جعفر بلوری
1- «واکنش» - چه از سوی مردم و چه از سوی نخبگان - نتیجه مستقیم «محاسبات» است. یعنی فرد، بسته به تحولات و شرایط، محاسباتی انجام داده، تصمیمی گرفته و واکنشی نشان میدهد. هرچه این شرایط حساستر و خطیرتر، نیاز به محاسبه، دقیقتر و لازمتر. طبیعی است در شرایط جنگی، این محاسبات اهمیت مضاعف یافته و کوچکترین «خطا» در آن میتواند خسارتهای بعضا جبرانناپذیری تحمیل کند. با توجه به اهمیت آنچه در خطوط بالا گفته شد، طرفهای جنگ تلاش میکنند، با ترفندهایی حریف را دچار «خطای محاسباتی» و در نتیجه، تصمیم اشتباه کنند.
2- شاید مهمترین سؤال این روزهای افکار عمومی ایران این دو باشد: الف) در حمله رژیم صهیونیستی به کشورمان چه اتفاقی افتاد و ب) آیا باید پاسخ بدهیم یا خیر؟ پاسخ به این دو سؤال مهم - که چه بسا سؤال بخشی از مردم منطقه و حتی جهان نیز هست - ارتباط مستقیمی با بند اول این یادداشت یعنی «محاسبه و واکنش» دارد. چگونه؟! بخوانید...
3- در حملات 5 آبانماه رژیم صهیونیستی به کشور عزیزمان، بهرغم مشارکت مستقیم کشورهایی مثل آمریکا، انگلیس، فرانسه و مشارکت غیرمستقیم کشورهایی مثل اردن، امارات، عربستان، بحرین، جمهوری آذربایجان و...خسارات ناچیزی متحمل شدیم. دلیل این امر نیز، برخلاف آنچه برخی غربگرایان میگویند، نه لطف و عنایت آمریکا که، توانایی حیرتانگیز سربازان وطن، قدرت بازدارندگیِ حاصل از وعدههای صادق 1 و 2 و موارد دیگری است که فعلا اجازه انتشار آنها را نداریم و فقط اشارهای کوچک کرده و میگذریم. ضمن رجوع به اظهارات کارشناسان بیبیسی و برخی چهرههای سیاسی مثل مامور سابق ام.آی.سیکس و... به این اظهارات اسکات ریتر، نماینده سابق سازمان ملل در امور سلاحهای کشتار جمعی نیز نگاهی بیندازید: «در حمله اسرائیل، ایران نهتنها نشان داد که مدتهاست برای مقابله با تهدیدات اسرائیل آماده است، بلکه با بهکارگیری سامانههای پدافندی و اطلاعاتی پیشرفته، توانست پیچیدهترین تکنولوژیهای نظامی رژیم اسرائیل را به چالش بکشد و جنگندههای اف-۳۵ آنها را از فاصلهای که رژیم اشغالگر تصور نمیکرد، ردیابی و قفل راداری کند....»
اما در نقطه مقابل، صهیونیستها اصرار دارند، «جا» بیندازند که در این حمله، تمام زیرساختهای نظامیمان را هدف قرار دادهاند و پدافندهایمان را نیز، در چهار گوشه کشور نابود کردهاند! عوامل نتانیاهو در کشور نیز از زاویه «نگرانی برای کشور، مردم و اقتصاد» دقیقا واکنشی شبیه به صهیونیستها داشتهاند. آیا هدف از اینگونه واکنشهای کذب و هماهنگ، تلاش برای تغییر در محاسبات و در نتیجه تغییر در نوع واکنش ما نیست؟! آنها برای راحتی کار نوع واکنش را هم تعیین کردهاند: «پاسخ ندهیم.» دقیقا همان درخواست آمریکا و رژیم صهیونیستی و آن کشورهایی که بالا اسمشان رفت، پس از تجاوزشان به ایران! برخی در داخل، موازی با دشمن در تلاشند، با واکنشها و تحلیلهای وارونه، مسئولین را هم در ایران و هم در سرزمینهای اشغالی دچار خطای محاسباتی کنند! آنها میگویند، دشمن قدرت افسانهای دارد و توانست با یک حمله چنین و چنان کند پس نباید پاسخ رژیم اسرائیل را داد؟! برای فهم عمق پَرت بودن اینگونه واکنشها پاراگراف بعدی را با دقت بیشتری بخوانید تا ببینید قدرت دشمن چقدر افسانهای است؟!
4- دکتر «نورمن فینکلستین»، دانشمند علوم سیاسی در آمریکاست. او میگوید:، «اسرائیلیها» در جنگ زمینی ناتوان و ضعیفند و شکست میخورند چون سربازان حزبالله جنگاورند... اسرائیلیها فقط پشت کامپیوتر میتوانند آدم بکشند...» و بیبیسی به نقل از خبرگزاری فرانسه مینویسد: «یک سال پس از آغاز جنگ غزه، خبرگزاری فرانسه گزارشی از خستگی مفرط نیروهای ذخیره ارتش اسرائیل منتشر کرده است... این در حالی است که اکنون جبهه جدیدی هم در لبنان گشوده شده است. طبق اعلام ارتش اسرائیل، از زمان حمله حماس در هفتم اکتبر ۲۰۲۳، حدود ۳۰۰ هزار نیروی ذخیره به خدمت فراخوانده شدند که ۱۸ درصدشان مردان بالای ۴۰ سال هستند که عملا باید معاف میشدند...» و از آن سو «اسرائیل هیوم» مینویسد از مجموع 17 هزار نیروی ذخیره ارتش، 13 هزار نفر حاضر نیستند به میادین جنگ برگردند» و وزیر دارایی رژیم صهیونیستی نیز جلوی دوربینهای تلویزیونی در حال گریه از کشته و قطع عضو شدن شمار زیادی از صهیونیستها در جنگ جاری، شکایت میکند و میگوید کشتههایمان سر به فلک کشیده است و...
این گوشهای از وضعیت رژیم صهیونیستی از زبان خود آنهاست. حالا این وضع را مقایسه کنید با اظهارات نتانیاهو و بزرگترین سرمایههای او در ایران!
5- جنگ مردود است اما نه همیشه. قبل از شروع جنگ باید با تمام توان برای جلوگیری از وقوع آن تلاش کرد اما وقتی جنگ آغاز شد، باید با تمام توان به میدان رفت چون، کوچکترین نمایش ضعف یا عقبنشینی، دشمن را جریتر خواهد کرد. اگر خواهان جنگ نیستیم - که نیستیم - باید پاسخی سنجیده، متناسب و حساب شده در وقت مناسب به دشمن بدهیم، چون رژیم صهیونیستی 5 آبانماه در اقدامی بیسابقه به «ایران» حمله و انجام آن را در تریبونهای رسمی اعلام کرد. این یعنی تجاوز آشکار به خاک وطن! سَوای از اینکه این حمله تلفات و خساراتی داشته یا خیر، واکنش ما نباید تماشا کردن باشد. وقتی دشمن اینقدر جلو آمده و گامی به این بزرگی علیه کشور برداشته، پاسخ، «کاری نکنیم» نیست. واکنشِ «کاری نکنیم» فقط و فقط باعث سوءبرداشت دشمن و خطای محاسباتی او و در نتیجه، جلوتر آمدنش خواهد شد.
6- در چنین شرایطی، طرح دوگانههایی مثل «پیروزی بهتر است یا صلح» چیزی نیست جز، تلاش آگاهانه یا جاهلانه برای تغییر محاسبات در ایران و سرزمینهای اشغالی! به قول رهبر انقلاب «رژیم صهیونیستی در محاسبات خود در مورد ایران اشتباه کرد، باید خطای محاسباتی رژیم صهیونیستی به هم بخورد. باید قدرت و اراده و ابتکار ملت ایران و جوانان کشور را به آنان فهماند.» چه کسانی باعث شدند، دشمن چنین خطای محاسباتی کند؟! کدام گزارشها، مواضع، مقالهها، روزنامهها؟! ماهها پیش در همین ستون هشدار داده بودیم که اگر پاسخ متناسب و بهموقع به جسارتهای رژیم صهیونیستی در همین کشورهای اطراف ندهیم، دچار خطا خواهد شد و باید منتظر تکرار این جسارتها باشیم.
ترورهای حقوق بشری سفارت آلمان در تهران!
مرتضی سیمیاری
دو روز پس از دستگیری عبدالمالک ریگی، بخش فارسی رادیو آلمان تعارفهای سیاسی را کنار گذاشت و عبدالستار دوشکی از عناصر همکار با گروهک تروریستی جندالله (شیطان) را روی خط آورد، همکار تروریستها به دویچهوله گفته بود که دستگیری ریگی روی شبکه ترورها اثر نخواهد گذاشت بهشرط آنکه دولتهای اروپایی از گروههای تازه سر درآورده، چون البدر سراوان و لشکر مالکی حمایت کنند.
عامل تروریستی به این شبکه رسانهای آلمانی گفته بود که اگر حمایتهای مالی و لجستیکی غرب به دست گروهکهای تجزیهطلب برسد آنها میتوانند خط ترور را به داخل شهرها نیز برسانند. آن روزها بهصورت روشن و واضح کشورهای غربی در تدارک آن بودند که فرمان ماشین ترور ریگی را در دست بگیرند و آن را به سمت اقدامات اجتماعی بچرخانند.
البته اجتماعی کردن ترورها نیاز به یک پیوستهای خاص داشت، برای همین دولت آلمان به نمایندگی از اروپاییها همزمان با دادن پالسهای روشن به جانشین ریگی یک گروه دانشجویی را نیز به برلین دعوت کرد تا با دیدن آموزشهای رسانهای سطح عملیاتهای جدید را پلکانی کند.
این تغییر شکل را دبیر کل یکی از احزاب تروریستی بلوچی مستقر در اروپا به خوبی توضیح داده و در نشست گروهکی در برلین درباره آن گفته بود که شکل عملیاتی ریگی را باید عوض کرد. این عضو ارشد شاخه تروریستی در آلمان گفته بود که برای هر عملیات تروریستی در سیستان و بلوچستان باید مسئله حقوق بشری تعریف کرد تا تحلیل «ترورهای حقوق بشری» جا بیفتد.
واژه «ترورهای حقوق بشری» از سال ۸۹ بهمرور در میان محافل ضدانقلاب جا افتاد تا جایی که یکی از گردانندگان اصلی کانون وکلای شیرین عبادی در مصاحبه با شبکه صدای امریکا ارگان خبری وزارت خارجه آن کشور ادعا کرد که همه گروهکهای مسلحی که علیه مردم ایران فعال هستند اقدام حقوق بشری انجام میدهند!
تبدیل جنایتکارانی، چون ریگی به فعال حقوق بشری و ترویج افرادی، چون یعقوب حرتسطری، سخنگوی گروهک تروریستی الاحوازیه در شبکههای فارسیزبان در خارج از کشور همان پیوستی بود که آلمانیها برایش کارگاه آموزشی برگزار کرده بودند. در آن زمان هدف محافل غربی آن بود که تروریستها جهش ژنتیکی داده و ارتقای سطح بدهند.
خروج سفیر آلمان از تهران به بهانه اجرای حکم یک تروریست از همین زاویه قابلتوجه است، بهویژه آنکه جوزپ بورل مسئول سیاست خارجی اروپا ایران را تهدید به اقدام متقابل کرده است. عریان شدن مواضع اروپا نشان داد که مسئله غرب با ایران دیگر ترویج «تروریسم سایبری» نبوده و آمادهسازیهای ادراکی جنبه عملی نیز به خود گرفته است.
پیش از این اروپاییها با هدایت امریکا در اغتشاشات سال ۱۴۰۱ در تدارک آن بودند که با خروج دستهجمعی و تخلیه سفارت با راهاندازی یک کارزار دیپلماتیک وارد مرحله «جنگ سفارتخانهها» شوند. در آن مقطع پیام روشن تهران درباره خروج از ایران به معنای پروازی با بلیتی بدون برگشت است، باعث شد غرب از این توطئه عقبنشینی کند و به سوی هدایت هستههای پنهان تشکیلاتی در قابل تبلیغاتی، اطلاعاتی و حتی عملیاتی برود.
در عرف سیاسی جنگ سفارتخانه زمانی آغاز میشود که منافذ نفوذ به داخل بهصورت کامل بستهشده و احتمال اثرگذاری از بیرون به حداقل خود رسیده باشد. تعمیم جنگ سفارتخانهها از سوی کشورهای اروپایی با سرکردگی آلمانیها علاوه بر سویه ارسال پیام در جهت حمایت از تروریسم، یکسویه ماجراجویانه دیگر نیز دارد. این روزها جلساتی توجیهی در سفارت امریکا در بیروت در حال برگزاری است که هدف آن بالا آوردن موجهای اجتماعی جدید در منطقه است.
هدف از این جلسات امریکایی آن است که مقاومت دچار انزوای درونی و در میانمدت تسلیم و خلع سلاح شود. مرکز مطالعات امنیت داخلی رژیم صهیونیستی که مسئول تهیه گزارشهای سالانه از چالشهای پیش روی تلآویو و تعیین سیاستهای آن است، در یکی از آخرین مقالات خود به این مسئله اشارهکرده است که گروههای مقاومت هنوز توان عملیاتی خود را نشان نداده و احتمال پیروزی در غزه نزدیک به صفر است. ازاینرو، باید فاز جنگ را عوض کرد. تغییر فضای جنگ به سود صهیونیستها در صدر برنامهها نیازمند پیشبرد سلسله عملیاتهای روانی پیچیده قبل از هرگونه اقدام تروریستی از طریق فعالیت تماموقت جنگ سایبری، دیپلماتیک و سیاسی (عملیات آونگی)، دارد. در این مقطع سفارت آلمان در تهران به بهانه مرگ یک تروریست کاتالیزور این تحرکات است.
اسرائیل؛ آلت قتاله آمریکا
سیدهادی سیدافقهی
بازیآمریکا درجریان تحولاتمنطقه برای همگان کاملاآشکار استکه ازیکسو ازهمه امکانات برایحمایت از رژیمصهیونیستی بهره میبرد و از سویی دیگر پیام میفرستد که خواهان کاهش تنش در منطقه و بهویژه جمهوری اسلامی ایران است؛ بنابراین باتوجه به تجاربی که سالها درمواجهه با آمریکا کسب کردیم، از جمله برجام وهمچنین درماجرای دروغگوییهای آنها در خصوص بحران غزه، باید بهخوبی متوجه فریب آنها باشیم و دچار خطای محاسباتی نشویم.
در جریان سفر هیأت ایرانی به نیویورک که بعد از شهادت شهید هنیه صورت گرفت، پیامهایی از سوی مقامات آمریکایی ارسال شد، مبنی بر اینکه جمهوری اسلامی از اقدامات تلافیجویانه خودداری کند، چون هیأتهایی از حماس و رژیمصهیونیستی در حال مذاکره برای آتشبس هستند. نکته قابل تأمل اینکه نهتنها مذاکرات آتشبس با کارشکنیهای صهیونیستها به نتیجه نرسید، بلکه متعاقب آن برخی مقامات ارشد حزبا... لبنان از جمله سیدحسن نصرا... هم به شهادت رسیدند؛ بنابراین رویه آمریکاست که وقتی رژیمصهیونیستی به اقدامات جنایتکارانه خود در منطقه ادامه میدهد، به حمایت از این رژیم میپردازد و این جنایت را دفاع مینامد، اما اگر در واکنش به این تجاوزات، ایران، حزبا... و حماس اقدام به پاسخگویی کنند، مقامات آمریکایی محور مقاومت را به ناامنکردن منطقه متهم میکنند. در چنین شرایطی است که دلالان و همپیمانان ناتو و کشورهای غربی به راه میافتند و با ارسال پیامهای گوناگون جمهوری اسلامی را به خویشتنداری فرامیخوانند و در مقابل هیچ واکنشی در قبال جنایات رژیمصهیونیستی از خود بروز نمیدهند. از این رو به هیچوجه نباید بازی آمریکا را جدی گرفت و به این پیامها دل خوش کرد. رویه مناسب و منطقی همانطور که رهبر معظم انقلاب فرمودند، این است که به هیچوجه نباید دچار خطای محاسباتی شد، چون هرگونه کوتاهی در این زمینه باعث خواهد شد که بازدارندگی در اختیار رژیمصهیونیستی قرار گیرد. در عین حال واکنش ایران نیز حتما باید حسابشده و به دور از شتابزدگی باشد، چون سکوت و بیعلمی در قبال هرگونه جنایتی که از سوی اسرائیل صورت بگیرد، حتما باعث جسارت و وقاحت هرچه بیشتر این رژیم خواهدشد. آنچه درصحنه واقعی میدان اتفاق میافتد، این است که هرگونه اقدامی که ازسوی رژیمصهیونیستی صورت گیرد، حتما از پشتیبانی آمریکا برخوردار است. حتی در حمله اخیر اسرائیل هم کاملا دست پیدا و آشکار ایالات متحده هویدا بود. هدف دیگر آمریکا از ارسال اینگونه پیامها به ایران به واسطه دلالان خود مهیا کردن امکان و فرصت برای رژیمصهیونیستی بهمنظور نابود کردن حماس و حزبا... است؛ بنابراین به هیچوجه جمهوری اسلامی نباید این مجال را برای آمریکا و اعوان و انصارش فراهم کند تا به واسطه آلت قتاله خود اسرائیل موفق به سرکوب محور مقاومت شود.
شمارش معکوس انتخابات آمریکا
ابوالفضل فاتح
با توجه به تجاری سازی سیاست توسط ترامپ، به نظر می رسد، در صورت برنده شدن ترامپ در انتخابات آمریکا باید جهان و «جهانی شدن» شاهد تغییر علنی ماهیت سیاست در آمریکا به یک «ابر بنگاه اقتصادی» باشد که همه چیز حول محور «ابر سرمایه داران جهان» با رهبری سیاسی – نظامی دونالد ترامپ و سلطه ی اقتصاد دیجیتالی ایلان ماسک ها و جف بیزوس ها وبازیگری کارتل ها و تراست های بن سلمان ها و شیخ زائدها و امثال آن خواهد بود و به نوعی با فراملی شدن پیوند سرمایه داران و نقش آفرینی آنها در آینده اقتصاد و سیاست بین الملل در ذیل قدرت سیاسی، نظامی و اقتصادی آمریکا به ویژه در رقابت با چین مواجه خواهیم شد.
نام ها و برندها در کمپین های انتخاباتی نقش آفرینی ویژه ی خود را دارند. هریس می توانست با داشتن پشتوانه معترضان جنگ غزه، امروز شرایط دیگری داشته باشد. اما عملا بایدن و او راهی را رفتند که منجر به ناامیدی جنبش های پیشرو شد. این روزها برنی سندر چهره ی شاخص منتقد اسرائیل برای قانع کردن طرفداران فلسطین و باراک اوباما برای قانع کردن رنگین پوستان و بیل گیتس برای حمایت مالی از دموکرات ها به صحنه آمده اند. باراک اوباما، صریحترین و شدیدترین انتقادات را متوجه ترامپ کرده است و برنی سندرز می کوشد که بی تصمیم ها را قانع سازد که گرچه بایدن و هریس در مدیریت جنگ غزه، راه نادرستی را رفته اند، اما ترامپ از آنها بسیار بدتر و فاجعه بار تر است.
روز یکشنبه، «تونی هینچکلیف» کمدین حامی ترامپ، «پورتوریکو» را « جزیره ای شناور از زباله» نامید. ساکنان پورتوریکو، حق رای در انتخابات ریاست جمهوری را ندارند. با این همه آن دسته از مردم پورتوریکو که در آمریکا زندگی می کنند (حدود هشت و نیم ملیون)، می توانند در انتخابات رای بدهند.
کمپین ترامپ سعی کرده است خود را از اظهارات نژاد پرستانه و توهین آمیز «هینچکلیف» دور نگه دارد، اما در رقابتی که بسیار نزدیک است، چنین اظهارات جنجالی، می تواند بسیار گران تمام شود.
قابل ذکر آن که طبق آخرین آمار منتشره در گاردین، حدود ۴۷۲۰۰۰ از ساکنان پنسیلوانیا، پورتوریکویی هستند. اگر در روزهای آینده چرخش آراء پنسیلوانیا به اندازه کافی به نفع ترامپ نباشد، آنگاه چه بسا همین سه کلمه ی توهین آمیز کمدین طرفدار ترامپ که پورتوریکو را «جزیره ای شناور از زباله» نامید، به قیمت باخت ریاست جمهوری او تمام شود.
باور به دیالکتیک
سیدمصطفی هاشمیطبا
آن موقعها که دانشجو بودیم و سری پرشور برای بحث و گفتوگو با حاشیهای فلسفی داشتیم، با کلمهای آشنا شدیم که بسیار جاذبه داشت و بهویژه طرفداران مارکسیسم آن را به کار میبردند و ما هم حسب موقعیت با آن برخورد میکردیم و بهویژه وقتی چهار رکن آن را میگفتند، عصبانی به طریقی بر آنها خرده میگرفتیم. آن کلمه جذاب و خیلی شیک که معمولا بهعنوان دهانبند برای مخالفان به کار میرفت، کلمه مبارک دیالکتیک بود. البته بعدها آهستهآهسته فهمیدیم که این کلمه یک پایه مارکسیسم نیست، بلکه مارکس آن را برای قانونمندکردن نظریه خود به کار گرفته است و خلاصه اینطور فهمیدیم که دیالکتیک یعنی تضاد. حال با تسامح، تقریبا همه ترجمه دیالکتیک را تضاد معنی میکنند و البته در بسیاری موارد آن را برای اثبات حرفهای خود (که ادعای نظریهبودن را دارند) به کار میبرند و ازجمله کلام مولوی را شاهد میگیرند که میگوید:
این جهان جنگ است چون کل بنگری/ ذرهذره همچو دین یا کافری
جنگ فعلی، جنگ طبعی، جنگ قول/ در میان جزوها حربی است هول
به خاطر دارم زندهیاد دکتر حسن حبیبی کتابی از گورویج، جامعهشناس فرانسوی، با همین عنوان یعنی «دیالکتیک» ترجمه کرده بودند. حقیر هم نام گورویچ و حبیبی را دیدم و شروع به خواندن آن کردم، ولی هرچه بیشتر خواندم، کمتر فهمیدم. به خود دکتر حبیبی مراجعه و مشکل را گفتم، ایشان با همان خونسردی و با لبخند گفتند مثل من هستی!
صرفنظر از قشر دانشجو، بهویژه آنهایی که به کار اجتماعی و سیاسی راه دارند و به کلمه دیالکتیک علاقه دارند، آهستهآهسته دانشجویان قدیمی و حتی برخی طلاب حوزوی هم، اگرچه ممکن است به ظاهر کلمه علاقه نداشته باشند، اما به دلایل متعدد و شواهد واضح به مفهوم آن یعنی تضاد بسیار علاقهمند هستند و اصلا احساس میکنند که همه زندگی باید در تضاد باشد و دانسته یا نادانسته نهتنها کمکی به ازبینبردن تضادها ندارند، بلکه به آنها دامن میزنند. شاید عقیده دارند که از پس تضادها، حقیقت نمایان و جایگزین آن میشود، چیزی شبیه گفته مارکس درباره تبدیل کمیتها به کیفیت. مثل آنکه کمیت آب در نقطهای از حرارت به بخار تبدیل میشود.
اما مگر میشود همه تضادها را دوست داشته باشند و دیالکتیک همه جای جامعه را گرفته باشد و هیچکس درصدد رفع تضادها یا احیانا نرمکردن تضادها نباشد. البته کموبیش میتوان در مواردی آن را یافت، مثل ریاست جمهور محترم که تضادها را میخواهد به وفاق تبدیل کند و البته امتیازدهی را وفاق میخواند، ولی خود در ریل فروهشتگر تضاد حرکت میکند و عملا نمیتواند یا نمیخواهد کاری کند.
میخواهید چند مورد از تضادها را ذکر کنم: تا سیه روی شود آنکه در او غش باشد. تضادها هم از جنس مادی است و هم معنوی! البته در مثالها ریز و درشت وجود دارد ولی همگی را میتوان از یک جنس بهشمار آورد. مثلا ارز برای نیازهای تولیدی کارخانجات نمیدهیم ولی میگوییم نداریم و با همان ارز اتومبیل وارد میکنیم. از کسر بودجه رنج میبریم و آن را باعث تورم و... میدانیم ولی بودجه را انبساطی با رشد 40 درصد مینویسیم، از آلودگی هوا رنج میبریم و هیچ فکری برای اتومبیلهای موجود و در دست ساخت نمیکنیم، با نداشتن ارز بنزین وارد میکنیم ولی جلوی قاچاق و خروج بنزین و گازوئیل را نمیگیریم (یا نمیتوانیم بگیریم).
شبکههای اینترنتی را فیلتر میکنیم ولی همه ازجمله برخی مسئولان با فیلترشکن از آنها استفاده میکنند و پست میگذارند. از بازسازینشدن روستاها و بافتهای فرسوده سخن میگوییم ولی در شهرها مظاهر تجملی را رشد میدهیم. از رشد جمعیت سخن میگوییم ولی امکان ازدواج را روزبهروز سختتر میکنیم. از رشد فرهنگ و آموزش و تربیت بچهها میگوییم ولی بودجه مدارس دولتی را قطع میکنیم و اصلا به امر تربیت توجهی نمیکنیم.
از جوانگرایی میگوییم ولی پیرمردها را به کارهای اصلی کشور میگماریم. از توجه به حملونقل عمومی و ریلی میگوییم ولی آنها را در بدترین شرایط نگه میداریم.
از کمبود آب و خطرات نابودی زمین و کشاورزی میگوییم ولی هیچ توجهی اجرائی به آن نمیکنیم. از اجرای برنامه هفتم توسعه میگوییم ولی در بودجه برای اجرای مفاد آن جایی نمیگذاریم. فضای جنگ و دشمنی با آمریکا حاکم بر کشور را 40 سال است لمس میکنیم ولی در داخل سیاستهای لیبرالیستی و تورمی را دنبال میکنیم و طوری وانمود میکنیم که روابط خارجی تأثیری در زندگی مردم ندارد. از دولت قبل خرده میگیریم که اوراق قرضه فروخته و دولت را بدهکار کردهاند ولی خودمان اوراق بیشتری منتشر میکنیم. از ورود کالای قاچاق گلهمند میشویم ولی عملا برای قاچاقچیان ارز و سکه به بازار میریزیم. از جذب سرمایه خارجی میگوییم ولی در مقابل صدور سرمایه نهتنها ساکتیم، بلکه ابزار آن را فراهم میکنیم. از بهداشت مردم سخن میگوییم ولی هیچ فکری برای آلودهشدن رودخانهها و آبهای زیرزمینی نمیکنیم. از احیای توریسم خارجی میگوییم ولی عملا فضا را برای نیامدن آنها فراهم میکنیم. اینها فقط نمونههایی از کار است. به تضادهای سیاسی و سیاستهای خارجی هم نمیپردازیم ولی اگر بخواهیم نمونه روز را بگوییم، همین لایحه بودجه انبساطی است که در مجلس انبساطیتر خواهد شد، درحالیکه سایه جنگ و گرفتاریهای خارجی و دشمنیهای خارجیها و مشکلات مرزی و تورم و رکود را در پیش داریم و بهجای بودجه انقباضی، بودجه انبساطی مینویسیم. دولت هم میگوید هرجا را که دست بگذارم، صدا بلند میشود. خلاصه روی ریل افزایش تضادها حرکت میکنیم. آیا واقعا به این باور رسیدهایم که تغییرات کمّی و افزایش تضادها به تغییرات کیفی میانجامد؟ و آیا عمدا کسانی ریلگذاری نمیکنند که نهایتا تغییرات کیفی در کشور روی دهد؟ کمی به این موضوع فکر کنیم، شاید علاج واقعه را قبل از وقوع بتوانیم.
سیدرضا علمی حسینی
در میانه وقایع و اخبار مهم و سرنوشت ساز منطقه و جهان؛ مسئله آزاردهنده این روزها، فراموشی مسیر مدبرانه طی شده ۴ دهه اخیر جمهوری اسلامی در حوزه دفاعی و امنیتی است که به رغم همه محدودیت ها و تحریم ها با اتکا به دانش بومی و جوانان نخبه و با رهبری حکیمانه توانسته است بازدارندگی مطلق در حوزه تمامیت ارضی ایجاد کند.فراموش نکنیم که طی همین چهار دهه چه بر سر برخی کشورهای منطقه و شمال آفریقا آمد و کشورهایی مانند مصر هم که حاکمیت آن ها دهه هاست، هضم در نظام سلطه شده است.در این روزهای خاص، حساس و البته روشن، نگرانی و البته واکنش های رسانه ای برخی دلسوزان عمدتا جوان، به تحرکات و ترورهای باند جنایتکار صهیونیست، نشان دهنده قدری خطا در تحلیل میدان است. این خطا بیشتر در حوزه پهنه زمانی رویدادهاست و نه مکانی.هر تحلیلی از آن چه امروز در غرب آسیا حادث می شود، اگر بدون توجه به وقایع و روندهای ۴ دهه اخیر باشد، عاری از خطا نخواهد بود. بدون تردید آمریکا، تاکید می کنم، آمریکا، اگر توان و شرایط حمله نظامی و تهاجم به تمامیت ارضی ایران را داشت، لحظه ای درنگ نمی کرد.اگر برخی تحلیل های کف مجازی این روزها را مبنا قراردهیم، که گاه خطای لسانی یک فرمانده سابق را تا از هم پاشیدگی سامانه دفاعی کشور، می کشانند، پس اسرائیل که نه، بلکه آمریکا نباید ثانیه ای درنگ در تدارک زدن ضربه به جمهوری اسلامی داشته باشد.می پرسید پس ترورهای اخیر و حمله موشکی بامداد شنبه نشانه چیست؟! واقعیت این است که جنگ، جنگ مرگ و زندگی است. آب از سر گذشته. به قول صهیونیست ها -رستاخیز- است.معادلات دشمن با شرایطی که مثلا در قدرت بودند و یکی یکی با کشورهای اسلامی می بستند، متفاوت است. این دقیقا نتیجه طوفان الاقصی است، رژیم دیگر قدرت بازدارندگی ندارد.رژیم در حکم غریق است که به هر دستگیره ای می آویزد تا زنده بماند و طبیعی است که ریسک درگیری با ایران را بپذیرد.اگر تا امروز هم مانده، به دلیل حمایت ها و سلاح های آمریکا و برده های اروپایی آمریکاست.شکی نیست که به روز رسانی سامانه های آفندی و پدافندی و توجه ویژه به جنگ روانی و رسانه ای و تدبیر و توجه در اعلام مواضع رسمی و غیررسمی، لازمه پیروزی در این جنگ سرنوشت ساز است و البته که در میدان جنگ، اشتباهات و خطاها وجود دارد و باید همه ارکان و عناصر در جلوگیری و رفع آن بکوشند، لکن این نکته نیز حیاتی است که در میدان جنگ، مهم ترین نکته انسجام و تقویت روحیه رزمندگان و فرماندهان است.چه در خاکریزهای میدان و چه در سنگر دیپلماسی.
محمدکاظم انبارلویی
۱- قدرت ملی در اتحاد و وفاق ملی تجلی پیدا میکند.
اتحاد و وفاق ملی درسایه امنیت ملی به دست میآید. یک صدایی حاکمیت در برابر تجاوزات آمریکا و رژیم صهیونیستی در منطقه و حمایت مقتدرانه از جبهه مقاومت در طول سالهای پس از انقلاب اسلامی کمسابقه است.
سرویسهای جاسوسی و امنیتی دشمن در تدارک یک فتنه جدید به بهانهای جدید، ناامید و بهشدت عصبانی هستند.ماشین جنگی رسانهای دشمن بهگلنشسته است. جنایات بیسابقه رژیم صهیونیستی در لبنان و غزه جلوی هر نوع مانوری علیه جمهوری اسلامی را گرفته است.
۲- فعالیت فشرده و چشمگیر وزارت خارجه و جناب آقای دکتر عراقچی به سمتوسویی حرکت میکند که یک ائتلاف جهانی علیه آمریکا و رژیم صهیونیستی شکل بگیرد. مواضع روسیه و چین و برخی کشورها در شورای امنیت سازمان ملل حکایت از چنین رویکردی دارد.
کشورهای اسلامی بهویژه کشورهای اسلامی و دیگر دولتهای جهان ، حمله اسرائیل به ایران را محکوم کردند وحق ایران برای پاسخ مقتضی را طبق قوانین بینالملل یادآور شدند.
دیپلماسی و میدان در دولت آقای پزشکیان یک صدا و هماهنگ عمل میکنند و دوروی سکه مقابله نظام مقدس جمهوری اسلامی با دشمنان ایران و اسلام است.
۳- مردم ،نیروهای نظامی و انتظامی ،احزاب و گروهها با پرهیز از کوچکانگاری اقدامات نظامی رژیم صهیونیستی و نیز پرهیز از بزرگنمایی کنشها و واکنشهای آمریکا و اروپا و سگ زنجیری آنها در منطقه یعنی رژیم صهیونیستی ، به یک واقعنگری راجع به تحولات پس از ضربه ۷ اکتبر و طوفانالاقصی رسیدهاند.
رهبری معظم انقلاب با حریت، شجاعت، تدبیر و با رشادت و آمادگی کامل دست به ماشه در میدان نظامی و دیپلماسی حضور دارد و تصویری از اقتدار و امنیت ملی را در مرعی و منظر جهانیان به نمایش گذاشته است.
مهارت رهبری در مدیریت بحرانآفرینی دشمن در منطقه مورد ستایش طرفداران جمهوری اسلامی در منطقه و جهان و موجب خوشحالی آنهاست.
۴- امام خامنهای در دیدار خانواده شهدای امنیت فرمودند : «جنگ، قواعد و قوانین و حدودی دارد اینگونه نیست که در جنگها همه حدود زیر پا گذاشته شود. اما باند جنایتکار حاکم بر سرزمینهای اشغالی همه حدود و قواعد را زیر پاله کرده است.»
مستی ناشی از خونخوارگی ، جنایت و کشتار بیرحمانه کودکان ، زنان و مردم بیگناه در لبنان ، غزه و کرانه باختری به رژیم صهیونیستی این فرصت را نداده که ببیند در چه وادی گام نهاده است! رژیم با این کار خود یک رویه را پایهگذاری کرده است که نتیجهای جز با خاک یکسان شدن تلآویو، حیفا ودیگر تروریستهایی که در شهرکهای صهیونیستی غاصبانه به حیات خود ادامه میدهند ، باقی نگذاشته است!
امروز جهان شاهد آن است کسانی که به بهانه واهی هلوکاست در جنگ جهانی دوم، هلوکاستی وحشتناکتر از آنکه مدعی بودند در منطقه بهطور واقعی راه انداختهاند. این هلوکاست وجدان بشریت را حتی در خاک آمریکا و اروپا آزار میدهد. لذا برای مقابله با آن و اقدام از طرف کسانی که مظلوم واقع شدهاند را مشروع جلوه میدهد. صهیونیستها باید منتظر روزهای دردناکی باشند.
۵- ملت ما امروز در حال فهماندن قدرت ملی به دشمنان اسلام و ایران است.
پدافند ملی در شرارت اخیر رژیم صهیونیستی به نمایندگی از ملت نشان داد آسمان ایران نفوذناپذیر است.
رژیم صهیونیستی بهزودی پاسخ شرارت خود را خواهد دید. ملت ایران محکم در برابر جبهه شرارت در منطقه و جهان ایستاده است.
تاریخ ایران و جهان این روزها را بهعنوان روزهای تجلی قدرت ملی ایرانیان ثبت خواهد کرد.
حدود دولت؛ حاکمیت ملی و مرزهای سرزمینی
حمید ملکزاده
سرانجام بعد از یک دوره قابلتوجه از جنگ روانی، ارتش رژیم صهیونیستی بامداد شنبه هفته جاری در پاسخ به عملیات «وعده صادق2» به اهدافی در بخشهایی از محدوده سرزمینی جمهوری اسلامی ایران حمله کرد. از همان ساعات ابتدایی به اجرا درآمدن این عملیات نظامی، مجموعههای مختلفی از تحلیلگران سیاسی و نظامی در رسانههای رسمی و غیررسمی دنیا به تحلیل درباره ابعاد عملیات رژیم صهیونیستی پرداختند. اقدام موثر پدافند هوایی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران و انسجام و اعتمادبهنفس ملی در میان مردم در صدر اخباری بود که پیرامون این تهاجم شرورانه در سرتاسر جهان مخابره شد. در این میان غیر از برخی کارشناسان فارسیزبان که در مقام بازوهای برونمرزی ارتش رژیم اشغالگر قدس فعالیت میکنند، تقریبا همه تحلیلها بر تحقیر مضاعف رژیم و شکست عملیات نظامی آن علیه ایران تأکید میکردند. تا جایی که چه در میان ایرانیان و چه در مجامع غیرایرانی مجموعهای از شوخیهای گفتاری، نوشتاری و برخی تولیدات پیچیدهتر در فضای مجازی، این نمایش ضعف در بازی حقارت رژیم را به تصویر کشیدند. در شرایطی که رسانههای حامی اسرائیل سعی میکردند ضمن بزرگنمایی اقدامات رژیم علیه ایران، این نمایش ضعف را به دستاورد نظامی مهمی در میدان افکار عمومی تبدیل کنند، جریان دیگری که عموما به شکلی خودجوش و در میان شهروندان ایرانی و غیرایرانی رواج پیدا کرده بود، سعی میکرد حقارت موجود در این عملیات را برجسته کند. رهبر انقلاب در دیدار خانوادههای شهدای امنیت، هم آن بزرگنمایی و هم این کوچکانگاری را مورد انتقاد قرار دادند و همه افراد را از آن برحذر داشتند. در این یادداشت تلاش میکنم به مسائلی درباره این موضوع بپردازم.
* حدود دولت؛ مسأله حاکمیت ملی
از مجموعه تصاویر و گزارشهای رسمی به دست آمده درباره تهاجم چند روز گذشته به برخی سامانههای پدافند هوایی جمهوری اسلامی ایران، اینطور به نظر میرسد که اقدام اسرائیل عملا بسیار محدود و در نوع خودش ناموفق بوده است. باوجود این نباید از نظر دور داشته باشیم که این اقدامی علیه حاکمیت ملی و تمامیت ارضی جمهوری اسلامی ایران در مقام یک دولت است؛ اقدامی که هر چند کوچک یا هر چند ناموفق بوده باشد، باید آن را به عنوان اقدامی خصمانه از طرف یک بازیگر خارجی علیه تمامیت جمهوری اسلامی ایران و عناصر بنیادین تشکیلدهنده آن بفهمیم. من پیشتر وقتی درباره معنای ترور شهید اسماعیل هنیه در تهران مینوشتم به این موضوع اشاره کرده بودم که در آن اقدام اسرائیل عملا اصل حاکمیت ملی ایران را زیر سوال برده است. از این جهت فرقی نمیکند کدام بازیگر خارجی، به چه بهانهای و تا چه اندازهای نسبت به اصل حاکمیت ملی و تمامیت سرزمینی ایران تعدی کرده است. نفس این اقدام موضوع بسیار مهمی است که در مجموعه تحلیلها یا روایتهایی که ارائه میکنیم نباید نادیده گرفته شود. درست مثل وقتی که یک هواپیمای جاسوسی یا غیرجاسوسی نظامی یا غیرنظامی، یا یک کشتی تجاری یا غیرتجاری بدون طی کردن ترتیبات قانونی یا بدون دلیل موجه بشردوستانهای که به اطلاع مقامات رسمی در یک دولت خاص رسیده است از حدود سرزمینی دولت عبور میکند، در اینجا نیز باید این اقدام را به عنوان تعدی خصمانه نسبت به حدود حاکمیتی ایران در نظر گرفت؛ موضوع بسیار مهمی که هم باید بهدرستی به اطلاع شهروندان برسد، هم باید در هر شکلی از موضعگیری سیاسی، یا اقدام دیپلماتیک در مرکز توجه مسؤولان امر و فعالان مختلف قرار بگیرد. از این جهت نباید در ساز و کارهای مبتنی بر کوچکانگاری تهاجم رژیم صهیونیستی به برخی اهداف در جمهوری اسلامی ایران مشارکت کرد.
* روایت غلط؛ اقدام ضعیف
در بالا و به طور خلاصه درباره دلالتهای کوچکانگاری اقدام رژیم صهیونیستی علیه حاکمیت ملی و تمامیت ارضی ایران نوشتم. در این بخش بنا دارم پیامدهای این کوچکانگاری را در افکار عمومی و روندهای تصمیمگیری پیرامون پاسخ مناسبی که باید در مقابل این اقدام شرورانه اتخاذ کرد مورد بررسی قرار دهم. کوچکانگاری به معنای نادیدهگرفتن عمدی یا ناخودآگاه دلالتها و معانی نهفته در پس یک عمل خاص است. این موضوع میتواند به خودی خود به عنوان بخشی از عملیات روانی در روزهای بعد از دست زدن به یک اقدام نظامی در نظر گرفته شود. برای اینکه منظور من را بهتر متوجه شوید باید به این مساله توجه کنید که هر فعلی، صورتی دارد که ما در برخورد اولیه و در مواجهه ابتدایی آن را میبینیم اما وقتی صحبت از افعال انسانی در میان باشد همه چیز بهصورت فعل محدود نمیشود.
در هر عملی یک معنا یا دلالت پیچیدهتر را میشود شناسایی کرد که اهمیتی به مراتب بیشتر از صورت ظاهری آن دارد. مثلا درباره موضوع پیشین کوچکانگاری باعث میشود تا موضوع تعدی دشمن خارجی به حاکمیت ملی و تمامیت سرزمینی نادیده گرفته شود.
تا جایی که به موضوع افکار عمومی مربوط میشود، کوچکانگاری ممکن است از حساسیت افکار عمومی نسبت به تهاجم دشمن خارجی به کشور کاسته و انسجام و وحدتی را که به بسیج عمومی برای مقابله با دشمن خارجی یاری میرساند تضعیف میکند. این مساله همچنین میتواند در بلندمدت احساس تعلق شهروندان ایرانی به واحد سیاسی خود را به مخاطره بیندازد. کوچکانگاری در این زمینه در نهایت به غیرسیاسی شدن شهروندان منتهی خواهد شد.
در کنار همه اینها موضوع دیگری هست که باید به صورت جدیتری مورد توجه قرار بگیرد. هر بار کوچکانگاری یا بزرگنمایی در بنیان سیاستگذاری یا تصمیمگیری درباره موضوعات مختلف اثرگذار باشد، ممکن است سیاستهای نادرست، در زمان نامناسب و به شکل ناکارآمد اتخاذ شود؛ سیاستها و تصمیمهایی که بهجای تأمین منافع دولت و ملت به این منافع اساسی آسیبهایی جبرانناپذیر بزند. در این زمینه باید به این نکته توجه کرد که بزرگنمایی ممکن است به ترسی غیرواقعی منجر شود؛ در حالی که کوچکانگاری ممکن است ضرورت اقدام متناسب با وضعیت واقعی برای تحصیل منافع ملی را از بین برده یا ضرورت دست زدن به اقدامات پیشگیرانه مناسب را در ذهن سیاستگذاران مخدوش کند. همچنین کوچکانگاری اقدامات دشمن ممکن است تصویر کلی از میدان سیاست درباره یک موضوع خاص را مخدوش کرده و از این جهت در روند سیاستگذاری و تصمیمگیری اختلالاتی جبرانناپذیر را به وجود بیاورد.