صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

صفحات داخلی

تاریخ انتشار : ۲۱ بهمن ۱۳۹۲ - ۰۷:۴۸  ، 
شناسه خبر : ۲۶۴۷۱۹

 آیت‌الله سیدمحمد موسوی بجنوردی

 در زمان انقلاب فرانسه ترور با اندیشه تثبیت دموکراسی در پیوند بوده است. اما پس از انقلاب فرانسه، رشد ایدئولوژی‌هایی چون مارکسیسم و کمونیسم که خود واکنشی به سرمایه‌داری ناشی از انقلاب صنعتی بودند، تروریسم را به معنای امروزی نزدیک‌تر کرد. ترور تزار روس در 1881 و ترور رئیس جمهور آمریکا، ویلیام مکینلی، در 1905 با این پشتوانه انجام شد. بنابراین در این دوره مشخصات تروریسم علاوه بر فردی بودن، ضد‌حکومتی یا آنارشی طلب بودن آن است؛ به نحوی که برخلاف نظام ترور در انقلاب فرانسه در این دوره، از ترور نه برای تثبیت و استقرار حکومت بلکه به منظور ایجاد چنین حکومتی از طریق تضعیف حکومت‌های مستقر استفاده شده است. با وجود ذکر قرن هجدهم به‌عنوان قرنی که در آن واژه تروریسم رسما مورد استفاده قرار گرفت، باید تاریخچه تروریسم را با تاریخ بشریت عجین دانست. از تاریخی که بشر دریافت که می‌تواند با ایجاد رعب و وحشت در میان مردم به اهداف سیاسی ـ اجتماعی خود دست یابد، تروریسم به وسیله‌ای در دست گروه‌های امنیت سیاسی، قومی، نژادی و غیره تبدیل شد.

قتل شاه الکساندر پادشاه یوگسلاوی و لویی بارتر، وزیر خارجه وقت فرانسه، در دهه سی قرن بیستم را باید نقطه عطفی در حرکت جامعه بین‌المللی در برخورد با این پدیده تلقی کرد. ترورهای مذکور، شورای جامعه ملل را وادار به صدور قطعنامه‌ای در این مورد کرد. صدور این قطعنامه نشانگر خلاء حقوقی برای مبارزه با تروریسم بود. پس از اقدامات لازم در سال 1937 کنوانسیون ضد‌مجازات تروریسم توسط شورای جامعه ملل تصویب شد، اما با وجود این، لازم الاجرا نشد؛ به نحوی که امروزه کنوانسیون مذکور عقیم مانده است. با افزایش اقدامات تروریستی در دهه 1970، سازمان ملل متحد بار دیگر توجه خود را به این مساله معطوف کرد. مجمع عمومی بنابر توصیه کمیته 6 تصمیم گرفت کمیته‌ای موقت (متشکل از 35 عضو) درخصوص تروریسم ایجاد کند. این کمیته نیز موفق به ارائه تعریفی از تروریسم نگردید. با توجه به اینکه جامعه بین‌المللی نتوانست بر سر ارائه تعریفی جامع از کلیه اشکال تروریسم توافق کند، تلاش‌های صورت گرفته بدین سمت سوق داده شد که به تدریج با اشکال خاصی از اعمال تروریستی مبارزه شود که امکان حصول توافق بر سر آن راحت‌تر بود. حرکت آهسته جامعه بین‌المللی در چهارچوب برخورد با تروریسم، با اعمال تروریستی 11 سپتامبر سال 2001 ایالات متحده سرعت بیشتری به خود گرفت؛ به گونه‌ای که از طرفی، شورای امنیت با تشدید فعالیت‌های سازمان ملل متحد، گام بزرگی در جرم‌انگاری و مجازات تروریسم برداشت. از طرف دیگر، مجمع عمومی نیز با تأسیس یک کمیته ویژه به تدوین کنوانسیون جامع ضد‌تروریسم پرداخت.

مفهوم و ترمینولوژی تروریسم

واژه تروریسم از فعل «ترور» (terror) مشتق شده است که در لغت به معنای «ایجاد رعب و هراس در بین مردم» یا «مرعوب ساختن دیگران» است.

ناتوانی دولت‌ها در دستیابی به تعریف مشترک از تروریسم چالشی بزرگ در برابر طرح ملی و بین‌المللی مبارزه با تروریسم محسوب می‌شود. این عدم دستیابی ناشی از عوامل متعددی، همچون عوامل ملی و سیاسی است؛ عواملی که بسیار پیچیده و متنوعند. این عوامل ریشه در شناخت تاریخی و باورهای مذهبی و گرایش‌های اجتماعی ملت‌هایی دارند که هر یک در برابر تعاریف پیشنهادی ملت‌های دیگر مقاومت می‌کنند.

از جنبه بین‌الملل، ابتدا باید دید که ارکان و نهادهای ملل متحد در طی نیم قرن مبارزه با تروریسم چگونه عمل کرده‌اند و چه مفاهیمی از آن را برجسته کرده و مورد توجه قرار داده‌اند. از این نظر، توجه به 13 کنوانسیون ضد‌تروریسم که با همت ملل متحد به تصویب رسیده، راهنمای ارزنده‌ای است.

انواع تروریسم

در بحث تفکیک موضوعات تروریسم دو نوع

تقسیم بندی داریم:

1) تفکیک تروریسم داخلی از تروریسم بین‌الملل

2) تفکیک تروریسم فردی از دولتی

1)تروریسم داخلی و تروریسم بین‌الملل

امروز به واسطه جهانی شدن هرچه بیشتر ارتباطات و همگانی شدن تکنولوژی چنین ارتباطاتی، مرز میان تروریسم داخلی و تروریسم بین‌المللی بسیار باریک شده است. با این حال، بسته به اینکه عمل تروریستی در ارتباط با یک کشور و توسط گروه مخالف داخلی آن کشور رخ دهد یا نه، تروریسم واجد جنبه داخلی یا بین‌المللی خواهد شد. تروریسم داخلی، تروریستی است که بدون دخالت عنصر خارجی و صرفاً در ارتباط با یک کشور به وقوع می‌پیوندد. در مقابل، تروریسم بین‌المللی هنگامی به وقوع می‌پیوندد که در جرم عنصر خارجی یافت شود.

2) تروریسم فردی و تروریسم دولتی

چنانکه ذکر شد تروریسم در گذشته به رفتار سرکوب‌گرایانه دولت‌ها، از جمله حذف مخالفین، اطلاق می‌شده است، در حالی‌که در سده اخیر این اصطلاح برای توصیف رفتارهای خشن گروه‌های مخالف دولت علیه غیرنظامیان مورد استفاده قرار گرفته است. با وجود این، در ادبیات سیاسی و در نوشتارهای ژورنالیستی همچنان از اصطلاح «تروریسم دولتی» استفاده می‌شود. برای نشان دادن جایگاه این اصطلاح و تفکیک دقیق آن از تروریسم فردی، بازشناسی خشونت‌های دردناکی میان افراد، افراد با دولت، و دولت‌ها با یکدیگر ضروری است. تبیین این روابط در پنج معادله قابل بررسی است:

1) خشونت افراد بر ضد یکدیگر: در ادبیات ژورنالیستی در موارد قتل‌های فجیع نیز از اصطلاح ترور استفاده می‌شود، بی‌آنکه ارتباط مفهومی بین‌ این فعل و لفظ ترور برقرار شود. این قتل‌ها در زمره حقوق جزاست و مطابق قانون هر کشوری تعقیب می‌گردد، مگر اینکه واجد دو شرط ذیل باشد: 1) شخص مقتول که هدف حمله جنایی قرار گرفته از جمله مقامات عالی رتبه کشوری یا لشکری بوده باشد؛ 2) قصد ضارب، سیاسی باشد.

2) خشونت افراد بر ضد دولت: این نوع از خشونت، اعم از خشونت فردی یا سازمان یافته، معنای اصلی تروریسم را تشکیل می‌دهد؛ مشروط بر اینکه چنین خشونتی با اهداف سیاسی آمیخته باشد. در غیر این صورت خشونت مذکور عنوان جنایت بر ضد مقامات دولتی یا اموال عمومی را خواهد داشت که مطابق حقوق جزا از جرایم عمومی تلقی می‌گردد.

3) خشونت دولت بر ضد افراد: تروریسم دولتی، حالتی است که در آن دولت‌ها به‌طور نظام‌مند با نقض مقررات بنیادین و شناخته شده حقوق بشر و بشردوستانه به سرکوب و حذف مخالفین، گروه‌های سیاسی، قومی و نژادی اقلیت اقدام می‌کند.

4) تروریسم دولتی: یعنی حمایت و پشتیبانی دولت از فعالیت‌های گروه‌های تروریستی. برخی از حقوقدانان در مباحث مربوط به تروریسم دولتی بین دو مفهوم قائل به تفکیک شده‌اند. این دو مفهوم عبارتند از: پشتیبانی دولت «در» تروریسم و حمایت دولت «از» تروریسم.به‌طور کلی آنچه از مفهوم پشتیبانی دولت «در» تروریسم فهمیده می‌شود، محدود به وضعیتی است که دولتی عملیات تروریستی را برنامه‌ریزی، حمایت و کنترل می‌کند. در حالی که مفهوم حمایت دولت از تروریسم شامل تمامی حمایت‌هایی می‌شود که پایین‌تر از پشتیبانی هم هستند. در این خصوص باید توجه داشت که احراز مسئولیت دولت برای حمایت از تروریسم مستلزم بررسی هر قضیه در شرایط خاص خود می‌باشد.

5) خشونت دولت‌ها بر ضد یکدیگر: اگرچه همواره در درگیری‌های مسلحانه امکان توسل به روش‌های تروریستی قابل تصور است، ولی تروریسم با مخاصمه طرفین در جنگ نیز متفاوت است. چرا که اولا، تروریسم اساسا علیه غیرنظامیان است. ثانیاً، جنگ ــ اعم از داخلی و بین‌المللی ــ تابع قواعد و ضوابطی است که تروریسم ماهیتا آن را انکار می‌کند.

بنابراین با عنایت به مباحث مطروحه و عدم جایگیری مفهوم «تروریسم دولتی» در هیچ یک از قالب‌های اعمال خشونت باید به این نتیجه صریح رسید که تروریسم در زمره جنایات فردی است که هدف آن خدشه مستقیم یا غیرمستقیم به دولت‌ها بوده و در این راه با نشانه گرفتن اشخاص و اهداف غیر نظامی، حیات بشر را به خطر می‌اندازد. از این رو اصولاً تروریسم را نمی‌توان از جنایاتی دانست که ذاتاً دولتی است، اگرچه همواره امکان تشویق، تحریک، سازماندهی، هدایت، کمک و پشتیبانی دولتی قابل تصور است و اینگونه ملاحظات در حقوق بین‌المللی عرفی عمل متخلفانه شناخته شده و می‌تواند مسئولیت دولت خاطی را به دنبال داشته باشد.

برآیند موضوع

تروریسم بین‌المللی ــ با تعریفی که از آن ارائه شد ــ دارای عناصر لازم است تا به‌عنوان یک جنایت بین‌المللی شناخته شود، چرا که این جرم به قواعد بنیادین جامعه بین‌المللی که رعایت آنها برای حفظ نظم عمومی بین‌المللی ضروری است، لطمه می‌زند. تروریسم از معدود جنایاتی است که توأمان قواعد حقوق بشر و صلح و امنیت بین‌المللی را به‌عنوان دو محور اصلی نظام حقوق بین‌الملل خدشه‌دار می‌سازد. روشن است که این کارکرد برای توصیف تروریسم به‌عنوان یک جنایت بین‌المللی کفایت می‌کند؛ با این حال، حقوق بین‌الملل موضوعه تاکنون از شناسایی چنین توصیفی سرباز زده است. هیچ قاعده جهانی وجود ندارد که تعقیب جهانی متهمین به ارتکاب اعمال تروریستی را بدون وجود هرگونه رابطه‌ای با دولت

تعقیب کننده مجاز بداند. این جرم یکی از مصادیق بارز جنایات شدید است که دارای اهمیت بین‌المللی است و تکلیف به مجازات یا استرداد متهمین به ارتکاب آن در بیش از 21 کنوانسیون منطقه‌ا‌ی ضد تروریسم تضمین شده است. گرچه این تکلیف محدود به دولت‌هایی است که بتوانند وجود رابطه یا نقشی را با تعقیب مورد نظر اثبات نمایند.

ب) تروریسم از دیدگاه اسلام

چنانچه گفته شد هنوز تعریف جامع و مانعی از ترور ارائه نشده است تا بتوان به درستی آن را با مفاهیم موجود در فقه تطبیق داد. در فقه مفاهیمی همچون اغتیال، فتک و محاربه وجود دارد که هر چند ممکن است کاملاً مترادف معنای ترور نباشد، ولی به هر حال حاکی از مخالفت اسلام و قرآن با این افعال ناپسند و افعال مشابه آن است. حال، به توصیف اعمال ذکر شده پرداخته و آنها را با معنای اصطلاحی ترور و تروریسم تطبیق خواهیم داد.

1) فتک

فتک به معنای قتل همراه با ناجوانمردی است. در روایاتی که در باب آداب جهاد آمده، بیان کرده‌اند که فتک نکنید و حتی در مخاصمات مردم را به صورت ناجوانمردانه نکشید. قضیه حضرت مسلم با عبیدالله بن زیاد مصداق آشکار این مورد است.

2) اغتیال

در روایات، عناوین مختلفی در این باب آمده است: یغتال، اغتیال، اغتال. در باب قاعده لوث و قسامه و لزوم وجود این قاعده چنین آمده است که از حضرت صادق(ع) سؤال می‌شود که آیا قسامه حق است؟ حضرت در پاسخ می‌فرمایند: اگر ما این نهاد را تشریع نمی‌کردیم همه می‌آمدند و اغتیال می‌کردند و بعد هم راهی برای اثباتش نبود. یعنی به راحتی در خفا دیگری را به قتل می‌رساندند و شاهدی هم نبود تا بینه عادله آورده شود. بنابراین قاعده لوث و قسامه مانعی است برای فعل اغتیال. یعنی از خوف اعمال این قاعده قتلی صورت نمی‌گیرد. (موسوی بجنوردی 1385 ج 6: 378).

3)محاربه

در قرآن کریم واژه حرب و محاربه به معانی مختلف به کار رفته است. یکی از معانی آن همان مقاتله و جنگیدن است که موضوع بحث ماست.

در تعریف محارب می‌توان چنین بیان کرد: محارب کسی است که اسلحه بکشد و قصد ترساندن مردم را داشته باشد و امنیت عمومی را به هم بزند. بنابراین به صرف کشیدن اسلحه کسی را محارب نمی‌نامند بلکه علاوه بر آن باید رعب و وحشت ایجاد کند و بنابر عقیده برخی از علما اخذ مال هم نماید. اگرچه برخی دیگر به مطلب اخیر اعتقاد ندارند و بر این باورند که اخذ مال تنها در کیفیت مجازات نقش دارد؛ یعنی اگر مالی را اخذ کند دست او قطع خواهد شد، والّا احکامی چون نفی بلد شامل او می‌شود (موسوی بجنوردی 1376: 159).

مقایسه نهادهای مشابه با ترور

1)مقایسه فتک و ترور

فتک این است که بر کسی غفلتاً یورش ببرند و او را بکشند، خواه با سلاح باشد یا نباشد و خواه در امور سیاسی باشد یا نباشد. پس فتک اعم از ترور است؛ یعنی ترور از مصادیق فتک است.

بنابراین فتک با ترور تفاوت دارد. طبق اصطلاح متداول، ترور به قتل‌های سیاسی و با سلاح اختصاص دارد اما در فتک که در فقه به کار برده می‌شود، معنای اعم از آن اراده می‌شود. فلذا هم قتل‌های سیاسی را دربرمی‌گیرد و هم قتل‌های غیرسیاسی را. هم کشتن با سلاح را شامل می‌شود و هم کشتن بدون سلاح را. اما در معنای آن فریب و غیله دخالت دارد (مرعشی مجموعه مقالات: 28).

2)مقایسه محاربه و ترور

در مقایسه محاربه و ترور می‌بایست دو دیدگاه را از یکدیگر تفکیک کرد: دیدگاهی که بنابر آن سرقت و اخذ مال جزء لاینفک محاربه است و دیگری که مطابق آن اخذ مال و سرقت تنها در تعیین مجازات موثر است. به این صورت که اگر کسی سلاح به دست گرفت و اخافه کرد تبعید می‌شود و اگر مرتکب قتل گردید، کشته می‌شود و کسی که دزدی کند دستش قطع خواهد شد.بنابر اصالت دیدگاه نخست که در آن اخذ مال از خصایص ذاتی محاربه است، ترور اعم از محاربه می‌باشد و لذا محاربه ترور نیست، زیرا شامل سرقت هم می‌شود. طبق تعریفی که از ترور معروف است یکی از مصادیقش ایجاد ناامنی بدون دزدی یا قتل است. (مرعشی مجموعه مقالات: 30) ولی بنابر اصالت دیدگاه دوم که در آن اخذ مال از خصایص ذاتی محاربه نیست، مفهوم ترور و مفهوم محاربه بسیار به یکدیگر نزدیک می‌گردد. البته در این مقام نیز باید قائل به تفکیک بود. بنابر نظر آن دسته از علمای حقوق که برای تروریسم ماهیت سیاسی قائل نیستند مفهوم تروریسم و محاربه کاملاً متساوی و منطبق با یکدیگر می‌باشد، زیرا از نظر این گروه تروریسم عبارت است از: هر گروه اعم از شخص واحد، حکومت، حزب، جمعیت و سازمان که قیام مسلحانه و ایجاد رعب و هراس کند و امنیت را در جامعه سلب و نقض نماید که این در نظام اسلامی محارب خوانده می‌شود (موسوی بجنوردی 1385 ج 6: 380).

3) مقایسه اغتیال و تروریسم

همان‌طور که در مقایسه فتک و تروریسم گفته شد با در نظر گرفتن تعریفی که از تروریسم شده است یعنی وجود سه عنصر اهداف سیاسی، ایجاد رعب و وحشت، و صدمه زدن به سلامت و جان و برهم زدن نظم و امنیت عمومی، می‌توان به راحتی دریافت که اغتیال و ترور دو مفهوم متفاوتند. زیرا اغتیال به معنای یورش و حمله و صدمه به جان انسان‌ها به‌طور مخفیانه است و در این تعریف ایجاد رعب و وحشت و بر هم زدن نظم عمومی و اهداف سیاسی مورد توجه نیست.

محکومیت تروریسم از دیدگاه اسلام

1)محکومیت ترور از نگاه آیات و روایات

یکی از اصول مسلّم در اسلام حفظ صلح و امنیت است. خداوند سبحان در قرآن می‌فرمایند: «اَلْصُلْحُ خَیْرٌ» (نساء: 128) و اصولاً هر کسی با صلح و امنیت و سازش مخالف باشد از نظر اسلام محکوم است. حال این مخالفت او با هر عنوانی (چه به صورت فتک باشد یا محاربه یا اغتیال) صورت بگیرد تفاوت نمی‌کند. از مهم‌ترین دلایل محکومیت تروریسم از دیدگاه اسلام این آیه شریفه است که می‌فرماید: «مَنْ قَتَلَ نَفْسَاً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الأَرْضِ فَکَأنَّمَا قَتَلَ الْنَّاسَ جَمِیعاً» (مائده: 32) این آیه خطاب به قوم بنی اسرائیل در ارتباط با حادثه کشته شدن هابیل به دست قابیل بیان شده است. این آیه شریفه علاوه بر یک ضابطه و قاعده، یک مبنای فقهی را نیز مشخص می‌کند و آن این است که در ادیان الهی، از جمله اسلام، قتل نفس تنها به دو دلیل مجاز می‌باشد:

یکی در قصاص و دیگری به‌عنوان مجازات افساد فی الارض. البته فساد در این آیه به معنای عام بوده و تنها به معنای اخص آن که محارب است، نمی‌باشد. در غیر این صورت قتل نفس نه تنها جایز نیست بلکه در فرهنگ قرآنی معادل با قتل همه نفوس و همه مردم می‌باشد. این آیه یکی از متفاوت‌ترین و صریح‌ترین آیات قرآنی و دلیل فقها بر اصل حرمت و کرامت انسانی در رعایت حقوق بشری انسان‌هاست (هاشمی شاهرودی 1380). امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «انّ‌الله لم یخلقکم عبثا» به این معنی که خدا شما را بیهوده و عبث نیافریده است. وقتی از ایشان می‌پرسند چرا خداوند انسان را آفریده، پاسخ می‌دهند: «انّ‌الله خلقکم فی حرم و جمع الفتکم و بشر نعمه علیکم و جناح کرامتها و اسألت لکم جداول نعیمها»: خداوند شما را در حرم امن خود (مکه) خلق کرد و میان شما الفت و دوستی قرار داد و نعمتش را بر شما گستراند. بنابراین جنایاتی که در تاریخ بشریت اعمال می‌شود با این اصل اساسی که مورد توجه اسلام است و آن مساله صلح و سازش است، کاملاً مغایرت دارد.

2)محکومیت ترور بر اساس حکم عقل

همه افعال انسان‌ها دارای ارزش‌های ذاتی‌ است. بدین معنا که ما معتقد به حسن و قبح عقلی در افعال می‌باشیم و احکام شریعت و قانون بر مبنای پیروی از ارزش‌های ذاتی تشریع می‌شود. بدین معنا، هر آنچه را عقلا و فرهیختگان جوامع بشری نیکو ‌پندارند، شریعت نیز آن را واجب می‌داند و هر آنچه را عقلا ناپسند ‌پندارند، شریعت نیز آن را حرام می‌داند؛ از این جهت، این قاعده از مسلّمات علم کلام محسوب می‌شود که احکام اسلام مطابق احکام عقل است. بنابراین، ما مدعی هستیم که هیچ گونه تضادی بین احکام شریعت و احکام عقلی وجود ندارد. بر همین اساس، حکم عقل و احکام عقلی نقش اساسی در وضع قوانین اسلام دارند.

بنابراین نباید جامعه عقلا را از جامعه دین و مذهب جدا کرد. دین و مذهب ما عین عقلانیت است. در اسلام، هیچ حکم و قانونی که موجب تحمیل بر جامعه عقلا باشد، تشریع نمی‌شود. تمام احکام اسلام بر اساس عقل سلیم و فطرت انسانی تشریع شده است؛ یعنی به حسب هویت ذات انسان‌ها تشریع شده است که هر چه انسان‌ها به آن گرایش دارند تشریع بر همان اساس صورت می‌گیرد. لهذا هر فعلی که جامعه عقلا آن را نیکو پندارد، شریعت آن را نیکو می‌دارد. به جهت اینکه شریعت اسلام، بلکه همه شرایع آسمانی، از عقل جدا نمی‌شوند. آنچه را حضرت ابراهیم(ع) یا حضرت موسی(ع) یا حضرت مسیح(ع) و پیامبر عظیم‌الشأن اسلام(ص) بیان می‌دارند جدای از حکم عقلا و عقل سلیم و فطرت انسان‌ها نیست و همواره در مسیر عقل سلیم و فطرت انسان‌هاست. مساله ترور و تروریسم که عملاً تعریف جامع و مانعی ندارد ــ بلکه تعریف ما از آن به نحو اظهر الخواص است ــ نزد عقلای تمام جوامع به‌عنوان امری ناپسند مطرح می‌شود و صرف نظر از کلیه شرایع، این امر نزد تمامی جوامع قبیح شمرده شده و مردود می‌باشد.

3) برآیند تروریسم از دیدگاه اسلام

چنانچه بیان شد ادله و روایاتی در فقه اسلامی یافت می‌شود که اگرچه ممکن است به‌طور کامل مترادف مفهوم تروریسم به معنای امروزی نباشد ولی به روشنی دلیل بر محکومیت تروریسم از دیدگاه اسلام است. اسلام دین صلح و سازش است. در آیات و روایات بسیاری به این مهم اشاره شده و مرتکبین جرایم اخلال در نظم و امنیت را مورد نکوهش قرار داده است. اسلام روابط انسان‌ها را قاعده‌مند کرده و آنها را از هتک حریم یکدیگر منع می‌کند. در اسلام، جان و مال تمامی انسان‌ها ارزشمند و محترم دانسته شده و نسبت به این امور حقوق متعددی وضع شده است. حقوقی که بسان جامه‌ای فاخر که از الیاف اخلاق و عدالت بافته شده، زیبنده‌تر از هر چیز دیگری تن عریان بشر را می‌پوشاند و انسان را از هر موجود دیگری که حیاتش وابسته به سبعیت و وحشیگری است، ممتاز می‌دارد. اخلاق به‌عنوان هدف غایی اسلام که نشأت گرفته از شعور انسانی است، انسان را از سایر مخلوقات جدا ساخته و او را تا مقام خلیفه الهی سوق می‌دهد. اسلام حق حیات را صدرنشین تمامی حقوق بشری دانسته و آن را لازمه کرامت انسانی می‌داند و هر فعلی را که منجر به حذف این بنیادی‌ترین حق بشری گردد منع کرده و مورد نکوهش قرار می‌دهد. اسلام می‌خواهد بشریت زیر سایه آزادی، امنیت، نظم در امور و عدالت اجتماعی و هر چیز دیگری که مربوط به انسانیت است، زندگی کند. این امور بدون صلح و سازش فراهم نمی‌آید و آدمکشی و حمله به انسان‌های بی‌گناه و جنگ و ستیز ناحق، همه شئون ارزشمند انسانی را نابود می‌کند. بنابراین جنگ و ترور و فتک و غیله تحت هر عنوانی که باشد منشأ هلاکت بوده و تنها صلح و سازش است که می‌تواند منشأ نجات بشریت باشد.

نام:
ایمیل:
نظر: