تاریخ انتشار : ۳۱ تير ۱۴۰۴ - ۱۱:۳۸  ، 
کد خبر : ۳۷۹۱۸۴

خطرناک‌تر از متجاوز!

پایگاه بصیرت / سید مهدی حسینی

در تقویم تاریخی انقلاب اسلامی همواره این سؤال مطرح بوده و هست که یک هموطن چطور می‌تواند وطن خود را زیر آتش دشمن و متجاوز خارجی ببیند و با آن همکاری و هم‎صدایی داشته باشد. این جریان را در تاریخ معاصر ایران فراوان داشته‌ایم و هم‎اکنون هم داریم. نمونه بارز آن در دوران ۸ سال دفاع مقدس در طول خطوط جبهه‌های جنگ شاهد جریان‌های این‎چنینی بودیم، به‎خصوص در شمال غرب هنگامی‎که نیرو‌های اطلاعاتی برای شناسایی در ارتفاعات غرب کار خود را شروع می‌کردند، از ابتدا تا انتهای عملیات همواره نیرو‌های خودفروخته مزاحمت‌ها می‌کردند. به‎عبارتی رزمنده مدافع امنیت ایران با دو دشمن رودررو می‌شد. یکی دشمن، یعنی با سلاح‌های سنگین و ارتش کلاسیک و طرف دیگر گروه‌های تجزیه‌طلب و ضد‎انقلاب. رزمنده‌های مدافع امنیت و تمامیت ارضی ایران همیشه از دشمنی‌های داخلی دل پرخونی داشتند، در این ظرفیت مختصر فقط یک نمونه از نوشته‌هایی که در اوایل مرداد سال ۱۳۶۳نگاشته شده است، ارائه می‎شود: «من کینه خاصی از عراقی‌ها (ارتش بعثی) نداشتم آنها متجاوز بودند و جواب کارشان را در میدان نبرد می‌گرفتند، ولی ضد‎انقلاب کینه مرا زنده می‌کرد. چون ددمنشانه به ما ضربه می‌زد و فرار می‌کرد و در دامان متجاوز می‌آرامید، کاش مرد بود و مردانه می‌جنگید. هموطن اگر جاسوس و مزدور و خودفروش و اجنبی باشد، بخشودنی نیست. اصلاً در مخیله آدم جا نمی‌افتد. ما وقتی صدای آنها را در دهانه «سرتک» می‌شنیدیم. آتش به جانمان می‌افتاد اینهایی که فارسی، کردی، ترکی حرف می‌زدند، از قوم ما بودند در خاک ما نفس کشیده بودند، زن، بچه و پدر و مادرشان در ایران بودند، ولی سنگ عراق را به سینه می‌زدند. شب و روز گشت می‌زدند، کمین می‌گذاشتند جاسوسی ما را می‌کردند برای صدام، اینها تا عرصه را بر خود تنگ می‌دیدند تا بغداد می‌دویدند. در جبهه شمال غربی همین‌ها زندان مخوف دوله‌تو را بنا کرده بودند و بچه‌های رزمنده ما را زیر پای عروسان خود قربانی می‌کردند. ماه‌های اول انقلاب وقتی بچه‌های سپاه آنها را از سردشت و بانه و پیرانشهر تاراندند به دوله‌تو پناه بردند آنجا دوباره جای گرفتند و به شکل دیگر وارد منطقه شدند، حضور اینها در دشت پای دیواره شرقی و تنگه سرتک مانعی بود برای ادامه عملیات شناسایی ما علاوه بر مواظبت دیده‌بان از سنگر‌های عراقی، باید به اینها فکر می‌کردیم تازه گاهی اوقات اینها خطرناک‌تر بودند، ساعت‌ها پشت صخره‌ها می‌نشستند تا نیرو‌های رزمنده مدافع ایران را به کمین بیندازند. کمین عراقی‌ها ثابت بود و کمین ضد‎انقلاب متحرک، به این علت شناسایی کمین ضد‎انقلاب دشوارتر بود، شاید هم غیر‎ممکن. اینها بودند که گوش می‌بریدند و پا می‌شکستند و بدن زخمی رزمنده مدافع را روی صخره‌ها می‌کشیدند و آنها را نیمه‌جان به دار می‌آویختند و سر بریده آنها را سر راه‌ها می‌گذاشتند. اما در زندان‌های «موصل» و «رمادیه» اسرا چه زجر‌ها می‎کشند، ولی نشنیدیم که آنها را مثله کنند. ارتش صدام هرچه بود به حیوان‎صفتی کومله و دموکرات نمی‌رسیدند و...» در سال‌های بعد از جنگ به‎خصوص در خرداد ۱۴۰۴ بار دیگر جریان خطرناک‌تر از متجاوز را شاهد بودیم.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات