سعدالله زارعی
اینک در سالگرد دفاع مقدس قرار داریم و همزمان با آن در حال نزدیک شدن به یکسالگی جنگ غزه هم هستیم. این دو رخداد از نظر ماهیت، محتوا و نتیجه شباهتهای زیادی به یکدیگر دارند و میتوان گفت دفاع جانانه فلسطینیها، لبنانیها، عراقیها، سوریها و یمنیها از سرزمین و ساکنان قهرمان غزه، در امتداد دفاع جانانه هشت سال این ملت از خاک ایران و نظام مقدس جمهوری اسلامی است. نوع جنگ، نحوه آغاز آن، مقدمات آغاز هر کدام، دلیل وقوع جنگ، روند جنگ، صفبندیهای دو سوی جنگ، قوانین و قواعد جنگ، خطوط قرمزی که از یک طرف رعایت و از طرف دیگر زیر پا گذاشته میشوند، فاصله کمیت و کیفیت ابزارهای به کار گرفته شده از سوی دو طرف جنگ، نحوه جنگیدن، پشتوانههای مردمی طرفی که مورد تهاجم واقع شده است، نحوه مواجهه نهادهای قدرت بینالمللی با دو سوی ماجرای جنگ، نتایج درازمدت راهبردی جنگ، خصوصیات اخلاقی فرماندهان و مدیران دو سوی میدان و مسائل دیگر، این شباهتها را بیان میکنند. در عین حال تفاوتهایی هم وجود دارد؛ در زمان جنگ عراق علیه ایران، جمهوری اسلامی از اول تا آخر تقریباً تنها بود و در این میان، یکی دو کشور به خاطر اختلافاتی که با رژیم بعثی عراق داشتند، بهصورت خیلی کلی از ایران حمایت میکردند. اما امروز فلسطین وضع آن روز ایران را ندارد و یک جبهه منطقهای با قدرت و حتی حضور فیزیکی در جنگ، از فلسطینیها حمایت میکند. امروز پیشبینی نتیجه جنگ خیلی آسانتر از آن روز است چرا که جمهوری اسلامی در فاصله 1359 تا 1367 از حیث توانمندی اقتصادی و نظامی نسبت به وضع دشمن در مراتب ضعیفی قرار داشت در حالی که راهبرد ایران با توجه به بیاعتمادی به غرب و نهادهای آن، پایان دادن به جنگ از طریق اسقاط و تنبیه متجاوز بود. امروز اگرچه کماکان موازنه اقتصادی و تسلیحاتی در دو سوی ماجرا برقرار نیست و البته عجیب هم نیست و سطح تسلیحاتی رژیم غاصب، با توجه به اینکه کل تجربه علمی و تکنولوژیک نظامی بیش از 100 سال اخیر غرب و زرادخانههای اروپا و آمریکا در اختیار اسرائیل میباشد، حتماً بالاتر است و در منابع مالی هم با عنایت به توجه ویژه غرب به حفظ رژیم غاصب، از هیچ نوع حمایت مالی از آن دریغ ندارد، بالاتر است. این تفاوت در دوره هشتساله جنگ ایران و عراق هم در دو سطح تکنولوژی نظامی و منابع مالی وجود داشت و به همان دلایل که درباره تغییر فاز نظامی و مالی رژیم با جبهه مقاومت در جنگ غزه برشمردیم، موازنه به نفع رژیم عراق بود. منابع معتبر و آشکار عربی میگویند دولتهای عرب، برای حفظ رژیم عراق، در طول دوران جنگ نزدیک به 200 میلیارد دلار به او هدیه دادهاند و در واقع بیش از هزینه آن در جنگ، در اختیار او گذاشتهاند. در اختیار گذاشتن پایگاههای نظامی، بنادر و جزایر از سوی دولتهای سعودی، اردن و کویت هم باید به این فهرست حمایتهای اساسی اضافه کرد.
همانطور که گفته شد هر چند به هیچ وجه موازنه مالی و تسلیحاتی بین دو طرف برقرار نیست و تعجبی هم ندارد، وضع جبهه مقاومت از نظر تسلیحاتی و مالی بسیار بهتر از وضع تسلیحاتی و مالی ایران در دوران هشت ساله دفاع مقدس است. نکته اینجاست که فرمول پیروزی را توان مالی و سطح تسلیحاتی تعیین نمیکند؛ چرا که اگر قرار بود معادله جنگ با معادله تسلیحاتی و مالی یکی باشد، عراق باید در سال اول جنگ با ایران پیروز میشد و به اهداف خود میرسید. اما همه میدانند که نرسیده و پرونده جنگ به نفع آن بسته نشد. بررسیهای کارشناسی روند جنگ عراق و ایران و نتایج آن نشان میدهد چهار عنصر اهداف جنگی، روحیه، پایمردی و مشروعیت، در نهایت نتیجه جنگها را رقم میزنند. این موضوع برای واحدهای مقاومت در منطقه، یک افق روشن به حساب میآید و سبب اعتماد آنان به پیروزی نهائی خود میشود.
به میزان اعتمادی که دوران دفاع مقدس در عناصر جبهه مقاومت ایجاد کرده، رژیم غاصب صهیونیستی و حامیان آن را در وضعیت نگرانی قرار داده است. وقتی آنان نتوانند به معادله تسلیحاتی - مالی
دل ببندند و به تجربه دریافته باشند که عوامل تعیینکننده دیگری وجود دارند که در کنترل و سلطه آنان نیست، نگران میشوند. بر این اساس در طول یک سالی که از آغاز تهاجم رژیم غاصب به غزه میگذرد، هیچ محفل و رسانه آمریکایی یا اروپایی با قاطعیت از پیروزی ارتش اسرائیل در غزه صحبت نکرده است. بر این اساس میتوانیم بگوییم دوران دفاع مقدس بزرگترین پشتوانه جبهه مقاومت در مصاف با دشمنان خود میباشد. کما اینکه امروز عمده فرماندهان دوران نورانی دفاع مقدس در دسترس واحدهای مقاومت هستند و میتوانند در وضع مستشاری یا حتی عملیاتی از آنها استفاده نمایند.
امروز یک سال پس از حمله نظامی به غزه، رژیم روی لبنان تمرکز کرده است که از چند حیث قابل تجزیه و تحلیل میباشد؛ اینکه رژیم غاصب آشکارا اعلام میکند برای آرامسازی جبهه شمالی فلسطین، تمرکز عملیاتی خود را متوجه حزبالله لبنان کرده است، در واقع اعتراف به شکست است؛ چرا که اگر علیرغم یک سال جنگ، مقاومت غزه شکست خورده بود و یا در آستانه شکست بود، دلیلی بر لشکرکشی رژیم به شمال برای آرامسازی آن وجود نداشت. کاملاً طبیعی است که اگر اسرائیل بر مقاومت غلبه کرده بود، حزبالله شلیک به مناطق و نیروهای اسرائیلی را متوقف میکرد؛ چرا که هدف حزبالله از ورود به جنگ، فقط حمایت از غزه بود. نکته دیگر این است که اسرائیل در جایی طبل جنگ میکوبد که آن را تجربه کرده و به همین دلیل بعضی از شخصیتهای غربی، اقدامات اسرائیل در شمال را «احمقانه» خطاب کردهاند. رژیم غاصب اسرائیل در تاریخ خود دو بار از منطقه جنوبی لبنان گریخته است؛ یک بار در سال 2000 و بار دیگر در سال 2006 و امروزه اعتراف میکند قدرت حزبالله نسبت به 2006؛ 20 بار افزایش یافته و نیز وضع لبنان در مواجهه با حمله رژیم صهیونیستی به جنوب، از 2006 منسجمتر است. بنابراین اگر در ذهن مقامات اسرائیلی، حمله زمینی به جنوب لبنان، به عنوان مقدمه لازم برای تسلیم کردن مقاومت فلسطین نقش بسته، احمقانه است.
امروز سطح دفاعی رژیم اسرائیل از سطح تهاجمی آن گسترش بیشتری دارد و این در قواعد جنگی به معنای آن است که مخاطرات آن بیش از فرصتهای آن میباشد. توضیح آنکه در جریان آخرین جنگ رژیم اسرائیل با مقاومت لبنان یعنی جنگ 33 روزه، منطقه تهدید و آسیب اسرائیل از مرز شمال تا حیفا بود و بقیه مناطق، منطقه آفند رژیم به حساب میآمد. در جنگ 33 روزه، منطقه تهاجم نظامی اسرائیل همین منطقه امروزی بود و البته عمدتاً به سمت محدوده عمق 15 کیلومتری کشیده میشد. در جریان جنگ فعلی، محدوده پدافندی اسرائیل همه خاک فلسطین از ایلات در جنوبیترین نقطه تا نهاریا در شمالیترین نقطه است که مجموعاً حدود 18800 کیلومتر مربع میشود. این یعنی در این جنگ، اسرائیل سه برابر جنگ 33 روزه، ناگزیر به تمهیدات پدافندی است و میدانیم آن ارتشی که شدیداً درگیر پدافند باشد، قدرت آفندی مؤثری نمیتواند وارد گود کند. در اینجا رژیم به صورت انتحاری و با توسل به اقداماتی، مثل ورود به سیستم مخابراتی و بمباران مناطق مسکونی، که انجام آن آسان است، تلاش میکند تا ضعف خود را بپوشاند. اسرائیل از همین روش در غزه استفاده کرد و در حالی که هنوز نتوانسته حتی به اسرای خود دست پیدا کند، یهودیان ناامید از آینده را به تماشای ویرانههای غزه میبرد تا به آنان وانمود کند دشمن را بهطور اساسی از بین برده است! و حال آنکه هنوز هم روزی نیست که مقاومت غزه از چندین نقطه به سوی ارتش رژیم شلیک نکند. تاکتیک کنونی اسرائیل سرپوش گذاشتن بر ناکامیاش علیرغم سپری شدن یک سال از آغاز تهاجم به غزه است. در حالی که مقاومت، در فضای بهتری چشم به شکست سیاستهای رژیم دوخته است. وحدت لبنانیها پس از شروع دور جدیدی از شرارتهای رژیم اسرائیل نشان داد، پایگاه حزبالله قویتر شده چرا با این وجود و علیرغم وقوع بعضی رخدادهای تلخ، مقاومت احساس آرامش نکند؟
پیامی که به موقع مخابره نشد!
حامد رحیم پور
ابراز تمایل آقای عراقچی نسبت به مذاکرات برای آنان که از مذاکرات آقای باقری مطلع هستند، واقعا عجیب است. ایشان حتما به خوبی از جریان مذاکرات سال ۱۴۰۰ و ۱۴۰۱ و امتیازات ردوبدل شده مطلع هستند که درنهایت به نتیجه نرسید و در آخرین لحظات آمریکا حاضر به توافق نشد. اما بازهم این تصور وجود دارد که با تغییر تیم مذاکرهکننده ممکن است طرف مقابل علاقهمند به توافق بشود. حال اینکه اساسا به نفع آمریکاست که ایران را دقیقا در همین شرایط فریز نگه دارد. از طرفی میداند ایران به دلایل مختلف به سمت سلاح هستهای نمیرود. ثانیا اسرائیل سعی دارد تا یک به یک دستهای جبهه مقاومت را تضعیف یا نابود کند. ثالثا هدف اصلی آمریکا نسبت به «کلنگی کردن ایران» در همین وضعیت بدون مشکل اتفاق میافتد. در همین فرایند یکی از کارتهای چین (یعنی ایران) کنترل میشود. با این توضیحات چرا باید برای توافق مذاکره کند؟ اتفاقا عاقلانهترین کار برای آمریکاییها مذاکره با ایران برای مذاکره است. یعنی تلف کردن وقت برای عبور از نقطه مهم انتخابات نوامبر؛ آیا آقایان عراقچی و ظریف متوجه هستند که دولت بایدن اساسا امکان به توافق رسیدن قبل از انتخابات را ندارد؟ درواقع دموکرات ها امکان فروش توافق به هیچ شکل ممکن به داخل را ندارند و اتفاقا ابزاری برای فشار ترامپ و گروههای صهیونیستی تولید میکنند. بعد از انتخابات هم که هنوز معلوم نیست چه کسی پشت میز نشسته اما قطعی است که هرکدام به قدرت برسند برای سال آخر برجام فشاری شدید به ایران خواهند آورد. حالا راهحل چیست؟ مذاکره نکنیم؟ خیر. باید مذاکره کنیم اما قبل از آن باید فهم کنیم مذاکره برای توافق حقوقی مثل برجام به هیچ درد ما نمیخورد و فهم کنیم نفع آمریکا در طولانی کردن مذاکرات است. بعد از آن باید ایدههای مشخصی برای مجبورکردن آمریکا به توافق تولید کنیم. امروز مسیر اقتصاد سیاسی کشور همان چیزی است که آمریکا لازم دارد. حتی فروش نفت در میزان بالا به نفع آمریکا در قضیه جنگ اوکراین است. لذا فروش نفت در شکلی دیگر (خارج از حیطه امنیتی آمریکا که توضیح مفصلی دارد) یا گرفتن چابهار از هند و دادن آن به چین یا بازکردن مسیر شرقی به سمت روسها به جای مسیر غربی و ساختن هرچه سریعتر خط آهن شلمچه-بصره و... میتواند بخشی از این ایدهها باشد. سپس باید خواستهها از مذاکرات با آمریکا هم مشخص باشد. یعنی به جای عبارت کلی و بیمعنی «رفع تحریمها» به دنبال انتفاع اقتصادی باشیم. باید طرحهای واقعی و روی زمین و قراردادهای قابل اجرا با کشورهای ذیل آمریکا که هم سرمایهگذاری است و هم انتقال فناوری را به عنوان خواسته از آمریکا فهرست کنیم. این کار نیاز به ایدهپردازی خارج از وزارت امورخارجه دارد. خلاصه اینکه لطفا ایده اشتباه «چون تحریم شدیم، از اقتصاد جهانی اخراج شدیم» را کنار بگذارید. موضوع برعکس است. چون در دوران اوباما و با آمدن نفت شل، امکان حذف نفت ما از بازار جهانی وجود داشت (و باید حذف میشد تا نفت شل آمریکا جای آن را در بازار بگیرد) ما تحریم شدیم. البته موضوعات سیاسی و ایدئولوژیک هم بسیار موثر بود و ترکیب این عناصر باهم به این وضعیت منجر شد. گزاره درست این است که «چون نقش سابق خودمان در اقتصاد بینالملل را از دست دادیم، توانستند ما را تحریم کنند. پس باید دوباره نقشی برای خودمان ایجاد کنیم.» نفع آمریکا قطعا در عدم ایجاد این نقش جدید برای ایران است.∎
مصطفی قربانی
مقام معظم رهبری در دیدار پیشکسوتان و فعالان دفاع مقدس و مقاومت با اشاره به اینکه دشمنی ابرقدرتها با انقلاب مردمی بینظیر ایران، به دلیل غیرقابل تحمل بودن تفکر نوین و پیام این انقلاب برای آنها بود و به همین خاطر، منتظر فرصت حمله به ایران بودند، به اظهارات برخی در داخل کشور مبنی بر اینکه جمهوری اسلامی با همه دنیا بد و قهر است، اشاره کرده و فرمودند: «اگر مقصود آنها، قطع ارتباطات سیاسی و اقتصادی با دنیا است که به وضوح خلاف واقع است چراکه امروز با کشورهایی در ارتباط و تعامل هستیم که نیمی از مردم دنیا در آن کشورها زندگی میکنند، اما اگر منظور از قهر بودن، مخالفت با نظم سیاسی نظام سلطه است، این حرف درست است و ما همچون اول انقلاب با نظام سلطه که امروز غربیها و در رأس آنها امریکا قرار دارد، صریحاً مخالف هستیم و این مخالفت را اعلام میکنیم.»
در تبیین این بخش از بیانات مقام معظم رهبری باید گفت که نوع نگاه و راهبرد جمهوری اسلامی ایران در برابر سایر کشورها مبتنی بر «تعاملگرایی ضدنظام سلطه» است؛ بدین معنا که در عین تلاش برای تعامل سازنده با نظام بینالملل و استفاده از امکانات خارجی برای پیشرفت کشور، قواعد ظالمانه حاکم بر آن را نمیپذیرد و خواهان هویتطلبی اسلامی و برابری حقوقی و آزادی برای همه ملتها، در چارچوب این نظام است. بنابراین، این گفتمان در عین دور ماندن از «انزواگرایی» و روی آوردن به «تعاملگرایی»، درصدد شالودهشکنی و واسازی نظم حاکم بوده و نسبت به هنجارهای حاکم بر این نظم، ایستار «مقاومانه» دارد. براین اساس، تعاملگرایی ضد نظام سلطه، گفتمانی تعاملی - تقابلی (تهاجمی) است که با ارزیابی انتقادی نسبت به نظام بینالملل، تعامل با کشورهای غیرمتخاصم و مشروع و تهاجم در مقابله با خصم را پی میگیرد. در چارچوب این گفتمان است که تعامل با ظلمستیزی، سلطهستیزی و مقاومت همنشین میشود. درواقع، در این گفتمان، تعامل اصالت دارد، اما سلطهپذیری فاقد اصالت است و در مواردی که داعیههای سلطهگرانه وجود داشته باشد، هیچ ارادهای برای تسلیم وجود ندارد.
نکته مهم در اینجا این است که گفتمان مذکور، استقلال را با پیشرفت، انقلابیگری و استکبارستیزی را با تعامل سازنده با دنیا در تضاد نمیبیند و از این جهت، این گفتمان، ترسیمگر راهی نوین در سیاست بینالملل و متفاوت از گفتمانها و الگوهایی است که در آنها به بهانه تعاملگرایی، مقاومت در برابر ظلم سردمداران نظام بینالملل را نادیده و استقلال خود را زیر پا میگذارند.
واقعیت مسلم هم این است که جمهوری اسلامی واقعاً درصدد تعامل سازنده با دنیا به استثنای رژیم نامشروع صهیونیستی است و حتی در ارتباط با کشورهایی، چون امریکا، جمهوری اسلامی خواهان مدیریت و بلکه حذف مخاصمات با این کشور است، اما از ابتدای پیروزی انقلاب تا کنون، امریکا هیچ ارادهای برای تعامل متقابل و محترمانه با جمهوری اسلامی ایران نداشته است. شاهد مثال در این زمینه، بیاعتنایی امریکا به همه اقدامات اعتمادآفرین ایران در برابر امریکا است، از کمک به آزادی گروگانهای غربی و امریکایی در لبنان تا کمک به امریکا در تشکیل دولت انتقالی افغانستان و تعلیق داوطلبانه فعالیتهای هستهای از سوی ایران و در نهایت، اجرای زودهنگام تعهدات برجامی از سوی ایران. بنابراین، جمهوری اسلامی در تنظیم روابط خارجی خود در مقام یک بازیگر عقلانی ظاهر میشود که همواره به تعامل توجه دارد، اما ضدسلطه و سلطهگری است. بنابراین، اگر قضایایی مانند رابطه با امریکا، به نتیجه نمیرسد، مقصر جمهوری اسلامی نیست، بلکه مقصر امریکا میباشد که با سلطهگری نه درصدد تعامل که درصدد تسلیمسازی جمهوری اسلامی در برابر خود است. اتفاقاً الگوی عملی امریکا در قبال جمهوری اسلامی در تعارض کامل با موازین بینالمللی همچون رعایت احترام متقابل و ضرورت پایبندی به تعهدات است.
رکن روانی مذاکرات برجامی
محمد اسماعیلی
اکثر مقامات جمهوری اسلامی ایران که جهت برگزاری هفتادونهمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد به آمریکا سفر کردهاند، رسما نسبت به ضرورت آغاز دوباره مذاکرات برجام سخن به میان آورده و با اشتیاق فراوان، احیای برجام را مقدمهای بر مذاکرات حول سایر موضوعات مورد مناقشه غرب با ایران عنوان کردهاند.
تکرار چندینباره چنین گزارهای از سوی مقامات مختلف دولت کمتر از یک هفته، نمایانگر اشتیاق زایدالوصفی است که میتواند پیامدهای غیرقابلجبرانی را برای کشور در عرصه بینالمللی با خود به همراه بیاورد. این نوع نگرش، دستگاه محاسباتی غرب را به این باور میرساند که ایران فراتر از آنچه تصور میشود در شرایط بغرنج اقتصادی، تجاری، سیاسی و حتی نظامی بهسر میبرد و چنانچه مقامات رسمی دولت جو بایدن در ماههای پایانی عمر خود، تظاهر به بیتوجهی نسبت به این درخواست را ادامه دهند، چند هدف میانمدت و بلندمدت را محقق خواهند ساخت؛ نخست آنکه نسبت به درخواستهای طرف ایرانی استراتژی سکوت و بیتفاوتی را در پیش گرفته و در مرحله بعد برای آغاز مذاکرات با طرف ایرانی، پیششرط تعیین کنند. میل طرف ایرانی باعث خواهد شد که پیششرطهای حداکثری طرف مقابل پذیرفته شود چراکه به زعم آنها، امروز مذاکره با غرب و حل مناقشات، تنها خواسته یک جریان خاص در داخل ایران نیست و یک باور اجتماعی است. مذاکرات با چنین مقدمهای، نقطه مطلوب طرف مقابل است چراکه ولع نسبت به اصل و نفس مذاکره، طبیعتا موضع ضعف را با خود به همراه دارد چراکه اصولا در چنین شرایطی «توافق به هر قیمتی» هدف است. موضع ضعف میتواند منجر به کسب امتیازات فراتر از حد تصور از مذاکرهکنندگان ایرانی شود و تعهدات مالایطاق را به همراه داشته باشد؛ با این رویکرد حقوقی که «تعهدات کلی و مبهم (ذهنی)» به طرف ایرانی داده شود و «تعهدات عینی و منجز» اخذ شود. بهزعم طرف مقابل، پذیرش مذاکرات با چنین مقیاس و کیفیتی میتواند مقدمه تحدید قدرت موشکی و منطقهای نیز باشد؛ البته به شکلی متفاوتتر از گذشته. در شرایطی که طی هفته اخیر رژیم اسرائیل، اصول حقوق بینالملل نظیر احترام به تمامیتارضی کشورها و منع توسل به زور را با حمله به جنوب لبنان، بیش از گذشته زیر پا گذاشته، اظهار نیاز فراوان نسبت به احیای برجام، این تلقی را در دستگاه محاسباتی غرب ایجاد میکند که ایران در موضع ضعف بوده و میتوان با اهرم فشار نظامی و تهدیدات برآمده از آن، ایران را علاوه بر برجام، به پای میز مذاکرات موشکی و منطقهای نیز کشاند. «عدم نشان دادن اشتیاق به مذاکره» از اصول اولیه و بدیهی مذاکره آن هم در سطح بینالمللی است که نقطه مقابل آن میتواند پی بردن طرف مورد مناقشه به ضعف و ناتوانیهای احتمالی و تنگتر کردن حلقههای فشاراقتصادی و سیاسی باشد. شکلگیری مذاکره و توافق با چنین رویکردی، قدرت چانهزنی را به حداقل ممکن کاهش، سایه جنگ فرضی را ایجاد، تحریمهای بینالمللی را توسعه و موجب از کف رفتن کارتهای بازی میشود که هرکدام آنها به تنهایی میتواند سرنوشت یک مقاولهنامه یا توافق بینالمللی را تغییر بدهد. در مذاکرات گذشته نیز طرف مقابل در مقابل شور و شعف فراگیر طرف ایرانی، به جای مذاکرات متوازن و اجرای تعهدات متناظر، «نیاز»هایی را بهعنوان «امتیاز» جاگذاری کرد.
چراغ سبز پزشکیان به صلح در نیویورک
امین جمشیدزاده
موفقیت در حل مسئله نه تنها تابع نوع راهبرد تجزیه مسئله و عناصر آن است بلکه به نحوه بازنمایی مسئله نیز بستگی دارد. گاه بازنمایی گزارهای سودمند است و بعضی وقتها نیز بازنمایی دیداری یا تجسمی، کارآمدتر است. برای نمونه، مسأله زیر را در نظر بگیرید؛ یک روز صبح، درست هنگام طلوع آفتاب، راهبی راه افتاد که از کوه بالا برود. کوره راه باریکی به عرض تقریباً نیم متر مثل ماری بر تنه کوه میپیچید و به معبدی در قله کوه ختم میشد. راهب با سرعتی ناهمسان راه میرفت و بارها میایستاد تا نفسی تازه کند. سرانجام اندکی مانده به غروب آفتاب به معبد رسید. چند روزی را در معبد گذراند؛ آنگاه یک روز هنگام طلوع آفتاب، از همان راهی که آمده بود، سفر خود را به پایین کوه آغاز کرد. باز هم با سرعت ناهمسانی راه میرفت و بارها سر راه توقف میکرد. البته در مقایسه با زمانی که از کوه بالا رفته بود، هنگام پایین آمدن به طور متوسط با سرعت بیشتری حرکت میکرد. حالا مخاطبان روزنامه پاسخ دهند در طول کوره را نقطهای وجود دارد که راهب در رفت و برگشت خود، دقیقاً سر ساعت واحدی از روز از آنجا رد شده است.« مسلماً وقت معینی از روز به معنای- سر ساعت واحد- نتواند بود؛ به خاطر یکنواخت نبودن سرعت حرکت در هیچ شرایطی، در واقع زمان و مکان معینی مطرح نیست؛ فقط راهب دو بار از نقطهای میگذرد و این نقطه نیز مسلماً ثابت نمی تواند باشد؛ رهبران جهان برای نخستین بار از زمان آغاز جنگ بین اسرائیل و نیروهای حماس در نوار غزه و شروع حملات هوایی مرگبار در لبنان؛ به نیویورک آمدهاند، هیچ رویداد دیگری در سپهر سیاست جهان و عرصه سیاست بینالملل نمیتوان آدرس داد و سراغ گرفت که به اندازه مجمع عمومی سازمان ملل متحد بتواند مقامات عالی رتبه دنیا را در طول یک هفته به یک محل بیاورد. در مجمع امسال سازمان ملل متحد که از ۲۴ تا ۳۰ سپتامبر « ۳ تا ۹ مهر ۱۴۰۳» در حال برگزاری است؛ ۷۶ نفر از سران حکومتی، ۴۲ رئیس دولت، چهار معاون رئیس جمهور، دو ولیعهد، ۹ معاون نخست وزیر، ۵۴ وزیر، ۱ معاون وزیر، ۶ نفر از رؤسای هیئتهای دیگر سخنرانی کردند و یا تا ۹ مهر بقیه نیز به ایراد مواضع و دیدگاههای خویش خواهند پرداخت.
مسعود پزشکیان رئیس جمهوری ایران در نخستین حضور و اولین نطق خود در نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد در اولین سال ریاست جمهوری اش گفت:« صلح و امنیت در جهان مستقر نخواهد شد، مگر اینکه حقوق همه انسانها، جوامع و ملتها در چارچوب عدالت و انصاف رعایت شود. پزشکیان عصر سه شنبه، به وقت شرق آمریکا در جریان سخنرانی خود در هفتاد و نهمین نشست سالانه مجمع عمومی سازمان ملل متحد پرسید« آیا علت جنگ و خونریزی که در دنیای امروز در جریان است، غیر از این است که متجاوزی به حقوق دیگران تجاوز کرده، حقوق ملتی را نادیده گرفته؛ تبعیض و نابرابری را اعمال کرده، گروهی را در ضعف و عقب ماندگی نگه داشته و حق و حقوق دیگران را نادیده انگاشته است، تا زمانی که بیعدالتی، ظلم، زیاده خواهی، فقر و جهل در منطقه حاکم باشد، جنگ و خونریزی ادامه خواهد داشت؛ پزشکیان با بیان اینکه مردم ایران در انتخاب او به« شعار محوری وفاق ملی» رأی دادند، گفت من قصد دارم بنیانهایی استوار برای ورود کشورم به عصر جدید و نقش آفرینی سازنده و مؤثر در نظام در حال ظهور جهانی پایه گذاری کنم؛ موانع و چالشها را برطرف کنم و مناسبات کشورم را بر اساس ملزومات و واقعیتهای دنیای امروز سازماندهی کنم؛ جامعه جهانی باید فوراً خشونت را متوقف کند و هرچه زودتر آتش بس دائمی برقرار شود و وحشیگری دیوانه وار اسرائیل در لبنان، پیش از آنکه منطقه و جهان را به آتش بکشاند، متوقف شود. پزشکیان با اشاره به تهدیداتی که ایران با آنها مواجه بوده است، گفت ما به تجربه آموختهایم که تنها میتوانیم به مردم و توانمندیهای بومی خود متکی باشیم و ایران مصمم به تأمین و تضمین امنیت خود است و نه ایجاد ناامنی برای دیگران؛ خواهان صلح برای همه هستیم، ما خواستار صلح و امنیت پایدار برای مردم اوکراین و روسیه هستیم.
ایران ضمن مخالفت با جنگ و تأکید بر لزوم توقف سریع درگیریهای نظامی در اوکراین، از هرگونه راه حل صلحآمیز حمایت میکند و این بحران تنها از طریق گفت و گو خاتمه پیدا میکند. رئیس جمهور ایران در سخنرانی خود خطاب به حاضران در نشست، گفت که به تاریخ معاصر منطقه نگاه کنید ایران، هرگز آغازگر هیچ جنگی نبوده و تنها در برابر تجاوز دیگران قهرمانانه از خود دفاع کرده و متجاوزان را پشیمان ساخته است؛ ایران، سرزمین هیچ ملتی را اشغال نکرده و چشم به منابع هیچ کشوری نداشته و بارها برای ایجاد صلح و ثبات پایدار در منطقه طرحهای گوناگون به همسایگان و مجامع بین المللی پیشنهاد کرده است. دکتر مسعود پزشکیان که باسوادترین رئیس جمهور دنیا-فوق تخصص قلب و استاد تمام در رشته خویش- در ادوار گذشته تا مقطع کنونی« هفتاد و نهمین اجلاس سالانه مجمع عمومی سازمان ملل متحد» محسوب شده و بشمار می رود؛ در ادامه گفت که برای داشتن یک منطقه قوی باید به چند اصل توجه کرد؛ او گفت اول اینکه بپذیریم همسایه هستیم و به لطف همسایگی همواره در کنار هم باقی خواهیم ماند، حضور قدرتهای خارجی در منطقه، موقتی و منشاء بیثباتی است. پزشکیان با بیان اینکه برون سپاری امنیت به کشورهای فرامطقهای به سود هیچ یک از کشورهای منطقه نیست، به دومین اصل اشاره کرد و گفت نظم جدید منطقه، باید فراگیر و به سود همه همسایگان باشد؛ نظمی که منافع تک تک کشورهای همسایه را تأمین نکند نمیتواند پایدار باشد؛ سومین اصلی که رئیس جمهور جدید ایران در این مورد به آن اشاره کرد این بود که کشورهای همسایه و برادر نباید منابع ارزشمند خود را در جهت رقابتهای فرسایشی و مسابقه تسلیحاتی هدر دهند، منطقه ما از جنگ، تنش های فرقه ای، تروریسم، افراط گرایی، قاچاق مواد مخدر، کمبود آب، بحران پناهندگی و مداخلات خارجی رنج می برد؛ پزشکیان با اشاره به توافق برجام گفت که ایران و قدرتهای جهانی با نگرش فرصت محور به برجام دست یافتند و ما در برابر شناسایی حقوق ایران و رفع تحریمها، بالاترین سطح از نظارتها در حوزه هستهای را پذیرفتیم، اما خروج یک جانبه ترامپ از برجام؛ نشانگر دیدگاه تهدید محور در عرصه سیاسی و نگاه قدرت محور در عرصه اقتصادی بود؛ تحریمهای یک جانبه مردم را هدف قرار داده و در پی نابودی بنیانهای اقتصادی ایران است و هدف امنیتیسازی ایران است و نتیجه آن ناامنی همگان است؛ سیاست فشار حداکثری زمانی علیه ملت ایران به کار گرفته شد که ایران به گواهی آژانس بینالمللی انرژی اتمی به تمامی تعهداتش در برجام پایبند بود.
رئیس جمهور ایران با این اوصاف گفت که تهران آماده تعامل با اعضای برجام است؛ البته اگر تعهدات برجامی به طور کامل و با حسن نیت اجرا شود، میتوان در مورد دیگر مسائل هم وارد گفت و گو شد. رئیس جمهور ایران در بخش پایانی سخنان خود در هفتاد و نهمین نشست سالانه مجمع عمومی سازمان ملل متحد خطاب به همه دولتهایی که راهبردی- غیرسازنده- در قبال ایران در پیش گرفتهاند؛ گفت« ما میتوانیم از این محدودیتها فراتر رویم و دوران جدیدی را آغاز کنیم؛ این دوران جدید با به رسمیت شناختن دغدغههای امنیتی ایران و همچنین کار مشترک بر سر مسائل مشترک شروع میشود و ایران آمادگی دارد برای ساختن دنیایی بهتر با قدرتهای جهان و همسایگانش مراودات اقتصادی،اجتماعی، سیاسی و امنیتی مؤثر و از جایگاه برابر داشته باشد.
فاجعه طبس و خواست اجتماعی برای تغییر
ترانه یلدا
معدن جای خوبی نیست. بیهوا در عمق زمین، کارگران تمام روز به کار مشقتبار مشغولاند. معادن، سرچشمه ثروتاند و نیز پر از خطراتی مهیب. انفجارها، ریزشها و شرایط نامناسب کار، همیشه جان کارگران را تهدید میکند. با این حال، در دنیای سرمایهداری، به جای بهبود شرایط، سودآوری و بهرهبرداری از این منابع در اولویت قرار میگیرد و جان انسانها به سادگی قربانی میشود. فاجعه طبس در نوع خود نه اولی بوده و نه آخری خواهد بود، بهخصوص در کشور ما که سطح تکنولوژی مرتبا تنزل پیدا کرده است. اما بیتفاوتی جامعه نسبت به مرگ کارگران معدن، یک درد عمیق است، اگرچه شکی ندارم که تکتک ما از این حادثه و مرگ دهها معدنچی شجاعمان آزرده شدهایم. معمولا سنتی هست که پس از وقوع چنین حوادثی گزارشی ملی از سوی خبرگان طراز اول کشور و مستقل از دولت تهیه میشود. هدف از تهیه این گزارش آن است که از چنین حوادث سهمگینی درس گرفته شود تا دیگر بار تکرار نشوند. خروجی چنین گزارشی تعیین مقصر نیست، آن وظیفه دستگاه قضاست، بلکه هدف از تهیه چنین گزارشی، واکاوی زنجیره علتهایی است که منجر به چنین حوادثی میشوند. متأسفانه حوادث معدنی در ایران پرتکرار است. این روزها شنیدیم که با وجود تکرار حوادث فاجعهبار با تلفات بالا متأسفانه تاکنون در مورد بسیاری از آنها گزارش ملی تهیه نشده است. هر بار عواطف ملت آزرده میشود و سپس همهچیز به دست فراموشی سپرده میشود. در بحث مربوط به حادثه طبس دکتر عباس آخوندی، وزیر اسبق راه و شهرسازی، اولین پیشنهاد تهیه گزارش ملی معدن طبس را توسط گروهی مستقل از دولت و ذینفعان معدن ارائه داد. او با نگاهی گسترده و مسلط بر مسائل جامعه، اقتصاد و سیاست گفت: «اجازه دهید بیپرده خدمتتان عرض کنم. عرصه قدرت عرصه انحصار است. هیچ قدرت انحصاری اقدام به اصلاح هیچ امری نمیکند مگر اینکه با خواست جمعی مؤثر مواجه شود. بنابراین، درباره همین موضوع هم، تا آگاهی عمومی و خواست اجتماعی به صورت یک نیروی مؤثرِ خواهان تغییر ظاهر نیاید، هیچ دلیلی ندارد که قدرت ابتدابهساکن دست به اصلاح بزند. میخواهم توجه شما را به فرایند اصلاح جلب کنم. اصلاح تنها در صورت «اراده جمعی برای اصلاح» محقق میشود و نه بالعکس». این صحبت مهم بود و همه با دکتر آخوندی موافق بودیم، اما نمیدانیم دامنه این قدرت تا کجاست و تأثیرپذیری آن از آرای نگران مردم چگونه محقق میشود؟
آخوندی یادآور میشود: سال ۱۳۹۵ بود که پس از حادثه پلاسکو گزارش ملی درباره آن تهیه شد. تعدادی از متخصصان مختلف در حوزههای سازه، آتش، حقوق، بیمه، مدیریت بحران، مسائل اجتماعی و دیگر تخصصهای مرتبط با رئیسجمهور معرفی شدند و حکم گرفتند. گزارش این کمیتهها به صورت کتابی چاپ شد و در دسترس مردم نیز قرار گرفت. نتیجه رسانهایشدن نتایج آن (و نیز اعتراضات کسبه پلاسکو)، بازنگری در بسیاری از آییننامههای سازهای و آتش و نگهداری و... بود و سپس احداث دوباره ساختمان پلاسکو در همان مکان و در همان ابعاد اولیه.
همچنین لیستهای مختلفی از ساختمانهای دارای مشکلات سازهای و... در شهر تهران تهیه شد که به دلیل نپرداختن صداوسیما به آن، کل جریان موجب افزایش آگاهی عمومی و تغییر رویکرد نشد.
حال میتوان پرسید که این گزارش ملی معدن طبس چگونه باید تهیه شود که با حمایت مردمی همراه شود و به حرفی فنی- بوروکراتیک محدود نماند!؟ چطور خواهیم توانست تولید را در کنار ایمنی جان کارگران، بهخصوص در معادن و صنایع سنگین مطالبه و رعایت ضوابط ایمنی HSE برای محیطهای کارگری پرخطر را تضمین کنیم؟ بدون شک مهمترین نکته یافتن جواب علل واقعی بروز حادثه است و بهرهگیری از آن برای جلوگیری از وقوع حوادث بعدی. تازه، پیشنهادهای بازدارنده یا ایجابی باید ظرفیت تبدیل به آییننامه و دستورالعمل داشته باشند تا ضمانت اجرای قانونی بیابند و متخلف در مراحل بعدی مورد پیگرد قرار گیرد. متخصصان معدن میگویند اگر گاز در کناره و اطراف لایههای معدن باشد، متوجه گاز میشوند و از طریق دستگاه تهویه گاززدایی میشود! اما اگر گاز درون لایههای درونی معدن باشد، انفجار رخ میدهد! بعد از بررسی کارشناسی، باید دید مشکل از دستگاه تهویه بوده که در این صورت مسئولان معدن مقصر هستند! اگر از لایه درونی معدن باشد، حادثه و اتفاق است!
ما در سال ۹۶ حادثهای در معدن زمستان یورت داشتیم که ۴۳ نفر از هموطنانمان را به کام مرگ کشید و برایش گزارشی مفصل تهیه شد. حالا باید پرسید تهیه و تدوین گزارش این حادثه چه تغییری در فرایند معدنداری و قوانین استخراج معدن ما ایجاد کرد؟
در هر صورت فاجعه امری گروهی و اجتماعی است و باید به صورت اجتماعی درسآموزی شود تا مجدد رخ ندهد. برای درسآموزی جمعی نقش نهادهای مدنی و حرفهای، رسانه و افکار عمومی فوقالعاده مهم هستند. تقلیل بررسی حادثه به مقصریابی، به نحوی فرار از عبرتگیری جمعی است.
اگر رویکرد سیاسی محور دولت به اهمیتدادن به زندگی واقعی مردم کشور بازگردد و زندگی ما در جهت توسعه فرهنگی- اقتصادی- اجتماعی حرکت کند، اگر تولید عاقلانه سازماندهی شود، خیلی چیزها تغییر خواهند کرد! و البته که مجموعه عوامل اداری، فنی، ابزار، سرمایه، آموزش، کنترل، مدیریت و... باید دست به دست هم دهند تا ما این عقبافتادگی مزمن را جبران کنیم. بسیاری معتقدند تا وقتی دولت به جای نظارت، خودش مستقیما مجری باشد یا تصدیگری دولتی را تعمیق و ترویج کند، هیچ تغییری در وضع موجودمان نخواهیم داشت. من امیدوارم با روزنههای امید به واسطه دولت جدید این امر محقق شود!
مسعود پیرهادی
یک. چند روز پیش، پاسخ رهبر حزبالله لبنان به احتمال تجاوز زمینی رژیم صهیونیستی یک جمله بود: امیدوارم بیایند، منتظرشان هستیم.
دو. نتانیاهو همچون گرفتاری که هر چه دست و پا میزند بیشتر در باتلاق فرو میرود، جنگ را علیه مردم لبنان شروع کرد. حزبالله که چندی پیش در ماجرای پیجرها آسیب هم دیده بود، شدت پاسخها به حملات ددمنشانه رژیم صهیونیستی را بیشتر کرد و بهصورت جدیتری وارد جنگ شد.
سه. این ویژگی اختصاصی سید حسن نصرالله و رزمندگان مقاومت لبنان است که هر سال و هر ماه، برگ جدیدی برای بازی کردن و تاکتیکی برای غافلگیر کردن دارند. مثلا نکتهای که کمتر در تحلیلها آمده آن است که این بار ارتش اسرائیل برای اولینبار است که از نیروی دریایی استفاده نمیکند. چرا؟ چون در جنگ ۳۳ روزه که آخرین نبرد سخت حزبالله و اسرائیل بوده، حزبالله با موشکهایی که هیچکس فکرش را نمیکرد ناوچههای ساعر ۵ با همه سرنشینانش را به قعر دریا فرستاد. همین باعث شده که هیچ ناو یا ناوچهای در این چند روز به سواحل لبنان نزدیک هم نشود.
چهار. ارتش رژیم صهیونیستی اهل جنگ مردانه نیست و تنها نقطه تفوقش، بمباران هوایی بیپناهان است، اگرنه در جنگ زمینی هیچ مزیتی نسبت به حزبالله ندارد. کسی چه میداند، شاید غافلگیری اینبار حزبالله، رونمایی از سامانههای ضدهوایی باشد. این یعنی آخرین تیر خشاب اسرائیل هم به سنگ خواهد خورد.
پنج. علاوه بر تمهیدات پدافندی، حزبالله در حوزه آفند چه کرده است؟ سرزمینهای اشغالی از منظر سطح بسیار کوچک است. پیش از این حزبالله با شلیکهای پیاپی انواع راکت و پرتابه و موشک، تخلیه نواری به عمق ۱۰ کیلومتر در شمال اسرائیل را به این رژیم تحمیل کرده بود. این بار و در واکنش به تجاوزهای اخیر رژیم، حزبالله تخلیه نواری ۵۰ کیلومتری از جمعیت را دنبال میکند و عمق حملات را افزایش داده است. این یعنی حدود یکسوم سرزمینهای اشغالی از سکنه خالی خواهد شد.
این در حالی است که نتانیاهو وعده داده بود از ابتدای اکتبر، فرزندان صهیونیستها در مدارس خودشان تحصیل را شروع خواهند کرد!
شش. خلاصه آن که حزبالله که ۱۸ سال پیش در جنگ ۳۳ روزه اسرائیل را تحقیر کرده بود، این بار هم به اذن الهی رژیم سفاک را در هم خواهد کوبید. نصر نهایی حزبالله، دیگر تنها مستظهر به نشانههای الهی نیست، بلکه هر ناظر مطلعی هم به آن واقف است.
خدا به ما تقلب رسانده؛ ما جواب آخر سؤالات پیچیده را از قبل میدانیم؛ الا ان حزبالله هم المفلحون. حزبالله پیروز بوده و پیروز خواهد بود.
مهرههای ایرانی پروپاگاندای اسرائیلی
محمد رستمپور
20 دسامبر 2020، سیدجواد نصرالله، فرزند دبیرکل حزبالله لبنان، بدون اطلاع قبلی و از طریق یکی از فعالان رسانهای مرتبط با حزبالله اعلام کرد سخنان مهمی در یک گفتوگوی آنلاین ایراد خواهد کرد. سید جواد بهرغم جایگاه و موقعیت حساس خود، ظهور و بروز رسانهای کمرنگ و کمشماری دارد. سید جواد در این گفتوگو تصریح کرد پدرش سیدحسن نصرالله اعتقاد دارد باید هر گونه تعامل با حسابهای کاربری رژیم صهیونیستی، حتی در مخالفت به شکل کامنتگذاری یا نقلقول (کوت) را به صفر رساند. سیدحسن از یک جنگ فرهنگی سخن میگفت که در آن، هر شکل مواجهه با این حسابها، به نوعی ضریب دادن به عملیات و تأثیرگذاری آنهاست. این بیان دبیرکل حزبالله، شاید ترجمان مجازی همان سخنی باشد که سیدحسن نصرالله چند سال پیش از آن گفته بود: «ما، دولت که هیچ، کشور که هیچ، قریه که هیچ، ما طویلهای هم به نام اسرائیل نمیشناسیم، حتی اگر همه دنیا آن را به رسمیت بشناسد».
برخلاف این بیان، همچنان کاربران پرشماری از نیروهای دغدغهمند ایرانی هستند که در مخالفت و ابراز دشمنی با حسابهای کاربری رسمی و غیررسمی اسرائیل تلاش مجدانهای بهکار میگیرند تا کامنتها و اظهارنظرات صریحی داشته باشند. گمان اولیه آنان این است که با این اقدام، نقشه دشمن را نقش بر آب میکنند و اثرگذاری آن را کاهش میدهند. صرفنظر از آنکه مخالفت ایشان، شکلی از به رسمیت شناختن اسرائیل در محیط سکوهای خارجی باشد یا خیر؛ هر گونه تعامل با این حسابها، نوعی بازی کردن در زمین رژیم صهیونیستی است. برخی با ادعای عملیات روانی و تخصص رسانهای، حتی این حسابها را فالو میکنند. بررسی حساب توئیتری اسرائیل به فارسی نشان میدهد این حساب وزن و تمرکز خود را بر اختلافافکنی، تمسخر، توهین به مقامات و تشکیک در باورهای اعتقادی و میهنی ایرانیان گذاشته و حساب اینستاگرامی اسرائیل به فارسی با زبانی نزدیک به فرهنگ محاوره ایرانیان کوشش دارد مختصات اسرائیل را در حوزههای مختلف بویژه حوزههایی که در ایران به شکلی عمومی مورد تردید است، مانند توان نظامی در حوزه پدافندی یا موفقیتهای ورزشی ورزشکاران صهیونیست در میادین گوناگون و وجوه انسانی (!) از نظامیان اشغالگر را القا کند.
بر مبنای تفاسیر معتبری که از آیه بیست و چهارم سوره عبس قرآن کریم یعنی این کلمات نورانی که «فَلْیَنْظُرِ الاِنْسانُ إِلى طَعامِهِ» ارائه شده، میتوان گفت مطالعه، توجه، فالو کردن، ابراز مخالفت و هر شکلی از تعامل که در نقطه مقابل بیتوجهی و بیاعتنایی باشد، در درازمدت، محتوا را برای خواننده عادیسازی میکند و مرتبهای پیچیده از سفیدشویی را در ذهن او میکارد. به ویژه آنکه بدانیم از سالها پیش، طراحیهای استخراج راهبردهای عملیات روانی روی ایرانیان در دستور کار صهیونیستها قرار داشته و پشت این حسابهای کاربری، افسران آموزشدیده زبانشناسی نشستهاند که از هر کنش مخاطب، یک تکه از پازل ناواقعیتهایی برای سلب انگیزه دشمنی با اسرائیل را میسازند. علاوه بر این کاربران کنجکاو اما ناآگاه، انبوهی از کانالهای تلگرامی خبری وجود دارند که برای اثبات تمایز خود سراغ محتواهای شگفتانگیز و عجیبی میروند که با اندک بررسی و جستوجویی، نادرست بودن آنها آشکار میشود. برای نمونه، در رخداد تلخ انفجار پیجرها در جنوب لبنان، یک کانال تلگرامی با استناد به یک سند سری که از علائم و سربرگ و امضا و فونت و تاریخ آن، ساختگی بودنش آشکار بود، ادعا کرد تعداد جانباختگان در ماجرای انفجار، بسیار بالاتر از عدد اعلامی بوده و حتی یمنیها و ایرانیها و سوریها را نیز در برگرفته است. همچنین باید از ناشران فیکنیوز در زمینه مسائل منطقه بویژه کانالهای نظامینویس تلگرامی نوشت که به محض وقوع هر خبری، به منابع و اطلاعات دشمن استناد میکنند و با هیجانزدگی حماقتباری در تلاشند خود را به عنوان یک منبع خبری مورد وثوق جا بزنند. در مثال دیگری میتوان از توزیع تصویر ساختار فرماندهی حزبالله لبنان بعد از ترور سرشاخههای یگان ویژه رضوان حزبالله سخن گفت. پیام پنهان این تصویر که ساخته دشمن صهیونیستی است و کنار نام فرماندهان شهید، عبارت «حذف شده» (Eliminated) آمده، این است که دیگر چیزی از ساختار فرماندهی حزبالله باقی نمانده است. اما در استناد به منابع، تصاویر و محتواهای عملیات روانی رژیم صهیونیستی به همین جا ختم نمیشود. متأسفانه برخی وبسایتهای خبری رسمی و تحلیلگران سیاسی دقیقا همان ادبیات، واژگان و گزارههای دشمن صهیونی را به کار میبرند.
مشخص است جبهه مقاومت از تهران و بیروت گرفته تا غزه و صنعا، آن نظم تحمیلی ظالمانه استعماری غیرانسانی را بر نمیتابد و به دنبال آزادی، استقلال و عزت انسانها در هر گوشه جهان است و از این نظر است که در بیان دشمن این جبهه، کلمات و تعابیری توهینآمیز برای توصیف کنشهای مقاومت به کار میرود. ترجمه مستقیم این تعابیر، منتقلکننده همان معنایی است که اتفاقاً جلادها به دنبال ترویج و تثبیت آنند. مثلا وبسایت انتخاب به نقل از نخستوزیر اسرائیل اینگونه تیتر میزند: «حوثیها بدانند برای هر تلاشی برای آسیب رساندن به ما بهای سنگینی خواهند پرداخت». مشخص است این شکل از پرداخت رسانهای به مخاطب حس تحسین رژیم صهیونیستی را القا میکند. این غیر از بیتوجهی به کامنتهایی است که در پستهای تلگرامی این وبسایتها منتشر میشود.
به هر ترتیب، این ۳ شکل از عملیات رسانهای، یعنی تعامل با حسابهای کاربری اسرائیل به زبان فارسی، نقل اخبار رویدادها بدون راستیآزمایی و ترجمه مستقیم اظهارات مقامات صهیونیست، ۳ رویه نادرست و چهبسا مخرب رسانهای است که ذات و هویت جلادانه و کثافتبار و حیوانی رژیم صهیونیستی را پنهان میکند.