میر حسین موسوی علیه منافع ملی
طی روزهای گذشته خبری در فضای مجازی دست به دست میشد از بیانیه آقای میرحسین موسوی در مقدمه کتابی به زبان عربی، گویی این بیانیه مقدمه کتابی است که حاوی بیانیه های سال 88 موسوی ا ست که به زبان عربی برگردان شده و به نظرمیرسد مخاطبان این کتاب نخبگان جهان عرب باشند. از جمله موارد قابل تامل در بیانیه میرحسین موسوی انتقاد تند به سیاست های منطقهای جمهوری اسلامی در سال های اخیر و به طور برجسته مواجهه با داعش در سوریه است. بیانیه موسوی را می توان از زوایای مختلفی مورد بررسی قرار داد اما در این مقال به دو نکته اشاره می شود: نکته نخست و مهم عملکرد آقای مهندس میرحسین موسوی در دو مقطع تابستان 88 و تابستان 1401 اقدام علیه منافع ملی کشور است. 13 سال قبل در زمانی که جامعه جهانی آماده پذیرش و نرمش در برابر خواسته های به حق جمهوری اسلامی بود و دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری با بیش از40 میلیون مشارکت کننده جمهوری اسلامی را در یک نقطه عطف قرار داده بود برچسب تقلب و خارج شدن میرحسین از ریل قانون ،کار را تا آن جا پیش برد که کشور را در آستانه پرتگاه قرار داد. پس از انتخابات ایشان چنان حق و باطل را ممزوج کرد و چنان لجبازی را محور عمل خود قرار داد که عملا یک شکاف اجتماعی عمیق در جامعه ایجاد شد. انتخاباتی که جایگاه ایران را در عرصه جهانی و منطقه ای با توجه به میزان مشارکت سیاسی به نحو چشم گیری ارتقا داده بود با خروج موسوی از ریل قانون تبدیل به یک تهدید بزرگ شد به طوری که در عرصه جهانی نیز ایران هدف هجمه بدخواهان قرار گرفت . آمریکایی که به طور مکتوب اعلام نرمش و انعطاف کرده بود ورقش برگشت به گونه ای که سلسلهای از اقدامات بین المللی توسط آمریکا و چند کشور اروپایی علیه ایران شکل گرفت. در واقع مسئله هستهای و تحریم ها که می رفت با عقب نشینی آمریکا حل و فصل شود با ایجاد ناآرامی های بعد انتخابات و طمع خام کشورهای غربی و به ویژه آمریکا که به آن نا آرامی ها دلبسته بودند تبدیل به یک گره کور شد و موجی از تحریم ها در مدت کوتاهی علیه ایران شکل گرفت. تحریم هایی که هنوز کشور و آحاد مردم درگیر آن است البته موسوی هیچ گاه برای ادعاهای خود برای تقلب و رفتارهای خارج قانون خود و صدمات جبران ناپذیری که در عرصه داخلی به سرمایه اجتماعی و در عرصه خارجی به منافع ملی زد پاسخگو نبوده است. اینک پس از 13سال باز در زمانی که مجموعه روابط منطقه ای کشور با رویکردهای جدید دستگاه سیاست خارجی در روند تازهای قرار گرفته، درست در زمانی که حزب ا... در لبنان با اسرائیل درآستانه یک زورآزمایی است و تازه جنگ چند روزه غزه به پایان رسیده است ، درست در زمانی که شرایط در یمن به نفع جریان مقاومت در حال تثبیت و توافق است و درست در زمانی که گمانه ها به نزدیکی توافق هسته ای و به نتیجه رسیدن مذاکرات لغو تحریم می رود و برخی از رقبای منطقه ای منتظرند تا پس از این توافق بر توافق با ایران تمرکز کنند و درست در زمانی که مذاکرات ایران با عربستان برای عادی سازی روابط در حال پیشرفت است ،به ناگاه بیانیه ای منتشر می شود که عملا اگر چه مانند سال 88 به واسطه مشخص شدن ماهیت ادعاهای موسوی چندان برد و نفوذی ندارد اما می تواند دستاویز شیطنت هایی قرار گیرد که حتی میزان اندک آن نیز دراین فضا که ایران در عرصه داخلی و خارجی نیاز به انسجام و همگرایی بیشتر برای حرکت روبه جلو و فائق آمدن بر مشکلات به خصوص مشکلات اقتصادی دارد ، زیان بار باشد . نکته دوم این که ایشان در نقد سیاست های منطقه ای جمهوری اسلامی بدون توجه یا اشاره ی به سیاست های منطقه ای آمریکا و اسرائیل به مسئله مقابله ایران با داعش در منطقه پرداخته و با ادبیاتی که به نظر ریشه درعصبیت های سال 88 دارد شهدایی را خطاب قرار می دهد که جان شان را فدای از بین بردن غده سرطانی کردند که به نام اسلام و خدا و رسول سر می برید ، مثله می کرد و تا پشت مرز های ایران آمده بودند. هنوز یادمان نرفته که این غده سرطانی چطور سریع در حال گسترش بود، هنوز یادمان نرفته که همه گروه های سیاسی بر مقابله با داعش متفق القول بودند ،هنوز یادمان نرفته که داعش 90 درصد سوریه را گرفته بود ،هنوز یادمان نرفته تا بیخ گوش بغداد آمده بود ،هنوز یادمان نرفته داعش به چند کیلومتری مرز کشور عزیزمان رسیده بود و در آن زمان چه کسی بود که حرف از بهار عربی بزند ،چه کسی بود که داعش را فرشته ببیند ،هنوز یادمان نرفته که هیچ کار از ائتلاف غربی علیه داعش بر نیامد هنوز یادمان نرفته هیچ کس باور نمیکرد قدرت فتوای مرجعیت عالی عراق و تشکیل جریان مقاومت علیه داعش را در عراق و سوریه، هیچ کس به نتیجه رسیدن رشادت های همدانی ها و سلیمانی ها را باور نمی کرد و هیچ کس نبود که حامی این مبارزه نباشد حالا چه شده که جای دیو و فرشته در منظر آقای میرحسین تغییر کرده است؟ برای این تحلیل غلط هیچ دلیلی نمی توانم ببینم جز همان عصبیت مانده از وقایع تلخ سال 88 که اگر نبود سرنوشت کشور چیز دیگری بود. کوتاه سخن این که میرحسین موسوی در اقدامی ضد منافع ملی اقدام به انتشار بیانیه ای کرده است که ظرفیت های منطقهای جمهوری اسلامی را در برهه وزن کشی ها برای شکل گیری مناسبات جدید منطقه ای هدف گرفته است.این منظر از آن جهت مورد اهمیت است که حفظ و برآوردن منافع ملی، فصل مشترک تمامی سلایق و جریان های سیاسی واقعی است که فارغ از اختلاف سلیقه و دیدگاه های معمول دل در گرو اعتلای ایران و انقلاب دارند و قطعا مرزبندی و تبری جستن از این اقدام نیز می تواند فصل تمایزی برای مشخص شدن عیار واقعی این جریان ها باشد. موضوعی که پس از دو روز از انتشار بیانیه آقای موسوی همچنان فعالان اصلاح طلب دربرابر آن سکوت کرده اند، موضوعی که به نظر می رسد همه فعالان سیاسی بالاخص جریان اصلاح طلب باید به آن واکنش مناسب و به وقت نشان دهند، چراکه دال مرکزی بیانیه آقای موسوی نه دعواهای معمول سیاسی بلکه ضدیت با منافع ملی در مقطع کنونی و توهین به چهره های ملی است که همه روی آن ها اجماع دارند. برخی چهره ها و فعالان سیاسی از جریان اصلاحات در آزمونی مهم قرار دارند که باید بین منافع و چهره های ملی با تعصبات جریانی خود ، یکی را انتخاب کنند.
چرایی گرانی مسکن و راهکارها(یادداشت روز)
گرانی فزاینده قیمت مسکن در ماههای اخیر ناخواسته این سؤال را در اذهان عمومی شکل داده که مگر چه خبر شده که قیمت خانه فقط طی دو ماه گذشته بالای 15درصد رشد داشته و متوسط قیمت در تهران به متری بیش از 41 میلیون تومان رسیده است؟ چرا با وجودی که بسیاری از بازارهای موازی بازار مسکن با ثبات همراه با رکود مواجه هستند، اسب سرکش قیمتها در بازارمسکن همچنان افسار پاره کرده و میتازد؟ کارشناسان درباره چرایی این گرانیها دلایل متعددی بیان میکنند از جمله ایجاد رابطه کاذب میان قیمت مسکن و نرخ ارز که از چند سال گذشته از سوی عدهای که منافع کلانی در التهاب بازار مسکن داشتند رواج یافت. متاسفانه در دولت قبل در یک حرکت سؤالبرانگیز تلاش شد تا برای جا انداختن برجام پیوند عجیبی میان رابطه گرانیها با نرخ دلار شکل بگیرد و هر چیزی که در داخل گران میشد فورا علت آن را به افزایش نرخ ارز ناشی از عدم امضای برجام یا خروج ترامپ از برجام نسبت میدادند. در حالی که اولا این رابطه یک رابطه غیرواقعی است و تقریبا هیچکدام از ملزومات مسکن اعم از زمین، مصالح، کارگر و بنا از خارج کشور تامین نمیشود که بگوییم چون نرخ دلار بالا رفته پس قیمت زمین و مصالح و...هم گران شده است ثانیا بررسی این موضوع در کشورهای دیگر که شرایط تقریبا مشابهی با کشور ما دارند نشان میدهد اصلا چنین رابطهای وجود ندارد مثلا در همین ترکیه، طبق آمارهای اقتصادی این روزها، به دلایل مختلفی از جمله جنگ اوکراین و روسیه، هزینههای کالا و انرژی به شدت افزایش یافته و ارزش لیر در برابر دلار کاهش چشمگیری پیدا کرده است اما قیمت مسکن حتی در بهترین نقاط استانبول هم بسیار کمتر از مناطق مختلف تهران و کلانشهرهای ماست. دلیل دیگری که برای گرانی مسکن عنوان میشود نقش بانکها و موسسات مالی خصوصی است که سود زیادی از صعودی شدن قیمت ملک میبرند. تعدادی از این بانکها و موسسات در شرایط عادی با زیان سنگینی در ترازنامههای خود مواجهند و صدای سهامدارانشان بلند است اما وقتی قیمت املاک و مستغلاتشان که بعضا کم هم نیستند مدام بالا میرود طبیعتا آن زیانها با این رشدهای حبابی قیمت ملک پوشش داده میشود و مدیران بانکی سرشان را بالا میگیرند. مثلا همین چند وقت پیش اعلام شد یکی از بانکهای خصوصی فقط دارای بیش از 1000 ملک است با این وصف آیا این بانک موافق کاهش قیمت مسکن است؟ بانکها همچنین با کوتاهی شدید در پرداخت تسهیلات طرح نهضت ملی مسکن سبب کندی اجرای این طرح شدهاند. طبق قانون، بانکها موظف بودهاند 20درصد وامهایشان را به حوزه مسکن و ساختمان اختصاص دهند یعنی سالانه حدود 360 هزار میلیارد تومان. اما آمارها نشان میدهد این عدد به کمتر از 5 درصد در سالهای اخیر یعنی حدود 20 هزار میلیارد تومان رسیده که اساسا این رقم نمیتواند به روشن شدن ماشین مسکن در کشور کمک کند. البته نکته قابل تامل اینکه همین نظام بانکی که خست شدیدی در پرداخت تسهیلات قانونی مسکن داشته در بخش تسهیلات خدمات و بازرگانی دست و دلبازی ویژهای داشته و درصد پرداخت وام را طی 10 سال اخیر از 42 درصد به 56 درصد افزیش داده است و این نشان میدهد بانکها پول دارند اما چندان حاضر نیستند آن را صرف حوزههایی چون مسکن کنند بلکه بهدنبال بخشهایی چون دلالی هستند که سودآوری بالایی برایشان دارد. دلیل دیگر گرانی خانه، عرضه بسیار کمتر از تقاضای مسکن خصوصا در تهران و کلانشهرهاست مثلا در تهران بهطور طبیعی، سالانه باید 150 هزار واحد مسکونی جدید ساخته شود در حالی که حداقل در 3 سال گذشته ساختوساز مسکن در این شهر از 35 هزار واحد در طول یک سال بالاتر نرفته است. همچنین کمبود زمین برای ساخت خانه عامل مهمی در کاهش عرضه بوده است. قانون جهش تولید مسکن و طرح نهضت ملی، تمامی دستگاههای دولتی را موظف کرده است 7600 هکتار زمین برای اجرای این طرح در اختیار وزارت راه قرار دهند اما الان با گذشت یکسال از این تکلیف قانونی فقط 280 هکتار زمین (معادل 4 درصد) برای ساخت مسکن نهضت ملی اختصاص یافته که طبیعتا این مقدار نمیتواند پاسخگوی ساخت 4 میلیون مسکن طی چهار سال باشد. نکته مهم اینکه به گفته وزیر راه و شهرسازی بسیاری از دستگاههای دولتی به بهانه قانون مولدسازی تلاش میکنند تا از واگذاری زمینهای خود به طرح ساخت مسکن سر باز بزنند که این امر هم تاثیر جدی در کاهش تولید خانه داشته است. از سویی شنیده شده برخی مدیران موثر در وزارت راه و شهرسازی هنوز با گذشت یکسال از دولت سیزدهم تغییری نکرده و چینش نیروها با همان سیاستهای سابق صورت گرفته است. متاسفانه طی هشت سال دولت تدبیر و امید به موجب رویکرد غلطی که در موضوع مسکنسازی بر دولت حاکم بود تلاش شد تا نساختن مسکن از سوی دولت یک فضیلت محسوب شود. طبعا وجود مدیرانی با این تفکر به کمبود عرضه مسکن انبوه کمک میکند. در کنار دلایل فوق برخی عوامل اقتصادی دیگر نقش موثری در گرانی خانه داشتهاند ازجمله ادامه روند رشد نقدینگی که این روزها از 5 هزارهزار میلیارد تومان گذشته و همچنان رو به صعود است و تورم ناشی از آن کهگریبان اقتصاد ما را گرفته و نیز رشد پایه پولی که به سبب انجام برخی اتفاقات و علیرغم تلاشهای دولت همچنان میل به افزایش دارد و طبیعتا تاثیر خود را بر حوزههای مختلف اقتصاد میگذارد. موارد فوق مشکلات پیش روی حوزه مسکن است اما حل نشدنی نیست و میتوان با اقداماتی این مشکلات را تا حد زیادی برطرف ساخت از جمله اینکه با توجه به اهمیت بالای مسکن در اقتصاد کشور بایستی نگاه تکبعدی به موضوع مسکن در کلان مدیریت کشور تغییر کند این موضوع دیگر یک مسئله تک وزارتخانهای نیست بلکه به موضوعی ملی و فراقوهای بدل شده. به عبارتی سه قوه باید در اینباره هماهنگ و همراه شوند تا مشکل کمبود عرضه مسکن تا حدودی برطرف شود. اگر در جایی مشکل قانونی وجود دارد نمایندگان مجلس که با مصوبه ارزشمند «جهش تولید مسکن» نشان دادند پرچمدار حمایت از خانهسازی به نفع مردم هستند بلافاصله با تهیه طرحهای اصلاحی مشکلات قانونی را برطرف کنند یا اگر یک دستگاه عمومی یا مالی با لطایفالحیل قصد فرار از تکالیف قانونیاش را دارد قوه قضائیه با قاطعیت با این تخلف برخورد کند تا راه بر تخلفات بعدی بسته شود. معنی ندارد یک بانک یا نهاد مالی یا دستگاه دولتی که تمام هست و نیستش را از این نظام دریافت کرده به وقت عمل به تکلیف قانونی از انجام این کار سر باز بزند و در ازای این سرکشی هم هیچ بازخواستی نشود. چرا مدیران ارشد بانکهایی که به تکلیف قانونی خود در پرداخت وام مسکن عمل نمیکنند هنوز سرکار هستند؟ تا کی نظام مظلوم ما باید هزینه مدیران متخلف را بدهد؟ چرا مدیر ارشد بانکی که در دولت قبل بهدلیل حقوق نجومیاش مجبور به کنارهگیری شد الان دوباره در یک بانک دیگر مشغول فعالیت است آیا او و امثال او با آن پیشینه میتوانند به فکر کمک به محرومان برای خانهدار شدن باشند؟ اگر دولت میخواهد در طرح نهضت ملی مسکن موفق عمل کند، قطعا باید تکلیفش را با این مدیران مشخص کند. نکته بعدی اینکه، عرضه مسکن در بافت فرسوده راهکاری است که شاید بتوان با اهتمام جدی به آن مشکل کمبود عرضه را حل کرد. در دولت قبلی این موضوع در حد یک طرح و چند خبر دنبال شد اما نهایتا شاید بهدلیل همان نگاه غلط عدم دخالت دولت در مسکنسازی به شکل اساسی پیگیری نشد در حالی که ساختوساز در بافت فرسوده علاوهبر احیای این بافتها به راحتی مشکل نبود زیرساختها در طرحهایی که خارج از شهرها ساخته میشود را حل میکند. فراموش نکنیم نیاز به مسکن در درون شهرها بسیار بالاست و همین نیاز بالا موجب گرانی مسکن شده لذا ساختوساز در بافتهای فرسوده هم به این نیاز پاسخ میدهد و هم به کنترل قیمت کمک میکند. همچنین تکمیل و بهرهبرداری از سامانههای اطلاعاتی و نیز جدی بودن دولت در اخذ مالیات از خانههای خالی تاثیر بسزایی در مقابله با احتکار و سوداگری مسکن دارد. دستگاههای متولی این امر به جای پاسکاری مسئولیتها یکبار بهطور جهادی پای کار بیایند و نسبت به شناسایی و اخذ مالیات بازدارنده از صاحبان خانههای خالی اقدام کنند. مسکن واقعا باید از یک کالای سرمایهای به یک کالای مصرفی تبدیل شود کسانی که بهدنبال سودجویی از این محل هستند قطعا باید مالیات کلانش را هم بدهند. متاسفانه ادبیات و طرز فکری تحت عنوان «طبقه نوسانگیر» در دولت قبل پدید آمد که مشکلات زیادی را برای اقتصاد ما درست کرد و همچنان درست میکند. حتی دولت سیزدهم هم با این طبقه در چالش جدی است. عدهای جای کار کردن و اشتغال داشتن به حرفهای و کسب سود از این محل، هر روز دنبال چک کردن قیمتها در بازارهای مختلف هستند تا نوسانگیری کنند، یک روز در بازار سرمایه، یک روز در بازار طلا، یک روز در بازار ارز و امروز هم در بازار مسکن بهدنبال ماهیگیری از آب گلآلود هستند. اگر نوسانگیری شغل است پس باید شاغلانش مالیاتش را هم بپردازند. نکته پایانی اینکه مسکنسازی پیشران اقتصاد کشور است و با رونق ساختوساز و نه دلالی و خرید و فروشهای کاذب میتوان به بهبود وضعیت معیشتی میلیونها کارگر و کارفرمای شاغل در حداقل 143رشته زیرمجموعه مسکن امید داشت پس هر اقدامی در این جهت قطعا یک فضیلت و ارزش محسوب میشود از جمله سرمایهگذاری در ساخت مسکن که بایستی مورد حمایت قرار گیرد و دولت میتواند با نظارت جدی خود سرمایههای خفته در بانکها را با همان سود بانکی معقول به سمت خانهسازی هدایت کند. کمال احمدی
«سايه» تصميمگيريهاي سياسي بر «گلها»
وحيد استرون
کمتر فردي است که اگر دهه 30 و 40 شمسي را بهياد ميآورد، منکر زيبايي و لطفات برنامه راديويي شود که توسط فرزند مشيرالدوله توليد ميشد و نقش تهيهکنندگي «داوود پيرنيا» در توليد مجموعه «گلها» هيچگاه از خاطر هنر موسيقي اين مرز و بوم پاک نخواهد شد. برنامهاي که تلاقي شعر کهن و معاصر با موسيقي اصيل ايراني بود و با حمايت مانند نصرت ا... معينيان، مسئول راديو و فرزند مشيرالدوله که حکم وزارت از سوي دربار را رد کرد تا بتواند به علايقش که همان «گُل»، «موسيقي» و «شعر» بود، بپردازد. همين امر موجب ظهور برنامه گلهاي جاويدان، گلهاي رنگارنگ، گلهاي صحرايي، برگ سبز و يک شاخه گل شد. او تا سال 1345، 405 برنامه گلها توليد کرد و پس از استعاي او، افرادي همچون رهي معيري، محمد ميرنقيبي، جهانبخش پازوکي و در مقطع کوتاهي غلامحسين بنان سرپرستي اين برنامه را برعهده گرفتند تا اينکه يکسال پس از درگذشت داوود پيرنيا (در سال 1350)، هوشنگ ابتهاج که با نظر مديرعامل وقت تلويزيون ملي ايران، مسئول حوزه موسيقي راديو شد. راديو تا پيش از ظهور تلويزيون، تاثيرگذارترين رسانه با ابزار موسيقي در ميان مردم ايران بود که زير مجموعه شدن اين رسانه زير نظر تلويزيون ملي ايران، يک هدف سياسي و حزبي را از سوي مدير وقت آن دنبال ميکرد. مسئوليت هوشنگ ابتهاج در راديو، با برنامهاي جديد با عنوان برنامه «گلهاي تازه» آغاز شد که بعدها با ايجاد گروه «چاووش» اين مسئوليت چپ گرايانه به تکامل رسيد. فردي که همتراز حافظ شيرازي شعر ميگفت، اما بزرگترين تجربهاش در موسيقي، به گفته خودش «رفت و آمد موسيقيدانان به منزل پدري او» و «آرشيو غني از موسيقي ايراني بود» با اين حال تنها تصنيفي که ابتهاج در زمان حيات خود سرود، با ترانهاي از همايون خرم و صداي خسته فاختهاي (حسين قوامي) در برنامه گلهاي تازه مورد توجه مردم قرار گرفت.
با پژوهشي که طي سالها در اين حوزه داشتم و نظر هنرمنداني که هم سابقه فعاليت در برنامه گلهاي داوود پيرنيا را داشتند و هم تجربه همکاري با گلهاي تازه به سرپرستي هوشنگ ابتهاج (با انجام مصاحبه) به اين موضوع رسيدم که برنامه «گلهاي تازه» در زمان خود، طرفداران زيادي پيدا کرد و همين امر نشان از موفقيت برنامه دارد؛ هر چند که هيچگاه طراوت و تازگي، برنامه گلهاي جاويدان، رنگارنگ و... را به تهيه کنندگي داوود پيرنيا را نداشت.
روال کار گلهاي تازه اين بود که تصانيف فراموش شده و قديمي را بازسازي ميکردند و يک گشايش و يک صفحه نو در راديو و موسيقي باز شد. در آن زمان يکسري از جوانان با ذوق و با استعدادي که از دانشگاه و در رشته موسيقي فارغ التحصيل شده بودند همچون محمدرضا لطفي، حسين عليزاده، داريوش طلايي، پرويز مشکاتيان، محمد علي کياني نژاد و... به اين برنامه آمدند. هوشنگ ابتهاج ميخواست که از چهرههاي جديد در اين برنامه بيشتر استفاده کند؛ ضمن اينکه از اساتيد قديمي نيز استفاده ميکردند. اين جوانان سليقه و هنر تازه داشتند و در عين حال تازه نفس بودند و با انگيزه بيشتري براي ساختن آثار تازه تلاش ميکردند. همين امر باعث ميشد مرحله تازهاي در موسيقي شروع شود. اگر همه اين تازهها را در کنار يکديگر قرار دهيد آن زمان متوجه ميشويد چرا نام اين برنامه «گلها»ي «تازه» بود. گلهاي تازه تقريبا از روال همان برنامه گلها پيروي ميکرد، منتها با تنظيم جديد و موسيقي همراه با تغييرات زمان خود. گلهاي تازه برنامهريزيهاي مجموعه گلها را نداشت. در اين برنامه قطعات سنگين موسيقي ايراني پخش ميشد. هدف سرپرست (هوشنگ ابتهاج) و آقاي محمدرضا لطفي بيشتر بازسازي آهنگ و تصانيف قديمي مثل تصنيف مرغ سحر بود. البته اکثر هنرمندان برنامه گلها در اين برنامه نيز حضور داشتند اما آقاي ابتهاج به يک سري از هنرمندان جوان پر و بال بيشتري ميدادند، مخصوصا محمد رضا لطفي اجراهاي بيشتري داشتند. زمانيکه مثلا ويلون از اين برنامه حذف شد، هنرمنداني همچون پرويز ياحقي به اين رويه اعتراض کردند و از برنامه گلهاي تازه رفتند. اين هنرمندان چون همه بار موسيقايي مجموع گلها را بر دوش داشتند، در گلهاي تازه از آنها کمتر استفاده ميشد و جوانان تازه نفس جاي آنها را گرفته بودند و همين امر موجب اعتراض آنها شد.
ضرورت اراده ملی برای صرفه جویی
دکتر شبان شهیدی مودب
سه عامل «کرونا، جنگ در اوکراین و خشکسالی در دنیا» زنگهای خطر را به صدا در آوردهاند. در گزارش روز دوشنبه نشریه امریکایی «کریستین ساینس مانیتور» از اروپا، صدای این زنگ خطر در زندگی روزمره مردم قاره پیر به گوش میرسد. بنابر این گزارش، دولت فرانسه تصمیم گرفته است که نسبت به سال پیش ده در صد در مصرف گاز صرفهجویی به عمل آورد. آلمان نیز در این زمینه قصد ۱۵ درصد صرفهجویی دارد و اسپانیا و ایتالیا هم بهنوبه خود همانند دیگر شرکای اتحادیه اروپا اقدامات مشابهی را انجام میدهند. برای روشن شدن نحوه این صرفهجوییها باید گفت گاز مصرفی در کشورهای اروپایی در صنعت، نیروگاهها و مصارف خانگی توزیع میشود. این نکته را هم باید یادآور شد که ضوابط حفظ محیط زیست و پرهیز از آلودگی هوا در تمامی ۴۴ کشور قاره اروپا بسیار سخت وضع شده و احزاب سبز با دقت بر اجرای این مقررات نظارت میکنند. نکته آخر این که کشورهای صنعتی اروپا واردکننده سوختهای فسیلی از خارج هستند و کشور روسیه یکی از صادرکنندگان مهم گاز و نفت به اروپا است و در سال گذشته فقط از صدور گاز طبیعی و گاز مایع ۵۵ میلیارد دلار در آمد داشته است.
حرارت بالا در تابستان و زمستان احتمالاً سردی که در پیش است و نگرانی از قطع گاز روسیه موجب شده که دولتهای مصرفکننده گاز روسیه برای بالا بردن میزان ذخیره گاز در زمستان، صرفهجوییهای ملی را از هم اکنون اعمال کنند. چند مثال در این زمینه برای خوانندگان این نوشتار جالب خواهد بود:
آقای پدرو سانچز، نخست وزیر اسپانیا از کارمندان ادارات خواسته است که برای استفاده نکردن از کولر در ادارات، بدون کراوات در محل کار حضور یابند. همچنین دستور داده شده که ترموستاتها به گونهای تنظیم شوند که در زمستان درجه حرارت شوفاژها از ۱۹ درجه تجاوز نکند.
در کشور آلمان چراغها در شب خاموش میشوند، آب استخرهای عمومی سردتر میشود و ترموستاتها برای درجه حرارت ۲۰ درجه تنظیم میشود، گنبد شیشهای بالای ساختمان مجلس ملی آلمان از نیمه شب خاموش میشود و دویست اثر ملی این کشور در پایتخت از جمله شهرداری معروف برلن، موزه یهودیها، دو سالن اپرای بزرگ شهر و ستون پیروزی که دارای چشماندازی پانورامیک است، شبها خاموش خواهند بود. در استخرهای شهر مونیخ، که از هم اکنون آب آنها سرد شده، جکوزیها از کار انداخته شدهاند و در شهر هانوفر صرفهجویی ۱۵ درصدی آغاز شده است.
در کشور فرانسه چراغها در خیابانها خاموش میشوند. بولوار معروف شانزه لیزه، همچون گذشت پرنور نخواهد بود. دولت برای مغازهها و مکانهایی که باید کولر روشن کنند اما درهای آنها باز است، جریمه تعیین کرده است. همچنین از مردم خواسته که مدت دوش گرفتن را کاهش دهند و وسایل غیرضروری را از پریز خارج کنند.
اینگونه اقدامات صرفهجویانه برای مردم ما که کولر روشن میکنند و چند پنجره را باز میگذارند که هوا جابجا شود، برای جوانانی که گاهی تا نیمساعت زیر دوش آب میایستند، برای کسانی که در زمستان شوفاژ را آنقدر گرم میکنند که پنجرهها را برای خنک شدن باز میگذارند، یا برای خانمهای خانهداری که در پخت و پز یا درست کردن چای، ساعتها شعلههای گاز را روشن میگذارند، برای کاسبانی که چراغهای پر نور مغازهها و فروشگاههای بزرگ آنها تا صبح روشن میماند و بالاخره برای کسانی که در زمان انتظار طولانی برای کاری، ماشین خود را در حال توقف روشن نگه میدارند، اینگونه اقدامات صرفهجویانه کشورهای صنعتی ثروتمند اروپا تعجبآور است.
گرچه بسیاری از مردم ما نوعا به اسراف عادت کردهاند و میزان سوخت بنزین تا غذاهایی که در مهمانیها دور ریخته میشوند یا میوههای خرابشدهای که هر روز روانه سطلهای زباله میشوند، گواه این اسرافکاری هستند، با این حال تا زمانی که یک اراده ملی برای تربیت مردم در مصرف درست وجود نداشته باشد، مشکل با بالابردن قیمتها یا وعظ و خطابه، ریشهای حل نمیشود. در شهر «اورلیهان» فرانسه در کنار کوه پیرنه، آقای یانیک دوبه، شهردار این شهر ۸۰۰۰ نفری به خبرنگار نشریه امریکایی فوقالذکر گفته است که تمامی ۱۱۷۰ چراغ در خیابانهای شهر او از ساعت ۲۳ تا ۶ بامداد خاموش میشوند و او از این طریق در فاکتور برق مصرفی، صرفهجویی میکند و این پول را به تعمیرات خیابانها و جادهها اختصاص میدهد. او همچنین گفته است که از شروع سرما شهرداری، درجه شوفاژ کلاسهای مدارس را سردتر میکند و به والدین خواهد گفت که بچهها یک ژاکت اضافی بپوشند. همچنین در کشور هلند، زمان دوش گرفتن به پنج دقیقه کاهش مییابد و از خشک کردن لباسها با هوای گرم پرهیز خواهد شد.
اینگونه اقدامات که هم تبلیغ و اعلان میشوند و هم ضمانت اجرایی دارند باعث میشوند که پیش از روبرو شدن با بحران، با اقدامات جمعی به علاج واقعه قبل از وقوع همت
گمارند.
همه ما میدانیم که ایران با تولید۴ر۶ در صد گاز دنیا در جایگاه سومین تولیدکننده بعد از امریکا و روسیه قرار دارد. همچنین یکی از افتخارات جمهوری اسلامی ایران این است که با کشیدن ۳۰۰ هزار کیلومتر خط لوله، عملا به تمامی شهرها گازرسانی کردهاست. وقتی به صحبتهای مدیران مسئول در شرکت گاز ایران گوش میکنیم به نکات بسیار جالبی پی میبریم. بنا بر این گفتهها میزان سرانه مصرف گاز در ایران ۷ر۶ برابر میانگین مصرف در دنیاست. محمدرضا جولایی، مدیر دیسپچینگ شرکت گاز ایران در ۲۴ آذر سال پیش گفته است که میزان تولید گاز در این روز ۷۴۸ میلیون متر مکعب بوده که از این میزان، سهم صنعت و نیروگاهها ۲۲۷ میلیون و سهم مصرف خانگی ۵۲۱ میلیون متر مکعب بوده است. همچنین محمد عسکری، سخنگوی شرکت گاز ایران گفته است که میزان تحویل گاز در روز ۱۹ دیماه سال پیش ۸۴۴ میلیون متر مکعب بوده که ۳ر۵۶۶ میلیون متر مکعب، سهم مصرف خانگی بودهاست. حالا تصور کنید که اگر دولت تدبیری بیندیشد که در مصرف گاز خانگی ده در صد صرفهجویی شود، کشور میتواند روزی ۵ر۵۶ میلیون متر مکعب گاز صادر کند. شاید تعجب کنیم که صادرات روسیه از طریق خط گلف استریم یک (که از زیر دریای آدریاتیک به اروپا گازرسانی میکند) روزانه ۵۵ میلیون متر مکعب است. ما با صدور این مقدار گاز، حتی از طریق سوآپ به یک کشور دیگر، با قیمت کنونی گاز که روسیه به اروپا میفروشد، ماهی لااقل یک میلیارد دلار درآمد خواهیم داشت که میشود سالی حداقل ۱۲ میلیارد دلار.
پرسش این است که چرا چنین تدبیری نه در دولت گذشته و نه در دولت کنونی اندیشیده نمیشود؟ چه درآمدی از این بهتر؟ مگر کل صادرات غیر نفتی ما اعم از پسته و فرش و پوست و زعفران و میوه خشک و تر در سال چقدر است؟ یقیناً بسیار کمتر از ۱۲ میلیارد دلار در سال است. ما نه تنها در مصرف گاز سیاست صرفهجویی ملی نداریم بلکه در فصل سرما متأسفانه تولید کارخانهها را مختل میکنیم و در نیروگاهها گازوییل مصرف میکنیم و آلودگی هوا ایجاد میکنیم و هر سال جان شماری از هموطنان ما هم به خطر میافتد و از گاز مشتریان خود میکاهیم یا از کشور همسایه گاز میخریم.
هنوز چند ماهی تا پایان فصل سرما باقی است و دولت فرصت دارد تا سیاست صرفهجویی در سطح ملی را تدوین و ابلاغ کند و میزان مصرف گاز را در کشور پایین آورد. وقتی کشورهای بزرگ صنعتی آلمان و فرانسه و نیز ژاپن چنین صرفهجوییهایی را اعمال میکنند و مردم خود را برای روزهای سخت آماده میسازند، برای ما که مردممان در همه سالهای پس از پیروزی انقلاب نشان دادهاند که از هیچگونه همکاری با دولت دریغ ندارند، چرا نباید به این اقدام که به خیر و صلاح مردم هم هست دست یازید؟ یکی از مدیران شرکت گاز سال گذشته گفته است که مصرف گاز در سال ۲۰۲۱ نسبت به سال گذشته ۸ در صد افزایش داشته و متأسفانه این اسرافکاری، به قرار اطلاع، در مصرف خانگی بودهاست. چنین بی بند و باری در مصرف نه تنها ثروت ملی کشور را به هدر میدهد بلکه چرخ تولید کشور را کند میکند و مردم، زیانهای جانبی بسیاری متحمل میشوند.