کاش فقط برجام نقض شده بود!
جعفر بلوری در روزنامه کیهان نوشت:
روز پنجشنبه نمایندگان مجلس سنای آمریکا،
با ۹۸ رأی موافق و تنها ۲ رأی مخالف «طرح جامع تحریم ایران و روسیه» را
تصویب کردند. گفته شده، این طرح برای تصویب تنها به ۵۰ رای موافق نیاز
داشت! اگرچه ترامپ سه ماه فرصت دارد تا درباره اجرای آن تصمیمگیری کند اما
هم اکنون میتوان تصمیم ترامپ را پیشبینی کرد! «برنی سندرز» و «راند
پال»، دو سناتوری بودند که به این طرح رأی مخالف دادند.
این قانون از یک سو اشخاص و شرکتهای مرتبط با برنامه موشکی ایران را در
معرض تحریم قرار میدهد و از سوی دیگر، به دونالد ترامپ، این اختیار را
میدهد تا این بار به بهانه «حمایت از تروریسم» و «نقض حقوق بشر»،
تحریمهای جدیدی را علیه ایران وضع کند! به عبارتی از این پس رئیسجمهور
آمریکا این اختیار را دارد که، افراد و نهادهایی را که با برنامههای موشکی
ایران ارتباط دارند یا با گروههایی که با داعش و تروریستهای تکفیری و
رژیم صهیونیستی میجنگند (حزبالله لبنان و مقاومت منطقه) همکاری میکنند،
مشمول این تحریمها کند.
این طرح که با عنوان «مقابله با اقدامات بیثباتکننده ایران» به تصویب
سنا رسیده، برای تبدیل شدن به قانون باید در مجلس نمایندگان هم تصویب شود.
تصویب این طرح یعنی نقض صریح و موردی بندهای ۲۶، ۲۸ و ۲۹ برجام و در نهایت
نیز نقض کل برجام چرا که با این طرح عملا شرط جدیدی به توافق اضافه شده
است. آمریکا در برجام متعهد شده بود تحریمهایی را که تعلیق کرده «تحت
عناوین دیگر» بازنگرداند. اما با این طرح، نه تنها همه آن تحریمها
بازمیگردد بلکه تحریمهای تازه و بیسابقهای نیز به آن اضافه میشود. در
یک کلام میتوان گفت، این طرح به رئیسجمهور آمریکا این اجازه را داده تا
به تعهداتش در برجام عمل نکند و حتی وارد مواردی از تحریمها علیه کشورمان
شود که تاکنون یا نتوانسته یا جرات ورود به آن را نداشته است! که در ادامه
به این مورد و فتنههای اقتصادی و غیر اقتصادی حاصل از آن خواهیم پرداخت.
اکنون میتوان با قاطعیت گفت از برجام، فقط یک نام باقی مانده و این توافق
رسما از حیّز انتفاع ساقط شده است. البته نقض صریح روح و جسم برجام، گوشه
بسیار کوچک حاصل از این طرح است و این تازه شروع ماجراست. بخوانید:
طرح «مقابله با اقدامات بیثباتکننده ایران» دارای سه محور کلی است:
«تحریمهای موشک بالستیک»، «تحریمهای جدید تروریسم» که آمریکاییها برای
اولین بار با این بهانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را هدف تحریمهای سخت
قرار دادهاند (آمریکا در سال ۲۰۰۷ میلادی تنها نیروی قدس سپاه پاسداران
انقلاب اسلامی را تحریم کرده بود) و در نهایت، «تحریم تسلیحاتی» که تمام
افراد و نهادهایی را که در فروش، تامین و انتقال برخی تجهیزات جنگی
مثلتانک و هواپیماهای جنگی، کشتی و ... به کشورمان نقش دارند مورد هدف
قرار داده و اموال و داراییهایشان را مصادره کرده و... تحریم یک نهاد
قانونی به نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران که بیسابقه است شاید،
مهمترین بخش از این طرح تحریمی تصویب شده در سنا باشد که میبایست به تصویب
مجلس نمایندگان آمریکا هم برسد.
برخلاف تصور عمومی، طرح جامع تحریمهای ایران، صرفا فعالیتهای اقتصادی را
دربرنمیگیرد و دایرهای به مراتب گستردهتر را دربر میگیرد. طوری که برخی
حتی از این طرح با عنوان«مادر تحریمها» نام بردهاند. یعنی صرفا کشورها،
اشخاص، شرکتها و نهادهایی را که وارد فعالیتهای اقتصادی با تحریم شدگان
میشوند را هدف قرار نمیدهد، کافی است آن کشور، شخص، شرکت یا نهاد، با آن
سازمان یا نهاد تحریم شده ارتباط عادی کاری و اداری داشته باشد تا باز هم،
مشمول فشارهای تحریمی آمریکا و متحدانش قرار گیرد!
حال با توجه به تحریم نهاد «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران« چه اتفاقی
خواهد افتاد؟ واکنش دولت آقای روحانی به این تحریمها چگونه خواهد بود؟
اصولا چرا با وجود حیاتی بودن برجام برای غرب، آمریکاییها بدون «هیچ
نگرانی خاصی» آن را نقض کردند؟ «خاص» از آن جهت که برخی مقامات حال حاضر
غربی پیش از این بارها تاکید کرده و هنوز هم میکنند که، به هر قیمت ممکن
باید این توافق حفظ شود، چرا که به تعبیر اوباما، برجام یکی از بزرگترین
پیروزیهای غرب در حوزه سیاست خارجی بوده است، برجامی که بدون شلیک یک
گلوله، توانست برنامه هستهای ایران را متوقف کند! آمریکا چرا با این وجود،
به راحتی طرح را تصویب و برجام را پاره کرد؟
شاید عدهای علت نقض صریح برجام را در شخصیت خاص دونالد ترامپ و همفکرهای
او در کنگره جست و جو کنند. مثلا بگویند، در دوره اوباما اگر بودیم، سنای
آمریکا چنین خبطی را نمیکرد. احتمالا چنین تحلیلی را جریانهای نزدیک به
دولت در کشورمان دنبال و با تلاش برای نزدیک شدن به اروپا، این مفهوم را
علنیتر دنبال خواهند کرد. اما با توجه به اظهارات «رکس تیلرسون» که تنها
چند ساعت قبل از تصویب طرح جامع از سوی سنا ایراد شده میتوان گفت، این
تحریمها کاری است شبیه به آنچه هیلاری کلینتون، وزیر خارجه باراک اوباما
با عنوان«تحریمهای فلجکننده» دنبال میکرد! دولت اوباما میگفت با این
تحریمها به دنبال تغییر رفتار ایران-بخوانید تغییر نظام- هستیم؛ تیلرسون
با دفاع از تصویب این طرح گفته: «از نظر من این تحریمها کار خوبی است...
ما از عناصر داخلی در ایران که بتوانند به ما در تغییر قدرت کمک کنند
پشتیبانی میکنیم. همانطور که میدانیم چنین عناصری در داخل ایران هستند.
»(!)
آمریکاییها پریروز و در دوران ترامپ همان کاری را کردهاند که چند سال
پیش در دوران کلینتون کرده بودند! «مادر تحریمها» تکرار همان پروسه
«تحریمهای فلجکننده» است.
اما به نظر میرسد، لااقل بخشی از علت این جسارت آمریکاییها را باید در
داخل جست و جو کنیم. پیش از این هم غربیها با اعمال تحریمهای متعدد برجام
را – نه به این صراحت- نقض کرده و واکنش درخوری را از سوی مسئولین دولتی
کشورمان مشاهده نکرده بودند. بنابر این چرا نباید دوباره آن را نقض کنند!؟
وقتی اعلام میکنیم، آمریکا روح و جسم برجام را نقض کرده و در اعتراض،
موارد نقض شده را مکتوب کرده و به اروپاییها میرسانیم، اما در مقابل این
نقض برجامها، کوچکترین تشری به آنها نمیزنیم و تمام اعتراض ما خلاصه
میشود به زدن چند ایمیل و نوشتن چند نامه، یعنی به غربیها ناخواسته پیام
دادهایم، هیچ برنامه جدی برای مقابله با بدعهدیها و جسارتهایتان نداریم و
میتوانید ما را با خیال راحت تحریم کنید. وقتی در چنین شرایط خطیری، تمام
دغدغه دولت به جای پریدن به آمریکا میشود پریدن به منتقدان، حاشیه ساختن
با واژه صلح توییتر بازی، پخش شدن یا نشدن فلان آهنگ، حضور بانوان در
ورزشگاهها و... یعنی، غربیها! تحریممان کنید، چرا که واکنش موثری در قبال
نقض برجام از سوی ما نخواهید دید!
شاید تغییر اولویتها و حاشیهسازیهای دیروز که بخش زیادی از عمر دولت و
وقت مردم را گرفت، به دلیل آگاهی دولت از شرایط امروز بوده باشد.
انشاءالله که اشتباه کرده باشیم اما، به نظر هم نمیرسد واکنش قاطع و
عملی از سوی دولت در این باره مشاهده کنیم. دولت با تعطیلی بیشتر حوزهها، ۴
سال عمر خود را صرف «دیگِ برجامی» کرد که از آن «آبی گرم نشده» است. لذا،
شاید چارهای ندارد جز ادامه کج دار و مریز این راه ولو با چند کشور
اروپایی و یا حتی به تنهایی؛ اگر چه جز یک نام خشک و خالی از «برجام» و
«لغو تحریمها» باقی نمانده باشد.
دولت اگر نخواهد اهرم تحریم را از دست دشمن بگیرد، از این پس به شدت بر
ادامه حاشیه سازیها نیاز خواهد داشت، حاشیههایی که میتواند هزینههایی
به مراتب، سنگینتر از مذاکرات اتمی و برجام بر کشور و مردم تحمیل کند!
ادامه چنین وضعیتی «خسارت محض است» و حتی میتواند، مشکلات را در کشور
پیچیدهتر کرده و از حوزه اقتصادی به سایر حوزهها بکشاند. چگونه؟
اواخر اردیبهشت ماه سال ۹۵ بود که رویترز به نقل از «ریاض سلامه»، رئیس
بانک مرکزی لبنان نوشت، مجبوریم به تحریمهای آمریکا علیه جنبش حزبالله
لبنان عمل کنیم چراکه عدم اجرای این قانون به معنی انزوای سیستم بانکی
لبنان از جهان خواهد بود(!) در بیانیه رئیسبانک مرکزی لبنان آمده بود:
«قانون صادر شده در آمریکا، باید در سطح جهان و لبنان اجرایی شود. بخشنامه
شماره ۱۳۷ صادر شده از سوی بانک مرکزی لبنان در سال ۲۰۱۶ یک الزام حقوقی و
قانونی لبنانی است... اگر قانون آمریکایی اجرا نشود نمیتواند ثبات مبادلات
و تسهیلات بانکی در لبنان را تضمین کرد... بانکهایی که قصد دارند حساب
فرد یا سازمانی را ببندند باید توجیهی را برای این تصمیم خود ارائه کنند.
هر بانکی میتواند با افراد حزبالله لبنان ارتباط مالی داشته باشد اما در
این صورت باید ارتباط خود را با بانکهای جهانی قطع کنند. »
وی در نهایت از همه بانکهای لبنانی خواست به قانون تحریمهای آمریکا علیه حزبالله لبنان متعهد باشند.
بر اساس فرمول تحریمی آمریکا در لبنان، هر گونه حمایت مالی از حزبالله
لبنان ممنوع است. این قانون تحریم آمریکایی باعث نزاع بیسابقهای میان
حزبالله لبنان و بانک مرکزی این کشور شد که هنوز هم ادامه دارد. آمریکا با
طرح تحریم حزبالله لبنان، به نوعی تحریم جنبشهای مخالف خود در لبنان را
به دولت لبنان سپرد! و تلاش کرد با این حربه، این کشور را به نوعی دچار
«خود تحریمی» و «نزاع داخلی» کند. به نظر میرسد، آمریکاییها این بار به
دنبال اجرای این فرمول در ایران هستند و فقط به جای «حزبالله لبنان»، نام
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران را در آن فرمول گذاشتهاند. انتظار آن
است که رئیسجمهور کشورمان به این فتنه کثیف آمریکایی پاسخ دندانشکنی
بدهند.
نسخه ترامپی ۱۹۲۹
مهدی محمدی در روزنامه وطن امروز نوشت:
درباره تحریمهای جدید چند مساله هست که هر
یک را باید جداگانه بحث کرد، اگرچه همه آنها به هم مرتبط است. این مسائل
دربرگیرنده بحثهایی درباره متن، چارچوب، زمینه، نتیجه و در نهایت واکنشی
است که باید به این تحریم نشان داد.
۱- از حیث متن، با پدیدهای کم و بیش بیسابقه مواجهیم که میتوان آن را یک
قطعنامه ۱۹۲۹ دیگر دانست. قانون جدید، یک تحریم ساده نیست بلکه نوعی
محاصره اقتصادی علیه ایران است. «قانون مقابله با فعالیتهای بیثبات کننده
ایران» تحریمهای ثانویه وسیعی علیه برنامه موشکی ایران اعمال میکند.
دقیق که میشوید برنامه موشکی بهانه است و قانون جدید در پی آن است که تمام
بخشهای غیرنظامی اقتصاد ایران را به بهانه کمک به برنامه موشکی تحریم
کند. در گام بعد، قانون جدید کل سپاه را مشمول تحریم قرار میدهد. این امر
جدید نیست ولی فضاسازی بینالمللی علیه اقتصاد ایران را تشدید خواهد کرد.
قانون جدید حقوق بشر را هم بهانه کرده و احتمالا بنا دارد برخی نهادهای
اقتصادی در ایران را با این عنوان تحریم کند. همچنین این قانون اختیارات
وزارت خارجه آمریکا برای معاف کردن اشخاص حقیقی و حقوقی از تحریمها را
محدود و منوط به مجوز کنگره میکند. این قانون، برنامه تسلیحات متعارف
ایران را هم برای همیشه ممنوع میکند در حالی که حتی قطعنامه ۲۲۳۱ برای این
محدودیتها زمان ۵ ساله مقرر کرده است. به این ترتیب، این قانون تمام
تحریمهایی را که برجام روی کاغذ تعلیق کرده بود بازمیگرداند و موارد مهمی
هم به آن اضافه میکند.
۲- از حیث چارچوب، مساله اصلی این است که این قانون را در کدام چارچوب کلی
باید تحلیل کرد؟ این یک مسیر جدید نیست. آمریکا از برجام آموخته است که در
صورت شرطیسازی افکار عمومی ایران در دوقطبیهای اقتصاد- امنیت ملی، به
دلیل وجود یک جریان همکار در ایران که آماده سردادن ندای سازش است،
میتواند به دستکاری در محاسبات راهبردی ایران امیدوار باشد. کاملا واضح
است آمریکاییها میخواهند درباره برنامههای موشکی و منطقهای ایران همان
راهی را بروند که درباره برجام رفتند، یعنی رساندن هزینه اقتصادی این
برنامهها به اندازهای که کشور حس کند تداوم آنها تهدید موجودیتی برای
انقلاب ایجاد خواهد کرد. علاوه بر این، برجام آمریکا را به تحریمها معتاد
کرده و آن را به این نتیجه رسانده که تحریم جواب میدهد. پیشتر هم
آمریکاییها گفته بودند هدف واقعیشان از برجام نه کاهش تحریمها، بلکه
کاهش توان پاسخدهی ایران به تحریمهاست. چارچوب محاسباتی که برجام ایجاد
کرده، اگر به غیر از این تحریمها بینجامد باید تعجب کرد. در عین حال، توجه
به این نکته بسیار مهم است- و جداگانه درباره آن سخن خواهیم گفت- که هدف
نهایی همچنان نشاندن ایران پای میز مذاکره و محدود کردن برنامههای امنیت
ملی ایران در یک توافق دوطرفه، به دست خودش و تحت فشار داخلی است. همچنان
هیچ سناریویی که لااقل بخشی از آن از داخل سازمان نیافته باشد وجود ندارد.
۳- از حیث زمینه، همچنان بسیار مهم است هر بحثی درباره تحریمهای جدید سنا
علیه ایران بر این اصل استوار شود که این تحریمها محصول جمهوریخواه شدن
کنگره یا روی کار آمدن یک دولت ظاهرا مخالف برجام در آمریکا نیست.
تحریمهای جدید محصول محاسبات راهبردیای است که طی ۵ سال گذشته به نحو
دوحزبی درباره الگوی عمل دولت ایران شکل گرفته و تثبیت شده است. بر اثر
تجربه برجام و آنچه آمریکا از کنشهای راهبردی و تاکتیکی دولت آقای روحانی
آموخته، واشنگتن اینگونه محاسبه میکند: ۱-تحریم، رفتار ایران را تغییر
میدهد ۲- دولت ایران به تحریمها و فشارهای جدید پاسخی نخواهد داد ۳- دولت
در ایران آماده است به عنوان «مکمل فشار خارجی» عمل کرده و به جای پاسخ
دادن به فشارها، برای معاملههای جدید فشار بیاورد و ۴- حفظ برجام اولویت
شماره یک دولت روحانی در سیاست خارجی است. با این محاسبات، اگر اوباما
رئیسجمهور مادامالعمر آمریکا میبود هم، تحریم ادامه داشت و به بهانههای
مختلف تشدید میشد.
مساله، از حیث راهبردی، محاسباتی است که دولت آقای روحانی برای آمریکا
ایجاد کرده و تا زمانی که این محاسبات ادامه دارد، تحریمها ادامه خواهد
داشت. رفتار آمریکا فقط زمانی تغییر میکند که محاسباتش تغییر کرده باشد.
از این گذشته، این نکته بسیار مهم است که این تحریمها، تحریمهای پساتعامل
است و هیچ کس نمیتواند ادعا کند ایران تحریم شده چون حاضر به مذاکره یا
تعامل با آمریکا نبوده است.
۴- از حیث نتیجه دولت آمریکا مایل است تحریمهای جدید را با یک رژیم جدید
از فشارهای منطقهای تلفیق کرده و در نهایت ایران را وارد یک چارچوب
مذاکراتی و توافق سیاسی در منطقه کند. مهار ژئوپلتیکی ایران یا تجدید توازن
در منطقه به نحوی که ائتلاف اسرائیل و صهیونیستهای عربی دست بالا را
داشته باشد و متوقف کردن روند پیروزیهای منطقهای ایران، هدف اساسی
فشارهای جدید است، منتها آمریکا درست مانند برجام تصور میکند این ممکن
نیست مگر اینکه ابتدا اجماع داخلی در زمینه فعالیتهای منطقهای ایران
بشکند و در این راه بیش از هر چیز روی کسانی حساب کرده که خود را آماده
کردهاند تا بگویند راهحل فقط دادن امتیازهای بیشتر و امید به لطف
آمریکاست. مثلثی وجود دارد که تروریسم در تهران یک ضلع آن، تحریم در سنا
ضلع دیگر و اظهارنظر فلان مقام دولتی که میگوید ایران باید وارد مذاکرات
صلح با سعودی شود، ضلع سوم آن است.
۵- از حیث واکنش، تردیدی نیست دولت آمریکا روی عدم واکنش ایران به این
قانون به طور ویژه حساب کرده است. اگر دولت آقای روحانی خیرخواهیهای سابق
را میپذیرفت و نقشه راهی برای پاسخ به نقض برجام از سوی آمریکا تدوین و
اعلام میکرد، امروز در موقعیت بهتری برای واکنش قرار داشت. اینکه دولت
اجازه بدهد آمریکا به صراحت خود را از برجام کنار بکشد و برجام را به
توافقی میان ایران و اروپا بدل کند- که اتفاقا این را هم پیشتر گفته
بودند- مقدمهای است برای اینکه چند سال دیگر، در آستانه منقضی شدن زمان ۱۰
ساله، آمریکا دوباره زیر میز بزند و اساس برجام را انکار کند؛ امری که
برخی نشانههای آن از هماکنون آشکار است. ضمن اینکه تا جایی که به
زیرساختهای بینالمللی مربوط است، از اروپا بدون آمریکا کاری ساخته نیست.
از همه مهمتر، آمریکا منتظر است ببیند بر سر این موضوع چه میزان اختلاف
داخلی ظهور خواهد کرد. کافی است فقط یک بار آقای روحانی مسیر ۴ سال گذشته
را کنار بگذارد و قاطعانه اجرای بخشی از تعهدات خود در برجام را متوقف کند.
آن وقت خواهد دید که چگونه محاسبات آمریکا شروع به تغییر خواهد کرد.
جشن تولد اعتدال شاید وقتی دیگر
دکتر عبدالله گنجی در روزنامه جوان نوشت:
«چرا برخی از ما لحنمان را اصلاح نمیکنیم و چرا نمیدانیم با چه لحنی با دولت، منطقه و با دنیا صحبت کنیم، با لحن تند به جایی نمیرسیم. » این بخشی از سخنان رئیسجمهور در ضیافت افطار با رسانههای عمدتاً همسو است. گویی با لحن درست فقط باید با دولت، منطقه و دنیا صحبت کرد و ضرورتی ندارد با دیگران نیز لحنمان را اصلاح نماییم و گویی فقط قرار است دیگران لحنشان را اصلاح نمایند و ما از آن معاف هستیم.
باید به شدت نگران بود که همانگونه که واژههای زیبای «اصلاحات» و «مشارکت» در تطبیق با عمل مولدان آن برای بخشی از نخبگان کشور معادل «فحش» بازنمایی شد، اعتدال نیز به همان سرنوشت دچار شود. در چهار سال گذشته اعتدال صرفاً در مواجهه با غرب قابل درک است و حتی ابداعکننده آن، حیطه رهبری و اصل نظام را نیز با افراط درنوردیده است. به همین دلیل باور به پرچمداری اعتدال از سوی دکتر روحانی تقریباً صفر است. این باورناپذیری نه از سوی منتقدان که جریان همسو نیز هیچ دفاعی از چنگاندازی ایشان به صورت نظام و بازوهای توانمند آن نکرد که انتقاد هم کرد. وقتی روحانی سخن از اعتدال میکند به یاد جمله معروف هانتینگتون میافتیم که: «با خشونت مخالفت کن ولی خود بدان عمل کن. » خوب است رئیسجمهور محترم و منتقدان یک تیم مشترک تشکیل دهند و مفاهیم توهینآمیز و افراطی دو طرف را احصا و وزندهی نمایند و روشن شود افراطیون مدنظر ایشان نمرهای بالاتر از افراط میگیرند یا خود ایشان؟ ممکن است کسانی در کشور تندروی کنند و در بسیاری از مواقع قابل دفاع هم نیست اما آنان پرچمدار و مدعی اعتدال نیستند. افراط آنان با افراط روحانی یک تفاوت عمده دارد؛ افراط آنان کسی را خوشحال نمیکند اما افراط روحانی چون در نسبت با اصل نظام و انقلاب و ۱۸۰ درجه برخلاف مواضع خود ایشان در دهه ۶۰ است، غرب و مخالفان نظام را خوشحال و به وجد میآورد. غرب مبنائاً دشمن ماست اما افراطیون مدنظر روحانی منتقد یا مخرب دولت هستند، چه خوب است همانگونه که روحانی با بیان و رفتار خود دشمنان مبنایی را خوشحال میکند بتواند هنر خوشحال کردن منتقدان داخلی را نیز داشته باشد. سخن روحانی بسیار درست است که باید همه انرژی و توان کشور برای حرکت رو به رشد به کار گرفته شود اما هیچ کس از لحن و بیان ایشان حتی در روزهای پس از انتخابات چنین باوری را استنباط نمیکند. چه بسا ایشان اگر در تهیه کارنامه قابل قبول اقتصادی موفق نشود، همچنان افراطگری دوران انتخابات را ادامه دهد و اذهان منتظر کار را دنبال نخودسیاه بفرستد.
اینکه وزیر خارجه امریکا رسماً اعلام میکند به دنبال انتقال مسالمتآمیز قدرت در ایران با کمک نیروهای همسوی داخلی هستیم، براساس کدام دادههای قابل محاسبه بیان میشود؟ نکند خدایی ناکرده طمع و برآورد آنان از تحلیل محتوای افراطگرایانی است که پرچمدار اعتدال شدهاند؟
روحانی به عنوان دانشآموخته حوزه تشیع میداند رأی اکثریت، زمینهساز اختیار و تسهیل قدرت برای ادامه حیات سیاسی است. فقط اقلیت نیستند که ملزم به رعایت اخلاقند. رأی اکثریت، ایشان را معاف از اخلاق و عقوبت نمیکند و در جای حق نمینشاند. «واقعیت» الزاماً به معنی حق نیست و امر اعتباری و قراردادی به معنی امر جوهری نیست. اکنون از اعتدال حتی دکور آن هم قابل مشاهده نیست. اما آنچه مهم است باید همگان به دولت کمک کنند که وارد کار شود. مهم نیست که تابلوی شروع کار با اعتدال، اصلاحات یا اصولگرایی باشد، مهم این است که کشور نیاز به کار دارد و کسانی افراط را در داخل و اعتدال را در خارج نشان میدهند که برنامهای برای ادامه کار نداشته باشند.
بهترین کار رئیسجمهور برای عبور از کسانی که افراطی میخواند، کار است. او اگر دولت را به کار بگیرد مردم وقعی به افراطیون مدنظر ایشان نمیگذارند. رئیسجمهور در جمع اصحاب رسانه میگوید: واقعیتها را به مردم بگویید که چندین فاز پارسجنوبی در این دولت افتتاح شد. هیچ رسانهای نبود که این مهم را برجسته نکرده باشد اما رئیسجمهور این واقعیت را نگفت که بعضی از این فازها توسط چه نهادی آماده افتتاح شد و نه تنها نگفت که حین انتخابات و بعد از آن ۱۵ بار به این نهاد هجمه کردند و آنان که مدعی اعتدال نیستند، نجیبانه سکوت کردند که به منتخب ملت احترام کرده باشند. به تعبیر جناب جهانگیری با یک نهاد ریشهدار چه کردید که امروز یادتان افتاده لحنها باید اصلاح شود و چه ارتباطی بین تحریمهای جدید علیه سپاه و ۱۵ حمله شما به این نهاد و موشکهایش وجود دارد و چه ارتباطی بین تضعیف سپاه و سخن وزیر خارجه امریکا که به دنبال انتقال مسالمتآمیز قدرت در ایران است، وجود دارد؟ زمانی گفتند اصلاحات مرد، زنده باد اصلاحات اما حال باید گفت اعتدال اصلاً متولد نشد، آیا میشود شاهد جشن تولد آن باشیم و قدم نورسیده را گرامی بداریم؟
مسائل بدخیم در مناسبات ما با غرب
محمدکاظم انبارلویی در روزنامه رسالت نوشت:
مفهوم "مسائل بدخیم" از دهه ۱۹۷۰ در ادبیات علوم اجتماعی، اقتصادی و مدیریت به کار برده شده است (۱) به نظر می رسد امروز همین مفهوم در سیاست خارجی جمهوری اسلامی و مناسبات ما با غرب بویژه استکبار و استبداد جهانی مصداق دارد. نوع مسئله ما با آمریکا از جنس "مسائل بدخیم" است. "مسائل بدخیم" چیست و چه ویژگیهایی دارد؟ در مسائل بدخیم، ما هیچ صورتبندی مشخصی از تعریف مسئله نداریم. تعریف مسئله، خود مسئله است. کسی نمی تواند آن را تعریف و سپس حل کند. راهمسئله بدخیم درست یا غلط نیست، "خوب" یا "بد" است.
در مسائل بدخیم آزمون درستی برای ارزیابی پیامدهای راه حل وجود ندارد و موجی از پیامدها در پس هر راهحلی خوابیده است.
فرصتی بر آزمون و خطا در مسائل بدخیم وجود ندارد. هر بار تلاش برای حل مسئله پیامدهای سنگینی دارد، بویژه آنکه مجموعهای از راهحل ها و راهکارها در میان نیست. (۲)
آینده پژوهی و سناریونویسی مناسبات با غرب بویژه آمریکا باسابقه خونینی که بر روابط فی مابین- چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب- وجود دارد فوق العاده مهم است و باید آن را در رده "مسائل بدخیم" رتبهبندی کرد.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با کارگزاران یک پردهبرداری از این "بدخیمی" کرده و فرمودند : "بسیاری از مسائل ما با آمریکا قابل حل نیست. مشکل ما با آمریکا اصل جمهوری اسلامی است. آمریکا نه با حقوق بشر ما و نه با انرژی هستهای ما مشکل دارد بلکه مشکل اصلی آمریکا، نفس جمهوری اسلامی است. این یک پرده از شناخت حقیقی مسائل ما با آمریکا و غرب است که نهایت "وخیم" بودن مناسبات ما و آنها را نشان می دهد.
صدها دلیل و برهان خصومتورزی و آشتی ناپذیری آمریکا نسبت به ملت ایران وجود دارد و می شود آن را فهرست کرد، اما عجیب است عدهای در داخل هنوز امید دارند از طریق گفتگو این خصومت را به دوستی یا این دشمنی را به حداقل کاهش دهند که هر چه تلاش صورت می گیرد کمتر نتیجه حاصل میشود.
آمریکا پس از ۶۴ سال اسناد دخالت واشنگتن در کودتای ۲۸ مرداد را منتشر کرد. اسنادی که رؤسای جمهور سابق آمریکا حیا می کردند از انتشار آن، اما امروز بی پروا و بدون هیچ شرمی پرده از اسرار دخالتشان در کودتای ۲۸ مرداد برداشتند.
وزیر خارجه آمریکا در تازهترین موضعگیری علیه ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی بدون هر گونه پردهپوشی از تلاش آمریکا برای سرنگونی نظام جمهوری اسلامی سخن می گوید و درجه "بدخیم بودن" مناسبات ایران و آمریکا را بیان می کند!
رکس تیلرسون در نشست کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان آمریکا همین چند روز پیش گفته بود :
"از عناصر داخلی که بتوانند به تغییر قدرت در ایران به ما کمک کنند پشتیبانی می کنیم. "
او برخلاف همه قوانین و حقوق بینالمللی و اصول منشور سازمان ملل اعتراف می کند؛ واشنگتن مشغول تغییر و براندازی نظام جمهوری اسلامی در ایران است.
او برای این کار دست نیاز به سوی کسانی در ایران دراز کرده که فکر می کند آمریکا را در این هدف شوم یاری می رسانند.
تیلرسون بخشی از اقدامات فعلی واشنگتن برای رسیدن به این هدف را رونمایی می کند و از ۴ اقدام کلیدی میگوید :
۱- مدام داریم بررسی می کنیم چه بخشهایی در ایران باید تحریم شود.
۲-تحریمهای تازهای ضد افراد و نهادهای ایران وضع شده است.
۳- سیاست ما تاکید بر تحریم سپاه است تا بتوانیم آن را مهار کنیم.
۴- داریم برای پاسخ دادن به ایران اقدام می کنیم.
مقام معظم رهبری در بخش دیگری از سخنان خود در دیدار با کارگزاران مقوله تامین منافع ملی و نحوه رسیدن به آن را مطرح فرمودند و اظهار داشتند : "تامین منافع ملی باید ملاک تصمیمگیری مسئولان باشد. منافع ملی را چگونه تعریف کنیم؟ منافع ملی آن وقتی منافع ملی است که با هویت ملی و انقلابی ملت ایران در تعارض نباشد. "
بعد فرمودند : "قدرتهای استکباری آرام نمی نشینند. "
واقعیت آن است که آنچه تیلرسون در شورای روابط خارجی آمریکا مطرح کرد نشان داد آنها لحظهای از ضربه زدن به منافع ملی و بویژه اقتدار ملی ما درنگ نمیکنند. هدف گیری آنها علیه سپاه، نشانگر همین خیانت و درجه بدخیم بودن مسائل ما با آمریکا است.
سوال کلیدی آن است؛ مردم و رهبری درک مشترکی از روابط و مناسبات ایران با آمریکا دارند. آیا همین درک در بدنه کارشناسی دولت در حوزه خطیر دپیلماسی جمهوری اسلامی با غرب و نیز آمریکا وجود دارد؟
روند گفتگوهای دولت یازدهم با آمریکا در قضیه برجام نشان داد دستگاه دیپلماسی ما، مسائل خارجی و سیاست خارجی ما با آمریکا را در رده مفاهیم " مسائل بدخیم" ردهبندی نکرده است.
خوشبینی و اعتماد به آنها کار دست دولت داده است و از این طریق آسیبهای جبران ناپذیری به اقتدار و منافع ملی کشور وارد شده است. دولت باید بپذیرد بسیاری از مسائل ما با آمریکا قابل حل نیست و این به آن دلیل نیست که ما با قدرت دیپلماسی نمیتوانیم مسائل خود را با آمریکا حل کنیم، بلکه به این دلیل است که آن طرف هیچ ارادهای برای حل مشکلات فی مابین وجود ندارد. اگر همین را رئیس دولت و رئیس دیپلماسی خارجی کشور درک کند قدری از ورود به کریدور گفتگوهای تودر تو - که فقط باید امتیاز بدهیم و نه تنها چیزی نگیریم بلکه منتظر ادامه خصومتورزی آنها باشیم- احتیاط و پرهیز میکند.
سنای آمریکا پنجشنبه گذشته طرح جامع تحریمهای جدید علیه ایران را تصویب کرد.
این همه سرو صدا علیه جمهوری اسلامی و بیان صریح دشمنی با ملت ایران در مجلس نمایندگان، کاخ سفید، سنا و شورای روابط خارجی را نشنیدن و مشغول بگو مگوهای ساختگی در درون کشور شدن چه معنایی دارد!؟
رهبر انقلاب اسلامی در دیدار با کارگزاران نظام فرمودند: " هیئت نظارت بر جام مراقبت کند چه اتفاقی افتاده است. "
مردم باید بدانند در مورد برجام چی فکر میکردند و چی شد؟
مردم باید بدانند چه کسانی در داخل هستند که وزیر خارجه آمریکا امیدوار است با کمک آنها مقوله تغییر نظام که جزء آرزوهای آمریکاست، را از خواب و رویا به صحنه تعبیر بیاورند.
اقتدار ملی و افزایش قدرت جمهوری اسلامی در منطقه و حفظ گفتمان انقلاب اسلامی در جهان نشان میدهد یک مشت احمق در اتاق فکر براندازی جمهوری اسلامی در واشنگتن وجود دارند و هر کاری که میکنند در نهایت به اقتدار ایران و اسلام منجر میشود. آنها با چشم سر دیدند با ظهور انقلاب اسلامی در ایران معادلات قدرت در جهان و منطقه تغییر کرد آنچه تغییر کردنی میباشد همین است. چون
تغییر دهنده اصلی، اسلام و ایران است آنچه که مدام تغییر میکند چهره منطقه و جهان و ریخت هژمونی آمریکا در جهان است.
ظریف باید مفهوم " مسائل بدخیم" با تعاریف خاص خود را در ادبیات دیپلماسی خارجی جمهوری اسلامی در دولت دوازدهم وارد کند.
او از این پس باید پاسخهای قاطع نظری و عملی در مورد مواضع مداخلهجویانه دولت آمریکا در امور داخلی ایران داشته باشد و نیز فکری برای نقض برجام بکند.
او باید صریح به ملت بگوید برای جبران خسارتهای برجام و بد عهدی و نقض پیمان آمریکا در برجام چه باید کرد؟
اگر او در این پاسخ کوتاهی کند فرزندان امام (ره) و رهبری برای گوشمالی آمریکا در منطقه در پاسخهای عملی کوتاهی نخواهند کرد.
فرمان آتش به اختیار صادر شده است. برای حل " مسائل بدخیم" در سیاستهای خارجی هیچ فرصتی را نباید از دست داد. ظریف باید بداند فرصتی برای آزمون و خطا در "مسائل بدخیم" وجود ندارد، هر بار تلاش برای حل مسئله، پیامدهای سنگینی دارد. آمریکا با چه زبانی باید بگوید خصم ملت ایران است که دیپلماتهای ما و نیز رئیس جمهور حقوقدان ما آن را باور کند!؟
پی نوشتها :
۱و۲ - مفهوم مسائل بدخیم - محمد فاضلی - فصل نامه راهبردی سیاستگذاری و عمومی دوره ششم - شماره ۲۱- زمستان ۹۵ صفحه ۱۱
پاسخ به ۴ پرسش درباره مصوبه سنا
امیرحسین یزدان پناه در روزنامه خراسان نوشت:
متممهای طرح تحریم های جدید علیه ایران پنجشنبه گذشته با ۹۸ رای مثبت از میان ۱۰۰ سناتور دموکرات و جمهوریخواه تصویب شد. این تحریم هاکه به طرح «مقابله با اقدامات بیثباتکننده ایران» موسوم است برای آن که تبدیل به قانون شود باید در مجلس نمایندگان آمریکا نیز تصویب شود و سپس به امضای رئیس جمهور این کشور برسد؛ فرآیندی که قریب به یقین طی چند هفته آینده انجام خواهد شد. این که مصوبه اخیر چه اثراتی خواهد داشت در قالب۴ پرسش قابل بررسی است.
۱- طرح تحریمی جدید سنا دقیقا چه چیز را تحریم می کند؟
آنچه پنجشنبه در سنا مصوب شد دارای جزئیات حقوقی و پیچیدگی هایی است که دسته بندی آن زمان می برد اما در یک نگاه گذرا می توان به این سوال این طور پاسخ داد که :
الف- از روزی که این طرح تبدیل به قانون شود دولت آمریکا باید ظرف ۹۰ روز تحریم های جدیدی را علیه افراد و نهادهای فعال در حوزه برنامه های موشکی ایران و نیروهای سپاه پاسداران و نیز کسانی که از سوی وزارت خارجه این کشور به عنوان «ناقض حقوق بشر» محسوب می شوند، تدوین کند. به بیان دقیق تر این طرح برخلاف برخی تحلیل ها هنوز هیچ تحریمی را تصویب نکرده است اما مجوز تحریم جدید را داده و حتی بالاتر از مجوز، رئیس جمهور آمریکا را «ملزم» به تدوین تحریم های جدید علیه ایران می کند.
ب- یکی از مهم ترین اثرات تحریمی این طرح این است که براساس «بند c» بخش پنجم مصوبه، هر فرد یا نهادی که با افراد و نهادهای تحریم شده ایران همکاری کند، دیگر مانند سابق مشمول تنبیه یا جریمه نمی شود بلکه خود به لیست تحریم های دستور اجرایی ۱۳۲۲۴ اضافه می شود. درباره این بخش نکته نگران کننده این است که اگر مصوبه اخیر سنا با اجرای دستورالعمل های FATF که هدفش نظارت بر مبادلات مالی داخلی ایران است همراه شود آن گاه به جز افراد و نهادهای خارجی که نمی توانند با افراد و شرکت های تحریمی ایران همکاری کنند، افراد و نهادهای داخلی نیز از ترس اضافه شدن به لیست تحریم ها نمی توانند مبادلاتی با موارد تحریم شده ایران داشته باشند که خود نگرانی جدی محسوب می شود.
۲- آیا این مصوبه نقض برجام است؟
در پاسخ به این سوال باید به متن برجام رجوع کرد:
الف- براساس بند ۲۹ برجام، طرف های مذاکره کننده با ایران از جمله آمریکا باید «از هرگونه سیاست با هدف خاص تاثیرگذاری منفی و مستقیم بر عادی سازی تجارت و روابط اقتصادی با ایران، در تعارض با تعهدات شان مبنی بر عدم اخلال در اجرای موفقیت آمیز این برجام خودداری کنند. » براساس این بند مصوبه اخیر سنا نقض متن برجام است. تصویب طرح سنا همچنین نقض ماده ۲۸ برجام که در آن تاکید شده ۱+۵ باید «با حسن نیت و در فضایی سازنده، برمبنای احترام متقابل» برجام را اجرا کنند نیز هست.
ب- براساس بند ۲۶ برجام نیز آمریکا تعهد داده است که «دولت ایالات متحده فارغ از فرآیند حل و فصل اختلافات پیش بینی شده در این برجام، در چارچوب نقش مشخص رئیس جمهور و کنگره، از بازگرداندن یا تحمیل مجدد تحریم های مشخص شده در پیوست ۲ که اعمال آن ها را وفق این برجام متوقف کرده است، خودداری می کند» این تعهد به آن معنا است که از زمانی که مصوبه اخیر سنا به قانون تبدیل شود و رئیس جمهور آمریکا براساس آن تحریم های جدید علیه ایران اعمال کند و این تحریم ها شامل مواردی باشد که در برجام متوقف شده است آن گاه نقض عملی برجام از سوی آمریکا وارد فاز جدید می شود.
۳- این طرح چه برسر برجام می آورد؟
برجام به عنوان سندی که قرار بود در مقابل اجرای تعهدات هسته ای ایران به رفع موانع تحریمی از مقابل اقتصاد ایران کمک کند، با وجود گره گشایی هایی که در برخی بخش های تجاری و مالی مرتبط با مراودات خارجی داشته، نتوانسته به وعده هایی که دولت پیش از توافق هسته ای مطرح می کرد دست یابد. به عنوان نمونه طی ۲ سال اخیر شاهد مراودات مهم تجاری یا مالی و بانکی میان ایران و شرکت های مطرح جهان نبوده ایم؛ در مواردی مانند بوئینگ و ایرباس نیز که توافقاتی انجام شده، صرفا با مجوزهای اختصاصی وزارت خزانه داری آمریکا بوده است که عملا بر سایر حوزه ها تاثیری ندارد. در مقابل چه در ۱۸ ماه پایانی دولت اوباما و چه در مدت سپری شده از دولت ترامپ شاهد اقدامات و ادبیات ضدبرجامی در جهان بوده ایم که نوعی «تحریم روانی» را حول ایران شکل داده به نحوی که حتی در مواردی که تحریم ها روی کاغذ رفع شده اند اما طرف های مقابل از ترس آمریکا و گرفتار شدن در چارچوب تحریمی و تنبیهی وزارت خزانه داری این کشور حاضر به مراوده نیستند.
در جمع بندی باید گفت به نظر می رسد مصوبه اخیر در حقیقت مسیری را که آمریکا پس از برجام برای بی اثر کردن آن رفته است دارای چارچوب قانونی می کند. چارچوبی که باید دقت کنیم نه تنها جمهوری خواهان بلکه دموکرات ها هم در آن سهم دارند به نحوی که اصل طرح توسط ۷ سناتور دموکرات و ۷ سناتور جمهوری خواه تدوین شده و تصویب آن نیز با اکثریت قاطع ۹۸ درصدی سنا انجام شده است و از منظر سیاسی پیام های مهمی در تقابل با جمهوری اسلامی ایران دارد.
۴- در مقابل این مصوبه چه اقداماتی می توان انجام داد؟
الف- واقعیت این است که آمریکا در حال «نقض سیستماتیک برجام » است و بدون آن که اثر واضحی برای محکومیت توسط شرکای غربی اش برجای بگذارد، عملا آن را بلااثر می کند. اما مواضع اخیر اروپایی ها به خصوص اتحادیه اروپا درباره برجام نشان می دهد که در تحولاتی که شروع شده اتحادیه اروپا یکی از بازیگران اصلی خواهد بود که مواضع اش تاثیر مهمی در اتفاقات آینده خواهد داشت. اگر اروپا آنچنان که فدریکا موگرینی هفته پیش «پابرجایی برجام» را «ضمانت» و تاکید کرد «اروپا تعامل با ایران را فارغ از سیاستهای سایر شریکان ادامه خواهد داد» به این سیاست اعلامی جامه عمل هم بپوشد می توان آن را اقدامی در جهت کم اثر کردن مصوبه سنا دانست؛ سیاستی که البته به دلیل آن که شکاف میان اروپا و آمریکا را بیشتر می کند نمی توان درباره آن فعلا پیش بینی دقیقی ارائه کرد. لذا به نظر می رسد در این فرصت اندک که تا تصویب نهایی این طرح باقی است نیاز به مذاکرات و دیپلماسی صریح تر با اروپایی ها داریم تا بتوان از شکافی که اروپا و آمریکا بر سر سایر موضوعات بین المللی در دوره ترامپ پیدا کرده اند برای کم اثرتر کردن اقدامات ضدبرجام آمریکا استفاده کرد.
ب- مجلس شورای اسلامی باید با بررسی و تصویب طرح های کاربردی و نه انتزاعی و دهان پر کن اما بی اثر، در مقابل اقدامات آمریکا برای بی نتیجه کردن برجام از خود تحرک نشان دهد. در این زمینه لازم است اقدامات متناسب با لحاظ همه جوانب اعم از نیفتادن دربازی مقصرسازی پیش بینی شده و حتی به طرف های اروپایی و آسیایی و ... که جزو کشورهای نزدیک به ماهستند اعلام شود تا این کشورها متوجه شوند در صورت نقض برجام از سوی آمریکا، اقدامات ایران نیز می تواند منافع بقیه را تهدید کند و از همین رهگذر اهرم فشار بر آمریکا را بیشتر کنند.
ج- اما یکی از مهم ترین نکاتی که درباره این مصوبه و اصولا رفتار آمریکا نباید نادیده گرفت، جایگاه هیئت نظارت بر برجام است. هیئتی که ریاست با رئیس جمهور است و مصوبات آن در زمره عالی ترین مصوبات کشور قرار می گیرد. سوال این است که این هیئت در کجای معادلات مربوط به رفتار آمریکا دراجرای برجام قرار دارد؟ چه اقداماتی درباره این مصوبه اخیر و سایر اقدامات آمریکایی ها برای بی اثر کردن برجام انجام داده است؟ در مقابل فشارهایی که آمریکا وارد می کند چه مصوبات یا تصمیماتی گرفته است تا طرف مقابل از نوع رفتار ما احساس ضعف و ناچاری نکند؟ منتظر می مانیم تا سخنگوی این هیئت به مردم گزارش بدهد.
۲۸ مرداد؛ درسی برای ترامپ و تندروهای امریکا
ناصر تکمیل همایون در روزنامه ایران نوشت:
انتشار بخش جدیدی از اسناد مربوط به نقش
امریکاییها در کودتای ۲۸ مرداد درست در روزهایی رخ میدهد که وزیر خارجه
این کشور یک بار دیگر ایران را به دخالت برای تغییر نظام سیاسی تهدید کرده
است. کودتای ۲۸ مرداد هیچ گاه نتوانست دموکراسی را به ایران هدیه دهد بلکه
ما را وارد
یک دوره استبدادی سختتر هم کرد. اما آیا این موضوع برای طیف تندروی
امریکایی و خصوصاً جمهوریخواهان، چه در آن دوره و چه اکنون اهمیت دارد؟ به
نظر میرسد جواب سؤال کاملاً منفی باشد. در همان روزهای بعد از کودتای ۲۸
مرداد امریکاییها به شکلهای مختلف و با تعابیری متفاوت خود را مبرا از
دخالت در این اتفاق میدانستند. آنها اول میگفتند رخداد ۲۸ مرداد نه
کودتا، بلکه قیام مردم علیه دیکتاتوری مصدق بوده است. بعد از مدتی
امریکاییها همکاری با انگلیس را در این کودتا پذیرفتند و به مرور زمان
مشخص شد آنها نه یک همکار معمولی، بلکه مجری این کودتا بودند. در واقع
رخداد ۲۸ مرداد توسط انگلیس طراحی و توسط امریکا اجرا شد. ابتدا در زمان
وزارت خارجه خانم آلبرایت بخشی از اسناد این کودتا توسط امریکا منتشر شد و
سپس نزدیک به یک و نیم دهه بعد در زمان خانم کلینتون، وی نقش امریکا را در
این کودتا پذیرفت و از «اشتباه» این کشور سخن گفت. هر چند در دوران اوباما
تلویحاً در مقاطعی در این زمینه صحبتهایی در میگرفت اما شروع دوران ترامپ
و اعلام سیاستهای رسمی او نشان داد که سیاست امریکا در این دوره همان است
که در ۲۸ مرداد بود.
به عبارتی این سیاست جمهوریخواهان است که تغییر در کشورها را از زاویه
دخالت مستقیم نگاه میکنند و به آن معتقد هستند. در روزگار ۲۸ مرداد اگر
دوران ریاست جمهوری ترومن ادامه پیدا میکرد یا اگر آیزنهاور جمهوریخواه بر
سر کار نمیآمد، بسیار محتمل بود که برخورد دولت این کشور با موضوع ملی شدن
صنعت نفت و تحولات ایران کاملاً متفاوت باشد و منتهی به کودتای ۲۸ مرداد
نشود. این اتفاق در حالی رخ داده بود که آیزنهاور به عنوان یک جمهوریخواه
هم در قیاس با ترامپ که اکنون زمام حکومت امریکا را در دست دارد، فردی
بسیار سیاستشناستر بود و هم منطقیتر. تازه باید به یاد بیاوریم که در
سال ۳۲ ما در شرایطی قرار داشتیم که دولت مستقر ایران، یعنی دولت دکتر مصدق
نه علیه امریکاییها صحبت زیادی میکرد و نه مواضعی خصمانه علیه آنها
داشت. وضعیت ما اکنون از این جنبه بسیار متفاوت است.
سیاست جمهوریخواهان در تاریخ امریکا همواره خشنتر و بیپرواتر از
دموکراتها بوده و به نوعی خود را عصاره امپریالیسم نشان دادهاند. این
وضعیت امروز برای ما چه اهمیتی دارد؟ انتشار اسناد کودتای ۲۸ مرداد بازگویی
قسمتی از تاریخ است که شاید بخشی از سیاستمداران امریکایی از آن قدری خجل
باشند، اما قطعاً جمهوریخواهان و خصوصاً دولت ترامپ در این بخش حضور
ندارند. اتفاقاً آنها متعلق به دیدگاهی هستند که همچنان از کودتای ۲۸ مرداد
حمایت میکنند؛ دیدگاهی که در امریکا معتقد است اگر این کودتا علیه دولت
دکتر مصدق رخ نمیداد، کمونیسم در آن زمان امکان توسعه و نفوذ بیشتری در
منطقه خاورمیانه پیدا میکرد و امروز سرنوشت بلوک شرق سابق و در ابعاد
وسیعترهمه دنیا چیز دیگری بود. این طیف در امریکا همچنان به کودتایی که در
سال ۳۲ انجام دادند افتخار میکنند. ما در ایران، در شرایطی که وزیرخارجه
امریکا عملاً و علناً کشور ما را به دخالت برای تغییر نظام تهدید کرده،
باید متوجه باشیم که دولت مستقر واشنگتن در کدام سوی این طیفبندیها قرار
دارد. به عبارت دیگر دولتی که در آن کودتای ۲۸ مرداد «اشتباه» خوانده شد،
دولتی دیگر و متعلق به خاستگاه فکری و سیاسی متفاوتی بود. درک این تفاوتها
در جامعه و سیاست امریکا، امروز که ما از یک سو مواضع تیلرسون و از سوی
دیگر افشای ابعاد جدیدتر کودتای ۲۸ مرداد را میبینیم بسیار ضروری است.
درکی که سیاست خارجی ایران نیاز دارد این است که نظام و طیفهای سیاسی
امریکا را یک شکل و یک جنس نبیند. خصوصاً جمهوریخواهان که تاریخ زمامداری
آنها در امریکا پر از رویدادهایی نظیر ۲۸ مرداد، حتی با ابعاد بزرگتر و
منطق سیاسی ضعیفتر است. متأخرترین نمونه قابل بحث، حمله امریکاییها به
عراق و افغانستان در خاورمیانه به بهانههایی است که خیلی زود معلوم شد بی
پایه بودند.
اما بی پایه بودن این بهانهها چه نتیجهای
داشت؟ عملاً هیچ. امریکا عراق را به توسعه سلاحهای کشتار جمعی متهم کرده
بود، به این کشور حمله کرد و بعد معلوم شد این بهانه دروغ بوده است. چیزی
که اما در عمل رخ داد، حضور چندین ساله امریکا در عراق و ویرانی این کشور
بود. امروز نیاز داریم تا در یک سیاست عملی به این سؤالات بیندیشیم که آیا
روشن شدن دروغهای امریکا برای حمله به عراق توانست تأثیری به نفع عراق یا
ضرر امریکا بگذارد؟ آیا مانعی شد برای جلوگیری از این حمله؟ آیا عاملی برای
پاسخگویی بعدی امریکا و طرفداران جنگ در این کشور بود؟ آیا باعث شد تا
عراق بتواند حق ضایع شده خود را در این جنگ و اشغال طولانی بگیرد؟ امروز در
امریکا سیاستمدارانی بر سر کار هستند که نه تنها در قیاس با آیزنهاور سال
۱۳۳۲، بلکه در قیاس با جرج بوش پسر هم شناخت کمتری از سیاست دارند و خوی
تندتری در برخوردهای خارجی. خصوصاً رویای ترامپ برای بازسازی آنچه
امپراتوری امریکا میداند بر خطرات این موقعیت میافزاید. چیزی که در این
میان مهم است، این نکته است که ما در این سوی میدان، لزوماً امریکا و سیاست
امریکا را موجودیتی یکدست ندانیم و بر تفاوتها و اختلافات داخل آن اشراف
داشته باشیم. بزنگاههای تاریخی همچون کودتای ۲۸ مرداد هر چند گواهی بر این
هستند که دخالت خارجی در کشورها به بهبود وضعیت منجر نخواهد شد، اما یک
روی دیگر هم دارند و آن اینکه طیفهای تندرو، مانند دولت فعلی امریکا هیچ
درسی از این عبرتهای تاریخی نمیگیرند و خوانشی متفاوت از آن دارند.
ایران و روسیه در یک قاب تحریم
کورش احمدی در روزنامه شرق نوشت:
سنای آمریکا پنجشنبه گذشته طرح موسوم به «قانون مقابله با اقدامات بیثباتساز ایران» را با ٩٨ رأی موافق در برابر دو رأی مخالف (سندرز و رند پال) از تصویب گذراند. اضافهشدن اصلاحیهای بر این طرح درباره تحریمهای روسیه موجب اهمیت مضاعف آن شد و آن را به تحولی مهم در رابطه بین کنگره آمریکا و رئیسجمهوری از یک سو و رابطه بین آمریکا و روسیه از سوی دیگر تبدیل کرد. این طرح از آن نظر در رابطه بین سنا و ترامپ مهم است که تاکنون اکثریت جمهوریخواه سنا کوشیده بودند تا به ترامپ فرصتی داده و فضایی برای او فراهم کنند که بتواند ایدههایش درباره تنظیم رابطه با روسیه را مدون و اجرائی کند. این فرصت حدودا پنجماهه در شرایطی به ترامپ داده شد که او در جریان مبارزات انتخاباتی همواره لحنی مثبت درباره پوتین و روسیه داشت و خود و نزدیکانش از امکان تعدیل و لغو تحریمهای موجود علیه روسیه سخن میگفتند. همچنین فضایی که به ترامپ داده شد، در شرایطی بود که بحران ناشی از اتهامات علیه ترامپ و ستاد انتخاباتی او مبنی بر احتمال تبانی با روسیه در جریان مبارزات انتخاباتی هر روز ابعاد بزرگتری به خود میگرفت و موجب تضعیف موضع او در دفاع از لغو تحریمها میشد. نهایتا در دو هفته گذشته اکثریت جمهوریخواه سنا با اقلیت دموکرات همراه شدند و دست به اقدامی زدند که با رویه نخبگان سیاست خارجی آمریکا -بعد از جنگ دوم- که همواره شوروی و سپس روسیه پوتین را دشمن شماره یک آمریکا میدانستند، منطبق است. میتوان گفت که اکنون با وجود سیاستهای ترامپ، رابطه آمریکا و روسیه به یکی از پایینترین سطوح خود در سالهای اخیر تنزل کرده است. در عمل، طرح تحریم روسیه که به بهانه «مداخله روسیه در انتخابات آمریکا»، «انضمام کریمه» و «حمایت از دولت بشار اسد»، شکل گرفت، سه ویژگی عمده دارد: نخست اینکه دست ترامپ را برای لغو، تعلیق یا تخفیف تحریمهای موجود علیه روسیه بدون موافقت کنگره میبندد. تحریمهای موجود از سوی اوباما و در قالب فرمان اجرائی برقرار شده و تا قبل از نهاییشدن طرح جدید، ترامپ میتواند آنها را لغو کند. دوم اینکه طرح سنا حاوی تحریمهای جدیدی نیز هست که شامل تحریم پروژههای انرژی و تأمین مالی برخی صنایع، تحریمهای جدیدی در زمینه معدن، فلزات، کشتیرانی و راهآهن، تحریم مسئولان روسی ذیربط در نقض حقوق بشر، تحریم برخی مقامات در جامعه اطلاعاتی روسیه و مقامات فعال در ارسال سلاح برای سوریه و حملات سایبری خواهد بود؛ بهعلاوه تحریمهای جدید، برعکس تحریمهای موجود، در مواردی خصلت فرامرزی یا ثانوی نیز دارند و ازجمله هر شرکت غیر آمریکایی را که در اکتشافات نفتی با فناوری بالا در روسیه سرمایهگذاری کند، نیز شامل میشوند. در این طرح از «حمایت قوی» نهادهای دموکراتیک اروپایی که ممکن است هدف «تجاوزات روسیه» قرار گیرند، نیز سخن رفته است. سوم اینکه تحریمهای جدید که قرار است در قالب یک قانون برقرار شوند، اثراتی دیرپاتر در مقایسه با فرمانهای اجرائی خواهند داشت. از طرفی، مهمترین ویژگی بخش مربوط به تحریمها علیه ایران در طرح سنا نیز عمدتا این است که تحریمهای غیر هستهای مندرج در فرمانهای اجرائی در موضوع برنامه موشکی ایران و ادعای حمایت از تروریسم و نقض حقوق بشر و... را به قانون تبدیل میکند. البته نسخه اولیه این طرح حداقل در دو مورد دارای مغایرتهایی با برجام بود، ازجمله درباره نحوه اعمال تحریمها علیه برنامه موشکی ایران و نیز نامحدودبودن این تحریمها برخلاف سقف هشتساله تحریمهای موشکی در قطعنامه ٢٢٣١ که بعدا عمدتا برطرف شدند (در روزنامه «شرق» مورخ ١٧ خرداد در سرمقاله به روند اصلاح این طرح پرداخته شده). در بخشی از طرح تحریم سنا علیه ایران همچنین تدابیری برای «اعمال تحریم سلاحهای متعارف» و تحریم ناقضان آن پیشبینی شده که عملا بر محدودیت موجود علیه ایران درباره ورود و صدور هفت قلم سلاح متعارف به شرح مندرج در ضمیمه B قطعنامه ٢٢٣١ شورای امنیت دلالت دارد؛ اگرچه در این قطعنامه بر لغو این تحریمها، پنج سال بعد از «روز تصویب» برجام تأکید شده؛ اما در طرح سنا نه به ضمیمه مذکور اشاره شده و نه سقفی برای «اعمال تحریم سلاحهای متعارف» در نظر گرفته شده که دراینصورت میتواند نقض تعهدات آمریکا باشد. در مجموع، طرح جدید تحریم ایران اگر نهایی شود، میتوان آن را بدعهدی دیگری از جانب آمریکا به شمار آورد که با تعهد آمریکا مبنی بر اجرای توأم با حُسن نیت توافقها و انجام هر اقدام لازم برای اجرای موفقیتآمیز آن، بهویژه با شرح مندرج در بندهای ٢٦ تا ٢٩ برجام، منطبق نیست. اکنون طرح سنا که حاوی تحریمهایی علیه روسیه و ایران است، باید به تصویب مجلس نمایندگان آمریکا نیز برسد و سپس به دست ترامپ امضا شود.
محتمل است که مجلس نمایندگان در چند هفته آینده و تا قبل از تعطیلات تابستانی در اوایل آگوست این کار را انجام دهد. در آن مقطع ترامپ باید درباره مصوبه کنگره تصمیم بگیرد. اگر بنای ترامپ بر مخالفت با بخش مربوط به تحریم علیه روسیه باشد، قرارگرفتن این دو مجموعه تحریمها در یک بسته واحد میتواند او را با مشکل مواجه کند؛ چون ناچار از پذیرش هر دو یا رد هر دو خواهد بود؛ بااینحال روشن است که با توجه به رأی ٩٨ سناتور به طرح، وتوی احتمالی طرح از سوی ترامپ میتواند بهراحتی با دوسوم آرا در کنگره ابطال شود.