صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

تاریخ انتشار : ۲۵ آذر ۱۳۹۲ - ۱۶:۰۸  ، 
شناسه خبر : ۲۶۳۲۶۰

اشاره
بنیاد و اساس زندگی بشر که صفت «اجتماعی زیستن» دارد، فرهنگ است. فرهنگ، فارغ از هر گونه قید ارزشمدارانه خوب و بد، مثبت و منفی، پیشرفته و عقب‌مانده، متعالی و منحط و… در همه جوامع گذشته و حال یافت می‌شود. عجین‌شدن فرهنگ با زندگی انسان آنچنان عمیق و جدی است که زندگی اجتماعی بدون فرهنگ، مفهومش را از دست می‌دهد و از جنس تعامل رباط‌ها می‌شود. فرهنگ که با زندگی اجتماعی انسان وجود پیدا می‌کند، مانند انسان، زنده و در جریان است و در مواردی مانند انسان‌ها از حرکت می‌ایستد و می‌میرد، اما به فراخور و تناسب، آثاری بر جای می‌گذارد. این ویژگی به فرهنگ امکان نقش‌آفرینی محوری و میدانی در تحولات و انقلاب‌ها را داده است، به نحوی که قادر است پس از تحولات مهم و انقلاب‌ها در راستای آن زایش و تکاپوی پیش‌رونده و گسترش‌یابنده داشته باشد. تمامی ویژگی‌های فوق در پیش و پس از انقلاب اسلامی ایران مشاهده شده است. چنین ویژگی‌هایی توجه به ابعاد گوناگون فرهنگ را الزام‌آور می‌کند. همانگونه که دیگران از این حیث به فرهنگ روی آوردند و برای خود منفعت و سود اندوختند و برای دیگران برده‌داری جدید و وابستگی تباه‌کننده را رقم زدند. این خصیصه پر حرف و حدیث «فرهنگ» سبب شد تا امام خامنه‌ای(مدظله‌العالی) هفته گذشته در دیدار اعضای شورای انقلاب فرهنگی به بحث «فرهنگ» پرداختند و درباره ابعاد دیگری از آن سخن گفتند. با توجه به بیانات مهم معظم‌له، نوشتار حاضر با بهره‌گیری از آن بیانات در پی پرداختن به این مهم است که: «تشخیص جایگاه فرهنگ و مشخص بودن وظیفه نظام و دولت در قبال آن به سلامت، رشد و موفقیت‌های بزرگ ملی کمک می‌کند.»

 

خاستگاه مفهومی بحث
اندیشه‌های معطوف به عمل برای رسیدن به مرحله اجرا باید با بهره‌گرفتن از عوامل گوناگون راه طولانی و بعضاً پر فراز و فرودی را طی کنند. عواملی که به اجرایی شدن اندیشه‌ها کمک می‌کنند، دو دسته‌اند عوامل فرعی و عوامل اصلی. عوامل فرعی آن دسته عوامل هستند که جایگزین پذیرند و آسیب و یا نبود آنها صدمه جدی به اصل کار وارد نمی‌کند و به سبب جایگزین‌پذیر بودن، آسیب‌های اندک آن به سرعت قابل ترمیم و جبران است. در واقع در بیشتر مواقع آنها هستند تا کار دقیق‌تر، زیباتر و سریع‌تر انجام شود نه اینکه آنها هستند تا اصل کار انجام پذیرد. بر خلاف عوامل فرعی، عوامل اصلی، جایگزین‌پذیر نیستند و آسیب به آنها آسیب به کل کار است و در نبود آنها اساساً کار انجام نمی‌گیرد. بنابراین برای سوق اندیشه به میدان عمل باید عوامل اصلی را به درستی شناخت و جایگاه آنها را تشخیص داد و ضمن حفظ این شناخت که نقش مهمی در مراقبت از جایگاه آنها دارد باید توجه داشت که هر یک از این عوامل کارکرد خودش را که در فرایند تبدیل اندیشه به عمل برایش لحاظ شده داشته باشد؛ بنابراین برای اجرایی کردن اندیشه انقلاب اسلامی به عمل، ابتدا لازم است پس از شناسایی عوامل اصلی سه‌گانه آن یعنی؛ فرهنگ، نظام و دولت، جایگاه و نسبت و تعامل آنها با یکدیگر بررسی شود.
جایگاه فرهنگ
در تمامی عرصه‌های ساده و پیچیده زندگی انسان در هر زمان و مکان آنچه که در غیاب سایر امور مربوط به انسان همیشه بوده و خواهد بود فرهنگ است. هیچ حرکت محسوس و نامحسوس و مشهود و نامشهود از انسان سر نمی‌زند مگر اینکه اثر فرهنگ در آن ملحوظ است. فرهنگ و آثارش آنچنان با شخصیت حقیقی انسان تنیده شده که به عبارتی می‌توان گفت «انسان فرهنگ تجسم‌یافته» است. یعنی هیچ حرکتی از انسان سرنمی‌زند که جای فرهنگ در آن خالی باشد. فرهنگ انسان‌ها با عبور از نفرات به شکل فرهنگ جوامع در می‌آید تا آنجا که رستنگاه و زایشگاه سایر مسائل اجتماعی مربوط به انسان می‌شود.
تقدم فرهنگ بر اقتصاد و سیاست
امام خامنه‌ای(مدظله‌العالی) درباره موقعیت فرهنگ، اقتصاد و سیاست نسبت به یکدیگر فرمودند: «فرهنگ، حاشیه و ذیل اقتصاد و سیاست نیست. بلکه اقتصاد و سیاست حاشیه و ذیل فرهنگ هستند.» این سخن را به چند طریق می‌توان تفسیر کرد از جمله اینکه فرهنگ بر اقتصاد و سیاست تقدم شأنی و رتبه‌ای دارد.
تقدم شأنی و رتبه‌ای
فرهنگ بر اقتصاد و سیاست تقدم شأنی دارد؛ زیرا جهان، گذشته ملت‌ها و تمدن‌ها را با فرهنگ آنها می‌شناسد، نه اقتصاد و سیاست آنها. حتی امروزه هم شهرت ملت‌ها و کشورها با فرهنگ آنها است و فرهنگ اصلی‌ترین معیار برای داوری درباره ملت‌ها و کشورها است. فرهنگ سالم و قوی که از آلودگی به دور مانده مولد اقتصاد و سیاست سالم است. فرهنگ سالم حتی در کنار اقتصاد و سیاست ضعیف مایه افتخار است، اما اقتصاد شکوفا و سیاست پیشرو در کنار فرهنگ فاسد و منحط مایه مباهات نیست. فرهنگ فرهیخته و ارتقایافته روح انسان را آرام و ارضا می‌کند هر چند تنگناهای اقتصادی و ناملایمات سیاسی وجود داشته باشد، اما عکس آن امکان‌پذیر نیست.
فرهنگ بر اقتصاد و سیاست تقدم رتبه‌ای نیز دارد؛ زیرا از زمانی که اقتصاد و سیاست به مفهوم امروزی وجود نداشت، فرهنگ بود. در نبود فرهنگ، اقتصاد و سیاست شکل نمی‌گیرد، هر چند پس از ایجاد بر فرهنگ تأثیر می‌گذارند و در تحولاتی که در عرصه فرهنگ پیش می‌آید نقش دارند. با توجه به بیان امام خامنه‌ای(مدظله‌العالی) درباره فرهنگ و اقتصاد و سیاست و توضیحی که درباره آن داده شد؛ مشخص می‌شود نتیجه این نگاه اصلاح گمانه اشتباه قرار داشتن فرهنگ در ذیل اقتصاد و سیاست است. پس از اصلاح این اشتباه، نوبت باور این حقیقت است که برای داشتن اقتصاد شکوفا و سیاست راهگشا و آرامش‌آفرین باید به عرصه فرهنگ پرداخت. بارور شدن فرهنگ در مسائل مختلف قابل احصا، اثر فوری بر رشد اقتصادی و توان سیاسی دارد. پس با اصل قرار گرفتن فرهنگ باید در بسیاری از عرصه‌ها بازبینی و بازآفرینی شود.
وظیفه نظام
نظام اسلامی پس از انقلاب زمانی با برنامه به این موضوع روی آورد که در یکی دو سال اول انقلاب دانشگاه‌ها که از مراکز اصلی فرهنگی کشور بودند در مسیر گذشته و حتی در ضد مسیر و جهت انقلاب در حرکت بودند؛ ادامه این حرکت که مغایر با جوهر انقلاب بود می‌توانست برای موجودیت انقلاب خطرساز باشد از این‌رو امام خمینی(ره) برای جلوگیری از ادامه این حرکت خطرناک دستور تعطیلی دانشگاه‌ها و انقلاب فرهنگی را صادر کردند. پس از تعطیلی رسمی دانشگاه‌ها در خردادماه معظم‌له در (۲۳/۳/۵۹) فرمان تشکیل ستاد انقلاب فرهنگی را نیز صادر کردند. این ستاد در آن زمان سه وظیفه اساسی داشت:
۱ـ تربیت استاد و گزینش افراد شایسته برای تدریس در دانشگاه‌ها
۲ـ گزینش دانشجو
۳ـ اسلامی کردن جو دانشگاه‌ها و تغییر برنامه‌های آموزشی دانشگاه‌ها به‌صورتی که محصول کار آنها در خدمت مردم قرار گیرد.
امام خمینی(ره) هنگام بازگشایی دانشگاه‌ها که مصادف با تغییر و ترمیم ستاد انقلاب فرهنگی بود در فرمانی که به این مناسبت صادر کردند آوردند: «خروج از فرهنگ بدآموز غربی و نفوذ و جایگزین شدن فرهنگ آموزنده اسلامی، ملی و انقلاب فرهنگی در تمام زمینه‌ها در سطح کشور آن چنان محتاج تلاش و کوشش است که برای تحقق آن سالیان دراز باید زحمت کشید و با نفوذ عمیق ریشه‌دار غرب مبارزه کرد.»
از این فراز فرمان امام خمینی(ره) اهمیت فرهنگ در نزد ایشان و همچنین پرده‌های جدید انتظار معظم‌له از ستاد انقلاب فرهنگی مشخص می‌شود و معلوم می‌گردد نظر امام خمینی(ره) به فرهنگ بسیار خاص است و اهتمام جدی برای دگرگونی فرهنگی دارند. ایشان در جاهای دیگر درباره اهمیت فرهنگ فرمودند: «رأس همه اصلاحات اصلاح فرهنگ است.» و یا تصریح کردند: «بی‌شک بالاترین و والاترین عنصری که در موجودیت هر جامعه دخالت اساسی دارد، فرهنگ آن جامعه است. اساساً فرهنگ هر جامعه هویت و موجودیت آن جامعه را تشکیل می‌دهد.» سومین دوره شورای عالی انقلاب فرهنگی در سال ۱۳۷۵ و با فرمان امام خامنه‌ای(مدظله‌العالی) و ترکیب جدید شکل گرفت. معظم‌له در بخشی از این فرمان با اشاره به هجوم فرهنگی همه جانبه دشمنان به ارزش‌های اسلامی و فرهنگ اصیل ملی و باورهای مردم آورده‌اند: «همه این حقایق مهم و هشداردهنده، مسئولان فرهنگی کشور را به تدبیری برتر و اهتمامی بیشتر و تلاش گسترده‌تر فرا می‌خواند و به‌ویژه شورای عالی انقلاب فرهنگی را که در جهاد ملی با بی‌سوادی و عقب‌ماندگی علمی و تبعیت فرهنگی، در حکم ستاد مرکزی و اصلی است، به تحرک و نوآوری و همت‌گماری برمی‌انگیزد.» امام خامنه‌ای(مدظله‌العالی) هر دوره به موازات تغییر و ترمیم اعضای شورای انقلاب فرهنگی مطالبات جدیدی را طرح می‌کنند به نحوی که در حال حاضر شورای انقلاب فرهنگی وظیفه دارد به تمام حوزه‌های فرهنگی کلان و مهم ورود داشته باشد و به تضمین‌های اجرای مصوبات شورا نیز بیندیشد. این روند نشان می‌دهد که نظام از همان ابتدا هوشمندانه به مسائل فرهنگی و ضرورت رسیدگی به ابعاد و زوایای آن توجه ویژه داشته و با گذشت زمان هم این توجه و اهتمام بیشتر و فراگیرتر و دقیق‌تر و مطالبه‌گرانه‌تر نیز شده است.
وظیفه دولت
یکسان نبودن نگاه و اهتمام دولت‌های گوناگون به عرصه فرهنگ تا حد زیادی از توان تلاش‌های شورای عالی انقلاب فرهنگی کاسته است. شاید یکی از علل مهمی که زحمات طاقت‌فرسا و مفید شورای عالی انقلاب فرهنگی را کم‌اثر و کم‌فروغ کرده اولویت نداشتن فرهنگ در نزد دولت‌ها بوده است. این نکته هم از عملکرد آنها بر می‌آید و هم از شعارهای انتخاباتی آنها گویا که دولت‌ها قائل به متولی و برنامه برای عرصه فرهنگ نیستند و آنچه را که در چند مجموعه فرهنگی مشاهده می‌کنند که سلایق شخصی و حتی زیر پا گذاشته شدن برخی معیارهای فرهنگی در آن به‌وفور دیده می‌شود، برای رسیدگی به امور فرهنگی جامعه کافی می‌دانند. این نگاه می‌تواند سه منشأ داشته باشد.
۱ـ هجوم مطالبات غیر فرهنگی؛ شاید برخی از دولت‌ها اعتقاد داشته باشند، نیاز شدیدی را که آنها در آیینه جامعه می‌بینند، مقوله معیشت با تنوع‌های مختلف آن مانند: درآمد، اشتغال، مسکن، امنیت شغلی، بیمه، ازدواج، رفاه اجتماعی و… است و مردم با کنار آمدن با وضعیت فرهنگی مطالبه جدی در این خصوص ندارند.
۲ـ غفلت از ارزش و جایگاه فرهنگ؛ فقر مباحث عمیق علمی و آماری درباره جایگاه و اهمیت فرهنگ در پیشرفت همه‌جانبه کشورها با حفظ سلامت و استقلال، سبب گردیده تا برخی از دولت‌ها از توانایی‌های نهفته در فرهنگ و نیز خطرات ناشی از غفلت فرهنگی بی‌خبر باشند و لذا علاقه‌ای به آن نشان نمی‌دهند و به وضع موجود رضایت می‌دهند.
۳ـ اعتقاد به بی‌تکلیفی دولت؛ در میان دولت‌هایی که پس از انقلاب در جمهوری اسلامی ایران روی کار آمدند دولت‌هایی بودند که با اعتقاد به یک نوع تفکر، برای دولت در عرصه فرهنگ هیچ وظیفه و تکلیفی قائل نبودند و متأثر از اندیشه‌های غربی فرهنگ را عرصه و جولانگاه عمومی می‌دانستند که نیاز به مدیر و ناظم ندارد و هر گونه که شکل می‌گیرد و به هر سو که می‌رود درست است و باید تسلیم آن بود.
امام خامنه‌ای(مدظله‌العالی) که سال‌های پیش با بیان تهاجم فرهنگی، شبیخون فرهنگی و ناتوی فرهنگی هشدارهای جدی درباره نقشه و توطئه شوم دشمنان داده بودند در جلسه مذکور در فرازهای چندگانه به هر سه نکته پاسخ دادند و ضمنی و صریح به نقش و وظیفه دولت در این‌باره اشاره کردند:
۱ـ «برای فعالیت‌های فرهنگی، برنامه‌ریزی ضروری است و نمی‌توان انتظار داشت که فرهنگ کشور اعم از فرهنگ عمومی، فرهنگ نخبگان و فرهنگ دانشگاهی به خودی خود پیش رود.»
۲ـ «دستگاه‌های مختلف در قبال جریان فرهنگ عمومی کشور مسئولند.»
۳ـ همه ما در قبال مسائل فرهنگی و فرهنگ عمومی کشور مسئولیت شرعی و قانونی داریم.»
۴ـ «سپردن مسائل فرهنگی به مردم نافی وظیفه نظارتی و هدایتی دولت نیست و حضور حکومت و دولت در عرصه فرهنگ نیز به معنای سلب حضور مردم نمی‌باشد.»
امام خامنه‌ای(مدظله‌العالی) در خلال بحث درباره گام‌های اول و ضروری برای مقابله با پدیده‌های فرهنگی و خطرناک دشمن به موضوعی کلیدی و بسیار اساسی اشاره کرده و فرمودند: «در بحث تهاجم فرهنگی، انفعال و موضع دفاعی صرف در مقابل فرهنگ مهاجم، بدترین و خسارت‌بارترین نوع برخورد است.
شاید انفعال در برابر تهاجم فرهنگی دشمن بزرگ‌ترین و بی‌دفاع‌ترین گذرگاهی است که دشمن از مسیر آن زهرآگین‌ترین تولیدات فرهنگی خود را که در مدتی کوتاه یک جامعه متعالی را به هلاکت دچار می‌کند، به کشور و جامعه‌ای وارد می‌سازد و احتمالاً بدتر از آن هم اشتیاقی است که در پی این انفعال افراد خودباخته برای استقبال از فراورده‌های آلوده فرهنگی دشمن از خود نشان می‌دهند. انفعال و اشتیاق در عرصه فرهنگ دو مقوله‌ای است که بخشی از جامعه ایران با آن بیگانه نیست و بسیاری از آسیب‌های فرهنگی از این ناحیه متوجه کشور شده است.
خلاصه کلام آنکه جایگاه و وضعیت سه عامل اصلی در عرصه تکاپوی فرهنگی، یعنی فرهنگ، وظیفه نظام و وظیفه دولت تا حدودی مشخص شد و معلوم گردید که نقطه وصل اندیشه فرهنگی به میدان عمل و عرصه اجتماعی، دولت است و دولت نیز با اعتقاد به وجود دشمنی که در حال تهاجم فرهنگی است و نیز اعتقاد به اینکه وظیفه دارد با تعهدپذیری با این تهاجم مقابله کند باید به فکر طرح و برنامه باشد؛ زیرا بدون برنامه نمی‌توان با دشمن با برنامه مقابله کرد. اگر چنین شود می‌توان در انتظار جامعه‌ای سالم و روبه رشد و رسیدن به موفقیت‌های بزرگ ملی بود.

نام:
ایمیل:
نظر: