صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۲۲ مهر ۱۴۰۳ - ۰۵:۲۷  ، 
کد خبر : ۳۶۶۶۸۲

یادداشت روزنامه‌های یکشنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۳

خجالت نکشید شما هم به شکست اعتراف کنید، مکتب پویا و انسان‌ساز، همسایگان شمالی و مساله اسرائیل؛ یادداشت برخی از روزنامه‌های امروز می باشد.

رعناوین اخبار روزنامه کيهان در روز یکشنبه‌ ۲۲ مهر

خجالت نکشید شما هم به شکست اعتراف کنید 

حسن رشوند
«کاندولیزا رایس» وزیر خارجه دولت بوش در بحبوحه جنگ 33 روزه حزب‌الله لبنان با رژیم صهیونیستی در تابستان  2006(مرداد 1385) در حالی که هواپیماهای رژیم اشغالگر‌، تحت حمایت‌های آمریکا بمب‌های چند تنی خود را بر سر مردم مظلوم لبنان می‌ریختند، به منطقه سفر کرد و سرمست از تصور پیروزی صهیونیست‌ها‌، با هرگونه پیشنهاد آتش‌بس مخالفت کرد و جمله‌ای گفت که اکنون پس از 18 سال از آن تاریخ‌، حالا که به سن کهنسالی 70 سالگی رسیده‌، برای ناپختگی و توهّم خود در آن مقطع زمانی از بیان این جمله شاذ‌، باید خود را سرزنش کند. در آن شرایط که تصور می‌شد رژیم صهیونیستی دست برتر را در جنگ 33 روزه دارد‌، رایس برقراری آتش‌بس در جنگ 33 روزه را منوط به خلع سلاح حزب‌الله دانسته و گفته بود: «بحران اخیر و جنگ اسرائیل و حزب‌الله‌، درد زایمان تولد خاورمیانه جدید است.» البته بسیاری در همان زمان که رایس این جمله را گفت به او گفتند؛ از آنجا که رایس هیچ‌وقت تجربه درد زایمان را در طول عمرش نداشته‌، یا درد زایمان نمی‌داند چیست یا خاورمیانه- بخوانید غرب آسیا- را نمی‌شناسد! 
تحولات منطقه در طول این 18 سال نشان داد آن زایمانی که رایس به‌دنبال آن بود و رژیم کودک‌کش صهیونیستی برای رسیدن به چنین مولود نامبارکی انتظار می‌کشید‌، اتفاق نیفتاده که اگر اتفاق می‌افتاد و این فرزند ناقص‌الخلقه آمریکایی- صهیونیستی به دنیا می‌آمد بزرگ کردن آن تا ابد بر دوش کشورهای منطقه از جمله متحدان عرب واشنگتن بود! اما در رابطه با اتفاقاتی که در طول این دو دهه پس از جنگ 33 روزه در منطقه افتاد و نتوانست خواسته مثلث شوم آمریکایی- صهیونیستی- مرتجعین عربی را تحقق بخشد، نکات گفتنی زیادی است که بازخوانی آن دلیل شکست بزرگ خاورمیانه جدیدی که مقامات آمریکایی و صهیونیستی به‌دنبال آن بودند. 
1- پس از شکست صهیونیست‌ها در جنگ 33 روزه با ضرب شست سیدالشهدای مقاومت سید حسن نصرالله و مستشاری سردار مقاومت‌، شهید حاج قاسم سلیمانی در سال 2006‌، صهیونیست‌ها در لاک انزوا فرو رفتند و پس از آن‌، همه تلاش‌شان این بود تا بتوانند روحیه داخلی خود را با چنگ و دندان نشان دادن به جریان مقاومت با حمله به غزه در جنگ 22 روزه در سال 2009 و به‌دنبال آن جنگ 51 روزه درسال 2014 که تروریست‌های داعش به نیابت از آمریکا و اسرائیل بخشی از مقاومت را در عراق و سوریه درگیر کرده بودند‌، نشان دهند. با این امید که هنوز راهبرد خاورمیانه جدید از دستور کار خارج نشده است. اما همه می‌دانستند که با جنگ 33 روزه حزب‌الله‌، ناقوس مرگ صهیونیست‌ها به صدا درآمده است و کسی را یارای کمک به این موجود در حال احتضار نیست. 
2- اعلام پایان سیطره داعش توسط شهید عزیز حاج قاسم سلیمانی در 30 آبان 1396 و پایین کشیدن پرچم این گروه آمریکایی - صهیونیستی در «ابوکمال»‌، آمریکایی‌ها را برآن داشت تا برگ دیگری از سیاست نخ نمای خود را رو کنند و نشان دهند آنها چندان هم دستشان خالی نیست و می‌توانند این بار با برگ توافقنامه «ابراهیم» و «معامله بزرگ قرن» همان هدفی را که در جنگ 33 روزه لبنان و جنگ‌های پس از آن در غزه نتوانسته بودند به دست آورند را حاصل کرده و از این رهگذر‌، شاید بار دیگر خاورمیانه جدید با مختصات مورد انتظار «رایس» را محقق کنند. در این مسیر‌، از کشورهای «پونسی» منطقه همچون بحرین‌، امارات شروع کردند و در همان ابتدای کار برای کشورهای بزرگ منطقه مثل عربستان‌، مصر و... با دیوار بلندی از بی‌اعتمادی و یا ترس از واکنش ملت‌های خود مواجه شدند که طوفان‌الاقصی و جنایات رژیم صهیونیستی در یک سال اخیر‌، خط بطلانی بر همه آن توافقات نیم‌بند کشید.
3- امروز منطقه در شرایطی است که رژیم صهیونیستی فقط دست و پا می‌زند تا خود را نجات دهد. نه از توافق ابراهیم خبری است، نه از عقب‌نشینی حماس و دیگر گروه‌های مقاومت با وجود از دست دادن بخشی از رهبران خود و 70 درصد تخریب منازل و زیر ساخت‌های باریکه 365 کیلومتری غزه. ماشین کشتار رژیم صهیونیستی هرچه بیشتر می‌کشد‌، مردم بر خواسته خود پایدارترند. اسرائیلی که روزگاری برای آزادی یک سرباز اسیر خود از دست نیروهای مقاومت ده‌ها میلیون دلار خرج می‌کرد تا فلان سرباز را آزاد کند یا کوچک‌ترین خبری از «ران آراد» آن خلبان مفقود شده خود به دست آورد‌، امروز در شرایطی قرار گرفته که براساس آمار شرکت بیمه رژیم که در روزنامه «یدیعوت آحارنوت» منتشر شده است، دست کم بیش از 1200 کشته و 12 هزار 728 نفر قطع عضو را داشته است به گونه‌ای که ناچار به ترک ارتش شده‌اند. رژیمی که برای آزادی یک سرباز‌، خود را به آب و آتش می‌زد امروز باید ذلت اسارت حداقل 200 اسیر در دست حماس را به جان بخرد. اخیرا نتایج یک نظرسنجی از شهرک‌نشینان ساکن در سرزمین‌های اشغالی نشان می‌دهد که ۸۶ درصد آنها که در یک سال اخیر خانه‌های خود در اطراف غزه و در شمال فلسطین را ترک کرده اند‌، گفته‌اند حتی پس از توقف جنگ به دلیل بیم از حملات دوباره مقاومت غزه و لبنان‌، هرگز به خانه‌های قبلی خود در این مناطق باز نمی‌گردند. ۶۲ درصد از آنها گفته‌اند دیگر هرگز در اسرائیل احساس امنیت نمی‌کنند و ۴۲ درصد گفته‌اند هیچ اعتمادی به وعده‌های ارتش مبنی بر غلبه اسرائیل بر مقاومت غزه و لبنان ندارند و ۳۵ درصد گفته‌اند حماس را در جنگ کنونی غزه‌، پیروز نهائی میدان می‌دانند. 
آیا با این شرایط‌، امیدی بر ادامه حیات رژیم صهیونیستی می‌رود و آیا این خاورمیانه همانی است که «رایس» نوید آن را داده بود یا خاورمیانه‌ای در حال ظهور و بروز است که هر روز باعث تبلور جریان مقاومت در منطقه و در نقطه مقابل آن‌، تنگنای امنیتی برای رژیم صهیونیستی و فروپاشی این رژیم و پایان سیاست‌های آمریکا در منطقه است.
4- امروز که به پرونده منطقه از کشور‌های سواحل دریای مدیترانه یعنی فلسطین، لبنان و سوریه گرفته تا کشور‌های متصل به این جبهه همچون عراق و آن‌سوتر، یمن سرافراز در گذرگاه استراتژیک باب‌المندب رجوع و میوه‌های به بار نشسته آن را نظاره می‌کنیم، تازه می‌فهمیم که «میدان» شهید حاج قاسم و شهید سید حسن نصرالله‌، چه بلایی را سر جبهه کفر آورده که در یک سال گذشته از هیچ جنایتی فروگذار نکرده‌اند. اگر می‌خواهیم جایگاه ایران را در این جبهه بهتر درک کنیم کافی است به این جمله «رابرت فیسک» سرمقاله نویس روزنامه انگلیسی «ایندیپندنت» که از قضا یک یهودی بود و در اوج حملات داعش در سوریه و عراق گفته بود «ایران قدرتمند‌ترین کشور منطقه خواهد بود» و در تشریح وضعیت کشور‌های منطقه تأکید کرده بود «در شرایطی که عربستان سعودی در منطقه به دنبال قلدری کردن و وزرای اسرائیلی رفتار‌های دیوانه‌وار و داعش به کشتار در منطقه مشغول است، ایران همچون یک صوفی نجیب رفتار می‌کند و از دریای مدیترانه، منطقه خلیج‌فارس را مدیریت می‌کند». آن روز برای خیلی افراد این جمله رابرت فیسک به عنوان یک تحلیلگر رسانه‌ای در غرب، نه یک تحلیلگر داخلی‌، باورپذیر نبود، اما امروز که رژیم صهیونیستی را در شرایطی می‌بینیم که با وجود خالی کردن بیش از یکصد تن بمب بر سر مردم مظلوم جنوب لبنان و هزاران تن بمب بر سر مردم بی‌پناه غزه هنوز نتوانسته به اهداف خود از یک سال جنگ برسد‌، تازه متوجه می‌شویم چگونه مستشاران نظامی جمهوری اسلامی از کنار دریای مدیترانه توانسته‌اند هزاران کیلومتر آن‌سوتر امنیت را در خلیج‌فارس برای ما به ارمغان آورند و موشک‌های سپاه در وعده صادق 1 و 2 چگونه توانسته از خلیج‌فارس و خاک ایران پشتوانه‌ای برای جبهه مقاومت در فلسطین‌، لبنان و مردم مظلوم این منطقه باشد.
5- امروز وقت اعتراف به قدرتمندی ایران و جبهه مقاومت است. صحبت‌های فاش شده اخیر نتانیاهو در جلسه خصوصی با اعضای نظامی و اطلاعاتی رژیم که صوت آن به بیرون درز پیدا کرده‌، گویای این واقعیت است که دشمن صهیونیستی به از دست رفتن ابهت پوشالی خود معترف است. او در این جلسه گفته؛ حملات ایران باعث شده که ابهت و بازدارندگی‌ ما از بین برود. اگر نتوانیم به حمله ایران پاسخ بدهیم، حجم ترس در داخل اسرائیل بیشتر می‌شود و این خطرناک است. اما برای پاسخ به ایران دو مسئله را باید در نظر بگیریم: اول اینکه پاسخ باید در سطحی باشد تا ایران حمله مجدد نکند. فقط باید حمله اتفاق بیفتد، حالا این حمله می‌تواند یک جایی به صورت سطحی باشد. دوم اینکه این حمله باید در رسانه بزرگنمایی شود و بزرگ جلوه داده شود تا تاثیر رسانه‌ای بگذارد. اکنون که دشمن صهیونیستی بر اقتدار و توان ایران و کلی‌تر از آن جبهه مقاومت اعتراف می‌کند‌، خوب است دیگرانی هم که خجالت می‌کشند اعتراف کنند‌، خجالت را کنار گذاشته و اعتراف کنند که از جبهه مقاومت شکست خورده‌اند.
عناوین اخبار روزنامه جوان در روز یکشنبه‌ ۲۲ مهر

مکتب پویا و انسان‌ساز

مهدی سعیدی
در روز‌های سخت پایانی سال ۱۳۶۳، در روزگاری که عملیات بدر در جزایر مجنون با ناکامی نسبی به پایان رسیده بود و امید‌ها به آینده جنگ و پیروزی در میدان نبرد در کمترین سطح خود قرار داشت، بخش زیادی از فرماندهان بزرگ دفاع مقدس، آن‌هایی که شکل‌دهندگان اصلی گردان‌ها و تیپ‌ها و لشکر‌های سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بودند، یکی پس از دیگری به خیل شهیدان پیوسته و آسمانی شده بودند. در این فهرست نام بزرگانی، چون مصطفی چمران، حسن باقری، محمد بروجردی، غلامعلی پیچک، احمد متوسلیان، محمد ابراهیم همت، مهدی باکری، حمید باکری، مهدی زین الدین، عباس کریمی، محمد جهان آرا، کاظم نجفی رستگار، علیرضا موحد دانش، محسن وزوایی، محمود شهبازی، رضا چراغی، مهدی خندان، محمدرضا کارور و عبدالحسین برونسی به چشم می‌خورد که هر کدامشان تسلی‌بخش جمعی از سپاهیان اسلام بودند و فقدانش ثلمه جبران‌ناپذیری بود که کار را بر دلاوران معرکه نبرد سخت کرده بود. در آن روز‌های سخت که فضای ناامیدی در جمع بخشی از رزمندگان سایه انداخته بود، این سؤال در اذهان عمومی متبادر شده بود که چطور می‌توان جای خالی این فرماندهان شهید و هزاران بسیجی دلاوری را که در طول چهار سال اول جنگ به شهادت رسیده‌اند پر کرد. آیا مادر گیتی خواهد توانست بار دیگر دردانه‌هایی، چون این فرماندهان دلاور سپاه اسلام بزاید؟! در لابه‌لای این فضای غبارآلود بود که فرماندهان جدید سپاه اسلام و طراحان جوان و خوشفکری که جایگزین بزرگانی، چون حسن باقری شده بودند، خود را آماده می‌کردند تا پیچیده‌ترین عملیات هشت سال دفاع مقدس را طراحی کنند.  عملیاتی که عبور از رودخانه خروشان و صعب‌العبور در دستور کار قرار گرفته بود که پهنای آن در برخی مناطق به قریب به ۱۰۰۰ متر می‌رسید. عبور از اروند در حالی در دستور کار قرار گرفته بود که طبق آنچه در دانشگاه‌های نظامی تا آن زمان تدریس می‌شد، امکان عبور از چنین رودخانه‌ای از سوی یک ارتش کلاسیک غیرممکن بود و هیچ راهبردی در حالی که دشمن در هوشمندی و آمادگی کامل قرار داشت، چنین عملیاتی را عقلانی و قابل دفاع نمی‌دانست و توصیه نمی‌کرد.  مبتنی بر همین منطق بود که دشمن تمام قد مسلح بعثی نیز در روز‌هایی ابتدای جنگ تحمیلی که جمهوری اسلامی در ضعیف‌ترین وضعیت دفاعی – نظامی قرار داشت، جرئت نکرد از عرض رودخانه اروند بگذرد و برای تسخیر آبادان از این سو تلاش کند. اما بسیجیان گمنام حضرت روح الله (ره) در نیمه شب ظلمانی ۲۰ بهمن ۱۳۶۴، دل به دریا زدند و خط دشمن را شکستند و یکی از موفقیت‌آمیزترین عملیات‌های آبی – خاکی تاریخ جنگ‌ها را رقم زدند و باب تدریس الگوی عملیات والفجر ۸ را در دانشکده‌های نظامی جهان باز کردند. در پاسخ به این سؤال که چگونه نسلی تربیت شد که توانست عملیات‌های افتخارآمیز والفجر ۸ و کربلای ۵ را طراحی نماید، باید به این حقیقت توجه کرد که در ماجرای دفاع مقدس هشت ساله، چمران و همت و باکری تنها در حد یک نام خلاصه نشده بودند. در ورای این نام‌ها، مکتبی انسان‌ساز خلق شده بود که هر روز در حال رویش بود و از هرگوشه این سرزمین جوانانی در حال جوانه زدن بودند که راه و مرام قهرمانان این سرزمین را دنبال می‌کردند. این‌ها همان نوابغی بودند که والفجر ۸ و کربلای ۵ را بزرگ‌تر از والفجر مقدماتی و خیبر و بدر طراحی و عملیاتی کردند و باشکوه‌ترین عملیات‌های تاریخ دفاع مقدس را در زمان فقدان آن همه نام بزرگ، خلق کردند. بزرگمردان این سرزمین که نشان در بی‌نشانی دارند و حتی امروز نیز نام آن‌ها کمتر در افکارعمومی شنیده شده و تکرار می‌گردد. امروز نیز در داستان جبهه مقاومت و عرصه ایستادگی جریان حق در برابر جریان باطل، با روند‌هایی مشابه همان ایام مواجه هستیم و در روزگاری که داغ فقدان بزرگانی، چون حاج قاسم سلیمانی، ابومهدی مهندس، اسماعیل هنیه، سیدحسن نصرالله و دیگر فرماندهان جبهه مقاومت بر سینه‌ها سنگینی می‌کند، امید‌ها به آینده‌ای بهتر از امروز، در قلب‌ها در حال جوشیدن است.  بدون شک شجره طیبه مقاومت اسلامی روز به روز در حال ثمر دادن است و فردا متعلق به جوانان مؤمن انقلابی است که در مکتب سیدحسن نصرالله تربیت یافته‌اند. حکیم انقلاب به خوبی فرموده‌اند که «سید مقاومت، یک شخص نبود، یک راه و یک مکتب بود، و این راه همچنان ادامه خواهد یافت. خون شهید سید عباس موسوی بر زمین نماند، خون شهید سید حسن هم بر زمین نخواهد ماند.» و خداوند متعال وعده داده است که «یُریدونَ لِیُطفِئوا نورَ اللَّهِ بِأَفواهِهِم وَاللَّهُ مُتِمُّ نورِهِ وَلَو کَرِهَ الکافِرونَ».
عناوین اخبار روزنامه آرمان امروز در روز یکشنبه‌ ۲۲ مهر

همسایگان شمالی و مساله اسرائیل

عبدالرضا فرجی راد

 نکته قابل توجه در مورد سفر دکتر پزشکیان که جهت بزرگداشت مختومقلی برگزارشده این است که روسای جمهور ۷ کشور دیگر از جمله روسیه، بلاروس، ازبکستان، تاجیکستان و ایران در این نشست حضور داشتند ولی رییس جمهور ترکیه و علی اف غایب بودند. با توجه به اینکه بحث تقویت همگرایی کشورهای ترک زبان و کلا ترکستان از سوی ترکیه و اذربایجان خیلی مانور داده می شود این غیبت جای تامل دارد و مشخصا این سوالات پیش می آید که آیا ترکمنستان می خواهد نشان دهد که نمی خواهد ژئوپلیتیک خود را بسته نگه دارد و آنچه که روی آن تحت عنوان ترکستان بزرگ تبلیغ می شود خیلی اهمیت ندارد؟ ایا عدم شرکت روسای جمهور ترکیه و اذربایجان که معمولا هماهنگ هستند بدین علت است که دو رهبر فوق می خواستند این بزرگداشت در سطح رهبران کشورهای ترک زبان برگزار گردد و ترکمن ها زیر بار چنین خواسته ای نرفته و آنها هم از حضور در این مراسم خودداری کرده اند.
ایا پوتین که در یکسال اخیر حضور و نفوذش در قفقاز و اسیای مرکزی بخاطر نگرانی از نفوذ غربی ها بیشتر شده با لابی خود با رییس جمهور ترکمنستان خواستار این شده که مهمانان متنوع باشند و خواسته که تمرکزی صرفا بر کشورهای ترک زبان نباشد. علاوه بر حضور و نفوذ غرب در منطقه، روسها از نفوذ ترکها نیز در آسیای مرکزی و قفقاز به عنوان عضو مهمی از ناتو نیز نگرانند.
بنظر می رسد که تجربه تلخ روس ها در گسترش نفوذ ناتو در غرب و شمال غرب روسیه بویژه در اوکراین، فنلاند و سوئد و نیز سه کشور بالتیک که در واقع روسیه را از مهمترین قسمت مرزی خود در محاصره گرفته اند، پوتین این هوشیاری را بدست آورده که اجازه ندهد مرزهای جنوبی اش با نفوذ دیگر قدرتها سرنوشت مرزهای غربی را پیدا کند و از نفوذ فرهنگی، سیاسی و اقتصادی روسیه کاسته شود. در این میان باید توجه داشت که اردوغان از یک طرف عضو ناتوست و نمی تواند از نقطه نظر عملی خیلی تندروی کند. مجبور است از حرف درمانی استفاده نماید.
از طرف دیگر اقتصاد ترکیه یک اقتصاد باز و در اختیار شرکت های خصوصی است. اگر بخواهد اقدام عملی انجام دهد و اسراییل را تحریم کند، شرکتها صدمه می بینند و ضربه می خورند و حتی ورشکست می شوند. یک حرکت تند اقتصادی می تواند ارزش لیر را مجددا کاهش داده و تورم را در ترکیه که اکثر مردم را ناراضی کرده بالا ببرد. بالا رفتن بیشتر تورم روی ورود توریست در ترکیه هم اثر می گذارد که یکی از پایه های اصلی اقتصاد ترکیه است.
همچنین در ترکیه یک آزادی احزابی وجود دارد و انتخاباتی نسبتا آزاد برگزار می شود که مشکلات اقتصادی و نارضایتی مردم می تواند به نفع رقیب در انتخابات شهرداری ها و ریاست جمهوری تمام شود.
علاوه بر آن بخشی از درآمد ترکیه از انتقال انرژی از کشورهایی همچون عراق، ایران، آذربایجان و روسیه بدست میاید. ۴۰ درصد نفت آذربایجان از طریق ترکیه به اسراییل می رسد. مشخصا اگر بخواهد در این انتقال نفت مانعی ایجاد کند سه  مشکل بوجود می آید. یکی آن که با اذربایجان که متحد ترکیه است و ترکیه علاوه بر نفت از این کشور سودهای اقتصادی دیگری هم می برد دچار بحران می شود. دوم اینکه چنین درآمد انتقال انرژی را از دست می دهد و سوم اینکه آن اعتباری که ترکیه بعنوان چهار راه انتقال انرژی بدست آورده به هم میخورد که یکی از سیاست محوری ترکیه است و برای آن کار کرده است.

روزنامه شرق

جنوب لبنان؛ نبردی که سرنوشت منطقه را رقم خواهد زد

محمد عطایی

از هفته گذشته با آغاز عملیات زمینی اسرائیل، جنوب لبنان بار دیگر آوردگاه رزمندگان حزب‌الله علیه اشغالگران شده است. ارتش اسرائیل بر آن است که نخست بر ارتفاعات جنوب رودخانه لیتانی در منطقه جبل‌عامل چیره شده و با محروم‌کردن حزب‌الله از اشراف نظامی بر فلسطین اشغالی، رزمندگان مقاومت را تا آن سوی رودخانه لیتانی به عقب براند. این نبرد تا حد بسیار زیادی سرنوشت لبنان و منطقه را رقم خواهد زد. در صورتی که صهیونیست‌ها بتوانند این مناطق را تصرف کرده و البته خود را در آنجا تثبیت کنند، حزب‌الله و محور مقاومت دچار آسیبی بزرگ خواهند شد. در غیر این صورت، مقاومت اسلامی، بلندپروازی‌های بنیامین نتانیاهو و طرح خاورمیانه جدیدش را در همان جنوب دفن خواهد کرد. به این معنا، نبرد جنوب لبنان، این کشور و غرب آسیا را بر سر یک دوراهی تاریخی میان 1982 و 2006 قرار داده است. در یک سو بازگشت به نتایج جنگ 1982 و افول مقاومت قرار دارد و سوی دیگر آن 2006، مسیری که در نهایت به تثبیت حزب‌الله و محور مقاومت منجر شد. اما چرا 1982 و 2006 برای فهم سمت و سوی جنگ کنونی اهمیت دارد؟ دلیل آن آثاری است که این دو جنگ برای سال‌های طولانی بر مردم و سیاست غرب آسیا بر جای گذاشت. در سال 1982، اسرائیل در دوران نخست‌وزیری مناخیم بگین، توانست سازمان آزادی‌بخش فلسطین (ساف) به رهبری یاسر عرفات را از خاک لبنان اخراج کند. حمله زمینی گسترده اسرائیل در ژوئن 1982 که تا قلب بیروت پیش رفت، ضربه‌ای مهلک به جایگاه این سازمان و راهبرد مسلحانه آن وارد کرد. از ‌‌سپتامبر سیاه سال 1970 در اردن و جابه‌جایی گرانیگاه عملیاتی و سیاسی ساف به لبنان، عرفات مبارزه رهایی‌بخش علیه استعمار صهیونیستی را از این کشور هدایت و اجرا می‌کرد. ساف در اوج محبوبیت و قدرت قرار داشت و «انقلاب فلسطین» در کانون مبارزات آزادی‌بخش جهان از آفریقا تا آمریکای لاتین بود. اما اشغال لبنان در 1982 و کوچ اجباری عرفات و دیگر رهبران ساف به تونس، دوران طلایی «انقلاب فلسطین» را به پایان رساند. ساف از پایگاه خود در مرزهای فلسطین محروم شد. پس از آن یاسر عرفات به چرخه‌ای از زدوبندهای سیاسی وارد شد که چند سال بعد به صلح اسلو و شکل‌گیری دولت خودگردان انجامید. اسرائیل در جریان اشغال 1982، نزدیک به50 هزار لبنانی و فلسطینی را کشت تا توانست ساف را خلع سلاح و از لبنان اخراج کند. بلافاصله آمریکا دست به کار شد تا توافق‌نامه 17 می‌ 1983 میان صهیونیست‌ها و دولت فالانژ امین جمیل امضا شود. لبنان به این ترتیب قرار بود که تحت‌الوصایه صهیونیست‌ها قرار گرفته و به جرگه رژیم‌هایی وارد شود که با اسرائیل پیمان صلح امضا کرده بودند. افول «انقلاب فلسطین» در 1982، آغاز دوران «مقاومت اسلامی» در لبنان و فلسطین شد. حزب‌الله لبنان از دل مقاومت علیه اشغال صهیونیست‌ها رویید و توانست هم دولت جمیل را وادار به لغو توافق‌نامه 17 می‌ کند و هم ارتش اسرائیل را از خاک لبنان اخراج کند. همین روند در عرصه فلسطینی، ظهور جهاد اسلامی و حماس را در پی داشت. به این ترتیب، نیروهای اسلامی محور مبارزه آزادی‌بخش در لبنان و فلسطین شدند تا منطقه وارد دوران مقاومت اسلامی شود. از سال 1982 به این سو، این مقاومت در قالب شبکه‌ای فرامرزی و فرافرقه‌ای از دولت‌ها و جنبش‌ها بالیده و نقش مهمی در شکل‌دادن به معادلات منطقه داشته است. این نقش در جریان آزادسازی خاک لبنان در سال 2000 و ناکامی اسرائیل در جنگ 2006 تثبیت شد. در جنگ 33روزه سال 2006، دولت ایهود اولمرت با هدف اعلام‌شده «نابودکردن» حزب‌الله وارد لبنان شد. قرار بود با فتح خاکریز حزب‌الله در لبنان، مسیر آمریکا برای حمله به سوریه و ایران هموار شود. اما هنگامی که وادی حجیر در جنوب لبنان قتلگاه گردان‌های نخبه ارتش اشغالگر و گورستان تانک‌های پیشرفته مرکاو اسرائیلی شد، تردیدی نماند که لبنان دیگر مانند 1982 نبوده و دوران حمله‌های برق‌آسا و جنگ‌های کوتاه و پردستاورد برای صهیونیست‌ها به سر آمده است. در 2006 طرح خاورمیانه جدید دولت بوش در جبل‌عامل مدفون شد. از آن جنگ به این سو، حزب‌الله تعیین‌کننده‌ترین جریان در سیاست داخلی لبنان شد که نمونه آن انتخاب میشل عون به ریاست‌جمهوری با پشتیبانی حزب‌الله بود. در عرصه منطقه، حزب بازیگر مهمی در شکل‌دادن به تحولات منطقه از سوریه تا یمن شد. نتایج اشغال 2006 آن‌چنان برای صهیونیست‌ها تلخ بود که جنگ جاری علیه لبنان تسویه‌حساب جنگ 33روزه به شمار می‌رود. به دنبال شهادت سیدحسن نصرالله و ترور دیگر رهبران مقاومت، بنیامین نتانیاهو این جرئت را پیدا کرده که با ادبیات سال 2006 سخن گفته و مدعی تغییر توازن قوای غرب آسیا و به وجود آوردن یک خاورمیانه جدید شود. او خود را در قامت مناخیم بگین و در موضع تاختن، اگر نه تا قلب بیروت بلکه تا کرانه لیتانی می‌بیند. با این حال، طولانی‌شدن نبرد در جنوب و فرسایش ماشین جنگی صهیونیست‌ها چشمان او را دیر یا زود بر حقایق میدان باز خواهد کرد. اما اگر حزب‌الله در سرزمین جبل‌عامل ناکام بماند، نه‌تنها محور مقاومت ضربه‌ای جبران‌ناپذیر خواهد خورد بلکه شاید شاهد پایان دوران مقاومت اسلامی در غرب آسیا باشیم. نبرد جنوب تعیین خواهد کرد که کدام یک از دو مسیر تاریخی 1982 یا 2006 سرنوشت حزب‌الله و محور مقاومت خواهد بود.

روزنامه رسالت

پیام‌هایی از یک سفر راهبردی

محسن پیرهادی
یک. برخی اقدامات و کنش‌ها، ممکن است یک بار در زندگی یک انسان یا مسئول رخ دهد و نقطه عطف باشد. یک ایثار بزرگ، یک کناره‌گیری به جا، یک ورود به‌هنگام یا حتی یک سفر.
دو. در دوران ما، آنقدر سرعت تحولات سیاسی و امنیتی دنیا بالاست که دیگر میدان و دیپلماسی قابل تفکیک نیست. یعنی آن که دیپلمات است، همزمان باید میدان‌دار هم باشد و آن که مرد میدان است، توأمان از سلاح دیپلماسی استفاده می‌کند. شاید اگر مرحوم مدرس در میان ما بود، رابطه میدان و دیپلماسی را همچون رابطه دیانت و سياست جدایی‌ناپذیر و درهم‌تنیده می‌دانست. امروز دیپلماسی جزئی از میدان و میدان نوعی از دیپلماسی است.
سه. این دو بند، مقدمه‌ای لازم برای تشریح اهداف و دستاوردهای سفر اخیر رئیس محترم مجلس به لبنان است. دکتر قالیباف امروز سکاندار تقنین و نظارت در کشور است، اما حضورش در بیروت جنگ‌زده، دیدارش با مقامات لبنان، قدم زدن در میان آوار ساختمان‌هایی که ۴۸ ساعت است از سوی رژیم صهیونی ویران شده با آن مختصاتی که عرض خواهد شد، امری فرامیدان است.
چهار. سفر قالیباف در محافل رسانه‌ای و سیاسی و شبکه‌های اجتماعی مورد تمجید همه جریان‌ها و حتی رقبا و منتقدان سیاسی او قرار گرفت. نفس این تمجید یکپارچه قبل از هر چیز نشانه عظمت این کار و میزان یکپارچه‌سازی آن است. جامعه ما در سطحی از بلوغ سیاسی و اجتماعی است که منافع ملی، می‌تواند همه آحاد را گرد آورد و محور وحدت باشد. نکته دیگر آن که حمایت از مظلوم، به دال مرکزی مفهوم منافع ملی برای همه فعالان سیاسی ایران بدل شده و هر کس شجاعانه این پرچم را در دست بگیرد، مورد ستایش همگان واقع می‌شود؛ دقیقا همچون نماز جمعه مقام معظم رهبری که انسجام‌بخش میان همه اجزای جامعه متکثر ایران بود.
پنج. حضور قالیباف در بیروت، امنیت‌ساز است. این مسئله پس از نماز جمعه نصر به امامت رهبر معظم انقلاب اسلامی بهتر فهمیده می‌شود. مقامی عالی‌رتبه از ایران اسلامی به کشوری در حال جنگ سخت، سفر می‌کند و دوست و دشمن می‌فهمند که کمترین تعدی به او یا برنامه‌های سفرش، اشتباه آخر دشمن است. 
قالیباف سینه سپر کرده و در شرایطی که آسمان بیروت، حیاط خلوت جنگنده‌ها و پهپادهای اسرائیل است، در خیابان‌های بیروت حضور می‌یابد. این ابرپیام این سفر است.
شش. پیام دوم برای مردم لبنان و رزمندگان دلیر حزب‌الله است. در تصاویر دیده می‌شد که ساکنان همان خانه‌های خراب شده به استقبال رئیس مجلس ایران آمده‌اند و این یعنی آن‌ها این پیام برایشان مسجل است که جمهوری اسلامی تا آخر پای حمایت از لبنان ایستاده است و از پشتیبانی مادی و معنوی، لحظه‌ای پا پس نخواهد کشید. حتی اگر برخی سران در دولت و ارتش لبنان منفعل شوند، ایران اسلامی در پشتیبانی از ملت لبنان به عنوان نگین حلقه مقاومت کوتاه نخواهد آمد.
هفت. پیام دیگر برای دولت و مسئولان لبنان است. پیش از این، وزیر محترم امور خارجه هم به لبنان سفر کرده بود اما سفر رئیس مجلس در این شرایط، سران جریان‌ها و گروه‌های لبنانی را بر سر مبارزه با رژیم اشغالگر مصمم‌تر خواهد کرد.
هشت. پیام بعدی برای سایر اضلاع محور مقاومت در فلسطین و یمن و سوریه و عراق و سایر کشورهاست. ایران اسلامی، متحدی قابل اتکا و شریکی ابدی است. حمایت از جریان مقاومت در ایران «تاکتیک» نیست که عوض شود، بلکه برگرفته از آیین و ایمان و سياست جدایی‌ناپذیر ماست و «راهبرد» است.
نه. پیام آخر سفر دکتر قالیباف به بیروت، خطاب به سران رژیم اشغالگر قدس و حامیان اوست. لبنان در گذشته مستعمره فرانسه بود و هنوز هم فرانسوی‌ها خود را صاحب حق و جایگاه در لبنان می‌دانند. از همین روست که هم در ایام اخیر و هم پس از انفجار بزرگ بیروت، رئیس جمهور و نخست وزیر فرانسه با ژست صلح کل جهت حمایت از اسرائیل اما با موضع دلسوزی به لبنان سفر کردند. نوع سفر دکتر قالیباف به بیروت بالاتر از استانداردهای دیپلماسی و تا حدودی نامتعارف است. او خود هواپیما را به پرواز درآورده و تیم همراه عامدانه تصاویر آن را پخش کرده‌اند. او در منطقه‌ای از بیروت قدم زده که هر لحظه ممکن است بمباران شود. ضمن این که قالیباف در این سفر حامل پیام مقام معظم رهبری بوده و این یعنی دولت و ملت ایران، نگاه استعماری به ملت‌های منطقه را نمی‌پذیرند و معتقدند عصر سفرهای بی‌فایده با ژست‌های ابرقدرتی به پایان رسیده است. خاک مرکز و جنوب بیروت، این روزها محل ریخته شدن خون هزاران شهید است و سفر کسانی برای آن مردم گره‌گشاست که برخاسته از همین فرهنگ و هزینه داده در راه همین آرمان باشند. اتفاقا قالیباف باید همین حالا به بیروت جنگ زده‌ای سفر کند که حاصل جنایات اسرائیل و حمایت آمریکا و انگلیس و فرانسه است.
ده. مرحبا آقای قالیباف! سفر شما به بیروت در میان جنگ لبنان و اسرائیل، اقدامی در تراز انقلاب اسلامی است. پیش از این فرماندهان نظامی یا دیپلمات‌های ما خطراتی چنین را به جان خریده بودند اما چنین کاری از سوی سران قوا بی‌سابقه است. این سفر، نقطه عطفی در شکست تصویر قدرت‌های جهانی و از مقدمات ضروری نظم نوین در غرب آسیاست.
روزنامه وطن امروز
 
آداب جنگ از دیپلماسی تا رسانه‌
حمید ملک‌زاده
 ما در میانه جنگ هستیم. اگرچه این جنگ هنوز بیرون از محدوده سرزمینی ما جریان دارد، با این ‌حال نمی‌توانیم مطمئن باشیم که روندهای آتی و تحولات آینده به همین شکل باقی می‌ماند. این جنگ نیز درست مثل همه نمونه‌های دیگری که از منازعات نظامی وجودشناختی جاری میان بازیگران عمده سیاسی می‌شناسیم، موضوعی بسیار پیچیده ‌است که دامنه گسترده‌ای از مسائل مربوط به دیپلماسی، دیپلماسی عمومی و جنگ رسانه‌ای را شامل می‌شود. تا جایی که می‌دانیم مسؤولان حکومتی و تصمیم‌گیران عمده در نظام تصمیم‌گیری جمهوری اسلامی ایران، هم در عرصه مسائل مربوط به دیپلماسی، یعنی هم در رابطه ‌با دولت‌ها و بازیگران منطقه‌ای و هم در ارتباط با نهادهای بین‌المللی تأثیرگذار در این زمینه، فعالیت‌های پیگیر و مستمری را درباره مسائل مربوط به دیپلماسی جنگ در دستور کار قرار داده‌اند. تا جایی که می‌دانیم تمهیدات نظامی لازم نیز درباره این موضوع توسط نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران اندیشیده شده است. نتایج حاصل از اقدام هوشمندانه و به‌موقع جمهوری اسلامی ایران در جریان عملیات «وعده صادق2» نیز تا حد زیادی در حوزه دیپلماسی عمومی، بویژه در میان افکار عمومی منطقه و علاقه‌مندان به مقاومت در دیگر نقاط جهان تأثیرگذار بوده و کفه ترازو را به نفع جمهوری اسلامی ایران سنگین کرده است. با این ‌وجود هنوز مسائلی هست که در زمینه مواجهه با افکار عمومی داخلی باید درباره آنها صحبت کنیم؛ مسائلی که ناگفته گذاشتن آنها در بلندمدت می‌تواند روند آینده این جنگ و این نزاع سخت گریزناپذیر را برای ما با چالش‌هایی قابل‌توجه مواجه کند.
* باید بپذیریم در وضعیت عادی نیستیم
اینکه واقعیت جاری جنگ با رژیم صهیونیستی و وضعیت غیرعادی موجود در آن را بپذیریم به ‌هیچ ‌عنوان به این معنا نیست که ما جنگ‌طلب هستیم یا اینکه از جنگ دفاع می‌کنیم. 
این تنها تلاشی است که برای ارائه ‌کردن توصیفی دقیق، روشن و صادقانه از وضعیت انجام می‌دهیم. برای فهمیدن این موضوع باید از قبل این نکته را در نظر بگیرید که جنگ در جهان جدید به طور عام، و جنگی که ما با شریرترین نیروهای نظامی در تمام تاریخ خودمان به ‌عنوان یک مردم داشته‌ایم، یعنی با رژیم اشغالگر قدس، با آنچه از جنگ‌های کلاسیک می‌شناسیم تفاوت‌هایی بنیادین دارد. در جنگی که از آن صحبت می‌کنیم موشک‌ها دیگر تنها برای کشتن نیستند که شلیک می‌شوند. حتی می‌توانیم ادعا کنیم که کشتن تنها برای حذف‌ کردن شخص یا اشخاص اتفاق نمی‌افتد. در این شکل جدید از جنگ، هر گلوله‌ای که شلیک می‌شود چیزی بیش از جان هدف یا اهداف خودش را قصد کرده است. احتمالا به همین خاطر است که عملیات «وعده صادق 2» بعد از گزافه‌هایی که نخست‌وزیر رژیم خطاب به ملت ایران ایراد کرد انجام شد و احتمالا مناسب‌ترین زمان ممکن برای انجام ‌دادن چنین عملیاتی به ‌حساب می‌آمد. 
با عنایت به آنچه تا اینجا آوردیم «وعده صادق 2» را نباید به‌عنوان نقطه پایانی بر جنگی که ما در میانه آن هستیم در نظر بگیریم. این تنها یک تحول جدی و قدمی تأثیرگذار است که باید آن را درست در معنای حقیقی خود فهمیده و برای قدم‌های بعدتر از آن آماده شویم. سفرهایی که بعد از پاسخ ایران به شرارت‌های رژیم صهیونیستی از طرف رئیس‌جمهور و وزیر امور  خارجه دولت جمهوری اسلامی ایران انجام شد، در کنار برگزاری نماز جمعه با حضور با صلابت رهبر انقلاب در مصلای امام خمینی تهران، دنباله‌های این پاسخ معنادار بودند. همه اینها یک معنای مشخص دارند: ما در یک وضعیت عادی نیستیم اما هراسی هم از آن نداریم. یعنی هم برای هر دقیقه از آن و تحولاتی که آبستن آن است برنامه‌های مشخصی داریم و هم در عالی‌ترین سطح از مقامات، حاضریم هزینه این دفاع‌مقدس از ایران و ایده مقاومتی را که از ارزش‌های اساسی آن نیرو گرفته است بپردازیم. این موضوعی است که هنوز به طور کافی و به شکلی متکافی در رسانه‌های ما به آن پرداخته نشده است.
* دل‌های قوی، اذهان روشن
پاسخ غافلگیرکننده ایران به شرارت‌های ارتش رژیم صهیونیستی علیه تمامیت ارضی و منافع مستقیم دولت جمهوری اسلامی ایران بعد از اجرای عملیات «وعده صادق2» شرایط جدیدی را در جنگ ما با رژیم اشغالگر قدس به وجود آورده است؛ شرایط تازه‌ای که بر اساس آن کابینه امنیتی نتانیاهو یا باید شکست در مقابل ایران را پذیرفته و به روندهای دیپلماتیکی که از آلام مردم مسلمان در منطقه غرب آسیا می‌کاهد تن بدهد،  یا باید در عملیاتی کور دامنه نزاع را گسترده‌تر کرده و در پاسخ به اقدام ایران علیه رژیم صهیونیستی، پاسخی نظامی را تدارک ببیند. 
اینطور به نظر می‌رسد که کابینه نتانیاهو که گسترده‌تر کردن جنگ را به ‌عنوان سرپوشی برای شکست‌های معناداری که در میدان خورده، انتخاب کرده است، در مسیر دوم حرکت خواهد کرد. به همین خاطر است که دستگاه تبلیغاتی رژیم سعی می‌کند با بحث ‌کردن مدام درباره حمله به ایران یا منافع مستقیم ما در محدوده سرزمینی خودمان ترسی که برای مدت‌ها در سرزمین‌های اشغالی احساس می‌شد را در ایران تولید کند. آگاهی ما از این موضوع نباید ما را در موقعیتی قرار دهد که واقعیت نزاع سختی که در آن قرار داریم را فراموش کنیم. این بازی روانی را باید در کنار مجموعه دیگری از اقدامات، از جمله فعال ‌شدن دوباره بال تبلیغاتی وابسته به رضا پهلوی و البته خبر بازگشت تلویزیون منوتو به‌ عنوان بازوی تبلیغاتی این جریان در نظر بگیریم. این یک بسته ترکیبی برای وارد شدن به جنگی ترکیبی است؛ جنگی که احتمالا با حمایت سربازان صهیونیست فارسی‌زبان جریان می‌یابد. ما نباید فراموش کنیم و نباید صحبت ‌کردن درباره این موضوع را کنار بگذاریم که «ما در میانه جنگ هستیم، جنگی بنیادین برای حفاظت از حیثیت وجود شناختی خودمان در مقام یک واحد سیاسی». تنها در چنین حالتی است که می‌توانیم انتظار داشته باشیم مردم ما با دل‌های قوی و اذهانی آماده به استقبال شریرترین دشمنان تاریخ ایران خواهند رفت.
نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات