صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

تاریخ انتشار : ۰۱ آبان ۱۳۹۱ - ۱۱:۱۴  ، 
شناسه خبر : ۲۴۴۳۷۶
مهدی نظرپور / عضو هیئت ‌علمی پژوهشکدۀ تحقیقات اسلامی مقدمه: انقلاب‌های مخملی یا رنگین نامی است که به دسته‌ای از تحرکات مربوط به هم اطلاق شده است و در بسیاری از کشورهای بلوک شرق سابق به وقوع پیوسته است. وجه مشترک همۀ این انقلا‌بها، مبارزه منفی است که علیه حکومت‌های به اصطلاح دیکتاتور باقی مانده از شوروی سابق به کار گرفته می‌شوند. در تمام این انقلابها یک رنگ یا گل خاص، به عنوان نماد و سمبل آن مورد استفاده قرار گرفته است و به آن رنگ یا گل مشهور شده‌اند. اکنون به خوبی ثابت شده است که سازمانها و نهادهایی که در این انقلابها نقش داشته‌اند، وابسته به نظام سرمایه‌داری غربی یا مورد حمایت آنها بوده‌اند. سقوط «ادوارد شواردنادزه» در انقلاب رُز در سال 1382، ویکتوریا نوکویچ در انقلاب نارنجی 1383 اُکراین و سقوط و فرار عسگر آقایف در انقلاب لاله 1384 قرقیزستان از جمله مهمترین موارد انقلابهای رنگی در حوزۀ بلوک شرق سابق بوده‌‌اند که در این مقاله مورد بررسی قرار خواهند گرفت.

در تمام موارد فوق الگوی سرنگونی نظامهای سیاسی کم و بیش مشابه بوده است. در این سه کشور و حتی کشورهای دیگر، به دنبال برگزاری انتخابات بحث‌برانگیز، مخالفتهای گسترده خیابانی منجر به عزل، سقوط یا فرار رهبرانی شده است که از سوی مخالفان، دیکتاتور معرّفی شده بودند.
با در نظر گرفتن سرعت تحولات و تغییرات در جمهوری‌های‌ مستقل مشترک‌المنافع، به‌ ویژه در منطقه مهم و حساس آسیای مرکزی و قفقاز و اهمیت مضاعف این منطقه برای ایران از نظر منافع ملی، اشتراکات و پیوندهای فراوان اعتقادی، ارزشی، فرهنگی، ملی، جغرافیایی و تاریخی، نگارنده در مقاله حاضر تلاش کرده تا هر چند گام کوچک در جهت اطلاع‌رسانی، شناخت ماهیت، ایدئولوژی و ژئوپولیتیک و عوامل پیدا و پنهان این انقلابها بردارد، مؤسسات، سازمانها و نهادهای دولتی و غیردولتی زیادی در این انقلابها نقش داشته‌اند که آشنایی با آنها، کمک زیادی به مسئولان، تصمیم‌گیران و مراکز اجرایی سیاست خارجی خواهد کرد، تا آنها را در تصمیم‌گیریها و اجرای آن تصمیمات مدنظر قرار دهند. زیرا، ایالات متحده آمریکا و دیگر کشورهای غربی می‌خواهند همین شیوه را در جمهوری اسلامی ایران طراحی و اجرا کنند. اعترافات هاله اسفندیاری و رامین جهانبگلو در صدا و سیمای جمهوری اسلامی سند محکمی برای این ادعا می‌باشد.
1. ژئوپولیتیک انقلابهای رنگین:
انقلابهای رنگین در محدوده‌ای اتفاق افتاده‌اند که جزو قلمرو شوروی سابق بود. در دوره جنگ سرد؛ یعنی از 1945 تا 1990 میلادی، شوروی سابق در محاصر دولتهای غربی و آمریکا قرار داشت. پس از فروپاشی این کشور و بلوک شرق سابق و پایان جنگ سرد، آمریکا از یکسو و روسیه و چین از سوی دیگر، برای سلطه نظامی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در قلمرو امپراتوری شوروی سابق در رقابت و ستیز قرار گرفته‌اند. در صورت پیروزی نهایی انقلابهای رنگین، این قلمرو در اختیار ایالات متحده و غرب قرار خواهد گرفت و این کشورها به شدت به غرب وابسته خواهند شد. بنابراین، منطقه قفقاز و آسیای مرکزی از نظر نظامی، اقتصادی، سیاسی و ژئوپلتییک بسیار مهم می‌باشد. و در صورت سلطه آمریکا بر این منطقه، بین روسیه، چین و ایران فاصله می‌افتد و از اتحاد نظامی، امنیتی و اقتصادی این کشورها جلوگیری خواهد شد.
ایالات متحده آمریکا با حضور در این منطقه؛ یعنی آسیای مرکزی، دریای خزر و قفقاز می‌تواند ناتو را هم به این کشور گسترش دهد. در این صورت آمریکا همانند جنگ سرد و حتی بدتر از آن می‌تواند روسیه را در محاصره کامل قرار دهد و آن را تحت فشار بگذارد و امتیازات مهمی از آن کشور بگیرد. انقلابهای رنگین می‌تواند به استراتژی مهار آمریکا در منطقه تبدیل شو و از قدرت نفوذ روسیه، ایران، چین و کشورهای دیگری در این منطقه بکاهد.
واقعه یازده سپتامبر 2001 میلادی این امکان را به ایالات متحده داد که بتواند وارد عرصه‌های پیرامونی روسیه در آسیای مرکزی و قفقاز شود. به این ترتیب حضور آمریکا در منطقه به نگرانی‌های روسیه و چین افزوده است و تقویت پیمان شانگهای و پی‌گیری مسائل آن با جدیّت تمام از سوی چین و روسیه دنبال می‌شود. پذیرفته شدن مغولستان، پاکستان، ایران و هند به عنوان اعضای ناظر، نشان از شکل‌گیری روند جدید در امنیت منطقه است.
در حالی که تصور می‌شد که با پایان جنگ و فروپاشی شوروی سابق، پیمان نظامی ناتو، دلیلی برای بقایش وجود ندارد و باید منحل یا محدود شود، امّا ایالات متحده آمریکا با گسترش آن به شرق و با پذیرفتن ده کشور اروپایی شرقی و تحت نفوذ شوروی سابق و درخواست عضویت گرجستان و اوکراین باعث خشم روسیه شده است. علاوه بر این، با تصویب استقرار سپر دفاعی یا سیستم رادار رهگیر در لهستان و جمهوری چک توسط آمریکا و درگیری اخیر گرجستان و روسیه بر سر منطقه اوستیای جنوبی و آبخازیا جنگ سرد جدیدی بین آمریکا و روسیه در حال شکل‌گیری است. در صورت عضویت گرجستان و اوکراین در ناتو، غرب روسیه را همانند سیاست سدّ نفوذ گذشته تحت فشار قرار خواهد داد.
2. انقلاب مخملی یا گل رُز در گرجستان
تحولات گرجستان در آذرماه 1382 منجر به دگرگونیهایی شد که به انقلاب مخملی یا گُل رز معروف شد و از آن به عنوان یک رویداد مهم در مجموعه کشورهای مشترک‌المنافع بازمانده از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق نام برده می‌شود.
نقطه شروع انقلاب گل رُز، انتخابات پارلمانی سال 1382/2003 میلادی بود. با اعلان نتایج اولیه انتخابات از سوی کمیسیون مرکزی آن، احزاب مخالف به نتایج اعلان شده، اعتراض کردند. اما «ادوارد شواردنادزه» رئیس‌جمهور وقت گرجستان بی‌اعتنا به این مخالفت‌ها، فرمان تشکیل اولین جلسه پارلمانی را صادر کرد.1
در جریان برگزاری این مراسم «میخائیل ساکاشویلی» رهبر مخالفان دولت و همراهانش با در دست داشتن شاخه گُل رُز وارد مجلس شدند و در طول سخنرانی افتتاحیه «شواردنادزه» با صدای بلند خواستار استعفا و خروج وی از پارلمان شدند. اما وی به این اعتراضات توجهی نکرد و درگیری بین طرفداران رئیس‌جمهور و مخالفان وی درگرفت و با ورود نمایندگان مخالف و طرفدارانش به مجلس، پارلمان به تصرف کامل مخالفان درآمد.2
به دنبال این رویداد، شواردنادزه در این کشور حالت فوق‌العاده اعلان کرد. اما با مقاومت نیروهای مخالف و سقوط دیگر نهادهای دولتی و ارگانهای حکومتی، رئیس‌جمهور مجبور به استعفا شد و مخالفان قدرت را به دست گرفتند. در این زمان «نینوبور جانادزه» رئیس پارلمان گرجستان و رهبر یکی از گروههای مخالف به عنوان کفیل ریاست جمهوری تعیین شد و بدین شکل، حکومت شواردنادزه که در این زمان از زمان روسیه طرفداری می‌کرد سرنگون شد.3
چند ماه پس از این رویداد، انتخابات ریاست جمهوری در گرجستان برگزار شد و میخائیل ساکاشویلی با کسب 25/96 درصد آرای مردم به ریاست جمهوری این کشور برگزیده شد. وی نام این اقدام را انقلاب بدون خون‌ریزی یا انقلاب مخملین و آرام نهاد.4 در واقع انقلاب مخملین گرجستان اولین انقلاب رنگین بود که در حوزه‌های کشورهای مشترک‌المنافع با کمک کشورهای غربی و به ویژه آمریکا تحت رهبری ساکاشویلی رخ داد و خود زمینه برای انقلابهای رنگین دیگر در کشورهای دیگر حوزۀ بلوک شرق سابق شد.
با پیروزی انقلاب مخملی در گرجستان و سرنگونی حکومت طرفدار روسیه روابط گرجستان با روسیه رو به تیرگی نهاد و با دستگیری چند تن از افسران روسی در این جمهوری و اتمام جاسوسی به آنها و اعلان دخالت روسیه در طرح ترور رئیس‌جمهور و وزیر دفاع گرجستان روابط دو کشور رو به وخامت گرائید. به دنبال این تحولات پوتین رئیس‌جمهور وقت روسیه، تحریمهای همه‌جانبه‌ای را علیه آن کشور اعمال کرد. سفارت روسیه در تفلیس تعطیل و تمام راههای ارتباطی زمینی، هوایی، دریایی، ریلی و پستی بین دو کشور مسدود شد و گرجیها هم در این بین روسیه را متهم به دخالت در جمهوری خودخواندۀ اوستیای جنوبی و آبخازیا کردند.5
هر چند با تهدید‌های روسیه و فشارهای سازمان امنیت و همکاری اروپا افسران روسی آزاد و به مسکو تحویل داده شدند؛ امّا ساکاشویلی که با حمایت غرب در این کشور به قدرت رسیده بود، سیاست فاصله گرفتن از روسیه و همگرایی با غرب را پیش گرفت. وی از زمان انقلاب رنگین سعی کرده است، گرجستان را از کنترل مسکو خارج کرده و زمینه‌های پوستین به ناتو را فراهم کند، امّا درخواست آمریکا به عضویت گرجستان در ناتو، خشم روسیه را برانگیخته است. و این بدگمانی را در مسکو تقویت کرده است که گرجستان در حال تبدیل شدن به پایگاه آمریکا و ناتو در منطقه روسیه است. هر چند این درخواست در آخرین جلسه اعضای ناتو مورد پذیرش قرار نگرفت، اما سوءظن رهبران کرملین هم‌چنان به قوّت خود باقی است.6
ساکاشویلی که در انتخابات 1383 به عنوان رئیس‌جمهور جدید گرجستان برگزیده شد، از نظر غرب نه ‌تنها فقط رئیس‌جمهور یک کشور بلکه قهرمانی بود که می‌توانست الگوی سایر کشورها برای رسیدن به دموکراسی از طریق انقلاب رنگین باشد. او به مردم قول داده بود که با انجام اصلاحات اقتصادی و دعوت از کشورهای غربی جهت سرمایه‌گذاری در این کشور، بر فقر موجود در بین اکثریت جامعه غلبه کند؛ اما تلاشهایش برای مردم ثمر چندانی نداشت. اتکای بیش از حد به کشورهای غربی، درگیری و تنش در روابط با روسیه، مشکلات مربوط به «اوستیای جنوبی» و «آبخازیا» که هر دو با حمایت روسیه خواهان استقلال می‌باشند از جمله موانع وی در رسیدن به وعده‌های انتخاباتی‌اش بود.7
مردم گرجستان پس از چهار سال حکومت ساکاشویلی وقتی بهبود چندانی از نظر اقتصادی و سیاسی در وضع خود ندیدند، همانند چهار سال پیش این بار علیه او در برابر پارلمان اجتماع کرده و خواستار استعفای دولت و برگزار انتخابات زودهنگام شدند. وی در برابر مخالفان یا اعلان وضع فوق‌العاده، روش سرکوب و خشونت را در پیش گرفت. اما این اقدام او نه‌ تنها به آرام شدن اوضاع کمک نکرد، بلکه خشم آنها را نیز برانگیخت.8
سرانجام ساکاشویلی برگزاری انتخابات زودرس را پذیرفت و مردم گرجستان در پانزده دی ماه 1386 برای انتخاب رئیس‌جمهور جدید به پای صندوقهای رأی رفتند. نتیجۀ انتخابات نشان داد که فقط 53 درصد رأی‌دهندگان به او رأی داده‌اند. مقایسه این رأی با 254/96 درصد در انتخابات گذشته که فقط چهار سال از آن گذشته بود، نشان از سرخورده شدن مردم از انقلاب مخملی و نارضایتی شدید از رئیس‌جمهور غرب‌گرای گرجستان است.9
رهبر انقلاب مخملی گرجستان که تا پیش از این حوادث در آمریکا و اروپا به عنوان الگو و قهرمان دموکراسی معرفی می‌شد، حتی از سوی ستایش‌گران خود نیز مورد سرزنش قرار گرفته است. زیرا وی که روزی با پرچم و شعار دموکراسی و آزادی بر اریکه قدرت تکیه زد، اینک برای حفظ قدرت، دست به هر کاری می‌زند و از سرکوب بی‌رحمانه مخالفانش نیز ابایی ندارد و این موضوع برای وجهه حامیان غربی وی نیز به هیچ عنوان خوشایند نمی‌باشد.10
آخرین اقدام ساکاشویلی حمله به اوستیای جنوبی بود که با واکنش نظامی گسترده روسیه روبه‌رو و متحمل تلفات و خسارات سنگین شد و به ناچار عقب‌نشینی کرد. بر خلاف انتظار تفلیس، غرب و آمریکا در این امر کمک قابل توجه به گرجستان نکردند.
3. انقلاب نارنجی اوکراین
کشور اوکراین در سال 1991 میلادی پس از فروپاشی شوروی سابق تشکیل شد. این کشور در میان اراضی آسیا و اروپا قرار گرفته و مشرف به دریای سیاه و در جنوب و غرب روسیه قرار دارد.
همسایگی اوکراین با چهار کشور اسلاو یعنی لهستان، اسلواکی، مجارستان و رومانی از طریق زمین و با کشورهای گرجستان، ترکیه و یونان از طریق دریا و مشرف بودن بر دو دریای سیاه و آزوف و در اختیار داشتن شبه‌جزیره کریمه و شهر مهم یالتا و تصرف‌بخش عمدۀ ناوگان دریایی شوروی سابق در دریای سیاه پس از فروپاشی به آن موقعیت منحصر به فردی داده است. علاوه بر این، این کشور پس از روسیه، دومین کشور از نظر وسعت در میان کشورهای جدا شده از شوروی سابق و دارای حدود پنجاه میلیون جمعیت است که 22 درصد آنها از تبار روس می‌باشند. این ویژگیها باعث شد که روسیه، آمریکا و اتحادیه اروپا و پیمان ناتو توجه ویژه‌ای به آن داشته باشند و هر کدام درصدد است که آن را زیر سلطه و نفوذ خود قرار دهد.11
انقلاب نارنجی اوکراین همانند گرجستان در سال 1383/2005 میلادی بر سر انتخابات ریاست جمهوری این کشور آغاز شد. در این انتخابات، رقابت اصلی بین «ویکتوریا نوکوویچ» طرفدار روسیه و ویکتور یوشچنکو طرفدار غرب و آمریکا بود که طبق اعلان مجریان، اولی 46/49 درصد و دومی 61/46 درصد از آرای مردم را کسب کرده بودند. اما یوشچنکو و طرفداران او صحّت انتخابات را مورد تردید قرار دادند و با حمایت غرب مردم را به خیابانها ریختند. ایالات متحده آمریکا از همان روشی که در سال 2003 در گرجستان استفاده کرد، در اوکراین نیز به کار گرفت و بسیاری از جوانان و دانشجویان را که پرچمهای نارنجی در دست و لباس نارنجی بر تن داشتند، وادار کرد در حمایت از نامزد طرفدار غرب به خیابانها بریزند و دولت را تحت فشار قرار دهند.12
تجمع طرفداران یوشچنکو در خیابانهای کیف پایتخت اوکراین و در مقابل ساختمان اصلی دولت، مانع کار نهادهای رسمی سیاسی شد. حمایت روسیه از یک طرف و حمایت آمریکا و غرب از طرف دیگر درگیر در بحران، باعث وخیم‌تر شدن اوضاع شد. سرانجام با پادرمیانی اروپا و کشورهای دیگر، دیوان عالی این کشور نتایج انتخابات را باطل اعلان کرد. با حمایت صریح اروپا و آمریکا از مخالفان سیاست روسیه در اوکراین، شکست سنگینی به روسیه تحمیل شد، اما فدراسیون روسیه هنوز هم توانایی تأثیر بر روند تحولات اوکراین را داشت.13
پس از تحولات فوق، قانون اساسی این کشور اصلاح و بازنگری شد. پس از اصلاحات، نظام سیاسی این کشور بیشتر به سمت نظام پارلمانی تغییر پیدا کرد. به‌گونه‌ای که پارلمان حق انحلال کابینه را به دست آورد. رئیس‌جمهور توان عزل و نصب استانداران را از دست داد. وزرای امور خارجه، دفاع و امنیت و دادستان کل را نمایندگان باید پیشنهاد دهند. با این تحولات، دولت اوکراین نخستین دولتی بود که در مجموعه کشورهای مستقل مشترک‌المنافع، نظام پارلمانی آن تغییر پیدا کرد.14
با انجام اصلاحات فوق، انتخابات ریاست جمهوری در سال 1383/2004 میلادی مجدداً برگزار شد و ویکتور ـ یوشچنکو با 21/52 درصد به عنوان رئیس‌جمهور این کشور انتخاب شد و ویکتوریا نوکویج طرفدار روسیه هم فقط توانست 44 درصد آرا را به دست آورد.
با این تغییرات تصور می‌شد که اوکراین به آرامش و ثبات سیاسی و بهبود اقتصادی دست یابد و جناح غرب‌گرای این کشور، اکثریت پارلمان را نیز به دست آورده و سالها بر اریکه قدرت تکیه زند. امّا در کمال ناباوری مردم نه‌ تنها بهبود آن‌چنانی در وضعیت اقتصادی خویش مشاهده نکردند بلکه به دلیل فساد مالی، عدم توان دولت در حل ‌و فصل مسائل و مشکلات بغرنج اقتصادی و اجتماعی، بروز بحران سوخت و قطع گاز این کشور توسط روسیه و عدم تأمین بسیاری از خواسته‌های مردم در جریان انقلاب‌ نارنجی، از غرب‌گرایان ناراضی شدند. به همین دلیل، انتخابات پارلمانی 2006 میلادی زمان مناسبی برای تعیین عیار غرب‌گرایان و طرفداران روسیه تبدیل شد.15
انتخابات پارلمانی 2006 اوکراین برخلاف انتخابات ریاست جمهوری در سال 2004 میلادی که دو جناح غرب‌گرایان و طرفداران روسیه با یکدیگر در حال رقابت بودند، سه جناح با یکدیگر وارد رقابت شدند. این سه جناح شامل طرفداران روسیه یعنی حزب مناطق یا نکویج، حزب سوسیالیست اوکراین و حزب کمونیست اوکراین بود. جناح طرفداران غرب یعنی حزب طرفدار یوشچنکو و جناح سوم شامل طرفدار خانم یولیا تیموشنکو بود که پس از عزلش نخست‌وزیری، دیگر متحد طرفداران یوشچنکو نبود و خود به صورت مستقل شرکت کرده بود. جناح اول توانست 240 کرسی از 450 کرسی پارلمان را تصاحب کند. جناح دوم و سوم به ترتیب صاحب 129 و 81 کرسی شدند که در صورت ائتلاف هم نمی‌توانستند اکثریت را به دست گیرند.16 پس از این انتخابات، یوشچنکو مجبور شد که رقیب خود را نامزد نخست‌وزیری کند بنابراین، هم‌اکنون قدرت در اوکراین بین نیروهای انقلاب نارنجی طرفدار غرب و گروههای طرفدار روسیه تقسیم شده است. بدین معنا که نخست‌وزیری و اکثریت پارلمان در اختیار طرفداران روسیه و ریاست جمهوری در اختیار گروههای طرفدار غرب می‌باشد.
مهمترین مسأله اوکراین در حال حاضر، طرح دعوت ناتو از این کشور برای پیوستن به این پیمان نظامی غرب است. با توجه به موقعیت ژئوپولیتیک اوکراین و اهمیت آن برای صنعت و کشاورزی روسیه، این کشور به شدت با پیوستن اوکراین به ناتو مخالف است. به عبارت دیگر، گرجستان و اوکراین خط قرمز روسیه می‌باشند. در صورت عضویت این دو کشور در ناتو، امنیت ملی روسیه به خطر خواهد افتاد و ممکن است، منطقۀ قفقاز دچار بحران فزاینده شود. استقلال کوزوو و به رسمیت شناختن آن توسط اروپا و آمریکا، استقرار سامانه‌های موشکی آمریکا در لهستان و جمهوری چک از متحدان سابق این کشور، حساسیت روسیه را دو چندان کرده است و جنگ سرد جدیدی بین دو کشور در حال شکل‌گیری است.
4. انقلاب گل لاله در قرقیزستان
جمهوری قرقیزستان در منطقه شمال غرب محدوده جمهوری‌های بازمانده از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق در آسیای مرکزی قرار دارد و با سه جمهوری قزاقستان، ازبکستان، تاجیکستان و نیز کشور چین مرز مشترک دارد. این کشور حدود 5/4 میلیون نفر جمعیت و بیش از 198500 کیلومتر مربع وسعت دارد. بیش از نیمی از جمعیت این کشور را قرقیزها، حدود 13 درصد را روسها و بیش از 14 درصد دیگر را ازبکها تشکیل می‌دهند. 18 درصد باقی‌مانده، شامل اقلیت‌های دیگر می‌باشد.17
اقتصاد این کشور کوهستانی بر فعالیت‌های کشاورزی و دامداری بنا شده است و تولیدات اصلی آن پنبه، پشم، چرم، میوه و سبزیجات است. ذغال سنگ، طلا و اورانیوم نیز عمده‌ترین منابع معدنی این کشور را تشکیل می‌دهند. تأمین انرژی برق کشور از منابع آبی است و بیشتر مبادلات تجاری آن با جمهوریهای پیرامونی آن انجام می‌شود. بنابراین، قرقیزستان از نظر اقتصادی و تجاری به شدت وابسته به همسایگانش می‌باشد.18
در میان رهبران جمهوری‌های آسیای مرکزی تنها عسگر آقایف سابقه دبیرکلی حزب کمونیست را نداشت و همین سابقه مثبت موجب شده بود که چنین تصور شود که در دوران پس از فروپاشی شوروی او زودتر از دیگر رهبران جمهوری‌های تازه استقلال‌یافته، روند دموکراسی را در این کشور گسترش دهد. آقایف به عنوان یک دانشمند ناراضی حکومت شوروی سابق، سالها در سن‌پترزبورگ کار کرده و از دوستان نزدیک «آندره ساخاروف» فیزیکدان ناراضی معروف اتحاد شوروی سابق بود و بنابراین تا حدودی هم در نزد مردم محبوب و مشهور بود.19
در سال 1368 شمسی/1989 میلادی، پس از روی کار آمدن «گورباچف» در شوروی سابق و انجام اصلاحات در قانون اساسی این کشور، عسگر آقایف به عنوان نمایندۀ مردم در قرقیزستان به کنگره نمایندگان خلق راه یافت. این تجربه به او فرصت داده بود تا از اصلاحات همه‌جانبۀ گورباچف حمایت کرده و آن را پی‌گیری نماید. عملکرد آزادی‌خواهانه و منتقدانۀ ایشان در کنگره خلق، برای او اعتباری ویژه به همراه داشت و چون مردم قرقیزستان از سیاست‌های «ماسایف» دبیرکل حزب کمونیست این ایالات ناراضی بودند و به آن اعتراض داشتند، آقایف اقدامات خود را در امتداد تلاش‌های اصلاحی گورباچف تنظیم کرد. خشونت‌های تابستان 1369 شمسی/1990 میلادی و شورش‌های شهرهای «اوش» و «اوزگان» در درۀ معروف فرغانه، فرصت مناسبی بود تا وی موقعیت سیاسی خویش را ارتقا دهد.20
پس از فروپاشی شوروی سابق و استقلال قرقیزستان، در مهر 1370 شمسی/ اکتبر 1991 میلادی، مردم این کشور آقایف را به عنوان نخستین رئیس‌جمهور کشورشان برگزیدند. وی پس از کسب این مقام، ضرورت پرداختن به مشکلات مردم و رفع فقر و دشواریهای اقتصادی و رفاهی را در دستور کار خود قرار داد و راه اقتصاد بازار آزاد را در پیش گرفت. علاوه بر این، آقایف از ضرورت گسترش آزادی‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی نیز به شدت طرفداری می‌کرد و برای جلب کمک و سرمایه، دست به دامن آمریکا، اتحادیه اروپا، شرق آسیا و اسرائیل نیز شد.21
در طول دوره ریاست جمهوری آقایف از 1991 تا 1999 میلادی، بسیاری از برنامه‌‌های اصلاحی او در عرصۀ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی برای مردم آن کشور پیامد مثبتی به همراه نداشت. کاهش شدید تولیدات صنعتی و کشاورزی، تورم فزاینده، فساد، فحشا، فقر و کاهش ارزش پول ملی آن کشور به نصف، گسترش بنیادگرایی اسلامی و اعتیاد از جمله مشکلات این کشور بود که باعث افزایش نارضایتی عمومی به اشکال مختلف شد. به همین دلیل، آقایف، منابع سیاسی کشورش را در میان شبکه خانوادگی خود تقسیم کرد و با انتخاب قضات وابسته به خود در دادگاه قانون اساسی، ریاست جمهوری خود را برای سومین بار تمدید کرد و در سال 1999 میلادی دوباره به این مقام انتخاب شد. او پس از کسب دوبارۀ قدرت برای تثبیت پایگاه خود از نظر داخلی و خارجی دست به اقدامات دیگری زد. از جمله سه تن از رقبای خود را بازداشت کرد و روابط خود با همسایگانش از جمله چین، روسیه و ازبکستان را گسترش داد و به عضویت پیمان شانگهای درآمد.22
دادگاه قانون اساسی برای چهارمین بار به او اجازه داد که رئیس‌جمهور شود و با اضافه کردن اصلاحیه‌ای به قانون اساسی، پس از دوره ریاست جمهوری، وی تحت حفاظت قانون قرار می‌گرفت و جان، و مال و دارایی‌اش نیز در امان بود.23
انقلاب گل لاله قرقیزستان نیز همانند گرجستان و اوکراین از انتخابات پارلمانی این کشور شروع شد. پس از آن که آمریکا و روسیه اعلان کردند که با ادامۀ ریاست جمهوری آقایف برای چهارمین بار مخالف می‌باشند، آنها برای ایجاد تحولی برای تبدیل نظام ریاستی به پارلمانی استقبال کردند تا قدرت به پارلمان منتقل شود و پارلمان قدرت بیشتری در اختیار داشته باشد. این همان سناریویی بود که در اوکراین به نمایش در آمد و به نتیجه رسید.
سرانجام در حالی که غرب و آمریکا با برگزاری انتخابات مخالفت می‌کردند، آقایف در 2005 میلادی انتخابات پارلمانی قرقیزستان را برگزار کرد و طرفداران دولت صاحب 60 درصد آرا شده و به پیروزی رسیدند. بنابراین، قدرت قانون‌گذاری را در دست گرفت. در این زمان آقایف با دو اپوزیسیون یکی در شمال و دیگری در جنوب مواجه بود که رهبر اُپوزیسیون شمال «باقی‌اف» و جنوب، «کولوف» بود که با اولی اختلاف درون‌گروهی و با دومی، اختلاف برون‌گروهی داشت. زیرا آقایف خودش از شمال بود. دو. گروه فوق علیه رئیس‌جمهور متحد شدند و تظاهرات از جنوب کشور آغاز شد و مردم فقیر و محروم این بخش از کشور با گروگانگیری مقامهای دولتی خواستار ابطال انتخابات شدند. اما چون از این اقدام خود نتیجه‌ای به دست نیاوردند، به سمت بیشکک پایتخت در شمال کشور حرکت کردند و پس از تصرف زمین‌های اطراف آن، شروع به خانه‌سازی نمودند، زیرا اطراف آن شهر بسیار سرسبز و زیبا است و تاکنون به مردم جنوب کشور، اجازه چنین کاری داده نمی‌شد.24 تظاهرات در پایتخت دو ماه به طول انجامید و سرانجام مردم به سوی کاخ ریاست جمهوری حرکت کردند و عسگر آقایف به مسکو فرار کرد و حکومت پانزده ساله او سرنگون شد. بدین ترتیب چون سرزمین قرقیزستان دارای گلهای متنوع لالۀ فراوان است این انقلاب در گلبرگهای سرخ لاله تجلی یافت و انقلاب گل لاله نام گرفت.
مردم قرقیزستان و بسیاری دیگر در دنیا تصور می‌کردند که انقلاب رنگین این کشور آن را به سوی دموکراسی، آزادی و رفاه اجتماعی سوق خواهد داد، اما اوضاع و احوال پس از انقلاب لاله،‌ بسیاری از امیدهای اولیه مردم آن کشور را نقش بر آب کرد. در پی انقلا‌ب‌، قدرت سیاسی از یَد کنترل نخبگان نواحی شمال کشور خارج و به نخبگان جنوبی منتقل شد. به همین دلیل، شمال و جنوب در مقابل یکدیگر قرار گرفتند و به خشونت‌ها دامن زده شد. پیامد دیگر انقلاب‌ گل لاله فساد گسترده در بخشهای عمومی و دولتی است. و دولت این کشور به خاطر ناتوانی‌اش در جلوگیری از فساد و پیشبرد توسعه کشور و برقراری امنیت و جلوگیری از نزاعهای خشونت‌بار بین قرقیز‌ها، ازبکها و دیگر اقلیت‌ها تحت فشار و انتقاد شدید قرار گرفته است.25
اگر چه دولت‌ «کورمانبک باکیف» با حمایت حدود نود درصد مردم و با وعده‌های از بین بردن فساد در حکومت به قدرت رسید. ولی در عمل نتوانسته است انتظارات مردم را برآورده کند. همچنین، علی‌رغم برنامه‌های مطرح شده از سوی زمامداران جدید، در عمل گامهای مؤثری در راستای کاهش بیکاری، فقر و جلوگیری از مهاجرت نیروی کار این کشور برداشته نشده است و مشکلات مردم پس از دو سال از انقلاب رنگین هنوز به قوت خود باقی است.26

برچسب اخبار
نام:
ایمیل:
نظر: