آمریکا روی همه دیکتاتورها را سفید کرد
انتصاب مریم قجر عضدانلو به سمت رئیسجمهور ایران از سوی امریکا ضمن آنکه به لحاظ حقوقی و سیاسی فاقد هر گونه ارزش و اهمیت میباشد، ابعاد جدیدی از واقعیت لیبرال دموکراسی، پایبندی غرب به آرای اکثریت و حقوق ملتها را برای افکار عمومی جهان، ملت شریف ایران بهویژه نسل جوان کشورمان روشن ساخت. برخی از این واقعیتها عبارتاند از: الف) کسانی که از جوانان ایرانی میخواهند تا با شعار مرگ بر دیکتاتور به اغتشاش بپردازند با انتصاب رئیسجمهور برای ایران، روی همه دیکتاتورهای تاریخ را سفید کردند. دیکتاتور در قاموس سیاست به رئیس دولتی گفته میشود که اجازه قانونگذاری را به دیگران نداده و در واقع خودش را هم قانون گذار، هم مجری و هم ناظر بر اجرای قوانین میداند. اما انتصاب رئیسجمهور برای یک کشور دیگر، رکورد دیکتاتوری را به نام دولت امریکا در تاریخ به ثبت رساند که تاکنون مسبوق به سابقه نبوده است. هرچند در کارنامه امریکا و اغلب دولتهای غربی دخالت در کشورها و حتی انتصاب رئیس دولت از طریق کودتا علیه دولت قانونی مشاهده میشود.
ب) واقعیت دیگری که با این اقدام دولت امریکا روشن شد، باطن دموکراسی امریکایی و مراجعه به آرای عمومی و پشت پرده انتخابات در امریکا و غرب بود که شرح آن در این مجال نمیگنجد، اما اجمالاً میتوان گفت تنها تفاوت میان «بایدن» به عنوان رئیسجمهورامریکا با «مریم قجر» به عنوان رئیسجمهور ایران این است که او را از داخل صندوقهای رأی بیرون کشیدهاند و این را قرار است مردم ایران از طریق صندوقهای پست تحویل بگیرند.
ج) با این اقدام دولت امریکا از واقعیت مهم دیگری هم پرده برداشته شد که به اغتشاشات اخیر در کشورمان باز میگردد. در جریان اغتشاشات صد روز گذشته قرار نبود تا نقش منافقین به دلیل تنفر مردم ایران از آنها پرده برداری شود و فراخوانهای آنها نیز تحت عنوان «محلات تهران» و چنین عباراتی صورت میگرفت تا کسی از نقش منافقین در این اغتشاشات مطلع نشود، اما شکست این طرح سبب شد تا بایدن ناگزیر شود مار هفت خط خود را از جعبه جادوییاش بیرون آورد تا شاید جانی دیگر به اغتشاشات ببخشد.
د) بایدن با این اقدام احمقانه خود از یک راز دیگر نیز پرده برداشت و آن این بود که چرا ملت ایران از همان روزهای اولیه انقلاب اسلامی به «سازمان مجاهدین خلق» منافقین میگفتند. اکنون برای نسل جوان هم سؤال شد که اگر به دختران و زنان ایرانی توصیه میشود که بدون حجاب به خیابان بیایند، چرا رئیسجمهورشان باید روسری داشته باشد؟ سؤال مهمتر این است که اگر غرب به دنبال حکومت سکولار در ایران است، مقصود از انتصاب یک خانم به ظاهر محجبه چیست؟ پاسخ این سؤال را سالهای پیش جوانان ایران دادند که فرقه رجویون را منافق نامیدند. چراکه هرگز اعتقادی به دین و مذهب نداشته و ندارند، اما احمقانه تصور میکنند با این روش به فریب مردم ایران بپردازند.
البته یک سؤال دیگر هم برای نسل جوان ایران مطرح است و آن اینکه اگر از آنها خواسته میشود که با شعار «زن، زندگی، آزادی» به خیابان بیایند، چرا باید رئیسجمهورشان زنی باشد که از «زن، زندگی و آزادی» هیچ بهرهای نبرده است.
مریم رجوی در طول حیات ننگین خود هرگز زنانگی نکرد. چراکه نه سازمان او به وی چنین اجازهای میداد تا فراتر از علقههای تشکیلاتی به چیزی علاقهمند شود و نه حس قدرت طلبی و جاه طلبی اش به وی امکان میداد تا به خاطر اهداف پلیدش در کنار یک مرد به عنوان همسر بماند. چنانچه از ابریشم چی به عنوان دوم شخص سازمان جدا شد، تا در کنار اول شخص بماند تا روزی رؤیای خود را ولو به بدترین روشهای دیکتاتوری تحقق بخشد.
وی به همین دلایل زندگی هم نکرد. چراکه در مرام فرقهای خود به هیچ چیزی جز قدرت فکر نمیکرد. از منظر او فرزنددارشدن و مادر شدن سبب عاطفه و علاقه میگردد؛ در حالی که برای رسیدن به قدرت باید، چون گرگهای وحشی به هیچ کس اعتماد نداشته باشی. او علاوه بر اینکه زندگی نکرد مانع زندگی زنان و دختران بسیاری هم شد. چون اساساً به آزادی اعتقادی نداشت؛ لذا به زنان گرفتار در سازمان هرگز اجازه نداد تا تجربه مادر شدن را چشیده و یا در کنار فرزندان خود بمانند.
فاطمه پرچمدار حمایت از نبوت و امامت
کدامین بیان و قلم توان توصیف فاطمه را دارد، فاطمه ای که در آیه «تطهیر» تنها بانوی به دور از هرگونه رجس و پلیدی است. فاطمه ای که در جریان «مباهله» تنها خانم همراه پیامبر در کنار امیرمومنان (ع) و حسین (ع) بود، فاطمه ای که در سوره کوثر، خیرکثیر است و عطیه حضرت حق تعالی به پیامبر عظیم الشأن اسلام، فاطمه ای که به فرموده قرآن، یطعمون الطعام علی حبّه و بخشنده افطاری سه شب پی در پی خانواده خود به مسکین و یتیم و اسیر است، فاطمه ای که «ام ابیها» است در فرمایش رسول ختمی مرتبت، فاطمه ای که قدر و منزلتش نزد محمد مصطفی، آن برترین موجود هستی و حبیب خدا تا بدان جاست که هرگاه منصوره دو عالم بر او وارد می شد حضرتش به احترام او تمام قد می ایستاد، به سویش «قام الیها» می شتافت و بر پیشانی و دست هایش بوسه می زد، همان فاطمه ای که در همه حال حامی نبوت بود و همراه و مطیع حضرت احمد، همو که تنها «کُفو» امیرمومنان علی بن ابی طالب (ع) و «سبک زندگی» قرآنی اش پرورنده حسنین سید شباب اهل جنت و مربی بی مثال «زینبین» بود.
فاطمه ای که قرآن مجسم بود در زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی، همان گران قدر بانوی بی مثالی که پدرش برترین انسان عالم وجود، حبیب خدا، خاتم پیامبران و رحمةللعالمین، همسرش ، قرآن ناطق، «جان پیامبر»، ساقی کوثر، قسیم نار و جنت و امیرمومنان و حسن و حسین اش سید جوانان اهل بهشت و ام کلثوم و زینبش هرکدام مظهر زهد و تقوا و عفت و حیا که البته بر این سجایا و مرتبت ها، زینب در پرتوی تربیت الهی علی (ع) و فاطمه (س) و مقدرات الهی می شود «پیامبر کربلا».
فاطمه همان بزرگ بانوی خداباور، قرآن نیوشیده جلیل القدری که حتی پس از رحلت جان گداز حضرت مصطفی (ص) پرچم حمایت از نبوت و میراث نبوی را که همانا اسلام ناب محمدی و امامت و ولایت بود بر زمین نگذاشت،صدیقه طاهره به عنوان نه تنها الگوی تمام عیار زن مسلمان بلکه به عنوان الگوی انسان اهل معرفت و بصیر و حق مدار و عدالت طلب است، همو که در آن سخت و سنگین روزگار پرفتنه پس از رحلت ختم المرسلین، خداباورانه و حق مدارانه و البته شجاعانه و تکلیف مدارانه پرچم حمایت از سنت نبوی و امامت و ولایت امیرمومنان (ع) را که بارها و بارها رسول مکرم اسلام بر آن تاکید کرده بود، بر افراشت، همان امر مهمی که خداوند حکیم اعلام و ابلاغ وصایت و امامت و ولایت علی بن ابی طالب را توسط پیامبر هم ردیف انجام رسالت حضرتش ذکر فرمود و پس از ابلاغ این مهم خداوند کریم آیه «الیوم اکملت لکم دینکم ...» را نازل فرمود تا شاهدی بر همیشه تاریخ باشد در اهمیت امر امامت و ولایت و جانشینی پس از پیامبر. و زهرای اطهر در برافراشتن این پرچم که پرچم صراط مستقیم و ماندگاری آیین محمدی و سنت نبوی و جلوگیری از هرگونه انحراف و البته هدایت به مسیر امامت و ولایت بود، چه زجرها و مصیبت ها و مرارت هایی که متحمل نشد اما صدیقه طاهره این «سرّ» بزرگ عالم هستی که «حقیقت شب قدر» است و جلالت مقامش نزد پروردگار عالمیان بی نظیر، در قامت حامی نبوت و امامت و ولایت، لحظه ای از تلاش و مجاهدت و مقاومت دست بر نداشت، حتی آن گاه که بر در خانه اش آتش افروختند، همان خانه ای که هر روز حبیب خدا بر آن دق الباب و بر اهلش سلام می کرد، پهلویش را به جفا شکستند و حرمت دخت حضرت ختمی مرتبت را نگاه نداشتند و حتی گریه هایش را که البته گریه «مقاومت» و «اعتراض» و حق طلبی بود، تاب نیاوردند اما فاطمه تا ابد هم «راه» است، هم «نشانه» و هم «راهنما» و هم «رهبر» و هم الگوی مقاومت.
تا نفس می کشید دست از حق طلبی و عدالت طلبی و حمایت از آیین محمدی و سنت نبوی و امامت و ولایت امیرمومنان برنداشت و حتی وصیتش به امیرمومنان مبنی بر غسل و کفن و دفن شبانه و اجازه ندادن برای نمازگزاردن بر پیکر مطهرش با حضور ستم کنندگان در حقش و قبر پنهانش را تا قیام مهدی موعود (عج) به نشان و پرچمی از حق مداری و حمایت از نبوت و امامت و ولایت تبدیل کرد. اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سرالمستودع فیها بعدد ما احاط به علمک
مذاکره برای احیای برجام بعد از پرداخت هزینه حمایت از آشوبها
دکتر محمدحسین محترم
رهبر معظم انقلاب در فرازی از سخنانشان با اشاره به حوادث اخیر خطاب به دهه هشتادیها فرمودند «مسئله اصلی، مسئله چند نفر ضدّانقلاب در داخل کشور و چهار نفر اغتشاشگرِ داخلِ خیابان نیست، میدان خیلی وسیعتر و عمیقتر از اینها است، درگیری اصلی با استکبار جهانی است». حال یکی از میدانهای اصلی آمریکا و نظام استکباری غرب در مصاف با جمهوری اسلامی جلوگیری از پیشرفت صنعت هستهای کشور است که نیاز امروز و آینده مردم ایران است، نه اینکه به دست کوتهفکران و فریبکارانِ ارتزاقکننده از دیگهای پلوی سفارتخانههای اجنبی تعطیل شود. این که رئیسجمهور آمریکا در تازهترین افاضاتش ادعا کرده «توافق هستهای با ایران مرده»!، اما همزمان فریبکارانه مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا را فرستاده تا به گفته بورل به ضرورت! با وزیر خارجه ایران دیدار و خواستار احیای برجام شود و بلافاصله وزیر خارجه عربستان به دیدار امیرعبداللهیان میشتابد و مکرون در حاشیه نشست بغداد اندکی از قالب نقش پلیس بد بیرون میآید و با امیرعبداللهیان هم سخن میشود و همتای اسپانیایی وزیرخارجه کشورمان با وی تلفنی گفتوگو میکند و دبیرکل آژانس اتمی از سفر آتی خود به تهران سخن میگوید، صرفنظر از اینکه در شرایط کنونی ضرورت دیدار با بورل از سوی دولت چقدر بوده و با اما و اگرهایی روبهروست، ولی این اظهارات و دیدارها و تماسها از نگاه دیگر در حقیقت اذعان به چند واقعیت است که اولا؛ بایدن درک کرده که در حوزه ژئوپلیتیک سرعت تحولات منطقه به ضرر نظام تکقطبی آمریکا و شخص او و نظام چندجانبهگرایی با محوریت مثلث ایران، روسیه و چین در حال قدرت گرفتن و این یک واقعیت عینی است، حتی اگر متحدی شیرده مثل عربستان داشته باشد.
ثانیا؛ بعد از حمایت از این همه جنایت و شرارت در چند ماه اخیر، در حقیقت ادعای مرده بودن برجام نشان میدهد بایدن این را هم درک کرده که هیچکدام از باجخواهیهایش محقق نخواهد شد و به نوعی به شکست تلاشهایشان برای باجخواهی از طریق اغتشاشات اخیر اذعان کرده و با اظهارات رابرت مالی و آنتونی بلینکن مشخص میشود که دولت بایدن تلاش دارد روش فریبکارانه دیگری برای ورود به مذاکرات هستهای در پیش گیرد. لذا علیرغم این که اصلاحطلبان برای رسیدن فریبکارانه به منافع جناحی خود با ترساندن مردم در داخل القا میکنند که قرائن و شواهد از حرکت به سمت مذاکرات برجام دیده نمیشود، برعکس تمام قرائن و شواهد نشان میدهد که آمریکا و اروپاییها به شدت به سمت مذاکرات متمایلند و حوادث چند ماه اخیر هم نشان داد که آنها با انداختن چند دلقک در وسط صحنه، قصد داشتند در پای میز مذاکره
باجخواهی کنند. چنان که قبلا هم آمریکاییها و اروپاییها، بهخصوص شخص بورل با یادداشت ملتمسانه و البته فریبکارانهاش در فایننشالتایمز، اذعان کرده بودند «از توافق با ایران دست نمیکِشیم» و اکنون نیز بعداز دیدار با امیرعبداللهیان توئیت کرده که «هیچ جایگزینی برای برجام نداریم و هرکس جور دیگری فکر میکند فقط خودش را فریب میدهد»! رابرت مالی هم در واکنش به ادعای مرده بودن برجام از سوی بایدن، اینگونه هدف بایدن از ورود به مذاکرات با روش دیگری را آشکار کرد که گفت «کار من نوشتن آگهی ترحیم نیست بلکه معتقدم برجام بهترین اطمینان برای ماست»!
ثالثا؛ در حالی که وزیر خارجه آمریکا و مقامات اروپایی در بحبوحه اغتشاشات ادعا کرده بودند «هیچ چشماندازی برای احیای برجام نمیبینیم و چشممان به تظاهرات در ایران دوخته شده تا جمهوری اسلامی از خواستههایش دست بردارد»، حال بعد از اتمام دلقکبازیهای چند سلبریتی رسانهای تغییر موضع دادهاند و ادعا میکنند که«بهترین راه احیای برجام، دیپلماسی است»، در حقیقت تلاش دارند میوه اغتشاشات را سر میز مذاکره با باجخواهی از ایران بچینند. حوادث داخلی ایران و همچنین همکاریهای دفاعی-نظامی تهران- مسکو دو زیادهخواهی جدید آنها در مذاکرات آینده خواهد بود.اما این
تیم مذاکرهکننده ایرانی است که باید بدون شتاب قبل از تصمیمگیری هوشیارانه برای از سرگیری مذاکرات هستهای، اروپاییها و آمریکاییها را به خاطر دخالتها و حمایتهای همهجانبهشان از اغتشاشات اخیر پاسخگو و جبران این همه خسارت و خونهای به ناحق ریختهشده را از آنها مطالبه کند و قبل از هرگونه سخنی درخصوص احیای برجام، این مطالبات را بهعنوان برگ جدید روی میز مذاکرات بگذارد و تا تکلیف دخالتها و حمایتهای همهجانبه آنها از بیثباتسازی و براندازی در ایران روشن نشده، تن به هیچگونه مذاکرهای که اکنون آنها به شدت نیازمند آن هستند، ندهد و این نیازمند یک دیپلماسی تهاجمی به جای تدافعی است و تا زمانی که وارد فاز تهاجمی نشوند؛ نمیتوانند حقوق ملت ایران را نقد کنند. از مردم کوچه و بازار به کرات و فراوان میتوان این سؤال را شنید که «با کسانی که تا یک هفته قبل این همه برای آشوب و کشتار در ایران توطئه طراحی و عملیاتی کردند، و تجزیهطلبان و ایرانستیزان و وطنفروشان داخلی را اینچنین در آغوش میگیرند، چگونه میتوان سر میز مذاکره نشست؟» لذا ادعای احیای برجام در عین اقدامات و ادعاها و اظهارات و تحریمهای ضدایرانی غربیها چگونه قابل فهم و هضم است که در این شرایط نیاز به تن دادن به مذاکرات آن وجود داشته باشد؟ وزارت امورخارجه باید در شرایط کنونی پلن (طرح) خود را برای برخورد با حمایتهای غربیها از اغتشاشات و تحریمهای جدید به بهانههای حقوق بشری و همکاری با دیگر کشورها، برای گذاشتن روی میز مذاکره آماده کند، نه ازسرگیری مذاکرات هستهای از نقطه توقف در وین، که تکلیف آن مشخص است: «حذف همه تحریمها در مقابل برگشت به برجام»! این پلن جدید وزارت امور خارجه بهعنوان پیششرط مذاکرات هستهای باعث خواهد شد تا غربیها و آمریکاییها بدانند اکنون زمان حسابرسی از عملکرد مداخلهجویانه و خبیثانهشان در امور داخلی ایران قوی و مستقل است و باید هزینه اقدامات و اظهارات ضدایرانی خود را بپردازند و نه زمان باجخواهی و انحراف افکار عمومی و به فراموشی سپردن جنایات خود و تبرئه از عملکردشان. اکنون از یکسو نشستن بر سر هر میز مذاکرهای بدون پرداختن به این مسائل گفتهشده، رسمیت بخشیدن به عملکرد جنایتبار طرف مقابل خواهد بود و از سوی دیگر هم خود غربیها و هم تیم ایرانی باید با این نگاه که در بخشی از گزارش آذرماه اداره اطلاعات انرژی آمریکا عنوان شده،
پای هر میز مذاکرهای برای احیای برجام بنشینند که اذعان کرده «افزایش درآمدهای ایران حکایت از بیاثر و خنثی شدن تحریمها دارد»!
رابعا؛ حکایت حرکت شتابان آمریکا و غربیها به سمت مذاکرات هستهای در حقیقت تلاشی است که براساس آنچه وزیر اطلاعات در آذربایجانغربی گفته، میخواهند «با عنوان کردن مطالبی درخصوص احیای برجام، نقش خود در اغتشاشات را تبرئه کنند». اکنون به علت عملکرد هزارمینبار غلطِ غربیها، جوّ کشور و فضای ذهنی ملت ایران به شدت ضدآمریکاییتر از هر زمان دیگری است. لذا تلاش دارند تصویر واقعی از ذات خود را که در اذهان مردم نقش بسته، پاک کنند.
خامسا؛ بایدن بعداز اینکه ادعا کرد «برجام مرده»، اذعان هم کرد که «نمیتوانیم مرگش را اعلام کنیم چون داستانش طولانی است»! این سخن نیز نشان میدهد که در مقابل ایران قوی و مستقل آن قدر مستاصل شدهاند که به مرده برجام هم نیاز دارند و نمیتوانند از مرده آن بگذرند. حکایت طولانی بودن داستانش هم این است که بهشدت نهتنها نگران «زمستان سرد» امسال، که نگرانتر برای «زمستان سرد سال آینده» هستند! چراکه با صفر کردن صادرات انرژی روسیه به اروپا و افزایش تقاضای چین در آینده، بحران انرژی اروپا تازه در آغاز راه است و با اتمام ذخایر اروپا آزمایش واقعی زمستان سال آینده خواهد بود و علاوهبر زمستان سرد، رکود اقتصادی و سایر تبعات افزایش قیمت انرژی، آنگونه که بلومبرگ اعلام کرده سالها دامن غرب را رها نخواهد کرد و رویترز هم گفته برخلاف روند نزولی تورم سالانه ایران و روسیه، تورم آمریکا و اروپا صعودی خواهد بود! لذا دیدار بورل با امیرعبداللهیان، و آمریکاییها با آشکار کردن میل شتابان خود به مذاکرات با ایران نشان داد که ترس آنها از زمستان و زمستانهای سرد چقدر زیاد است، هرچند باید کاملا درک کنند که راه کاهش سردی زمستانهایشان لغو همه تحریمها ایران است نه تشدید آنها و باجخواهی با طرحهای براندازانه! و برجام هم در صورتی احیا میشود که آمریکا و چند کشور اروپایی «ایران مستقل و قوی» را به رسمیت بشناسند، نه بهدنبال ایران ضعیف و وابسته باشند که این یک توهّم و نشدنی است!