اظهارات اخیر «دونالد ترامپ» رئیسجمهور آمریکا، در پی سخنان جنجالی خود در مورد آینده اوکراین پس از جنگ با روسیه موجی از واکنشها و شگفتی در اوکراین و اروپا ایجاد کرد. این سخنان تنها یک موضع ساده نبود؛ بلکه برای بسیاری در کییف نشانهای از تغییر جهت آمریکا و احتمال پایان حمایتی است که سه سال تمام، شالوده سیاست و مقاومت اوکراین را شکل داده بود. همزمان با انتشار این مواضع، کاربران اوکراینی در شبکههای اجتماعی و برخی تحلیلگران شرق اروپا برای نخستینبار گسترده، سخن آیتاللهالعظمی خامنهای را بازنشر کردند؛ همان جملهای که بارها در فضای سیاسی ایران تکرار شده است: «آمریکا به رفیقهای خودش هم خیانت میکند.»
این بازنشر گسترده، خود روایت یک حقیقت تلخ است؛ حقیقت از دست رفتن اعتماد، فرو ریختن تصورها و آغاز پرسشی که مدتها از طرح آن پرهیز میشد: «آیا آمریکا واقعاً تا آخر در کنار اوکراین میماند؟»
زنگ پایان یا آغاز فشار؟
ترامپ در گفتوگوی اخیرش تأکید کرد که «این جنگ باید متوقف شود» و «اوکراین ناچار است با روسیه توافق کند.»، اما جمله مهمتر، همان بخش بحثبرانگیز بود: «مناطق تحت کنترل روسیه عملاً از آن روسیهاند و ما باید واقعیت را بپذیریم.» همین عبارت «واقعیت را بپذیریم» کافی بود تا فضای سیاسی اوکراین شوکزده شود. مقامات دولت زلنسکی این اظهارات را «ضربه به تمامیت ارضی اوکراین» و «چراغ سبز به ادامه اشغالگری» توصیف کردند و تحلیلگران اروپایی هشدار دادند که این موضع در صورت پیروزی احتمالی ترامپ، میتواند به نقطه عطف جنگ تبدیل شود.
اما نکته مهم اینجاست: سخنان ترامپ تنها یک اظهار نظر شخصی نبود؛ بلکه بر بستر چند ماه تأخیر در تصویب بستههای حمایتی، اختلافات کنگره آمریکا، خستگی اروپا و مشکلات داخلی آمریکا معنا پیدا میکند. بسیاری در اوکراین احساس میکنند که این سخنان، ترجمان یک روند بلندمدت است؛ روندی که نشان میدهد واشنگتن دیگر مانند دو سال اول جنگ، اراده پرداخت «هزینههای بیپایان» برای شکست روسیه را ندارد.
بازنشر یک جمله در اوکراین
در روزهای پس از سخنان ترامپ، موجی از پستها و ویدئوها در شبکههای اجتماعی اوکراین منتشر شد که در آنها جمله آیتاللهالعظمی خامنهای درباره آمریکا بارها بازنشر میشد: «آمریکا به رفیقهای خودش هم خیانت میکند.»
برای بسیاری در غرب، بازنشر این جمله غیرمنتظره بود؛ اما برای اوکراینیهایی که طی سه سال جنگ، هزینههای انسانی و ویرانیهای گسترده را تحمل کردهاند، این جمله یک استعاره روشن است: شکاف اعتماد بین اوکراین و واشنگتن در حال عمیقشدن است.
کاربران اوکراینی در پستهایشان نوشتهاند:
ـ «ما زرادخانهمان را با اعتماد به تضمینهای آمریکا تحویل دادیم، امروز ما بیدفاع ماندهایم.»
ـ «اگر امروز اوکراین معامله شود، فردا کشورهای بالتیک باید نگران باشند.»
ـ «هیچکس مانند کسانی که آسیب دیدهاند نمیفهمند که هشدارهای شرق گاهی واقعی است.»
این بازتابها نشان میدهد، جنگ تنها بر میدان نبرد اثر نگذاشته، بلکه هویت سیاسی اوکراین و روابط آن با غرب را نیز دستخوش لرزش کرده است.
از بوداپست تا جنگ؛ ریشه یک بیاعتمادی تاریخی
برای فهم تحول امروز، باید به سه دهه قبل بازگشت. اوکراین پس از فروپاشی شوروی در سال ۱۹۹۱، سومین زرادخانه بزرگ هستهای جهان را در اختیار داشت؛ هزاران کلاهک، موشکهای قارهپیما و بمبافکنهای استراتژیک. اما تحت فشار آمریکا، بریتانیا و روسیه، توافق بوداپست در سال ۱۹۹۴ امضا شد: اوکراین همه این سلاحها را تحویل میدهد و در مقابل، سه قدرت تضمین میکنند که «تمامیت ارضی اوکراین را محترم میشمارند.».
اما مشکل این بود که این تضمینها «تعهد امنیتی الزامآور» نبودند؛ یعنی هیچ یک از طرفها متعهد نشدند که در صورت حمله خارجی، از اوکراین دفاع نظامی کنند. همین شکاف حقوقی، امروز برای مردم اوکراین معنایی بسیار تلخ دارد: کشورشان مهمترین ابزار بازدارندگی را واگذار کرد بدون اینکه جایگزین مطمئنی دریافت کند.
در سالهای بعد، بحران ۲۰۱۴، الحاق کریمه و حمایت آمریکا از تحولات سیاسی اوکراین، این کشور را هرچه بیشتر در خط مقدم تقابل واشنگتن– مسکو قرار داد؛ اما بدون اینکه در چتر امنیتی ناتو قرار گیرد. این ترکیب نامتوازنـ درگیر شدن با روسیه بدون پشتوانه کامل آمریکاـ زمینه ضعف امروز را فراهم کرد.
وعدههای بزرگ، واقعیتهای سخت
بعد از شروع جنگ، آمریکا و اروپا با حجم عظیمی از کمکهای نظامی وارد میدان شدند: سامانههای دفاعی، توپخانههای سنگین، موشکهای دوربرد، پهپادها و آموزش گسترده نیروهای اوکراینی. واشنگتن بهطور رسمی اعلام کرد که هدفش «تضعیف استراتژیک روسیه» است. همین عبارت موجب شد بسیاری در کییف تصور کنند آمریکا در این جنگ، تا رسیدن به نتیجه نهایی حضور خواهد داشت؛ اما زمانی که جنگ طولانی شد و روسیه توانست خطوط دفاعی مستحکم ایجاد کند، چشمانداز واشنگتن نیز تغییر
کرد.
اختلافات داخلی آمریکا، انتخابات پیشرو، اولویت یافتن مسائل شرق آسیا و بحران اقتصادی اروپا همگی دستبهدست داد تا ریتم حمایتها کند شود. وقتی بسته کمک ۶۰ میلیارد دلاری ماهها در کنگره معطل ماند، اوکراینیها برای اولینبار با واقعیتی روبهرو شدند که در ابتدا باورش سخت بود: دوستان غربی نیز محدودیت دارند.
در چنین فضایی بود که سخنان ترامپ مانند ضربه آخر عمل کرد؛ یک سیگنال قدرتمند که نشان میدهد حتی در قلب سیاست آمریکا، اراده ادامه جنگ تا «پیروزی کامل» دیگر اجماع نیست.
نشانههای تغییر رفتار آمریکا
تحولات اخیر نشان میدهد، واشنگتن در حال بازتعریف اهداف خود در جنگ اوکراین است. شمار قابل توجهی از مقامات آمریکایی و اروپایی به تازگی بهطور غیررسمی از لزوم «راهحل سیاسی» سخن گفتهاند؛ موضوعی که تنها یک سال پیش تقریباً تابو به شمار میآمد. همزمان، سیاست خارجی آمریکا با تمرکز فزاینده بر چین و شرق آسیا، جایگاه جنگ اوکراین را به مراتب پایینتر منتقل کرده است و نشان میدهد که اولویت واشنگتن دیگر صرفاً ادامه حمایت مطلق از کییف نیست.
اختلافات داخلی در کنگره آمریکا و کاهش اجماع حزبی بر سر کمکهای مالی نیز پایداری این حمایت را به چالش کشیده است. اظهارات تند رئیسجمهور آمریکا نیز بازتابی از نگرش بخش قابل توجهی از افکار عمومی این کشور است. مجموع این روندها برای اوکراینیها پیامی روشن دارد: ادامه جنگ با فرض تکیه کامل بر حمایت آمریکا، دیگر قابل اتکا نیست و اعتماد تاریخی که به این کشور داشتند، در حال کاهش است.
حقیقتی که دیگر نمیتوان پنهان کرد
سخنان ترامپ، بازنشر گسترده جمله رهبر فرزانه انقلاب در اوکراین و تغییرات میدانی جنگ، همگی به یک نتیجه مشترک اشاره میکنند: اوکراین امروز در نقطهای ایستاده که بسیاری در داخل این کشور با صدای بلند میپرسند: «آیا ما قربانی استراتژیهای متناقض آمریکا شدهایم؟»
از خلع سلاح هستهای در دهه ۹۰ تا تشویق به مقاومت بیپایان در سالهای اخیر، و حالا نشانههای عقبنشینی واشنگتنـ همه اینها چشماندازی را شکل داده که برای اوکراینیها تلخ و برای اروپا نگرانکننده است.
جملهای که این روزها در شبکههای اجتماعی اوکراین دستبهدست میشود، خلاصه همین احساس است: «آمریکا همیشه با ماست، تا زمانی که هزینهای برایش نداشته باشد.»
جنگ همچنان ادامه دارد، اما یک واقعیت مهم تغییر کرده است: باور اوکراینیها به پایبندی بیقید و شرط آمریکا، دیگر مانند گذشته نیست.