جو بایدن چهل و ششمین رئیس جمهور ایالات متحده در حالی از سال ۲۰۲۰ سکان هدایت دولت فدرال رزرو ایالات متحده را در دست گرفت که عوامل افول قدرت ایالات متحده بیش از همیشه عیان شده بود. همه گیری بیماری کرونا، بحران مهاجرین غیر قانونی، پرونده نا تمام دو لشکرکشی بی نتیجه به عراق و افغانستان و سایر معضلاتی که تصور مردم آمریکایی بر این بود که دموکراتی به نام بایدن توانایی حل و فصل آنها را دارد. این نوشتار به دنبال بررسی مهمترین ناکامیهای سیاسی دولت بایدن در عرصه سیاست خارجی از زمان بر سر کار آمدنش هست. ناکامیهایی که بایدن و تیم سیاست خارجی او به صورت مستقیم و یا یر مستقیم باعث شدهاند. افرادی، چون جیک سالیوان مشاور امنیت ملی آمریکا، آنتونی بلینکن وزیر امور خارجه، لوید آستین وزیر دفاع ایالات متحده به رهبری جو بایدن کهنه دموکرات ایالات متحده باعث به وقوع پیوستن چندین بحران بینالمللی شدهاند و حال که تنها کمتر از یک سال به انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده مانده است باید دید که چگونه میخواهند تا از این منجلاب فرار کنند. در ادامه مهمترین بحرانهای سیاست خارجی ایالات متحده بررسی میشود.
ناکامی در اوکراین
از همان روزهای آغازین شروع جنگ روسیه و اوکراین، اروپا و ایالات متحده آمریکا با سرپوش گذاشتن بر زمینهها و علل اصلی آغاز عملیات نظامی روسیه در اوکراین که همانا نادیده انگاشتن دغدغههای امنیتی مسکو و گسترش ناتو تا مرزهای روسیه و جولان نئونازیها در اوکراین بود، حمله روسیه را محکوم و آن را وحشیانه عنوان کردند.
به واقع هدف جانبداری و حمایت دولت بایدن از اوکراین همانا تضعیف و انزوای سیاسی، اقتصادی و نظامی روسیه بود و هست؛ حتی به بهای نابودی اوکراین. اما در این میان اروپا نیز به واسطه نزدیکی جغرافیایی به اوکراین، متضرر اصلی سناریوی خصمانه آمریکاییهاست. حتی تحریمهای گسترده اروپا و آمریکا علیه روسیه نیز بیش از آن که روسیه را تحت الشعاع قرار دهد، خود اروپا را بالاخص در زمینه انرژی زمین گیر کرده است.
در این میان با قطع واردات گاز ارزان روسیه و افزایش چشمگیر اعتراضات در پاسخ به گرانی انرژی در اتحادیه اروپا، دولت وقت آمریکا از فرصت حاضر سوء استفاده و با فروش ۴ برابر قیمتی انرژی، به همپیمانان خود نیز پشت پا زده است.
با این حال دولت بایدن با وجود حمایت نظامی و سیاسی گسترده از اوکراین، نه تنها موفقیتی در تضغیف روسیه نداشته بلکه مقاومت و توان دفاعی روسیه، موجب نمایان شدن عجز نهادهای نظامی آمریکایی در زمینه ورود به جنگهای بلند مدت گردیده است.
همچنین کمکهای تسلیحاتی گسترده بایدن - در شرایطی که مطابق نظرسنجیها، غالب جامعه آمریکایی مخالف دخالت کشورشان در جنگ میان اوکراین و روسیه هستند -، چراغ خطری برای دموکراتها به جهت شکست در انتخابات آتی ریاست جمهوری روشن کرده است.
حمله بیدلیل به یمن
به دنبال نسل کشی و وحشی گریهای رژیم صهیونیستی در غزه، نیروهای مسلح یمن هشدار داده بودند که تا زمان توقف تجاوز رژیم صهیونیستی علیه ملت فلسطین، به هیچ یک از کشتیهایی که به نحوی به این رژیم وابسته هستند، اجازه تردد نخواهد داد. اما دولت بایدن بدون موافقت کنگره امریکا و بدون ریشه یابی حملات یمن به کشتیها در دریای سرخ، به بمباران یمن پرداخته که این امر نه تنها اوضاع را کنترل نخواهد کرد بلکه تنشها و درگیریها را روی هم انباشته میکند.
در واقع ایالات متحده امریکا با همان وجهه زورگوی سابق خود در عرصه بین المللی نه تنها جنایات اسرائیل را عامل این واکنش متقابل یمن نمیداند بلکه با چشم بستن بر عوامل موجد خشم گروههای مقاومت (در زمینه شرایط خونبار غزه)، با بهانه حمایت از کشتیرانی آزاد در دریای سرخ مواضع یمن را مورد حمله قرار داد.
جو بایدن در سخنان خود این جنایت را یک اقدام دفاعی در پی تشدید حملات شورشیان یمنی علیه کشتیهای تجاری دانسته است و مدعی است که تحت هدایت وی، نیروهای آمریکایی با همکاری بریتانیا جهت آنچه شورش و اخلال در امر کشتی رانی تلقی میشود، حملاتی را علیه تعدادی از اهداف در یمن انجام میدهند. در حالی که توقف اقدامات اخیر حوثیهای یمن منوط و مشروط به توقف وحشی گریهای رژیم غاصب صهیونیستی در سرزمینهای اشغالی فلسطین است و نیازی به باز کردن جبهه جدیدی در باب المندب نیست.
حمایت احمقانه از جنایات اسرائیل
برخلاف بسیاری از کشورهای اروپایی که حامی آتش بس دائمی در غزه هستند، اما موضع دولت بایدن در حمایتهای نظامی و تسلیحانی میلیارد دلاریاش از جنایات رژیم صهیونیستی و دامن زدن بر آتش جنگ و جنایت علیه مردم غزه همچنان ادامه دارد. جان کربی سخنگوی شورای امنیت ملی امریکا در ۷ نوامبر ۲۰۲۳ گفت: «ما هنوز باور نداریم که زمان مناسب برای انجام آتش بس کلی فرا رسیده است. آتش بس کلی به معنای توقف کامل درگیریها در سراسر غزه است که به باور ما این موضوع در حال حاضر به سود حماس است.»
این حمایت صریح از جنایات رژیم صهیونیستی در غزه و همچنین حمله به یمن، موجب مخدوش شدن چهره دولت بایدن نزد اعراب و مسلمانان امریکا و سایر مردم و جوانان امریکایی شده که علی الخصوص در بازه انتخابات آتی ریاست جمهوری امریکا بر تخریب وجهه انتخاباتی بایدن مؤثر خواهد بود.
خروج از افغانستان بدون هیچ آوردهای همراه با کلی ویرانی
بایدن بلافاصله بعد از سر کار آمدن تلاش کرد تا حداقل به یکی از وعدههای انتخاباتی که داده بود جامه عمل بپوشاند. خروج نیروهای نظامی ایالات متحده از سرزمین افغانستان مطالبه مردم آمریکایی بود که هم چنان دلیل حمله و ادامه حضور ایالات متحده در افغانستان را نمیدانند و آن را فقط یک حماقت محض میدانند.
سال ۲۰۰۱ و به دنبال حادثه ۱۱ سپتامبر دولت وقت ایالات متحده ادعا کرد که این حادثه تروریستی است و دولت ایالات متحده به دنبال مبارزه با تررویسم در همه جای دنیا خواهد بود. لشکر کشی بی نتیجه به سرزمین افغانستان هیچ گاه نتوانست ادعایی که آمریکاییها مبنی بر مبارزه با تروریسم داشتند را جلوه نماید. اتفاقاً حضور نیروهای خارجی در این سرزمین باعث شد تا گروههای استقلال طلبان و مبارزین با نیروهای بیگانه و خارجی شکل بگیرد و نهایتاً آورده مشخص ایالات متحده برای این سرزمین ویرانی و جنگ و عقب ماندگی باشد.
اما هر چند که سیاست خارجی بایدن کاهش هزینههای جنگ در افغانستان و خروج نیروهای نظامی ایالات متحده از افغانستان را شامل میشد، اما افکار عمومی و نخبگانی ایالات متحده هم چنان در ابهامی فزاینده به سر میبرد که اساساً آورده این لشکر کشی برای ایالات متحده چه بوده است؟ در واقع چرا این تهاجم نظامی اتفاق افتاد؟ چرا ادامه پیدا کرد؟ و هم اکنون چرا به اتمام رسید؟ دولت بایدن باید برای همه این موارد پاسخهای متقن و قانع کنندهای داشته باشد.
چین
جمهوری خلق چین که به عنوان شریک تجاری ایالات متحده از دهه هشتاد میلادی قلمداد میشد امروزه تبدیل به اصلیترین رقیب اقتصادی ایالات متحده شده است. پس از بحران بی سابقه اقتصادی سال ۲۰۰۸ که غرب و جامعه سرمایه داری آمریکا را تحت الشعاع قرار داد و شاخصهای تجاری داوجونس سقوط تاریخی را تجربه کرد این دولت و شرکتهای چینی بودند که توانستند تا از این آب گل آلود ماهی گرفته و شروع به تاخت و تاز اقتصادی کنند. این نزدیکی اقتصادی تا سال ۲۰۱۶ و بر سر کار آمدن ترامپ ادامه داشت تا این که سیاست خارجی ترامپ در قبال چین از همکاری اقتصادی تغییر کرده و تبدیل به تقابل اقتصادی شد. جنگ بر سر تعرفههای تجاری، تحریمهای اقتصادی، صیانتهای تکنولوژیکی و اعمال برخی محدودیتهای سیاسی باعث شد تا دولت پکن تبدیل به اصلیترین دشمن اقتصادی ایالات متحده شود. هر چند که رژیمهای کنترل صادراتی که ایالات متحده وضع کرده است مانع بسیار مستحکمی در انتقال فناوری و محصولات هایتک (فناوری پیشرفته) محسوب میشود، اما بررسی شاخصهای جهانی امروزه نشان میدهد که این رژیمها کارآمدی سابق خود را از دست دادهاند.
سیاست خارجی ایالات متحده در قبال چین در دولت بایدن تبدیل به هم همکاری و هم تقابل شده است. اختلافات در دریای جنوبی چین و به ویژه تایوان از یک سو و از دیگر سو پیشرفتهای تکنولوژیکی چین باعث شده است تا دولت بایدن در قبال پکن بسیار محتاطانه عمل کند. البته و صد البته که بسیاری از اتفاقات دنیای بین الملل نیز دلیلی بر این سیاست است چرا که بحرانهای بین المللی باعث شدهاند تا اساساً قدرت تمرکز بایدن از روی چین برداشته شود. همین احتیاط و نپرداختن به مسائل چین باعث شده است تا پس از بحران کرونا، شرکتهای چینی ضمن خرید سهام بسیاری از شرکتهای بزرگ آمریکایی و دور زدن رژیمهای کنترلی ایالات متحده و در کنار آن برقراری روابط حسنه با کشورهای تأمین کننده انرژی در دنیا از قبیل ایران، عراق، عربستان و ... بتوانند تا رشد اقتصادی بسیار مناسبی را تجربه کنند و تبدیل به تهدید واقعی و جدی ایالات متحده در سال ۲۰۲۴ شوند.
عراق و سوریه
حضور نظامی ایالات متحده در عراق و سوریه به مانند حضور اشتباه در افغانستان و ویتنام میباشد. اشتباهات محاسباتی که دولت فدرال رزرو از شرایط منطقه دارد باعث شده است که تصور کند تا با حضور نظامی در این منطقه میتواند مردم محلی این سرزمین را تحت کنترل و استعمار خود در آورد. هر چند که حضور خود را در این محل باز هم با عناوینی مانند مبارزه با تروریسم و صیانت از منافع ایالات متحده عنوان میکند، اما اساساً خود حضور ایالات متحده در این سرزمین باعث افزایش تشکیل گروههای تروریستی شده است و در واقع نه تنها صیانتی از منافع ایالات متحده صورت نگرفته است بلکه منجر به هزینههای گزاف برای آمریکا نیز شده است. سادهترین تحلیل از حضور نظامی ایالات متحده در دو کشور سوریه و عراق، حمایت و پشتیبانی عملیاتی از اقدامات تروریستی داعش و رژیم صهیونیستی برآورد میشود. هم چنان که جلوگیری از توسعه و پیشرفت دو کشور سوریه و عراق نیز به عنوان اهداف دیگر ایالات متحده برآورد میشود. اما دریغ از آنکه تفکر و اندیشه مقاومت و مبارزه با استکبار در این سرزمین باعث میشود که هزینه حضور آنها در این سرزمین افزایش چشم گیر داشته باشد؛ بنابراین یکی دیگر از ناکامیهای سیاست خارجی ایالات متحده در پرونده حضور نظامی ایالات متحده در عراق و سوریه برآورد میشود.
نتیجهگیری
ناکامیهای سیاست خارجی ایالات متحده در دولت بایدن بیشتر برمی گردد به سلسله اشتباهات محاسباتی که در دولتهای قبلی وجود داشت و امروز باعث شده است که دولت بایدن و تیم سیاست خارجی او تبدیل به ناکامترین تیم سیاست خارجی تمام ادوار دولت فدرال رزرو تصور شود. شکست مفتضحانه در اوکراین، خروج بی هدف از افغانستان پس از ویرانی و عقب ماندگی فزاینده افغانستان، ادامه حضور احمقانه در سوریه و عراق علیرغم خواست دولت و مردم این دو کشور مبنی بر خروج از این دو، پیش افتادن چین در رقابتهای اقتصادی از ایالات متحده و هم چنین حمایتهای بی حد و حساب از رژیم غاصب صهیونیستی و در ادامه تهاجم نظامی اشتباه به کشور یمن باعث شده است که دولت بایدن، دولتی بی فکر و بدون قوه عاقله و منطقی قلمداد گردد. از دیگر سو امسال سال آخر ریاست جمهوری بایدن است و در انتخاباتی که آخر سال برگزار خواهد شد مردم آمریکایی بسیار بعید است تا دوباره از ریاست جمهوری او حمایت کنند. چنانچه که بسیاری از وعدههای انتخاباتی که داده بود نیز همچنان عملیاتی نشده است همانند سامان دهی مهاجرین غیر قانونی و یا همکاری در جلوگیری از تغییرات آب و هوایی و غیره. به نظر میرسد که دولت بایدن نیاز بسیار ویژهای برای موفقیت و دستیابی به یک موفقیت ویژه در سیاست خارجی برای رأی آوری در انتخابات پیش رو دارد بنابراین بسیاری از این حماقتها همانند تهاجم هوایی به یمن یا تهدید ایران به حمله نظامی در این وادی قابل تحلیل و بررسی است که بایدن به دنبال دست آورد سازی در سیاست خارجی است و اگر نتواند که دست آوردی برای خود دست و پا کند نیاز دارد تا یک بحران جهانی را ایجاد کند و مردم را از این بحران ترسانده و منجر به رأی آوری شود. باید منتظر ماند و دید که آیا مشخصاً تیم سیاست خارجی دولت بایدن برنامه کارآمد و عملیاتی و منسجمی برای خروج از این ناکامیهای سلسله وار و از این باتلاق سیاست خارجی دارد یا نه؟