رقص با برجام اشک با دلار
محمدصرفی در کیهان نوشت:
دو تصویر از شب توافق هستهای ایران و 1+5 که عدهای در تهران به خیابان
ریخته و به جشن و پایکوبی پرداختند، بیش از همه ماندگار و قابل تامل است.
اولی جوانی که بر تیشرت خود تصویری از پرچم آمریکا به شکل قلب داشت و
شادمان در حال رقص بود و دیگری جوانی که دو اسکناس در دست داشت؛ هزار
تومانی و یک دلاری، میخندید و انگار از شوق اشک در چشمانش حلقه زده بود!
آن رقصها و اشک شوقها و امید به کاهش قیمت دلار به هزار تومان، البته
چندان دوام نیاورد. هر چه گذشت بیشتر و بیشتر مشخص شد که آن حرفها درباره
دنیای پسابرجام تنها حرف بوده است و البته حرف هم که هزینهای ندارد.
اشکها و حسرتهای برجام اگر مایه سرخوردگی و ناامیدی از آینده شود بیشک
خسران دوچندان است اما اگر عامل تفکر و عبرت شود، شاید بتوان حتی به این
خسارت محض نیز به دیده خیر نگریست. عبرت آن است که با برجام و بیبرجام
آمریکا دشمن جمهوری اسلامی و ملت ایران است.
ابزار اعمال این دشمنی نیز چیزی نیست جز تحریم اقتصادی و مرکز ثقل این ابزار و فشار نیز همان اسکناسی بود که آن جوان با چشم نمناک در دست داشت؛ دلار.
هژمونی جهانی دلار از سال 1944 آغاز و عملاً از سال 1971 رسمی و فراگیر شد.
زمانی که ریچارد نیکسون رئیسجمهور وقت آمریکا پشتوانه طلا را کنار گذاشت و
دلار را به عنوان پشتوانه ذخایر ارزی جهان انتخاب کرد. قرارداد
اقتصادی-امنیتی واشنگتن و ریاض در همان اوایل دهه 70 میلادی یکی دیگر از
عوامل تاثیرگذار بود. عربستان به عنوان رئیسوقت اوپک تضمین داد که تمام
معاملات نفتی خود را با دلار انجام دهد و آمریکا نیز در عوض حمایت نظامی و
امنیتی از رژیم آلسعود را تضمین کرد. نفت عربستان راهی آمریکا شد و
تسلیحات آمریکا راهی عربستان.
با رشد سلطه دلار در اقتصاد جهان، آمریکاییها بیش از پیش دریافتند برای
اعمال سیاستهای خود و اجبار کشورهای غیرهمسو به تغییر رفتار خود، لزوماً
نیازی به لشکرکشی نظامی نیست و میتوان جنگ اقتصادی را با ابزار دلار به
راه انداخت. هزینههای کمتر و ظاهری موجهتر از بمباران و کشتار با توپ و
تانک دارد و در نهایت نتایج آن نیز در مجموع نسبت به جنگ نظامی مفیدتر
است.
نظام پولی غرب در واقع ابزاری اقتصادی برای پیشبرد اهداف سیاسی است. این
نظام توسط دو نهاد کنترل میشود؛ FED بانک مرکزی فدرال آمریکا و BIS «بانک
تسویه حسابهای بینالمللی» یا همان بانک مرکزیِ بانک مرکزیها که در سوئیس
مستقر است.
کنترل آمریکا بر اجزای این نظام جهانی و سلطه دلار، این قابلیت را به این کشور داده است که کشورهای غیرهمسو با خود را به بهانههای مختلف تحت فشار و تحریم قرار دهد. ویلیام کلارک در کتاب «پترو دلار» پشت پرده برخی مداخلات و تجاوزهای نظامی اخیر آمریکا در منطقه غرب آسیا را تلاش برای حفظ سلطه دلار معرفی میکند و معتقد است واشنگتن برای حفظ این سلطه، از به راه انداختن جنگ و کشتن هزاران هزار شهروند بیگناه و غیرنظامی هم ابایی ندارد.
تحریم اولین و پرکاربردترین ابزار در کیف دیپلماسی آمریکاست تا جایی که به
قول آقای ظریف وزیر امور خارجه کشورمان، کاخ سفید به استفاده از تحریم عادت
کرده است. مارس سال میلادی گذشته روزنامه وال استریت ژورنال در مقالهای
تحت عنوان «دلاریزه کردن آیتاللهها» به سیاست اوباما در برخورد با جمهوری
اسلامی پرداخت و هشدار داد به هیچ عنوان نباید اجازه دسترسی تهران به
سیستم جهانی دلار را داد. این مقاله را مارک دوبوویتز از نمایندگان
آمریکایی که نقشی پررنگ در طراحی و تصویب طرحهای ضدایرانی کنگره دارد،
نوشته بود.
اعتیاد مزمن کاخ سفید به تحریم و سلاح دلار برای تهدید دشمنان خود، در حال
تبدیل ماجرا به وضعیتی بومرنگی است چرا که دلار در حال از دست دادن ارزش و
جایگاه شماره یک خود در اقتصاد جهانی است و یکی از دلایل اصلی آن نیز موضوع
تحریمهاست. کشورها میبینند که وابستگی به دلار میتواند خطر تحریم را در
پی داشته باشد. پس عاقلانه نیست که همه تخممرغهای ارزی خود را در سبد
دلار بگذارند.
روزنامه واشنگتنپست در مقالهای درباره کند شدن تیغ تحریمها در اثر
استفاده زیاد و نابجا مینویسد؛ «پزشکها میدانند که حتی مؤثرترین داروها
هم میتواند به علت استفاده بیش از حد بیتأثیر شوند. این قضیه، بهطور قطع
درباره استفاده از آنتیبیوتیکها برای مقابله با بیماریهای عفونی نیز
صدق میکند. آنتی بیوتیکهایی که دارای طیف اثربخشی گستردهتر هستند و
باکتریهای خوب و بد را به یک میزان از بین میبرند، خطرناک هستند.
خطر بزرگتر آن است که استفاده بیش از حد از آنتیبیوتیکها باعث میشود بدن در برابر دارو مقاومت نشان دهد و مصونیت ایجاد کند. این فشارهای قوی و فزاینده تقریباً میتواند غیرقابل علاج باشند. پزشکان یاد گرفتهاند که تجویز بیش از اندازه مناسب نیست. بنابراین سیاستمداران هم باید (در استفاده از ابزار تحریم) به همین شیوه عمل کنند.»
آدام زوبین معاون سابق وزیر خزانهداری آمریکا در امور تروریسم و جرائم
مالی که از او بهعنوان سزار تحریمهای ایران یاد میشود در مقالهای
مینویسد؛ «ما میتوانیم از اهرم تشدید فشار استفاده کنیم. اما نمیتوانیم
اروپا، روسیه و چین را ترغیب کنیم از اقتصاد ایران فاصله بگیرند.اگر آمریکا
جهان را با عدم دسترسی به دلار تهدید کند، در واقع برتری دلار را تهدید
کرده است و موجب تضعیف بازارها و اهرم قدرت خود میشود.»
پیشبینی و هشدارها در اینباره درست است. شهریورماه اعلام شد که چین
بهعنوان یکی از بزرگترین واردکننده نفت به زودی واردات نفت خود را بر
اساس یوآن –پول ملی چین- انجام خواهد داد. پکن با ایجاد امکان مبادله آسان
یوآن با طلا به دنبال تحکیم و تضمین این سیاست کلان اقتصادی است.
اعضای بریکس(قدرتهای اقتصادی نوظهور) و سازمان همکاری شانگهای به سرعت در
حال عبور از هژمونی دلار و دلارزدایی از مبادلات و اقتصاد خود هستند. این
کشورها نیمی از جمعیت جهان و یک سوم تولید ناخالص ملی را در اختیار دارند.
اعضای شانگهای از 5 سال پیش معاملات نفتی خود را بر اساس ارزهای ملی یا طلا
کلید زدهاند. بریکس نیز سال گذشته اقدام به راهاندازی بانک بریک کرد.
پکن وامی هنگفت در اختیار این بانک قرار داد. ماموریت اصلی این بانک تسهیل
روابط اقتصادی بین اعضا بدون نیاز به دلار و سیستم مالی جهانی-تحت سلطه
آمریکا و صندوق بینالمللی پول و بانک BIS- است.
قراردادهای دوجانبه و چندجانبه براساس ارزهای ملی یا طلا بر هژمونی دلار
تاثیری مستقیم میگذارند. 20 سال پیش بیش از 90 درصد ذخایر ارزی جهان دلار
آمریکا بود و این میزان امروز به کمتر از 60 درصد رسیده است. کارشناسان
اقتصادی معتقدند چنانچه این میزان به کمتر از 50 درصد برسد، سقوط و افول
دلار سرعتی تصاعدی به خود میگیرد.
سقوط دلار چنان محتوم و غیرقابل اجتناب است که حتی کارشناسان اقتصادی برای
سرمایهگذاران خرد و کلان دستورالعملهایی برای محافظت از خود در برابر غرق
کشتی شکسته دلار ارائه کردهاند؛ «برای پاسخ دادن به این تهدید باید دارای
قابلیتهای متحرک باشید. دارایی خود را به شکل شناور نگهداری کنید تا در
زمان موعود به سرعت قابل جابهجایی باشد. مهارتهای شغلی خود را نیز بهشکل
قابل انتقال درآورید و بالاخره گذرنامه خود را بهروز نگه دارید!»
ایران اصلیترین هدف و کشور تحت تحریم آمریکا بوده و هست. چشمانداز
سیاستهای آمریکا – اعم از دولت و کنگره و فارغ از دموکرات یا جمهوریخواه-
نشان میدهد تحریم با اهرم دلار، همچنان نقطه کانونی استراتژی واشنگتن علیه
جمهوری اسلامی ایران است. در حالی که بسیاری از کشورها وضعیت ایران و نوع
معامله آمریکا با ما را سرلوحه عبرت خود قرار داده و مشغول آمادهسازی خود
برای دوران پسادلار هستند، پیچیدن برخی نسخههای داخلی که بوی همهچیز
میدهد جز دلارزدایی از اقتصاد، آگاهانه یا ناآگاهانه خیانت در حق کشور و
ملت است.
سفر اخیر آقای جهانگیری معاون اول رئیسجمهور به ترکیه و توافق برای حذف
دلار از مبادلات دو کشور اگرچه نشانهای مثبت و ارزنده است اما به هیچ
عنوان کافی نیست. سیاستمداران، دستاندرکاران اقتصادی و همه مردم باید
بدانند و این واقعیت کلیدی را درک کنند که دلار دشمن استقلال، امنیت و
اقتصاد کشور و معیشت مردم است. مردم باید روزی به خیابان بریزند و جشن
بگیرند که دلار از اقتصاد و مبادلات حذف شده باشد. روز لغو واقعی همه
تحریمها – به هر بهانهای- آن روز است و تضمین آن نیز استقلال اقتصادی است
نه امضای فلان دیپلمات کلاهبردار آمریکایی.
به جای انگلیسی فارسیتان را تقویت کنید
حسین قدیانی در وطن امروز نوشت:
آنجا که دشمنیها و دشمندوستیها و کجکاریها و کمکاریها و تنبلیها و شبهات و شایعات و سادهلوحیها و خیانتها و خطاها، دست در دست هم انقلاب اسلامی و مهمترین ثمره آن یعنی جمهوری اسلامی را تهدید میکند، ناگاه میبینیم خون مطهر یک دهه هفتادی و سر نترس و نگاه نافذش چنان موج عظیمی در کشور درست میکند که تو گویی غالب است بر آن همه خباثت و دنائت! صدها نقشه شوم میکشد دشمن و تو میبینی بهواسطه غفلت دستاندرکار دولتی، شماری از این توطئهها هم میگیرد اما خون سرخ یک شهید مدافع حرم، با آن تشییع کمنظیر، همه این گندابها را میزداید و همه این آلودگیها را پاک میکند و همه این فتنهها را بیاثر میکند و همه این قصورها و تقصیرها را محو میکند!
آری! آنجا که پای دشمنی با انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی و خمینی و خامنهای در میان است، ما عمدتا غافلیم از معجزه خون شهید اما لااقل بنا به تجربه این قریب به 40 سال، به این اقل از فهم رسیدهایم که بیثمر نیست خون شهید، بویژه در دفن نیرنگها! اگر «نیرنگ» این است که «اصلا و اساسا عراق و سوریه به ما چه؟!» خدا چنان جوششی به خون شهدای مدافع حرم میدهد و چنان به شهادتشان برکت میدهد که برای همیشه، بازار بعضی شایعهها و شبههها کساد شود! در موضوعات عقیدتی هم همین است! 10 ماه سال، علیه شؤون مختلف دین و مذهب، همه رقم حرف باطل زده میشود و همه رقم فتنهپراکنی میشود لیکن کافی است دوباره محرم و صفر شود!
بهواسطه لطف الهی، چنان گرم و گیرا و بلکه گرمتر و گیراتر از سالیان قبل،
مردم عزیز ما محرم و صفر را زنده نگه میدارند که انگار هیچ عداوتی با هیچ
شأنی از شؤون دین نبوده! با این مقدمات، چه میخواهم بگویم؟! و دست به
دامان این چند خط شدم، برای بیان چه؟! الغرض! بدترین و مؤثرترین دشمنیها
با یک ملت که معالاسف خیلی هم به چشم نمیآید، دشمنی با زبان آن ملت است!
استعمار بویژه از نوع انگلیسی آن، در سالیان ماضی هیچ کجا را نتوانست فتح
کند الا آنکه اول، خنجر به زبان آن سرزمین وارد کند! کاری که هم با مردم
شبهقاره شد، هم با مردم پاکستان، هم بعضا با مردم افغانستان و هم به نوعی
وحشتناکتر با مردم ترکیه! اینکه معینکننده املای یک ملت، بیگانه باشد! و
رسمالخط را او بدهد! و حدود و ثغور زبان را او تعیین کند! که چگونه
بنویسید! و چگونه بگویید! و زبان مادری، هر چه کمتر، بهتر! و انگلیسی، هر
چه بیشتر، بهتر! و «فارسی» با آن پیشینه شیرین و دور و دراز، نماد
بیکلاسی! و «انگلیسی» نشانه فخر!
و علامت سواد! و اسباب بزرگی! و من این را، بدترین مظهر «غربزدگی» میدانم! و معتقدم همان اندازه که «هر توافقی ولو توافق بد، از عدم توافق، بهتر است» دردآور است و همان اندازه که ریختن سیمان، روی مظهر خودکفایی مملکت، دردآور است، این هم درد کمی نیست که وزیر خارجه خودمان در نشستی در همین کشور خودمان، بهجای زبان خودمان، سخن با زبان غربیها بگوید و تکلم با زبان غریبهها کند و نه فقط این، در جایی هم کنایه بزند و گلایه کند از سفرا و رایزنهای کشورمان در خارج- یعنی بندگان خدایی که عمدتا هم خودش استخدام کرده!- که چرا در انگلیسی، قوی نیستید؟! الحمدلله معلوم شد مشکل دیپلماسی مملکت، از دید جناب ظریف؛ احتمالاً به همین علت بوده که برجام را این است فرجام و نه احیانا خشت اول بهغایت کج بنا شده «هیچ توافقی، بدتر از عدم توافق نیست»!
و اوج درد اینجاست که حتی منتقد خیرخواه هم، مکرر درباره فاجعه بتنریزی در قلب رآکتور اراک نوشته و مینویسد و این را هم مینویسد که «کاش ناظر بر بدعهدی مسبوق به سابقه دشمن، تنها بسنده به پلمب میکردید» اما غافل است از کوهی کلام اجنبی و بیان غیر و سخن به زبان از مابهتران و حتی سخنرانی در همین ایران خودمان با زبان فاخر بریتانیای کبیر! و انگار که سخن گفتن به زبان عزیز فردوسی و حافظ و سعدی و مولانا چقدر بیکلاسی است که حتی در تهران هم باید انگلیسی اعلام موضع کنی! و هیچ هوشیار نباشی که این کار، فقط این نیست که نیمساعتی، زبان مادری خود را فدای زبان جک استراو کرده باشی و تمام! و هیچ نفهمی دارای چه عوارضی است! و پیشلرزههای چه زلزلهای است! و کدام عواقب فرهنگی را در پی دارد! نه آقای ظریف! بیخود طعنه بار همکاران خود در وزارت خارجه نکنید! اتفاقا مشکل دیپلماسی دولت فعلی، نه کمفهمیدن انگلیسی یا کمسخنرانی کردن به زبان روباه پیر، بلکه دوری از همین زبان فارسی خودمان است! والله سعدی، انگلیسی ننوشت که «دشمن، چو از همه حیلتی فروماند، سلسله دوستی بجنباند! پس آنگه به دوستی، کارها کند که هیچ دشمنی نتواند!»
فارسی نوشت! آری! با همین «زبان فارسی» نوشت! و «حضرت آقا» هم با همین زبان فارسی، این تذکر تاریخی را برای شما بازخوانی کرد! و من و ما هم هکذا! شما اما با وجود درّ گرانقدر هستهای، که خزانهتان را در مذاکره کاملا پر کرده بود، مکرر و با ادبیات مختلف بیان داشتید که برایتان، صرف توافق مهمتر است از محتوای آن! آنطرف، جان کری فقط دنبال یک توافق خوب برای آمریکا بود و عجبا که سران فعلی کاخ سفید، در پی خوبتر کردن آن برای ایالات متحده هستند، اینطرف هم حضرتعالی، هر چه ما با همین زبان فارسی و از سر دلسوزی، متذکرتان شدیم، نفهمیدید که نفهمیدید که نفهمیدید! اگر، هم شما این روزها مرتب بیان میدارید که «مذاکره با آمریکاییها، اتلاف وقت است» و «آمریکاییها ثابت کردند مظهر بدعهدی در مذاکره هستند»
و اگر با وجود آنکه دیروز اروپا را «بیاراده و آقااجازه» میخواندید، امروز در پی باور «جنباندن سلسله دوستی دشمن اروپایی» هستید، لاجرم شما را دعوت میکنیم به یادگیری بیشتر متون همین فارسی خودمان، بلکه متأثر از کارهای دوست جدیدتان که هیچ دشمن نتواند، دوباره کاسه چه کنم چه کنم دست نگیرید! لذا گیر بیخود به همکاران خود ندهید! مشکل، بلکه رسوخ غربزدگی در شماری از حضرات است که با وجود ایرانی بودن، زبان فارسی را نمیفهمند و تذکرات فارسی را نمیفهمند و متأسفانه این را هم نمیفهمند که چه عوارض شومی در پی دارد وقتی وزیر مملکت، در خاک مملکت، پرچم زبان دشمنان بدعهد خود را بلند میکند
و سخنرانی به زبان اغیار میکند! دشمن، متعصب و غیور و حساس، هم نسبت به تولید ملی خود و هم نسبت به زبان مادری خود؛ اینجا اما دولتمرد ما، در حوزه اقتصاد و با وجود این همه بیکاری کارگر ایرانی و رکود و تعطیلی کارخانه و کارگاه داخل، رکورد واردات را میزند و در حوزه فرهنگ هم و با وجود این همه هجمه رنگارنگ به زبان فارسی، در خاک خودمان، سخن با زبان بیگانه میکند! کأنه عرق کارگر اروپایی، رایحه ادکلنهای راسته شانزهلیزه دارد و این فقط عرق کارگر هموطن است که بوی بد دارد! کأنه انگلیسی نه چندان ریشهدار در تاریخ، صاحب مفاخر است و فارسی با این همه ریشه و پیشینه، هیچی به هیچی! کأنه هر چه نشانی از بیگانه داشته باشد، باید صدر بنشیند و قدر ببیند و هر چه جلوهای از خود و به قول علامه اقبال «خودی» تحقیر شود و حقیر!
و البته تمنا دارم که بعضی رسانهها با شارلاتانبازی، برندارند حرف حساب این متن را اینگونه تحریف کنند که مخالفت «وطنامروز» با فراگیری زبان مثلا بینالمللی! که از قضا، همین یادداشت را هم «فارسی» دارم مینویسم! و در نهایت وضوح! و ضمن تأکید بر این مهم که «زبان هر ملتی، از مهمترین عناصر تشکیلدهنده هویت و اقتدار ملی آن مردم است»! و خوب است همه داریم میبینیم که چقدر مداقه دارند رهبر فرزانه بر مقاومسازی عناصر شکلدهنده هویت و اقتدار ملی! منجمله زبان فارسی! قدر مسلم وقتی دشمن به انحای مختلف، زبان فارسی را هدف حمله خود گرفته و حتی با لطایفالحیل، برای خاستگاه مفاخر این زبان، خاکی غیر از ایران امروزی را میتراشد، آیا زیبنده است رفتار و گفتار دولتمرد ما، در نهایت منجر به سبزکردن زبان غربیها حتی در خاک کشور شود؟! آقای ظریف!
این درست که شما «وزیر امور خارجه» هستید اما وزیر امور خارجه ایرانی هستید که زبان ملی آن «فارسی» است، لذا بر شما فرض است که «سفیر زبان فارسی» باشید. آیا نمیبینید وزرای خارجه کشورهای ریشهدار را که چه اصراری دارند حتیالمقدور و تا آنجا که ممکن است، سخن با همان زبان خود بگویند و بهگونهای مشی کنند که دست آخر، از حوزه اقتصاد گرفته تا فرهنگ، مقوم عناصر تشکیلدهنده هویت و اقتدار ملی کشورشان باشد؟! آیا «انگلیسی» فقط برای شما «زبان بینالمللی» است و برای وزرای خارجه کشورهای دیگر نیست؟! پس ایراد اصل کاری، از عدم التفات به همین زبان فارسی خودمان است! شگفتا! بیتی از شاعر ایرانی باید آذینبخش ساختمان سازمان ملل در خاک آمریکا باشد و ما در کشور خودمان اینقدر بیتوجه به زبان سعدی! و حافظ! خیلی اگر دوست دارید به رخ جهانیان بکشید تسلط به زبان انگلیسی را، اولا مدام به خود تذکر دهید که الان خردسالان هم با چند ترم آموزش، زبان خارجی را عین بلبل میآموزند
و ثانیا جای این به رخ کشیدن، فیالواقع هنگام بستن توافق و تنظیم مفاد آن است که مذاکرهکننده یانکی برندارد بگوید آقای ظریف، متوجه معانی دیگر فلان عبارت انگلیسی نبودند گویا! آقای ظریف! وزیر خارجه کشور دیگری را هم آیا سراغ دارید که هنگام توافق بر سر موضوعی و مثلا با همین یانکیها و در طول تاریخ نه چندان دور و دراز آمریکا، برداشته باشد بگوید با کاخ سفید «هر توافقی از عدم توافق بهتر است»؟! صدالبته که به قول آقای روحانی، شما در جهان برای خودتان یک «برند» هستید اما باید دید برند چه؟! «برند»! حالم از این واژه زمخت انگلیسی بهم میخورد! والله همین «برند» است که به این روزگار انداخته کارگر ما را! و بدبخت کرده اقتصاد و معیشت ما را! «برند»! والله همین «برند انگلیسی» است که زبان شیرین ما را و فرهنگ دیرین ما را مورد تخریب خود قرار داده! تو گویی بتنریزی در قلب رآکتور خودکفایی بس نبود؛ سیاههای از سیمان هم باید سر زبانمان بریزیم!
و البته، همچنان در تحریمهای گذشته باقی بمانیم که هیچ، علیکی هم بگوییم به سلام «مادر تحریمها»! آقای ظریف! دیپلماسی به درج «J.Z» بر گوشه آستین لباس آدمی نیست! به این است که بفهمی حرف حساب سعدی فارسیزبان را! و الا سخن به زبان انگلیسی، جبران عوارض «جنباندن سلسله دوستی دشمن» نمیشود! و من به این متن، به چشم یک سند مستند نگاه نمیکنم تا بیش از پیش مشخص شود که از همه ملیتر و از همه ملیگراتر، جناح انقلابی است! همان جناحی که در حوزه اقتصاد، دعوت به مصرف کالای تولید داخل میکند و در حوزه فرهنگ و رسانه، چنین یادداشتی مینویسد! آقای ظریف! تلخی این نوشته صادقانه را به شیرینی برخورد منافقانه «صبح بدون تحریم» برتری دهید! نه! زنجیرهایهایی که تیتر «پایان تحریمها» را رفتند، خیر شما را نمیخواهند! آنها فقط دوست دارند شما همیشه انگلیسی صحبت کنید تا توهم بزنند چه وزیر خارجه باکلاسی دارند! «کلاس» اما در «مکتب سعدی» است! آنجا که به زبان فارسی و در نهایت ایجاز و اعجاز نوشت: «دشمن، چو از همه حیلتی فروماند، سلسله دوستی بجنباند»!
ستون لرزان و نقش پلیس خوب!
عباس حاجینجاری در جوان نوشت:
کمتر از یک هفته پس از سخنرانی ترامپ علیه مردم ایران و انتشار استراتژی آینده امریکا علیه ایران که در قالب گزارش برگ یا «فکتشیت» کاخ سفید منتشر و در آن بر راهبردهای آینده امریکا علیه ایران تأکید شده بود، به گزارش رویترز مدیر عامل شرکت توتال اعلام کرد که اگر کنگره امریکا برجام را تأیید نکند از ایران میرویم. بنا به اظهارات او این موضعگیری میتواند سرمایهگذاری توتال برای پروژه گازی 5 میلیارد دلاری این شرکت با ایران را تحتالشعاع خود قرار دهد.
اگر چه آقای زنگنه وزیر نفت ایران در هنگام تنظیم و امضای این قرارداد در تیر ماه گذشته از منافع بسیار آن برای ایران سخن به میان آورده وحتی به عاملی برای تأمین امنیت ایران از آن یاد میکند، اما هنوز سهماه از تنظیم این قرارداد نگذشته و هنوز وارد فاز اجرا نشده است که تهدید ترامپ و پیش بینی احتمال تشدید تحریمها پس از اعلام نظر کنگره و به تبع آن کنار کشیدن توتال، نشان داد که دل بستن به شرکتهای غربی نه تنها تولید امنیت نمیکند، بلکه به دلیل تبعات وپیامدهای آن میتواند مخل امنیت و بعضاً از دست دادن فرصتها و ظرفیتها و نیروهای توانمند داخلی باشد که طی سالهای اخیر و در اوج دوران فشار وتحریم دشمنان؛ صنایع اصلی کشور را سرپا نگه داشته و به ویژه در همین منطقه پارس جنوبی توانستند که با طراحی و اجرای چندین فاز، عملاً سناریوی دشمنان در تضعیف توان داخلی و توقف چرخ صنعت کشور از طریق تشدید تحریمها را خنثی کنند وبا اثبات کارآمدی نسل جوان وانقلابی کشور در شکست استرا تژی؛ تحریم – تسلیم، دشمنان را به تعظیم در برابر مردم ایران وتمکین به مذاکره وادارند.
بدیهی است که هدف از بازکاوی این مسئله مخالفت با سرمایهگذاری خارجی ویا جذب فناوریهای نوین که شاید سرمایهگذاری خارجی یکی از مجراهای آن باشد، نیست؛ بلکه توجه به این مسئله است که در ورود به این عرصهها باید اهداف واغراض پنهان اطراف ماجرا را نیز در نظر داشت ومتناسب با آن گام در این وادی گذاشت وموضع گرفت. در این زمینه شاید بتوان ارزیابی روزنامه فرانسویزبان، لالیبرته، از بازی نقش پلیس خوب در برابر نقش پلیس بد را که ترامپ در حال اجرای آن است مورد استناد قرار داد. این روزنامه در گزارشی درباره راهبرد جدید امریکا در قبال توافق هستهای با ایران نوشت: ترامپ در این پرونده به دنبال کسی میگردد که نقش «پلیس خوب» را برایش ایفا کند. دونالد ترامپ چند سال پیش کتابی تحت عنوان «هنرمعامله» نوشت. وی در این کتاب گفته است که گاهی برای عقد قراردادهای چندین میلیون دلاری ناچار میشده تا نقش «آدم بد» را بازی کند.
اگر قرار است ترامپ در معامله با ایران یک راهبرد معین داشته باشد، باید به نوشتههای خود در آن کتاب رجوع کند. ترامپ روز جمعه راهبرد جدید خود را در قبال ایران اعلام کرد و گفت که نمیتواند پایبندی تهران را به توافق هستهای وین تأیید کند. تهدیدات ترامپ علیه ایران شیوهای برای دریافت امتیازات بیشتر از تهران است و هر پلیس بد، به یک پلیس خوب نیاز دارد. این روزنامه فرانسوی در ادامه مینویسد: درخصوص ایران نیز اروپا بهترین مهره شرطبندی ترامپ در این بازی برای ایفای نقش پلیس خوب خواهد بود، در حالی که ترامپ به ایرانیها چماق نشان میدهد، اروپاییها تطمیع میکنند. به عبارت دیگر نقش فزاینده اروپا در اقتصاد ایران بهترین اهرم قابل دسترس برای تغییر رفتار جمهوری اسلامی به شمار میرود. به رغم غرور ایران، اوضاع اقتصادی همچنان پاشنه آشیل این کشور محسوب میشود. کلید اصلی در دست دولت ترامپ این است که اروپاییها را ترغیب و متقاعد سازد که تشدید فشار بر ایران به نفع آنها خواهد بود.
و اینها همه در حالی است که ترامپ در تفسیر حرکت اروپاییها به نوعی با واژگانی که نشان دهنده فرصت طلبی و فزون خواهی اوست در گفتوگویی تلویزیونی با برنامه «ساندی مورنینگ فیوچرز» شبکه فاکسنیوز گفت: «به آنها گفتم به پول در آوردن از ایران ادامه دهید. نگران نباشید. فقط به پول در آوردن از ایران ادامه بدهید.»
مقام معظم رهبری در دیدار روز چهارشنبه 26مهر ماه خود با نخبگان ضمن بیان عناصر قدرت جمهوری اسلامی ایران قدرت اقتصادی را یکی از این مؤلفهها دانسته یادآور میشوند: قدرت اقتصادی هم با وابستگی به این و آن حاصل نمیشود. بنده از سابق، از قدیم، نه حالا، بارها گفتهام، من با سرمایهگذاریهای خارجیها در کشور موافقم، من هیچ مخالفتی ندارم؛ غربی یا اروپایی مشکلی نیست؛ منتها تکیه اقتصاد کشور نباید به ستونی باشد که ممکن است با نعره مثلاً یک ترامپی بلرزد؛ این[طور] نباید باشد. آن ستون مورد اعتماد در اقتصاد کشور بایستی مربوط به درون کشور و داخل کشور باشد، باید اقتصاد ما درونزا باشد؛ یعنی همان اقتصاد مقاومتی، که سیاستهایش اعلام شده و باید دنبال بشود.
با توجه به واقعیتهای حاکم بر اقتصاد ایران، عدم تأمل در اتکای بیش از حد به بیگانگان، محصولی به غیراز تعطیلی بیشتر بنگاهها و بیکار ماندن درصد بیشتری از عوامل تولید نخواهد داشت و علاوه بر آن، تبعات فرهنگی و مسئله نفوذ، نکاتی هستند که نمیتوان از آنها چشم پوشی کرد. بی توجهی به این نکات اساسی موجب امید وارکردن دشمنان به اثرگذاری بر محیط داخلی، ایجاد امید کاذب در داخل، تضعیف توان و ظرفیتهای داخلی و انزوای نیروها و شرکتهای توانمند داخلی و غفلت از اقتصاد مقاومتی ودرون زا و مهمتر از آن بسترسازی برای نفوذ واثرگذاری دشمن در نظام محاسباتی، از جمله آسیبهای اتکا به این ستونهای لرزان است.
در نفت چه خبر است؛ «ژنرال» صدایی را خواهد شنید؟
جواد غیاثی در خراسان نوشت:
صداهای اعتراض به انتصابات پرحاشیه در نفت بلند است؛ بزرگانی کنار گذاشته شدند، چندین نماینده ادوار مجلس با مدارک نامرتبط؛ از علوم تربیتی تا جامعه شناسی، در پست های مهم به کار گرفته شدند و برخی جوانان که شاگردان قدیمی زنگنه هستند – و از قضا آن ها هم تحصیلات مرتبط ندارند- بر مسند شرکت های مهم زیرمجموعه نفت نشسته اند یا این که به عنوان گزینه مدیریت معرفی شده اند؛ جوانانی که نیامده، گرد و خاک به پا کرده و حاشیه ساخته اند.
در این میان، انتشار نامه ها و توصیه نامه هایی برای استخدام نورچشمی ها و ژن های خوب در نفت و مساعدت شیخ الوزرا، یک صفحه از کتاب تراژدی منابع انسانی نفت است. همه این ها در حالی است که وزیر مدام بر مازاد بودن نیروها در مجموعه نفت تاکید می کند و به همین دلیل، از جذب دانشجویان و فارغ التحصیلان دانشگاه صنعت نفت استنکاف می ورزد؛ دانشجویانی که با وعده استخدام راهی این دانشگاه شده بودند. البته شاید وزارت نفت از نظر عملکردی و فنی، دلایل موجهی داشته باشد اما نباید تکلیف قانونی خود را زیر پا بگذارد. مخصوصا آن که فارغ التحصیلان به دیوان عدالت اداری شکایت برده و این مرجع قانونی هم حکم به حقانیت آن ها داده است اما وزارت نفت حالا برای استخدام دانشجویان گروه الف- که باید بدون مصاحبه استخدام شوند- مصاحبه برگزار می کند، این موضوع هم برگ دیگری از این کتاب است که وزارت نفت پاسخ موجهی درباره آن ندارد. اما این هم همه چیز نیست.
ژنرال هایی که یکی یکی رفتند
بیژن زنگنه، وقتی در سال 92 برای سومین بار بر کرسی وزارت نفت تکیه زد گفت
که این جا جای گروهبان ها نیست باید ژنرال ها را بر مسند امور گذاشت تا
امور نفت به درستی مدیریت شود. زنگنه کار را خوب شروع کرد و بزرگان را در
نفت جمع کرد اما بعد از سر و سامان یافتن امور، ژنرال ها و بزرگان نفت یکی
یکی کنار رفتند. شاید زنگنه می خواست فقط خودش به تنهایی ژنرالی کند و شاید
هم قرار بود شاگردانش که گروهبانی هم نکرده اند، یک باره جای ژنرال ها را
بگیرند. وزیری هامانه وزیر سابق نفت جزو اولین کسانی بود که از تیم زنگنه
کنار رفت. او هنگام خروج از نفت علت انصرافش از قائم مقامی زنگنه، را
«انتصاب فردی کم تجربه، غیرمرتبط و با سابقه نامتناسب با نفت» دانست. سید
محسن قمصری مدیر امور بین الملل شرکت ملی نفت هم که زحمات بسیاری در مدیریت
نفت کشور در دوران تحریم ها کشیده بود با حاشیه و دلخوری کنار رفت. شعری
مقدم مدیرعامل شرکت ملی پتروشیمی و پیوندی معاونش و معظمی از معاونت برنامه
ریزی کنار رفتند؛ کسانی که همه از مدیران با سابقه نفتی بودند اما گویا
دوران ژنرالی آن ها تمام شده بود.
منابع انسانی نفت در حال تهی شدن
این رفتارها کار را به جایی رساندکه موافقان و حامیان زنگنه هم دست به
اعتراض زدند و صدایی برآوردند تا شاید شنیده شود اما تاکنون گوش ژنرال
بدهکار نبوده است. تاجگردون، رئیس کمیته برنامه و بودجه مجلس به تازگی به
طور صریح از تهی شدن نفت از منابع انسانی گفت. به گفته او برخی گروه ها به
راحتی در نفت جولان می دهند، افرادی با سواد ناکافی وارد نفت شده اند. به
اعتقاد تاجگردون زنگنه در بخش منابع انسانی ضعیف عمل کرده است و باید این
روند را اصلاح کند. او هم می گوید که زنگنه تاکنون حرف ما را گوش نداده
است. اعتراضات به این فرآیندها علاوه بر مجلس (البته بخشی از آن که نورچشمی
برای استخدام در نفت سفارش نکرده اند!) در بدنه نفت هم بسیار به گوش می
رسد اما نه تنها اصلاحی صورت نگرفته است بلکه برخی مدیران انتصابی جوان، به
تازگی حاشیه های بیشتری به پا کرده اند که احتمال مهاجرت باتجربه ها و
ژنرال ها را از نفت بیشتر و بیشتر کرده است.
جاده دوبانده بهارستان- طالقانی؛ لاریجانی ورود میکند؟
آن گونه که تشریح شد، ابعاد تراژدی منابع انسانی نفت اکنون گسترده شده و
جنبه های مختلفی گرفته است؛ از استخدام دختر نماینده صرفا به خاطر این که
دکتری دارد تا به گفته تاجگردون، رئیس کمیسیون برنامه و بودجه مجلس، ماندن
مشاور شرکت های شل و توتال با معدل 19.85 پشت درهای ساختمان نفت در خیابان
طالقانی! از ژنرال هایی که یکی یکی رفتند تا جوانانی که انتصاب آن ها حاشیه
ساز شده و بزرگان بیشتری را از نفت فراری می دهد.
شاید گفته شود که این گونه مسائل در همه دستگاه ها با قوت و ضعف هست و
نباید خیلی بر وزارت نفت سخت گرفت. در پاسخ باید دقت کرد که اولا حجم مسائل
در وزارت نفت بسیار بالاست و متاسفانه روند هم قهقرایی است. ثانیا آن چه
آزاردهنده است توجیهات مسئولان وزارت نفت است. این درحالی است که با انتشار
نامه ها و توصیه نامه های اخیر موضوع جنبه ملی پیدا کرده و سرمایه اجتماعی
به خطر افتاده است. وزیر نفت می گوید که دختر نماینده را به این دلیل
استخدام کرده که دکتری دارد و شرایط استخدام دکتری متفاوت است، روابط عمومی
نفت می گوید که اصلا استخدام نکردیم، انتقال بود! از آن سو حامیان پیشین
زنگنه از این که فارغ التحصیلان نخبه نفت با معدل 19.85 و با سابقه کار در
شرکت های شل و توتال پشت در ساختمان طالقانی مانده اند، اعتراض می کنند.
نکته سوم و از همه مهم تر آن است که ادعاهای بده بستان و معامله گری وزارت
نفت با برخی نمایندگان مجلس جدی تر از قبل شده است؛ ادعا این است که
نمایندگان رای اعتماد می دهند و در مسائل نظارتی بر شیخ الوزرا سخت نمی
گیرند و زنگنه هم انواع امتیازات را برای آن برخی، قائل می شود؛ از احداث
کارخانه پتروشیمی که حتی توجیه هم ندارد تا استخدام نورچشمی ها و البته خود
نمایندگان در نفت بعد از دوره نمایندگی. حتی به تازگی اخباری مبنی بر
استخدام دو تن از نمایندگان فعلی مجلس در نفت هم منتشر شده است که با سکوت
وزارت نفت مواجه شده است. اگر این فرضیه مبنی بر بده بستان برخی وکلا با
شیخ الوزرا از جاده دوبانده طالقانی تا بهارستان صحیح باشد، اعتبار نظارتی
مجلس زیر سوال می رود. رئیس مجلس در روز رای اعتماد به زنگنه در واکنش به
اظهارات یکی از نمایندگان، صریحا گفت که با این موضوع با جدیت برخورد می
کند. کاش قبل از این که دیر شود، این موضوع و البته تمام مسائل حاشیه
سازشده در این وزارتخانه کلیدی، رفع و رجوع شود.
ابهامات موضع شورای نگهبان درباره «سپنتا»
امیر حسینآبادی در ایران نوشت:
آیتالله محمد یزدی، عضو فقهای شورای نگهبان روزگذشته در مصاحبهای نظر این
شورا درباره لغو عضویت آقای سپنتا نیکنام در شورای شهر یزد را قانونی،
شرعی و صحیح دانسته و در این رابطه گفتهاند: «قانون انتخابات صراحت دارد
که اشخاص میتوانند برای عضویت در شورای شهر کاندیدا شوند، اگر فردی در
شهری انتخاب شد که اکثر قریب به اتفاق آن مسلمان هستند و وی در اقلیت
بود، او در شورای شهر نمیتواند برای شهری که اکثراً مسلمان هستند، تصمیم
بگیرد.» ایشان همچنین گفتهاند: «فعالیت عضو زرتشتی شورای شهر یزد خلاف شرع
و قانون اساسی است و این اظهارنظر هم اعلام شده است.» درخصوص این موضعگیری
میتوان به چند مسأله اشاره کرد.
اول اینکه آقای سپنتا نیکنام چهار سال قبل را هم به عنوان عضو شورای شهر فعالیت کردهاند و اگر فعالیت ایشان محل اشکال شرعی و قانونی بوده، سؤال این است که چرا شورای نگهبان چهارسال قبل در این خصوص چنین رأی و نظری را اعلام نکرده بود؟ چه میشود که امسال برای دور دوم عضویت ایشان در شورای شهر چنین حکمی صادر میشود؟ مشخصاً در این فاصله نه قانونی تغییر کرده و نه در ترکیب جمعیتی اقلیتهای شهر یزد اتفاق خارقالعادهای افتاده که باعث ارائه چنین نظری توسط شورای نگهبان شود. شورای محترم نگهبان با استناد به اختیارش به عنوان مرجع تفسیر قانون اساسی و تأیید قوانین چنین حکمی داده است. در این خصوص باید گفت طبق اصل 4 و اصول 90 به بعد قانون اساسی، کلیات و جزئیات وظایف شورای نگهبان مشخص و روشن هستند.
قانون انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا قبلاً توسط خود شورای نگهبان تأیید شده بوده و این مرجع حق ندارد که به این موضوع ورود مجدد کرده و چنین حکمی صادر کند.
در واقع هر چند شورای نگهبان مرجع تفسیر و تأیید قانون است اما این موضوع نه به این معنا است که این شورا میتواند ناسخ قوانین باشد و نه به این مفهوم که امکان قانونگذاری داشته باشد. در واقع حوزه مسئولیت و اختیار شورای نگهبان به اعتبار مصوبات ماوقع است، به این معنا که وقوع مصوبه در مجلس صورت میگیرد و بعد از آن شورای نگهبان آن را تأیید یا رد میکند. حتی اگر در قوانین انتخابات ما موازین غیر شرعی وجود داشته باشد، ابتدا باید نسخ، اصلاح یا تغییر آن در مجلس تصمیمگیری شود و بعد شورای نگهبان به موضوع ورود کند. مضافاً اینکه این شورا اختیاری برای ورود به حوزه قوانینی که قبلاً تأیید شده بوده و مورد اجرا قرار گرفته، ندارد. اگر چنین میبود در هر دوره جدید از شورای نگهبان، اعضا میتوانستند به بحث قوانین ورود کرده و به اصلاح، تغییر یا نسخ آنها بپردازند.
در انتظار پاسخ
محمدتقی فاضلمیبدی در شرق نوشت:
روز گذشته گفتوگویی از آیتالله یزدی، عضو فقهای شورای نگهبان، در یکی از خبرگزاریها منتشر شد که او از جایگاه فقاهت، عضویت سپنتا نیکنام، عضو زرتشتی شورای شهر یزد، در این نهاد را دارای اشکال و نظر شورای نگهبان دراینباره را «قانونی، شرعی، قطعی و غیرقابل تغییر» دانست. همین ابتدا، طرح یک سؤال تعیینکننده، ضروری است؛ اینکه او براساس کدام روایت، اصل یا مبنای شرعی و فقهی، چنین نظری را بیان کرده است که در جایی که اکثریت آن مسلمان هستند، یک فرد غیرمسلمان نمیتواند وارد یک شورای چندیننفره شود؟
پیش از این از تعدادی از مراجع سؤال شد که آیا یک مدیر غیرمسلمان میتواند در مجموعهای که پرسنل آن مسلمان هستند، مدیریت کند که بیشتر آنها پاسخ مثبت دادهاند. مشخص است که مدیریت، یک تخصص کاربردی است که به تبلیغ و اعمال عقیده کاری ندارد؛ برای مثال بیمارستانی ساخته شود و در آن، یک مدیر غیرمسلمان بر پرسنل بیمارستان که جملگی مسلمان هستند، ریاست کند؛ چه کسی این را محل اشکال میداند؟
شورای شهر نیز بهعنوان یک پارلمان محلی، از تعدادی از چهرههای متخصص تشکیل شده و اتفاقا تصمیمگیری در آنجا براساس رأی اکثریت است. فرد نیکنامی توانسته با کسب رأی مردم و برای دومینبار، عضو شورای شهر یزد شود و در زمینه مسائل شهری، عمران و توسعه آن، بهعنوان عضوی از شورا نظرات خود را بیان کند. کجای این مسئله، حاکمیت یک غیرمسلمان بر مسلمان تعبیر میشود؟
حاکمیت یعنی حاکمیت عقیده و در قرآن نیز بر قاعده «نفی سبیل» بهمعنای نفی سلطه کفر بر اسلام تأکید شده است؛ آنهم کفاری که در زمان پیامبر، بهطور مداوم بهدنبال قتال و جهاد با مسلمانان بودند. امروز که ما پیروان سایر ادیان و اهل کتاب را اولا کافر نمیدانیم و ثانیا اگر حتی فعالیتهای کفار به سلطه کفر منجر نشود، اشکالی ندارد. اگر در نیروگاه اتمی بوشهر که بسیار مورد توجه آقایان قرار دارد یک مدیر کمونیست از روسیه بر صدها مهندس و نیروی ایرانی مسلمان، مدیریت کند و حتی برای نیروگاه تصمیم بگیرد، باید او را از این مسئولیت کنار گذاشت؟ پس چرا چنین اتفاقی نیفتاد؟
سؤال افکار عمومی این است که اگر چنین نظری وجود داشت، چرا اعضای شورا در هنگام بررسی قانون شوراها یا حتی همین دوره قبل که آقای سپنتا نیکنام عضو شورای شهر یزد بود، چنین حکمی صادر نکردهاند؟ نکته مهم دیگر آن است که در دنیای امروز، کشورها براساس مفهوم شهروندی و ملیت آنان اداره میشوند. یعنی اگر مسلمان غیرایرانی حتی یک شیعه عراقی به ایران بیاید، براساس قانون نمیتواند به پستهای مدیری برسد چون شهروند ایران نیست، اما در فقه قدیم یک مسلمان آفریقایی میتوانست رئیسجمهور ایران هم بشود، چون مرز مد نظر فقه قدیم، مرز میان دارالاسلام و دارالکفر بود.
اکنون مرزها جغرافیایی است و مفهوم شهروندی و ملیتی در آنها حاکم است؛ تمام حقوق شهروندان یک کشور، یکسان است چه مسلمان باشند و چه غیرمسلمان. در مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم، درباره این موضوع بحثهای فراوانی شده است. حتی در فقه قدیم هم از مدیریت غیرمسلمان بر مسلمان، اشکال شرعی گرفته نشده و به نظر میرسد علمای روشناندیش و مراجع محترم باید مانع طرح نظراتی شوند که در شرع مبنایی ندارد. کشور امروز در برهه حساسی قرار دارد و مباحث حقوق بشری، بهطور جدی علیه ایران مطرح میشود.
نباید یک شهروند غیرمسلمان خود را در منظر جهانیان از حقوق قانونی شهروندی محروم کنیم. آیا این جز تخریب چهره اسلام در جهان، بیمیلی جوانان به دین و ایجاد فاصله با هموطنان ایرانی اما غیرهمکیش ما، ثمری برای کشور دارد؟ از همه اینها که بگذریم، رأی مردم مسلمان یزد به هموطن زرتشتی خود چه میشود؟ حتی رئیس مجلس نیز به این موضوع، نگاه منفی دارد. بهتر است اعضای شورا به این پرسشها و چند پرسش حقوقی که در روزهای اخیر از سوی حقوقدانان برجسته کشور درباره حدود وظایف شورای نگهبان در انتخابات و موضوع شوراها مطرح شده، پاسخ روشنی بدهند.
مردمیشدن اربعین
صبح نو در سرمقاله خود نوشت:
رویداد اربعین در پیش است و اگر برآوردها مبنی بر حضور چند میلیونی ایرانیان دقیق باشد، تا کمتر از یک هفته دیگر، نیمی از جمعیت کشور بهشکل مستقیم و غیرمستقیم با این واقعه بزرگ مرتبط میشوند. آنچه در راهپیمایی اربعین جلوهگر و سرنوشتساز مینماید، بنیان مردمی آن در عراق است که گویی تمامی شیعیان این کشور را در فرایند خدمترسانی به زوار حضرت حسین (ع) به فعالیت و همگرایی ترغیب میکند. این رویکرد مردمی، از جانب حرکت عظیم ایرانی، میبایست بهشکلی شایسته تداوم پیدا کند؛ اول آنکه رقابتی نامحسوس یا زیرپوستی از سوی دستگاههای رسمی با موکبداران محلی درنگیرد و دوم، بخشی از آداب و رسوم همدلانه عراقیها در مدت پذیرایی از زائران، به داخل کشور منتقل شود. بهعنوان نمونه، حجم قابلتوجهی از دلدادگان حسینی از کرانههای کشمیر گرفته تا بامیان، از مرزهای شرقی کشور عازم کربلایند؛ آنها معمولاً مسیر بسیار طولانیای را طی میکنند و از حداقل امکانات برخوردارند.
اگر توان و انرژی دستگاههای رسمی صرف تسهیل این مراوده شده و موکبهای ایران در مداخل ورودی مهم در مرزهای شرقی، به مدد استقبال از زوار دیگر کشورها بیایند، آثار بسیار گستردهای برای جمهوری اسلامی و انسجام و مودت شیعی برجای میگذارد. این روند در مرزهای خروجی ایران و آنبخشی که شهرهای مرزهای غربی و جنوبغربی را درگیر میکند، تاحدودی قابل مشاهده است، بهویژه اهالی خوزستان که از هفتهها قبل در تدارک این میزبانی بزرگاند. اربعین نماد مردمیسازی فرهنگ است، آنرا قدر بدانیم و بزرگ.
با بدعهدی آمریکا چه باید کرد؟
محمدکاظم انبارلویی در سرمقاله رسالت نوشت:
اولین آیه سوره توبه وقتی خبر از لغو هر گونه پیمان موجود میان مشرکان با مسلمانان می دهد، بیزاری خدا و رسول او از مشرکان را نیز اعلام می کند. خداوند در این سوره می فرماید؛ شما بارها کفار و مشرکین را آزموده و عهدشکنی آنها را چشیده اید. پس چگونه است که به آنها اعتماد می کنید؟ در حالی که قدرت یابند از هیچ چیز پروا ندارند.
قرآن در این باره این پرسش را مطرح می کند؛ آنها عهد خود را شکستند، شما چرا بر عهد خود باقی هستید؟ چرا با قومی که عهد خود را شکسته اند نمی جنگید؟ بعد خداوند امر می فرماید؛ با ائمه کفر بجنگید، خدا آنها را به دست شما مجازات می کند. آنها اهل عهد و پیمان نیستند، به آنها نمی شود اعتماد کرد. (1)
قرآن تکلیف مسلمانان را با جماعت «ناکث» و «عهدشکن» معلوم کرده است. در عمل به این تکلیف هیچ تردیدی نباید کرد.
***
دو سال پیش موافقتنامه موسوم به برجام پس از بررسی های دقیق در مجلس و شورای عالی امنیت ملی به شرط رعایت 9 بند از سوی رهبر معظم انقلاب پذیرفته شد و قرار شد دولت برای اجرایی کردن آن اقدام کند. همچنین قرار شد دولت علاوه بر رعایت مشروط 9 گانه رهبری، ملاحظاتی را که در 10 بند و نیز شروط مجلس در 9 بند که حاوی مطالب مهم پیرامون حفظ منافع ملی و مصالح عالیه کشور در خصوص نحوه اجرای برجام است، رعایت کند.
اینکه دولت ظرف دو سال گذشته چه قدر قوانین یاد شده را رعایت کرده خیلی مهم است اما فعلا مورد بحث ما نیست. آنچه امروز مورد بحث ماست تعیین تکلیف دولت در برابر بدعهدی آمریکا و فریبکاری اروپا، وفق ملاحظات قانونی یاد شده است.
دو روز پیش وزارت خارجه در تازه ترین گزارش خود در اجرای برجام به کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس به 20 مورد نقض، بدعهدی، تاخیر، تعلل و تخطی آمریکا از برجام اشاره کرده است و موانع و چالش ها در اجرای برجام را مفصل توضیح داده است. در این گزارش از مصوبه کنگره در مورد تحریم های جدید غیرهسته ای (موشکی، تسلیحاتی، حقوق بشر و تروریسم) به تفصیل سخن گفته و از تحریم سپاه به عنوان قانون جدید تحریمی یاد شده است.
بازنگری دولت جدید آمریکا در قبال ایران و نیز برجام فصل دیگری از این گزارش است.
بر اساس بند 3 و 2 طرح قانونی «اقدام متناسب و متقابل دولت در اجرای برجام» قرار شد دولت در برابر هر گونه اقدام مبتنی بر فشار و تهدید به هر بهانه ای و نیز هر گونه عدم پایبندی طرف مقابل در زمینه لغو موثر تحریم ها یا بازگرداندن تحریم های لغو شده و یا وضع تحریم های جدید، ضمن رصد، اقدام متقابل در جهت احقاق حقوق ملت ایران انجام دهد. قرار شد در برابر بدعهدی طرف مقابل همکاری های داوطلبانه را متوقف و توسعه سریع برنامه های هسته ای ایران را سامان دهد.
اکنون دو سال از اجرای برجام گذشته است. طرف مقابل به همه اهداف خود در محدود کردن فعالیت های هسته ای ایران و حتی فراتر از آن دست پیدا کرده است. اما به هیچ یک از تعهدات خود عمل نکرده است.
کمتر از یک هفته دیگر آمریکایی ها می روند دنبال اعمال و اجرای «مادر تحریم ها». آنها از برجام عبور کرده و یک صورت حساب جدید روی میز مذاکره گذاشته اند که وقیحانه تر از درخواست های آنها در مذاکرات برجام است؛
1- محدودیت های هسته ای زمان دار در برجام باید تا ابد برقرار باشد.
2- تست موشکی متوقف فعالیت های دستیابی به قدرت دفاعی محدود شود.
3- فعالیت های ضد تروریستی ایران در منطقه برچیده شود و ایران با راهبرد آمریکا و رژیم صهیونیستی در منطقه همگرایی نشان دهد.
با این خیزی که آمریکاییها در پسابرجام برداشته اند می شود پیشبینی کرد برنامه واشنگتن در 10 سال آینده این است که ارتش ایران حتی برای دفاع از خود برای حمل و استفاده از یک کلت باید از آمریکایی ها مجوز بگیرد. سپاه و ارتش ایران هم در راهبردهای نظامی منطقه ای آمریکا جزو ابواب جمعی تفنگداران آمریکا باشند!
چنین ذلتی را هیچ دولتی در ایران نمی پذیرد و چنین حقارتی را ملت فقط با نشاندن سرب داغ در وسط دو چشم سربازان آمریکایی در منطقه پاسخ خواهد داد.
کنگره آمریکا این روزها خیلی فعال است و در همراهی و همزبانی با کاخ سفید، خود را به دیوانگی زده است. مجلس شورای اسلامی در عمل به مصوبه خود و پی گیری مفاد 9 گانه شروط پذیرش برجام باید به میدان بیاید و پاسخ عربده کشی ترامپ و بدمستی های کنگره را بدهد. همه خطوط عملیاتی ما در پاسخ به بدعهدی دشمن در مصوبه مجلس و شروط رهبری و ملاحظات شورای عالی امنیت ملی مشخص است.
تکلیف دولت نیز در این معرکه گیری غرب مشخص است. برجام معتبرترین قرارداد بین المللی است و جنبه معاهده دو دولت را ندارد، یک قرارداد دو جانبه نیست، یک قراردادی است که امضای 6 کشور جهان که ادعای تمدن، اخلاق و ادب و رعایت حقوق بین المللی دارند، پای آن گذاشته شده است.
دولت آمریکا رسماً اعلام کرده است نه برجام بلکه هیچ قرارداد بین المللی را به رسمیت نمی شناسد. پس تکلیف ما با آمریکایی ها روشن است، با اروپاییها هم که یا سکوت کرده اند یا با بدعهدی آمریکایی ها همراهی می کنند، روشن است. پس چه چیز تا کنون مانع آن شده است که دولت و مجلس به شرح وظایفی که در شروط پذیرش برجام نوشته شده عمل نکنند؟ همچنین چه چیز مانع آن است که مفاد پیش بینی برجام در بدعهدی هر یک از طرفین منازعه، عملیاتی نشود؟
مردم منتظر راهکارهای عملی دولت و مجلس در برخورد با نقض عهد دشمن هستند. راهی که آمریکایی ها می روند نقض عهد نیست، اعلام جنگ است. ملت در این رویارویی هیچ تردیدی ندارد. مرگ بر آمریکا را بلندتر از هر زمان، آن طور که صدایش را اعضای کاخ سفید و اهل کنگره بشنوند، فریاد خواهد زد. باید دید آیا دولت و مجلس با این فریاد همراهی می کنند یا همچنان به کژراهه گفتگو و اعتماد امیدوارند؟ دولت و مجلس باید به این سؤال ملی که «چه باید کرد؟» پاسخ صریح، شفاف، قاطع و انقلابی بدهند.