صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

تاریخ انتشار : ۱۵ بهمن ۱۳۹۲ - ۰۱:۴۶  ، 
شناسه خبر : ۲۶۴۴۵۷
اشاره: نگرانی از اوجگیری آموزه‌های افراط گرایانه سلفی‌ تبدیل به یکی از جدی‌ترین دغدغه‌های جهان سیاست شده است، گسترش بهار عربی و پیامدهای ناشی از آن در خاورمیانه و شمال آفریقا نیز خود زمینه فعال شدن افراط‌گرایی را در برخی صحنه‌های تحولات منطقه فراهم کرده است. در این میان با توجه به ویژگی‌های فکری مردم و بافت قومی منطقه، شاهد هستیم که برخی کشورها مانند عربستان برای پیشبرد اهداف سیاسی خود، از پدیده سلفی‌گری و محصول مستقیم آن، یعنی تروریسم القاعده به عنوان ابزاری استفاده می‌کنند که بی تردید نتایج وحشتباری برای امنیت خاورمیانه خواهد داشت. بررسی این موضوع، بخش پایانی گفتگوی « خبر آنلاین» با حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر محمد مسجد جامعی را به خود اختصاص می‌دهد که در پی از نظر خوانندگان گرامی روزنامه اطلاعات می‌گذرد.

* نگرانی از گسترش رایش های سلفی در منطقه به عنوان خطری که بسیاری از کشورها را تهدید می‌کند، طی ماه‌های اخیر به موضوع مهمی تبدیل شده است. کمی دربار‌ه این گرایش و سپس از تبعات گسترش گرایش های سلفی در منطقه بگویید؟

** متأسفانه این ایدئولوژی بسیار خطرناک که برای مال و جان و ناموس مسلمانان هیچ ارزشی قائل نیست، در حال توسعه است و این توسعه نیز طبیعی نیست، بلکه توسط برخی کشورهای منطقه‌، به صورت مستقیم و غیرمستقیم به آن دامن زده می‌شود.

* به نقش کشورهای منطقه در تشدید تعارضات دینی و مذهبی اشاره کردید. این مسئله تا چه میزان تأثیرگذار است؟ دو کشور ایران و عربستان به عنوان دو قدرت مهم منطقه‌ای تأثیرگذار با دو گرایش سنی و شیعه، در تشدید این وضعیت نقش دارند؟

** واقعیت اینست که ایران به هیچ عنوان از تشدید تعارض‌های طائفی و خصومت شیعه و سنی نفعی نمی‌برد، مضافاً که این جریان در تضاد با شعارها، تفکرات و روش او مبنی بر وحدت، هماهنگی و همکاری است. اما در مورد سعودی مسئله چنین نیست. متأسفانه این تعارض در حال حاضر به نفع ثبات، موقعیت و تأثیرگذاری او در صحنه داخلی و خارجی است. برای نمونه مسئله بحرین را در نظر بگیرید. تغییر نظم و نظام در بحرین به زیان سعودی است و اصولاً برای او چنین تغییری غیرقابل قبول و غیرقابل تحمل است. در شرایط موجود، بهترین وسیله برای خلع سلاح شیعیان چه در سطح منطقه‌ای و چه عربی و چه خارجی، متهم کردن شیعیان به گرایش‌های طائفی است و اینکه آنان طائفی‌اند و نه آزادی‌خواه و عدالت طلب.

به همین گونه سعودی نیاز دارد آنچه را خطر شیعه‌اش می‌نامد، هرچه بزرگتر جلوه دهد و در کنار آن خود را پاسدار کیان، حریم و اصالت‌های اهل سنت معرفی کند و تعهدش را با این پاسداری و مخالفت همه جانبه‌اش با آن خطر، نشان دهد. این نکات را تمامی شخصیت‌های دینی عربستان و ازجمله افراد شورای افتاء و برخی مقامات رسمی به صراحت می‌گویند. از این گذشته، هم اکنون در عربستان افراد و گروه های سلفی ثروتمند و نیرومندی وجود دارند که کم و بیش مستقل از نظام هستند و واقعاً از جانب شیعیان احساس خطر می‌‍‌کنند و کمک‌ فراوانی به کسانی که درصدد معارضه با شیعیان‌اند، می کنند.

* از دلایل و ریشه‌های حمایتی که از سوی سعودی از این تفکرات صورت می‌گیرد، برایمان بگویید.

** رژیم سعودی به ویژه بعد از جنگ سرد ، به دلایل مختلف، پیوسته از طریق تأکید بر سیاست دینی خود که همان وهابیت است، با تهدیداتی که با آنها مواجه بوده مقابله کرده است (با تأکید بر این مسئله که وهابیت شیشه عمر سعودی است). آنها قانع شدند که وهابیت را به عنوان ایدئولوژی حاکم خود قبول کنند.

موضوع اینست که پیوسته این کشور با تأکید بر سیاست وهابی خود از دهه 50 میلادی به بعد عمل کرده است؛ مثلاً در مقطعی از تاریخ، گروه های مارکسیستی وجود داشتند و عربستان به طریقی آنها را خلع سلاح کرد ، یا بعد از آن گروه های ناسیونالیست ناصری(از سال 1956 به بعد) به وجود آمدند و سعودی‌ها باز هم آنها را با همین سلاح دینی خلع سلاح کردند.

در مرحله بعد با رادیکالیسم عربی در یمن که همراه با ظهور روشنفکران عرب بود به مقابله پرداختند. در مرحله بعد جامعه سعودی با چالش هایی مواجه می‌شود که نتیجه مدرنیزه شدن جامعه سعودی است و از اواسط دهه 1960( در زمان ملک فیصل) آن را دفع می‌کند. در حوزه سیاست خارجی نیز بعد از شکست اعراب در جنگ 6 روزه( 1967) سعودی عملاً جایگزین مصرِ زمان عبدالناصر می‌شود و این مسئله ایجاب می‌کرد که سیاست خارجی فعال‌تری داشته باشد. از این رو در آن زمان نیز با تکیه بر ایدئولوژی وهابی، توانستند با سیاست گشایش به دنیای خارج، موقعیت و وجاهت کسب کنند.

در جریان سایر تحولات منطقه‌ای نیز سعودی توانست با سیاست‌های دینی، خود را نجات دهد. لذا این رژیم برای دفع هر مشکلی، براساس هر تجربه تاریخی و براساس ساختارهای این کشور، همیشه از طریق تأکید بر ایدئولوژی وهابی است که خود را نجات داده است. نکته قابل توجه اینجاست که طی دو دهه اخیر متأسفانه این رژیم (کم و بیش) برای اولین بار علیرغم مخالفت ظاهری با گروه های جهادی و القاعده، عملاً از این گروه ها در آنجایی که منافع‌اش اقتضاء کرده، با تمام قدرت دفاع ‌کرد و همچنان می‌کند.

اگر این حمایت همه جانبه رژیم سعودی از این ایدئولوژی نبود، مطمئناً سلفیت جهادی، وضعیت و موقعیت فعلی را نداشت. لذا مجموعه پیچیده‌ای دست به دست هم داده و این شرایط را ایجاد کرده است. لذا به دلایل مختلف، نفع رژیم سعودی و نفع بسیاری از رژیم‌های عربی در اینست که هرچه بیشتر جامعه را طائفی کنند و تقسیم‌بندی را هرچه بیشتر براساس تقسیم‌بندی‌های مذهبی خط کشی کنند و هر نوع مطالبه آزادیخواهانه و عدالت‌خواهانه‌ای را با این ادعا متهم کنند تا بتوانند خودشان را مشروع جلوه دهند. مجموعه پیچیده‌ای از این مسائل برای حفظ موقعیت سیاسی عربستان و شریکان و متحدان آن وجود دارد.

* نقش قدرت های فرامنطقه‌ای در این روند تا چه میزان است؟

** کیفیت شناخت ما نسبت به واقعیت‌ها در آنجایی که پیرامون مسائل شیعه و سنی است، خیلی غیرواقعی و خام است، به این معنی که همه مسائل را ناشی از دخالت ابرقدرت های بزرگ می‌دانیم که این مسئله، ما را از واقعیت‌های درونی دور می‌کند و مانع از آن می‌شود که به درستی درک کنیم یک سلفیت چیست، چگونه فکر می‌کند و چه نگرشی نسبت به شیعه دارد.

* غالباً گفته می‌شود تحولات جهان عرب از سال 2011 سبب تشدید گسل‌ها و تضادها میان شیعه و سنی شده است. در این میان نقش قدرت های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای نیز نباید نادیده گرفته شود. شما تصور می‌کنید نقش کدام عامل بیشتر است؟

** این تفکر وجود دارد و عملاً در بین ما حاکم است که تمامی مشکلات منطقه ناشی از دخالت قدرت های بزرگ است و عملاً عوامل بسیار مهم و موثر دیگر نادیده گرفته می‌شود؛ازجمله تحولات درونی اندیشه سلفی و اینکه چگونه این اندیشه از حالت عمیقا محافظه‌ کارانه به در آمد و حالتی براندازانه یافت ، آن هم در شکل شدیداً افراطی آن. چنانکه گفتیم بخشی از دلایل، به تحولات فکری- سیاسی و فکری- دینی مربوط می‌شود که طی 2 تا 3 دهه اخیر اتفاق افتاد و نمی‌توان این مسئله را نادیده گرفت. نکته دیگر اینکه تعادل جهان سنی به نفع گروه های جهادی تغییر یافته است.

نقش و نفوذ گروه های جهادی در داخل جهان اهل سنت به مراتب از نقش آنها طی سالهای اخیر بیشتر شده است. البته جهان اهل سنت، جهان یکدستی نیست و هر کدام از آنها برای خود، نقش، سهم و جایگاهی دارند. جایگاه گروه های جهادی متأسفانه به شدت تقویت شده و تعادل فکری، اجتماعی و خدماتی جهان اهل سنت به هم ریخته است. از سویی این واقعیت که بازیگران منطقه‌ای که میلیاردها دلار خرج می‌کنند، مسئله‌ای نیست که بتوان آن را نادیده گرفت.

کشوری چون عربستان سعودی و بازیگران جدیدی چون قطر و امارات متحده عربی، میلیاردها دلار هزینه می‌کنند. برای نمونه عربستان سعودی به عموم گروه های سلفی در مصر و شمال آفریقا و حتی مالی و غرب آفریقا کمک می‌کند و امارات پشتیبان اصلی معارضان مصری است. در جایی چون شمال مالی، شورشیان سلفی تنها به تلویزیون الجزیره که وابسته به قطر است، اجازه فعالیت می‌دهند.

ابعاد منفی و بلکه بسیار منفی تحولات دو سال اخیر جهان عرب، کمتر در ایران مورد کنکاش و بحث قرار گرفته است. عموماً بدین تحولات با دیدی مثبت می‌نگرند، حال آنکه عناصر منفی اش فراوان است و اصولاً منطق تحولی آن ، متأسفانه در تعارض با ما ، منافع ما،مصالح ما و متحدان ما قرار دارد که خود بحث مفصلی است.

نام:
ایمیل:
نظر: