روز جمعه گذشته، حزبالله لبنان اعلام کرد یک فروند پهپاد اطلاعاتی را به مدت 40 دقیقه روانه منطقه جلیل شمالی فلسطین و در عمق 70 کیلومتری مناطق تحت اشغال رژیم صهیونیستی کرده و این پهپاد پس از تصویربرداری از مناطق حساس نظامی و اقتصادی اسرائیل به لبنان بازگشته است. همزمان با این مسئله، محافل مختلف سیاسی، نظامی و رسانهای رژیم صهیونیستی به اهمیت این اقدام حزبالله اذعان و تصریح نمودند سامانه پدافند دفاعی اسرائیل و سایر سامانههای محافظتی آن، نتوانستهاند این پهپاد را رهگیری و منهدم نمایند. در این خصوص گفتنیهایی وجود دارد:
1ـ پهپاد ارسال شده از لبنان به آسمان مناطق اشغالی شمال فلسطین از نوع ریزپرندهها بوده و توانسته است در ارتفاع پایین حرکت کند. این پهپاد در یک مدت زمان نسبتاً طولانی به تصویربرداری مشغول بوده و ضمن ارسال همزمان این تصاویر به مبدأ خود یعنی لبنان، تصاویر خود را یکجا هم در اختیار حزبالله قرار داده است. در واقع در این ماجرا، آسمان حساسترین منطقه رژیم، در مدت طولانی در تسخیر پهپاد اطلاعاتی حزبالله قرار داشته است و این به آن معناست که مناطق نظامی شمال فلسطین، امنیت گذشته را ندارند چرا که این واقعه نشان داد هر زمان حزبالله اراده کند، میتواند اطلاعات لازم را از تحرکات و موجودیت نظامی اسرائیل به دست آورد.
2ـ منطقه جلیل شمالی با مرکزیت «حیفا» اولین مناطق اشغالی فلسطین به حساب میآید و به همین دلیل این منطقه که حدود 7000 کیلومتر مربع مساحت دارد و یک چهارم فلسطین اشغالی میباشد، منطقهای نظامی است که بهوسیله انواعی از پایگاههای نیروی هوایی این رژیم در صفد، نهاریا، کریات شمونه و حیفا و نیز انواعی از پایگاههای نیروی زمینی این رژیم به شدت محافظت میشود. این محافظت پس از شکست اسرائیل در جنگ 33 روزه ـ تابستان 1385 ـ تشدید هم شده است؛ کما اینکه اسرائیل در دهه گذشته بهطور متوسط هر دو سال یک بار یک مانور عظیم نظامی را در این منطقه به اجرا گذاشته که بیانگر آن است که این منطقه، منطقه نگرانی این رژیم است. از سوی دیگر در طول یک دهه گذشته، همواره تهدید حیفا از سوی حزبالله لبنان یا حتی از سوی جمهوری اسلامی مطرح شده و آیتالله سیدحسن نصرالله دو سال پیش در مصاحبه با شبکه تلویزیونی المیادین گفت حزبالله در جنگ آینده، سیاست نفوذ و پیشروی در جلیل شمالی را مد نظر خواهد داشت. بنابراین باید گفت پهپاد اطلاعاتی حزبالله در شرایطی آزادانه در این منطقه وسیع به پرواز درآمده که ارتش اسرائیل و سیستم پدافند و نیز سیستم جاسوسی آن در وضعیت آمادهباش قرار داشتهاند و این به معنای وقوع یک افتضاح تمامعیار برای اسرائیل است.
3ـ در محدوده زمانی به پرواز درآمدن پهپاد «حسان» بر فراز منطقه شمالی فلسطین اشغالی، حزبالله لبنان از در اختیار داشتن سیستم دفاع هوایی و موشکهای متناسب با آن خبر داد و سیدحسن نصرالله با صراحت اعلام کرد هماینک ما به بازدارندگی در مرحله هجوم نیروی هوایی قرار گرفتهایم و این سبب شده اسرائیل در ورود به آسمان لبنان بیمناک باشد.
پدافند هوایی لبنان یک مرحله جدید از قدرت دفاعی و رزمی حزبالله به حساب میآید و این به آن معناست که هر جا حزبالله حضور دارد ـ از جمله در سوریه و در نزدیکی مرزهای این کشور با فلسطین اشغالی و به طور خاص در استان مرزی قنیطره ـ سیستم پدافندی آن هم وجود دارد و لذا از این پس حمله جنگندههای رژیم صهیونیستی به سوریه نیز برخلاف گذشته برای این رژیم بیخطر نخواهد بود. شاید به همین دلیل بود که یک هفته پیش فرماندهی نظامی روسیه در سوریه نسبت به تداوم اقدامات تجاوزکارانه رژیم اسرائیل در سوریه هشدار داد و گفت ادامه اقدامات نظامی گذشته علیه سوریه برای اسرائیل بدون پیامد نخواهد بود. سیستم پدافند هوایی حزبالله در واقع این سازمان را در ردیف یک ارتش کامل قرار داده است؛ ارتشی که نیروی رزمی کارآزموده در زمین دارد، ارتشی که به دهها هزار موشک متوسط، بالستیک و نقطهزن مجهز است و یک قدرت موشکی به حساب میآید، ارتشی که سیستم پدافند زمینی و هوایی دارد و میتواند حرکت دشمن در منطقه خود را کنترل کند و ارتشی که به سیستمهای پیشرفته جاسوسی مجهز است و میتواند محیط نظامی اسرائیل را ناامن کند. به همین جهت چندی قبل یکی از مقامات رژیم صهیونیستی به منظور وادار کردن آمریکا به اتخاذ سیاست تهاجمیتر در مقابل مقاومت اسلامی منطقه، اعلام کرد هماینک حزبالله لبنان در منطقه غرب آسیا یکی از چند قدرت موشکی به حساب میآید و توان نظامیاش از اغلب دولتهای غرب آسیا بیشتر است.
4ـ یکی از جنبههای عملیاتی حزبالله، ارزان و چابک جنگیدن آن است و این کمک زیادی به بقاء حزبالله و تداوم تحرک عملیاتی آن کرده است. آمریکا و رژیم اسرائیل و وابستگان عرب آنها در منطقه، پیش از این گمان میکردند تحریمهای اعمال شده اقتصادی علیه ایران، سوریه و حزبالله، از تحرک نیروهای مقاومت خواهد کاست. آنان گمان میکردند حفظ و تداوم و توسعه توان دفاعی حزبالله هزینه زیادی دارد و ایران و حزبالله در شرایط تحریمهای سخت، قادر به انجام آن نیستند. اما واقعیت این است که نه در بخش زمینی، نه در بخش موشکی، نه در بخش پدافند موشکی و نه در بخش اطلاعاتی، ایران و حزبالله، گران نمیجنگند. حزبالله در همین اقدام روزهای اخیر در به پرواز درآوردن پهپاد خود بر فراز مناطق اشغالی شمال فلسطین، یک ریزپرواز را به حرکت درآورد و توانست آنچه نیاز دارد را به دست آورد، بدون آنکه متحمل هزینه آنچنانی شده باشد. به همین جهت روزنامه «کالکالیست» اسرائیل، هزینه جنگ حزبالله علیه اسرائیل را «ناچیز» و هزینه واکنش اسرائیل به اقدامات حزبالله را «بسیار سنگین» محاسبه کرد. این روزنامه نوشت بر فرض که سامانه دفاعی اسرائیل و تدابیری که تلآویو برای مهار اقدامات حزبالله انجام میدهد مؤثر باشد ـ که پرواز آزادانه پهپاد حسان نشان داد اینگونه نیست ـ این تدابیر کمر اقتصاد اسرائیل را میشکند. این روزنامه از یکسو نوشت جنگندههای اف16، بالگردهای آپاچی و موشکهای آماده شلیک در سامانه پدافند موشکی گنبد آهنین نتوانستند پهپاد حسان را رهگیری و منهدم کنند و از سوی دیگر یادآوری کرد، پرواز یک ساعت هر جنگنده اف16، 22 هزار دلار، پرواز یک ساعت هر هلیکوپتر آپاچی 4 هزار دلار و شلیک هر موشک سامانه پدافند اسرائیل حدود 50 هزار دلار برای اسرائیل هزینه دارد.
حزبالله در صحنه عمل باری بر دوش دولت لبنان نیست و اصولاً بار نظامی آن سنگین نیست و این به این سازمان تحرک و پویایی زیادی بخشیده است. حزبالله در صحنه عملیات به ابتکارات و نوآوریهای خود متکی است. دنیا سالهاست عادت کرده که از هر سخنرانی سیدحسن نصرالله ـ که در سالهای اخیر زود به زود انجام شده ـ یک ابتکار تازه در صحنه نظامی یا سیاسی مشاهده کند و تقریباً همه باور کردهاند که سرعت قدرتگیری نظامی حزبالله از هر سازمان نظامی دیگر دنیا بیشتر است. محافل اطلاعاتی اسرائیل همین یک هفته پیش یک اینفوگرافی را منتشر کردند که نشان میداد توان موشکی و نظامی حزبالله در فاصله 2013 تا 2018 به چهار برابر افزایش یافته و از 2018 تا 2022 به ده برابر ـ نسبت به 2013 ـ رسیده است و «اورهیلر» تحلیلگر نظامی کانال 13 تلویزیون رژیم صهیونیستی یک روز پس از به پرواز درآمدن پهپاد حسان بر شمال فلسطین اشغالی در برنامه پخش مستقیم این کانال گفت، کیفیت سلاحهای حزبالله بیش از کمیت آن سرعت گرفته است.
اینک حریم هوایی اسرائیل نقض شده و به عبارتی خیاط در کوزه افتاده است. وقتی حریم هوایی این رژیم به این شدت و در زمان نسبتاً طولانی نقض میشود، به این معناست که اسرائیل با برتری هوایی وداع گفته است؛ از این رو «رام بن باراک»، رئیس کمیته امنیت و سیاست خارجی کنست که پیش از این معاون سازمان جاسوسی اسرائیل بود، در سخنرانی اخیر خود گفت: «نقض حریم هوایی اسرائیل به وسیله پهپاد حزبالله، میگوید، اسرائیل باید در انتظار پهپادهای بسیار کوچک حزبالله که در ارتفاع پایین حرکت میکنند و سامانههای دفاعی متنوع اسرائیل قادر به رهگیری آن نخواهند بود، باشد.»
چگونه باید با خواستههای رژیم صهیونیستی در مذاکرات وین مقابله کرد؟
برجامی که «بود» برجامی که «باید» باشد/ ثمانه اکوان
«اسرائیل سعی دارد از بدترین اتفاق، بهترین سود را ببرد». این جملهای است که رسانهها و تحلیلگران آمریکایی درباره نوع مواجهه رژیم صهیونیستی با احتمال احیای توافق برجام میگویند. رسانهها بر این باورند سران رژیم صهیونیستی از مدتها پیش به این نتیجه رسیده بودند که آمریکا در هر صورت به برجام بازمیگردد و آن را احیا میکند و تصمیم گرفتهاند تصمیمات خود را در همین راستا اتخاذ کنند. این دیدگاه به دلیل علاقه آمریکا به برجام به وجود نیامده است، بلکه به این دلیل است که سران رژیم صهیونیستی میدانند دنیا راهی جز دیپلماسی در برابر اقدامات ایران بویژه در پرونده هستهای ندارد.
سران این رژیم به دنبال افزایش توانمندیهای نظامیشان بوده و به دنبال یک اتحاد مانند ناتو با کشورهای عرب منطقه در مقابله با ایران هستند. دیدار اخیر «نفتالی بنت» با مقامات بحرین و تلاشهایش برای سریعتر برگزار شدن جلسات دیدارش با سایر مقامات منطقهای در همین راستا ارزیابی میشود. آنطور که برخی رسانهها بتازگی گزارش دادهاند، بنت روز یکشنبه در حاشیه جلسه دولت رژیم صهیونیستی، اعلام کرده است «احتمالا بزودی دنیا شاهد شکلگیری توافق بین آمریکا و ایران خواهد بود اما این توافق از برجام ضعیفتر و کوتاهتر خواهد بود».
صحبتهای بنت به این دلیل مطرح میشود که مسؤولان رژیم صهیونیستی با وجود تمام تلاش خود نتوانستند در مذاکرات فعلی، آمریکا و اروپا را به این نتیجه برسانند که توافق را از باب اجرایی شدن تعهدات ایران و محدود شدن فعالیتهای هستهای کشورمان پیش برده و در عین حال از زیر بار لغو تحریمها شانه خالی کنند. بر همین اساس مقامات رژیم صهیونیستی به دنبال این هستند با نزدیکتر کردن خود به مسؤولان کشورهای اروپایی و آمریکا که در وین در حال مذاکره هستند، چند امتیاز برای حفظ منافع خود در احیای برجام، از طرف غربی بگیرند.
* ماجرای بندهای غروب آفتاب در برجام
آنها در گام اول به دنبال افزایش زمان رسیدن پرونده هستهای ایران به حالت عادی در آژانس بینالمللی انرژی اتمی هستند. بندهای موسوم به «غروب آفتاب» زمانی را پیشبینی کرده است که ایران دیگر میتواند بدون هیچ مشکلی به غنیسازی و همچنین توسعه تاسیسات هستهای خود در راستای رسیدن به انرژی صلحآمیز هستهای برسد که این زمانها از سال ۲۰۱۵ تاکنون آغاز شده است. مسؤولان رژیم صهیونیستی که از ابتدای امر، وجود داشتن این بندها در برجام را به نفع خود نمیدانستند، حالا بر این باورند آغاز شمارش برای رسیدن به این نقطههای پایان در برنامه نظارت شدید بر فعالیتهای هستهای ایران و محدود شدن این فعالیتها باید طولانیتر باشد یا اینکه اصلا وجود نداشته باشد تا ایران هیچگاه نتواند به عنوان یک بازیگر عادی در آژانس بینالمللی انرژی اتمی مطرح شود. آنها در طول گفتوگوهای وین بارها به مقامات آمریکایی گفته بودند حداقلیترین خواسته آنها حساب شدن سال ۲۰۲۲ به عنوان آغاز «تایملاین» زمانی محاسبات برای بندهای «غروب آفتاب» است. این مساله البته بشدت از سوی ایران رد شد.
* معضلی به نام مکانیسم ماشه
نکته بعدی در نگرانیهای رژیم صهیونیستی، مساله مکانیسم ماشه است. آنها میخواهند بعد از پایان یافتن زمانی که ایران تحت نظارتهای شدید آژانس انرژی اتمی قرار میگیرد و زمانی که برنامه هستهای ایران به حالت عادی بازگشت نیز مکانیسم ماشه بتواند از طرف ایالات متحده مورد استفاده قرار گیرد. این در حالی است که چنین مسالهای در برجام قید نشده و اصولا محلی از اعراب ندارد، زیرا تا آن زمان پرونده هستهای کشورمان به حالت عادی بازگشته است.
* تضمین برای ادامه خرابکاری در داخل ایران
مقامات رژیم صهیونیستی بارها اعلام کردهاند قرار نیست در صورتی که آمریکا با ایران برای احیای برجام به توافق رسید، دست از خرابکاری در تاسیسات و سایتهای ایران و همچنین خرابکاری در سایتهای تولید پهپاد و موشک و تمام توان نظامی ایران بردارند. چند ماه پیش همزمان با شکلگیری دور هفتم مذاکرات وین که نخستین دور مذاکرات در دولت حجتالاسلام رئیسی بود، نفتالی بنت و مقامات نظامی رژیم صهیونیستی بارها در سفر به ایالات متحده از این کشور خواستند تضمین دهد در صورت توافق با ایران، خللی در برنامههای این رژیم علیه ایران به وجود نمیآید. آمریکا در این باره هنوز تضمینی به رژیم صهیونیستی نداده است اما در مقابل، به ایران نیز تضمین نداده در صورت احیای برجام، جلوی این رژیم برای خرابکاری در سایتهای ایران را میگیرد یا مانع درز اطلاعات آژانس بینالمللی انرژی اتمی به سرویسهای جاسوسی صهیونیستی میشود.
* ادامه نگرانیهای امنیتی رژیم صهیونیستی
مسأله بعدی این است که رژیم صهیونیستی میخواهد احیای برجام، با ارائه بستهای تشویقی و حمایتی از این رژیم همراه باشد! آنها معتقدند آمریکا در صورتی میتواند به احیای برجام بپردازد که از قبل نگرانیهای امنیتی این رژیم را رفع کرده و کمکهای مالی و نظامی خود را چند برابر کند! مهمترین مساله اما این است که رژیم صهیونیستی از بایدن میخواهد در راستای اجرایی کردن توافق آبراهام، با جدیت بیشتری عمل کند. مسؤولان رژیم صهیونیستی میدانند دولت بایدن به عنوان دولت دموکراتی که مخالف سیاستهای ترامپ در منطقه بوده است، اگر جلوی اجرایی شدن توافق آبراهام را هم نگیرد، حداقل برای گستردهتر شدن این توافق اقدامی انجام نمیدهد. آنها تلاش دارند با فشار بر آمریکا زمینه را به گونهای مهیا کنند که دولت بایدن متعهد به اجرای این توافق شده و تلاش کند کشورهای دیگر منطقه مانند عربستان و عراق را نیز به این توافق بکشاند.
* تضمین کنگره؛ شرط لازم توافق
اگر فرض را بر این بگیریم که خواستهها و منافع رژیم صهیونیستی در مذاکرات وین در همین چند محور خلاصه میشود، بنابراین میتوان براحتی سیاستهایی که میتواند به پیشبرد منافع ایران در این مذاکرات بینجامد را نیز پیشبینی کرد.
قبل از اینکه بخواهیم نگاهی به خواستههای سران صهیونیست در مذاکرات وین داشته باشیم، باید اطمینان حاصل شود توافق احیای برجام، ضمانت اجرایی از سوی آمریکا دارد. بر اساس اخبار منتشرشده، هنوز آمریکاییها آمادگی ارائه چنین تضمینی را به تمام طرفهای درگیر در مذاکرات نداشتهاند. این در شرایطی است که شرط پایدار بودن این توافق، شرط بسیار مهمی است که در صورت عدم تحقق، میتواند توافق برجام را به توافقی موقت و البته بشدت به ضرر ایران تمام کند. حتی اگر این توافق به امضا و تایید کنگره نیز نرسد، به نظر میرسد درخواست وزیر امور خارجه کشورمان درباره صادر شدن بیانیه کنگره در حمایت از این توافق، حداقل اقدامی باشد که دولت آمریکا برای اعلام حسننیت خود باید آن را به انجام برساند. همانطور که دولت آمریکا سال ۲۰۱۵ پذیرفت قانون کنگره برای تصویب برجام (قانون بررسی توافق هستهای ایران در سال ۲۰۱۵) یا INARA را در کنگره اجرا کرده و متن توافق را به تصویب کنگره برساند، به نظر میرسد در دور فعلی مذاکرات نیز کنگره، دولت آمریکا را مجبور میکند که هر نوع توافقی را به تایید کنگره برساند. سال ۲۰۱۵، با این حال نمایندگان کنگره به صورت دوحزبی در هر ۲مجلس نمایندگان و سنا به رد این توافق رای دادند اما باراک اوباما آنقدر شانس داشت که تعداد نمایندگان مخالف توافق در آن زمان به دوسوم نمایندگان نرسید و رد توافق به تایید نهایی نرسید. این بار اگر براساس قوانین داخلی آمریکا، دولت بایدن مجبور به تصویب توافق احتمالی در کنگره باشد، احتمالا رای دوسوم نمایندگان برای رد آن را شاهد خواهد بود و این مساله توافق را در همان گام ابتدایی با مشکل مواجه میکند و باعث میشود تحریمهای اعمال شده توسط کنگره تعلیق یا لغو نشود. نکته جالب توجه این است که دولت ترامپ با توجه به تصویب نشدن توافق ۲۰۱۵ در کنگره، توجیه قانونی لازم برای خروج از آن را به دست آورد و اعلام کرد این توافق، از مشروعیت لازم برخوردار نبوده است. اجرایی شدن پیشنهاد امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه کشورمان، میتواند یکی از شرطهای اساسی برای اجرایی شدن توافق جدید باشد زیرا نشان میدهد رئیسجمهور بعدی آمریکا نمیتواند به بهانه غیرقانونی و غیرمشروع بودن این توافق در آمریکا، به راحتی از آن خارج شود.
ایران در عین حال باید خواستار تضمین شفاف آمریکا و رژیم صهیونیستی برای پایان یافتن حملات سایبری و خرابکاری علیه منافع ایران در منطقه و در داخل کشور باشد و مطرح کند در صورتی که خرابکاریها در هر کدام از تاسیسات ایران که زیر نظر آژانس اداره میشود، ادامه یابد، اقدامات لازم برای جلوگیری از درز اطلاعات آژانس و همچنین عدم دسترسی به سایت مورد نظر اعمال خواهد شد.
یکی دیگر از ضروریات توافق جدید برای مقابله با اقدامات رژیم صهیونیستی اصرار بر اجرایی شدن توافق براساس زمانبندی تاریخیای است که پیش از این در توافق سال ۲۰۱۵ برای بندهای «غروب آفتاب» در نظر گرفته شده بود. ایران باید این مساله را آشکارا اعلام کند که خروج آمریکا از برجام نمیتواند مدت زمان ۲۵ ساله یا ۳۰ ساله برای عادی شدن روند پرونده هستهای ایران در دنیا را دچار اخلال کند یا آن را با تمدیدهای غیرموجه رو به رو سازد. در این صورت، آمریکا و کشورهای غربی، در سالهای آینده هر زمان که اراده کنند، دوباره از توافق خارج شده و مدت زمان عادی شدن پرونده هستهای کشورمان را به تاخیر میاندازند که این مساله کاملا برخلاف منافع ملی کشورمان است.
نکته بسیار مهم بعدی، جلوگیری از استفاده ناموجه کشورها بویژه آمریکا از مساله مکانیسم ماشه است. مکانیسم ماشه تا زمانی میتواند اجرایی شود که برنامه هستهای ایران هنوز به مرحله عادی شدن نرسیده باشد. در صورتی که پرونده هستهای کشورمان به سمت عادی شدن پیش رفت و ایران نشان داد به تعهداتش پایبند است، نباید آمریکا یا هر کشور دیگری بتوانند به صورت یکطرفه و براساس خواست و اراده خود بدون هیچ هزینهای، مکانیسم ماشه را اجرایی کنند. این مساله که مکانیسم ماشه تا چه زمانی میتواند به کار برده شود، در توافق احتمالی فعلی باید کاملا مشخص شود، البته در عین حال به دلیل غیرقابل اعتماد بودن آمریکا باید مشخص شود در صورت بازگشت آمریکا به برجام، این کشور نتواند به صورت یکجانبه و براساس منافع خود با دلایل واهی این مکانیسم را فعال کند.
توافق احتمالی جدید بین ایران و کشورهای عضو ۱+۴ و آمریکا برای اجرایی کردن برجام، این بار باید بیشتر از هر زمان دیگری با دقت نوشته شود زیرا ایران دیگر زمانی برای تجربه کردن عواقب منفی تغییر ناگهانی سیاستهای آمریکا در جهان را ندارد.
دولت و مجلس بانکدار نیستند!/ مهدی حسن زاده
روز گذشته رهبر انقلاب در نامه ای به مجلس، پیرو درخواست بانک مرکزی در زمینه تسهیلات تکلیفی مصوب شده در کمیسیون تلفیق، خواستار پرهیز مجلس و دولت از تعیین تکلیف هایی فراتر از توان بر دوش بانک ها شدند.
مروری بر مصوبات امسال کمیسیون تلفیق نشان می دهد که بیش از هزار هزار میلیارد تومان تسهیلات تکلیفی در این مصوبات تعیین شده است. تسهیلاتی که البته در قالب وام ازدواج، وام های اشتغالزایی و فرزندآوری تعیین شده است. پیش از این، مصوبات قبلی مجلس و برنامه اعلام شده از سوی دولت نیز 360 هزار میلیارد تومان تکلیف پرداخت تسهیلات برای نظام بانکی ایجاد کرده بود.این تصمیمات از این جهت که بدون توجه به واقعیت های نظام بانکی، تعهدات جدید برای بانک ها ایجاد می کند، باعث در هم ریختگی نظام بانکی می شود. آمارها نشان می دهد که از ابتدای سال تاکنون بانک ها 2300 هزار میلیارد تومان، تسهیلات بانکی پرداخت کرده اند. در این میان تسهیلات تکلیفی، بخشی از تسهیلات پرداختی بانک هاست اما نمی توان ناگهان نیمی از تسهیلات بانکی را به تسهیلات تکلیفی اختصاص داد، چرا که از یک سو آمار 2300 هزار میلیارد تومان، تسهیلات پرداختی به معنای پرداخت تسهیلات واقعی نیست بلکه بخشی از آن شامل استمهال و تقسیط مجدد تسهیلات قبلی است، همچنین بخشی از تسهیلات بانکی که در قالب تسهیلات سرمایه در گردش به واحدهای موجود پرداخت می شود قابل توقف نیست و توقف آن موجب تعطیلی بخشی از فعالیت های اقتصادی می شود. علاوه بر این، بخش قابل توجهی از تسهیلات بانکی در قالب مشارکت بانک ها در پروژه های بزرگ اقتصادی با شرکت های دولتی و شرکت های بزرگ تعریف شده است و به صورت مشارکت در این طرح هاست و باید به صورت تدریجی و بعضا طی چند سال پرداخت شود. به این ترتیب بخشی از تسهیلات بانکی، قبلا تعهد به پرداخت آن ها ایجاد شده است و نمی توان آن منابع را به پرداخت تسهیلات دیگری اختصاص داد. آن هم در شرایطی که تسهیلات تکلیفی تعیین شده از سوی دولت و مجلس دوره بازپرداخت طولانی مدتی دارند و این مسئله به این منجر می شود که رقم بزرگی از تسهیلات بانکی درگیر تسهیلات طولانی مدت شود و دیر به نظام بانکی برگردد و نتوان از آن منابع در سال های بعد استفاده کرد و برای استفاده مجدد از آن منابع باید منتظر بازپرداخت بعضا 10 ساله و در مواردی نظیر وام مسکن بازپرداخت طی 20 سال بود.
فارغ از این بحث فنی، دخالت دولت و مجلس در سیاست های بانکی اقدامی خلاف منطق اقتصاد و حتی خلاف منطق حکمرانی است. اگرچه می توان و باید برای منابع قرض الحسنه نظام بانکی، مصارف مشخصی را تعیین کرد اما فراتر از منابع قرض الحسنه، سپرده های مردم نمی تواند تحت سیاست گذاری بودجه ای دولت و مجلس قرار گیرد. حتی اگر بتوان به این مسئله قائل بود، باز هم جای تعیین این مصارف در چانه زنی های دولت و مجلس نیست، چرا که تخصیص منابع نیاز به تصمیمات دقیق و پیچیده ای دارد که سازوکار تصمیم گیری در دولت و مجلس نمیتواند متناسب با آن دقت و پیچیدگی عمل کند.این جاست که دو موضوع مهم به عنوان چالش های حکمرانی در حوزه اقتصاد خود را نشان می دهد. مسئله سیاست های کلان بودجه ریزی و تنظیم رابطه دولت و مجلس با بانک مرکزی و نظام بانکی، دو موضوعی است که سال هاست معطل باقی مانده است. اگرچه در سال 97، رهبر انقلاب موضوع اصلاحات ساختاری بودجه را مطرح کردند اما انتظار می رفت که مجمع تشخیص مصلحت نظام، شبیه سیاست های ابلاغی که پیشتر در موضوعات مختلف تدوین و ابلاغ کرده است، در این زمینه نیز اقدام به سیاست گذاری کند. این سیاست گذاری باید دو وجه داشته باشد. نخست: به محتوای اصلاحات ساختاری بودجه ورود و مشخص کند که در بودجه مطلوب باید چه سطحی از وابستگی به نفت، چه میزان سهم برای درآمدهای مالیاتی، چه میزان سهم برای استقراض و دیگر شاخصهای بودجه مطلوب تعریف شود. دوم: سازوکار بودجه ریزی از تدوین بودجه در سازمان برنامه، تصویب در دولت و ارائه به مجلس، بررسی آن در مجلس و تصویب نهایی آن باید با چه سازوکاری باشد و محدوده اختیارات مجلس و دولت در موضوع بودجه ریزی چگونه از یکدیگر متمایز باشد.چالش بعدی به موضوع استقلال بانک مرکزی و رابطه بانک مرکزی و نظام بانکی با دولت و دیگر اجزای حاکمیت برمیگردد. حدود 15 سال است که موضوع اصلاح نظام بانکی و تغییر قوانین اصلی آن ناتمام باقی مانده است. دولت های نهم، دهم، یازدهم و دوازدهم، اقدام مشخصی در این باره انجام ندادند. تلاش مجلس برای تدوین طرح در این باره نیز در ماه های گذشته سرانجام در 26 اردیبهشت امسال به تصویب کلیات طرح استقلال بانک مرکزی در مجلس منجر شد و باید منتظر بود تا جزئیات آن در آینده در دستور کار قرار گیرد اما در هر صورت تا تصویب نهایی این طرح هنوز فاصله داریم و تا آن زمان، امکان دخالت مسئولان در تصمیمات بانکی وجود دارد.در نهایت نامه رهبر انقلاب که خطاب آن هم به مجلس و هم به دولت و به نوعی به همه دولت ها و مجالس و از جنس سیاست گذاری کلان است، می تواند فتح بابی برای ورود جدی مجمع تشخیص مصلحت نظام به تدوین سیاست های کلان بودجه ریزی و ارتباط بین حاکمیت و نظام بانکی باشد. این فرصت که می تواند به اصلاح وضعیت اقتصادی کشور و نظام بانکی کمک جدی کند باید قدر دانسته شود.
«نه فقط در داخل کشور، بلکه در منطقه [هم]استقامت ملت ایران اثر گذاشت. امروز شما میبینید حرکت مقاومت و کشورهای منطقه رو به رشد است و ابهت استکبار در منطقه شکسته است. ملتها جری شدهاند، زبان ملتها باز شده است علیه امریکا، علیه حرکت آنها.»
این فراز از بیانات رهبری به دستاورد بزرگ انقلاب اسلامی در منطقه یعنی تشکیل و توسعه مقاومت اسلامی اشاره دارد که در سایه رشادتها و ایستادگیهای مردم، هدایت رهبری و جهاد و ایثار شهید سلیمانی و رزمندگان بدون مرز انقلاب اسلامی انجام شده است. انقلاب اسلامی ایران در پیوند با هویت دینی که نافی سلطه کفار بر مؤمنان و تأکید بر ستیز با ظلم و ظالمان است، مبارزه با استکبار و سلطه را بهعنوان یک آرمان مطرح و حمایت از آزادی قدس و نجات فلسطین از اشغال صهیونیستها را در پیوند با این رکن هویتی از همان دوران نهضتی و قبل از پیروزی دنبال میکرد.
از این رو در هشتمین روز پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۵۷ سفارت رژیم اشغالگر قدس به نمایندگان فلسطین تحویل و پرچم صهیونیستها پایین کشیده شد که آغاز چالش انقلاب اسلامی با صهیونیستها و اربابان امریکایی آنان به حساب میآید.
با آزادسازی خرمشهر از دست اشغالگران بعثی که نشانهای از تغییر در معادله جنگ و شکلگیری موازنه به نفع جمهوری اسلامی بود، رژیم صهیونیستی با حمله به لبنان و پیشروی تا بیروت، به دنبال پیادهسازی سناریوی بر هم زدن تمرکز ایران از تنبیه متجاوز و کشاندن رزمندگان اسلام به جبههای انحرافی بود، اما این سناریو نتیجه عکس داشت و زمینهساز قدرتیابی حزبالله لبنان و شکلگیری هستههای مقاومت اسلامی در لبنان و سپس تسری آن به گروههای فلسطینی شد.
در ادامه، موقعیت مقاومت اسلامی در سرزمینهای اشغالی و عقبنشینی صهیونیستها نشان داد که گرچه مقاومت برخاسته از گفتمان انقلاب اسلامی و ایدئولوژی شیعی است، اما زمینه پذیرش و پیگیری آن در اهل سنت نیز وجود دارد و نفی سلطه و اشغالگری و اهتمام به صیانت از سرزمینهای اسلامی از وجوه مشترک مذاهب اسلامی به حساب میآید.
همین اشتراکات موجب شکلگیری بیداری اسلامی در کشورهای اسلامی تحت سلطه رژیمهای دیکتاتوری وابسته به غرب شد که جنبشهایی همسو با مقاومت اسلامی در آنها به دنبال ساقط کردن این رژیمها و حرکت به سمت استقلال و نفی وابستگی بودند.
نظام استکبار و رژیمهای وابسته و دیکتاتوری وحشتزده از موج بیداری اسلامی، برای انحراف و مهار این موج، سناریوی استفاده از جریان تکفیری را به عنوان آنتی تز این موج انقلابی طراحی و جنگ نیابتی در کانون ژئوپلیتیکی مقاومت یعنی سوریه و جنگی گسترده و پرشدت در یمن علیه مردم مظلوم و بپاخاسته علیه دیکتاتوری علی عبدالله صالح به راه انداختند. اما اینبار نیز، خروجی این تهدیدات پیچیده و سناریوهای خصمانه به نفع جبهه مقاومت تمام شد و با شکست تروریسم تکفیری توسط مقاومت اسلامی در سوریه و عراق، ماهیت انقلابی آمیخته با عقلانیت و انسانیت مقاومت اسلامی برای مردم منطقه وجهانیان بیش از پیش روشن گردید و انصارالله و کمیتههای مردمی حامی آن در یمن به تجارب و تجهیزات جدیدی در میدان جنگ با اشغالگران دست یافتند که نه تنها قادر به دفاع از سرزمین یمن، بلکه تهاجم به عمق کشورهای متجاوز و حتی تهدید صهیونیستهای حامی متجاوزان و اشغالگران نیز هستند.
به عبارت روشنتر، مقاومت اسلامی در منطقه غرب آسیا که با محوریت ایران و تکیه بر گفتمان انقلابی و دینی، پس از انقلاب اسلامی شکل گرفت و نفی مشروعیت سلطهجویی نظام استکبار و اشغالگری صهیونیسم را به عنوان کانون معرفتی مشترک پذیرفته و دنبال میکرد، از جنوب لبنان آغاز و با تسری به فلسطین، امروز در سوریه، عراق و یمن گسترش یافته و از گروهها و هستههای کوچک مقاومت علیه اشغال به جریانی قدرتمند تبدیل شده است که از تواناییهای راهبردی در چند سطح برخوردار است:
۱- توان تهاجم و عبور از سطح دفاعی به سطح بازدارندگی که مصداق آن وضعیت حزبالله در برابر رژیم صهیونیستی است.
۲- توان تغییر معادلات و ایجاد موازنههای دلخواه که به صورت عمومی تمامی گروههای مقاومت از فلسطین تا یمن به آن دست یافته و معادلات را به ضرر اشغالگران برهم زدهاند.
۳- توان عملیاتیسازی طرح نبرد نامتقارن با استفاده از مزیتهای بومی و نقاط ضعف دشمن که نتیجه آن شکست ارتشهای بزرگ و قدرتهای مدعی در برابر گروههای جهادی کوچک، اما چابک، شجاع و خلاق است.
امروز نه تنها تروریسم تکفیری طعم تلخ شکست در برابر مقاومت اسلامی را چشیده و تروریسم صهیونیستی کشیدن حصار به دور سرزمینهای اشغالی را جایگزین شعار از نیل تا فرات ساخته است، بلکه امریکای جنایتکار نیز به دنبال فرار آبرومند از منطقه برآمده و مرحله مقدماتی آن را در افغانستان تجربه کرده است.
در مقابل ایران که در دوران رژیم وابسته پهلوی ژاندارم کشورهای غربی در منطقه تلقی میشد، به برکت انقلاب اسلامی و استمرار حرکت در مسیر اهداف و آرمانهای انقلابی پایداری مردم در داخل و همراهی و پشتیبانی مقاومت اسلامی در منطقه از عمق راهبردی در منطقه برخوردار شد که به مثابه خاری در چشم دشمنان است.
عمق راهبردی متکی بر مقاومت اسلامی را باید یکی از دستاوردهای بزرگ برآمده از انقلاب اسلامی و استمرار حرکت انقلابی رهبری و مردم ایران اسلامی دانست که هم موقعیت ژئوپلیتیک ایران و هم وضعیت مسلمانان در منطقه را ارتقا داده است.