این روزها مصادف است با سالروز شهادت یکی از نخبگان کمنظیر دوران معاصر، او که «محسن نورانی» نام داشت در تاریخ ۱۹/۵/۱۳۶۲ توسط کمین گروهکهای ضد انقلاب در منطقه عملیاتی حوالی اسلامآباد در غرب به شهادت رسید. عمر کوتاه او و زندگی پر ماجرایش بسیار آموزنده و عبرتانگیز است. او در سن ۱۸ سالگی به همراه شهیدان «ناهیدی» و «کابلی» تیپ ذوالفقار را پایهگذاری نمودند و در مقابله با دشمن متجاوز مقاومتها میکنند. متأسفانه کار ویژهای برای آنها صورت نگرفته است. این مختصر به قصد یاد و خاص و آن رزمنده عزیزی که حدود دو ماه پس از ازدواج به شهادت میرسد، یادی شده باشد ورود شد، به دلیل اینکه در فضای رسانههای عمومی و مراسمها و سالگردها از این نخبه دفاع مقدس کمتر یاد شده است در حالی که الزاماً نباید گذاشت نخبگان جوان دوران ۸ سال دفاع مقدس به فراموشی سپرده شوند و به همین منظور چند نکته درباره این شهید بزرگوار با کمی توضیح ذیلاً ارائه میگردد.
۱ ـ او متولد ۱۳۴۲ بود و در کلاس، درسها را به خوبی فرامیگرفت و در مبحث ریاضیـ فیزیک از شاگردان سرآمد بود و پس از دوره راهنمایی علاوه بر اشتغال جهت کمک به معیشت خانواده تحصیلات خود را در رشته برق در هنرستان بزرگ تهران ادامه تحصیل داد.
۲ ـ با اوجگیری انقلاب در نیمه دوم سال ۱۳۵۷ خیلی به سرعت وارد فعالیتهای تبلیغی انقلاب اسلامی شد و از نوشتن شعار بر دیوارها گرفته تا بخش اعلامیهها و نوارهای کاست حاوی سخنان امام و شرکت در راهپیماییها و تظاهراتهای شبانه سری پرشور داشت.
۳ ـ شهید بزرگوار در سال ۱۳۵۹ که ۱۷ سال داشت با دلی پر امید کمر به خدمت عاشقانه میبندد و در شهریور سال ۱۳۵۹ پس از پشت سر گذراندن آموزش نظامی بسیج در پادگان امام حسین (ع) به همراه شهید «علیرضا ناهیدی» برای انجام مأموریت سه ماهه راهی «مریوان» میشود و بنابر احساس وظیفه به مبارزه علیه گروهکها ادامه میدهد و به عضویت سپاه در میآید.
۴ ـ وی با ناهیدی و کابلی به همراه احمد متوسلیان از غرب به جنوب میآیند و با تیپ تازه تأسیس محمد رسولالله (ص) همراه میشوند و در عملیاتهای فتحالمبین و بیتالمقدس شرکت میکنند و به غنایم به دست آمده تجهیزات بالایی از دشمن متجاوز اقدام به پایهگذاری تیپ ادواتی ذوالفقار میکنند. وی تا پیش از شهادت ناهیدی به عنوان معاون تیپ و پس از شهادت ناهیدی در زمستان ۱۳۶۱ به عنوان مسئول تیپ ذوالفقار معرفی شد.
۵ ـ روایت جانباز «حاج عباس برقی» درباره این حادثه به طور دقیق در کتاب «کوهستان آتش» نوشته گلعلی بابایی درج شده که در قسمتی از آن میگوید: «در میدان اصلی شهر که داشتیم میپیچیدیم به سمت جاده قلاجه یک اکیپ از بچههای رزمنده ریختند پشت وانت بعد هم گاز ماشین را گرفتیم و سرازیر شدیم به جاده اسلامآباد ایلام و... یک مرتبه صدای انفجار مهیبی از پشت ماشین ما بلند شد. رگبار گلولهها به طرفمان سرازیر شد. در این واقعه سه تن از فرماندهان تیپ مکانیزه ذوالفقار به همراه هفت رزمنده دیگر شهید شدند که ماجرای آن بسیار غمانگیز است.»