کم نیستند بحرانهایی که در سالهای اخیر، زیستبوم ایران را تهدید کردهاند. اما در میان همه آنها، شاید هیچکدام به گستردگی و ماندگاری بحران کمآبی نبوده است. خشکسالی، کاهش شدید منابع آبهای زیرزمینی، خشک شدن تالابها، فرونشست زمین زنگ خطرهایی است که دیگر فقط کارشناسان به صدا درنمیآورند؛ بلکه هر شهروند ایرانی، چه در شهر و چه در روستا، صدای آن را در زندگی روزمرهاش میشنود.
آب، بیش از آنکه یک «منبع طبیعی» باشد، امروز به سرمایهای راهبردی و تعیینکننده تبدیل شده است. از کشاورزی تا صنعت، از پایداری اجتماعی تا امنیت ملی، هیچ ساحتی از حیات جمعی نیست که درگیر تبعات بحران آب نشده باشد. اما با همه اینها، هنوز میتوان امیدوار بود. اگر همه با هم، در یک مسیر و با مسئولیتپذیری مشترک حرکت کنیم، عبور از این بحران ناممکن نیست.
در این سالها بارها گفته شده که ایران در اقلیمی خشک و نیمهخشک قرار دارد و بارندگی در کشور نصف میانگین جهانی است. این واقعیت تلخ را نمیتوان انکار کرد. اما نباید فراموش کنیم که بخش مهمی از بحران آب در کشور، محصول تصمیمهای انسانی و مدیریتی است.
برای سالها، هر زمان صحبت از بحران آب شد، همه چیز به صرفهجویی در مصرف خانگی تقلیل یافت. در حالی که سهم آب شرب، کمتر از ۱۰ درصد کل مصرف کشور است. درست است که صرفهجویی خانگی مهم است، اما کافی نیست. آنچه امروز نیاز داریم، مشارکت واقعی مردم در تصمیمسازیها، آگاهی عمومی نسبت به وضعیت منابع آبی و شفافیت نهادی در مسیر اصلاحات است.
وقتی مردم احساس کنند که اطلاعات صحیح و دقیق در اختیارشان قرار گرفته، وقتی ببینند دولت، مجلس، نهادهای تخصصی و رسانهها با صداقت وارد عمل شدهاند، انگیزه بیشتری برای همراهی خواهند داشت. مشارکت مردمی، یعنی مطالبهگری نسبت به پروژههای مخرب محیط زیست، نظارت همگانی بر عدالت توزیع آب و شکلگیری رفتارهای جدید در مصرف آب.
در برابر بحرانهایی با این ابعاد، هیچ نهادی بهتنهایی قادر به حل مسئله نیست. هیچ دولت یا دستگاهی نمیتواند بدون حمایت اجتماعی، بدون مشارکت علمی و بدون تعامل نهادهای مدنی، راه نجاتی برای کشور ترسیم کند.
دانشگاهها، رسانهها، کشاورزان، بخش خصوصی، شوراهای شهر، ائمه جمعه، سازمانهای مردمنهاد، هنرمندان و معلمان؛ همه باید در کنار یکدیگر، فرهنگ جدیدی از حفظ منابع طبیعی و بهویژه آب را ترویج کنند. بحران آب، نیازمند اجماعی فراگیر است.
هر بحرانی، در دل خود فرصتی نیز نهفته دارد. بحران آب اگرچه سنگین و نگرانکننده است، اما میتواند سرآغاز اصلاحات بزرگ در شیوه حکمرانی، نظام آموزشی، سبک زندگی و اولویتبندیهای اقتصادی کشور باشد.