در گرمای تیرماه، وقتی صدای کولرها در خانهها بلندتر میشود، صدای رودخانهها خاموشتر شده است. خشکسالی دیگر یک هشدار دوردست نیست؛ واقعیتی است که بیمقدمه بر سر سفرهها، باغها، کارخانهها و حتی باورهای مردم آوار شده است. ما نه فقط با کمبود آب، که با فرسایش اعتماد عمومی به توان مدیریت منابع روبهرو هستیم. وقتی آمارها دروغ نمیگویند، یعنی چیزی ورای «اقلیم خشک ایران» در کار است. کمآبی امروز ما حاصل چرخهای از تصمیمات غلط، بیتوجهی به هشدارهای کارشناسان و الگوهای مصرفی است که با شرایط کشور همخوانی ندارد.
در چنین شرایطی، شفافیت و مستندسازی بیش از هر زمان دیگر اهمیت دارد. به جای روایتهای احساسی یا کلیگوییهای بیپایه، این گزارش تلاش میکند تصویری عددی و مستند از وضعیت منابع آب کشور ارائه دهد. روایتی که اگرچه خشک و بیطرفانه بهنظر میرسد، اما در لایههای پنهانش، فریادی از آیندهای نگرانکننده را فریاد میزند.
کاهش بیسابقه بارشها
بر اساس دادههای سازمان هواشناسی کشور، میانگین بارندگی سالانه ایران در بازهی ۵۰ ساله اخیر حدود ۲۵ درصد کاهش یافته است؛ از ۲۵۰ میلیمتر در دهه ۱۳۵۰ به حدود ۱۸۰ میلیمتر در دهه ۱۴۰۰. این در حالی است که متوسط جهانی بارش، بیش از ۹۰۰ میلیمتر در سال است.
سال آبی ۱۴۰۲-۱۴۰۳ بهعنوان یکی از خشکترین سالها ثبت شده است. طبق گزارش رسمی وزارت نیرو، ۲۸ استان از ۳۱ استان کشور کمتر از میانگین بارندگی بلندمدت خود بارش دریافت کردهاند. کاهش بارش در استانهایی مثل یزد (۵۲درصد)، کرمان (۴۷درصد)، سیستان و بلوچستان (۴۳درصد) و خراسان جنوبی (۴۵درصد) رکوردهای منفی بیسابقهای را ثبت کرده است.
نکته نگرانکنندهتر این است که بارندگیهای محدود نیز عمدتاً بهصورت رگباری و سیلابی بوده که توان تغذیه منابع زیرزمینی و سدها را نداشته است.
سدهای خالی
در سال ۱۴۰۳، مجموع ذخیره آب سدهای کشور به حدود ۷/۱۹ میلیارد مترمکعب رسید، در حالی که ظرفیت کل سدها ۵/۵۰ میلیارد مترمکعب است؛ یعنی تنها ۳۹ درصد پرشدگی. این عدد در مدت مشابه سال گذشته حدود ۵۱ درصد بود.
نمونههایی از وضعیت سدهای کلیدی:
- سد زایندهرود: تنها ۱۲ درصد پر شده و عملاً آبی برای بازکردن رودخانه در اصفهان وجود ندارد.
- سد کرخه: با ۲۳ درصد ذخیره، امکان پشتیبانی از کشاورزی خوزستان را ندارد.
- سد دز: ۲۹ درصد، در حالی که در سال ۱۳۹۰ بیش از ۷۰ درصد پر بود.
- سد لتیان در شرق تهران، با ۱۹ درصد ظرفیت، با خطر تأمین نشدن آب شرب پایتخت در تابستان روبهرو است.
در سطح پهنههای آبی هم وضعیت وخیم است. دریاچه ارومیه اکنون تنها حدود ۸ درصد از سطح آبی دهه ۱۳۷۰ را در اختیار دارد و بسیاری از تالابها مانند بختگان، جازموریان و هامون عملاً خشک شدهاند.
آبهای زیرزمینی
منابع آب زیرزمینی که ستون فقرات تأمین آب ایران هستند، با سرعتی نگرانکننده در حال تخلیهاند. بنابر اعلام شرکت مدیریت منابع آب:
- ۹۰ درصد از ۶۰۹ دشت کشور ممنوعه یا ممنوعه بحرانی هستند.
- در برخی دشتها مانند تهران، رفسنجان، دامغان و نیشابور، افت سالانه آبخوانها بیش از ۱ متر گزارش شده است.
- پدیده فرونشست زمین که تا چند سال پیش در سطح محدود بود، اکنون در بیش از ۲۹ استان کشور گزارش شده؛ در جنوب تهران نرخ فرونشست به ۲۵ سانتیمتر در سال رسیده که از میانگین جهانی تا ۵ برابر بیشتر است.
یکی از عوامل اصلی این بحران، حفر چاههای غیرمجاز است که تعداد آنها بیش از ۳۰۰ هزار حلقه تخمین زده میشود.
کشاورزی ناکارآمد
بیش از ۹۰ درصد از کل مصرف آب کشور در بخش کشاورزی اتفاق میافتد، اما بازدهی این بخش، بسیار پایینتر از استانداردهای جهانی است. راندمان آبیاری در ایران حدود ۳۵ تا ۴۰ درصد برآورد میشود، در حالی که در کشورهایی مانند ترکیه، اسپانیا یا استرالیا این عدد به ۷۰ درصد میرسد.
از مشکلات رایج در حوزه کشاورزی نادرست در کشور میتوان به ادامه کشت برنج در استانهایی مانند خراسان و اصفهان و کشت محصولات آببر مانند هندوانه در مناطق کمآب اشاره کرد که مهمترین دلیل آن ناتوانی دولت در تغییر الگوی کشت یا ارائه مشوقهای جایگزین است.
این مدل کشت در ادامه باعث کاهش عملکرد و خشکشدن زمینها و در نهایت به افزایش بیکاری و فقر شده است. طبق اعلام وزارت جهاد کشاورزی، از سال ۱۳۹۰ تاکنون، بیش از ۵ هزار روستا در کشور با مهاجرت یا ترک کشاورزی مواجه شدهاند.
مهاجرت خاموش
طبق اعلام وزارت نیرو، در تابستان ۱۴۰۳، بیش از ۴۰۰ شهر کشور درگیر «تنش آبی» بودهاند؛ یعنی فاصله بین تولید و مصرف آنقدر زیاد شده که جیرهبندی و قطعی برنامهریزینشده، اجتنابناپذیر شده است.
از سوی دیگر، خشکسالی موجب مهاجرت تدریجی از روستاها به حاشیه شهرها شده است. براساس پژوهشی از مرکز پژوهشهای مجلس، مناطق مهاجرفرست عمدتاً استانهایی با تنش آبی بالا هستند؛ مانند خراسان جنوبی، سیستانوبلوچستان و کرمان. این مهاجرتها اغلب منجر به حاشیهنشینی و افزایش آسیبهای اجتماعی در کلانشهرها میشود.
صنعت آبخوار
در حوزه شهری و صنعتی نیز اوضاع مساعد نیست. به نحوی که ۳۰ درصد از آب شرب شهری بهدلیل نشت و فرسودگی لولهها از دست میرود و بازچرخانی آب صنعتی هنوز به عنوان سیاست رسمی در کشور جا نیفتاده و کمتر از ۵ درصد آب صنعتی بازیافت میشود و همچنین صنایع بزرگ در استانهای کمآب (مثل فولاد در یزد و کرمان) همچنان فعالاند.