کییفـ اوکراین طی سه دهه گذشته شاهد تصمیمات راهبردی آمریکا بوده است که مسیر این کشور را به طور قابل توجهی شکل داده است. از خلع سلاح هستهای در دهه ۹۰، که اعتماد اوکراین به تضمینهای امنیتی غرب را کاهش داد تا حمایتهای مشروط و محدود واشنگتن در جریان جنگ با روسیه، این کشور همواره تحت تأثیر سیاستهای متغیر آمریکا قرار گرفته است. ورود مستقیم آمریکا به حمایت نظامی و دیپلماتیک از اوکراین در سالهای اخیر، هرچند برای مقابله با تهدید روسیه حیاتی بود، اما مشروط و محدود باقی ماند. تحلیلگران معتقدند، تجربه اوکراین درسی مهم برای متحدان آمریکاست: حمایت واشنگتن همیشه بر اساس منافع داخلی و محاسبات راهبردی خود است و هیچ تضمینی برای حضور بیقید و شرط در بحرانها وجود ندارد. این واقعیت باعث شده بسیاری در داخل اوکراین، کشورشان را «قربانی سیاستهای متناقض آمریکا» بدانند و نشان دهد که حتی روابط نزدیک با قدرتهای بزرگ، همیشه پایدار و قابل اعتماد نیست.
خلع سلاح هستهای؛ آغاز آسیبپذیری
پس از فروپاشی شوروی، اوکراین سومین زرادخانه بزرگ هستهای جهان را در اختیار داشت. آمریکا و متحدانش با امضای توافق بوداپست ۱۹۹۴، اوکراین را به تحویل تمامی کلاهکهای هستهای تشویق کردند و در مقابل تنها تضمینهای امنیتی غیرالزامآور ارائه شد. کارشناسان معتقدند این تصمیم پایه بیاعتمادی امروز اوکراین به واشنگتن را شکل داد.
با از دست دادن زرادخانه هستهای، اوکراین وارد فرآیندی شد که آن را به بخشی از بازی ژئوپلیتیک غرب و روسیه تبدیل کرد؛ بازیای که کنترل آن دست اوکراین نبود و پیامدهای آن دهها سال بعد آشکار شد. این تصمیم تاریخی، زمینه را برای وابستگی شدید اوکراین به حمایت غرب فراهم کرد و هرگونه ضعف در این حمایت، خطرهای جدی برای کشور ایجاد میکند. در نتیجه، خلع سلاح هستهای نه تنها امنیت استراتژیک اوکراین را کاهش داد، بلکه اعتماد این کشور به تضمینهای آمریکا را نیز خدشهدار کرد؛ شرایطی که امروز اثرات ملموس آن در بحران جاری جنگ دیده میشود.
تشویق به مقاومت و فشار بر روسیه
در سالهای بعد، آمریکا با حمایت از تحولات ۲۰۱۴ و تحرکات ناتو، اوکراین را در خط مقدم مقابله با روسیه قرار داد. واشنگتن اهداف مشخصی داشت: تضعیف روسیه از طریق اوکراین بدون ورود مستقیم به جنگ. این سیاست دو پیامد مهم داشت: اوکراین به «سنگر اول» مقابله با روسیه تبدیل شد، اما در عین حال از تضمین واقعی امنیتی برخوردار نبود. آمریکا و اروپا با وعده کمکهای نظامی، اوکراین را به ادامه مقاومت تشویق کردند، بدون ارائه تعهد کامل. کارشناسان معتقدند این راهبرد، اوکراین را وارد جنگ فرسایشی کرد که هزینههای انسانی و اقتصادی عظیمی به همراه داشت و موجب افزایش آسیبپذیری کشور شد.
پیامدهای انسانی و اجتماعی جنگ
طی سه سال گذشته، اوکراین شاهد ویرانی گسترده زیرساختها، افزایش مهاجرت و فشار اقتصادی شدید بوده است. صدها هزار نفر مجبور به ترک خانههای خود شدهاند و بخش بزرگی از جمعیت شهری و روستایی آسیب دیده است.
برخی تحلیلگران اجتماعی معتقدند، بخشی از این بحران ناشی از تصمیمات آمریکا در تشویق اوکراین به مقاومت بیپایان و وعده پیروزی بوده است. مردم از یکسو به دنبال حمایت غرب بودند و از سوی دیگر با واقعیتهای سخت جنگ مواجه شدند؛ ترکیبی که سرخوردگی سیاسی و اجتماعی ایجاد کرد.
این شرایط بازتاب خود را در شبکههای اجتماعی و رسانههای داخلی و بینالمللی نشان داده و اعتماد عمومی را نسبت به حمایت غرب به شدت کاهش داده است.
نشانههای عقبنشینی آمریکا
به تازگی چند علامت روشن از تغییر سیاست واشنگتن دیده میشود:
۱ـ تمرکز مجدد روی چین و شرق آسیا: اولویت سیاست خارجی آمریکا به سمت رقابت با چین منتقل شده و اوکراین دیگر اولویت اصلی نیست.
۲ـ اختلافات داخلی و کندی در تصویب کمکها: بستههای حمایتی مالی و نظامی ماهها در کنگره معطل ماندهاند.
۳ ـ اظهارات ترامپ درباره بخشهای اشغالی: رئیسجمهور آمریکا اعلام کرده بخشهای تحت کنترل روسیه باید «واقعیت» تلقی شوند.
این نشانهها برای اوکراینیها معنای روشنی دارد و آن، اینکه ادامه جنگ با اتکای کامل به حمایت آمریکا دیگر تضمینشده نیست و اعتماد تاریخی که در سالهای گذشته شکل گرفته، در حال آسیب دیدن است.
درسها برای متحدان آمریکا
تجربه اوکراین در دهههای اخیر پیام مهمی برای متحدان غربی آمریکا دارد: حمایت واشنگتن همیشه مشروط به منافع داخلی و محاسبات استراتژیک خود آن کشور بوده و هیچ تضمینی برای حضور بیقید و شرط در بحرانها وجود ندارد. حتی کشورهایی که به ظاهر همپیمان آمریکا هستند، ممکن است در لحظه تصمیم تحت فشار قرار گرفته یا عملاً کنار گذاشته شوند. این واقعیت هشدار مهمی برای کشورهای اروپایی و آسیایی است که انتظار دارند حمایت واشنگتن همیشه پایدار و قابل اتکا باشد.
کارشناسان بینالملل معتقدند درس استراتژیک اوکراین روشن است: تکیه صرف بر حمایت آمریکا بدون داشتن ابزار بازدارنده واقعی و برنامه مستقل میتواند هزینههای سنگینی برای متحدان داشته باشد. وقتی یک کشور متکی به وعدههای قدرت بزرگ میشود و برنامه جایگزین ندارد، هرگونه عقبنشینی یا تغییر سیاست واشنگتن میتواند آسیبهای جدی به امنیت ملی و توان تصمیمگیری استراتژیک آن وارد کند.
سه دهه تصمیمات آمریکا، از خلع سلاح هستهای اوکراین در دهه ۹۰ گرفته تا تشویق این کشور به مقاومت در جنگ ۲۰۲۲ و حالا نشانههای عقبنشینی واشنگتن، اوکراین را به نقطهای رسانده که بسیاری در داخل این کشور آن را «قربانی راهبردهای متناقض آمریکا» میدانند. این تجربه نشان میدهد که حتی روابط تاریخی و پیمانهای رسمی، تضمینی برای حمایت بیقید و شرط نیست و متحدان باید همیشه آماده شرایطی باشند که آمریکا ممکن است منافع خود را بر حمایت از آنها ترجیح دهد.
پیامدهای این روند برای متحدان آمریکا بسیار واضح است: هیچ قدرت بزرگی، حتی با پیمانهای امنیتی یا تاریخی، نمیتواند تضمین کند که در بحرانها همیشه حضور فعال و بیقید و شرط خواهد داشت. تجربه اوکراین هشدار میدهد که اعتماد صرف به حمایت خارجی بدون ابزار بازدارنده و برنامه جایگزین، میتواند منجر به خطرهای جدی انسانی، اقتصادی و سیاسی شود.
درس اصلی این است که متحدان باید بر برنامهریزی مستقل، آمادگی دفاعی واقعی و سناریوهای جایگزین تکیه کنند تا در مواجهه با بحرانها، امنیت و منافع ملی خود را حفظ کنند. اوکراین به وضوح نشان داده است که در سیاست بینالملل، اعتماد کورکورانه جایگاهی ندارد و تنها آمادگی و استقلال استراتژیک است که امنیت کشورها را تضمین میکند.