صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۰۸ آبان ۱۴۰۴ - ۰۸:۱۹  ، 
کد خبر : ۳۸۳۳۶۶
مروری بر یادداشت روزنامه‌های پنجشنبه هشتم آبان ماه ۱۴۰۴

نسل فهمیده

آبان، ماه آزمون هویت ملی است، از حسین فهمیده تا تظاهرات دانش‌آموزی ۱۳ آبان که گفتمان استقلال و مقابله با استکبار را به نمایش ملی گذاشت. امروز مسئولیت پیوند این دو نماد تاریخی (ایثار فردی و بیداری جمعی) بر دوش نسلی است که باید بدل به حافظان و تولیدکنندگان روایت مقاومت و بصیرت عمومی شوند. 

مروری بر یادداشت روزنامه‌های پنجشنبه هشتم آبان ماه ۱۴۰۴

الگوریتم‌های سرکوبگر

سید محمدعماد اعرابی

در رمان «1984» جورج اورول، وزارت حقیقت قصد داشت با معرفی یک زبان جدید از به کارگیری کلمات و عبارات نامطلوب جلوگیری کند تا دیگر نیازی به سانسور نداشته باشد. رمان «1984» و اساسا آثار اورول از جمله مواردی بودند که سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا(CIA) در جنگ سرد علیه شوروی برای زیر سؤال بردن نظام کمونیستی مورد حمایت و ترویج قرار می‌داد اما دقیقا همین کار را آمریکا و نظام سرمایه‌داری نیز انجام می‌دهند. سانسورچی‌های «وزارت حقیقت» آنجا هم نشسته‌اند، کلمات را تکه‌پاره و حقیقت را در نطفه خفه می‌کنند. در عصر جدید علی‌رغم ادعاهای کرکننده «آزادی» و «آزادی بیان» سانسورچی‌ها خیلی جدی‌تر و پرکارتر از گذشته هستند و با تکیه بر فناوری‌های نوین قدرت بیشتری نیز برای سرکوب حقیقت پیدا کرده‌اند.
اگر شما یکی از تولیدکنندگان حرفه‌ای محتوا در رسانه‌های اجتماعی مثل اینستاگرام، فیسبوک، یوتیوب و... باشید حتما فهرستی از واژه‌ها و تصاویری دارید که نباید از آنها استفاده کنید و یا در استفاده از آنها و یا حتی اشاره به آنها باید به شدت محتاط باشید. دلیلش واضح است چون به محض استفاده از آنها و یا حتی اشاره به آنها، شما در رسانه‌های اجتماعی با انواع و اقسام روش‌های مختلف بایکوت شده و در سایه قرار می‌گیرید. تصاویر شهیدان حاج قاسم سلیمانی، سید حسن نصرالله و یحیی سنوار از آن جمله‌اند. کلمه «شهید» نیز چه در زبان فارسی و عربی و چه معادل انگلیسی آن(martyr) از جمله کلماتی است که به کار بردن آن می‌تواند شما را با محدودیت مواجه کند. این محدودیت‌ها از به پستو بردن محتوای تولید شده شما گرفته تا حذف آن و یا تعلیق و مسدود کردن صفحه منتشر‌کننده را می‌تواند شامل شود. کلمات دیگری مثل «حماس» یا «حزب‌الله» (چه با نگارش فارسی/عربی و چه با نگارش انگلیسی) نیز شامل همین محدودیت‌ها می‌شوند.
«دیده‌بان حقوق‌بشر» که از قضا نهادی همسو با جریان‌های سیاسی و فرهنگی غرب دسته‌بندی می‌شود نیز مواردی از این دست را تأیید کرده است. طبق گزارش این نهاد در 21 دسامبر 2023 (تقریبا سه ماه پس از عملیات طوفان‌الاقصی) شعار «از رودخانه تا دریا، فلسطین آزاد خواهد شد» که در تجمعات مختلف حامیان فلسطین در سراسر جهان سر داده شد به همراه نظراتی مانند «فلسطین را آزاد کنید» و «نسل‌کشی را متوقف کنید» بارها توسط اینستاگرام و فیس‌بوک حذف شده‌اند. شاید تعجب کنید اما حتی کلیدواژه «آتش‌بس همین حالا» نیز که به پایان جنگ در غزه اشاره داشت جزو کلماتی بود که استفاده از آن ممنوع شده و مورد حذف قرار می‌گرفت!
کاربران و نهادهای ناظر بر رسانه‌های اجتماعی 28 اکتبر 2023 (سه هفته پس از عملیات طوفان‌الاقصی) به پایگاه اینترسپت گزارش دادند که حتی شکلک(ایموجی) پرچم فلسطین نیز توسط الگوریتم‌های فیسبوک و اینستاگرام حذف می‌شوند. فیسبوک و اینستاگرام هر کدام به ترتیب با بیش از 3 میلیارد و بیش از 2.3 میلیارد کاربر فعال ماهانه بالاترین نرخ استفاده را در میان سایر سکوهای رسانه‌های اجتماعی مانند تیک‌تاک(بیش از یک میلیارد)، تلگرام(بیش از 800 میلیون) و ایکس(نزدیک 400 میلیون) دارند. سایر این سکوها نیز مانند فیسبوک و اینستاگرام به نقض حقوق کاربران در موضوع فلسطین می‌پردازند. طبق داده‌های منتشر شده توسط «صدا سوشال»(Sada Social) یک سازمان حقوق دیجیتال فلسطینی، نقض حقوق محتوای دیجیتال مربوط به فلسطینیان به ترتیب در اینستاگرام(31 درصد)، تیک‌تاک(27درصد)، فیسبوک(24درصد) و ایکس (12درصد) رخ داده است و یوتیوب، ساندکلود و سایرین 6 درصد باقیمانده را تشکیل می‌دهند. گزارش شاخص حقوق دیجیتال 2024 که در ‌آوریل 2025 منتشر شد بیش از 25000 مورد نقض حقوق محتوای دیجیتال فلسطینیان و سرکوب‌های الگوریتمی را در سکوهای اصلی رسانه‌های اجتماعی مستند کرده است. این سانسور و سرکوب فزاینده درست وقتی اتفاق می‌افتد که فلسطینیان با چیزی دست و پنجه نرم‌ می‌کنند که دیوان بین‌المللی دادگستری آن را شکلی از «نسل‌کشی» نامیده است. یعنی دقیقا زمانی که برای مستندسازی جنایات جنگی اسرائیل به سکوهای رسانه‌های اجتماعی به عنوان معدود راه‌های ارتباطی باقیمانده با ساکنان غزه نیاز داریم؛ این سکوها بیشترین سرکوب الگوریتمی برای سانسور محتوای فلسطینیان را انجام داده‌اند. طبق گزارش شاخص حقوق دیجیتال 2024: «سانسور محدود به تصاویر قتل‌عام‌ فلسطینیان نبود، بلکه به محتوای مربوط به ترور اسماعیل هنیه در تهران نیز گسترش یافت، حتی اگر فاقد هرگونه جهت‌گیری، محتوای سیاسی یا بزرگداشت و یادبودی بود.»
بخش نگران‌کننده این گزارش آنجاست که می‌گوید 29 درصد موارد نقض حقوق مستند شده مربوط به هدف‌گرفتن خبرنگاران و مؤسسات رسانه‌ای بوده است. با توجه به اینکه رسانه‌ها غالبا برای انعکاس اخبار غزه به پوشش محلی از این باریکه وابسته‌اند از دسترس خارج کردن صفحات خبرنگاران و فعالان رسانه‌ای این حوزه، اطلاع از وقایع میدانی غزه را به شدت محدود می‌کند. در واقع همان‌طور که رژیم صهیونیستی در غزه خبرنگاران را می‌کشت؛ سکوهای اصلی رسانه‌های اجتماعی هم در خارج از غزه و در سطح جهان آنها را با الگوریتم‌های‌شان را خفه می‌کردند.
«احمد شهاب‌الدین»، روزنامه‌نگار فلسطینی، 18 نوامبر 2023 خبر داد که از 7 اکتبر پنج بار دسترسی به حساب اینستاگرام خود را که نزدیک به یک میلیون دنبال‌کننده دارد، از دست داده است. حساب اینستاگرام «بیایید درباره فلسطین صحبت کنیم»، که محتوای آموزشی درباره فلسطین منتشر می‌کند نیز در گزارشی مشابه اعلام کرد صفحه اینستاگرامی آنها به حالت تعلیق درآمده است. شبکه خبری «قدس» مستقر در فلسطین نیز از تعلیق حساب اینستاگرامی خود و حذف دائم صفحه فیسبوکش خبر داد. «لیلی الوعره» خبرنگار پایگاه خبری «موندویس» مستقر در کرانه باختری نیز از مسدود شدن حساب اینستاگرامی خود خبر داد و صفحه پایگاه خبری «موندویس» نیز در تیک‌تاک به طور موقت حذف شد. مواردی از این دست بسیار است که می‌توان فهرستی طولانی از آنها تهیه کرد.
برخلاف محتوای عربی و انگلیسی مربوط به فلسطین، محتواهای عبری و انگلیسی تولید شده در حمایت از اسرائیل با محدودیت خاصی مواجه نمی‌شود. طبق گزارش دیده‌بان حقوق بشر عبارات و مضامینی نظیر «غزه را به پارکینگ تبدیل کنید»، «فلسطین را از نقشه پاک کنید»، «لعنت به اسلام، لعنت به فلسطین» نه تنها توسط فیسبوک و اینستاگرام با محدودیت مواجه نمی‌شد بلکه شرکت متا (مالک فیسبوک و اینستاگرام) در پاسخ به اعتراض کاربران این محتواها را مصادیقی از نقض دستورالعمل‌های خود در جلوگیری از نفرت‌پراکنی تشخیص نداد!
«جولی اوانو» عضو شورای نظارتی شرکت «متا»(مالک فیسبوک، اینستاگرام و واتساپ) تقریبا یک ماه پیش از شروع طوفان الأقصی اعتراف کرده بود که محتوای عربی در شبکه‌های اجتماعی در مقایسه با محتواهای عبری، بیشتر تحت نظارت و در نتیجه مورد حذف و محدودسازی قرار می‌گیرد. ۸ سپتامبر ۲۰۲۳ (۱۷ شهریور ۱۴۰۲) «اشرف زیتون» مدیر سابق بخش سیاست‌های خاورمیانه و شمال آفریقای فیسبوک در گفت‌وگو با «الجزیره» از همکاری شرکت «متا» با رژیم صهیونیستی برای کنترل محتواهای مرتبط با این رژیم از سال ۲۰۱۶ خبر داد و گفت: «اسرائیل توانسته یک سیستم قدرتمندی ایجاد کند که مدیریت متا را به‌شدت تحت فشار قرار دهد به‌طوری‌که حتی در سیاست‌های اسرائیل سعی شده الگوریتم‌های این شبکه اجتماعی نیز تحت تاثیر قرار گیرند.» «اریک باربینگ» مدیر سابق واحد سایبری اسرائیل (از واحدهای سرویس امنیت داخلی رژیم صهیونیستی) در مورد بخشی از این سیستم مدیریت محتوا می‌گوید: «تل‌آویو رسما و به طور موردی از شرکت متا می‌خواهد کلمات یا جملات ضداسرائیلی و حتی تصاویر یا لایک‌های شهدای فلسطینی حذف شوند.»
دفتر دادستانی اسرائیل فقط در بازه حدودا یک ماهه پس از عملیات طوفان‌الاقصی (7 اکتبر 2023) 9500 درخواست حذف محتوا را برای سکوهای متا(فیسبوک، اینستاگرام و واتساپ)، تیک‌تاک، ایکس و... ارسال کرد؛ به گزارش این دفتر 94 درصد از محتواهای ارسال شده حذف شدند. این جانبداری اصلا عجیب نیست چون صدها نفر از کارکنان شرکت «متا» از جمله مدیران ارشدی مثل «آدم موسری» رئیس سکوی اینستاگرام، «دیوید فیشر» مدیر درآمدهای مالی فیسبوک و «ایمی بالمور» عضو شورای نظارتی فیسبوک تابعیت اسرائیلی دارند. علاوه‌بر این «جوردانا کاتلر» از سال 2016 به عنوان رئیس سیاست‌گذاری اسرائیل و یهودیان به متا پیوست. او سال‌ها در سطوح بالای دولت جعلی رژیم صهیونیستی فعالیت کرده بود و سابقه کار در سفارت اسرائیل در واشنگتن را هم داشت. «جروزرالم پست» در مصاحبه‌ای که 20 سپتامبر 2020 با کاتلر داشت او را «زن ما در فیسبوک» لقب داد. آن روزها هنوز فیس‌بوک نام شرکت مادر فیس‌بوک، اینستاگرام و واتساپ بود. کاتلر به جروزالم پست گفت: «وظیفه من نمایندگی فیس‌بوک در اسرائیل و نمایندگی اسرائیل در فیس‌بوک است.» او در مصاحبه‌اش با واشنگتن‌پست گفت: «در داخل شرکت، بخشی از شغل من این است که نماینده مردم اسرائیل باشم، صدای دولت برای نگرانی‌های آنها در داخل شرکت‌مان.» در پاسخ به این سؤال مجری برنامه که «آیا آنها گوش می‌دهند؟»، کاتلر پاسخ داد: «البته که گوش می‌دهند.» در جریان جنگ غزه لوموند این‌گونه به نقش «جوردانا کاتلر» در متا اشاره کرد: «هر چیزی که او گزارش می‌دهد، کد قرمز دارد- مستقیماً به بالا گزارش می‌شود.» نقش او در متا بی‌همتاست و تقریبا هیچ دولت و رژیم دیگری نماینده‌ای در متا ندارد. ده‌ها میلیون کاربر متا در غرب آسیا و شمال آفریقا فقط یک مدیر سیاست‌گذاری مشترک دارند و ساکنان آسیای جنوب شرقی با جمعیتی بیش از 700 میلیون نفر نیز فقط یک مدیر سیاست‌گذاری در متا دارند.
28 سپتامبر 2025 «بنیامین نتانیاهو» نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی در دیدار با اینفلوئنسرهای یهودی-آمریکایی تأکید کرد رسانه‌های اجتماعی به مهم‌ترین ابزار جنگی تبدیل شده‌اند: «ما باید با ابزارهایی مبارزه کنیم که در میادین جنگی‌ای که در آن‌ها درگیر هستیم، کاربرد دارند. و مهم‌ترین آن‌ها رسانه‌های اجتماعی هستند.» او خرید تیک‌تاک را مهم‌ترین اتفاق این حوزه دانست. اتفاقی که باعث شد مالکیت تیک‌تاک و حتی کنترل الگوریتم‌های آن به سرمایه‌داران آمریکایی نزدیک به رژیم صهیونیستی مانند «لری الیسون» واگذار شود. این در حالی بود که تیک‌تاک با آمریکا و رژیم صهیونیستی برای محدودسازی محتواها همکاری می‌کرد و فقط مالکیت و مدیریت فنی آن در اختیار آمریکا و اسرائیل نبود.
یکی از ویژگی‌های بی‌بدیل طوفان‌الاقصی این بود که صحنه جنگ در افکار عمومی و تسخیر داده‌ها به خصوص از طریق رسانه‌های اجتماعی و فضای مجازی را بیش از پیش آشکار کرد. یک مسئول جمهوری اسلامی خیلی باید ساده‌لوح باشد که پس از طوفان‌الاقصی و جنگ ۱۲ روزه با وجود مشاهده خدمات‌رسانی سکوهای اصلی رسانه‌های اجتماعی و شرکت‌های بزرگ فناوری به رژیم صهیونیستی، از عملیات روانی در افکار عمومی گرفته تا جمع‌آوری داده‌ها و تجزیه و تحلیل‌ آنها برای عملیات نظامی باز هم با ژست‌های عوام‌فریبانه از بی‌قانونی و رهاشدگی در فضای مجازی دفاع کند. وقتی از سخنگوی رژیم صهیونیستی در اتحادیه اروپا درباره همکاری رسانه‌های اجتماعی و شرکت‌های بزرگ فناوری با این رژیم برای انتشار توزیع تبلیغات رسانه‌ای رژیم صهیونیستی در جنگ غزه پرسیدند؛ او پاسخ داد: «جنگ فقط روی زمین نیست.» بله؛ جنگی بزرگ‌تر برای تسخیر ذهن‌ها وجود دارد و از مسئولی که قدرت تشخیص چنین جنگی را ندارد؛ باید تست زوال عقل و هوشیاری گرفت.
مروری بر یادداشت روزنامه‌های پنجشنبه هشتم آبان ماه ۱۴۰۴

نسل فهمیده

سیدعبدالله متولیان

آبان، ماه آزمون هویت ملی است، از حسین فهمیده (نوجوانی ۱۳ ساله که با انتخاب آگاهانه مفهوم شناخت تهدید و ایثار را یک‌جا به نمایش گذاشت) تا تظاهرات دانش‌آموزی ۱۳ آبان که گفتمان استقلال و مقابله با استکبار را به نمایش ملی گذاشت. امروز، در آستانه تحقق چشم‌انداز‌های مهم کشور، مسئولیت پیوند این دو نماد تاریخی (ایثار فردی و بیداری جمعی) بر دوش نسلی است که باید بدل به حافظان و تولیدکنندگان روایت مقاومت و بصیرت عمومی شوند. 
۱. پیوند تاریخی، از فرد تا جمع: چشم‌انداز پرداختن به ۸ و ۱۳ آبان نیازمند بازخوانی پیوستگی معنایی این دو مناسبت است. فهمیده، نماد انتخاب معنادار نوجوانی است که تهدید را شناخت و به میدان عمل پیوست و ۸ آبان به نام او ثبت شد تا یادآور عینیت فهم تهدید در سطح فردی باشد. ۱۳ آبان، اما نماد جمعی همان منطق است: تبدیل خشم ملی به گفتمان منسجم ضد استکباری. آنچه میان این دو رخداد موجب استمرار معنایی می‌شود، «ترکیب ایمان و عقلانیت عملی» در نسل‌های جوان است، ترکیبی که بدون تبیین و نهادسازی، به سرعت فراموش می‌شود یا به روایت‌های بیگانه سپرده می‌شود. 
۲. ذهن‌ها و روایت‌های میدان نوین نبرد: دشمن امروز دیگر صرفاً میدان توپ و تانک را نشانه نمی‌گیرد، او بر ادراک، ذائقه و الگو‌های زیستی نسل‌ها تمرکز دارد. شبکه‌های اجتماعی، تولید فرهنگی وارداتی و جریان‌های نرم‌افزاری، عرصه‌هایی هستند که در آنها هویت و جهت‌گیری نسل آینده شکل می‌گیرد. در این میدان، دانش‌آموز نه فقط مخاطب این پیام، بلکه می‌تواند تولیدکننده و بازتولیدکننده روایت باشد. بنابراین بسیج دانش‌آموزی فراتر از قالب صرفاً تشکیلات آموزشی- پادگانی به مثابه کارگاه تربیت «سربازان شناختی» در جنگ روایت‌ها بازتعریف می‌شود. 
۳. ایران آینده و مأموریت نسلی:بیانیه گام دوم انقلاب و اسناد سیاستی کشور بر نقش جوانان در ساختن تمدن نوین اسلامی تأکید کرده‌اند. تحقق این چشم‌انداز مستلزم آن است که مدارس، خانواده‌ها و نهاد‌های فرهنگی در تربیت دانش‌آموز «مسئول»، «مسلح به علم و توان تحلیل و سواد رسانه» و «مسئولیت اجتماعی» سرمایه‌گذاری کنند. ایران ۱۴۰۴ صرفاً یک معیار تقویمی نیست، بلکه افقی است که نیازمند سرمایه‌گذاری در نیروی انسانی جوان است تا این نیرو بتواند هم در میدان علم و فناوری پیشتاز باشد و هم در میدان فرهنگ و روایت‌گرایی اثرگذار. 
۴. راهبرد‌های عملی برای تبدیل فهمیده فردی به فهمیده‌های جمعی:برای آنکه از نماد فردی به گفتمان جمعی برسیم، سه اقدام راهبردی ملموس ضروری است:
الف) بازسازی برنامه تربیتی در مدارس: سواد رسانه‌ای، تاریخ انقلاب به صورت تحلیلی (نه صرفاً روایی)، آموزش روش‌های شناخت منبع و نقد محتوای چندرسانه‌ای باید در سطح دروس و پروژه‌های عملی گنجانده شود. این آموزش‌ها باید با تمرین‌های میدانی (تولید محتوا، مستندسازی محلی و گفت‌و‌گو با نسل جاری) همراه باشد. 
ب) ایجاد شبکه‌های دانش‌آموزی مستقل و پشتیبانی‌شده: کمیته‌ها و سکو‌هایی که امکان تولید و انتشار روایت‌های بومی را فراهم کنند، مانع انحصار روایت خواهند شد. این شبکه‌ها باید ضمن فراهم کردن فضا برای خلاقیت، زیرساخت فنی و رفتاری برای مقابله با عملیات روانی را تقویت نمایند. 
ج) پیوند مدارس با نهاد‌های پژوهشی و صنفی: اتصال فعالیت‌های دانش‌آموزی به دانشگاه‌ها، مؤسسات پژوهشی و فعالان فرهنگی، محتوای تولیدی را غنی‌تر و مستدل‌تر خواهد کرد و به ارتقای کیفیت تبیین گفتمان انقلاب کمک خواهد نمود. 
۵. جوان به‌عنوان «کنشگر تمدنی»: اگر در دوران دفاع مقدس نوجوانی با عملش تاریخ‌ساز شد، امروز باید با اندیشه و کنش فرهنگی- علمی تاریخ‌ساز باشد. کنشگری تمدنی از دل ترکیب آموزش رسمی، فعالیت اجتماعی و نقش‌آفرینی رسانه‌ای بیرون می‌آید، کنشگری که از مرز‌های تولید شعار و مصرف محتوا عبور کرده و در تولید علم، روایت و فرهنگ مشارکت فعال داشته باشد. ظرفیت تأثیرگذاری ایران در منطقه و جهان در گرو همین کنش نرم است. حسین فهمیده با انتخابی ساده، اما سرنوشت‌ساز به ما آموخت که نوجوان می‌تواند تاریخ‌ساز باشد، اما تاریخ‌سازی امروز فقط به شجاعت فردی محدود نبوده و نیازمند سلاح‌های زمانه همچون سواد، شبکه و روایت جمعی است. اگر ۸ آبان را روز فهمیده و ۱۳ آبان را روز بیداری برای مبارزه با دشمن بنامیم، آنگاه مأموریت ما معین می‌شود: ساختن «نسل فهمیده» که در جبهه ذهن‌ها ایستاده و با تبیین درست، گفتمان استقلال را در بستر ایران آینده تحکیم کند. این نسل، میراث‌دار خون فهمیده و حامل بصیرت جمعی است. امانتی سنگین بر دوش مدرسه و جامعه است، امانتی که تنها با تعلیم، فرصت و اعتماد می‌توان به دست جوانان سپرد تا ایران فردا را از درون آنها ساخت.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های پنجشنبه هشتم آبان ماه ۱۴۰۴

واقعیت در میدان دیپلماسی

حسن بهشتی پور 

تحولات اخیر پیرامون بازگشت تحریم‌ها علیه ایران و پایان رسمی قطعنامه ۲۲۳۱، صحنه‌ای تازه از شکاف در نظام بین‌الملل را آشکار کرده است. در حالی که ایالات متحده و متحدان اروپایی آن، بار دیگر مسیر فشار و تحریم را در پیش گرفته‌اند، چین و روسیه موضعی کاملاً متفاوت اتخاذ کرده و بازگشت تحریم‌ها را اقدامی غیرقانونی و مغایر با تعهدات بین‌المللی دانسته‌اند. این تفاوت مواضع تنها بازتاب یک اتفاق دیپلماتیک نیست، بلکه نشانه‌ای از جابه‌جایی‌های عمیق‌تر در توازن منافع و قدرت در نظام جهانی است.
بازخوانی رفتار چین و روسیه در فاصله سال‌های ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۰ نشان می‌دهد که این دو کشور در آن دوران از قطعنامه‌های تحریمی علیه ایران حمایت کردند، زیرا تصور می‌کردند برنامه هسته‌ای ایران ماهیت نظامی دارد و تهدیدی بالقوه برای ثبات منطقه‌ای و جهانی—برای خود آن‌ها—محسوب می‌شود.
اما پس از امضای برجام و تأیید مکرر آژانس بین‌المللی انرژی اتمی مبنی بر پایبندی ایران به تعهداتش، این معادله تغییر کرد. پکن و مسکو دریافتند که ایران نه تنها از مسیر تسلیحاتی فاصله گرفته، بلکه قربانی نقض تعهدات از سوی ایالات متحده و بی‌عملی اروپا شده است. همین واقعیت موجب شد تا دو قدرت بزرگ مواضع خود را بازتعریف کرده و از موضع ایران در برابر فشارهای یک‌جانبه حمایت کنند.
از منظر حقوقی، استناد آمریکا و اروپا به «مکانیسم ماشه» فاقد وجاهت است، زیرا فرآیند پیش‌بینی‌شده در مواد ۳۶ و ۳۷ برجام رعایت نشده و ارجاع به شورای امنیت بدون طی مراحل مقرر، اقدامی شتاب‌زده و سیاسی بوده است. با این حال، واقعیت تلخ نظام بین‌الملل آن است که در عرصه کنونی، تفسیر حقوقی به تنهایی تعیین‌کننده نیست؛ آنچه سرنوشت تصمیم‌ها را رقم می‌زند، قدرت و توان اعمال آن است. در چنین ساختاری، ایران ناگزیر است واقع‌گرایانه بیندیشد و علاوه بر تکیه بر استدلال‌های حقوقی، ظرفیت‌های اقتصادی و سیاسی خود را برای کاهش اثر تحریم‌ها تقویت کند.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های پنجشنبه هشتم آبان ماه ۱۴۰۴

یک گام التیام‌بخش قوه قضائیه

عمادالدین باقی
 

سه‌شنبه ششم آبان‌ماه، سخنگوی قوه قضائیه اعلام کرد: تاکنون 115 محکوم امنیتی در تهران مشمول عفو به مناسبت میلاد پیامبر اکرم و امام صادق شده‌اند. نکته مهم این است که طبق گفته او، تا آذرماه نیز فرایند عفو ادامه دارد و افراد جدیدی افزوده خواهند شد. ما همواره انتقادات‌مان متوجه پاره‌ای از اعمال قوه قضائیه مانند احکام اعدام‌ها‌‌، بازداشت‌ها و زندان‌ها بوده و خواهد بود، اما رسم انصاف این است که وقتی حرکت شایسته‌ای هم صورت می‌گیرد، بیان شود (نه مانند رسانه‌های مغرضی که کوچک‌ترین عیوب را برجسته و حسن‌ها را بایکوت می‌کنند). کار ما از جنس سیاسی نیست که به سبک آنها عمل کنیم؛ کار حقوق‌بشری است که باید وفادار به حقیقت باشد. از این‌رو چند نکته را درباره عفو میلاد پیامبر متذکر می‌شوم:

 1. با توجه به آمار تقریبی کل زندانیان سیاسی و امنیتی در کشور، تعداد 115 نفر رقم معتنابهی است که به نظر می‌رسد افزایش پیدا خواهد کرد.

2‌. مواضع برخی از افراد قبل و پس از آزادی از زندان نشان می‌دهد که در اجرای عفو از آن به‌مثابه ابزاری برای اسکات استفاده نشده است.

3. گرچه همان‌طور که در مقاله‌ای در انتقاد از بخش‌نامه عفو نوشته بودم، این بخش‌نامه با استثناکردن جرائم سیاسی و امنیتی (که معمولا و به نادرستی جرائم سیاسی را هم تحت عنوان امنیتی قرار می‌دهند) بسیاری از کسانی را که از نظر وجدان عمومی جایگاهشان زندان نبود، از آزادی محروم می‌کرد، اما در عمل تسامح بیشتری داشته و به‌گونه‌ای اجرا شد که تعداد درخور توجهی از آنان را شامل شده است.

4. با وجود اینکه این عفو در مورد برخی افراد منجر به آزادی و در مورد بخشی دیگر منجر به کاهش حبس شد، اما در مواردی باقی‌مانده حبس برخی از زندانیان هم مانع آزادی آنها نشد و با اعطای «رأی باز» امکان ادامه محکومیت در بیرون زندان را فراهم کردند؛ هرچند در مورد برخی دیگر از زندانیان که افرادی منطقی و به‌وی‍ژه متأهل هستند مانند حمید بیدار یا محمود دیهوری و داوود رضوی اعمال نشد، اما هنوز این فرصت‌ها برای آنان منتفی نیست.

5. در مورد برخی از زندانیان هم با وجود اینکه مشمول عفو بودند اما فعلا ملاحظاتی مانع از آزادی‌ آنها شده است. باز هم برای اینکه کلی‌گویی نکرده باشم، به‌طور مصداقی می‌گویم که حسب اطلاع درباره خانم فریبا کمال‌آبادی که بالای ۶۲ سال‌ دارد (بخش‌نامه عفو میلاد پیامبر(ص) زنان بالای ۶۰ سال را مشمول عفو قرار داده) و سیزده‌ونیم سال از عمرش را در زندان گذرانده و چند سال باقی مانده است، او هر اتهامی که داشته باشد، این مدت نیز مجازات سنگینی بوده و چون مشمول عفو می‌شد، از بخش اجرای احکام به خانواده‌اش ابلاغ شد که او هم در قالب عفو میلاد آزاد خواهد شد. رئیس بخش اجرای احکام گفته‌اند به زندان بروید و منتظر آزادی ایشان باشید؛ حکم تا دقایقی دیگر به زندان ابلاغ خواهد شد. حدود ساعت یک به وکیل اطلاع داده‌اند که ضابط با آزادی ایشان مخالف است و همه خانواده‌اش دل‌شکسته بازگشته‌اند. البته این احتمال وجود دارد که به خاطر برخی مطالب، به عکس‌العمل افتاده و فکر کرده‌اند آزادی او حمل بر یک موفقیت برای دیگران خواهد شد، ولی حقیقت این است که اگر اعلام شود آزادی او در قالب عفو میلاد بوده، دیگر کسی نمی‌تواند آن را به خودش نسبت بدهد. بدون اینکه بخواهم وارد ماهیت پرونده و اتهام بشوم، واقعا پس از این همه سال رنج زندان انصاف نیست که وی آزاد نشود. پس از پیگیری دلایل آزادنشدن او گفته‌اند در زندان بیانیه داده و مرتکب توهین شده است. همسرش می‌گوید این اتهام کاملا بی‌اساس و غیرواقعی بوده و جعل شده و او هیچ بیانیه‌ای امضا نکرده و از مسئول اجرای احکام درخواست کرده به همسرش اجازه بدهند در مقابل این اتهام از خود دفاع کند. بعد از اینکه با وجود مشمول عفو شدن و اینکه به‌طور قطعی گفته‌اند آزاد نمی‌شود، برخی از هم‌بندی‌هایش ناراحت شده و اعتصاب کرده یا بیانیه دادند. 

همین موضع‌گیری‌ها یا بیانیه ممکن است توسط برخی عوامل، مستند قرار گیرد برای اثبات ادعای خودشان در حالی که اگر طبق روال عادی آزاد شده بود، اصلا این موضع‌گیری‌ها هم اتفاق نمی‌افتاد. در واقع برخی دست‌اندرکاران، خودشان عامل ایجاد مشکل می‌شوند و بعد مشکل را تبدیل به دلیل علیه دیگران می‌کنند. وقتی که گرهی از راه‌های شایسته‌ای مانند بخش‌نامه بسیار مهم عفو باز می‌شود، عده‌ای سعی دارند همچنان مشکلات را نگه دارند یا بزرگ‌تر کنند و التفات ندارند که هر کار مثبت کوچکی در این شرایط چقدر ضروری است. 6- نکته درخور توجه و مهم دیگر این است که از این 115 زندانی دست‌کم ۱۸ نفر خانم‌ها هستند که نسبت به تعداد زندان و زندانی رقم معتنابهی است. 7- اتهامات این 115 نفر (فارغ از اینکه وارد بوده یا نه و اینکه دادرسی چگونه بوده است) عبارت‌اند از اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت کشور، توهین به مقدسات، فعالیت تبلیغی علیه نظام، همکاری با دول متخاصم، مشارکت در تخریب، تصویربرداری از اماکن ممنوعه و نظامی، نگهداری دو عدد فشنگ جنگی ژسه! فعالیت تبلیغی و آموزشی مغایر شرع، سفر به سرزمین‌های اشغالی، نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی (که طبق قانون نمی‌تواند دو عنوان باشد و عنوان درست، نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان است)، معاونت در تشکیل فساد، نگهداری سلاح گرم، مساعدت مجرم در خلاصی از محاکمه، توهین به بنیان‌گذار جمهوری اسلامی. دست‌کم ۳۱ نفر آنها یعنی نزدیک به یک‌سوم، اتهامشان اجتماع و تبانی برای برهم‌زدن امنیت کشور است. در رتبه بعد اتهام تبلیغ علیه نظام است که پنج نفر حداقل آن را دارند. وجود ابهام و نارسایی‌هایی در متن قانون و نیز تفسیر موسع به ضرر متهم از ایرادات برخی از پرونده‌ها بوده که باید در مجال دیگری به آن پرداخته شود. با اصلاح قوانین، جلوی صدور برخی از احکام گرفته شده یا احکام دیگری صادر خواهد شد.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های پنجشنبه هشتم آبان ماه ۱۴۰۴

من کجا؟ باران کجا؟

جواد شاملو
روحمان کویر لوت شد از بس باران نیامد. دل ما به باران محتاج است؛ محتاج‌تر از سدهای مملکت، محتاج‌تر از محصولات کشت دیم، محتاج‌تر از این زمین خشک. ای کاش ببارد؛ حتی اگر کل تهران قفل شود و ترافیک کل خیابان‌ها را تبدیل به پارکینگ کند. حتی اگر دل‌مان بگیرد و مجبور باشیم صدای همایون شجریان را در گوش‌مان بگذاریم تا بخواند: «ابر می‌بارد و من می‌شوم از یار جدا». حتی اگر بگویند اسیدی است. ای کاش شب تا صبح ببارد و از آن شب‌هایی بشود که قیصر در وصفشان می‌گفت: «دیشب باران قرار با پنجره داشت؛ روبوسی آبدار با پنجره داشت؛ یکریز به گوش پنجره پچ پچ کرد؛ چک چک، چک چک...چکار با پنجره داشت؟». اگر آن شب باران نمی‌بارید، قیصر چنین شعری نمی‌گفت. باران از ایرانی‌ها شاعر می‌سازد. شاید همین باران‌های شبانه بود که قیصر را قیصر کرد.
چکار با پنجره داشت؟ این پرسش کوتاه قیصر امین‌پور در بطن خود یک درنگ عمیق و هوشمندانه نهفته دارد. او به ما می‌آموزد که برای یافتن شعر، برای کشف معنا، و برای بازگشت به خود، باید لحظه‌ای از تکاپوی بی‌وقفه بایستیم و بپرسیم: «چه کسی دارد این‌چنین عمیق با ما حرف می‌زند؟».
بسیاری از ما، در مسابقه رسیدن به خط پایان فرضی، چنان غرق در آینده شده‌ایم که اکنون را از یاد برده‌ایم. زندگی ما شبیه به کوهنوردی است که تمام تمرکز و توانش بر فتح قله است؛ بدون لحظه‌ای توقف برای نفس کشیدن و دیدن منظره‌ها. او بی‌وقفه تلاش می‌کند، از همه لذت‌ها می‌گذرد تا به هدف برسد، اما وقتی بالاخره به قله می‌رسد، نه تنها نایی برای لذت بردن از شکوه قله در تنش باقی مانده، بلکه سرمایه‌ای برای ماندن و بهره‌برداری از دستاوردش ندارد. این کوهنورد، تمام مسیر را با خود بیگانه بوده و حتی در اوج موفقیت نیز تهی و تنهاست.
رسالت شعر در این جهان پرشتاب، همین درنگ و مکث اجباری است. شعر، به کمک ما می‌آید تا برای یک لحظه هم که شده، از دویدن دست بکشیم و «خلوت» و «اکنون» داشته باشیم. شعر، نه یک فرار از واقعیت، بلکه راهی برای رویارویی واقعی با خودمان است. وقتی واژگان قیصر، فروغ یا شاملو در ذهن ما حک می‌شوند، ما را مجبور می‌کنند تا سکونی از جنس تفکر عمیق داشته باشیم.
این سکون، خلوتی است که در آن می‌توانیم صدای «چک چک باران» را نه صدای یک تهدید، بلکه زبان محرمانه‌ طبیعت با پنجره روحمان بشنویم. شعر می‌گوید که «خودِ ما»، گنجینه‌ای است که در تکاپوی بی‌امان زندگی گم شده است. تنها با درنگ است که می‌توانیم دوباره «خودمان» را پیدا کنیم؛ خودِ تشنه و کویری که بیش از هر سد یا محصولی، به بیداری و توجه ما محتاج است.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های پنجشنبه هشتم آبان ماه ۱۴۰۴

فراتر از لاوروف و جلد روزنامه

محمد زعیم‌زاده 

گاهی خیلی راحت تجربه‌های تاریخی را فراموش می‌کنیم، نه تاریخ قرن‌ها و دهه‌های گذشته را بلکه تجربه‌های همین چند ماه یا چند سال قبل را.  در بین تحلیل‌گران طیف‌های مختلف تقریباً این یک تحلیل اجماعی است که اسرائیل به نمایندگی از غرب در سحرگاه 23 خرداد آمده بود که کار را تمام کند؛ اما دو عامل مانع آن‌ها شد، اول توان آفندی ایران و ضربات مهلکی که نیروی نیابتی ناتو خورد و دوم ایستادگی مردم پای ایران و نۀ بزرگ به پروژه آشوب و هرج‌ومرج‌طلبی.  به طور طبیعی از آغاز جنگ ما باید تلاش می‌کردیم ضمن رفع آسیب‌ها و ضعف‌ها، این دو برگ برنده خودمان را تقویت کنیم، در خصوص توان دفاعی و آفندی شنیده می‌شود، اقدامات مهمی صورت گرفته که به شکل طبیعی به علت محرمانگی داده‌ها توسط ما قابل‌ارزیابی نیست؛ اما در حوزه اجتماعی و حفظ انسجام ملی چطور؟  آنچه دشمن در خلوت و جلوت می‌گوید این است که هدفی جز تضعیف نرم‌افزاری و سخت‌افزاری ایران از مسیر تحریک اجتماعی و خیابانی‌کردن سیاست ندارد، یعنی از نظر آن‌ها هر اقدام سختی اگر با موفقیت در جنگ‌شناختی و سیاست خیابانی همراه نشود عملاً بی‌فایده است. 

وقایع سال‌های 1396، 1398 و 1401سه تجربه با تفاوت‌ها و شباهت‌های بسیار هستند، فعلاً از تفاوت‌ها عبور می‌کنیم هر سه این اعتراض‌ها از نظر شکل وقوع شبیه هم بودند، آتش برپا کردن به سه عنصر نیاز دارد، بستر آتش که همان هیزم و مواد اشتعال‌زا می‌شود، هوا به‌مثابه دنده‌ای بر آتش و جرقه‌ای برای وقوع. 
در آن سه سال هر سه عنصر وجود داشت، اراده خارجی و طراحی دشمن به‌مثابه هوا، بستر اعتراضی به‌مثابه ماده اشتعال‌زا و وقوع یک تکانه اجتماعی به‌مثابه جرقه. 
غیر از اراده خارجی 2 عنصر دیگر در دست ماست، هر چقدر بتوانیم آن‌ها را کنترل کنیم پروژه آتش بیشتر به شکست نزدیک می‌شود، در 1396 ماجرای بانک‌ها در 1398 بی‌تدبیری دولت در مدل اجرای ایده بنزینی و در 1401 داستان گشت نقطه انفجاری و تکانه بودند. پس گام نخست این است که دقت کنیم در حکمرانی خطا‌هایی از این دست رخ ندهد. اما مهم‌تر از مدیریت تکانه تلاش برای کاهش بستر احتراق یا جمع‌کردن هیزم‌هاست. یعنی کاهش نارضایتی. 
به همان سه تجربه برگردیم، به نظر می‌رسد در فرایند تشدید نارضایتی حداقل سه عنصر مشترک در همه آن‌ها وجود داشت. 
1. عدم اطمینان‌بخشی اقتصادی
2. ناهمگرایی میان مسئولان یا حداقل طیف‌هایی از مسئولان. 
3. دوقطبی فزاینده در جامعه با اقدامات تحریک‌آمیز. 
اول: جامعه ایرانی کم‌وبیش شرایط را درک می‌کند، بلوغ رفتاری طیف‌های مختلف مردم در دفاع ملی دوازده‌روزه گواه این مدعاست، کسی از مسئولان انتظار معجزه اقتصادی ندارد؛ اما ترسیم افق روشن یا حداقل آیه یأس نخواندن کم‌ترین انتظار است. از ایده‌های واقعی و روی زمین حرف‌زدن، پرهیز از ادبیات «نمی‌شود»، «نداریم»، «گرسنه‌ایم» و... و انجام اقداماتی فوریت‌دار برای دهک‌های پایین جامعه مثل کالابرگ و... می‌تواند در شرایط فعلی تا حدودی کار کند، القای یک تصویر عقلانی و باتدبیر از حکمرانی و دستگاه اجرایی و خلق یک پرتره کم‌ریسک و قابل‌برنامه‌ریزی از آینده نباید کار دشواری باشد. از سوی دیگر ارائه تصویر غیرمسلط بر امور توسط دولت می‌تواند به‌شدت آسیب‌زا باشد، مثل سال 1398 دولتی که تیغ جراحی در دست داشته باشد و بعد از ماجرا بگوید از زمان عمل خبر نداشته و صبح جمعه متوجه شده در این وضع، مخرب خواهد بود. 
دوم: در تجربه سال‌های 1396 و 1398 رئیس‌جمهوری بر مسند امور بود که یکی از کارویژه‌هایش تولید تنش در داخل بود، فردی با زبان تند و تیز که سطح درگیری را به بیشینه‌ترین حد رسانده بود، به شکل طبیعی با چنین رفتاری منتقدان هم در داخل به شکل حداکثری پرخاشگر می‌شدند، جناب پزشکیان اساساً نه به لحاظ فردی چنین خصوصیاتی دارد و نه چنان پروژه‌ شخصی خاصی را دنبال می‌کند، او از این جهت یک امتیاز مثبت تلقی می‌شود که توانسته به شکل نسبی در خصوص شیوه‌های حکمرانی ادبیات مشابه در کشور تولید کند، اما اینکه در کلان ایده‌ها و در لحظات خطیر از اطراف و اکناف ساز‌های ناهماهنگ نواخته شود می‌تواند به عنصری برای ارائه تصویر ناهمگرا در حکمرانی بدل شود. 
ماجرای کشمکش بر سر روسیه از این زاویه قابل‌بحث است، می‌توان ساعت‌ها فارغ از وضع ویژه‌ای که هستیم درباره مواضع تاریخی روسیه و چین از استالین و مائو تا پوتین و شی و لاوروف و... صحبت کرد و شاهدمثال تاریخی آورد؛ اما اگر کمکی به اتخاذ تصمیم درست در شرایط نظم جدید نکند به هیچ دردی نمی‌خورد. ایستادگی کم‌سابقه چین و روسیه در برابر اروپا و آمریکا در ماجرای اسنپ‌بک و نامه‌ها و بیانیه‌های مشترک سه کشور چیزی است که در فهم تاریخ‌زده برخی مسئولان سابق دیده نمی‌شود. 
اگر هم‌راهبردشدن با روسیه و چین در شرایط خاص فعلی را به‌عنوان یک راهبرد ملی - ولو موقت - در نظر بگیریم آن وقت اظهاراتی از جنس وزیرخارجه اسبق معنادار‌تر می‌شود. 
این اظهارات از دو جنبه اهمیت پیدا می‌کند، نخست در عرصه سیاست خارجی که بعضاً تبعاتش در اظهارات برخی مسئولان از جمله رئیس مجلس آمده است که منجر به تضعیف روابط می‌شود و دوم که از اولی هم مهم‌تر است عرصه داخلی و اجتماعی و القای این حس است که حتی در بین مسئولان هم یک همگرایی در استفاده از روابط با شرق وجود ندارد و این یعنی عدم درک واقعیت‌ها و وضعیت جدید و اولویت‌ها، یعنی فریادزدن اینکه ماجرا آن‌قدرها هم که به ما می‌گویند جدی نیست و هنوز می‌توان به این دعوا‌های سطح پایین ادامه داد. 
سوم: معنای ساخت دوقطبی و تمایز آن با پذیرش تکثر مشخص است. در جامعه موزاییکی ایران نمی‌توان دیدگاه‌ها و سلایق مختلف را نادیده گرفت. قانون اساسی ظرفیت بزرگی در استفاده از تکثر و آزادی‌های مشروع دارد. دوقطبی اما ایجاد نزاع‌ها و شکاف‌هایی است که دو جمعیت میلیونی را در مجاز یا واقعیت رودرروی هم قرار می‌دهد. اولویت‌های حکمرانی را جابه‌جا می‌کند، انرژی‌ها را هدر می‌دهد، جامعه را خسته و فروبسته می‌سازد، نخبگان ملی را فرسوده می‌کند و در نهایت ایران را ایرانستان می‌کند. 
دفاع ملی 1404 نشان داد حفظ ایران تنها با پذیرش همه تفاوت‌ها و تکثر‌ها در چهارچوب قانون اساسی و پرهیز از دوقطبی‌های بلاموضوع ممکن است. کارکرد دو قطبی‌ها به نفع آشوب‌طلبی و کاهش قدرت ملی در تجربه‌های تاریخی معاصر ایران از 1388 تا همین 1401 بر کسی پوشیده نیست، در شرایط فعلی هم این ماجرا کار می‌کند. طیف‌های رادیکال از آن‌هایی که دنبال بنی‌صدریزاسیون جناب پزشکیان بودند تا کاسبان و مشوقان حضور ایران در سیرک شرم‌الشیخ، از بانیان خطا‌های بزرگ 1401 تا تئوریسین‌های تسلیم ایران در برابر آمریکا جریان‌های دوقطبی‌زی هستند. 
ماجرای اخیر جلد یک روزنامه اصلاح‌طلب را هم می‌توان از این مجرا دید، این قلم از منتقدان کمپین فشار بر رسانه‌های رسمی است و معتقد است در عصر جولان باج‌نیوز، فیک‌نیوز و لشکرهای سایبری و در دورانی که عده‌ای می‌خواهند رسانه را زیر زمین ببرند و مسئولیت حرفشان را نپذیرند، در دوران خطرناک انتقال مرجعیت به بخشی از رسانه‌های ایران‌ستیز، رسانه‌های رسمی باید سلبی و ایجابی تقویت و اصلاح شوند؛ اما اگر رسانه‌ای خلاف امر ملی جامعه را دوقطبی کرد چه؟ 
رفتن به سراغ یک سوژه ملتهب و بازنمایی آن به‌نحوی‌که بخش مهمی از جامعه آن را توهین به خود تلقی کنند، یک خطاست و ترمیم‌نکردن آن اشتباه خطایی بزرگ‌تر، شما خواسته یا ناخواسته قربانی تجاوز را چادری ترسیم کرده‌اید و آن فرد را به بخشی از جامعه منتسب کرده‌اید که واقعیت ندارد، حتی اگر معتقد باشید چنین قصدی نداشته‌اید نمی‌توانید نسبت به قضاوت و برداشت مخاطب از عمل خودتان بی‌تفاوت باشید. اهالی آن رسانه می‌توانستند ضمن پذیرش اشتباه و تأکید بر سهوی‌بودن آن از مخاطبانی که چنین برداشتی کرده‌اند، عذرخواهی کنند؛ اما ترجیح دادند با یک بیانیه باز هم بر مخاطب بتازند. 
شاید گفته شود این یک خطای موردی است؛ اما اگر در بافتار فعلی جامعه واسازی شود، این کار هم می‌شود بخشی از کمپین دوقطبی‌سازی. 

مروری بر یادداشت روزنامه‌های پنجشنبه هشتم آبان ماه ۱۴۰۴

اعتماد عمومی را بمباران نکنید!

غلامرضا بنی اسدی 

دروغ نباید گفت و البته هر راست هم نشاید گفت. این حکم عقل است اما دریغا که مدعیان عقل مداری ما، هر دو را هم به کرات مرتکب می شوند. این روزها که دارند رکورد می شکنند از پی هم یک واقعیت ساده اما تلخ را باید به تصریح گفت و به صدای بلند، شاید شنیده شود، البته شاید! وقتی پای حیثیت ملی و اعتماد عمومی در میان است، صِرف آشکارسازیِ حقایق (هرچند ضروری) به شیوه‌ای بی‌سامان و نمایشی،  نه تنها آورده ای ندارد که فقط آبرو می برد و اعتماد را می سوزاند. در نتیجه هم خودِ ملیت را تضعیف می کند. افشاگری‌هایی که بی‌نظم، هدفمند یا ابزاری می‌شوند، نه فقط راه بر فساد نمی بندند که، زخم‌های کهنه را باز می‌کنند، تردید می‌پراکنند و حرمت نهادهای عمومی را زیر سوال می‌برند ،حرمتِ همان ساختارهایی که باید حافظ مردم و بسترگذار توسعه باشد.
باید روش را از محتوا جدا کرد. شفافیت و پاسخگویی ارزش‌اند؛ اما چگونگی عرضه‌ مطالب نیز اهمیتِ تعیین‌کننده‌ای دارد. وقتی افشاگری‌ها در بحبوحه‌ رقابت‌های قدرت یا برای مهندسی افکار عمومی منتشر می‌شوند، پیامدشان غالباً نه اصلاح، که فرسایش اعتماد است. اعتماد یک کالای ظریف و اگر نگوییم تجدیدناپذیر است، قطعا بازسازی‌اش سال‌ها زمان می‌برد. این را مکرر باید گفت و به یاد غفلت زدگان خودمحور آورد که ایرانِ پساجنگ، امروز بیش از هر زمان دیگری به وحدت حداکثری نیاز دارد؛ نه به افتراق روزافزون و چندپاره شدن ملت. جنگِ سخت شاید پشت سر مانده باشد، اما جنگ‌های فرساینده‌ داخلی  کشمکش‌های جناحی، تبلیغات تخریبی، افشاگری‌های گزینشی می‌تواند همانند زلزله‌ای درونی بنیانِ اعتماد را چنان بلرزاند که از هیچ بمبارانی ساخته نباشد. واقعیت را نباید از یاد برد که در شرایط فعلی، نجواهای ناخوش، حال همه را بد می کند چه رسد به فریاد هایی که به بدی و بدخواهی بلند می شود. گاه اسمش را هم می گذارند نقد و شفاف سازی! باید گفت، شفافیت، آن گاه محصول‌بخش است که سازمان‌یافته، قانونی و در خدمت اصلاح باشد. سازوکارهای نظارتیِ کارآمد، رسانه‌هایی مسئول و مستقلِ ملی و نهادهای قضایی بی‌طرف می‌تواند راهِ میانه را ترسیم کند؛ راهی که هم پاسخگویی را تضمین و هم از تخریب بی‌قاعده‌ اعتماد جلوگیری کند. افشاگری وقتی پایدار و ثمربخش است که به‌دنبال حقیقتِ جمعی و ارتقای سلامتِ نظام باشد، نه به‌دنبال امتیازگیریِ سیاسی. هیچ کس- البته- مصون از خطا نیست و نباید خود را فراتر از نقد بداند؛ اما نقد باید شرافتمندانه، مستند و در چارچوبِ قانون انجام شود تا نتیجه‌اش بازسازیِ اعتماد باشد، نه بنیادگذاری بی‌اعتمادی.
اگر خواهان کشوری مقتدر، آباد و مورد اعتماد شهروندانیم، باید از افشاگری‌ها و دعواهایی که اعتماد را می‌فرسایند و حرمتِ نظام را تحت‌الشعاع قرار می‌دهند، پرهیز و به جای آن، راهِ سختِ ساختِ نهادهای پاسخگو، تربیتِ نخبگانِ صالح و صادق توسعه‌گرا و سرمایه‌گذاریِ خردمندانه در اعتماد اجتماعی را انتخاب کنیم. تنها از این رهگذر است که می‌توانیم از مرحله‌ بازسازی عبور کنیم و وارد فصلی از رشد و سازندگی شویم.
حرف آخر تلخ است، به تلخی هم باید گفت تا کام شیرین از مجادلات برخی ها بر آشوبد. بله، حال مردم خوب نیست. اصلا بد است حال ملک و ملت. آن قدر از هر سو فشار و گرانی و تورم سوهان به روح و روان وتوان مردم می کشد که دیگر حوصله طاقچه بالاگذاشتن برخی ها را ندارند چه رسد به دعواهایی که فقط تنور دشمن را گرم می کند. خود را اصلاح نکنید، ملت درست تان می کند.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های پنجشنبه هشتم آبان ماه ۱۴۰۴

سلطنت کله‌زرد

مهدی حسنی

آش دیکتاتوری ترامپ و میل او به آنچه از آن به سلطنت یاد می‌شود چنان شور شده که تقریباً تمام رسانه‌های آمریکایی و البته اندیشکده‌ها خطر غلتیدن آمریکا به دوره‌ای از بی‌ثباتی و حتی هدم دموکراسی را خاطرنشان می‌کنند. در تازه‌ترین نمونه، مجله «آتلانتیک» به این مساله پرداخته و ترامپ را عملاً دیکتاتوری مغرور و در پی سلطنت خوانده است که میل به نابودی دموکراسی آمریکا دارد. این گزارش نشان می‌دهد ترامپ چگونه در حال ویران‌ کردن نهاد سیاست و قضا در آمریکاست. بخش‌هایی از گزارش آتلانتیک در ادامه می‌آید.
* بی‌ثبات و متزلزل
نویسنده از این نقطه آغاز می‌کند که ترامپ یک منشأ بزرگ نااطمینانی در جامعه آمریکاست: «در جریان معمول تاریخ، رئیس‌جمهور ایالات متحده فردی است که در مردم آمریکا احساس خوش‌بینی ایجاد می‌کند اما رئیس‌جمهور چهل‌وهفتم ترجیح می‌دهد احساساتی چون ترس، آسیب‌پذیری، ناامیدی و اجتناب‌ناپذیری سیاسی را برانگیزد». او پس از طرح مساله، پرسش مهم‌تر را پیش می‌کشد: آیا ترامپ به هر قیمت میل دارد دوباره رئیس‌جمهور شود تا سلطنت به راه بیندازد؟ «سوالی که ذهن بسیاری از آمریکایی‌ها را به خود مشغول کرده این است: آیا ترامپ انتخابات میان‌دوره‌ای سال آینده یا انتخابات ریاست‌جمهوری ۲۰۲۸ را دستکاری خواهد کرد تا سلطنت خود را ادامه دهد؟ با تک‌تک افعال و اعمالش، ترامپ در حال تزریق این ایده به مردم است که او میل دارد بر خلاف قانون اساسی باز هم رئیس‌جمهور شود. کاملاً روشن به نظر می‌رسد او به هر قیمتی به دنبال حفظ قدرت خواهد بود، حتی اگر به قیمت ویرانی آمریکا تمام شود». 
نویسنده به یک تجربه تاریخی در انتخابات آمریکا هم اشاره می‌کند که به باور او ترامپ نشان داد از هیچ راهی برای ماندن در قدرت رو‌گردان نیست: «ترامپ سال ۲۰۲۱ ثابت کرد برای باقی ماندن در کاخ سفید هر کاری خواهد کرد. حتی پس از خشونت‌های ششم ژانویه، استیضاح دومش و محکومیت و زندانی شدن شمار زیادی از حامیانش، او همچنان از تمایل خود برای دستکاری انتخابات ۲۰۲۴ سخن گفت اما این اقدام، ممکن نشد. با این حال، از زمان پیروزی‌اش، ترامپ بار دیگر به مردم آمریکا اعلام کرده آماده است برای باقی ماندن در قدرت هر کاری انجام دهد، حتی اگر این به بهای نادیده گرفتن قانون اساسی تمام شود».
به باور آتلانتیک، روند اظهارات ترامپ و اطرافیانش هم این ایده خطرناک را نشان می‌دهد: «ماه مارس، ترامپ از رد احتمال دوره سوم ریاست‌جمهوری خود امتناع کرد و گفت درباره این موضوع «شوخی نمی‌کند» و ادعا کرد «روش‌هایی وجود دارد که می‌توان این کار را انجام داد». وقتی هم از او درباره ایده نامزدی جی‌دی ونس، معاون رئیس‌جمهور برای ریاست‌جمهوری، انتخاب شدن او و سپس انتقال اختیارات به ترامپ پرسیده شد، او گفت: این یکی از راه‌هاست اما روش‌های دیگری هم وجود دارد. ترامپ بعداً ادعا کرد منظورش جدی نبوده است اما در همان ماه، متحد ترامپ یعنی استیو بنن، گفت به طور جدی معتقد است «رئیس‌جمهور ترامپ، سال ۲۰۲۸ دوباره نامزد و پیروز خواهد شد» و افزود او و دیگران در حال کار روی راه‌هایی هستند که برای انجام این کار نیاز به دور زدن متمم بیست‌و‌دوم دارد. نادیده گرفتن چنین اظهاراتی و دیگر نشانه‌های نیت ترامپ می‌تواند برای‌مان خطرناک باشد. رئیس‌جمهور چهل‌وهفتم فردی خودپسند است و هیچ چیزی به اندازه به دست آوردن یک دوره دیگر، او را راضی نخواهد کرد. انجام این کار به معنای پیروزی نهایی بر دشمنان سیاسی‌اش خواهد بود اما ترامپ متفاوت از تمام رؤسای‌جمهوری پیشین است؛ او به ‌طور آشکار به قانون اساسی و دموکراسی آمریکایی بی‌احترامی می‌کند».
نویسنده سپس ادعا می‌کند در حال برشمردن نشانه‌هایی از سلطنت ترامپ و تلاش او برای تصاحب قدرت است و می‌نویسد: «برای هر کسی که شک دارد ترامپ به فکر سلطنت در آمریکاست، کافی است نگاهی به پیشرفت‌هایی که تاکنون داشته، بیندازد. او از زمانی که به کاخ سفید بازگشته، تنها به ‌دنبال قدرت مطلق بوده که هیچ‌گونه نظارتی از طرف دیگر شاخه‌های دولت، ۵۰ ایالت یا مطبوعات آزاد بر آن نیست. او قدرت کنگره در تعیین تعرفه‌ها را به خود اختصاص داده و اعلام کرده شیوه‌های تجاری و اقتصادی گذشته موجب ایجاد یک وضعیت اضطراری ملی شده‌ که اعمال تعرفه‌های جهانی گسترده از سوی او را توجیه می‌کند. او همچنین قدرت‌های مالی و تخصیص بودجه کنگره را تصرف و سعی کرده میلیاردها دلار را که کنگره برای اهداف خاصی از جمله پخش عمومی، صدای آمریکا و کمک‌های ضروری به جمعیت‌های در حال گرسنگی و مبتلا به بیماری در سراسر جهان تخصیص داده بود، مصادره کند. او همچنین قدرت کنگره در تأسیس وزارتخانه‌ها و آژانس‌های اجرایی، تأمین منابع مالی برای عملیات آنها و ارائه حفاظت‌های خدمات مدنی به کارمندان دولت فدرال را غصب و به ‌طور یک‌جانبه دولت ایالات متحده را دگرگون کرده است. او وزارت آموزش‌ را به ‌طور مؤثر از بین برده و آن را منحل کرده است. او دفتر حمایت مالی مصرف‌کننده را برچیده و کنترل اجرایی بر کمیسیون انتخابات فدرال و کمیسیون تجارت فدرال را تصاحب کرده و هزاران کارمند دولتی را بدون دلیل منطقی یا توضیح اخراج کرده و تمام اینها در حالی رخ داده که کنگره بی‌صدا نظاره‌گر بوده است».
به باور نویسنده، اوضاع آمریکا به معنای واقعی کلمه یک حکومت دیکتاتوری در سایه است که در آینده به سمت و سوی درگیری کشیده خواهد شد: «ترامپ دولت فدرال را علیه مردم آمریکا کرده و موسسات کشور را به ابزاری برای اجرای انتقامی قانون علیه شهروندان محترم به خاطر جرائم شخصی و سیاسی تصورشده تبدیل کرده است. او با تعقیب و تهدید به پیگرد قانونی شهروندان آمریکایی که به طور انتقادی از او سخن گفته‌اند، صدای مخالفان را خاموش کرده و ما مردم را تکه‌تکه کرده است تا نتوانیم در برابر او ایستادگی کنیم. ترامپ همچنین با دستورات غیرقانونی خود، دانشگاه‌های کشور را نیز هدف قرار داده و آنها را تحت فشار گذاشته است. دولت فدرال نمی‌تواند به دانشگاه‌ها بگوید چگونه امور خود را اداره کنند یا دیدگاه‌هایی که استادان باید تدریس کنند را دیکته کند».
به باور نویسنده، ترامپ در حال ویران کردن نهاد انتخابات و اعتماد عمومی آمریکایی‌ها به این نهاد است: «دونالد ترامپ به وضوح آماده شده برای حفظ قدرتی که بشدت خواهان آن است، به انتخابات دستبرد بزند و اکنون به طور کامل می‌تواند انتخابات ملی را تضعیف کند. هیچ‌کس نمی‌تواند مانع شود که او برای دوره سوم ریاست‌جمهوری - که خلاف قانون اساسی است - همچنان رئیس‌جمهور باقی نماند».
اوضاع چنان از نظر آتلانتیک به سلطنت شباهت دارد که می‌نویسد 300 سال پیش کسی تصور نمی‌کرد آمریکا مجدداً با نهاد سلطنت دست به گریبان شود: «۴ ژوئیه ۱۷۷۶ - تقریباً ۲۵۰ سال پیش - آمریکا برای همیشه از ظلم حکومت‌های استبدادی پادشاهی رهایی یافت. هرگز قرار نبود در ایالات متحده پادشاهی وجود داشته باشد. دیگر هیچ‌گاه آزادی‌ها و حقوق مردم آمریکا نباید تحت تأثیر هوس‌های یک پادشاه قرار گیرد. ما وظیفه بزرگی - که اجدادمان بر دوش ما گذاشته‌اند - داریم: جمهوری‌ای را که ۲۵۰ سال پیش بنیان‌گذاری شد، حفظ کنیم. اگر اکنون آن را حفظ نکنیم، قطعاً آن را از دست خواهیم داد».

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات