صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

تاریخ انتشار : ۲۳ شهريور ۱۳۹۲ - ۱۳:۵۰  ، 
شناسه خبر : ۲۶۰۴۶۴

محمد اسماعيلي

انتخابات ریاست جمهوری یازدهم با همه هیجانات و حواشی اش با موفقیت فردی اعتدال گرا به پایان رسید و منجر به آن شد تا بار دیگر فضای همدلی بر کشور سایه بگستراند و آینده روشن را برای نظام و مردم نوید دهد.

واکنش گروه‌های سیاسی و شخصیت‌های مختلف به این انتخاب، متفاوت و گاهی هم قابل تأمل بوده به گونه‌ای که یکی از جریانات فعال در عرصه رقابت‌ها - که نامزد اختصاصی‌اش با اقبال عمومی مناسبی هم روبه‌رو نشده بود- بلافاصله پس از اعلان نتایج رسمی انتخابات تلاش داشته با استفاده از روش‌های اثرگذار «سیاست‌های کلان جریانش» را دنبال کرده و آنها را محقق نماید.

سخن از جریانی است که مسبب اصلی غائله سال۸۸ است و هزینه‌های گزافی را به‌واسطه عملکردش به کشور و مردم تحمیل کرد و پس از آنکه نتوانست اهداف خود را در ‌آن مقطع زمانی محقق کند با راهبردی مشخص و البته پنهان و پیچیده سعی در برگشتن به عرصه حاکمیت بدون دادن هزینه داشت و امروز هم همان هدف را به شکلی متفاوت‌تر از گذشته دنبال می‌کند.

توجه به مواضع روزهای اخیر برخی از سران اصلاحات به‌خوبی نشان می‌دهد که تئوری‌پردازان این طیف سیاسی تصمیم دارند ضمن مصادره به مطلوب رئیس‌جمهور منتخب به نفع گفتمان خود، با ادبیاتی طلبکارانه نسبت به نظام بدون دادن کمترین هزینه‌ای به حاکمیت برگردند.

برهمین اساس، رفتارها و سخنان منسوبین به این گفتمان در شرایط امروز در این قالب سه مؤلفه قابل طرح‌ است.

۱- جلوگیری از شکستی دوباره

اهداف دیکته شده این جریان در شرایطی اتفاق می‌افتد که تنها چندروز قبل از برگزاری انتخابات ۹۲ تصمیم‌سازان این طیف با توجه به ضعف پایگاه اجتماعی نامزد اختصاصی‌شان- اقبال کمرنگ و ۱۰درصدی جامعه به عارف- وی را برای جلوگیری از شکستی دوباره ملزم به کناره‌گیری می‌کنند و با تمرکز روی نامزدی اعتدال‌گرا و حمایت گسترده از وی، راه برای عبور از بحران موجودشان، خود دست و پا می‌کنند.

تلاش برای مصادره رئیس دولت آینده به نفع اصلاحات را در مصادیقی نظیر «انتخاب شعارهای ساختارشکنانه توسط بدنه فتنه در جشن پیروزی طرفداران روحانی »، «طرح سؤال‌های جهت‌دار توسط خبرنگاران رسانه‌های زنجیره‌ای در نخستین کنفرانس خبری رئیس‌جمهور منتخب»، «سهم‌خواهی و طرح مطالبات پرحجم از کابینه دولت و تحت فشار قرار دادن روحانی در جهت تحقق این خواسته‌ها» می‌توان به‌وضوح دید؛ آن هم در شرایطی که اقبال حامعه به کاندیدای این طیف بسیار کمرنگ بوده و رهبران این جریان به ناچار و از سر اضطرار به حمایت از روحانی پرداختند.

۲- تطهیر چهره فتنه‌گران

هدف دوم جریان دوم خرداد در شرایط فعلی پاک کردن حافظه تاریخی ملت از خیانت و وطن‌فروشی سران فتنه‌گر است و این با راه‌هایی نظیر «تلاش برای پخش سخنان و تصاویر رهبران متهم دستگیرنشده غائله ۸۸ که چند سالی است در سکوت خبری به‌سر می‌برند»، «درخواست از رئیس‌جمهور منتخب جهت آزادی زندانیان سیاسی آن هم در قالب کارهای فشرده رسانه‌ای مثل سؤال از رئیس‌جمهور یا نوشتن مکتوبات در صفحات خبری» و «تبدیل کردن آزادی سران فتنه به یک مطالبه عمومی» قابل تشخیص است. این درحالی است که محصور شدن متهمان انتخابات چهار سال گذشته در فرآیندی کاملاً حقوقی صورت گرفته و آزادی این متهمان ارتباطی سازمانی به رئیس دولت ندارد و عملاً از اختیارات وی خارج است.

۳- بازگشت به عرصه حاکمیت بدون کمترین هزینه

مهمترین و اساسی‌ترین هدف تجدیدنظرطلبان در شرایط فعلی همین گزاره است. این همان راهبردی است که پس ازحماسه ۹ دی در دستور کار نظریه‌پردازان این جرگه سیاسی قرار گرفته و همچنان هم مورد توجه قرار دارد. شفاف‌سازی این هدف بلند‌مدت نیازمند آن است که بخشی از سخنان محمد خاتمی و موسوی تبریزی در چند روز گذشته را مرور کنیم.

آقای خاتمی در دیدار با حجت‌الاسلام روحانی اظهار می‌کنند: «حقاً و انصافاً باید از آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب که زمینه تحقق این حماسه را فراهم کردند قدردانی کرد». تشکر خاتمی از رهبر انقلاب در حالی صورت می‌گیرد که وی و همفکرانش در مجمع روحانیون بارها درخواست‌ها و نصیحت‌های رهبری را در سال ۸۸ نادیده گرفته و برخلاف خواسته‌های ایشان مبنی بر دست برداشتن از اردوکشی خیابانی، بیانیه تندی برای برپایی اغتشاشات خیابانی صادر نمودند و حاضر به پس گرفتن آن جز در ساعت پایانی نشدند. آنها آتش فتنه‌ای را روشن کردند که هزینه‌های بسیاری برای نظام در عرصه داخلی و بین‌الملل به همراه داشت و خون ده‌ها نفر را بر زمین ریخت. اساساً نفس اعلان حضور پدرخوانده‌های مجمع روحانیون حاوی ابهامات فراوان و سؤالات بی‌شماری در جامعه شد، از جمله اینکه مگر قانون انتخابات کشور با آنچه در سال ۸۸ بود تفاوتی کرده است؟

مگر نظامی که شورای نگهبان ، وزارت کشور یا مسئولان انتخاباتی‌اش به ادعای دروغین آنها در رأی ملت دست‌اندازی کرده، تغییر آنچنانی کرده‌ که آنها اینگونه برای شرکت در انتخابات به تب و تاب افتادند و امروز از همان نظام و رهبری تشکر می‌کنند؟

خاتمی همچنین در دیدار با جمعی دیگر بیان می‌کند: «... امروز روز تقابل نیست، روز همدلی است. فقط و فقط ما باید سعی کنیم افراط‌گری و تنگ نظری- از هر طرف- میدان‌دار نباشد. همه در صحنه بیایند و کار و تلاش کنند؛ ما هم چیزی جز اجرای ضوابط قانونی برای مردم، کارآفرینان، طبقه متوسط و... نمی‌خواهیم...»

آیا افراطی‌گری همان حرکات و مواضع سران فتنه در سال۸۸ نبود که ماه‌ها کشور را در آتش درگیری و اغتشاش سوزاند و تقابل همان نیست که برخی آقایان در مقابل نظر اکثریت جامعه از خود بروز دادند؟

اگر آقای خاتمی می‌خواهد که ضوابط قانونی در کشور حاکم شود چرا قانون که فصل‌الخطاب بود را در انتخابات گذشته نپذیرفت و امروز حاضر به عذرخواهی از ملت نیست؟

براساس پروژه فراگیر جریان اصلاحات ، آقای موسوی تبریزی هم در روزهای گذشته با ادبیاتی طلبکارانه اظهار می‌کند: «ما نیز دلسوز مردم، نظام و ولایت فقیه هستیم... حاضریم از تمام تلخی‌ها بگذریم...».

اگر امثال آقای موسوی تبریزی دلسوز نظام و رهبری هستند چرا در سال ۸۸ بحران آفرینی کردند و هیچ‌گاه از بیانات رهبری مبنی بر پی‌گیری اعتراضات از طریق مجاری قانونی حمایت نکردند و سعی داشتند ناحق را در لباس حق جلوه دهند؟ چطور مسببان فتنه ۸۸ ادعای گذشتن از تلخی‌های گذشته را دارند که خود به‌ وجود آورنده آن تلخی‌ها بوده و هیچ گاه هم حاضر نشدند به‌طور آشکار از کرده خود اظهار ندامت کنند؟

بدون تردید اینگونه اظهارات در جهت هدف اصلی طیف دوم خرداد که همان برگشتن به عرصه حاکمیت است قلمداد می‌شود که گاه با اتخاذ ادبیات طلبکارانه وگاه نرم و معتدل از نظام و جامعه مورد لحاظ قرار می‌گیرد.

تنها راه برگشت فتنه‌گران به حاکمیت

سران فتنه‌گر بهتر است تحلیلی واقع‌بینانه و به دور از توهم از شرایط روز سیاسی کشور داشته باشند تا بلکه از بحران مشروعیتی که در آن گرفتار هستند بیرون بیایند.

پدرخوانده‌های این جرگه سیاسی باید پیام سومین شکست انتخاباتی‌شان را به گوش دل بشنوند و بپذیرند که اتخاذ مواضع چندگانه دردی از آنها را دوا نمی‌کند. جامعه بهتر از آنچه تصور می‌شود به طراحی‌های سیاسی آشنا است و عملکرد آنها را به دقت مورد واکاوی قرار می‌دهد و براساس همین ذهنیت در تحولات سیاسی- اجتماعی عمل می‌کند. بنابراین تنها راهی که باعث می‌شود سران اصلاحات بتوانند به عرصه سیاسی جامعه برگردند. این است که از گذشته تاریک خود در انتخابات سال۸۸ اظهار ندامت و پشیمانی کنند و در عمل هم به آن پایبند باشند؛ چرا که تا مادامی که این رویه را ادامه دهند از ملت دور و دورتر می‌شوند و باید منتظر شکست‌های پیاپی دیگر هم باشند.

برچسب اخبار
نام:
ایمیل:
نظر: