صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

تاریخ انتشار : ۲۱ آبان ۱۳۹۲ - ۰۳:۴۶  ، 
شناسه خبر : ۲۶۲۴۵۵
سارا مرادخاني - اشاره: آغاز بیداری اسلامی در کشورهای عربی از دو سال گذشته تاکنون با محاکمه و مرگ دیکتاتورها بر اساس خواست مردم به این مقطع از تاریخ رسیده است، سوریه در حالی در معرض بحران داخلی قرار گرفت که حركت برخی از شهروندان آن که خواستار برخی اصلاحات در نظام آن بودند با هجوم و مداخله عناصر مغرض خارجی با حمایت های مالی و تسلیحاتی غرب و برخی از همسایگان و نیز کشورهای عربی مواجه گرديد و لذا همان مخالفان در کنار نظام سوریه ایستادند و به حمایت از تمامیت ارضی و نظام سوریه پرداختند. سید مرتضی نعمت زاده، کارشناس مسائل سیاسی در گفتگویی با جوان تشریح کرد که چگونه ترکیه، عربستان، قطر و غرب به بازیگران و بازیگردانان اتفاقات داخل سوریه تبديل شدند. وی نسبت به تسلط گروه های سلفی بر سوریه هشدار داد، زیرا معتقد است که سقوط سوریه به دست سلفی ها، منطقه را تا سال ها در آتش تعصبات کور مذهبی خواهد سوزاند.

* روند تحولات سوریه بسیار با آنچه که طی دو سال گذشته در خاورمیانه با نام بیداری اسلامی اتفاق افتاد، متفاوت است،این تفاوت ها از چه منظری قابل بررسی است؟

** تحولات سوریه در واقع نقطه عطفی در فرآیند دگرگونی های منطقه بشمار می آید، ما در سوریه با نظامی سرو کار داریم که تک حزبی است و مردم سوریه نیز با آغاز بیداری اسلامی و متأثر از آن بطور طبیعی  خواستار یک رشته اصلاحات در نظام سوریه شدند.

در این شرایط که مردم در سوریه خواستار تحولات بوده و نظام حاکم بر آن هم کم و بیش برای پاسخ به مطالبات مردم آمادگی خود را ابراز کرده بود، برخی از قدرت های جهانی و  کشورهای منطقه که نظام سوریه را در راستای منافع خود نمی دیدند، از این فضا و از خواسته های اصلاح طلبانه مردم استفاده کرده و وارد معادله انتظارات اصلاح طلبانه مردم و پاسخ نظام شدند و تحولات را به سمت و سوی دیگری بردند که هدف آن نه اصلاحات و نه پاسخ به مطالبات مردم، بلکه ساقط کردن نظام  سوریه، برکناری بشار اسد، و تضعیف نقش اثرگذار سوریه در منطقه بود.

آنچه که در حال حاضر در سوریه در حال وقوع است کشمکشی برای اصلاحات و استقرار مطالبات مردم نیست و مردم نیز به آن اقبال چندانی نداشته و نقشی هم در آن ایفاء نمی کنند و اصلا جایگاهی برای آن ها تعریف نشده است. آنچه در حال اتفاق است جنگ برای سرنگون کردن نظامی است که تعریف روشن و جایگاه خاصی در مقابله با دشمنان جهان اسلام و جهان عرب دارد و گروه هایی که از خارج پشتیبانی می شوند درصدد ساقط کردن دولت و نظام و  کشور سوریه اند و عملا در این رویارویی، مطالبات اصلاح طلبانه مردم و یا بیداری اسلامی جایی ندارد.

* در این درگیری ها می توان رد پای آشکار پول های سعودی،سلاح های آمریکایی و اسراییلی را به راحتی مشاهده کرد، به نظر شما این بازیگران، تصور این برخورد و عکس العمل را از طرف مردم و نظام سوریه داشتند؟

** قطعا چنین مقاومتی را از سوی نظام سوری انتظار نداشتند و واقعیت این است که نظام سوریه در این مقابله از موقعیت هایی خوبی برخوردار بوده که بواسطه آن توانسته است در برابر این موج گسترده فشارها و امواج سنگین توطئه ها ایستادگی کند و دوام بیاورد، یکی از این امتیازات این است که بخش قابل توجهی از مردم سوریه در کنار نظام ایستاده اند و حداقل این است که گرایش و تمایلی به جناحی که مقابل نظام قرار گرفته اند، ندارند. اگر این چنین نبود سوریه نمی توانست حدود دوسال درمقابل این هجوم سنگینی که در آن آمریکا و سایر قدرت های ثروتمند عربی در کنار معارضان مسلح ایستاده اند و با پمپاژ سلاح و نیروی انسانی ستیزه جو به داخل سوریه فعال هستند و با ابزارهای تبلیغاتی خود در جهت تحریک احساسات مذهبی در داخل و خارج سوریه تلاش می کنند، ایستادگی کند.

علاوه بر ایستادگی و حمایت مردم از نظام، ما شاهد یکپارچگی نظام سوریه هم هستیم. می دانیم که دستگاه دولت بطور اصولی با دو بخش بزرگ جامعه در ارتباط مستقیم است،هم با راس قدرت ونظام، و هم با مردم و قاعده جامعه. اگر این بدنه دولتی از عملکرد راس نظام با مردم ناراضی بود و در تضاد بین مردم و راس قدرت قرار می گرفت، مانند آنچه در کشورهای دیگر حوزه بیداری شاهد آن بوده و هستیم، بعد از مدت کوتاهی این تعارض خود را نمایان می ساخت و بدنه دولتی در کنار قاعده و در مقابل رأس قرار می گرفت و نظام دچار فروپاشی می شد، در حالی که ما می بینیم که در سوریه رأس نظام با بدنه نظام که همان فرزندان مردم هستند، در کنارهم قرار دارند و این نشان دهنده نوعی رضایتمندی در جامعه سوریه از کلیت نظام و دفاع درونزا از عملکرد نظام است.

به همین خاطر به رغم حمایت های مالی و تسلیحاتی گسترده و نیز تهدیدات جدی تروریستی که بر علیه بدنه و راس نظام سوریه صورت می گیرد اما ما همچنان شاهد یکپارچگی و انسجام نظام هستیم که بالاخره یک امتیاز مثبت برای آن است.  در عین حال باید توجه کنیم که ساختار نظام در سوریه، تک حزبی بوده و البته خود نظام و دولت سوریه نیز معتقد به ضرورت اصلاح آن است و اقداماتی نیز در این راستا انجام شده است، اما تحقق این مساله نیازمند زمان طولانی است واصولا تغییرات اجتماعی و اصلاحات به فرموده عمل نمی کند یعنی نمی تواند فرمایشی باشد و باید روند اجتماعی و سیر طبیعی خود را طی کند.

اما نکته بعدی در خصوص سوریه این است که بشار اسد از لحاظ رفتاری و اخلاقی با سایر رهبران عرب مانند صدام و یا قدافی متفاوت است، زیرا در نظام عراق، تنها کسی که فکر می کرد و تصمیم می گرفت صدام بود و در لیبی نیز تنها کسی که فکر می کرد و دستور می داد قذافی بود در حالی که در سوریه شاهد چنین چهره دیکتاتوری از بشار اسد نیستیم، آنچه در سوریه انجام می شود بر اساس یک خرد جمعی و يا یک خرد حزبی است و این مساله باعث شده که سوریه بتواند علیه توطئه هایی که برای آن طراحی می شود ایستادگی کند و در کنار نظام نیزمجموعه و بدنه امنیتی، سیاسی و اقتصادی نظام قرار دارد  که مقابل توطئه ها ایستادگی می کند. هرچند که در حال حاضر شرایط نسبت به گذشته سخت تر است و مخالفان سوریه توانسته اند که بخشی از دژهایی را که بر آن ها تسلط نداشتند، اینک تصرف کنند.

* اینکه در یک نظام برخی خواستار اصلاحات در آن و در چارچوب آن نظام باشند، امری کاملا طبیعی است، اما این افراد نمی توانند معارض آن نظام باشند و در سوریه نیز این افراد هستند، اما قطعا به دنبال براندازی و یا سقوط بشار اسد نبوده و نیستند...یعنی کسانی که بر علیه وی سلاح به دست گرفته اند از مخالفان داخلی نیستند،در واقع بشار اسد دارای چهره ای مردمی است....

** بله .... وی این جایگاه را داراست،اما  معادله ای که در سوریه اکنون برقرار است معادله رویارویی مردم و نظام نیست، در درگیری های سوریه جایگاهی برای مردم تعریف نشده است و این به دلیل نوع عملکرد مخالفان و نیز شرایطی است که حامیان بین المللی و منطقه برای آن ها در سوریه فراهم کرده اند.

* غیر از آمریکا و اسراییل و برخی از کشورهای عربی چون عربستان سعودی که در اتفاقات سوریه به خوبی حضور آنها واضح و مشخص است رد پای کشورهای دیگری نیز چون ترکیه و قطر نیز آشکار است،این کشورها در سوریه به دنبال چه چیزی می گردند و چه منافعی را در این کشور دنبال می کنند؟

** من معتقدم که ترکیه در عملکرد خود در مساله سوریه انگیزه های متفاوتی دارد،یکی از این انگیزه ها برخورداری از حمایت ها و کمک های مالی از سوی عربستان وقطر به این کشور است. سیاست جاری ترکیه "اقتصاد محور" است و ترکیه سیاست خارجی خود با همسایگانش را با این کشورها معامله کرده است و با کنار نهادن سیاست تنش زدایی با همسایگان، عملا امتیازات مالی و کمک های نقدی و اقتصادی را دریافت و وارد درگیری با کشورهمسایه خود یعنی سوریه شده است.

مساله دیگر در خصوص سیاستی که ترکیه در قبال سوریه اتخاذ کرده است بلند پروازی های ترکیه است و اینکه این کشور برای خود در منطقه جایگاهی را تعریف کرده که با پیشینه تاریخی این کشور مطابقت داشته و سازگار است.

همانطور که می دانیم امپراطوری عثمانی با محوریت ترکیه بیش از هفت قرن مرکز خلافت جهان اسلام بوده که امتداد آن تا پشت مرزهای اروپا گسترش داشته است، با توجه به این که اکنون مهمترین رقیب خود را در منطقه جریان مقاومت و ایران می داند لذا در صدد مقابله با محور مقاومت و بازسازی جایگاه برتری برای خود است. از سوی دیگر به دلیل ساختاری که در ترکیه وجود دارد و با توجه به این که این کشور سیاست غرب گرایی را دنبال می کند و  خود را در داخل سیاست آمریکا تعریف کرده است بنابراین یکی از مهمترین تلاش هایش این بود که با سرنگون کردن نظام سوریه با حمایت غرب جایگاه خود را در منطقه ارتقا بدهد.

دلایل دیگری نیز برای رفتار ترکیه در قبال سوریه قابل تعریف است.  به هر حال نظامی که در سوریه حاکم است نظامی است که به علوی ها نسبت داده می شود در حالی که حزب عدالت و توسعه ترکیه که وابسته به اخوان المسلمین است یک حزب سنی مذهب است و لذا به لحاظ مذهبی وجود حاکمان علوی را در همسایگی خود بر نمی تابد، بنابراین انگیزه های مذهبی نیز در اتخاد این سیاست ها موثر است و جریان اخوان المسلمین نیز ترجیح می دهد که در سوریه یک جریان اخوان المسلمین در رأس قدرت باشد.

نکته دیگری نیز که در این زمان قابل توجه است این است که ترکیه با بروز روند بیداری اسلامی در منطقه درصدد است که الگوی خود را در جهان عرب ترویج بدهد و معنای آن نیز این است که اخوان المسلمین در کشورهای عربی قدرت را در دست بگیرند و این مساله ار نظر اعتباری بسیار برای آنکارا حائز اهمیت است.

* کاملا واضح است که تروریستهای سوری از چه طریقی آموزش دیده و چگونه تجهیز می شوند، موضوع بسیار قابل اهمیت این است که عربستان در منطقه در حال ایفای چه نقشی است و چه سیاستی را در قبال سوریه اتخاذ کره و در این کشور به دنبال چیست؟

** به طور کلی سیاست عربستان دو وجه دارد،عربستان از یک سو سیاست تدافعی را در مقابل موج بیداری اسلامی در منطقه اتخاد کرده است و از سوی دیگر بهترین دفاع را در حمله و تهاجم می داند لذا سوریه و نظام آن را را مورد حمله قرار داده است.

* آیا از جانب ایران و یا سوریه احساس خطر می کند که این سیاست را انتخاب کرده است؟؟؟!در حالی که ایران هیچگاه برای هیچ کشوری خطری نداشته و آغاز گر هیچ جنگی نبوده است؟

** ایران یک رقیب استراتژیک برای عربستان به شمار می آید، بنابراین یک احساس تهدیدی را بطور کلی از سوی برای خود می بیند، اما این مساله در این مقطع از تحولات منطقه، شکل جدید و  تازه ای برای این کشور پیدا کرده است، به هر حال ایران و عربستان  به عنوان دو قدرت جهان اسلام در عرصه های مختلفی رقابت داشته اند و در جاهایی نیز همکاری، اما نکته ای که در این زمینه وجود دارد این است که تحولات بیداری، عرصه رقابت را شدت بخشید. سقوط همپیمانان عربستان در مصر و تونس از اریکه قدرت و شکست های متوالی که اسراییل از سوی مقاومت دریافت کرده است، موضع آمریکایی ها را نیز در منطقه تضعیف کرد.

حال  اگر تحولات یمن و بحرین را در زیر گوش عربستان نیز در کنار این مساله قرار بدهیم به این معناست که عربستان که به عنوان تنها همپیمان قدرتمند باقی مانده آمریکا در منطقه، به نوعی تنها مانده است.  دامنه تحولات اکنون به دروازه های عربستان نزدیک شده  و اعتراضات در مناطق شیعه نشین عربستان این احساس خطر را برای سعودی ها افزایش داده است و بنابراین سعودی ها به این نتیجه رسیده اند که باید خود را از این محاصره خارج کنند و از آنجایی که بهترین دفاع هم حمله است، لذا سوریه را هدف قرار داده تا از طریق ساقط کردن نظام سوریه  بتوانند عراق، لبنان و فلسطین را نیز تحت تاثیر قرار بدهند.

بنابراین یک سیاست تهاجمی را اتخاذ کرده اند. اگر عربستان موفق به ساقط کردن نظام سوریه شود پس از آن به سراغ لبنان و عراق می رود و عرصه را بر مقاومت نیز تنگ خواهد کرد و راه ورود بیداری اسلامی به داخل عربستان و سایر کشورهای اسلامی هم تنگ خواهد شد.

* ماهیت تروریستهای سوریه چیست؟آیا این افراد خارجی هستند و یا از مخالفان نظام سوریه هستند که اکنون در هیات برانداز از بیرون این کشور حمایت تسلیحاتی و مالی می شوند؟

** این افراد به دو گروه عمده تقسیم می شوند، دسته ای از آنها افرادی هستند که خود را در چارچوب ارتش آزاد سوریه تعریف کرده اند، در واقع نظامیانی هستند که از ارتش سوریه جدا شده اند و توانسته اند ناراضیان دیگری را دور خود جمع کنند و تشکیلاتی را ایجاد کنند که عمده پتانسیل و توانایی های خود را از سوی ترکیه دریافت می کنند و مورد حمایت این کشور هستند.

گروه دوم،گروه های سلفی هستند که این گروه ها خود دو دسته هستند،یکی سلفی هایی هستند که از اعضای القاعده اند و در چارچوب تشکیلاتی ان عمل می کنند و گروهای دیگری هستند که تحت تاثیر آموزه های دینی سلفی ها که مرکز آن ها در عربستان است قرار دارند و به صورت بیمار گونه در سطح جهان عرب و نیز اسلام رشد کرده اند و فعالیت می کنند و نوع رویارویی آن ها با نظام سوریه بر اساس نگاه آزادی خواهی های سیاسی و یا اصلاح طلبی های اجتماعی و نیز مطالبات حقوق شهروندی نیست،بلکه نوع نگاه ان ها در تعارض با نظام سوریه بر اساس مذهبی و تاریخی  و بسیار کور است و به همین دلیل نیز مردم سوریه با نگرانی به این گروه ها نگاه می کنند.

این گروه ها به دنبال اهداف ملی و مردمی و یا حتی سیاسی نیستند بلکه به دنبال اهداف متععصبانه مذهبی اند و  در مجموع طبیعت مخالفان از این گروهند و بسیار خطرناکند و اگر موفق به سرنگونی نظام سوریه شوند کل منطقه را در آتش تعصبات مذهبی می سوزانند و دوره ای از جنگ های مذهبی را رقم می زنند.

نام:
ایمیل:
نظر: