تاریخ انتشار : ۰۲ بهمن ۱۴۰۳ - ۲۲:۳۴  ، 
کد خبر : ۳۷۱۴۶۵

ایستگاه توسل

دلم برای ورود تو لحظه شماری می‌کند و حنجره‎ام تو را فریاد می‌زند، تو که تجلی عشقی. قنوتم را طولانی می‌کنم تا تو نیمه شبی برای آن دعا کنی. کوچه‌های غریب بی‌کسی را آب و جارو می‌کنم تا تو صبحی زود از آن کوچه عبور کنی. هر روز چراغ دلم را با جامعه الکبیره روشن می‌کنم و در این روز‌های ماه رجب سفره افطارم را با آل یاسین و عهد تزیین می‌کنم و برای ظهور تو هر روز پای درد کمیل می‌نشینم.‌

نمی‌دانم آخرین ایستگاه توسل چه هیجانی دارد که مرا با خود تا آن سوی فاصله‌ها می‌برد و صبح آدینه چه صفایی دارد، که صبح آسمانش پر از ندبه است!

مولایم! تنها امید ادامه زندگی‎مان تپش‌های قلب شماست. گویی بی قراری دل‌های ما از شوق دیدار شماست. آقا بگو که آمدنت نزدیک است! آقاجان دیگر از انتظار نگو و از وصال بگو. از پایان جمعه‌های بی تو بگو! آقاجان بگو که به زودی هدهد صبا خبر از آمدن‎تان را نوید می‌دهد. بگو که می‌آیی و مرهم دل‌های شکسته و خسته ما می‌شوی. بگو که دیگر غریب نیستیم.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات