سعدالله زارعی
انتخابات زودهنگام ریاستجمهوری ایران، فرصت جدیدی را برای «بازشناخت» مأموریتها و «بازطراحی» سیاستهای اجرائی کشور در اختیار مردم ایران و نظام اسلامی قرار داده است و این شاید تنها عنصری باشد که التیامی بر جراحت شدید ناشی از شهادت آیتالله رئیسی و همراهان ایشان به حساب میآید. ایران پیش از این تجربه برگزاری زودهنگام دو انتخابات ریاستجمهوری را داشته است. وقتی به عقب نگاه میاندازیم درمییابیم که در هر دو مورد پیشین، نظام و مردم با قدرت بیشتری راه را ادامه دادهاند و مشکلی که پیش نیامد، فرصتهایی هم فراروی کشور قرار گرفت. این از یکسو به دلیل ذات انقلاب اسلامی است که توفنده به پیش میرود و از سوی دیگر پاداش انسانهای مخلصی است که در برابر رخدادها کمر خم نمیکنند و به تعبیر حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام «المُؤمِنُ کَالجَبَلِ الرّاسِخِ لاتُحَرِّکُهُ العَواصِفُ» مؤمن مانند کوه استوار است آنچنان که بادهای تند او را تکان نمیدهد (شرح اُصول الکافی: ج۹ ص۱۸۱). خداوند متعال وعده داده است که وقتی مؤمنان در کوران حوادث (مَسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُوا) استقامت ورزیدند، خداوند به آنان نصرت (و غلبه بر مشکلات) را عطا میفرماید. گاهی سختیها به جایی میرسد که مؤمنان به تردید میافتند (وَزُلْزِلُوا) و میپرسند پس کی وعده نصرت الهی محقق میشود (مَتَى نَصْرُ الله) اما به یکباره ندا میرسد که «أَلَا إِنَّ نَصْرَالله قَرِيبٌ»
(آیه 214 سوره مبارکه بقره).
انتخابات پیش روی جمهوری اسلامی یک فرصت مهم برای کشور به حساب میآید. در واقع این انتخابات میتواند بدینگونه فرمولبندی شود «کابینه جدید با ویژگیهای اقدامات برجسته و راهگشای کابینه شهید رئیسی، بدون نواقص آن». اگر این خروجی انتخابات 8 تیر ماه باشد، نتیجهای رقم میخورد که مورد رضایت شهید رئیسی ـ که حتماً کمک کار، حامی و ناظر تحولات جمهوری اسلامی است ـ قرار میگیرد و بر سرعت حرکت قوه مجریه میافزاید. اما در این خصوص گفتنیهایی وجود دارد:
1ـ همه شواهد و قرائن بیانگر آن است که مشارکت مردم ایران در روز هشتم تیر ماه بیش از مشارکت در انتخابات ریاستجمهوری خرداد 1400 و نیز بیش از مشارکت در انتخابات 11 اسفند 1402 مجلس شورای اسلامی خواهد بود. بر این اساس این بار برخلاف دورههای قبل که دشمن برای شکست انقلاب و مردم بر طبل «عدم شرکت» میکوبید و گمان میکرد انتخابات به آن حد از بیرونقی میرساند که به ضد خودش تبدیل شود، این بار متقاعد شده است این حاجت برآورده شدنی نیست.
انتخابات 11 اسفند و مشارکت حدود 25 میلیون نفر در آن ـ که به اندازه جمعیت همه کشورهای حاشیه جنوبی خلیجفارس میباشدـ و تشییع پرشکوه پیکر «شهیدان جمهور» بسیار گویاتر از آن است که حتی گوشهای کمشنوا از دریافت آن عاجز باشند. به همین جهت بعضی افراد که در ایران به شاخص غربگرایی تبدیل شده و در انتخابات 11 اسفند رویه قهر با مردم را در پیش گرفتند و در واقع مراتب فرمانبری خود را به اربابان نشان دادند، این بار نه تنها روی حضور در انتخابات تأکید میکنند بلکه چندین کاندیدا هم به عرصه فرستادند تا بار دیگر «قدرت اجرائی» نظام جمهوری اسلامی را در اختیار بگیرند. این هم باز یک آشتی سازمانی و سلسله مراتبی است. بنابراین واضح است که انتخابات پیش رو نه به دلیل مشارکت طیفی که در انتخابات قبل روی قهر خود حساب باز کرده بود، بلکه به دلیل تأثیرات فضای معنوی ناشی از «طوفانالاقصی»، بالاخص عملیات «وعده صادق» و سپس شهادت رئیسجمهور و همراهان ایشان، با افزایش مشارکت مردم همراه خواهد شد.
اشتباه نشود، حضور همه جریانات سیاسی ـ اجتماعی کشور در انتخابات مغتنم و شایسته تقدیر است و باید به کاندیداهای آنان هم اهلاً و سهلاً گفت. حضور این جریانات هم در انتخابات تأثیر نسبی دارد و به افزایش مشارکت هم کمک میکند که البته درباره حد و حدود آن بحث و گفتوگو وجود دارد. این موضوع نباید با اغراق یا انکار توأم شود.
2ـ با این وصف واضح است دشمنان که هیچگاه ایران را به دلیل اقتدار، موقعیت و تأثیر عینی که دارد، رها نمیکنند، این بار روی موضوعاتی که میتواند به «ایجاد شکاف» در جامعه ایران بیانجامد، تأکید داشته و آن را بستری برای موفقیتهای آینده خود میدانند.
حدود سه ماه پیش در کنگره آمریکا جلسه استماع برگزار شد و وزیر خارجه آن «آنتونی بلینکن» ضمن ابراز نگرانی شدید از توسعه قدرت جمهوری اسلامی و اذعان به اینکه سیاست آمریکا علیه ایران تاکنون نتیجهبخش نبوده است، تصریح کرد «ما در ایران در حال گسترش ارتباط با گروهها و شخصیتهای خاص هستیم. مهم این است که بتوانیم از این طریق معبر دوگانگیها را در درون سیستم گسترش بدهیم». بنابراین دشمن در این صحنه دنبال نوعی دیگر از مواجهه با انتخابات ایران است که میتوانیم آن را حرکت از مواجهه کمی به مواجهه کیفی بنامیم. البته این را هم میدانیم که به نسبت 15 سال و یا پنج سال پیش، قدرت مانور آمریکا در ایران بسیار کاهش پیدا کرده و با توجه به تحولات آمریکا، این امکان امروز برای مانور متقابل ایران فراهم گردیده است.
3ـ انتخابات ریاستجمهوری در هر کشور صحنه رد و بدل شدن قدرت اجرائی کشور است و ماهیتی غیر از این ندارد و هر تعریف و تعبیر دیگری از ریاستجمهوری قاعدتاً «انحرافی» است. کاندیداهایی که به صحنه میآیند هم برای «برداشتن بار» اجرائی مردم به صحنه میآیند و اگر غیر از این باشد، اشتباه است. بنابراین کاملاً واضح است که در بادی امر، رنگ عقیدتی و ایدئولوژیک زدن به انتخابات و به کاندیداهای آن نادرست است. شورای نگهبان هم بر اساس مأموریتهایی اجرائی مذکور در قانون اساسی، صلاحیت افراد را بررسی و اعلام کرده و لذا «تأیید قانونی» شورای نگهبان هم مبتنی بر صلاحیتهای شخصی کاندیدا و نه دلبستگی او به یک ایدئولوژی خاص و یا انتساب به یک گروه مذهبی ـ سیاسی و یا یک تشکیلات حزبی صورت گرفته است. شورای نگهبان عدهای را بر اساس توان اجرائی در برداشتن بار مردم معرفی کرده است. پس در وضع طبیعی، انتخابات و منتخبین به این معنا ایدئولوژیک نیست. شورای نگهبان کاندیدا را برای اینکه کار سایر دستگاههای کشور را انجام دهد و نیز مردم برای اینکه منتخب به غیر از کار اجرائی به کارهای دیگری بپردازد، وارد فرآیند انتخابات نشدهاند. میدانیم که هر چند عقیده پاک دینی، مردم را به شرکت در انتخابات ترغیب کرده است، برای مدیریت یعنی واگذاری اختیار خود در امور عقیدتی به پای صندوق انتخابات نمیروند.
با این وجود با نگاه به تجربه انتخابات ریاستجمهوری دوم خرداد 1376 ـ که به پیروزی سیدمحمد خاتمی منجر شد ـ و انتخابات ریاستجمهوری 1388 ـ که به پیروزی محمود احمدینژاد منتهی گردید ـ سیاستها و دستهایی به کار افتادند تا خودساخته، رنگی ایدئولوژیک و تئوریک به رأی مردم بزنند. مثلاً یکی از افراد شاخص «مجمع روحانیون مبارز تهران»، در همان اوایل انتخاب شدن خاتمی، به وی گفته بود «برخلاف سخن شما که میگویید دولت باید وضع نابسامان اقتصادی کشور را سر و سامان دهد، شما اقتصاددان نیستید و مردم برای اقتصاد به شما رأی ندادهاند، مردم از شما نان و دین نمیخواهند، آزادی میخواهند!» بعد هم اتاقهای فکر در وزارتخانهها و دانشگاههای مختلف کشور تشکیل شدند تا «توسعه سیاسی» را به گونهای افراطگونه و در تضاد با اصول و ارزشهای نظام بهعنوان اولویت کشور به سرانجام برسانند. همین اتفاق نادرست در فاصله 88 تا 92 هم افتاد و یک حلقه که در اطراف رئیسجمهور وقت شکل گرفته بود، تلاش میکرد تا با ایدئولوژیک کردن سیاستهای دولت، وضع جدیدی پدید آورد و حال آنکه وظایف رئیس جمهور در قانون اساسی به وضوح آمده است و ایدئولوژیک کردن انتخابات به روال خاص این و آن بیرون از این دایره تعریف شده است. اما این هرگز به این معنا نیست که رئیسجمهور مسئولیتی در قبال امور دینی، مذهبی و سیاسی مردم ندارد، رئیسجمهور به اقتضای ریاست بر شوراهایی نظیر «شورای عالی امنیت ملی»، «شورای عالی انقلاب فرهنگی» و در اختیار داشتن نهادهای مختلف حتماً در امور فرهنگی و حتی دینی و مذهبی ایران مسئولیت داشته و باید نقشآفرینی کند. اما اینها همه در چارچوب نظام و اختیارات اجرائی است.
4ـ انتخابات 8 تیر ماه یک فرصت مهم برای جهش کشور میباشد و همه چیز حکایت از آن دارد که اکثریت مردم خود را برای حمایت از این جهش آماده کردهاند و البته انتخابات تنها یکی از اینهاست. شرکت پرتعداد مردم در این انتخابات در حکم امضای سند حرکت شتابان به سمت قله است. در روز 8 تیر، کار تازه آغاز میشود.
آژانس، تهدید هسته ای اسرائیل را کنترل کند
دکتر هادی محمدی
چهارشنبه هفته گذشته در نشست فصلی شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی در وین پایتخت اتریش، قطعنامه ضد ایرانی با محوریت سه کشور آلمان، فرانسه و انگلیس به تصویب رسید. همزمان جنگ غزه و نسل کشی رژیم صهیونیستی در حالی وارد نهمین ماه خود شده که حتی داد دوستان و متحدان تل آویو را هم بلند کرده است. همه این ها در حالی است که همچنان رژیم اسرائیل یاغی ترین رژیم دارنده سلاح هسته ای در دنیا محسوب می شود و حداقل در چند ماه اخیر دو بار مردم اطراف خود از جمله در غزه و ایران را با سلاح هسته ای تهدید کرده، تهدیداتی که در عین عیان بودن و گستاخی در بیان آن ها، با هیچ واکنشی از سوی نهادهای بین المللی به ویژه آژانس بین المللی انرژی اتمی که نهاد تخصصی و مسئول در این موضوع است، روبه رو نشده و این خطر قریب الوقوع همچنان در میانه پر تنش ترین منطقه جغرافیایی جهان به جنایاتش ادامه می دهد. ایران همواره داعیه دار خلع سلاح هسته ای در دنیا و منطقه غرب آسیا بوده است. در سال ۱۹۷۴، ایران به عنوان یکی از اولین امضاکنندگان معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای(NPT)، به همراه مصر، طرح موسوم به «منطقه عاری از سلاحهای هستهای خاورمیانه» (MENWFZ) را به جامعه جهانی ارائه داد که در همان سال موازین آن در قالب یک قطعنامه به تصویب مجمع عمومی سازمان ملل متحد رسید. از سال ۱۹۸۰ تا ۲۰۱۸، این قطعنامه بدون نیاز به رایگیری هرساله مورد تصویب مجمع عمومی قرار گرفت و برای چندین دهه هم بر «کنفرانسهای بازنگری ان.پی.تی» و هم بر گفتمان کُلی درباره سلاحهای کشتار جمعی در منطقه تأثیر گذاشت. در واقع، در مقطعی که رژیم اسرائیل زرادخانه هستهای خود را پشت پرده «دکترین ابهام عامدانه» پنهان میکرد، ایران همه معاهدات بینالمللی و موافقتنامههای مهم مربوط به ساخت و استفاده از سلاحهای کشتار جمعی را امضا کرده و خود را تحت رژیمهای بازرسی هریک از آنها قرار داده است. از جمله این معاهدات و توافقات – که رژیم اسرائیل عضو هیچیک از آنها نیست – میتوان به معاهده منع گسترش تسلیحات هستهای(NPT)، کنوانسیون سلاحهای بیولوژیکی(BWC)، کنوانسیون سلاحهای شیمیایی(CWC)، معاهده منع جامع آزمایشهای هستهای(CTBT) و برجام اشاره کرد. در سال ۲۰۰۳، در میان اتهامات و گمانهزنیهای بیاساس از سوی کشورهای غربی درباره ماهیت نظامی برنامه هستهای ایران، موضع رسمی ایران در قبال سلاحهای کشتار جمعی در صحنه بینالمللی یک بار دیگر با فتوای رهبر معظم انقلاب مبنی بر حرمت «تولید، ذخیره و استفاده از سلاحهای هستهای» بر اساس اصول اسلامی تایید شد. در سال ۲۰۱۲، رهبر ایران شخصاً در اجلاس سران جنبش عدم تعهد در تهران حضور یافت و بر موضع اصولی ایران تاکید ورزید. متعاقبا در سال 2015، ایران و گروه 1+5 پس از 12 سال مذاکره سخت در باره برنامه هستهای ایران، «برجام» را منعقد کردند. هدف برجام رفع نگرانیهای غرب درباره برنامه هستهای ایران از طریق اعمال محدودیت بر فعالیتهای هستهای این کشور در ازای لغو تحریمها بود. ایران طبق گزارشهای متعدد آژانس بین المللی انرژی اتمی به طور دقیق و کامل به تعهدات خود عمل کرد، در حالی که طرفهای مقابل از اجرای وظایف خود سر باز زدند! در چنین فضایی و با وجود تنش آفرینی و تهدیدات مکرر رژیم صهیونیستی علیه کشورمان که حالا به تهدیدات هسته ای نیز رسیده، به نظر طبیعی است که در ایران – به عنوان کشور در معرض تهدیدی که به طور یک جانبه تمام هزینههای رفع «نگرانیهای هستهای» کشورهای غربی را بدون بهرهمندی از هیچیک از مزایای اقتصادی و امنیتی آن متحمل میشود – پرسشهایی اساسی در باره موضوعیت و کارآمدی دکترین هستهای و دفاعی کنونی اش مطرح شود.حتی برخی رسانه های غربی از تغییر نگاه افکار عمومی ایران در باره بمب هسته ای بر اساس آخرین نظرسنجی ها می گویند. در واقع با تغییر سیاست راهبردی اسرائیل از سیاست ابهام هسته ای به سیاست تهدید هسته ای که در چند ماه اخیر بیشتر خود را نشان داد، این تردید در وضعیت دکترین هسته ای ایران بیشتر هم شده است. این اظهارات تحریک کننده صرفا به مقامات صهیونیست هم محدود نشد حتی لیندزی گراهام سناتور جمهوری خواه و معروف آمریکایی قریب به یک ماه پیش اشاراتی داشت مبنی بر خاتمه جنگ در غزه مشابه خاتمه جنگ جهانی دوم توسط آمریکا با استفاده از بمباران هسته ای هیروشیما و ناکازاکی. همه می دانند و این یک حقیقت است که اسرائیل سلاح هسته ای دارد اما هرچند در این سال ها حاضر به تایید رسمی نبود، به نظر می رسد طوفان الاقصی و هشت ماه مقاومت در غزه، اسرائیل را ناچار کرده است تا از این سیاست ابهام به سمت شفافیت در تهدید هسته ای حرکت کند. ناگفته پیداست که تهدید هسته ای اسرائیل می تواند معادله های امنیتی در منطقه را برهم زده و کشورهای منطقه را به تامل دوباره نسبت به محاسبات امنیتی و دکترین هسته ای خود ناچار کند. دکترین هستهای ایران تاکنون اصول مشخصی داشته که بر مردود دانستن استفاده از سلاح هسته ای و الحاق به معاهده منع تکثیر تسلیحات هسته ای، استفاده کامل از انرژی صلح آمیز هسته ای و پیگیری سیاست خاورمیانه عاری از سلاح هسته ای و دیگر سلاح های کشتار جمعی برای منطقه استوار بوده است اما اگر کشورهای حامی و پشتیبان رژیم صهیونیستی و از جمله آژانس بین المللی انرژی اتمی با هر روش و ابزاری نتوانند این سگ هار منطقه را مهار و همچنان از بمب اتمی به عنوان تهدید کشورهای منطقه استفاده کنند، باید منتظر تغییر در این رویکرد اصولی نیز باشند. اسرائیل در عملیات وعده صادق اصابت موشک های بالستیک ایران به عنوان سلاح های متعارف غیرهسته ای بر خاک خود را تجربه کرد. قطعا در صورت ادامه سیاست مذکور و سکوت نهادها و کشورهای حامی این رژیم، می تواند تفاوت بزرگی در نوع تسلیحات ایرانی در پاسخ به تهدیدات یا تهاجمات احتمالی اسرائیل صورت گیرد که قطعا به سود هیچ کس نیست.
این دور باطل تا کی؟
حسین فصیحی
ریشههای سرقت روشن است، اما سالهاست ریشههای دزدی رها شده و با سارقان مبارزه میشود و تا زمانی که این رویه ادامه داشته باشد، چرخه سرقت با شدت بیشتری برقرار خواهد بود.
شهروندانی که اموال خود را در جریان سرقت از دست میدهند، خصوصاً آنهایی که با تهدید سلاح گرم و سرد هدف سرقت قرار میگیرند به امید رسیدن به اموال خود راهی اداره پلیس میشوند. از دست رفتن مال و ترس از دست رفتن جان و برداشتن جراحت با دشنه سارقان موضوعی نیست که بتوان به آسانی از کنارش گذشت، اما حقیقت این است که به آسانی از کنار این آسیبها عبور شده است. دلیل روشن آن هم وقوع جرائمی است که با شدت بیشتری اتفاق میافتد و منجر به نارضایتیهای عمومی بیشتری میشود.
تأمین پول موادمخدر، تأمین هزینههای زندگی، رسیدن به ثروت یک شبه، وقوع اختلاسهای کلان و انگیزههایی از این دست در کنار تبدیل آسان اموال سرقت شده به پول، میل به سرقت را بین گروههای درگیر سرقت تقویت میکند، خصوصاً اینکه با وخامت وضعیت اقتصادی کشور، گروههای بیشتری از جمعیت جوان کشور به سرقت گرایش پیدا میکنند. فرسایش پلیس و عدلیه در چرخه شکلگرفته هم موضوعی نیست که بشود آن را پنهان کرد. همه کسانی که برای مطرح کردن شکایت به پلیس یا طلب دادخواهی به عدلیه مراجعه میکنند، به خوبی متوجه این وضعیت هستند. وضعیتی که در آن شکایت پشت شکایت و دادخواهی پشت دادخواهی مطرح میشود و با وجود اینکه مجرمان بازداشت و مجازات میشوند، اما امنیت و احساس امنیت حاصل نمیشود. با اینکه سرقتها همواره در وقوع خود با رویشهای تازهای مواجه میشوند، اما شیوههای برخورد همان شیوههایی است که سالهاست مورد تمرین قرار گرفته است، یعنی اینکه با دستگیری و زندانی کردن نمیشود ریشه سرقت را خشک کرد و از طرفی هم نمیشود نسبت به این اتفاق بیتفاوت بود. در جهان، کشورهای بسیاری در مبارزه با سرقت موفق عمل میکنند و به جای اینکه نیروی جوانشان در چرخه سرقت نابود شود، توان آن را برای پیشبرد کشور به کار میگیرند. بنابراین زمانی که به پیوستها توجه شود امکان تأمین امنیت هم میسر میشود.
هشدار؛ عملههای معاند مشغول کارند!
محمد قادری
این روزها فضای انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم، رنگ و بوی جدیتری به خود گرفته و ستادها و هواداران شش نامزد دور نهایی انتخابات، با شور و حرارت بیشتری در حال فعالیت تبلیغی هستند.
در این میان؛ علاوهبر حضور تلویزیونی نامزدها و سخنرانیهای میدانی و شهر به شهر آنها که بیشترین خوراک تبلیغاتی را برای اتاقهای رسانهای ستادها فراهم میکند، کارزارهای فضای مجازی ستادها نیز هر یک به فراخور برنامهریزیهای از پیش انجامشده در حال عملیات در شبکههای اجتماعی و پیامرسانها است. این عملیاتهای رسانهای عموما دو وجه غالب سلبی و ایجابی دارد که بسته به ظرفیت هر نامزد و هدفگذاری اتاق فکرهای آنها مورد توجه قرار گرفته است. در وجه ایجابی، ستادها و هواداران بیشتر به یادآوری کارنامه و عملکرد نامزد متبوع خود از یکسو و تبیین و توضیح برنامههای آینده آنها از سوی دیگر مشغولاند. در وجه سلبی، اما این فرآیند بیشتر سمتوسویی انتقادی و بعضا تخریبی نسبت به نامزدهای رقیب دارد که عموما هم با فضایی احساسی-عاطفی همراه بوده و بهشدت از فضای مجازی متاثر است. این دقیقا همان نقطهای است که جریانهای ضدانقلاب و اتاق فکرهای معاند با تمرکزی ویژه بر روی آن سرمایهگذاری کرده و به دنبال اثرگذاری در فضای افکار عمومی داخلی از این زاویه هستند، بهویژه اینکه طی سالهای اخیر، جریان معاند جمهوری اسلامی با یک تغییر ریل جدی، تمرکز خود را از فضای جنگهای تکبعدی در فازهای صرفا نظامی، امنیتی، اقتصادی و فرهنگی-رسانهای بر جنگهای موج چهارمی و ترکیبی با محوریت جنگهای شناختی-ادراکی قرار داده است. در این الگو آنچه بیش از هر چیزی اهمیت دارد، تغییر نگرش، ادراک و شناخت مخاطب نسبت به اتفاقات و وقایعی است که پیرامون او میگذرد و از این رهگذر، دشمن با کمترین هزینه قادر به مدیریت افکار عمومی به سمت چیزی است که از پیش طراحی و هدفگذاری کرده است. در جریان انتخابات جاری نیز همین الگو که نمونهای از آن در جریان اغتشاشات پاییز ۱۴۰۱ را شاهد بودیم، مجددا در حال اجراست و عملههای مجازی (ترولها و رباتها) و حقیقی (انسانرسانهها) دشمن در بستر سکوهای متعدد شبکههای اجتماعی و پیامرسانها در حال انجام عملیاتهای فراوان برای گمراهسازی و تغییر ادراک جامعه هدف خود هستند. برنامهریزی گسترده برای تنشزایی توأم با تخریب و توهین نامزدها در فضای انتخاباتی و اجرای آن به صورت پر حجم در همین راستا در حال انجام است و در نقطه مقابل این ستادها و هواداران نامزدهای انتخابات هستند که باید با چشمانی باز و به دور از هیجانهای کاذب، ضمن تمرکز ویژه براقدامات تبلیغاتی صحیح، به مقابله درست ودقیق با این فضاسازیها پرداخته، امکان بر هم خوردن آرامش حاکم بر جامعه به سود دشمن را ندهند. بدیهی است کنش و واکنش حسابشده شخص نامزدها در اینخصوص بهشدت میتواند فضا را کنترل کرده، مانع از درغلتیدن آن به سمت ناآرامی و تنشهای بیفایده در فضای انتخاباتی شود، بهویژه اینکه کشور بارها طعم تلخ بازی خوردنهای این چنینی و ثمرات جبرانناپذیر آن را چشیده است.
«پزشکیان» را باور کنیم
هوشمند سفیدی
شاید ظهور پرشکیان در قامت رئیس جمهور را خیلی از ژنرال های سیاسی ایران به راحتی بر نتابند؛ او که یک چهره خودساخته سیاسی است و صعود و ارتقای موقعیت سیاسی خود را وامدار کسی نیست.
وقتی امروز، او را در نزدیکی پوشیدن ردای ریاست جمهوری حس می کنیم، یاد وعده الهی و قرآنی می افتیم که تهیدستان و مستضعفان وارثان زمین خواهند شد و روزی این حاشیه رانده شدگان هستند که فرصت اقتداریابی برای پیشبرد اهداف ملت را دنبال خواهند کرد. اینجانب که دکتر پزشکیان را از نزدیک درک کرده ام، بعضاً شاهد ناباوری دستیابی وی به ریاست جمهوری اسلامی ایران را می بینم! اینک که مسعود پزشکیان در یکقدمی پاستور قرار دارد، باید این فرصت را فال نیک گرفت و بر این باور تأکید کرد که اگر این اتفاق مبارک به فرجام برسد، آن گاه نگاه، رویکرد و خصلت های او می تواند در نوع حکمرانی اجرایی و ارتباط دولت – ملت، فضل نوینی را رقم بزند؛ فصلی که پیام آور ظهور رئیس جمهوری است که با داشتن بالاترین مدارج علمی، خود را خاک پای ملت معرفی می کند و قدرت خود را از شهروندان می گیرد و در برابر یکایک آنان، احساس مسئولیت می کند و رضای خدای را در رضای مردم جستجو می کند.
آیا او موفق می شود کابینه ای را در طراز نگاه و رفتار خود شکل دهد یا تشنگان قدرت، او را در تله خود گرفتار می کنند و توزیع مناصب سیاسی را از دایره عدالت دور می سازند؟! اینان، بی تردید افرادی هستند که ردای ریاست جمهوری را شایسته دکتر پزشکیان نمی دانند! و خود را بالاتر و آگاه تر از مردم تصور می کنند! و همواره سد مقاومی را در برابر چرخش نخبگان و ورود چهره های جدید به سپهر سیاسی ایران تشکیل می دهند.
اما من اطمینان دارم که دکتر پزشکیان در این دام نخواهد افتاد و برعکس به این مسئله آلرژی و حساسیت دارد و لذا کابینه ای را در طراز شخصیتی و اخلاقی خود شکل می دهد؛ کابینه ای مردمی، خدمتگزار، خردورز، متواضع و خاضع در برابر تک به تک شهروندان. براین اساس، وقتی پزشکیان را در قالب خودش و جوهره وجودی که دارد، باور کرده، و او را در قامت رئیس جمهور نظاره کنیم، این احساس به هر ایرانی دست خواهد داد که گویی خود او رئیس جمهور ایران بزرگ و قوی است. اگر با همین احساسات و باور، ۸ تیر رأی خود را به نام دکتر مسعود پزشکیان وارد صندوق رأی بکنیم، درواقع به خود رأی داده ایم، و معنای رأی ما، طلب عزت و کرامت بر ای ایرانیان، زندگی شایسته و شرافتمندانه، شنیدن و پذیرش صدای هر ایرانی، رفتار عزتمندانه با او، و نداشتن دغدغه یک زندگی نرمال است. پس نباید این فرصت را که هدیه ای الهی است، به آسانی از دست دهیم، ۸ تیر روز حماسه ملت خواهد بود.
نسبت رئیسجمهور آینده با حقوق ملت
مینو خالقی
در روزهای گذشته، اسامی نهایی کاندیداهای چهاردهمین انتخابات ریاستجمهوری اعلام شد. شورای نگهبان بار دیگر و طبق رویه معمول، بدون ارائه معیارهای مشخص و بدون امکان ارائه دفاعیه از طرف داوطلبان، اقدام به رد و تأیید صلاحیت افراد کرد. هرچند هر دوره بیان میشود دلایل ردصلاحیت به شخص داوطلب ارائه میشود. همچنین در این دوره نیز معیار مشخص از لفظ رجال در اصل صدوپانزدهم، چه در بحث جنسیت و چه در ساحت شخصیت سیاسی ارائه نشد و بر منوال گذشته تأیید و ردصلاحیت انجام شد.
فارغ از مبانی دادرسی اساسی و حیطه صلاحیت و کارویژههای آن که نیازمند گفتاری مجزاست، در این مقال بر آنم تا پرسشی تکرارشونده را از رئیسجمهور آینده ایران مطرح کنم. پرسشی کلیدی که به اعتقاد من، تمامیت حیثیت سیاسی و اجرائی مقام دوم اجرائی کشور بر اساس قانون اساسی، به آن وابسته است. اینکه رئیسجمهور آینده چه تعهد عملیاتی به فصل سوم قانون اساسی ایران، یعنی حقوق ملت دارد؟ جهتگیری فکری و راهکارهای تضمین اجرای این حقوق مفصل از سوی او چیست؟ حتی با تفسیر مضیق سال ۹۱ از اصل صدوسیزدهم از طرف شورای نگهبان که مسئولیت اجرا را محدود به قوه مجریه میداند و عدهای معتقدند این اصل در بحث نظارت بر اجرای قانون اساسی، ناکارآمد شده است. آنچه در شرایط کنونی حتی با فرصت کم باقیمانده، شایسته پرسش از کاندیدا و برنامهریزان آنهاست، راهگشای رویههای انتخاباتی و رسیدن به سازوکار صحیح مطالبهگری از نامزدهاست. اینکه نامزد فعلی، چه تعهد فکری به اصل نوزدهم و حقوق مساوی ملت دارد و آیا در برنامه پیشرو یا سابقه کاری، فعالیتی در راستای پررنگکردن نقش قومیت یا زبان در تصمیمگیریهای کلان داشته است؟ تناسب کاندیدا با استیفای حقوق مادی و معنوی زنان (اصل ۲۱) و مطالبات بهروز و بحق آنان به صورت دقیق چیست؟ رویکردش به مسائل مبتلابه جنبش زنان، حجاب، لایحه هنوز قانوننشده عفاف و حجاب، گشت ارشاد و برخوردهای توهینآمیز سلبی درباره زنان دقیقا و بدون لفافهگویی چیست؟ آیا قائل به حضور زنان در مناصب بالای اجرائی بهویژه در جایگاه وزارت هست؟ آیا ریاستجمهوری زنان را قبول دارد؟ درباره بیعدالتی جنسیتی و پرداختهای نابرابر حقوقی چه رویکردی دارد؟ آیا تعهد حزبی یا اندیشه توسعه احزاب و تشکلها را دارد؟ آیا تحزب را راهگشای گرههای نظام انتخاباتی و قدرت سیاسی در ایران میداند یا بیان مسلط و مورد افتخارش، عدم وابستگی حزبی است؟ نسبت رئیسجمهور آینده با حکمرانی خوب، در بخش آب و محیط زیست چیست؟ آیا ارزیابیهای محیطزیستی و دغدغه کارشناسان این حوزه در اولویت قرار میگیرد یا ساخت پتروشیمی و پالایشگاه و سوخت مازوت و ساخت و توسعه صنایع آببر؟ درباره عدالت آموزشی، سرفصلهای درسی، اینکه بیشترین قبولی آزمونها از دانشآموزان مدارس غیردولتی است، فرار نخبگان دانشآموز و بعد دانشگاهی، حقوق معلمان و ایجاد حداقلهای معیشتی و رفاه برای آنان، چه برنامهای دارد؟ برنامه او درباره هزینههای سرسامآور درمان، نبود دارو، بیمههای سلامت و تکمیل درمان که معضل هرروزه مردم است، به صورت دقیق چیست؟ تعهدش به مبانی آزادی بیان و آزادی رسانهها، پذیرش نقدها و مخالفتها چیست؟ آیا تعهد میدهد نهاد ریاستجمهوری در دوران او هرروزه علیه روزنامهنگاران مخالف و منتقد، ثبت شکایت نداشته باشد و آنها را پیگیر چالشهای قضائی نکند؟چه عملیات واضح و قابل درکی درباره جلوگیری از فیلترینگ اینترنت، قطع یا کاهش سرعت ارتباطات و ازبینرفتن کسبوکارهای مجازی و سانسور و اعمال نفوذ در تلویزیونهای اینترنتی دارد؟ لزوم پاسخگویی به چنین سؤالاتی، یک مطالبه بحق از سوی جامعه مدنی است. شایسته نیست که مدافعان و حامیان کاندیداها بهویژه آنها که شعار گفتمانشان حقوق ملت و آزادیهای عمومی است، در این شرایط به بهانه لزوم تغییر شرایط اجرائی کشور، دهان منتقدان و پرسشکنندگان را ببندند یا با ایجاد توقعات ناملموس و غیراجرائی در مردم، تنها سرخوردگی و ناامیدی پساانتخاباتی را باعث شوند. اگر برای ایران گام برمیداریم، باید خواهان ایران توانمند، پرسشگر، مطالبهگر و متفکر باشیم.
طرح یک صورتمسئله غلط!
محمدکاظم انبارلویی
دکتر محمود سریعالقلم در همایش جامع «دنیای اقتصاد» میگوید :
ما ایرانیها یکونیم قرن است میخواهیم پیشرفت کنیم، درآمد سالانه را بالا ببریم ، من نام این را میگذارم «عقلانیت ابزاری» ! تا زمانی که عقلانیت فلسفی حل نشود عقلانیت ابزاری فعال نمیشود.
وی اضافه میکند : ما هنوز عقلانیت فلسفی را حل نکردیم.
عقلانیت فلسفی دایره بزرگی است و عقلانیت ابزاری در دل آن فعال است. وی پرسشهای حوزه عقلانیت فلسفی را اینطور فهرست میکند:
۱- تعریف ما از زندگی چیست؟
۲- با این دنیا چه میخواهیم بکنیم؟
۳- آیا قصد داریم بخشی از این دنیا را حذف کنیم؟
۴- آیا میخواهیم با دنیا مبارزه کنیم یا میخواهیم همکاری کنیم؟
۵- بسیاری از این سؤالات فلسفی در کشور ما بیپاسخمانده است !
چند کلمه مشفقانه نسبت به این گزارهها در زیر اشاره میکنم:
۱- این نوع نگاه به جهانی که در آن به سر میبریم و مختصات آن را درست یا غلط مینویسیم یکپایه علمی، منطقی و آماری با شواهد تاریخی ندارد.
پنج سؤالی که تحت عنوان عقلانیت فلسفی طرح میشود آیا از جنس «سیاست» یا «فلسفه» است یا چیز دیگر، من نمیدانم باید فیلسوفان و حکیمان دراینباره پاسخ دهند. اما در نقد مختصری به این شکل طرح مسئله، میشود نکاتی را یادآور شد.
۲- چه کسی گفته است ما میخواهیم با دنیا مبارزه کنیم؟ چه کسی گفته است ما میخواهیم بخشی از این دنیا را حذف کنیم؟ چرا مغز و مخ یک صورتمسئله واقعی را روی دو کلمه دروغ بزرگ سوار میکنید؟
۳- در همین سخنرانی، آقای سریعالقلم اعتراف میکند : «دنیا امروز به مثلثی از روسیه و چین و آمریکا تبدیلشده است.»
ایران امروز با دو ضلع از این مثلت روابط عمیق راهبردی دارد. این دو کشور آنچنان به اهمیت ایران پی بردهاند که هم به لحاظ حقوقی در شورای امنیت سازمان ملل و هم به لحاظ دور زدن تحریمها هزینه میدهند.
پس طرح پرسش ؛ آیا ما میخواهیم با دنیا مبارزه کنیم یا میخواهیم همکاری کنیم چه محلی از اعراب دارد؟!
آقای سریعالقلم در تعریف دیگری از دنیا در همین سخنرانی میگوید: «۸ کشور میانپایه قدرتمند جهان مانند هند ، اندونزی ، کره جنوبی ، نیجریه ، آفریقای جنوبی ، شیلی و برزیل و مکزیک مبنای رشد و توسعه جهانی از یک منظر تاریخی شدهاند .»
خب اگر این ۱۰ کشور پسازآن ۳ کشور بخش عظیمی از دنیای امروز هستند ایران امروز به برکت تلاشهای دیپلماتیک شهید آیتالله رئیسی در پیمان «شانگهای» و «بریکس» همکاری دارد.
این کشورها به جایگاه ایران در منطقه و جهان و قدرت روزافزون راهبردی آن کاملا آگاه هستند. ایران در قالب آن دو پیمان با آنها همکاری دارد.
پس پرسش آیا ما میخواهیم بخشی از این دنیا را حذف کنیم یا میخواهیم با دنیا مبارزه کنیم، دروغ اغواگرانه است!
از دیدگاه فلسفه افلاطونی اغواگری به معنای متقاعدکردن به نافرمانی یا بیوفایی یا به بیراهه کشاندن با وعدههای دروغین است.
۴- مبتنی بر همین گزارهها دولت یازدهم و دوازدهم با این منطق که ما نمیخواهیم با دنیا بجنگیم ، آمد و گفت : دنیا یعنی آمریکا و سه کشور اروپایی !
رفت یک گفتوگوی بیفرجام را به نام برجام ۸ سال یک نقش ادامه داد.
نتیجه این گفتوگو که با هدف آشتی با جهان که با فریب ملت پیگیری میشد چه بود؟
- یک قلم اکسید کردن تولید اورانیوم ۲۰ درصد به ارزش ۱۸ میلیارد دلار به قیمتهای جهانی آن روز
- جمعکردن هزاران سانتریفیوژ و اخلال در روند پیشرفت هستهای کشور
- بتنریزی آبسنگین اراک
- پهن کردن بساط جاسوسی اسرائیل در تأسیسات اتمی با دوربینهای برخط
- و ...
درازای این همکاری حتی یک تحریم برداشته نشد. تحریمها چند برابر شد. برجام را آمریکا پاره کرد . تهدیدها را چندبرابر کردند و شروع کردند به گسترش تروریسم در منطقه و ...
اکنون ما ماندهایم یک قرارداد که به همه تعهدات خود عمل کردیم و آمریکا و سه کشور شرور اروپایی که به هیچیک از تعهدات خود عملنکردهاند!
۵- اکنون برخی کارشناسان و کسانی که به نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری، سرویس فکری میدهند متأسفانه همین توصیههای آقای سریعالقلم را تکرار میکنند.
بیآنکه بگویند آمریکایی که همه دنیا را به آن ترجمه میکنند وجود خارجی ندارد. دنیا به قرائت همین آقای سریعالقلم چین، روسیه و حداقل ۱۰ کشور درحالتوسعه هم هست که ایران مشکلی با آنها ندارد!
از طرفی آنها نمیگویند ما چگونه مذاکره کنیم که حداقل یکی دو تحریمها برداشته شود؟!
تحریمها در چندلایه پیچیده شده هستهای، منطقهای، موشکی،و حقوق بشر که هر لایه را برداریم لایه دیگر وجود دارد. اساسا آمریکاییها طوری گرهبندی کردهاند که گشودنی نیست!
اگر این گرهها گشودنی بود در دولت یازدهم و دوازدهم که رئیسجمهور آنهمه حیثیت خود را برای اثبات نظریه سریعالقلم گذاشته بود ، عملی میشد!
دولت روحانی برای رسیدن به این آرزو حتی کلید آب شدن یخهای روابط دو کشور را به آمریکاییها داد.
اما اشتهای آمریکاییها آنقدر زیاد بود که اعتنایی به این حرفها نداشتند . ذرهای برای روحانی ارزش قائل نبودند!
آنها تمام شیری که در سطل برجام دوشیده بودند را با لگد ترامپ زمین ریختند.
آقای سریعالقلم یک مشت توهمات را به اسم عقلانیت فلسفی برای سرپوش گذاشتن روی جنایات یک قرن و نیم غرب در ایران مطرح میکند.
اساس این توهم لاپوشانی ۷۰ سال سلطه جنایتآمیز آمریکا در ایران و انکار حافظه تاریخی ملت است!
دیپلماسی فشار مضاعف به منافقین
مهدی بختیاری
سیاست جدید دولت فرانسه در قبال گروهک تروریست منافقین و برخورد پلیس این کشور با این گروهک و حمله به یکی از مراکز آنها در شهر پاریس که به بازداشت چند نفر از اعضای آنها و کشف مقادیری سلاح انجامید، اقدامی بیسابقه در چند دهه اخیر بود، چراکه فرانسه از زمان خروج منافقین از ایران در سال 60، نخستین و اصلیترین کشوری بود که به سران گروهک نفاق پناه داد و نقشی موثر در تقویت آنها و بعدها روابطشان با رژیم بعث عراق ایفا کرد. گروهک منافقین البته در سالهای اخیر در پی چالشهای بزرگی که در راس دچار آن شد و نیز از دست دادن کنترل کامل بر روی بدنه خود، مشکلات عدیده داشته که منجر به آوارگی تعداد زیادی از آنها بین فرانسه، آلمان، آلبانی و کانادا شده است. با این حال، این گروهک همچنان سعی دارد در مقاطعی نظیر حوادث سال 1401 از تمام توان خود برای ایجاد آشوب و ناامنی (هرچند دیگر این توان به اندازه دهههای قبل نیست) بیشترین استفاده را بکند. برای همین نیاز بود جمهوری اسلامی ایران سیاست دقیق و فعالتری در قبال این گروهک و جلوگیری از اقدامات آنها در داخل کشور پی بگیرد. با روی کار آمدن دولت شهید رئیسی و انتخاب شهید حسین امیرعبداللهیان به عنوان وزیر امورخارجه، در یک هماهنگی کامل با بخشهای امنیتی و نظامی، اقدامات مهمی در عرصه سیاست خارجی ایران صورت گرفت که برخی از مهمترین آنها عبارتند از:
- عملیات بیسابقه و بینظیر «وعده صادق» علیه رژیم صهیونیستی که نشان داد دولت انقلابی، هر متجاوزی را پشیمان میکند.
- پاکسازی مرزهای غرب کشور از لوث تروریستهای تجزیهطلب (تخلیه و خلع سلاح مقرهای گروهکهای تروریست مدعی قوم کرد در اقلیم کردستان عراق)
- آزادی اسدالله اسدی دیپلمات انقلابی کشورمان که به ناحق توسط مدعیان حقوق بشر 5 سال در اسارت بود و رهایی حمید نوری شهروند ایرانی که ۵ سال بدون هیچ گناهی در زندان سوئد به سر میبرد (این اتفاق دیروز رخ داد).
اما در کنار این موارد، یکی دیگر از مهمترین سرفصلها در این برنامه، فعال کردن حوزه دیپلماسی در زمینه برخورد با گروهک نفاق و فشار بیشتر بر باقیماندههای آنها در کشورهای مختلف بویژه در اروپا بود. منافقین در سالهای گذشته و پس از اخراج از عراق، با فشار و حمایت آمریکاییها، کشور آلبانی را به عنوان محل استقرار خود در نظر گرفته بودند و کمپ اشرف 3 را در این کشور راهاندازی کردند. این دیپلماسی فعال دولت شهید رئیسی بود که در هماهنگی کامل و دقیق، موجب تغییرات مهمی در سیاست دولت آلبانی در قبال این تروریستها شد، به طوری که «ادی راما» نخستوزیر آلبانی گفت: «مجاهدین خلق نباید از آلبانی به عنوان بستری برای عملیات سیاسی خود استفاده کنند و میهمانان ما بارها این توافق را نقض کردهاند». او در بخش دیگری از این سخنان اظهار داشت: «آلبانی قصد جنگ با ایران را ندارد و کسی را که از میهماننوازی ما سوءاستفاده کرده باشد، نمیپذیرد». در پی این اظهارات، پلیس آلبانی خرداد سال گذشته در چند نوبت، به کمپ اشرف 3 حمله و مقادیر زیادی از تجهیزات اطلاعاتی آنها را مصادره کرد و در اختیار جمهوری اسلامی ایران قرار داد که یک نمونه از اطلاعات آن، شامل مشخصات رابطهای این گروهک در داخل کشور بود. در پی این اقدام، دولت آلبانی مریم رجوی را که به فرانسه رفته بود، به آلبانی ممنوعالورود کرد و این درگیریها و چالشها، گروهک و سران آن را در کنترل بدنه آن که حالا بیش از پیش معترض شدهاند سردرگم کرد. در ادامه این دیپلماسی که جمهوری اسلامی ایران با نقشآفرینی وزیر شهید پیش گرفت، دولت فرانسه که یکی از قدیمیترین و اصلیترین حامیان مناففین است، به پلیس پاریس دستور داد برای تفتیش یکی از مراکز اصلی منافقین در این شهر اقدام کند. پیرو این عملیات، ۳ تن از اعضای منافقین دستگیر شدند و مقادیر زیادی سلاح نیز از این مقر کشف شد. این عملیات به گونهای شکل گرفت که به گفته کاظم غریبآبادی، معاون امور بینالملل قوه قضائیه و دبیر ستاد حقوق بشر، عملیات پلیس فرانسه به صورت زنده از سوی ایران تحت رصد قرار داشت. برخورد با گروهک منافقین (که حالا با مبهم بودن وضعیت مریم رجوی سرکرده خود که پس از حمله عصبی و انتقال به بیمارستان دچار بحران در راس سازمان نیز شده) یک نمونه عالی و موفق از برنامهریزی درست دیپلماتیک بر اساس مولفههای عزت و حکمت است که شاید بتوان آن را از مهمترین دستاوردهای دولت سیزدهم بویژه در زمینه سیاست خارجی دانست. یادمان نرود این اتفاقات با کمترین هزینه برای کشور، آن هم در کشورهای اروپایی که طبیعتاً روابط دوستانهای با جمهوری اسلامی ایران ندارند، صورت گرفته و میتوان از آن به عنوان الگویی قابل استفاده در دولت آینده نیز نام برد.