رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار دیروز بسیجیان با ایشان از امریکازدایی از منطقه غرب آسیا سخن گفته و آن را سرنوشت محتوم حضور آمریکا در منطقه دانستند. غرب آسیا از نظر ژئوپلیتیک، ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک اهمیت ویژهای برای قدرتهای بزرگ دارد و هر قدرتی در این منطقه مسلط باشد بیشترین اثرگذاری در معادلات جهانی را خواهد داشت.
قریب به چهار دهه است که امریکاییها بعد از فروپاشی شوروی و یکهتاز شدن در عرصه بینالمللی، سودای قبضه کامل منطقه غرب آسیا و برقراری نظم امریکایی با محوریت رژیم صهیونیستی به عنوان پادگان و ستون اصلی سلطه غرب در این منطقه را در سر دارد و برای تحقق آن تاکنون اقدامات زیادی انجام داده است. از جنگ تحمیلی علیه ملت ایران که انقلاب اسلامی این ملت، نویدبخش پایان دوران سلطه امریکا در این منطقه بود تا جنگهای متعدد علیه ملتهای منطقه در عراق و افغانستان به بهانه تروریسمی که مولود و دستساز سرویسهای امنیتی خود امریکاییها بودند تا تهاجمات رژیم صهیونیستی به لبنان، سوریه و مناطق مختلف فلسطین.
امریکاییها زمانی سخن از خاورمیانه بزرگ میکردند. بعد از حادثه مشکوک یازده سپتامبر در امریکا، آنها با هدف تغییر ژئوپلتیک منطقه با بهانه درست شده یازده سپتامبر به کشورهای افغانستان و عراق حمله کردند. برنامه این بود که با بالکانیزه کردن منطقه و تشکیل کشورهای موزائیکی به استقرار نظم جدید امریکایی که از آن به عنوان «خاورمیانه بزرگ» یاد میکردند بپردازند. نقشهای که با مقاومت ملتهای منطقه با شکست مواجه شده و نه تنها به اهدافش نرسید بلکه سبب حذف عنصری مانند صدام شده و با بازیگری هوشمندانه ایران به قدرت یافتن محور مقاومت منتهی شد. بعدها طرح «خاورمیانه بزرگ» به طرح «خاورمیانه جدید» تغییر نام داد. در سال ۲۰۰۶ وقتی رژیم صهیونیستی به نیابت از امریکا وارد جنگ ۳۳ روزه با لبنان شد و همه جهان شاهد تجاوزات این رژیم به لبنان بودند وقتی خبرنگاران از خانم کاندولیزا رایس وزیر خارجه وقت امریکا سؤال کردند که این وضعیت تا کجا ادامه خواهد داشت جواب داد: «اتفاق این زاییدن خاورمیانه جدید است و وضعیت آنجا نیز درد این زایمان است.» و همین اظهارات نشان میداد که این جنگ در واقع یک جنگ امریکایی برای استقرار نظم مورد نظر امریکا در منطقه غرب آسیا بود. جنگی که با شکست خفتبار اسرائیل همراه شد و سبب افزایش پرستیژ بینالمللی و قدرت حزبالله لبنان گردید. چند سال بعد در پرتو تحولاتی که بر اثر نارضایتی مردم از رژیمهای ارتجاعی وابسته در برخی کشورهای منطقه رخ داد، غربیها با گسیل تروریستهای بینالمللی به برخی کشورها و کمک به تشکیل گروههای متعدد نیابتی، تلاش کردند تا با ساقط نمودن دولتهای همراه با محور مقاومت، به آرزوی دیرینه خود که همان از بین بردن قدرتهای مقاوم و استقرار نظم امریکایی در منطقه بود برسند که این بار نیز با جانفشانی جوانان مقاوم این کشورها، نه تنها این نقشه شوم شکست خورد، بلکه باعث شد محور مقاومت به رشد و بالندگی رسیده و تجربیات ارزشمندی کسب کند.
با شکست امریکاییها و صهیونیستها در راهاندازی جنگ نیابتی علیه محور مقاومت و شکست پروژههایی، چون داعش و جبههالنصره امریکاییها به این نتیجه رسیدند که در عرصه نظامی، توان مقابله با محور مقاومت را ندارند. از این رو تلاش نمودند تا با پیگیری بحث «عادیسازی» که شامل ابعاد سیاسی، اقتصادی و امنیتی بود، بتوانند به هدف خود برسند. قرار بود در این طرح، رژیم صهیونیستی محور منطقه شود و با عادیسازی روابط اعراب و سایر دولتها با این رژیم و پاک کردن صورت مسئله فلسطین، اصل مبارزه با این رژیم نامشروع زیر سؤال برود. همه اینها در زمانی است که محور مقاومت در اوج بالندگی خود به سر میبرد، حزبالله لبنان توانسته در پس تحولات سوریه از یک گروه چریکی کوچک تبدیل به یک ارتش قدرتمند شود، انصارالله یمن توانسته معادلات منطقه را تغییر و عربستان و امارات را در یک جنگ نابرابر شکست دهد و همچون یک ققنوس از خاکستر جنگ یمن برخیزد. مقاومت عراق بالنده شده و مقاومت فلسطین در شرایطی بینظیر به سر میبرد و جمهوری اسلامی ایران در یک موقعیت تاریخی از حیث قدرت سیاسی، نظامی قرار دارد به گونهای که اثرگذاری آن از حوزه منطقه نیز فراتر رفته و به معادلات فرامنطقهای تسری یافته است.
واقعیتهای امروز منطقه غرب آسیا نشان میدهد که نظم جدیدی در این منطقه در حال تحقق است، ولی این نظم نه تنها نظم امریکایی نیست، بلکه امریکا چنان کم اعتبار شده که عربستان به عنوان یک عنصر وابسته سابق نیز مانند قبل به آن اعتمادی ندارد و دست دوستی به سمت دشمنان امریکا دراز میکند. عملیات طوفانالاقصی و تحولات بعد از آن، از عملیاتهای حزبالله لبنان تا مقاومت عراق و عملیاتهای انصارالله یمن علیه رژیم صهیونیستی، هم یک نشانه و هم یک مرحله از تحقق نظمی جدید است. عملیات طوفانالاقصی نشانه پایان دوره امریکا و آغاز تحقق خاورمیانه اسلامی است؛ خاورمیانه جدید اسلامی با محوریت نظریه مقاومت و با نظم مورد نظر ملل منطقه.
سقوط قطار فریب
سینا واحد
در دهه۹۰میلادی در انگلستان فیلمی سینمایی ساخته شد به نام «قطار سریعالسیر شرق». دراین فیلم داستانی، یک جوان انگلیسی از «لندن» به شهر بندری «استانبول» «ترکیه» میآید تا مواد مخدر ارزان بخرد....
این قهرمان قصه، هنگامی که میخواهد در فرودگاه «استانبول»، سوار هواپیما شود بهدلیل همراه داشتن چندکیلو حشیش، بازداشت و سپس روانه زندان میشود. تمامی فیلم در زندان و تاریکی اذیت و شکنجه، سپری میشود و این قهرمان لندنی و مظلوم تمدن غربی در زندان مخوف استانبول در دایره خفهکننده شکنجه و آزار و تحقیر و نیز همراهی صوتی تلاوت قرآن و صدای بلند و کوتاه «اذان»، رفتهرفته، به سمت مرگ یا از دست دادن «شخصیت تمدنی خویش» حرکت میکند که ناگاه...: در پی یک حادثه عجیب این شخصیت ذلیل شده توسط سیستم زندان مسلمانان به قهرمان مقاومت در برابر ارزشهای تحمیلی ــ دینی و اسلامی مبدل میشود و با بازآفرینی توان مقاومتی خویش، بر همه شکنجهها و صداهای کشنده و تحمیلی، غالب میگردد و در پایان با کشتن عوامل شکنجه و رئیس ترسناک و خوفآور این زندان ضدبشری، نجات مییابد و به وطن غربی، بازمیگردد. اگر، در دایره صدها فیلم و سریالهای سینمایی و تلویزیونی که با هدف «اسلامهراسی» یا «تحقیر ایدئولوژی مذهبی و دینی» در این ۴۰ سال گذشته از انقلاب «امام»، ساخته شده... بگوییم این فیلم ــ یکی از اثرگذارترین فیلمها در نبرد جهانی ارزشها و روایتهاست، ناحق و ناصواب، نگفتهایم! چرا که پشت این فیلم سینمایی بلند، نام یکی از برجستگان و خبرگان این هنر جادویی ــ حک شده است: «آلن پارکر»! ... «پارکر»، همان فیلمسازی هست که براساس یکی از آثار موسیقی الکترونیک «پینک فلوید» «فیلم آنارشیستی» «دیوار» را ساخت و نسل دهه ۹۰ تمدن غربی را تحت تاثیر شدید آن قرار داد و نمایش همزمان آن با فروپاشی «دیوار برلین» و پیوست دو آلمان شرقی و غربی، حیرتآفرین و کاملا سؤالبرانگیز شد! هماکنون که بیش از ۳۰ سال از ساخت فیلم «قطار سریعالسیر شرق» میگذرد، آیا نباید پرسش کرد: این «قطار سریعالسیر شرقستیزی» و نبرد بیتوقف تمدن ترکیبی مسیحیت صلیبی و صهیونیسم صلیبی، با خاورمیانه و دین اسلام و انقلاب امام و ایران انقلابی، چه دستاورد! و چه سودی برای فرهنگ و تمدن غربی تولید کرده است؟! حقیقت شگفتآوری که امروزه در سراسر شهرهای اروپایی و آمریکایی به نمایش درآمدهاست و همه حجم خیابانها را در تصرف بیامان قدمها و شعارهای خویش درآورده است، چه میگوید و چگونه باید معنی و تفسیر گردد. آیا کسی که «زندهباد فلسطین» میگوید و از «اسرائیل» به عنوان یک حکومت شیطانی و ضدبشری، یاد میکند به معنی زندهباد شرق ــ و زندهباد اسلام، نیست؛ و اگر چنین هست، معنی آشکارای آن، این حقیقت نیست که: قطار پردود و پرسوت و پرفریب رسانهای تمدن لیبرال دموکراسی، تنها و تنها، یک قطار سریعالسیر نقاشی شده فریبکاری و دروغسازی جهانی بودهاست و دربرابر فوران آتشفشان مظلومیت جنگ غزه، به دره بزرگ سیهسازان تاریخ شیطانی، سقوط کرده است و به حجم انبوه دروغها و تحریفهای همیشه «بازنشسته» شده، پیوسته است.
علیرضاتقوی نیا
جانشین وزیر دفاع از خرید قطعی بالگردهای تهاجمی میل ۲۸ از روسیه خبر داد. در خصوص چرایی خرید این بالگرد قدرتمند چند نکته باید ذکر شود. با وقوع تحولات مرزی ایران در شرق (شامل طالبان و گروهکهای تروریست تجزیه طلب در بلوچستان پاکستان) و غرب (تروریستهایی مانند دموکرات، کومله و پژاک) فرماندهی نیروهای مسلح متوجه ضعف دسترسی به مناطق کوهستانی و پشتیبانی نزدیک از نیروهای پیاده گردید و نیازسنجی برای خرید بالگردی پیشرفته متناسب با نبردهای قرن ۲۱ انجام شد. با وقوع جنگ سوریه و تهدیدات وسیع گروههای تروریستی و عملکرد موفق بالگردهای روسی مانند کاموف ۵۲ و میل ۲۸ در نبردهای آن کشور، نیروی زمینی سپاه پاسداران بر خرید بالگردهای رزمی،کاموف ۵۲ و میل ۲۸ تمرکز یافت. بالگرد میل ۲۸ احتمالا از سوی وزارت دفاع به این دلیل انتخاب شده که متعلق به شرکت میل است و متخصصان و مهندسان ایرانی سپاه و فراجا با هلیکوپترهای این شرکت آشنایی دارند و سالها تعمیر و نگهداری از بالگرد میل ۱۷ را انجام داده اند.
میل ۲۸ ویژگی های بسیار بارزی دارد که از جمله آن می توان به سطح حفاظت بالای آن اشاره کرد؛ ملخ این بالگرد ۵ پره بوده و به دلیل ساختار کامپوزیتی و تیتانیومی آن در برابر گلوله توپ های ۳۰ میلی متری نیز مقاومت می کند؛ یا بدنه آن نیز در برابر کالیبر یاد شده ایمنی دارد و حتی شیشه آن می تواند ضربه گلوله های ۱۲/۷ میلی متری (مانند دوشکا) را تحمل کند. به طور کلی روسها به حفاظت هلیکوپترهایشان توجه ویژه ای دارند و به همین دلیل این هلیکوپتر به چف و فلر نیز مجهز است و این توانایی را دارد که موشک های دوش پرتاب حرارتی را منحرف کند. به دلیل استحکام ملخ ، دارابودن لندینگ گیر مخصوص و کابینی ویژه که دارد میتواند، عمل فرود سخت را در هنگام درگیری به سهولت انجام داده و جان خدمه را حفظ نماید. همچنین سلاح مهم و تاثیرگذار این هواگرد موشک ضدتانک اتکا است که در هر سورت، میتواند ۱۶ فروند از آن را حمل و شلیک کند.
نکته مهم دیگر این که حمل و قابلیت شلیک موشک هوا به هوای ایگلا نیز در این هلیکوپتر موجود است. این هواگرد مناسب شکار تانک و زرهپوش و نابودی سنگرها و استحکامات زمینی حریف بوده و از اساس برای تاثیر بر نبرد زمینی از آسمان طراحی شده است. بالگرد میل ۲۸ در هر شرایط هوایی و شب و روز توانایی پرواز دارد و ملخ اصلی آن به گونه ای طراحی شده که صدای بسیار کمی تولید می کند و در در نتیجه به متغیری تعیین کننده در ماموریت های غافلگیرانه و ارتفاع پایین تبدیل می شود.
در میل ۲۸ رادارها و سامانه های پیشرفته مسافت یاب لیزری و دید در شب و ایضا سیستم پیشرفته کشف هدف وجود دارد و با توجه به پیشرفته بودن کابین خلبان و نمایشگرهای دیجیتالی، توانایی شناسایی دشمن و رهگیری آن در صحنه نبرد بسیار بالاست. کشورهایی مانند الجزایر و عراق از این بالگرد در سازمان رزم خود بهره می برند و با توجه به رابطه حسنه ایران با آنها، قطعا در زمینه اشتراک تجربیات، تامین قطعات و تعمیر و نگهداری می توانند با یکدیگر همکاری نمایند. میل ۲۸ یک هلیکوپتر تهاجمی در سطح آپاچی آمریکا است که توان نیروی زمینی ارتش و سپاه را به نحو قابل توجهی ارتقا می دهد و می تواند به عنوان یک حامی و پشتیبان نزدیک از آسمان، نیروهای زمینی را هنگام نبردهای احتمالی در مرزهای شرقی، غربی و شمالی یاری دهد.
منظور ما در اینجا از این جمله که حق با فوکو بود، نظریه ایشان است. نظریهپرداز کنش ارتباطی در شبکهای از روابط قدرت (قدرت رسانه، قدرت فرهنگ حاکم بر آلمان، قدرت گفتمان متفکران و نخبگان آلمان، قدرت صاحبان تریبون و...) موضعگیری کرده است؛ یعنی بیانیه مورد تأیید او نه از طریق شنیدن همه صداها و گفتوگو با همه طرفها؛ بلکه تابع گفتمان قدرت تهیه شده است. در بیانیهای که هابرماس امضا کرده، نه صدای مسلمان عرب فلسطینی وجود دارد و نه تفاوت صهیونیسم با یهود روشن شده است. از همبستگی در جامعه آلمان سخن گفته است که برای تحقق آن باید از یهودیستیزی به دور باشد؛ اما اشارهای نکرده که همبستگی در آلمان به سرزنش و تقبیح اسلامهراسی و رنگینستیزی هم مربوط است. هابرماس از یهودیستیزی نگران است؛ اما از قوممداری صهیونیسم و آوارگی میلیونها فلسطینی و رنگینستیزی نگرانی ندارد. هابرماس بزرگوار! به ما گفتی که حوزه عمومی، زیستجهان آدمیان و منطبق با گفتوگوی آزاد و برابر است که باید مدنیت را به رسمیت شناخت؛ اما صهیونیسم زندگانی مردم را سلسهمراتبی کرده است، مانند کاستی که در بالای آن یهودی معتقد به صهیونیسم قرار دارد و در پایین آن عرب مسلمان قرار دارد که جان او ذرهای ارزش ندارد؛ اما همه چیز باید فدای جان و امنیت قوم برگزیده یهود شود. برای صورتبندی نظریه کنش ارتباطی پای مارکس، وبر، دورکیم، پارسونز، مید، شوتز، آدورنو و... را به میان کشیدی و سهم هریک در علوم اجتماعی و نظریه کنش را مطرح کردی؛ اما در بیانه اخیر فقط یک طرف ماجرا را دیدی. در علوم اجتماعی برای بحث و گفتوگو زمینههای تاریخی هر مسئله مهم است؛ اما در نوشتن و امضاکردن بیانیه یادشده آیا تاریخ فلسطین و صهیونیسم را خواندی؟ شما اسیر گفتمان قدرت شدی. بله، حق با فوکو بود. در نظریه کنش ارتباطی به مسئله قدرت توجه نکردی و در موضع اخیرت نیز چنین بودی. شما فقط صدا و گفتار مسلط را شنیدی. هابرماس بزرگوار! کاش از مارکس بیشتر میآموختی که گفت پدیدارها آنگونه که نشان میدهند، نیستند. نظریهپرداز محترم علوم اجتماعی! گفتی نباید اقدام اخیر اسرائیل را مصداق نسلکشی دانست. اگر همه مانند شما با این حادثه مواجه شوند، صهیونیسم هزاران کودک و زن و مردم بیدفاع را به خاک و خون میکشد، همانگونه که در حال انجامدادن آن است و اگر فقط نگران یهودیستیزی باشی، ممکن است هر روز صدها و هزاران کودک دیگر فلسطینی هم کشته شوند. صهیونیسم بهراحتی میکُشد؛ چون خود را ارباب و برگزیده میپندارد. در کتابهایت از بحران مشروعیت دولتهای مدرن سخن گفتی؛ اما از بحران دولتهایی که سرزمین و کشور را متعلق به یک قوم و گروه برگزیده میدانند، سخنی به میان نیاوردی. شاید در فضای گفتمانی زیست میکنی که تا پای یهودی به میان کشیده میشود، خلأ اندیشه شکل میگیرد و انگار جز سرزنش یهودیستیزی چیز دیگری برای تقبیح وجود ندارد. فوکو میگوید هر جامعهای گفتمان حقیقت و قدرت خود را دارد و شما نیز در چارچوب رژیم قدرت و حقیقتِ جامعه خود سخن میگویی. هابرماس عزیز! در کتابهایت از برابری و مدنیت سخن گفتی؛ اما در بیانیهات نه از کشتار و نه از ویرانی غزه چیزی نوشتی و نه دستکم برابری صداها را پاس داشتی.
۱- خداوند متعال در قرآن دستور آمادهباش همهجانبه به مسلمانان در برابر دشمنان و تهیه سلاحها و امکانات مختلف را داده است.
وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّة وَ … (انفال ۶۰)روایت داریم پیامبر اسلام (ص) وقتی باخبر شد که در یمن اسلحه جدیدی ساختهشده شخصی را برای تهیه آن به یمن فرستاد. از آن حضرت نقلشده که با یک تیر سه نفر به بهشت میروند: «سازنده آن، آمادهکننده و تیرانداز»
همزمان با سالروز شهادت شهید فخریزاده، ناوشکن نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران به نام «دیلمان» که توسط متخصصان صنایع دریایی وزارت دفاع طراحی و تولید شده است در دریای خزر به ناوگان شمال و منطقه چهارم دریایی امام رضا (ع) نداجا ملحق شد.
۱۲۰ مرکز دانشگاهی با هزار متخصص با صرف یک میلیون و دویست هزار ساعت تحت مدیریت نیروی دریایی ارتش دستاندرکار بزرگترین پروژه دفاعی کشور برای ساخت ناوشکن دیلمان بودند.
خدا رحمت کند شهید قاسم سلیمانی را که میفرمود:«ما شبی را به صبح نمیرسانیم و صبحی را به شب سر نمیکنیم مگر اینکه به دشمن فکر میکنیم.»
خوشبختانه روز یا هفتهای نیست که اخبار پیشرفتهای دفاعی کشور در رسانهها از صدر اخبار کشور فروافتد. همین هفته گذشته بود که رهبر معظم انقلاب با حضور در دانشگاه علوم و فنون هوافضای عاشورا آخرین دستاوردهای هوافضای سپاه را در یک نمایشگاه بازدید فرمودند. همزمان از موشک کروز هایپرسونیک فتاح۲، سامانه پدافندی متحرک مهران و سامانه ارتقاء یافته ۹ دی و همچنین پهپاد شاهد ۱۴۷ رونمایی شد.
در پایان این بازدید فرمانده کل قوا در یک کلمه پیشرفتهای دفاعی کشور را «عالی» توصیف کردند و از روند روبهجلوی آن اظهار رضایت فرمودند.
۲- دورتادور مرزهای ایران و حتی دورتر از آن «ناتو» خیمه زده است. ناتو در هوا، دریا و زمین در اطراف ایران حضور دارد. علاوه بر آن ارتش رژیم صهیونیستی بهعنوان دشمن اصلی مسلمانان جهان بهطور اعم و ایران بهطور اخص بزرگترین تهدید امنیت ملی ما محسوب میشود.
همین چند سال پیش «داعش» که ساختهوپرداخته ناتو بود به جان کشورهای اسلامی افتاد و باهدف فتح تهران یکی از اهداف بزرگ ناتو که تجزیه کشورهای اسلامی بود را داشت عملیاتی میکرد.
سردار سلیمانی از «تهدید» داعش یک «فرصت» ساخت و سازههای نیرومند مقاومت اسلامی را در یک ارتش چند ملیتی در عراق، سوریه، لبنان و بالاخره نیروهای پای کار مبارزه با اشغالگری در سرزمینهای اشغالی فلسطین را پدید آورد. امروز نیروهای مقاومت در غرب آسیا در برابر گسترش ناتو در منطقه سینه سپر کرده و در عملیات محیرالعقول طوفانالاقصی ضربهای کاری و کشنده به ساختار نظامی ناتو زدهاند.
ناتو امروز مشغول چانهزنی برای آزادی اسرای خود است و بارها اعلام کرده که حاضر به گسترش جنگ نیست!
دشمن میداند ایران و نیروی مقاومت در منطقه از مرز «بازدارندگی» عبور کرده و در مقام و موقف «اقدام پیشدستانه» ایستادهاند.
۳- وسعت و جغرافیای طبیعی ایران امروز، یکسوم ایران دویست سال گذشته است. شاهان قاجار با بیعرضگی در برابر توطئههای نظامی دشمنان اسلام، مملکت را تجزیه کردند!
آنها در برابر خطر روسیه امیدشان به توپخانه انگلیسی و تخصص فرانسویها برای سامان دادن ارتش بود. قاجار با عهدنامه ننگین گلستان و ترکمانچای تن به تجزیه ایران دادند.
دولتمردان آن روز نوید پیروزی را در دستان قدرتهای خارجی و مذاکرات جستجو میکردند.
از مفهوم «قوه»، «قدرت» و «استطاعت» هیچ نظریه و تئوری واقعی در دست نداشتند و نفوذ دشمن در ارکان حکومت اجازه نمیداد آنها به این مفاهیم فکر کنند و همین روند تجزیه ایران، در دوران پهلوی هم ادامه یافت!
۴- طبق اصل ۱۱۰ قانون اساسی ولایتفقیه، فرمانده کل قوا و مسئول حفظ امنیت کشور در برابر توطئههای دشمن و مسئولیت جنگ و صلح به عهده اوست.
طی چهار دهه گذشته که نظام سیاسی ایران تغییر کرد و در رأس نظام، فردی شجاع، مدیر، فقیه و عالم به مسائل روز قرار گرفت، اقتدار کشور متکی به ملت، توطئه تجزیه و تضعیف ایران توسط قدرتهای جهان را متوقف کرد. اکنون ایران در جایگاهی نشسته است که معادلات قدرت در منطقه و جهان را تعیین میکند.
متأسفانه در اوج توطئههای دشمن در جنگ نرم و جنگ سخت گاهی از دستگاه دیپلماسی صداهایی بیرون میآمد، از این قبیل که من مفهومی به نام دشمن را قبول ندارم! یا اینکه تکلیف امنیت ملی در مذاکرات و گفتوگو رقم میخورد نه در میدان! این حرفها همان حرفهای میرزا ابوالحسن خان شیرازی، اولین سفیر ایران در انگلیس است. که او را در مقام عاقد قرارداد ننگین ترکمانچای نشاند! این جماعت با همین ذهنیت متوهم رفتند برجام را که خسارت محض بود امضا کردند.
نظیر همین صداها در برخی محافل روشنفکری و دانشگاهی شنیده شد که اسرائیل آخرین محصول تمدن و تجدد و همآغوشی تفکر لیبرال دموکراسی و سوسیال دموکراسی است.
اسرائیل باطن جهان جدید و تمدن غربی است. لذا جنایات و خشونت محض غاصبان قدس را در جنگ اخیر نادیده گرفتند و حاضر نشدند همصدا با ملت ایران و ملتهای جهان آن را محکوم کنند!
آنها بیانیه هابرماس را که بهمثابه قرائت فاتحه برای جانباختگان و معدومین ارتش اسرائیل صادر شد را دلیل این سکوت خود میدانند!
جریان غربگرا که تفکرات منحط لیبرال دموکراسی و سوسیالدموکراسی را در ایران نمایندگی میکند حاضر نیست شمشیر کشیدن علیه اسرائیل را به رسمیت بشناسد. اینها بزرگترین تهدید برای امنیت ملی در جنگ سخت و نرم علیه دشمنان اسلام هستند