تنها راه سریع و مطمئن نجات اقتصاد کشور استفاده از ترکیبی از سیاستهای مالی و تنوع بخشیدن به بازارهای مالی است.
چند صباحی است که برخی کارشناسان اقتصادی با اشاره به رشد عددی و شاخص بورس تهران سخن از حبابی بودن آن کرده و تبعات امنیتی و اقتصادیِ احتمالی آن را برای آینده یادآور میشوند. در همین خصوص توجه به نکاتی لازم است:
الف) هرچند واقعی نبودن ارزش سهام برخی شرکتها قابل رد نیست (که البته این چیز جدیدی نیست)، ولیکن ادلهای مبنی بر وجود حباب بر کلیت بورس وجود ندارد بلکه بازار سرمایه در ایران در حال پوستاندازی و تغییر ماهیت است. مهم است که بدانیم کلیت رشد فعلی بازار سرمایه طبیعی است و این رشد ادامهدار خواهد بود و چهبسا که شاخص کل محدوده دو میلیون را تا آخر سال ببیند. البته منظور این نیست که شاهد اصلاح یا ریزش در شاخص بورس نخواهیم بود. بلکه منظور این است که اولاً روند کلی بازار سرمایه صعودی است و ثانیاً به دلایل زیر بورس تهران در حال بزرگ شدن است:
۱- هجوم مردم برای دریافت کد بورسی و ورود به بازار سرمایه و متعاقب آن ورود نقدینگی به این بازار؛ که سهام عدالت نیز این روزها مزید بر علت شده است.
۲- هسته مرکزی اقتصاد ایران متأثر از نرخ دلار است. بورس تهران هم مثل بقیه اجزای اقتصاد در حال تطبیق خود با قیمت روز دلار است. ارزش دلاری بازار از حدود ۱۶۵ میلیارد دلار سال ۹۶ به حدود ۲۸۵ میلیارد دلار در سال ۹۸ رسیده است. (حدود ۷۴٪ رشد). این در حالی است که دلار در مدت مذکور ۳۰۰ درصد رشد کرده است. پس بورس تهران هنوز جای رشد دارد.
۳- رکود بازارهای موازی مثل مسکن را میتوان ازجمله عواملی دانست که انگیزه برای ورود نقدینگی به بازار بورس را افزایش داده است و همین بهنوبه خود موجب رشد شاخص بورس میَشود.
۴- حمایت همهجانبه دولت از بورس. از تغییر سیاستها بهوسیله تغییر مدیریت بورس تا ورود مستقیم رئیسجمهور در حمایت از بورس، همگی نشاندهنده علاقهمندی دولت برای رشد بورس، لااقل در یکساله پیشرو است. فراموش نکنیم که دولت برای جبران بخشی از کسری بودجهای خود نیاز به بورس، برای عرضه سهام شرکتها و داراییهای دولتی دارد و این اقدام را تنها در شرایطی میتواند اجرا کند که بورس رو به رشد و اعتماد و امید به سرمایهگذاری در آن بالا باشد.
۵- ورود شرکتهای بزرگ دولتی به بورس و واگذاری سهام آنها به مردم بهصورت عرضه اولیه مثل شستا یا بهصورت صندوقهای قابل معامله (ETF) ازجمله دلایل دیگر رشد شاخص بورس تهران در سال جاری هست.
ب) رشد بازار سرمایه از یکسو و کاهش درآمدزایی کشور از محل فروش نفت و مالیات از سوی دیگر بهعنوان دو منبع اصلیِ تأمین بودجه، سیاستگذاران و مدیران مالی و ارزی در کشور را در مقابل یک دوگانهی راهبردی قرار داده است که هرکدام تهدیدات خاص خود را دارد:
۱- اول اینکه بازار سرمایه را با نگاه به تأمین مالی کسری بودجه کشور و جبران زیان شرکتهای زیانآور، بدون برنامهریزی تقویت نماید. در این صورت تشکیل حباب در بورس امری قطعی است که تبعات امنیتی و اقتصادی آن حتماً گریبان گیر نظام خواهد شد.
۲- دولت بیخیال بازار سرمایه شود و سیاست ارزی سال ۹۶ را در پیش بگیرد. در این صورت نیز با هجوم سیل نقدینگی به بازارهای مالی موازی مثل ارز و مسکن، باید منتظر تورم بالایی در کشور باشیم.
اگرچه شرایط بحرانی فعلی در پایه پولی و حجم نقدینگی بیشتر محصول عملکرد و تفکر نئولیبرالها است ولیکن تنها راه سریع و مطمئن نجات اقتصاد کشور استفاده از ترکیبی از سیاستهای مالی و تنوع بخشیدن به بازارهای مالی است. تنها در این صورت است که میتوان تورم را مهار کرد.
ج) آخرین برآوردها نشان از وجود ۲۷۰۰ هزار میلیارد تومان نقدینگی در کشور دارد. کنترل این سیل عظیم نقدینگی و هدایت مدیریتشده آن، از طریق بازار سرمایه به سمت تولید، بهترین راهکار مهار تورم است. دولت در شرایط تحریم، محل تأمین مداوم و مطمئنی برای کسب سرمایه خارجی جهت پیشبرد طرحهای عملیاتی خود ندارد و بهناچار میبایست از نقدینگی داخلی برای مدیریت کشور استفاده کند. در این شرایط بورس میتواند همچون سوپاپ اطمینان برای اقتصاد عمل نماید.
اما دراینبین خطر تشکیل حباب در بورس امری محتمل به نظر میرسد. برای ممانعت از تشکیل چنین بحرانی، سازمان بورس باید از ابزارهایی که در اختیار دارد و با شکلدهی به قوانین معتبر و کارشناسی شده، از افزایش حبابی قیمت سهام شرکتها جلوگیری نماید.
بههرحال استفاده از ابزارهای حمایتی در دولت و ابزارهای ناظر در بازار سرمایه باید بهگونهای باشد که نه نقدینگی ملجأ و مأمنی بهتر از بازار سرمایه پیدا کند و نه با تشکیل حباب در بورس، معضلات امنیتی و اقتصادی در آینده شکل گیرد.