کیمیای کربلا و مغناطیس آزادگی (یادداشت روز)
1- از شرق تا غرب عالم، هر جا از عوام و خواص نظرسنجی کنید که بالاترین ارزشها کدام است، بیتردید «اختیار و آزادی»، از پرتکرارترین پاسخها خواهد بود؛ فارغ از این که مراد آنها، «آزادی از چه و برای چه» باشد. در عین حال، آنها که عمیقتر و انسانیتر درباره آزادی و اختیار سخن گفتهاند، تصریح کردهاند که آزادی بدون مسئولیتپذیری، نه تنها ارزشمند نیست بلکه مصیبت است. آزمون حقیقی، و مرز واقعی بدویت و مدنیت را باید در همینجا جستوجو کرد: بدمستی و کام جویی و افسارگسیختگی به نام آزادی، یا احساس مسئولیت و در اختیار گرفتن تمناها و دلخواهها.
2- انبیا و اولیای الهی، در میدان مجاهدت، طعنه و توهین و تهمت و آزار فراوان به جان خریدند اما پا پس نکشیدند. خداوند اراده کرده بود بندگانش، گوهر وجود را به دست خویش بتراشند و بسازند. آزمون حضرت ابراهیم(ع)، تا میانه آتش بود و آزمون حضرت موسی(ع) تا کرانه دریا. حضرت ابراهیم(ع) تا پای آتش رفت؛ آتشی چنان شعلهور که اطرافیان نمرود، مجبور شدند ابراهیم را با منجنیق به درون آتش پرتاب کنند. اما وقتی ابراهیم(ع) استقامت و اخلاص نشان داد، آتش به اذن الهی بر او سرد و سلامت شد. حضرت موسی(ع) و قوم او نیز، تا لب دریای نیل و محاصره لشکر فرعون آزموده شدند و پس از آن، دریا به اذن الهی شکافته شد و پس از نجات یاران موسی، فرعون و لشکرش غرق شدند.
3- اما قله تمدنسازی، ماجرای کربلاست که خداوند با آراستن آن در اوج تقابل خیر و شرّ، حجت را بر همه آنها که در دامنه قدم میزنند، تمام کرده است. کسی نمیتواند بگوید که عوام و خواص معاصر امام حسین علیهالسلام، اختیار و آزادی داشتند و او نداشت. او هم میتوانست مانند خیلیهای دیگر، مسیر کنار آمدن با دربار یزید را انتخاب کند. اما چنین نکرد، چون خدا و پیامبر و مومنان، ابا داشتند: «أَلا وَ إِن الدعِی بْنَ الدعِی قَدْ رَکزَ بَینَ اثْنَتَینِ: بَینَ السلهًِْ وَالذلهًْ، وَ هَیهاتَ مِنا الذلهًْ، یأْبَی اللهُ لَنا ذلِک وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ حُجُورٌ طابَتْ وَ طَهُرَتْ وَ أُنُوفٌ حَمِیهًْ وَ نُفُوسٌ أَبِیهًْ؛ آگاه باشید که زنازاده فرزند زنازاده، مرا بین دو چیز مخیّر کرده است: شمشیر و ذلت. و ذلت و خواری هرگز؛ زیرا خداوند و رسول او و مؤمنان ودامنهای پاک و افراد با حمیت و نفوس با غیرت، آن را نمیپسندند».
4- امام، هنگام عزیمت به سمت عراق، وقتی زنهار از روی خیرخواهی برادرش، محمد حنفیه را شنید، فرمان رسول خدا(ص) را بازگو کرد: «يا حسين اُخرُج الى العراق فإن الله قد شاء ان يراك قتيلا.
اى حسين به سوى عراق خارج شو که خدا خواسته، تو را كشته ببيند. (و درباره زنان) انّ الله قد شاء ان يراهنّ سبايا. خداوند مىخواهد آنها را اسير ببيند». خبر، متواتر بود. پیامبر اعظم(ص)، نیم قرن پیشتر، خبر را هنگام تولد حسین(ع) به مادرش فاطمه(س) داده بود. دو دهه پیش از ماجرای کربلا نیز، هنگامی که سپاه امیر حق در مسیر نبرد صفین به کربلا رسیدند، امیر مومنان(ع) خاک کربلا را بویید وگریست و فرمود «واهاً لک ایتها التربهًْ ... چه خوشبویی ای خاک! از تو قومی محشور میشوند که بیحساب وارد بهشت میشوند. اینجا بارانداز سواران و قربانگاه عاشقان شهیدی است که هیچکس از گذشتگان بر آنها سبقت نگرفته و هیچکس از آیندگان به مرتبت آنها نمیرسد». آن روز، حسین(ع) در رکاب پدر بود.
5- تا پیش از ماجرای کربلا، ترس از محاصره و تحریم و تهدید، آخر دنیا بود. نقطه بنبست، و آخر خطی که طاغوتها و مستکبران با نمایش آن، صاحبان حق را وادار به تسلیم میکردند. اما آن روز در کربلا ورق برگشت. امام در آغاز محاصره به حرّ بن یزید ریاحی فرمود: «لَيْسَ شَأْنى شَأنُ مَنْ يَخافُ الْمَوْتَ، ما أَهْوَنَ الْمَوْتِ عَلى سَبيلِ نَيْلِ الْعِزِّ وَاِحْياءِ الْحَقِّ، لَيْسَ الْمَوْتُ في سَبيلِ الْعِزِّ اِلاّ حَياهًًْ خالِدَهًًْ وَلَيْسَتِ الْحَياهًُْ مَعَ الذُّلِّ اِلاَّالْمَوْتَ الَّذى لاحَياهًَْ مَعَهُ، اَفَبِالْمَوْتِ تُخَوِّفُنى... وَهَلْ تَقْدِرُونَ عَلى أَكْثَرِ مِنْ قَتْلى؟! مَرْحَباً بِالْقَتْلِ فيسَبيلِ الله ِ، وَلكِنَّكُمْ لاتَقْدِروُنَ عَلى هَدْمِ مَجْدى وَمَحْوِ عِزّى وَشَرَفى. شأن و جايگاه من، جايگاه كسى كه از مرگ بترسد نيست. مرگ در راه عزّت و زنده کردن حقّ، چقدر پيش من آسان است. مرگ در راه عزّت، چيزى جز حيات جاودانه نيست و زندگى با ذلّت، جز مرگ و نيستى كه هيچ حياتى همراه ندارد، نيست. آيا مرا با مرگ میترسانيد. آيا بيش از كشتن من میتوانيد؟ آفرين به مرگ در راه خدا، ولى شما نمىتوانيد شكوه مرا نابود كنيد و عزّت و شرافتم را از بين ببريد». روز عاشورا هم، از شهادت به مثابه پل پیروزی و رستگاری یاد کرد و به یاران خویش فرمود «صَبرًا بَنِي الكِرامِ، فَمَا المَوتُ إلاّ قَنطَرَهًْ تَعبُرُ بِكُم عَنِ البُؤسِ والضَّرّاءِ إلَى الجِنانِ الواسِعَهًِْ والنَّعيمِ الدّائِمَةِ، فَأَيُّكُم يَكرَهُ أن يَنتَقِلَ مِن سِجنٍ إلى قَصرٍ.. صبور باشید، ای فرزندان کرامت که مرگ نيست مگر پلی که شما را از سختی و زیان به نعمت دائمی و وسعت بهشت عبور میدهد. كدام يك از شما ناخوش مىدارد كه از زندان به قصر درآيد؟».
6- استاد شهید مطهری درباره حماسه حسینی میگوید:
«امام حسین(ع) یک روح بزرگ و مقدس است. اساسا روح که بزرگ شد، تن به زحمت میافتد و روح که کوچک شد، تن آسایش پیدا میکند... روح کوچک دنبال پست و مقام میرود ولو با گرو گذاشتن ناموس باشد. روح کوچک تن به هر ذلت و بدبختی میدهد... روح وقتی که بزرگ شد، خواهناخواه باید در روز عاشورا سیصد زخم به بدنش وارد شود. آن تنی که در زیر سم اسبها لگدمال میشود، جریمه یک روحیه بزرگ را میدهد، جریمه یک حماسه را میدهد، جریمه حقپرستی را میدهد، جریمه روح شهید را میدهد». این کلام برآمده غیرت و مروّت، از حضرت اباعبدالله الحسین(ع) است که فرمود: «لايَحِلُّ لِعَينٍ مُؤمِنَهًٍْ تَرَى اللهَ يُعصى فَتَطرِفَ حَتّى تَغَيِّرَهُ. بر چشم هیچ مؤمنى روا نيست كه ببيند خدا نافرمانى مىشود و چشم خود را فرو بندد، مگر آن كه آن وضع را تغيير دهد». با همین باور هم بود که در مسير عزیمت به كربلا نهیب زد: «أَلا تَرَوْنَ أَنَّ اَلْحَقَّ لاَ يُعْمَلُ بِهِ وَ أَنَّ اَلْبَاطِلَ لاَ يُتَنَاهَى عَنْهُ لِيَرْغَبَ اَلْمُؤْمِنُ فِي لِقَاءِ اَللهِ مُحِقّاً فَإِنِّي لاَ أَرَى اَلْمَوْتَ إِلاَّ سَعَادَهًًْ وَ لاَ اَلْحَيَاهًَْ مَعَ اَلظَّالِمِينَ إِلاَّ بَرَماً. آيا نمىبينيد كه به حق عمل نمىشود و از باطل نهى نمىشود؟ بهراستى كه مؤمن بايد به [مرگ و ] ديدار خدا روى آورد. پس من مرگ را
جز سعادت، و زندگى با ستمگران را جز رنج و ملال نمىبينم».
7- سوزاندن آتش، قانون خداست؛ به جوش آمدن آب در صد درجه، و یخ بستن آن در صفر درجه هم. جاذبه هم، قانون تخلفناپذیر خداست. همان پروردگاری که اراده کرد حسین(ع) را کُشته ببیند، محبت او را مغناطیس جذب دلهای مومنان قرار داد؛ چنان که پيامبر اعظم(ص) فرمود «إنّ لِقَتلِ الحُسينِ حَرارَهًْ في قُلوبِ المُؤمِنينَ لاتَبرُدُ اَبَداً. برای شهادت حسین، حرارتی در دلهای مؤمنان است که هرگز سرد نمیشود». بنابراین، انگار همین دیروز و تازه به تازه بوده - و نه 1384 سال قبل - که سرور آزادگان فرمود: «من کان باذلا فینا مهجته و موطنا علی لقاءالله نفسه فلیرحل معنا». گوش بده! هنوز این ندا تازه است که چون حضرت تصميم گرفت به سوى عراق برود، مقابل جمعيت ايستاد و فرمود: «سپاس خدا را و همان خواهد شد كه خدا مىخواهد و تغییر و نیرویی نيست مگر به اراده خدا، درود و سلام خدا بر پيامبر او باد. مرگ بر فرزندان آدم، چونان گردنبند بر گردن دختران جوان، نقش بسته است، چقدر شيفته ديدار گذشتگان خود هستم؛ چونان اشتياق يعقوب به يوسف. براى من قتلگاهى اختيار شده كه آن را خواهم ديد، گويى مىبينم كه گرگهاى بيابان، بندهاى پيكرم را ميان نواويس و كربلا، پاره پاره مىكنند. از روزى كه با قلم [الهى] نگاشته شده، گريزى نيست. خشنودى خدا، خشنودى ما اهلبيت است. ما بر آزمون او، شكيبایی مىورزيم و او پاداش شكيبايان را به كمال به ما خواهد داد... مَن كانَ فينا باذِلاً مُهجَتَهُ ومُوَطِّنًا عَلى لقاءِاللهِ نَفسَهُ فَليَرحَل معنا، فَإِنّي راحِلٌ مُصبِحًا إنشاءَالله. هر كه در راه ما خون مىدهد و آماده ديدار خداست، پس با ما حرکت کند كه من به خواست خدا، صبح، به راه خواهم افتاد».
8- آدرس این مغناطیس و جاذبه نیرومند را از آن نوجوان اردبیلی بپرسید که راه رئیسجمهور را با گریه بست و گفت: «دستور بدهید دیگر دیگر روضه حضرت قاسم را نخوانند! چرا که نمیگذارند عازم جبهه شوم و میگویند تو سیزده سالهای!». مرحمت بالازاده میگفت و میگریست، تا توانست دل آقای رئیسجمهور را به دست آورد و عازم میدان جنگ و شهادت شود. و در مدار همان مغناطیس پرقدرت بود که حاج قاسم سلیمانی خطاب به فرعون آمریکایی گفت: «ما ملت شهادتیم، ما ملت
امام حسینیم. بپرس؛ ما حوادث سختی را پشتسر گذاشتهایم. بیا! ما منتظریم. مرد این میدان ما هستیم برای شما. شما میدانید این جنگ یعنی نابودی همه امکانات شما. این جنگ را شما شروع میکنید، اما پایانش را ما ترسیم میکنیم».
او و همرزمانش بودند که هیبت و هیمنه استکبار را در غرب آسیا نابود کردند. و همرزم او، جناب سیدحسن نصرالله(حفظهالله) است که گفت: «نَحنُ سَوفَ نَبقی هُنا وسَوفَ یَبقی نِدائُنا أن یَفهَمَهُ الإِمِرِکیّون. أمِرِکیّیون لا یَعرِفون ماذا یَعنی لبّیکَ یا حُسَین. لَبّیکَ یا حُسَین یَعنی أنَّکَ تَکونُ حاضِراً فی المَعرَکَه وَلو کُنتَ وَحدَه وَلو تَرَکَکَ النّاس وَاتَّهَمَکَ النّاس وَخَذَلَکَ النّاس... ما اینجا خواهیم ماند و ندای ما خواهد ماند که آمریکاییها آن را بفهمند. آمریکاییها نمیدانند لبیک یا حسین یعنی چه؟ لبیک یا حسین یعنی اینکه در معرکه جنگ حاضر باشی، هرچند تنها باشی و هر چند مردم تو را رها کرده باشند و تو را متهم کرده باشند و تو را بییاور گذاشته باشند. لبیک یا حسین، یعنی تو و مال تو و زن و فرزندانت در این معرکه جنگ باشید. لبیک یا حسین، یعنی مادر فرزندش را به میدان جنگ بفرستد و هنگامی که فرزندش شهید شد و سرش بریده شد و به سوی مادرش انداخته شد، مادرش آن را به خانه برده، خاک و خون را از آن پاک کرده، به او بگوید: از تو راضی هستم؛ خداوند روسفیدت کند، همانطور که مرا برای روز قیامت و نزد فاطمه زهرا روسفید کردی. این است معنای لبیک یا حسین. لبیک یا حسین، یعنی مادر و خواهر و زنی میآید تا شوهر یا برادر یا فرزندش را لباس رزم بپوشاند و او را راهی میدان جنگ کند. لبیک یا حسین یعنی زینب(س)، جواز مرگ و شهادت را به برادرش حسین تقدیم کند؛ این یعنی لبیک یا حسین».
سرّ سرهای بر نیزه در خانطومان
شناسایی و تأیید هویت پیکر مطهر پنج شهید عالیمقام، از جمله سردار بیسر حاج عبدالله اسکندری بار دیگر نام محور استراتژیک «خانطومان» را بر سر زبانها انداخت، ماجرای خانطومان یک پرده از مقابله با پدیده تروریسم در منطقه است که موقعیت و موفقیت جبهه مقاومت اسلامی را نمایش میدهد.
خانطومان موقعیتی بیبدیل در منطقه استراتژیک حلب است که در حدود ۱۲ کیلومتر وسعت دارد و اطراف آن را کوه شمعون، تپهها و دشتهای اورمالکبری و شیخعلی فراگرفته که جمعیتی در حدود ۱۰ هزار نفر را در خود جای داده است. دهکده خانطومان در نقشه میدانی جنگ به دلیل فاصله ۱۵ کیلومتری به اتوبان اعزاز (جاده مواصلاتی حلب به دمشق) اهمیت بسزایی داشت، ازاینرو، چندین بار بین نیروهای مقاومت و تروریستها دستبهدست شد.
نخستین بار، سال ۲۰۱۵ خانطومان به تصرف گروهک تروریستی جبهه النصره درآمد و آنها محور این منطقه را به بارانداز جابهجایی نیرو و تجهیزات بدل کردند. تروریستهای تکفیری به دلیل احاطه بر اتوبان اعزاز به منطقه وسیعی از حلب تا زبدانی تسلط داشتند و در این مدت توانستند سه عملیات پیچیده را با کمک اطلاعاتی سرویسهای غربی و عبری علیه مردم سوریه انجام دهند.
کمتر از یک سال پس از تسلط تروریستها بر این مناطق، قرارگاه شمال در سوریه طی چند مرحله عملیات مهم با عنوان نصر ۱ و نصر ۲ توانست نزدیک به ۳ هزار کیلومتر از مناطق اشغالی را آزاد کند. رزمندگان مقاومت در این سلسله عملیاتهای پیروزمندانه علاوه بر خانطومان مناطق مهمی، چون ماهر، ابیض، معراته، الرحبه، الزیتون، المحروقات، شهرک معراته را آزاد کردند تا مقدمات شکست تروریستها و آزادسازی سوریه از چنگال تکفیریها با پشتیبانی ائتلاف سعودی فراهم شود.
این پیروزیهای درخشان و خونهای پاک بر زمین ریخته شده رزمندگان مقاومت زمینه تخریب روحیه تروریستها و کشورهای حامی آنها شد؛ تا جایی که در طی دو عملیات پس از عملیات نصر، نزدیک به ۱۵۰۰ تروریست کشتهشده و ۳۵۰۰ نفر از آنها زخمی شدند، اما پس از عملیات موفق نصر و تارومارکردن تروریستها به ناگهان یک ماجرای عجیب سیاسی روی داد که درس عبرتی در تاریخ جنگهای منطقه است.
درست در شرایطی که مقاومت دست بالا را داشته و موقعیت خود را تثبیت کرده بود، امریکاییها با ادعای طرح آتشبس و گفتگو برای صلح توانستند برخی نیروهای مؤثر در میدان از جمله روسها را متقاعد سازند که برای مقابله با تروریسم فرمول سیاسی وجود داشته و میتوان با گفتگو ثبات ایجاد کرد، این مسئله باعث شد خیلی زود بساط «گفتگوهای وین» پهنشده و مسکو به این نتیجه برسد که جبهه عربی- غربی تداوم حضور اسد در قدرت را پذیرفته است. امریکاییها با شیطنت خاص سیاسی اینگونه وانمود کرده بودند که از طریق آتشبس میتوان مبارزه با تروریسم را آسان کرد! بعدها مشخص شد که هدف واشنگتن از گفتگوهای وین چندپاره کردن سوریه و تجزیه این کشور است.
البته جمهوری اسلامی ایران از همان روز اول نسبت به گفتگوهای وین خوشبین نبود و آن را زمینه مبارزه با تروریستهای تکفیری نمیدانست، ازجمله استدلالهای تهران آن بود که اگر نماینده سوریه آتشبس را بپذیرد، در این سو چه کسی از سوی جبهه النصره، احرارالشام و فلیقالشام بیانیه آتشبس را امضا خواهد کرد. جان کری آن روزها در پاسخ به این سؤال گفته بود که عربستان و ترکیه ضامن این توافق خواهند بود!
نتیجه اعتماد به طرح امریکاییها در وین خیلی زود خودش را نشان داد، ۱۸ روز پس از پذیرش آتشبس از سوی دولت سوریه گروهک جیشالفتح (یکی از شاخههای جبهه النصره) روستاهای منطقه العیس و نیز محله خانطومان را تصرف کرد. استفاده گسترده تروریستها از سلاحهای امریکایی بهویژه موشک تاو نشان داد که کاخ سفید هیچ حسن نیتی نداشته و دولت آن کشور در مبارزه با تروریسم تنها شعار داده و بی طرفانه عمل نمیکند.
پس از این اقدام، رزمندگان مقاومت اندکی بعد دوباره سیطره تروریستها را از میان برداشته و منطقه خانطومان را از حیث میکروبهای تروریست پاک کردند، اما ماجرای خانطومان آینهای تمامنما از میزان صداقت امریکاییها بود! بازگشت دوباره تروریستها به خان طومان و نقض آتشبس علاوه بر بیان حقانیت و تفسیر درست جمهوری اسلامی ایران در مقابله با تروریستها، واقعیت امریکا را نیز به نمایش گذاشت.
پس از خان طومان بسیاری از مردم منطقه دریافتند که دولت امریکا هیچگاه مهره قابل اعتماد برای رسیدن به صلح نیست و با یک دستمال ناپاک و آلوده نمیتوان آلودگیهای دیگر را پاک کرد. بعدها وبسایت صهیونیستی «دبکا فایل» فاش ساخت که امریکاییها در همدستی با رژیم صهیونیستی طرح آتشبس را در وین مطرح کرده تا با کاهش توان مقاومت فضایی بسازند که هیچ نیروی ضد صهیونیستی شرایط پرورش پیدا نکند.
عملیات آزادسازی خانطومان پس از نقض پیمان از سوی امریکاییها، علاوه بر ضربه سنگین به پیکره تروریسم تکفیری، مدل همکاریهای استراتژیک در منطقه میان تهران و مسکو را نیز تغییر داد و امریکاییها را از عضو فعال به عامل ناظر تغییر جهت داد تا جایی که ترامپ بعدها اعتراف کرد که با هزینه ۷ هزار میلیارد دلاری تنها شنهای بیابان نصیب امریکاییها شده است.
روایت است که شهید سرافراز اسلام حاج قاسم سلیمانی، پس از شهادت حاج عبدالله اسکندری به دست عوامل مزدور گروهک «اجناد الشام» گفته بود که انتقام خون شهید را گرفته و ضربه سنگین به آنها خواهیم زد؛ نتیجه آن شد که اندکی بعد ابوجعفر از فرماندهان این گروه تروریستی به درک واصل شد.
نام خان طومان علاوه بر یادآوری رشادتهای رزمندگان بدون مرز مقاومت اسلامی و نیز خیانت برخی سران عرب و همدستی آنها با مادر تروریسم بینالمللی در منطقه یادآور خوشباوری برخی داخلیها در اعتماد به غرب نیز است، همان جریانی که صبح با جواد ظریف وزیر خارجه وقت دست دوستی و مراوده داده و شب در بغداد برای تروریستها تجهیزات خالی میکرد. آن سرهای مطهر بر نیزه رفته در خان طومان، در خود رازهایی دارد!
تهدید پکن و تغییر مسیر واشنگتن
دو ساعت و 17 دقیقه زمان زیادی بود که روسای جمهور چین و آمریکا در گفت و گوی اخیرشان به مسئله تایوان بپردازند. اما یک تک جمله هشدار آمیز در پنجمین گفت و گوی تلفنی شی جین پینگ و جو بایدن، کافی بود تا مشخص شود روند مذاکرات چگونه بوده است. رئیس جمهور چین گفته بود: «کسانی که با آتش بازی میکنند، خواهند سوخت.» در پی این سخن تهدیدآمیز، ابتدا اعلام شد که سفر احتمالی رئیس مجلس نمایندگان آمریکا به تایوان «در دست بررسی» است. سپس، دیروز اعلام شد در لیست سفر آسیایی نانسی پلوسی، نامی از تایوان ذکر نشده است. این در حالی است که در یک هفته گذشته، برنامه سفر به تایوان در حاشیه دیدار از کشورهای سنگاپور، مالزی، کره جنوبی و ژاپن، به محل تنش میان چین و آمریکا بدل شده بود. پلوسی از نظر سلسله مراتب قدرت در آمریکا، بعد از معاون رئیسجمهور سومین مقام عالیرتبه کشورش محسوب میشود. به همین دلیل اگر او به تایوان سفر می کرد، بلندپایهترین مقام آمریکایی بود که از سال ۱۹۹۷ تاکنون به این جزیره سفر کرده است. حال آن که جمهوری خلق چین، موجودیت تایوان را به رسمیت نمیشناسد؛ کشوری که پس از پیروزی انقلاب کمونیستی چین در سال ۱۹۴۹ و توسط حاکمان ملیگرای سابق تاسیس شد اما پکن آن را استانی از خاک خود می داند.پس از حمله روسیه به خاک اوکراین، «تایوان» نیز، راجع به حمله از سوی همسایه خود، چین نگران شده است. تایوانیها آن چه را در اوکراین رخ داده بسیار مشابه وضعیت خود و چین میدانند. هرچند تفاوت هایی همچون این که اوکراین، برخلاف تایوان، کشوری مستقل است در این بین وجود دارد. توجه به مسئله تایوان، با اعمال سیاست چرخش به شرق در دوره ریاست جمهوری اوباما و «مهار چین» در دوران ریاست جمهوری ترامپ و سپس بایدن، به اوج خود رسیده است. اما «استقلال تایوان» آرزوی جدیدی برای این جزیره نیست و« چن شویی-بیان» نخستین سیاستمداری بود که این ایده را در سال ۲۰۰۰ میلادی، در انتخابات ریاست جمهوری تایوان مطرح کرد. این موضوع واکنش تند چین را در پی داشت و در سال ۲۰۰۴ در پکن قانون «ضد جداییطلبی» تصویب شد که در آن آمده، چین این حق را دارد که حتی از «راههای غیرمسالمتآمیز» جلوی جدایی تایوان را بگیرد. بنابرین، استفاده از «راههای غیرمسالمتآمیز» برای کنترل بر تایوان که رئیس جمهور شی جین پینگ نیز آن را به عنوان یک اهرم فشار مطرح کرده نیز ایده جدیدی نیست. همان طور که گفته شد، آن چه جدید است، بازی آمریکا با کارت حمایت از استقلال تایوان برای مهار رقیب ابر قدرت خود است. مایک پمپئو، وزیر خارجه سابق آمریکا، زمانی گفته بود که جهان آزاد باید چین را تغییر دهد، وگرنه «چین ما را تغییر خواهد داد.» حالا آمریکا تلاش می کند جلوی چین را بگیرد، اما تجربه نشان داده که پکن و واشنگتن هیچ کدام تمایلی به افزایش تنش ها تا مرحله ای که نتوان آن را کنترل کرد ، ندارند چرا که دو طرف از قدرت رقیب خود آگاهی دارند. در همین زمینه، هفته گذشته، جو بایدن در جمع خبرنگاران گفت که ارتش آمریکا به این نتیجه رسیده که سفر پلوسی، «ایده خوبی نیست.» حدود 6 هفته پیش، پکن ناوهواپیمابر «فوجیان» را که پیشرفتهترین و همچنین اولین ناو دریایی «کاملاً ساخت داخل چین» است ،به آب انداخت. این سومین ناو هواپیمابر چین محسوب می شود. پنتاگون میگوید که هم اکنون چین ۳۵۰ کشتی جنگی در مقابل ۲۹۳ کشتی جنگی ایالات متحده دارد. چین در ۲۰ سال گذشته ناوگان خود را سه برابر کرده و قصد دارد تا پایان امسال تعداد کشتیهای جنگی خود را به ۴۰۰ برساند، این در حالی است که برنامه ایالات متحده برای افزایش تعداد ناوهای خود به ۳۵۵ هنوز برنامه زمانی مشخصی ندارد. همچنین به گفته پنتاگون، چین تا سال ۲۰۲۷ بیش از ۷۰۰ کلاهک هستهای در اختیار خواهد داشت. تجارت دو جانبه و میزان بالای مبادلات اقتصادی چین و آمریکا از جمله دلایل دیگری است که این دو را به مدیریت حدی از تنش وا داشته است. بر اساس گزارش روزنامه «گلوبال تایمز» چین، تجارت کلی دو کشور از ماه ژانویه تا نوامبر سال 2021 به 682.32 میلیارد دلار رسیده است. رئیس جمهوری آمریکا هم اینک با حمله روسیه به اوکراین با کوهی از مشکلات داخلی دست و پنجه نرم میکند و مایل نیست با چالش تازهای روبه رو شود. حال آن که دولت پکن در ماجرای اوکراین، تا حدودی با سیاست های تحریمی واشنگتن علیه مسکو همراه بوده است. تحت فشار قرار دادن هرچه بیشتر چین، نزدیکی مسکو-پکن دو همسایه قدرتمند را در پی خواهد داشت. اتحادی که در عصر کنونی به نفع واشنگتن نخواهد بود. اما به خوبی مشخص است که موضوع تایوان در این سیاست تنش زدایانه چین یک استثناست که دولتمردان پکن درباره آن حاضر به هیچ انعطاف ونرمشی نیستند . موضوعی که شاید روزی شعله های یک جنگ ویرانگر جهانی را از شرق دور روشن کند.