در ایام حمله نظامی آمریکا و رژیم صهیونی به ایران عوامل بسیاری در دفاع از کشورمان نقشآفرینی کردند که مهمترین آنها را میتوان در سه مؤلفه «رهبری»، «مردم» و «نیروهای مسلح مقتدر» جستوجو کرد. در این مطلب به دنبال پردازش مهمترین عامل ناامیدسازی دشمن براساس تجربه جنگ ۱۲ روزه هستیم. برای رسیدن به آن لازم است با مهمترین دلایل اجتماعی حضور و نقشآفرینی مردم در جنگ تحمیلی آمریکا و رژیم غاصب صهیونیستی علیه جمهوری اسلامی آشنا شویم.
نقش مردم در ناامیدسازی دشمن
رهبر معظم انقلاب اسلامی در سخنان تلویزیونی خود به نقش پررنگ طیفهای گوناگون مردم در ناامید کردن دشمن اشاره فرمودند و مهمترین دلیل موفقیت کشور در مقابل حملات دشمن را حضور مؤثر، همبستگی و یکپارچگی مردم، برشمردند. حمله نظامی رژیم صهیونی در ساعات ابتدایی صبح بیستوسوم خرداد تجربه جدید و متفاوتی نسبت به شنیدههای مردم از جنگهای کلاسیک و بهطور خاص دفاع مقدس هشت ساله بود. غافلگیری اولیه درخصوص از دست دادن فرماندهان ارشد نظامی و دانشمندان هستهای، حمله موشکی و ناامنی در مناطق شهری و مسئله نفوذ داخلی هر یک به تنهایی برای فروپاشی هر جامعهای کافی بود. بعد از ترس و دلهره و نگرانی ایجاد شده، به تدریج مردم بر اتمسفر مسموم رسانههای دشمن غلبه کردند و کوشیدند در میدان باشند و واقعبینانه و هوشیارانه با مسئله جنگ مواجه شوند، دوری از رسانههای معاند در روزهای ابتدایی جنگ و پویشهای رسانهای علیه این وطنفروشان، از جمله نشانههای این آگاهی تاریخی و بهنگام بود. حال که مشخص شد مردم نقش ویژهای در مأیوس و ناکامسازی دشمن در تهاجم ظالمانه و غافلگیرانه اخیر داشته است، این سؤال مطرح میشود که ملت با کدام مختصات و ویژگیها توانست چنین سرنوشتی را برای دشمن رقم بزند؟ در واقع، مؤلفههای قدرت ملت ایران در نقشآفرینی چه بوده است؟ فهم و خودآگاهی به این مؤلفهها میتواند هم ما را در فضایی که دشمن در پرتو جنگ شناختی به دنبال هراسافکنی از آغاز جنگ دوم است، مصون و واکسینه کند و هم راههای افزایش و تعمیق این مؤلفهها را برای قویتر شدن نشان دهد.
مرگآگاهی و مسئله وحدت
فارغ از همه عوامل دخیل در امر اجتماع و افکار عمومی، مسئله مرگ آگاهی جامعه ایرانی ریشه بسیاری از کنشهای وحدتگرایانه و وطندوستی و هم نوعدوستی شد. تجربه جمعی و فردی مرگ آگاهی، یعنی اینکه شما مرگ را در چند قدمی خودت بدانی، ریشه بسیاری از کنشها و آگاهیهای اجتماعی میشود که ما در علوم اجتماعی با آن مواجه هستیم و دربارهاش تحلیل ارائه میدهیم. شهید آوینی معتقد بود: «مردمان این روزگار سخت از مرگ میترسند...، اما حقیقت آن است که زندگی انسان با مرگ در آمیخته است و بقایش با فنا. پیش از ما میلیاردها نفر بر روی این کرهی خاکی زیستهاند و پس از ما نیز». به تعبیر وی «مرگ آگاهی یعنی که انسان همواره نسبت به این معنا که مرگی محتوم را پیش رو دارد آگاه باشد و با این آگاهی زیست کند و هرگز از آن غفلت نیابد». اولین تجربه همبستگی اجتماعی با مرگآگاهی شکل میگیرد و حالا مردم خود را یک کل واحد میدانند و بسیاری از همراهیها و همدلیها که در شرایط عادی به سختی شکل میگرفت، پس از شنیدن ناقوس مرگ با قوت و قدرت انجام میشد و با استقبال مردم نیز مواجه میشد.
تقویت هویت جمعی در جنگ
بسیاری از تشکلهای مردمی حالا فعالیتهای فرهنگی و فعالیتهای جهادی خود را صرفاً برای یک هدف واحد و بدون توجه به برجسته شدن نام و عنوان مجموعه و گروه خاصی انجام میدادند و همگرایی و فعالیت جبههای به صورت جدی در حال رقم خوردن بود. تقویت روحیه هموطنان، فعالیتهای امیدآفرین و همکاریهای امنیتی جهت مقابله با نفوذ و بسیاری امورات دیگر با همکاری مردم پیش رفت. متأثر از این همبستگی اجتماعی هویت جمعی جامعه ایرانی تقویت شد و حالا عامه مردم موجودیت خود را در حفظ و تقویت این هویت جمعی میدیدند. این هویت جمعی با تبلیغات منفی دشمن در طول جنگ نه تنها تضعیف نشد؛ بلکه در شکل تعمیم یافته خود به فرهنگ مقاومت و تابآوری تغییر شکل داد و تقویت شد و این مقاومت و تابآوری پشتوانه عملیاتهای نظامی نیز شد. از جمله مصادیق این فرهنگ میتوان به همراهی مردم در طول نبرد و اظهار خوشحالی از موفقیتهای نظامی و توصیه به ایستادگی مسئولان، همراهی با سیاست کنترل بازار، همدردی با خانوادههای آسیبدیدگان، همراهی با توصیههای امنیتی، حمایت از سیاستهای رهبری در هنگامه جنگ اشاره کرد که نشانه هوش اجتماعی بالا و غیرت و وطن دوستی مردم در قالب هویت جمعی شکل گرفته به بهانه جنگ بود.
پویایی فرهنگ مقاومت
این فرهنگی که در خلال جنگ شکل گرفت و بهصورت مداوم از سوی خود مردم بازتولید میشد، ترکیبی از ایثار، فداکاری، امید و اعتقاد به آیندهای بهتر بود که دقیقاً در نقطه مقابل تبلیغات دشمن مبنی بر فاصلهگیری مردم از انقلاب قرار داشت. افراد و رسانههای مواجببگیری که فاصله گرفتن مردم از نظام جمهوری اسلامی را بزرگترین دستاورد انقلاب در این جنگ تبلیغ میکردند، حتی قادر به ارائه یک نشانه نبودند. در حالی که انسجام و اتحاد فوقالعاده مردم و حاکم شدن روح تعاون و همکاری و همیاری بین مردم نشاندهنده پویایی فرهنگ مقاومت در جامعه ایرانی است که ریشه فطری آن را باید در گفتمان و فرهنگ انقلاب اسلامی و دفاع مقدس اول این ملت ایستاده کنکاش کرد. البته همین ویژگیها و مختصات جمعی ملت ایران را در صحنههای دیگری از جمله همهگیری کرونا هم شاهد بودیم و دیدیم که همین صحنههای زیبا در حمله اخیر رژیم اشغالگر و کودککش صهیونیستی و آمریکای جنایتکار هم تکرار شد. در این شرایط، مردم نه صرفاً تماشاگر جنگ، بلکه «سازندگان گفتمان مقاومت» خواهند بود. در نظریههای فرهنگی، به این افراد «عاملان فرهنگی» گفته میشود؛ کسانی که با کنشهای روزمرهشان، معنا و فرهنگ مقاومت، ایثار، فداکاری، امید به آینده را به صورت مداوم و مستمر بازتولید و بازتعریف میکنند. اینجاست که نقش مردم، نه به عنوان «پشتیبانان منفعل»، بلکه به عنوان «سربازان فعال جبهه فرهنگی» معنا پیدا میکند. آنان با خلق معنا، تولید روایت، و مشارکت اجتماعی، در نبردی همزمان با جبهه نظامی شرکت میکنند. این تصویر، درست در تقابل با گفتمان دشمن بود که تلاش داشت جنگ را صرفاً یک «مصیبت تحمیلی» و مردم را قربانیان بیارادهای نشان دهد که از انقلاب دل بریدهاند. درحالیکه شواهد میدانی، روایات مردمی و تحلیلهای جامعهشناختی دقیقاً عکس این را نشان داد.
سخن پایانی
بار دیگر انقلاب اسلامی با استفاده از ظرفیت ذاتی خود، یعنی حضور بهنگام و آگاهانه مردم از آزمونی سخت، با موفقیت و سربلندی بیرون آمد و اثبات شد که اگر در همه میدانها امکان حضور و نقشآفرینی مردم با همه اقتضائاتش فراهم شود، بسیاری از مسائل و مشکلات جامعه با بهرهگیری از این ظرفیت عظیم بالقوه قابل حل خواهد بود. کافی است امکان آزاد شدن و باروری این انرژی نهفته و پر ظرفیت مردمی از سوی سیاستگذاران فراهم شود و اعتماد اجتماعی مردم به دولتمردان و مسئولان افزایش یابد، در این صورت دیگر هیچ مسئله لاینحلی وجود نخواهد داشت و همان گونه که مردم در آزمون اعتماد به فرماندهان نظامی و رهبری حکیمانه انقلاب در نبرد با شیطان بزرگ و عامل اجیرشدهاش سربلند بیرون آمدند، کشور روز به روز در همه عرصهها تقویت خواهد شد و به رشد و بالندگی که شایسته آن هست خواهد رسید.