صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

تاریخ انتشار : ۰۷ اسفند ۱۳۹۱ - ۱۰:۳۳  ، 
شناسه خبر : ۲۴۶۱۳۹
عبدالله عمیدی / کارشناس علوم ارتباطات اجتماعی چکیده این نوشتار ابتدا ذیل واژۀ مقدمه به دلایل موضوعیت خود می‌پردازد سپس در خصوص افکار عمومی به چگونگی شکل‌گیری و دست‌کاری در آن پرداخته. مخاطب و مفهوم آن را شرح می‌دهد و به بررسی راه‌های دست‌کاری توجه می‌نماید آنگاه تبلیغ و جنگ روانی به عنوان دو اصل در دست‌کاری افکار عمومی را مورد بررسی قرار داده و تکنیکهای آن را ارائه می‌نماید، سپس به نقش رسانه‌ای بسیج در مقابله با دست‌کاری در افکار عمومی که با بررسی آن، انواع کارکردهایش را شرح می‌دهد و به نتیجه‌گیری بحث می‌رسد. در شماره 32 (پاییز 1385) همین فصلنامه در مقاله‌ای با عنوان «بسیج رسانه است، درآمدی بر نگاه رسانه‌ای به بسیج» آمد که «نفس وجود بسیج چه در ساحت و سامانۀ فرهنگی و چه در ساختار سازمانی، کارکرد رسانه‌ای دارد. اهمیت توجه به این موضوع، به نقش رسانه در تغییرات اجتماعی بر می‌گردد. بسیج با کارکرد رسانه‌ای می‌تواند در سیاست‌گذاری‌ها مورد توجه واقع شود و اهداف کلان خود را از این منظر پی بگیرد». که به علاقمندان توصیه می‌شود آنرا مطالعه نمایند تا این مقاله برایشان بهتر مفهوم شود. کلیدواژه‌ها افکار عمومی، رسانه، بسیج، جنگ روانی، دست‌کاری، پیام، قالبهای پیام، نگرش. مقدمه: «...توجه به این نکته مهم است که نیروی مقاومت بسیج با اینکه یک نیروست و جزء سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است ولی یک نیروی رزمی محض نیست؛ یک نیروی مردمی، انسانی، الهی، اخلاقی، علمی، تربیتی و یک مجموعۀ آماده به کار برای کارهای بزرگ است؛ چنین موجود بی‌نظیر و پرفایده و پربرکتی است. مسئولان نیروی مقاومت بسیج، با این چش�� به بسیج نگاه کنند.» (بسیج و تفکر بسیجی در آینده نگاه رهبر معظم انقلاب اسلامی مدظله، 1382، ص 101 - 100) «بسیج به معنای فرد یا مجموعه آماده برای برآوردن نیازهای انقلاب است؛ در هر زمان و از هر نوع. این معنای بسیج است.» (رهبر معظم انقلاب در دیدار اعضای بسیج دانشجویی، 31/2/86) ـ «حفظ انقلاب اسلامی و موجودیت، موفقیت و سربلندی نظام جمهوری اسلامی کار اول ماست که در استمرار نظام جمهوری اسلامی تجسّم یافته است. به همین خاطر، امام(ره) مکرر می‌فرمودند حفظ نظام اسلامی، واجب‌ترین فریضه است. انقلاب، از نظام جمهوری اسلامی جدا نیست. نباید کسی خیال کند که این دو از هم جدا هستند. تجسّم انقلاب، نظام جمهوری اسلامی است که همۀ قلدرهای دنیا دست به دست هم داده بودند، تا او را ریشه‌کن کنند.»(پیشین، ص 71) با توجه به تعریف و کارکرد بسیج در نظر مقام معظم رهبری که فرازهایی از آن ذکر شد و همچنین حفظ انقلاب و نظام جمهوری اسلامی به عنوان اوجب واجبات، به نظر می‌رسد بسیج می‌باید رسالت وجودی خود را با شناخت بیشتر کارکردهای اجتماعی خود و ایفای نقش مؤثر در آنها، به انجام رساند. یکی از این کارکردهای اجتماعی مهم و مؤثر در زمانۀ ارتباطات و جنگهای تبلیغاتی ـ‌ رسانه‌ای ابرقدرتها، ضرورت ایفای نقش رسانه‌ای بسیج است که می‌توان اهداف و نتایج ذیل را مترتّب بر آن دانست: ـ‌ کمک به تحقق چشم‌انداز بیست‌ ساله، با مأموریت نفوذ دادن نظام موفق جمهوری اسلامی ایران در دلهای مردم منطقه و جهان ـ‌ بیشتر از گذشته ـ که نیاز اطلاع‌رسانی، هم در خود چشم‌انداز و هم در برنامۀ چهارم توسعۀ کشور آمده است؛ ـ‌ کمک به تحقق اتحاد ملّی و انسجام اسلامی که نیاز همیشگی انقلاب و نظام اسلامی بوده و هست؛ ـ کمک به تحقق سیاستهای اصل 44 قانون اساسی که مأموریت ایجاد تحوّل اساسی اقتصادی در کشور را بر عهده دارد ـ با هدف مردمی شدن ـ و عادلانه پیاده شدن آن؛ دفع و رفع هجمه‌های تبلیغی و روانی دشمنان، به خصوص در مواقع حسّاس و بحرانی؛ ـ کمک به ایجاد آرامش و آسایش اجتماعی از طریق ایجاد ایمنی در چرخۀ اطلاعات مورد نیاز اجتماعی. مقام معظم رهبری در فرازی دیگر از بیاناتشان به صورت غیرمستقیم به ضرورت ایجاد و تقویت این کارکرد مهم چنین اشاره می‌فرمایند که: «بصیرت بسیجی این است که بداند امروز با تکیه به چه ایمانی، در مقابل چه کسی ایستاده است. خیال نکنید مخالفان شما چهار نفر آدمی هستند که به ظاهر ممکن است با اخم به شما نگاه کنند؛ نه، اینها برادرها و خواهرهای شما هستند؛ حداکثر این است که در زمینه‌ای اشتباه می‌کنند. مخالفان و دشمنان شما قدرتهای استکباری و غارتگر بین‌المللی و کمپانی‌های بزرگ اقتصادی دنیا هستند که تقریباً به طور کامل همۀ رسانه‌ه‌ای جمعی را در اختیار دارند». (بسیج راز عشق و ایمان، 1383، ص 17- 16)

افکار عمومی چیست؟!
در خصوص تعریف جامع و مانع از موضوع افکار عمومی، توافقی وجود ندارد، امّا از تعاریف مختلفی که ارائه شده است می‌توان به واقعیت آن پی برد و وجوه مشترک را شناخت.
«افکار عمومی، تعبیری است که از قرنها پیش استفاده شده. بررسی تاریخی عبارت افکار عمومی نشان می‌دهد که چیزی معادل ارادۀ مردم، احساسات عوام، عقاید مردم کوچه و بازار، روح میهنی، باورها و اعتقادات مردم است. ولی آنچه مسلّم است، این است که دربارۀ تعریف دقیق افکار عمومی، توافقی حاصل نشده. چارلز کولی گفته است: افکار عمومی، حاصل جمع داوری‌های جداگانۀ افراد نیست، بلکه پدیده‌ای است سازمان‌یافته و محصول ارتباطات و اثرات متقابل.
«گینزبرگ گفته است: افکار عمومی پدیده‌ای است اجتماعی، حاصل کنش و واکنش بسیاری از اذهان مردم.
همچنین سیدمن آورده است: افکار عمومی برای نیروی نهان و آشکار است که از ترکیب اندیشه‌ها، احساسها و برداشتهای فردی به وجود آمده و ترکیبی است که وزن آن با میزان تأثیر و قدرت تهاجم عقاید تشکیل‌دهندۀ آن متفاوت است.
«پارک و بارگس گفته‌اند: جایی که تفاوتی ذاتی وجود نداشته باشد، افکار عمومی هم وجود ندارد. ولی در جایی هم که مخالفت نباشد، افکار عمومی شکل نمی‌گیرد. شرط پیدایش افکار عمومی، بحث و گفتگوی عمومی است. وقتی موضوعی به صورت بحث عمومی درآمد، موضوع افکار عمومی می‌شود.
«برخی از عدم توافقها که پارک و بارگس، بدان اشاره کرده‌اند، پیش آنکه افکار عمومی شکل گیرد، باید وجود داشته باشد. وضعیت عدم توافق، اغلب با عبارات دیگری مانند بحران یا تعارض اجتماعی هم بیان می‌شود. اساساً وقتی فردی یا گروهی نمی‌تواند به شیوۀ مرسوم خود رفتار و عمل کند، صحبت از عدم توافق، مخالفت، بحران، درگیری و تضاد به میان می‌آید.
«هر پرسشی به پاسخی نیاز دارد، یا حل مسئله‌ای ممکن است برخی از فعالیتهای معمول را منسوخ کند. این تغییر باعث جلب توجه افکار، طرح مسئله یا موضوعی می‌شود که همه با آن توافق ندارند. پاسخی که افراد درگیر در این ماجرا از خود نشان می‌دهند، ممکن است به صورت عاطفی، انعکاسی یا با بی‌تفاوتی بروز کند. شدت هیجانها و عکس‌العملهای ابراز شده، با اهمیت مسائل مورد اختلاف زندگی افرادی که با آن درگیرند و همین‌ طور تعارض و اختلافی که ایجاد شده است، تناسب دارد». (حسینی‌پاکدهی، 1381، ص 19- 18)
«افکار عمومی به عنوان آیینۀ تمام‌نمای خواسته‌ها، تمایلات و آرمانهای یک ملت (هر چند ناآگاهانه)، یکی از مهم‌ترین اهرمهای قدرتمند سیاسی در شکل‌گیری شرایط سیاسی و تصمیم‌گیری دولتها است و برخی موارد نیز تا حدّ تأثیرگذاری بر روابط و تصمیمات بین‌المللی ارتقا می‌یابد... تأثیر و قدرت افکار عمومی تا بدان جا است که همواره دولتها برای اجرای تصمیم‌گیری‌های سیاسی کاملاً آزاد نیستند، بلکه ملزم به زمینه‌سازی سیاسی و اجرای تبلیغات هستند تا با کمترین مقاومت از سوی افکار عمومی مواجه گردند.» (صادقی، 1384، ص 177)
با دقت در ابعاد مختلف تعاریف افکار عمومی، پی خواهیم برد که «تعریف افکار عمومی، حاوی چهار مطلب اساسی است:
الف) وجود اختلاف‌نظر، بحران یا تعارض برای آنکه افکار عمومی به حرکت درآید.
ب) وجود گروههای متضاد که هر کدام برای خود افکار عمومی خاصی داشته باشند.
ج) شرط مقدّم و اساسی برای شکل‌گیری و تبلور نهایی افکار عمومی، کنش متقابل اجتماعی است.
د) اهداف هر گروهی، معمولاً در افکار عمومی آن متجلّی می‌شود؛ ولی دانش و اطلاعات فنی لازم برای تحقق آن، فقط در شرایط خاص ممکن است ارائه شود. افکار عمومی، بیان آزادانۀ عقاید، داوری‌ها یا برخوردهایی است که افراد دربارۀ پاره‌ای از مسائل دارند یا احساس می‌کنند.» (حسینی‌پاکدهی، 1381، ص 20- 19)
اصولاً پیچیدگی پدیده‌های انسانی که ضرب در چند انسان می‌شوند، به مراتب بیشتر و شناخت آنها نیز حساس‌تر و ظریف‌تر می‌شود.
«افکار عمومی، ارزیابی روش و عقیده‌ای مشترک در سطح جامعه است؛ خواه این جامعه، یک گروه یا قشر اجتماعی مشخص باشد و خواه جامعه‌ای به وسعت یک کشور. افکار عمومی از این نظر که ما حصل بینش مشترک افراد است، نوعی پدیدۀ روانی است و از این نظر که به عنوان یک فکر یا نظر واحد مطرح می‌باشد و نمایندۀ افکار اجتماعی است، نوعی پدیدۀ اجتماعی محسوب می‌گردد. بدین لحاظ افکار عمومی، پدیده‌ای روانی ـ اجتماعی است و در تعریف آن نیز باید این جنبه مدّنظر باشد.
«در این جا، به ذکر چند تعریف [دیگر] از افکار عمومی می‌پردازیم تا نسبت به این موضوع شناخت دقیق‌تری پیدا کنیم:
تعریف اول: افکار عمومی عبارت است از قضاوتی که یک گروه اجتماعی در خصوص یک مسئلۀ مهم بدان دست می‌یابند.
تعریف دوم: افکار عمومی، عبارتی جهت بیان بخشی از افکار و آرایی است که مردم بدان ایمان وافر دارند.
تعریف سوم: افکار عمومی، مجموعه‌ای از داوری‌های عموم مردم در خصوص مسائل و موضوعات روز بوده که مورد قبول اکثریت مردم آن جامعه باشد.
تعریف چهارم: در جهان، دو قدرت بیشتر وجود ندارد؛ آن هم قدرت شمشیر و افکار است. لیکن فتح نهایی با قدرت افکار بوده؛ چرا که قدرت شمشیر نیز خود ناشی از قدرت افکار است». (صادقی، 1384، ص 189- 188)
با این تعاریف از سویی گره‌خوردگی‌های موضوع افکار عمومی با علومی چون جامعه‌شناسی، روان‌شناسی، روان‌شناسی اجتماعی، ارتباطات، علوم سیاسی، روابط بین‌الملل و... عیان می‌شود و از دیگر سو، مؤلفه‌های شکل‌دهندۀ آن مانند «قدرت»، «داوری»، «مسائل روز»، «ایمان و ایمان وافر»، «مسئلۀ مهم»، «کنش و واکنش ذهنی و عملی»، «نیروی نهان و آشکار»، «بحث و گفتگوی عمومی»، «سازمان‌یافتگی و محصول ارتباطات و اثرات متقابل».
چگونگی شکل‌گیری افکار عمومی
افکار عمومی پدیده‌ای انسانی است که برای شناخت چگونگی شکل‌گیری آن لازم است به عوامل مختلفی توجه داشت. برخی از این عوامل، اجتماعی و فرهنگی‌اند و برخی ارثی، زیستی و روانی که همواره در کنش و واکنش با یکدیگرند.
«فراگرد شکل‌گیری افکار عمومی، عوامل بسیاری را در بر می‌گیرد. برخی از عوامل اجتماعی و فرهنگی‌اند که محیط پیرامونی انسانها را تشکیل می‌دهند و به تدریج جزئی از آنان می‌شوند. عوامل دیگری هستند که ترکیب ارثی افراد را تشکیل می‌دهند.
«عوامل زیستی ـ روانی و فرهنگی ـ اجتماعی به طور دائم در کنش و واکنش با یکدیگرند. بدون شناخت این عوامل، نمی‌توان به چگونگی شکل‌گیری افکار در افراد یا افکار عمومی در گروهها پی‌ برد.
«اگر بخواهیم افکار عمومی را تغییر دهیم یا آن را به حرکت درآوریم، شناخت عوامل یادشده، ضروری است. هدف خاصی که بر می‌گزینیم، تعیین می‌کند که کدام یک از این عوامل برای ما مهم‌تر است.
«هر یک از ما به عنوان فرد، در گروهی که دارای فرهنگی خاص است، متولد می‌شویم. افراد این گروه، قسمتی از فرهنگ خود را آفریده‌اند و قسمتی را از پیشینیان خود به ارث برده‌اند. مطالعۀ عمیق در فرهنگ گروه، راههای تفکّر، دریافت، داوری، عمل و عکس‌العمل را در مورد افکار عمومی گروه به ما نشان می‌دهد. حتی موضوعهای افکار عمومی، به یک معنا حاصل تعارض درونی فرهنگ است.
رخدادهای کنونی به انضمام مسائل مورد اختلاف در دورۀ اخیر، بیشترین محتوای فرهنگ افراد را تشکیل می‌دهد. یکی از مهم‌ترین عوامل، ایدئولوژی گروه یا حریم بایدها و نبایدهاست که در شکل‌دهی افکار عمومی گروه ـ جامعه ـ اثر بسزایی دارد. هر گروه برای خود بایدها و نبایدهایی را محترم می‌شمرد و بسیاری از برداشتهای گروه، منتج از این بایدها و نبایدهاست.
«از دیگر عوامل شکل‌دهی افکار عمومی در بعد فرهنگی ـ‌ اجتماعی، می‌توان به افکار قالبی ـ کلیشه‌ای ـ اشاره کرد. برای مثال، مخالفت برخی از سفیدپوستان ایالات جنوبی آمریکا با پذیرش دانش‌آموزان سیاه‌پوست در مدارس سفیدپوستان، حاکی از پیش‌داوری نژادپرستانه‌ای است که از یک قرن پیش به این طرف، در میان بسیاری از سفیدپوستان وجود داشته است. پیش‌داوری‌های قالبی دربارۀ مسائلی عنوان می‌شود که با افراد به عنوان اعضای یک گروه نژادی، مذهبی، ملی یا اقتصادی مرتبط است.
نقش این افکار کلیشه‌ای در شکل‌گیری افکار عمومی، مانند ایدئولوژی، بدیهی و روشن است. زبان ما حاوی بسیاری از واژه‌هایی است که بیانگر افکار قالبی است. هنگام یادگیری زبان، بسیاری از این افکار قالبی را فرا می‌گیریم و دربارۀ بسیاری از مسائل داوری می‌کنیم که اصلاً تجربۀ مستقیمی در آن مورد نداریم. از جمله افکار قالبی، باید از اساطیر و افسانه‌هایی نام برد که در هر فرهنگی وجود دارد.
«ارزشهای فرهنگی در شکل‌گیری افکار عمومی مؤثرند. اگر بخواهیم افکار عمومی گروه خاصی را تحت تأثیر قرار دهیم، نه تنها باید به افکار و عقایدی که به آنان عرضه می‌کنیم و رسانه‌هایی که به کار می‌بریم، توجه کنیم، بلکه همچنین باید به چگونگی برداشت آنان از این افکار و عقاید و نحوۀ عرضۀ آنها هم توجه داشته باشیم. معیارهای داوری و استنباط افراد، در واقع همان ارزشهای فرهنگی آنان است. ... در واقع؛ ارزشهای فرهنگی، تجلّی پدیده‌های متعددی است.
ممکن است مظهر آرزوها، امیدها و آرمانهای مردم باشد و ممکن است تجربه‌های گذشتۀ گروه را متجّلی کند. ارزشهای فرهنگی، بیانگر علاقه‌ها و تفرقه‌ها و وابستگی‌هاست. ذکر این نکته لازم است که شناخت این عوامل، باعث نمی‌شود تا شکل‌گیری افکار عمومی را بر محور موضوعی دقیقاً مشخص کنیم، چنین شناختی، حداکثر اطلاعات با ارزشی دربارۀ جهت کلی افکار عمومی ارائه می‌دهد». (حسینی‌پاکدهی، 1381، ص 22 - 20)
«افکار عمومی به عنوان یک پدیده، همانند سایر پدیده‌ها از عواملی تأثیر می‌پذیرد و بر عواملی دیگر تأثیر می‌گذارد. گاه عواملی وجود دارد که هم بر افکار عمومی اثرگذار است و هم از افکار عمومی تأثیرپذیر. به عنوان نمونه، می‌توان وسایل ارتباط جمعی را نام برد که ضمن تبعیت از افکار عمومی در ساخت برنامه‌ها، به نوعی افکار عمومی را در جهتی که مورد نیاز است، سوق می‌‌دهند. از مهم‌ترین عوامل تأثیرگذار بر افکار عمومی می‌توان موارد ذیل را برشمرد:
الف) وسایل ارتباط جمعی؛
ب) نظامهای سیاسی؛
ج) احزاب و دسته‌جات سیاسی؛
د) فرهنگ و سنن مردم؛
ه) باورها و اعتقادات عمومی؛
و) رهبران جامعه».(صادقی، 1384، ص 189)
دست‌کاری در افکار عمومی
افکار عمومی، همان‌گونه که در تعاریف ارائه شده، ضمن دارا بودن ابعاد مختلف، از سطوح و عمقهای متعددی نیز برخوردار است. آنچه مورد توجه افکار عمومی واقع شود و با عقاید آن گروه ـ جامعه ـ پیوستگی داشته باشد با موضوعی که صرفاً جنبۀ ملی یا مثلاً اقتصادی دارد، از لحاظ عمق و سطح اهمیت، متفاوت خواهد بود. در مقابله با افکار عمومی یک جامعه با هر هدفی ـ تغییر یا جهت‌دهی (دست‌کاری) ـ بسته به و نوع سطح افکار عمومی گروه مورد نظر، به ابزار، روش و زمان متفاوت نیاز است. نوع گره‌خوردگی موضوعات مورد توجه در افکار عمومی، زمان، ابزار و روشهای مورد نیاز را به ما ارائه می‌کند.
عمیق‌ترین سطح افکار عمومی زمانی رخ می‌دهد که موضوع مورد توجه، به عقاید و ایمان آن گروه مرتبط باشد. ارتباط موضوع مورد توجه یک گروه با فرهنگ و ملیّت نیز از ویژگی عمق برخوردار خواهد بود و نشانه رفتن آن چندان کار آسانی نخواهد بود، خاصه آنکه فرهنگ و ملّیت مرتبط با موضوع مورد توجه افکار عمومی، بر شانه‌های یک تمدّن کهن و شناخته شده قد کشیده باشد.
رسانه
به هر ترتیب، تلاش در حوزۀ تأثیر بر افکار عمومی، نیازمند رسانه است و نوع رسانه، بسته به حوزۀ افکار عمومی موردنظر مشخص می‌شود. امّا رسانه‌ها به طور کلی مورد توجه عوامل خواندۀ تأثیر بر افکار عمومی می‌باشند. منظور از رسانه به طور اعم شامل هر چیزی که توان و امکان انتقال پیام را از منبع به مخاطب یا هدف، در محیط ارتباطی مورد نظر داشته باشد می‌شود. امّا باید دانست که رسانه به عنوان عامل انتقال پیام از منبع به مقصد، ناقلی بی‌طرف و رام نیست. در بین صاحب‌نظران، در خصوص نوع و میزان تأثیر رسانه بر پیام و مخاطب، اختلاف است، امّا اصل اینکه بر پیام و مخاطب تأثیر می‌گذارد تقریباً پذیرفته شده است و صریح‌ترین اعتراف هم گفتۀ مشهور «مارشال مک لوهان» است که می‌گوید: «رسانه خود پیام است»! (مهرداد، 1380، ص 163)
از این منظر به نوعی می‌توان به ابزار محوری فرهنگ غالب غربی پی برد که چارچوب اصلی آن را اقتصاد تشکیل می‌دهد. و نقش ابزار رسانه‌ای نیز از آن جا که تأمین‌کنندۀ اهداف اصلی آن فرهنگ است مورد توجه واقع می‌شود؛ فارغ از اینکه برای جامعه مفید یا مضر باشد. رسانه در این بحث جای جدی دارد و علاوه بر نیاز به بررسی محتوایی آن، نقش خود رسانه نیز مورد توجه است.(ر.ک. به: عمیدی، 1385)
مخاطب و مفهوم آن
هر کجا بحث از رسانه باشد، پای مخاطب نیز در میان خواهد بود. مخاطب همان عضو گروه یا اعضای جامعه است؛ یعنی همان واحد فردی، که وقتی حاصل ضرب آن در نظر می‌گیرم افکار عمومی به دست می‌آید. پس همۀ منابع رسانه‌ای ـ صاحبان پیام ـ با او کار دارند و اصولاً به دنبال اویند.
«مخاطبان، به معنی مجموعۀ تماشاگران، خوانندگان، شنوندگان، و بینندگان. این برداشت از مفهوم مخاطب از همۀ برداشتهای دیگر ملموس‌تر است و به همین جهت در بیشتر تحقیقات رسانه‌ای به کار برده می‌شود. تأکید این مفهوم بر تعداد است (کل تعداد، افراد تحت پوشش هر واحد معیّن از محتوای رسانه‌ها و تعداد افرادی از این کل که دارای خصوصیات جمعیتی معیّن مورد علاقۀ فرستنده می‌باشند) در عمل، به کار بستن این مفهوم چندان هم ساده نیست و با ملاحظاتی فراتر از مسائل کمّی صرف برخورد می‌کند.»(مک کوایل، 1382، ص 310 – 309)
هنگامی که بحث از مخاطب می‌شود پای رسانه در میان است و او را در نسبت با رسانه‌ای که مورد نظر است مورد مطالعه قرار می‌دهند.
در ذیل تعریف فوق از مخاطب، چنین نگاههایی به او مورد توجه است: «مخاطب چونان توده... می‌توانیم بگوییم این برداشت از مفهوم مخاطب بر بزرگی اندازه، ناهمگویی، پراکندگی، ناشناس بودن، فقدان سازماندهی و ترکیب ناسازگاری و ناپایداری تأکید دارد... یا مخاطب چونان عامه یا گروه اجتماعی، عنصر کلیدی در این برداشت، نفس موجودیت یک گروه اجتماعی فعّال، تأثیرگذار و تأثیرپذیر و تا حد زیادی خودمختار است که رسانه‌ای خاص به آن خدمت می‌دهد.
امّا موجودیت آن، به هیچ عنوان به آن رسانه وابسته نیست. پیشتر به مفهوم عامه، آن طور که در جامعه‌شناسی و نظریۀ لیبرال دموکراتیک مورد بحث قرار گرفته است، اشاره شد. مثلاً دیویی (1927) آن را چنین شرح می‌دهد: یک گروه‌بندی سیاسی از افراد که از راه تشخیص متقابل مشکلات مشترک نیازمند راه‌حلهای مشترک، تشکیل می‌شود.
چنین گروه‌بندی نیازمند وسایل مختلف ارتباط برای توسعه و تداوم است. امّا به عقیدۀ میلز (1956)، رسانه‌های جمعی به نحوی سازمان یافته‌اند که مانع تشکیل عامه شدند. با وجود این، می‌توان شاهد شکل‌گیری گروههای مخاطب با ویژگی‌های عامه بود؛ نخست اینکه بیشتر جوامع، یک عامۀ آگاه دارند، حتی اگر با این لفظ مشخص نشوند. منظور آن بخش از مخاطبان، به ویژه نخبگان و مطبوعات تخصصی عقیده‌ساز است که بیشترین فعالیت را در زندگی سیاسی و اجتماعی دارند و عمدۀ منابع اطلاعات در اختیارشان است.» (همان، ص 312 – 311)
راهها و شیوه‌ها
رسانه به صرف انتقال پیام با شیوه‌ای مشخص و واحد، امکان تغییر نگرش و رفتار را در مخاطب نخواهد داشت یا لااقل به نحو مطلوب موفق نخواهد بود. پس صاحبان پیام و دارندگان انگیزۀ تأثیر بر مخاطبان رسانه‌ها، برای افزایش سطح تأثیر پیامهای خود، به دنبال قالب یا راه و روشهایی رفته‌اند که این امکان را بهتر فراهم سازد.
همان‌گونه که در تعاریف مخاطب روشن شد، مخاطب برای صاحبان پیام و دارندگان رسانه، بسته به نوع اهداف، مورد توجه واقع می‌شود؛ یعنی در جایی فقط نیاز دارند این انبوه مخاطب کالای خاصی را مصرف کند، در جایی می‌خواهند این مخاطب انبوه، سرگرم موضوعی بشود که آنها می‌خواهند تا از موضوعی دیگر غافل بماند و شاید هم گاهی نیاز داشته باشند این مخاطب به خیابان بیاید و له یا علیه کسی یا حزبی شعار بدهد. پس الزاماً وحدت و اتحاد در این نوع مخاطب نباید وجود داشته باشد، حتی آن گاه که به خیابان آمده‌اند تا له یا علیه کس یا حزبی شعاری بدهند تا اتفاقی رخ بدهد! چرا که شاید لازم باشد همین مخاطب، فردا عکس عمل امروز خود انجام دهد. پس «باید فقط» به صورت انبوه، مخاطب باشد نه به صورت یک واحد یا یک اتحاد!
بنابراین، کارکرد پیامهای ارسالی باید به گونه‌ای باشد که هم شرایط انبوهی را تأمین کند و هم شرایط عدم وحدت و اتحاد را. از این روست که شیوه‌های مختلفی برای پیگیری این هدفها طراحی شده است. شیوه‌هایی که هم در نقش انتقال و ارائۀ پیام به مخاطب لغزنده باشند و هم در سر جمع انتقال و ارائه پیامهای مختلف امکان لغزندگی را فراهم سازند. اینکه مشاهده یا گزارش می‌شود مردم برخی از کشورها، به خصوص در اروپا و آمریکا از ارزشهای مهمی چون: خانواده و روابط خانوادگی، احترام به بزرگ‌ترها، احترام به اصل اعتماد به دیگران و... فاصله گرفته‌اند یا این موارد در بین آن جوامع به سستی گراییده است، بی‌شک یکی از عوامل مؤثر در ایجاد این شرایط، رسانه‌ها و پیامهای رسانه‌های ارتباط جمعی می‌باشند که برای القای آنها دو راه اصلی «تبلیغ» و «جنگ روانی» وجود دارد.
الف) تبلیغ
منظور ما از تبلیغ در این بخش همان تبلیغ مصطلح است نه تبلیغ به معنای حقیقی خود.
«...تبلیغ با نظر به معادل لاتینی آن، پروپاگاندا، به معنای اشاعۀ اعتقاد (از زبان فرانسوی)، ایجاد نظر موافق یا مخالف نسبت به موضوع، موجودیت فرد یا عقیدۀ خاصی به کمک تسلط بر افکار عمومی است. به عبارت دیگر؛ در این دیدگاه، تبلیغ به معنای عوام‌فریبی و انحراف افکار عمومی در جهت هدایت این افکار به سمتی خاص است تا نسبت به پدیدۀ خاصی دارای نظر مساعد، نامساعد یا حتی بی‌تفاوت باشند. چنین تبلیغی می‌تواند با گرایش مذهبی (همانند کار میسیونرهای مذهبی مسیحی)، هنری، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و مانند آن صورت گیرد. ابزار این گونه تبلیغ، گفتاری، دیداری، شنیداری و نوشتاری است. به عنوان مثال، می‌توان موارد ذیل را برای هر یک از ابزارهای تبلیغی مذکور ذکر کرد:
1. ابزار گفتاری؛ که همان تبلیغ رودررو و مستقیم است؛ مانند مصاحبه، مناظره و مباحثه.
2. ابزار دیداری؛ مانند پوستر، فیلمهای ویدیویی، سینمایی و تلویزیون [رسانه‌های نوین].
3. ابزار نوشتاری؛ مانند کتاب، مجله، روزنامه و آگهی‌های تبلیغاتی مبتنی بر متن.
4. ابزار شنیداری؛ مانند نوار یا برنامه‌های رادیویی.
در این دیدگاه، برای تبلیغ یک عقیده یا پدیده، از هر ترفندی و به هر شکل استفاده می‌شود، ضمن آنکه تنها مطامع مادی ناشی از انجام تبلیغ مدنظر است، نه ماهیت صحیح یا غلط موضوع مورد تبلیغ.(صادقی، 1384، ص 37 – 36)
ساموئل کینگ تبلیغ را چنین تعریف می‌کند: «کوشش افراد و گروهها برای نفوذ یافتن بر اشخاص دیگر، تبلیغ خوانده می‌شود. لئوناردو روب می‌گوید: تبلیغ عبارت است از تلاش در راه پخش افکار و آرای غیرعلمی و مخالف با حقیقت. کلاید میلر گفته است: تبلیغات عبارت از نفوذ یافتن بر دیگران، به منظور نیل به مقاصد خاصی، با دست انداختن بر افکار و احساسات آنان و هارولد لایول می‌گوید: تبلیغات، فن تحت تأثیر قرار دادن افراد به وسیلۀ نمایش است». (حسینی پاکدهی، 1381، ص 10)
منظور از آوردن این تعاریف از تبلیغات در نگاه فرهنگ مسلّط رسانه‌ای غرب، انتقال مفهوم تبلیغ از این رسانه‌هاست که با تبلیغ به معنای واقعی برآمده از فرهنگ اصیل اسلامی تفاوت فاحش دارد.
انواع تبلیغ
تبلیغ در نظام رسانه‌ای حاکم بر فضای عمومی کرۀ زمین، علاوه بر آنکه مفهوم خاص خود را دارد، بسته به اهداف مختلف نیز نوع آن تفاوت خواهد داشت. «صاحب‌نظران، طبقه‌بندی‌ها و انواع گوناگونی برای تبلیغات ذکر کرده‌اند. گروهی انواع تبلیغات را سیاسی، فرهنگی و تجاری می‌دانند. در طبقه‌بندی دوم انواع تبلیغات را تبلیغات سیاسی و تبلیغات جامعه‌شناختی می‌دانند. در این نوع تقسیم‌بندی، تبلیغات سیاسی، نوعی از تبلیغات را شامل می‌شود که دولت، حزب یا گروه به کار می‌برد تا رفتار جامعه تغییر کند و نوع نگرش جدید سیاسی در آن ایجاد شود. این نوع تبلیغ، جزییات موضوعات جامعه را شامل می‌شود و سرانجام همۀ تبلیغات، تغییر در رفتار و نگرش سیاسی مردم است.
تبلیغات جامعه‌شناختی، نوعی از تبلیغ را شامل می‌شود که برای نفوذ عوامل اقتصادی، و سیاسی و اجتماعی در جهت تغییر ایدئولوژی و نگرشهای کلی جامعه طراحی و اجرا می‌شود. در طبقه‌بندی بعدی، تبلیغ را از نظر تأثیر در جهت آشفتگی یا در جهت انسجام و وحدت طبقه‌بندی کرده‌اند. تبلیغ برای آشفتگی را اصولاً گروههای مخالف یا گروههای رقیب برای ایجاد ناامنی و شورش طراحی و اجرا می‌کنند. ولی در تبلیغ برای انسجام و وحدت، هر کار تبلیغی برای ایجاد وحدت و یکدلی در گروه طراحی و اجرا می‌شود. در طبقه‌بندی چهارم، تبلیغات را به دو گروه عمودی و افقی تقسیم کرده‌اند. در تبلیغات عمودی معمولاً رأس گروه یا جامعه، اثر تبلیغ را طراحی و سازماندهی می‌کند.
ولی در تبلیغ افقی، افراد و اعضای گروه یا جامعه، خود به عنوان عاملی در طراحی و اجرای تبلیغ دخیل و مؤثر شده و شیوۀ اخیر در دنیای امروز نقش زیادی ایفا می‌کند، در حالی که تبلیغات عمودی، مربوط به دوران گذشته بوده است. در تقسیم‌بندی بعدی، تبلیغات را به دو نوع تبلیغات مستدل و غیرمستدل طبقه‌بندی کرده‌اند. در تبلیغات مستدل، عموماً با استفاده از روشهای آماری و اعداد و ارقام، دلایلی برای تبلیغ و مقصود خاصی می‌آورند. در حالی که تبلیغات غیرمستدل، هیچ نوع مبنای استدلالی ندارد.
طبقه‌بندی دیگر، تقسیم تبلیغات به تبلیغات اخلاقی و تبلیغات غیراخلاقی است. در تبلیغات اخلاقی، اصول اخلاق و انسانی موردنظر است و همۀ فعالیتهای تبلیغی، بر اساس اصول اخلاقی و انسانی طراحی و اجرا می‌شوند. در حالی که در تبلیغات غیراخلاقی، دروغ و دیگر موارد غیراخلاقی در فعالیتهای تبلیغی به کار می‌رود. طبقه‌بندی دیگر، مربوط به منبع و درستی اطلاعات تبلیغ است. در این طبقه‌بندی، تبلیغ می‌تواند سفید، سیاه و خاکستری باشد.
تبلیغ وقتی سفید است که منبع آن به درستی شناخته شده است (اطلاعات پیام)، به درستی تمایل دارد و همچنین آنچه مخاطبان می‌شنوند، منطقاً نزدیک به حقیقت است. هدف تبلیغ سفید، این است که فرستندۀ آن، پیام خود را نزد مخاطبان با اعتبار نشان دهد. تبلیغ هنگامی خاکستری است که منبع آن دارای هویت شناخته شده‌ای نبوده، درستی اطلاعات نیز مورد اطمینان نباشد. تبلیغ خاکستری برای پریشان کردن مخاطب ـ دشمن یا رقیب ـ به کار می‌رود. تبلیغ زمانی سیاه است که منبع آن دروغین و مطالب و محتوای تبلیغ نیز دروغ، ساختگی و نیرنگ باشند». (حسینی‌پاکدهی، 1381، ص 12 – 11)
تکنیکهای تبلیغ
در تبلیغ پس از شناخت مخاطب مورد نظر، با توجه به جنبه‌های مختلف فردی و اجتماعی او، یکی از راههای تأثیرگذار جهت مؤثر واقع شدن تبلیغ بر روی او انتخاب می‌شود که مهم‌ترین آنها عبارتند از:
«1. نامگذاری: تبلیغاتچی سمبلی را که بار عاطفی دارد، به یک شخص یا کشور منتسب می‌کند. از نظر او، مخاطب باید بدون بررسی دلیل این انتساب، نسبت به برچسب مورد استفاده، پاسخ مورد نظر را بدهد. تبلیغاتچی، دستاویزهای تبلیغی خود را به کلیشه‌هایی ارتباط می‌دهد که از پیش در ذهن مخاطب وجود دارد...
2. کلی‌بافی‌های فریبنده: این فن مانند فن پیشین است، ولی به جای پرداختن به افراد، به توصیف عقیده یا سیاست می‌پردازد. اصطلاح جهان آزاد از کلی‌بافی‌های مورد علاقۀ تبلیغاتچی‌های غربی است...
3. تسرّی: در این فن، تبلیغاتچی سعی می‌کند برای پذیرش یا رد یک عقیده، شخص، یا کشور یا سیاست توسط مخاطب، آنها را با عقیده، کشور یا سیاست دیگری همانند کند...
4. یکرنگی با مخاطب: تبلیغاتچی می‌داند که اگر مخاطب، او را خارجی و بیگانه تلقّی کند، کار بر او دشوار می‌شود. از این رو سعی دارد با به کار بردن زبان محاوره‌ای، لهجه و اصطلاحات، تا آنجا که ممکن است خود را با ارزشها و آداب زندگی مخاطب هماهنگ نشان دهد.
5. گواهی: تبلیغاتچی با بهره‌گیری از شخص یا نهاد مورد اعتماد مخاطب، درصدد تأیید یا انتقاد از یک عقیده یا پدیدۀ سیاسی برمی‌آید...
6. گزینش: تقریباً هر تبلیغاتچی، حتی هنگامی که فنون دیگر را نیز به کار می‌گیرد، بر گزینش حقایق متّکی است، هر چند این گزینش را به ندرت می‌توان در محتوای تبلیغات، مشخص کرد. هنگامی که یک توصیف همراه با جزییات ارائه می‌شود، تبلیغاتچی فقط آن دسته از حقایق را به کار می‌گیرد که برای اثبات هدفهای از پیش تعیین‌شدۀ خود لازم دارد.
7. همرنگی با جماعت: اینجا با نیاز مخاطب به تعلّق داشتن یا هماهنگ بودن با جمع، بازی می‌شود. این فن مانند فن گواهی برای ایجاد جاذبه است، ولی به جای بهره‌گیری از یک فرد یا نهاد مورد اعتماد، از جمع استفاده می‌شود...
8. [ارائه] بلاگردان: از راههای سادۀ ایجاد کینه و فرو نشاندن عقده‌های سرخورده، ایجاد راه گریزی برای رهایی و بروز این عقده‌هاست. برخی رژیمها در برخورد با آشفتگی‌های پیچیدۀ اقتصادی و اجتماعی داخلی و سرخوردگی مردم، یک مترسک داخلی یا خارجی می‌سازند و بدبختی مردم را به گردن آن می‌اندازند. معروف‌ترین نمونه، افسانه‌ای بود که هیتلر تحت عنوان یهودی‌ها با کمونیستها همدست شده و تمام مشکلات داخلی و خارجی آلمان را به وجود آورده‌اند، خلق کرد». (حسینی، 1377، ص 112-109)
ب) جنگ روانی
شرایط نبرد در دوران معاصر دیگرگون شده است. امروز نبرد سخت و مبارزۀ مسلّحانه و حضور فیزیکی سربازان در صحنۀ نبرد تنها راه مسلّط شدن بر نیروی مقابل نیست. اگر چه برای تصرف حوزه‌های سرزمینی، چاره‌ای جز استفاده از نیروی نظامی و حضور در میدان جنگ نمی‌باشد.
جنگ روانی «کوششی نظامدار و برنامه‌ریزی شده برای تخریب یا تضعیف روحیۀ حریف یا دشمن» است. جنگ روانی از دیرباز جزء حربه‌های جنگ و مبارزه بوده، اما میزان و نوع استفاده، ابزارها و شیوه‌های بهره‌مندی از آن به شدّت دگرگون شده است.
«یک نگرش می‌گوید جنگ روانی عبارت است از مجموع اقدامات یک کشور به منظور اثرگذاری و نفوذ بر عقاید و رفتار دولتها و مردم خارجی در جهت مطلوب، که با ابزارهای نظامی، سیاسی و اقتصادی انجام می‌شود. طرفداران این نگرش، اغلب بر این باورند که تبلیغات، جزء اصلی و اساسی جنگ روانی است نه همۀ آن. نگرش دومی وجود دارد که معتقد است جنگ روانی طیف وسیعی از فعالیتها نظیر ترور و خشونت سمبلیک (که به منظور ارعاب یا ترغیب مخالفان به تطبیق رفتار خود طراحی می‌شوند) را در بر می‌گیرد.
معتقدان به این نگرش، فعالیتهای پنهان نظیر جاسوسی، براندازی، آدم‌کشی و دیگر اشکال تروریسیم و سانسور (زمانی که برای قالب‌بندی افکار و رفتار گروههای خاص طراحی شده باشد) را قلمرو جنگ روانی قرار می‌دهند. نگرش سوم، جنگ روانی را شامل اقداماتی نظیر رسوخ در شخصیت افراد می‌داند که با تکنیکهایی همچون شستشوی مغزی، هیپنوتیزم و استفاده از عوامل روان‌ دارویی (که ادعا می‌شود بعضی از دولتهای کمونیستی به کار گرفته‌اند) انجام می‌شود.
نگرش دیگری معتقد است جنگ روانی شامل شکل دادن به نگرشهای عمومی ملت نیز می‌شود و حوزۀ آن را به طیفی از فعالیتها، از اقدامات سیاسی ـ نظامی گرفته تا جنگ و گریز چریکی و دیگر اقدامات شبه نظامی در مناطق پشت جبهۀ دشمن، گسترش می‌دهد. بدین ترتیب، در هر برهه‌ای، این واژه مترادف اصطلاحی نظیر تعلیم یا جهت‌دهی سیاسی، ترغیب سیاسی، تهاجم غیر مستقیم، منازعۀ طولانی، یا استراتژی براندازی به کار رفته است.» (حسینی، 1377، ص 2 - 1)
«بنابراین می‌توان گفت که جنگ روانی از جملۀ جدیدترین سلاحهای جنگی دوران معاصر علیه فکر، عقیده، شجاعت، اطمینان و میل به جنگیدن است. این جنگ در عین حال که نوعی دفاع به شمار می‌رود، حالت هجومی نیز دارد؛ چرا که در عین تقویت روحیۀ ملت و سربازان خودی، به تضعیف روحیۀ دشمن می‌پردازد. جنگ روانی قسمتی از جنگ همه‌جانبه است که پیش از نبرد آغاز می‌شود و در حین و پس از آن ادامه می‌یابد؛ چرا که این نوع جنگ از قوانین و شیوه‌های جنگ عادی تبعیّت نمی‌کند و بر مبنای توصیفی که از صحنه نبرد یا سازماندهی عملیات جنگی ارائه می‌شود قابل تعریف نیست...
«اهداف [عمدۀ] جنگ روانی عبارت است از:
1. از بین بردن امید مخاطبان یا جناح مقابل؛
2. ایجاد بی‌اعتمادی نسبت به رهبران جناح مقابل؛
3. ایجاد شکاف در بین جامعۀ مخاطب؛
4. [انحراف توجه مخاطب از موضوعی خاص.]
«جنگ روانی در واقع نبرد عیه عقل دشمن است نه نبرد برای در بند کشیدن ساختار فیزیکی او. براساس ضرب‌المثلی که به کلاوس ویتز (caluss wetez) نسبت داده شده است جنگ همان سیاست است که با وسایل دیگری به اجرا در می‌آید. این تعبیر جدید و ساده، گویای واقعیتی است که از قدیم مورد قبول بوده است. بدین ترتیب، جنگ وسیله‌ای از وسایل عمدۀ اقناع به شمار می‌رود». (شاه‌محمدی، 1382، ص 46 - 45).
شیوه‌های نبرد در جنگ روانی
مبارزه در میدان فکر، اندیشه و عقل، همچون مبارزه در صحنۀ نبرد فیزیکی دارای شگردهای متعدد است. سرباز میدان نبرد فیزیکی اگر چه ممکن است قیافۀ سرباز مقابل خود را نبیند، منتها مطمئن است در مقابل او دشمنی قرار دارد که از هیچ ترفندی برای قتل او فرو گذار نخواهد کرد. امّا در صحنۀ نبرد روانی، مخاطب نمی‌تواند درک کند که لحظه لحظۀ تصاویر و صداهایی را که به چشم و گوش او می‌رسانند، تیرهایی است که برای از کار انداختن قدرت تفکّر و تصمیم‌گیری وی شلیک شده است تا او را از توجه به آنچه نیاز واقعی اوست غافل کنند یا دور سازند.!
در واقع؛ ابزارهایی که وارد حوزۀ «گسترۀ همگانی» شده‌اند، سربازانی‌اند با کارکرد همان سربازان صحنۀ نبرد، با این تفاوت که مخاطبان برای ورود آنها به حریم خصوصی خود اقدام به خرید و انتقال آن به خانه می‌کنند؛ یعنی با ارادۀ خود ـ که البته به نوعی تابعی از افکار عمومی است؛ یعنی تحت تأثیر خواست فرستندگان پیامها ـ «طبیب قصه‌باف» یا «مشاور رسانه‌ای» را که با رشد انفجارآمیزی ابزار «اقناع» مردم، آن هم بیشتر در امور سیاسی، شده است، به محل زندگی کار و تفریح خود انتقال می‌دهند. این نبرد در شکل و شیوه‌های متنوعی می‌تواند رخ دهد تا هم تحقق اهداف را ممکن سازد و هم با مخاطبان مختلفی که فرهنگ، عقاید و ارزشهای متنوعی دارند، ارتباط برقرار کرده، آنان را از پای در آورد. عمدۀ این روشها و شیوه‌ها به قرار ذیل است:
1. بمباران اطلاعاتی: بمباران اطلاعات، اگر بر فرض محال «اطلاعات» باشد! باز کارکرد تخریبی خواهد داشت، امّا همواره با نام «انفجار اطلاعات»، از خبرهای مورد تردید و غیر مورد تردید استفاده می‌شود که اساس عامل تخریبی آن، حجم بالای انتقال اطلاعات به مخاطب است.
«... افزون بر اینها رشد عظیمی در مقولۀ سرگرمی به وجود آمده و به زیاده‌روی در آن چیزی انجامیده که هربرت شیلر ضمن رد آن، آن را اطلاعات بی‌مصرف نامیده است. از آنچه گفته شد چنین بر می‌آید که اینان بر این قضیه تکیه می‌کنند که فراوانی بی‌شمار اطلاعات در دورۀ مدرن از ارزشی تردیدآمیز برخوردار است. بی‌تردید بسیاری از اطلاعات موجود، دربارۀ اوضاع کنونی ماست، امّا در نهایت از اعتبار کیفی لازم برخوردار نیست.» (وبستر، 1380، ص 264 – 263)
حجم انبوه اطلاعات، اگر نامتناسب با نیازهای مخاطب و در تقسیم‌بندی سطح پذیرش ذهنی در مقیاس زمانی، به صورت تند و انبوه ارائه شود نه تنها کارساز، بلکه جهنم‌زاست. «آگاهی‌های مفید بر سرعت تحوّل می‌افزایند و آگاهی زائد از تحرک و پویایی آن می‌کاهند. تحمیل آگاهی‌های زائد در درازمدت، تبدیل به ضد آگاهی‌ و در نتیجه، تحوّل منفی می‌شود. بنابراین نباید اندیشید که جهالت، برزخی است که در آن هیچ‌گونه پیامی رد و بدل نمی‌شود، بلکه شرایطی است که در آن به سبب انتقال بسیار پیامها و آگاهی‌های زائد، سرگردانی، اغتشاش و پوچی رشد می‌کند. که این معمولاً باب پسند قدرتها (از هر نوع)، سیاستها و سیستمهای جابر و استعمار و استثمارگر در مسیر تحکیم پایه‌های حکومتهای نفع‌‌پرست است». (رفیعا، 1374، ص 220)
ارائه اطلاعات به شکل تند، متراکم و بی‌وقفه، خود نوعی نبرد در عرصۀ جنگ روانی به شمار می‌رود که در جنگ اول و دوم ـ اگر اطلاق جنگ در این مورد صحیح باشد ـ آمریکا علیه عراق شاهد آن بوده‌ایم.
2. سانسور: مخفی کردن اخبار مهم و کارساز، یکی دیگر از شگردهای جنگ روانی است. سانسور نفع و ضرر توأمان دارد. برخی از اطلاعات لازم است به نیروی خودی یا جامعۀ خودی برسد، امّا به دلیل ایجاد مشکل توسط نیرو یا جامعۀ مقابل، امکان پخش آن نیست. پس سانسور همان گونه که می‌تواند در جنگ روانی علیه دشمن به کار گرفته شود، در نیروهای خودی نیز تأثیرگذار است. امّا بنگاههای خبرپراکنی که عمدۀ قدرت رسانه‌ها را در جهان به خود اختصاص می‌دهند، از سانسور در شرایط حساس و بحرانی جوامع، به شکلهای مختلف بهره می‌گیرند، یکی از راههای بهره‌گیری از سانسور، زمینه‌سازی برای شایعه است. «اطلاعات فقیر و حتی اطلاعات اندکی تحریف شده، به صورتی اجتناب‌ناپذیر به تصمیمهای تعصب‌آمیز و مباحث ناشایسته می‌انجامد».(وبستر، 1380، ص 221)
3. شایعه: «هر گونه تحریف حقایق می‌تواند از یک گفتگوی دوستانه و ناآگاهانه شروع و به یک عملیات منظّم و سازمان‌یافته با به کارگیری تجهیزات نوین پایان یابد. گاه اتفاق می‌افتد که مشکل اساسی و هدف اصلی نه تحریف حقیقت، بلکه اشاعۀ یک مطلب کاذب یا یک خبر جعلی است. بنابراین، اشاعۀ یک مطلب و به بیانی ساده‌تر، شایعه‌پراکنی می‌تواند در دو جنبه ظهور یابد:
جنبۀ اول: تحریف یک مطلب درست یا یک خبر صحیح؛ جنبۀ دوم: اشاعه و نشر یک خبر دروغ یا مطلب کذب... اصولاً از دیدگاه روان‌شناسی، شایعه می‌تواند از تغییر و تحریف یک اطلاع یا خبر یا معکوس‌سازی آن شروع شود؛ بدین معنا که گاهی شایعه تنها تغییر گزینه‌های یک اطلاع صحیح است». (صادقی، 1384، ص 115 – 113)
البته شایعه می‌تواند «حدس زیرکانه‌ای باشد که بر چند واقعیت شناخته شده مبتنی است و بر این اساس، به صورت حقیقت خودنمایی می‌کند» (حسینی. 1377. ص 47) . شایعه از لحاظ ماندگاری و حتی تکرار در دوره‌های گوناگون به دو نوع بادوام و کم‌دوام تقسیم می‌شود. شایعات بادوام آنهایی‌اند که هم از لحاظ ماندگاری در اذهان و کارکرد دوره‌ای، طول عمر بیشتری دارند و هم در طول دوره‌های متعدد قابل استفاده‌اند.
«شگفت‌آور خواهد بود اگر بدانیم شایعه‌ای که امروز به صورت یک خبر تازه جلوه می‌کند ممکن است در بسیاری از جنگهای گذشته مورد استفاده واقع شده باشد و امروز با پوشش جدید، ظاهر شده است. نمونه‌ای از این‌گونه شایعات، شایعه‌ای است که در سال 1918 پخش شده بود و احتمالاً در سال 1861 هم بر سر زبانها افتاده بود و در سال 1942 نیز با لباس جدیدی مطرح شد: یک اسیر آمریکایی در ژاپن، به خانواده‌اش نامه نوشت که همه چیز خوب است، در پایان‌ نامه، از خانواده‌اش خواست که تمبر نامه را برای کلکسیون او بردارند.
هنگامی که تمبر نامه برداشته شد، در زیر آن این پیام را یافتند؛ آنها زبان مرا بریده‌اند... دوام شایعات بدان سبب است که نیازها، ترسها، امیدها و کینه‌های انسان که توسط شایعه برآورده می‌شوند، در طول نسلها تغییر نمی‌کند. ... شایعه، برای آنکه نسل‌ ‌اندر نسل باقی بماند، باید همانند دیگر اشکال معتبر ادبیات، کیفیتی داشته باشد که توجهات را به خود جلب کند. شایعه باید نشانه داشته باشد. کوبنده و قاطع باشد و احتمالاً پیچیدگی غیرمنتظره‌ای داشته باشد... شایعه کاربردهایی چون: تخریب روحیه، پرده‌پوشی به عنوان هالۀ دود، بی‌اعتبار کردن منابع خبری و کاشف حقیقت دارد.» (حسینی، 1377، ص 52 – 47)
4. مارپیچ سکوت: هنگامۀ بحران و اتفاقات مهم، یا تغییر و تحوّلات برجسته، به خصوص اینکه موضوع دفعتاً و آنی رخ داده باشد. مردم به دلیل اینکه موضع اکثریت را نمی‌دانند، با سکوت آن را پی می‌گیرند.
«مردم غالباً درباره یک موضوع داغ و مورد بحث همگان علاقه‌مندند بدانند که نظر دیگران دربارۀ آن واقعه چیست و توزیع اجتماعی این نظریات چگونه است و دربارۀ آن واقعه چه حدسهایی زده می‌شود. ابتدا و قبل از هر چیز مردم علاقه‌مندند بدانند که نظر آنها جزء نظر اکثریت مردم است یا نه. سپس سعی می‌کنند دریابند که تا چه اندازه افکار عمومی در جهت نظر آنها در حال تغییر است.
اگر احساس کنند که جزء اقلیت هستند، نظر خود را افشا نمی‌کنند و دربارۀ آن سکوت اختیار می‌کنند. هر اندازه مردم بیشتر سکوت کنند و احساس نمایند که دیدگاه مشخص هنوز مطرح نشده، همچنان به سکوت خود ادامه می‌دهند. از نظر نوئل ـ نیومن، رسانه‌های همگانی در این میان نقش مهمی را بازی می‌کنند؛ زیرا منبعی به شمار می‌روند که مردم برای آگاهی از چگونگی توزیع افکا�� عمومی به آنها مراجعه می‌کنند. از نظر نیومن، رسانه‌ها بر حرکت مارپیچی سکوت، از سه طریق اثر می‌گذارند: اول اینکه، رسانه‌ها با اعلام این موضوع که چه بخشی از نظرات افکار عمومی غالب است، حدسیات مردم را شکل می‌دهند.
دوم اینکه، رسانه‌ها این گمان را در مردم تقویت می‌کنند که کدام بخش از افکار عمومی دربارۀ واقعه مورد نظر در حال گسترش است. سوم اینکه، رسانه‌ها این گمان را شکل می‌دهند که شخص می‌تواند نظر کدام بخش از افکار عمومی را منتشر کند بدون اینکه منزوی گردد. نوئل ـ نیومن، معتقد است که تمایل مردم برای صحبت کردن درباره واقعه‌ای که درباره‌اش تعبیرات گوناگونی بیان می‌شود، به مقدار زیادی تحت تأثیر و ذهنیتی قرار دارد که به باور شخص، همین افکار عمومی غالب است.» (مهرماه، 1380، ص 167 – 166)
این‌گونه آنچه مورد نظر رسانه است در فکر فرد فرد مخاطبان، به عنوان افکار عمومی غالب تلقّی شده و فرد خود را با آن انطباق می‌دهد یا اگر آن را نمی‌پذیرد سکوت می‌کند.
5. ایجاد سرگرمی: سرگرمی نیز از جمله شیوه‌هایی است که می‌تواند با کارکردی ابزاری در جنگ روانی به کار برود. البته سرگرمی از آنجا که تأثیراتش می‌تواند در درازمدت بهتر نمایان شود، اغلب در طرحهای بلندمدت به کار می‌رود. مثلاً کشوری با ملتی پر کار و اکثریت جوان، در شرایطی که امکان تفکّر، مطالعه، پژوهش و... برایش فراهم باشد می‌تواند با جهشی بزرگ، گامهای رشد را بردارد.
در این صورت سودجویان مسلّط بر رسانه‌های همگانی ترجیح می‌دهند با صرف هزینه‌ای نه چندان بالا، آن را در مسیر غفلت و خاموشی قرار دهند. البته در غیر این مورد نیز برای کم کردن قدرت وحدت و اتحاد ملّی کشورها، به دنبال سرگرم کردن افراد مستعد در هنگامه‌های لازم نیز می‌روند. به طور کلی سرگرمی آن هم با ابزارهای رسانه‌ای نوین، یکی از شیوه‌های نبرد در حوزۀ جنگ روانی است.
البته شاید صورت ظاهری دو مقولۀ تبلیغات و جنگ روانی در موضوع دست‌کاری افکار عمومی شبیه به هم یا قابل ادغام در هم به نظر آیند، امّا به حسب واقع و در عمل، این دو شیوۀ جدّی و پر کاربرد مجزّاست و همواره مورد توجه و عمل رسانه‌های فرهنگی مسلّط غربی قرار دارد. اگر چه اهداف هر دو مقوله یکی است و همپوشانی‌های ملموسی با هم دارند، امّا به حسب تخصصی شدن موضوعات اجتماعی به خصوص در بخش ارتباطات و افکار عمومی همچنین روان‌شناسی و روان‌شناسی اجتماعی، این دو مقوله با هم متفاوتند.
تقسیم‌بندی تأثیرپذیری مخاطبان
مقولۀ تقسیم‌بندی مخاطبان رسانه در نسبت با تأثیرپذیری و میزان آن، موضوعی است که در مبحث تغییرات اجتماعی و علوم ارتباطات به شدت مورد توجه است.
«... افکار مخاطب، دائم در حال تغییر و تحوّل است؛ زیرا جامعه ذاتاً تغییرپذیر و پویا بوده و از طریق تغییر افکار عمومی و شرایط اجتماعی، سبب تغییر افکار مخاطب می‌گردد. گاه چنین تغییرات افکاری از سوی مخاطب به نفع مبلّغ می‌باشد و گاه به ضرر آن یا حتی بی‌تفاوت نسبت به پیام تبلیغی. به منظور برآورد صحیح چنین تغییراتی، آگاهی از تغییرات اجتماعی اجتناب‌ناپذیر است. بر حسب آنکه مخاطب از چه نوع شخصیتی برخوردار باشد، در یکی از این سه گروه قرار می‌گیرد:
گروه اول: مخاطبان رهبرگونه؛ رابطۀ این مخاطبان با تغییرات اجتماعی، رابطۀ حاکم و محکوم است؛ نه تنها تغییرات اجتماعی بر شخصیت و عقاید آنان اثر نمی‌گذارد، بلکه آنان می‌توانند موجبات تغییرات اجتماعی را نیز فراهم آورند.
گروه دوم: مخاطبان پیروگونه؛ این مخاطبان از تغییرات اجتماعی مورد نظر پیروی می‌کنند. در موارد حاد، کوچک‌ترین تغییرات اجتماعی ممکن است سبب تغییرات شگرفی در عقاید و شخصیت اینان گردد.
گروه سوم: مخاطبان بی‌تفاوت؛ مخاطبانی که از تغییرات اجتماعی اثر نمی‌پذیرند؛ بر تغییرات مورد نظر نیز اثر نمی‌گذارند. از مخاطبان گروه اول، می‌توان به رهبران سیاسی و مذهبی [و خواص] جوامع اشاره نمود، از مخاطبان گروه دوم نیز می‌توان عامّۀ مردم را نام برد و در مورد حاد نیز شاهد هستیم که چگونه در جوامع غربی، جوانان لاابالی از مد تبعیت می‌کنند، بدون آنکه به مزایا و معایب آن کوچک‌ترین آگاهی داشته باشد. گروه سوم مخاطبان، کمتر در خارج، به چشم می‌خورند، امّا به عنوان نمونه، می‌توان به معتادان اشاره نمود که به صرف اعتیاد، از کلیۀ مسائل جامعه به دورند». (صادقی، 1384، ص 191)
موضوع تغییر اجتماعی و نقش رسانه‌ها در آن، پیچیده‌گی‌هایی دارد که برای کشف واقعیت آن از لابه‌لای دیدگاههای مختلف و سبک و نگاههای متعدد، نیاز به کار گروهی پر دامنه و عمیق است. امّا مهم این است که بپذیریم رسانه از عوامل مؤثر است و مخاطبان رسانه‌ها، نیز بسته به نگرش اصلی و فرعی خود از این عامل تأثیر می‌پذیرند و بر آن تأثیر می‌گذارند، تا بتوانیم برای نقش رسانه‌ای بسیج تأثیر قائل شده، آن گاه به نوع تأثیرات مورد نیاز بپردازیم.
نگرش چیست؟
«...از جمله تعاریفی که شاید جامع‌تر از بقیه باشد، تعریفی است از لَمْبِرت (1964) و دیگران: نگرش عبارت است از یک روش نسبتاً ثابت در فکر، احساس و رفتار نسبت به افراد، گروهها، موضوعهای اجتماعی یا قدری وسیع‌تر، هر گونه حادثه‌ای در محیط فرد. مؤلفه‌های نگرش عبارتند از: افکار و عقاید، احساسات یا عواطف، تمایلات رفتاری.
محققان در زمینۀ مؤلفه‌های نگرش نیز اتفاق نظر دارند و برای آن ابعاد شناختی، عاطفی و رفتاری در نظر می‌گیرند. مؤلفه‌های عاطفی به هیجانهای منفی یا مثبت و مؤلفه‌های رفتاری، به نحوۀ خاصی از کنش فرد و مؤلفه شناختی، به فکر و تفسیرهای خاص اشاره دارد.
اکنون به شرح مؤلفه‌های نگرش در قالب یک مثال می‌پردازیم. مؤلفۀ شناختی «مار» دلالت بر عقایدی دربارۀ این موضوع عینی و حقیقی دارد؛ مانند اینکه مارها نرم و لطیف هستند و مؤلفۀ عاطفی مبیّن احساسات فرد است؛ مانند اینکه ما با دیدن مار دچار احساس ترس و وحشت می‌شویم. مؤلفۀ رفتاری نیز بر تمایلات رفتاری تأکید دارد؛ مثل لمس کردن مار یا ردّ درخواست آزمایش‌گر برای لمس مار زنده.
یادآوری این نکته لازم است که نگرش، یک سازۀ فرضی است؛ زیرا به صورت مستقیم قابل مشاهده نیست، بلکه بیشتر با اظهارات کلامی و رفتاری همراه است. با اینکه استفاده از سازۀ فرضی در نظریۀ رفتاری‌نگر با مشکل روبه روست، اکثر محققان روان‌شناسی اجتماعی به طور مکرر از این سازه استفاده کرده‌اند...
ویژگی‌های نگرش
1. سازه‌ای است فرضی؛ زیرا خود نگرش، ورای وجود مؤلفه‌هایش، وجود عینی ندارد و قابل مشاهدۀ مستقیم و سنجش کمّی نیست و برای کمّی کردن آن لازم است، به کمّی کردن مؤلفه‌های آن بپردازیم.
2. اکتسابی است و به تدریج وجود می‌یابد؛ زیرا تجربه و آموزش در آن مؤثر است.
3. نسبتاً پایدار است؛ چون یک نظام است و از ابعاد مختلف و هماهنگ برخوردار است و تغییر آن آسان نیست.
4. فردی یا گروهی است؛ زیرا در بسیاری از مواقع نگرش ما ناشی از موقعیتهای گروهی است.
5. دارای مؤلفه‌های شناختی، عاطفی و رفتاری است و هر یک از مؤلفه‌ها می‌تواند به صورت هشیار یا ناهشیار باشد.
6. از ویژگی اصلی یا فردی برخوردارند؛ مانند اینکه نگرش ما نسبت به شغل، زندگی خانوادگی و مسائل اعتقادی خود (نگرش اصلی) عمیق‌تر از نگرش ما نسبت به پایۀ تحصیلی فرزند همسایۀ ما (نگرش فرعی) است.
7. مؤلفه‌های هر نگرش، اعم از اصلی و فرعی، با یکدیگر تعامل دارند: هیچ رفتاری نیست که هر قدر هم عقلانی باشد، واجد عوامل عاطفی به عنوان محرک نباشد و نیز بالعکس، نمی‌توان شاهد حالت عاطفی بود، مگر اینکه ادراک یا فهم ـ که ساخت شناختی آن حالت را تشکیل می‌دهد ـ در آنها مداخله دارد.
8. مؤلفه‌های هر نگرش با یکدیگر تناسب سطح دارند، معمولاً وقتی بعد شناختی‌اش عمیق و ریشه‌دار و وابسته به ارزشهای مهم ما باشند، به همان نسبت بعد عاطفی‌اش هم محکم و ریشه‌دار و به تبع آن، آمادگی روانی ما برای رفتار مناسب نیز بیشتر است و برعکس، وقتی بعد شناختی‌اش بر اساس شایعه شکل گرفته باشد، بعد عاطفی و انگیزشی و به تبع آن، آمادگی روانی ما برای رفتار نیز خیلی سست خواهد بود.
9. نگرشهای اصلی در زندگی افراد نقش بسیار برجسته دارند و از طریق مشاهدۀ رفتار و تحلیل افکار به راحتی قابل تشخیص می‌باشند. ما طی یک سفر چند ساعته ممکن است از نگرشهای اصلی همسفرمان اطلاعات بسیاری به دست بیاوریم، در حالی که حتی پس از یک سال زندگی کردن با دوستمان، ممکن است نگرش او را نسبت به پایه‌های تحصیلی فرزند همسایه‌اش مطلع شویم. یادآوری این نکته لازم است که نگرشهای اصلی زندگی ما پر رنگ و نگرشهای فرعی کم‌رنگ هستند. نگرشهای فرعی ممکن است آن‌قدر کم‌رنگ باشند که مورد توجه خود ما هم قرار نگیرند و حتی نسبت به آنها هشیار نباشیم.
10. نگرشهای اصلی بر نگرشهای فرعی تأثیر مستقیم دارند، بیشتر درونی شده‌اند و کمتر به موقعیتها و شرایط خارجی وابسته‌اند، اما نگرشهای فرعی هر قدر فرعی باشند وابستگی بیشتری با شرایط محیطی دارند؛ برای مثال، ایمان به خدا اصلی‌ترین نگرش یک مؤمن است، عدالت‌خواهی و انسان‌دوستی قدری فرعی‌تر و نگرش فرد نسبت به شغل و زندگی خانوادگی باز هم نوعی فرعی‌تر و سرانجام، نگرش نسبت به رنگ اتومبیل خیلی فرعی‌تر است.
بنابراین ایمان به خدا بر عدالت‌خواهی و عدالت‌خواهی بر زندگی خانوادگی و زندگی خانوادگی بر انتخاب محل زندگی و... و در نهایت بر رنگ انتخابی برای اتومبیل نیز مؤثر واقع می‌شود. البته هر قدر فاصلۀ نگرشهای فرعی از نگرشهای اصلی بیشتر باشد تآثیرپذیری آن کمتر خواهد بود. توجه به این نکته ضروری است که ممکن است یک نگرش برای فردی فرعی یا فرعی‌تر و برای فرد دیگر اصلی باشد.(جمعی از مؤلفان، 1382، ص 140 – 136)
مخاطبان رسانه‌ها، بسته به پیامهای دریافتی و نوع نگرشهای اصلی و فرعی، تأثیرپذیری دارند. رابطۀ بین تغییر اجتماعی و تأثیرپذیری از رسانه‌ها دارای معنی است، پس وقتی این رابطه معنی‌دار است، سرمایه‌گذاری روی رسانه‌ای که جامع‌الاطراف و دارای کاربردی چند وضعیتی است منطقی خواهد بود. البته نفس نوع رسانه نیز در میزان تأثیرپذیری مخاطب از رسانه مؤثر است و در تأثیرگذاری منحصر به فرد ارتباط «چهره به چهره» اتفاق نظر وجود دارد.
مخاطب هنگام دریافتهای خود از رسانه، بسته به نوع نگرش و بینشهایی که دارد، برای تجزیه و تحلیل پیام ارسالی، به خود رسانه، منبع پیام، عناصر اصلی پیام، لحن پیام و... توجه خواهد کرد. پس افراد و گروهها در نسبت با رسانه از نگرش و بینشهای خود، بهره می‌جویند و بسته به نگرشهای اصلی‌ای که در وجودشان شکل گرفته است با آن مواجه می‌شوند.
تقسیم‌بندی صدر این موضوع از مخاطبان رسانه‌ها، یک تقسیم‌بندی کلی و برآمده از چنین نگاهی است که مدّنظر ما نیز می‌باشد و الّا در حوزۀ علوم ارتباطات از زوایای مختلف، موضوعی به نام مخاطب مورد مطالعه و تقسیم‌بندی واقع شده است که در این بحث چندان مدخلیتی ندارد و همین تقسیم‌بندی کلی ما را برای رسیدن به اهداف بحث کفایت خواهد کرد. افراد و گروههای مخاطب که در معرض تهدید جنگ روانی قرار می‌گیرند، اگر موضوع جنگ روانی جزء نگرشهای اصلی آنان باشد، میزان تأثیرپذیری آنان به شدت کاهش خواهد یافت. به خصوص اگر رسانه‌ای با قدرت و جاذبه‌های لازم، همزمان و بسته به نوع شگرد و شیوه‌‌های دشمن در جنگ روانی، افراد و گروههای مخاطب را مورد حمایت نگرشی قرار دهد.
بسیج و نقش رسانه‌ای آن در مقابله با دست‌‌کاری در افکار عمومی
در این زمینه چند نوع از کارکردهای بسیج که از نقش رسانه‌ای آن برمی‌آید مورد توجه است:
نوع اول: بسیج در جایگاه رسانه‌ای با کارکرد پیش‌گیرانه؛
نوع دوم: بسیج در جایگاه رسانه‌ای با کارکرد آفندی در جنگ روانی؛
نوع سوم: بسیج در جایگاه رسانه‌ای با کارکرد پدافندی در جنگ روانی؛
جامعه و حرکت آن، بر اساس شخصیت افراد شکل می‌گیرد و سمت و سویش مشخص می‌شود، اما شخصیت افراد جامعه، تحت تأثیر عواملی است که در مورد آن می‌توان سیاستگذاری و برنامه‌ریزی کرد.
«... شخصیت افراد تحت تأثیر عوامل فرهنگی و اجتماعی و براساس مایه‌های فطری، غریزی و وراثتی شکل می‌گیرد. تأثیر فرهنگ و جامعه در تربیت افراد و شکل‌دهی به خودپندارۀ آنان از طریق مفاهیمی که به خدمت می‌گیرد و اصول و آموزه‌هایی که بر آنها تأکید می‌ورزد و الگوهایی که ارائه و ترویج می‌نماید، تأثیری انکارناپذیر است.» (جمعی از مؤلفان، 1382، ص 351)
بسیج سامانه‌ای فرهنگی است که دارای ساختار و سازمانی شبکه‌ای با قابلیت پوشش‌دهی به تمام بخشهای جامعه در همۀ سطوح می‌باشد. بسیج در ساحت فرهنگی و اصول و مبنای حاکم بر آن، دارای مؤلفه‌های دینی، ملّی و علمی است.
ویژگی‌های دینی؛ اسلام آخرین و جامع‌ترین دین الهی است و دارای کتاب است. قرآن کریم تنها کتاب آسمانی است که بدون هیچ خدشه‌ای از آغاز نزول تاکنون مورد قبول تمام فرق اسلام بوده و در فصاحت و بلاغت، تمامی صاحب‌نظران منصفی که آن را مورد مطالعه قرار داده‌اند ـ اعم از مسلمان و غیر مسلمان ـ اعجاز بودن آن را پذیرفته‌اند. کتابی که پاسخگوی تمامی مسائل بشر است و به نص خود قرآن، هیچ تر و خشکی یافت نمی‌شود که در این کتاب عمیق و بزرگ نباشد: «... و لا رطب و لا یابس الا فی کتاب مبین». (انعام، 59)
دین اسلام از لحاظ سیره، دارای «نقل» است و الگو و اسوه در آن قابل دسترسی است و الگوها از لحاظ علم محض تاریخی قابل اثبات می‌باشند.
اسلام دارای تمدن بوده و مدنیت اسلامی به عنوان حرکت و جهت مطلوب دهنده به جوامع اسلامی، مورد اتفاق صاحب‌نظران است. دین اسلام به تمامی دستاوردهای بشر که پاسخگوی موردی از نیازهای انسانی است، احترام می‌گذارد و مسلمانان را به یادگیری، آموزش، علم‌آموزی، پژوهش، مطالعه و نوآوری تشویق می‌کند. اسلام نه تنها به روح زیبایی‌جویی‌خواهی انسان احترام گذاشته، بلکه خود را زیبا معرفی می‌کند و هنر را نه از آن حیث که وسیلۀ سرگرمی است، بلکه از آن‌رو که تعالی‌بخش است، پاس می‌دارد.
در اسلام برجسته‌ترین سفارشها، آموزه‌ها و تأکیدها در خصوص وحدت، دیگرخواهی، همیاری عمومی، ایثار و گذشت، فداکاری، حسن خلق با همه، دستگیری مستمندان، کمک به سرگردانان و به طور کلی، رفتار انسانی و شایسته در تمام سطوح و... ابعاد زندگی فردی و جمعی وجود دارد.
خداوند فرموده است: من با جماعت هستم: «ان‌ الله مع الجماعه». تمام فرق چهارگانۀ مسلمین در اصول ذیل اتفاق‌نظر دارند: یگانگی خداوند (توحید)، ارسال رسل (نبوت)، قبله بودن خانۀ خدا (کعبه)، جدا نبودن دین از سیاست (حکومت اسلامی)، حق بودن مرگ (فناپذیری دنیا)، رستاخیز روز جزا (قیامت)، کامل و بی‌خدشه بودن کتاب خدا (قرآن)، سفر ملکوتی پیامبر (معراج)، ظهور حضرت مهدی عجل‌الله از نسل فاطمه سلام‌الله علیها دختر پیامبر اکرم صلی‌‌الله‌علیه‌و‌آله (حاکمیت جهانی عدالت و معنویت)، مبارزه در راه دین و دفاع از ثغور و نوامیس مسلمین (جهاد)، اصل برادری دینی و دهها مورد مهم دیگر.
در اسلام، معرفت به ذات حضرت حق از باب «رحمۀ للعالمین» است که پیامبر اعظم صلی‌اله‌علیه‌و‌آله می‌باشد. لذا شرک و یأس و ناامیدی جزء اولین و بزرگ‌ترین گناهان کبیره به حساب می‌آید. اسلام رحمت است: «بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم». اسلام برای تربیت انسان، آن‌گونه که بتواند در همه حال برای دیگران (اعم از انسان، حیوان، نبات، جماد) و خود مفید باشد، دارای آموزه‌های حقوقی، اخلاقی و تربیتی است (مورد خاص آن: کتاب حقوق حضرت امام سجاد علیه‌السلام).
آموزه‌های اسلام در ارتباطات اجتماعی بر اصول سلامت، حرمت، احترام و اعتماد بنا شده و هر کس برای دیگری ولو غیرمسلمان باید رحمت و درود باشد: «استحباب سلام و وجوب پاسخ به آن»؛ حتّی آن گاه که یک مسلمان در جایگاه جهادگر و مبارز نقش ایفا می‌کند، در مقابله با دشمن و مقاتلۀ آنان به نیت قرب الهی و برای رضای خداوند، بر مبنای رحمت الهی است؛ یعنی جایگاه مبارزه هم برآمده از رحمت الهی است.
«اسلام لعنه‌الله» را در مورد «افراد» یا گروههای خاصی به کار می‌برد که شاخصۀ اصلی آنان با علم و آگاهی در مقابل حق قد برافراشتن است و هیچ‌گاه عموم و تودۀ مردم را این‌گونه خطاب نمی‌کند. اسلام در بهداشت روحی و جسمی فرد و جامعه، به شدت حساس است و آن را در آموزه‌های خود مورد تأکید قرار داده است. اسلام و احترام به پدر و مادر و ارحام (اقوام و خویشان) حرف منحصر به فرد می‌زند و والدین را در عالی‌ترین سطح ممکن مورد تکریم قرار می‌دهد.
این مطالب و موارد به حسب یادآوری و تذکر آورده شد و الّا همه، از مسلّمات و بدیهیات دین مبین اسلام است.
ویژگی‌های ملّی: دارا بودن تمدن و تاریخ بالنده، داشتن زبان زندۀ همراه با لطافت و ظرافت، دارا بودن ادبیات کهن در دو قالب شعر و نثر پیرامون موضوعات مختلف اجتماعی و برخورداری از ادبیات عامۀ غنی، بهره‌مند بودن از افسانه و اسطوره، داشتن رجال مؤثر در حوزه‌های مختلف علمی، ادبی، اخلاقی، اجتماعی، نظامی، فرهنگی، سیاسی، تاریخی و... شناخته شده در سطح دنیا، برخوردار از دانشهای مختلف، دارای روحیۀ سلحشوری، آیینهای پهلوانی و باستانی از جمله عید نوروز که به تعبیر مقام معظم رهبری «... علاوه بر تقارن با بهار طبیعت که یک امتیازی است، چه خصوصیات نجیبانه‌ای در خود دارد.
شادی دلها، لبخند و تبریک و خوش‌آمدگویی به یکدیگر و پی گرفتن روابط انسانی و نو کردن محیط زندگی، از رسوم بسیار خوب و مطلوب است که ایرانیان از گذشته تا امروز به آن پایبند بوده‌اند و اینها همه مورد تأیید آیین مقدس اسلام و شرع اسلامی است» (پیام نوروزی سال 86)، داشتن ابنیه، اماکن، باغ، صنایع دستی و باستانی و تاریخی، هنری که بخش مهمی از حیات تمدنی نسلهای گذشتۀ این ملت را به خوبی نشان می‌دهد.
از همه مهم‌تر داشتن سابقۀ تاریخی نجابت، زیردست دوستی، حقوق بشرشناسی، صلح‌طلبی، نوع دوستی، نجات‌بخشی، نداشتن سابقۀ تجاوز، خونریزی، غارت و چپاولگری، جنایت و جهالت و برجسته‌تر از همه، نداشتن سابقۀ شرک و ثنویت در پرستش؛ که همواره موحّد و یکتاپرستی کیش این مردم بوده است و...
ویژگی‌های علمی فرهنگ بسیج: یکی از لوازم مهم حیات پدیده‌های مؤثر اجتماعی، درون‌زایی پویاست؛ درون‌زایی پویا موجبات حیات و سر زندگی و نشاط را فراهم می‌سازد. بسیج از این نوع پدیده‌هاست که با توجه به حجم و تنوع اعضا، این قدرت و قوّت را در حدّ اعلا دارد.
فرهنگ بسیج چند ویژگی منحصر به فرد دارد که اگر در مهندسی آینده‌نگرانه بدان توجه شود، قابلیتهای شگرفتی از خود نشان خواهد داد که با هیچ یک از دستاوردهای بزرگ دیگری که تاکنون نصیب کشور کرده است قابل مقایسه نخواهد بود. برخی از این ویژگی‌ها عبارت است از:
الف) اتصال سازمانی با حوزۀ علمیه در تمام ابعاد، به خصوص در بعد عقاید، علوم ‌انسانی و علوم ‌اجتماعی.
ب) بهره‌مندی سازمانی از دانشگاه در تمام علوم، به ویژه در علوم پایه، مانند ریاضی، فیزیک، شیمی و علوم زیستی.
ج) برخورداری از ساختار و ساز و کار تحقیقاتی در تمام زمینه‌های مورد نیاز، مانند پژوهشکده مطالعات و تحقیقات بسیج.
د) در اختیار داشتن مراکز علمی و آموزشی، مانند گروه مقاومت دانشگاه امام حسین(ع)، دانشکدۀ علوم و فنون نیروی مقاومت بسیج و دیگر مراکز علمی و آموزشی مرتبط.
ویژگی‌های مورد اشاره که دارای دو وجه درونی و بیرونی اما سازمانی است، بسیج را بی‌مثل و مانند کرده است. فرهنگ بسیج، همواره از منابع عظیم علمی حوزه و دانشگاه به همراه دریافتهای درونی خود برخوردار است و می‌تواند با آینده‌پژوهشی‌های مورد نیاز، به توقّعات کلان نظام که در بیان رهبر معظم انقلاب مشخص می‌شود پاسخ گوید:
«وقتی می‌گوییم بسیج، مراد ما فقط یک مجموعۀ نظامی و ملبّس به لباس نظامی نیست، بلکه بسیج؛ یعنی مجموعۀ انسانهایی که نیروی خودشان را به میدان می‌آورند تا در جهاد عمومی کشور و ملتشان در جهت رسیدن به قله‌ها فعّال باشند و با آنها همکاری ��نند و در کارشان سهیم باشند. این معنای بسیج است». (نقل از: عبدالملکی، 1384، ص 5)
این فرهنگ با این ویژگی‌ها در کنار دیگر داشته‌های ارزشمند، آن چیزی است که می‌گوید: «بسیج در این معنی نه یک گروه خاص یا سازمان، بلکه تزریق همان تفکّر بسیجی و رفتار بسیجی در بدنۀ نظام اجتماعی است. مدیریت دانایی در بسیج قطعاً شناخت پایدار، با دوام و با ثبات را فراهم خواهم آورد» (همان، ص5). در نهاد جامعه به شکل خاص مؤثر واقع شدن، بدون پذیرش جایگاه رسانه‌ای و ساماندهی این توان، چندان میسّر نخواهد بود.
بسیج در جایگاه رسانه‌ای با کارکرد پیشگیرانه
ایجاد نگرش بسیار اصلی ایمانی
همان‌گونه که اشاره شد انسانها در مقابل پیامهای دریافتی از رسانه‌ها، به نسبت نگرشهای خود، آن را دریافت، تجزیه و تحلیل و سرانجام رد یا قبول یا بخشی از پیام را رد و بخشی را قبول می‌کنند.
اگر نگرش بسیار اصلی غالب افراد جامعه، نگرش با ویژگی‌های لازم برای درک و دریافت مناسب از شرایط پیرامونی خود باشد، مسلماً در نبرد روانی دشمن، نه تنها هیچ تأثیری نخواهند پذیرفت، بلکه خود در خنثی‌سازی تأثیر آن پیامها بر افراد احتمالاً تحت تأثیر قرار گرفته نیز تلاش خواهند داشت.
ایمان، نگرش بسیار اصلی: «براساس آنچه در تعریف نگرش گذشت، (روش نسبتاً ثابت در فکر، احساس و رفتار نسبت به افراد، گروهها و موضوعهای اجتماعی یا هر حادثه در محیط فرد.) در فرهنگ دینی و در معارف قرآنی نیز نگرشهای متعددی می‌یابیم که بعضی بسیار اصلی، برخی بسیار فرعی و بعضی در حد فاصل بین آنها قرار می‌گیرند. بعضی از اصلی‌ترین نگرشها، عبارتند از: نگرش ایمانی، کفری و منافقانه. اکنون از باب نمونه، نگرش ایمانی را قدری به تفصیل بررسی می‌کنیم.
ایمان حالتی است روانی که در هر انسانی ممکن است ایجاد شود و از حیث تحلیل عقلی، دارای سه مؤلفۀ «عقیده و شناخت»، «علقۀ قلبی و عاطفی» و «رفتار ظاهری» است.
مؤلفه رفتاری در آیات و روایات: اصولاً بسیاری از وظایفی که خداوند بر افراد مؤمن مقرر می‌فرماید، وظایفی هستند از جمله:
استعانت از نماز و صبر: «واستعینُوا بالصبر وَالصلوه» (بقره، 45)؛
استفاده از روزی‌های پاک: «کلوا من طیبات ما رزقنکم» (طاها، 81)؛
انفاق در راه خدا: «انفقوا مِمّا رَزقنکم» (بقره، 254)؛
عدم ابطال صدقات از طریق منت‌گذاری و اذیّت: «لا تبطلوا صدقتکم بالمنّ و الاذی» (بقره، 264)؛
آمادگی دفاعی و کوچ کردن به صورت دسته‌های کوچک و بزرگ: «خذوا حذرَکُم فاْنفروا أو انفروا جمیعا» (نسا، 71)؛
قیام به قسط: «کونوا قوّامین بالقسط» (نسا، 135).
حتی تصریح می‌شود که گمان نکنید ادعای ایمان کافی است و به عمل شما توجه نمی‌شود (عنکبوت، 2). امام صادق(ع) می‌فرمایند: ایمان همه‌اش عمل است و قول هم نوعی عمل است (بحارالانوار، ج 69، ص 23، ح 6)؛ امیرمؤمنان (ع) نیز می‌فرمایند: «اگر ایمان فقط کلام بود، روزه و نماز و حلال و حرام نازل نمی‌شد» (همان، ص 19، ح2).
دو مؤلفۀ شناختی و عاطفی ایمان نیز به راحتی از بعضی از آیات و روایات قابل استفاده است. برای صدور یک رفتار، دانش تنها کافی نیست بلکه انگیزش نیز لازم است. قرآن کریم کسانی را مثال می‌زند که دانش دارند، امّا بر اساس دانش خود عمل نمی‌کنند(نمل، 14). عده‌ای نزد پیامبر ادعای ایمان کردند، وحی شد که به آنها بگو شما ایمان نیاورده‌اید، بلکه اسلام آورده‌اید و هنوز ایمان در قلبهایتان وارد نشده است.(حجرات، 14). در جای دیگر می‌فرماید: به زبان می‌گویند ایمان آورده‌ایم ولی ایمان در قلبهایشان وارد نشده است. (مائده، 41).
از این آیات و امثال آنها استفاده می‌شود که اقرار به زبان و حتی عمل تنها، کافی نیست. بعضی روایات نیز با بیانهای مختلف، علاوه بر مؤلفۀ رفتاری، به پیوند قلبی (شناخت و عاطفه) نیز تصریح کرده‌اند. پیامبر(ص) فرمود: «ایمان چیزی است که در قلب راسخ شده، اعمال نیز آن را تصریق می‌کنند» (بحارالانوار، ج 50، ص 208) و نیز فرمودند: ایمان عبارت است از معرفت قلبی و گفتار زبانی و عمل به اعضا.
ایمان هرمی است که قاعده‌اش را عقیدۀ قلبی تشکیل می‌دهد و اضلاعش را اعمالی که بر آن قاعده استوار شده‌اند. عقیدۀ قلبی در این جا مجموع عاطفه و عقل است و لذا انسان به واسطۀ عقل و عاطفه‌اش؛ یعنی با (جمع جبری) همۀ وجودش به سوی یک رفتار سوق پیدا می‌کند.(حکیمی، الحیاه، ج1، ص 206)
در روایتی دیگر روی بعد عاطفه تأکید بسیار شده و ایمان را عین حب و بغض می‌داند. (بحارالانوار، ج 68، ص 114)
ویژگی‌های نگرش ایمانی: ایمان حالتی اکتسابی، اختیاری، تدریجی و قابل شدت و ضعف است. در قرآن کریم گاهی تصریح می‌شود که افراد به اختیار خود ایمان می‌آورند یا کفر می‌ورزند (کهف، 29) و گاهی سرزنش می‌کند که چرا ایمان نیاوردند؟ (حدید، 8 و انشقاق، 20)
آثار نگرش ایمانی: این آثار را به سه قسم رواشناختی، رفتاری و اخروی قابل تفکیک است:
1. آثار روان‌شناختی ایمان؛ با یاد خدا دلهایشان آرام می‌گیرد (رعد، 28)؛ خدا را مدافع خود (حج، 38) و خود را مشمول برکات خداوند می‌دانند (اعراف، 29)؛ خدا را همه جا و حتی در نجوای سه چهار نفره‌ای حاضر و ناظر می‌دانند (مجادله، 7 و 8)؛ همیشه توکلشان بر خداست (تغابن، 13، مجادله، 19، ابراهیم، 11)؛ چون آیات الهی بر آنان خوانده می‌شود بر ایمانشان افزوده می‌شود (انفال، 2)؛ عزّت را فقط برای خدا و رسول و مؤمنان می‌دانند (منافقون، 8)؛ خدا را ولی و یاور خود می‌شمارند (آل‌عمران؛ 18؛ بقره، 257، روم، 47)؛ خود را پیروز می‌دانند (مائده، 56)؛ به هنگام مصیبت صبور و به هنگام خشم دارای حلم هستند (بحارالانوار، ج 67، ص 293) و خدا را دوست دارند (مائده، آیه 54).
2. آثار رفتاری ایمان؛ در تنهایی از تقوا و در تنگدستی از صدقه دادن غافل نیستند و حتی زمانی که برایشان بیم ضرر برود، دست از راستگویی بر نمی‌دارند (بحارالانوار، ج 67، ص 293)؛ در نماز فروتن‌اند، از بیهوده‌روی، روی گردانند و زکات می‌پردازند (مؤمنون، 9 - 2)؛ در انجام کار نیک شتاب می‌ورزند و در آن سبقت می‌گیرند (مؤمنون، 61) و آنچه خدا حلال کرده بر خود حرام نمی‌کنند (مائده، 87).
3. آثار اخروی ایمان؛ داخل بهشت می‌شوند (توبه، 72 و 89، نسا، 124، لقمان، 8)؛ مورد آمرزش خدا هستند (طه، 82)؛ با صالحان هستند (عنکبوت، 9) و اجر و پاداش آنها با خداست (آل‌عمران، 57 و 171، بقره، 62). (جمعی از مؤلفان، 1382، ص 144 - 140)
بسیج با دعوت عموم مردم به آغوش خویش و پرورش آنان با آموزه‌های دینی و غنی‌سازی معرفت و شناخت آنها، می‌تواند در پیشگیری تأثیرپذیری از جنگ روانی دشمن به شدت مؤثر باشد. ایمان به عنوان نگرش بسیار اصلی، در حوزۀ تعالیم معرفتی، با شکلهای مختلف می‌تواند برای عموم جامعه در دستور کار بسیج باشد.
ملّیت و علم به عنوان نگرش اصلی
ملیت و علم می‌تواند در حوزۀ تعالیم بسیج با شکلهای مختلف که بدان اشاره خواهد شد، مورد توجه باشد.
1. آموزش عمومی: با سطح‌بندی‌های چندگانه، برای ایجاد و استمرار نگرش بسیار اصلی و اصلی؛ یعنی ایمان، هویت ملّی و علم و دانش.
آموزشهای موردنظر در تنوع سطح سواد و سن، باید پاسخگوی توقع مشارکت‌کنندگان باشد. منابع همۀ آموزشهای عمومی در تمام سطوح سواد و سن باید در سه عنوان کلی «ایمان»، «تاریخ و تمدن ایران» و «علم، دانش و فن‌آوری» باشد اما سطح محتوایی آنها در هر مقطع سنی و سوادی، متفاوت از یکدیگر تهیه شود.
این آموزشها نه تنها اعضای بسیج، بلکه همۀ افراد جامعه را به طور کامل می‌تواند دربر بگیرد. البته زمینۀ لازم برای ایجاد انگیزه نیز مورد نیاز است که باید در چارچوب موازین و مقررات دفاعی کشور آن را تمهید نمود. اما شکل اجرایی آن باید بخش‌بندی شود تا شرایط لازم برای اجرای ملّی آن فراهم شود.
2. اردوهای معنوی، ملّی و علمی: در این اردوها که لازمه‌اش آموزش نیروی انسانی مورد نیاز در سه حوزه می‌باشد، به دانش و دانسته‌های افراد، عمق و اعتماد داده می‌شود. این نوع اردوها در بعد معنوی به صورت بسیار گسترده (راهیان نور) در حال انجام است و در بعد ملّی و علمی نیز بعضاً به صورت محدود و معدود در بسیج تجربه شده است، که باید عمومیت یابد. برای این اقدام، باید متون سه‌گانه با بهره‌گیری از دانش و تجربۀ اساتید مختلف در سطوح چندگانه تهیه شود تا از ویژگی رسایی و جاذبه برخوردار باشند.
بسیج در این برنامه، از جایگاه رسانه‌ای با کاربرد پیشگیرانه، اکثریت مطلق افراد جامعه را نسبت به سه موضوع، که قابلیت تبدیل به نگرش بسیار اصلی و اصلی را در نهاد افراد جامعه دارند، اطلاع‌رسانی آموزشی می‌کند. این نیاز از آنجا مورد توجه است که می‌دانیم دشمنان انقلاب و نظام اسلامی برای مقابله با نفوذ انقلاب و موفقیت نظام جمهوری اسلامی، ایمان، تاریخ، ملّیت و دستاوردهای علمی ملت ما را هدف قرار داده‌اند و هجمه‌های آنان نیز روز به روز متنوع‌تر و شدیدتر می‌شود.
بسیج در جایگاه رسانه‌ای با کارکرد نوع دوم و سوم
بسیج در این دو نوع کارکرد به ساز و کار و ساختار و سازمان واحدی نیازمند است، منتها در هر دو نوع، متناسب با نیازهای روز، موضوعات مورد توجه واقع می‌شوند.
ساز و کار و ساختار و سازمان مورد نیاز در این نوع از کارکرد: بسیج می‌تواند تحت مدیریت یکی از معاونتهای فرهنگی یا روابط عمومی، یک واحد یا مرکز که می‌تواند نام «اطلاع‌رسانی» داشته باشد، ایجاد کند و آن را در طول ستاد، منطقه، ناحیه، حوزه و پایگاههای مقاومت امتداد دهد.
واحد یا مرکز «اطلاع‌رسانی» با جذب عناصر انسانی در حوزۀ علوم ارتباطات یا با آموزشهای لازم به علاقه‌مندان فعالیت در این حوزه، کار جمع‌آوری اطلاعات و اخبار را در چهار حوزۀ ذیل انجام می‌دهد: 1. درون سازمانی، 2. درون جایگاهی (دستگاههایی که بسیج در آنها حضور دارد)، 3. سطح ملّی، 4. سطح بین‌المللی. این مرحله از کار با مشارکت همۀ عوامل و عناصر فعّال در حوزۀ جمع‌آوری انجام می‌شود. آنالیز و تقسیم‌بندی اخبار و اطلاعات ابتدا در سطح منطقه صورت می‌گیرد تا اخبار منطقه که صرفا کاربرد محلی دارد، همانجا در مسیر آماده‌سازی قرار گیرد و اخبار فرامنطقه‌ای به ستاد انتقال داده شود.
اطلاع‌رسانی در «دو سطح ستاد و مناطق» به بخش یا گروهی با هدف «بررسی، تجزیه و تحلیل و آماده‌سازی اخبار» نیاز دارد که اخبار خام را به پیامهای خبری تبدیل کرده و به مراجع مربوط ارائه دهند. همچنین در دو سطح مذکور به بخش یا گروهی با هدف «دریافت و آمادۀ ارائه کردن اخبار» نیاز دارد که ضمن دریافت اخبار از گروه بررسی، تجزیه و تحلیل و آماده‌سازی، اخبار را جهت ارائه در قالبهای رسانه‌ای مختلف آماده کنند.
قالبهای رسانه‌ای پیام
پس از جمع‌آوری، آماده‌سازی و شکل‌گیری قالبهای مورد نظر رسانه‌ای، پیامها از دو طریق عمده عرضه می‌شوند:
الف) پایگاه اطلاع‌رسانی در فضای مجازی (سایت اینترنتی)؛
ب) انتشار نشریه خبری (که ابتدا می‌تواند به صورت هفته‌نامه باشد و سپس تبدیل به روزنامه شود).
قالبهای رسانه‌ای فوق برای ارائۀ پیام در بسیج، لزوماً باید منحصر به فرد باشند و این منحصر به فردی از دو بعد مورد نظر است:
اول: پایگاه اطلاع‌رسانی در فضای مجازی باید از لحاظ سرعت و تنوّع پیام منحصر به فرد باشد و نشریه نیز هم از لحاظ تنوّع پیام و هم تنوّع پیام محلی برای هر منطقه؛ بدین شکل که نشریه خبری موردنظر الزاماً باید به تعداد مورد نیاز هر استان در همان استان منتشر شود، با این روش که بخش بین‌المللی آن توسط مرکز تهیه و به وسیله پایگاه مجازی به منطقه ارسال و بخش محلی آن در هر منطقه، آماده و ضمیمه شود تا همزمان رأس ساعت پیش‌بینی شده، در تمام مناطق چاپ و توزیع صورت پذیرد. به عنوان مثال، نشریۀ خبری می‌تواند در هشت صفحه تنظیم شود که چهار صفحۀ آن در مرکز تهیه شده و ارسال می‌شود و چهار صفحۀ دیگر با همان فرمت و نام، در هر منطقه آماده و ضمیمۀ آن می‌شود.
دوم: امر اطلاع‌رسانی در رسانۀ بسیج، با اصل مهم رسالت‌محوری در قبال «مردم و نظام» صورت می‌گیرد. در این مدل فعالیت رسانه‌ای، هیچ چیز جز نظام و مردم مورد توجه نیست؛ یعنی خدمت‌رسانی به مردم که راهبرد نظام اسلامی و یکی از اهداف مهم آن به شمار می‌رود، توسط رسانه‌ای به نام بسیج همواره رصد می‌شود و آسیبها، مشکلات، نواقص و نارسانی‌ها را ارائه می‌دهد. نظام اسلامی در خدمت مردم و برای مردم است؛ چنانچه هر کس به هر شکل، تلاش یا فعالیتی انجام دهد که موجب خدشه‌دار شدن نظام شود، زیر چشم رسانه‌ای بسیج بوده و با اطلاع‌رسانی به مردم از اقدامات او جلوگیری می‌شود.
اصول و مبانی حاکم بر این رسانه که اقتضا می‌کند نظام را برای مردم و مردم را برای تعالی کمالات انسانی یاری کند، دارای سه رکن اساسی در بینش و روش است:معرفت و بصیرت دینی، هویت تاریخی و تمدنی و عقل و علم‌محوری در تمام فعالیتهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، هنری و ... . انسانها در صورت داشتن نگرش بسیار اصلی ایمانی و نگرش اصلی ملّی و علمی، به همراه اطلاعات صحیح و آگاهی از مسائل روز، در مقابل هر گونه تهدید رسانه‌ای ـ جنگ روانی ـ به صورت خودجوش و کنش‌مند قد بر می‌افزازند و آن را در حوزۀ تحت نفوذ خویش خنثی می‌کنند.
زنده نگه داشتن نگرشهای بسیار اصلی و اصلی افراد جامعه، نیازمند فعالیتهای لازم در ابعاد مختلف است. عقیده، ایمان، تمدن، فرهنگ، ملّیت، علم، سیاست،اقتصاد و دیگر وجوه زندگی افراد در جامعه از اهداف همیشگی دشمنان یک ملت است. موضوع اطلاع‌رسانی ـ به معنای واقی خود ـ از لوازم تحقق چشم‌انداز بیست ‌سالۀ کشور و مورد تأ‌کید آن می‌باشد که در برنامه پنج سالۀ چهارم توسعه نیز با صراحت بدان توجه شده است.
علاوه بر موارد مذکور، از دیگر نیازهای اطلاع‌رسانی مطلوب جامعه می‌توان به مسائل ذیل اشاره کرد:
ـ در جامعۀ ما متأسفانه هستند برخی از گروهها یا شبه احزابی که با به کارگیری ابزار رسانه‌ای ـ مطبوعات ـ همواره با ساز دشمنان بیرونی می‌رقصند و در مرعوب‌سازی مردم پیرامون مسائل چالشی پیش‌رو با دشمنان، تلاش می‌کنند و در انجام مأموریتهای خود از هر نیرنگ و فریبی فروگذار نمی‌کنند.
ـ نظام اسلامی برای پاسخگویی به نیازهای زمانی خود بر آن است که با اجرای سیاستهای اصل 44 قانون اساسی، اقتصاد کشور را مردمی کند. تحقق این مهم نیازمند نظام اطلاع‌رسانی مطمئن و بی‌شائبه است؛ نظام اطلاع‌رسانی‌ای که «خیرخواهی» خود را در تمام عرصه‌های پیش آمده نشان داده باشد و بتواند و با شفاف‌سازی زاویه‌های مختلف موضوع و اطلاع‌رسانی، آن را میسّر سازد.
ـ تحقق اتحاد ملّی و انسجام اسلامی که از نیازهای اساسی انقلاب اسلامی و نظام بر آمده از آن است، در نگاه راهبردی یک رسانۀ پوشانندۀ بخشهای متعدد جامعه در درون و بیرون میسّر می‌شود و باید در این مسیر قدم برداشت.
ـ قدرتمندی نظام که لازمۀ اصلی آن داشتن علم و دانش و فن‌آوری است با داشتن نظام اطلاع‌رسانی دقیق و ظریف، میسّر خواهد بود.
نتیجه
انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی که دستاورد بزرگ آن است، همواره در موضوعات مختلف با فرهنگ مدّعی تسلّط بر جهان ـ غرب به نمایندگی آمریکا ـ در چالش است. رسانه در فرهنگ پر ادعای غرب نقش سلاح را دارد و برای درهم شکستن جبهۀ مقابل از آن استفاده می‌شود و در استفادۀ از آن از هیچ دسیسه و نیرنگ و دروغ و فریب و ارعابی فروگذار نمی‌شود.
این اقدام دشمن در قالب پیامدهای مختلف رسانه‌های متنوع جامۀ عمل می‌پوشد و هدف اصلی آن، فکر و ذهن و اندیشۀ افراد جامعه است که در دو شکل اصلی (تبلیغ و جنگ روانی) پیگیری می‌شود. برای دفع و رفع این تهاجم دشمن، نیازمند ایجاد نگرش بسیار اصلی و اصلی در بعد ایمان، اعتقاد، تمدن، ملّیت و عقل و علم افراد جامعه و برای پویا نگه داشتن این نگرشها، نیازمند اطلاع‌رسانی مطمئن و مستمر هستیم.
بسیج به دلیل حضور در تمام سطوح و ابعاد جامعه، داشتن فرهنگ غنی و ارزشمند، همچنین ساختار و سازمان نهادینه شده، قابلیت پیگیری و تحقق این مهم را دارد. فقط لازم است این نیاز مورد توجه واقع شود تا با اندک تغییراتی در ساختار و سازمان، ساز و کار لازم فراهم گردد و با جذب و یا آموزش نیروی انسانی مورد نیاز و با مدیریتی متعهد و متخصص، آن را عملی کرد. این کارکرد «خود بسیج» را به عنوان «نگرش اصلی عموم» افرا جامعه در خواهد آورد. مهم‌ترین اصل این نیاز، توانمندی «می‌توانیم» است که الحمدالله در بسیج، فعل آن بارها صرف شده است.

برچسب اخبار
نام:
ایمیل:
نظر: