ميليارد دلار درآمد نفتي بود، نه مثل الان كه به زور به ٤٠ ميليارد دلار برسد. در زمانی که رشد اقتصادی منفی و رشد اشتغال صفر بود. اين رفتارهاي دوگانه از هر بمب اتمي براي جامعه ويرانگرتر است. اعتراض اصلي ما به قدرت‌هاي جهاني و به طور مشخص ايالات متحده تبعيت آنان از معيارهاي دوگانه بود پس شايسته است كه خودمان چنين نباشيم. البته در سخنان وزیر سابق يك وجه منفي ديگر هم وجود دارد و آن باورپذيري برخي از افراد است كه چرا خيلي راحت ادعاهاي دیگران را مي‌پذيرند؟ آيا اين سريع‌باوري كه همراه با اشتباهات فاحش است، موجب نمي‌شود كه نسبت به اعتبار و دقت و درستي مجموعه باورهاي اين افراد شك و ترديد روا داشته شود؟


نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات