پايگاه بصيرت؛ گروه سياسي/ مقام معظم رهبري در مجموعه بياناتشان در سال 1392، از مقوله تقويت ساخت دروني نظام به عنوان " راه حل اصلي مشکلات کشور"، " لازمه موفقيت ديپلماسي"، " عامل افزايش اقتدار بين المللي نظام" و ... يادکردند. تأکيد وافر معظم له بر اين مقوله ما را بدين نکته رهنمون مي‌سازد که از ديدگاه ايشان، پايه اصلي حرکت کشور به سوي وضع مطلوب و توفيق در حل مشکلات، بر انسجام و استحکام دروني و يک کلام در تقويت ساخت دروني قدرت بنا نهاده شده است. از اين رو ايشان در همين راستا، سال جديد را به سال اقتصاد و فرهنگ با عزم ملي و مديريت جهادي نامگذاري کردند. در واقع نگارنده بر آن است که توجه به اقتصاد و فرهنگ، همراه با عزم ملي و مديريت جهادي، از الزامات تقويت ساخت دروني نظام اسلامي مي باشند که نوشتار حاضر مي کوشد بدان بپردازد. در واقع کشوري مي تواند در عرصه داخلي از کارآمدي برخوردار باشد و در معادلات بين المللي نيز مقتدر به حساب آيد که ساخت قدرت آن مستحکم و منسجم و مبتني بر ظرفيت هاي داخلي خود باشد. به عبارت ديگر، قدرت يک کشور زماني مستحکم و قابل اعتماد است که قدرت آن کشور از نظرگاه ساخت دروني، محکم و باصلابت باشد. اين ساخت دروني مستحکم از يک سو، در عرصه بين المللي قدرت مي‌آورد و توان چانه زني را بالا مي برد و سبب مي‌شود ميزان تأثيرپذيري کشور از نوسانات بين المللي به حداقل برسد و از سوي ديگر در سياست داخلي، پايه اي است براي پيشرفت و حرکت رو به جلو. اهميت اساسي تر مقوله تقويت ساخت دروني از آنجا ناشي مي شود که با مفهوم بسيار مهمي به نام قدرت و اقتدار ملي ارتباط نزديک دارد و در شرايط فعلي، جمهوري اسلامي ايران مي بايست بدين مقوله توجه جدي داشته باشد. کما اينکه همين موضوع، يکي از نکات مهمي بود که مقام معظم رهبري در جوار بارگاه ملکوتي امام رضا (ع) بدان اشاره داشتند و فرمودند: « ...ملت ايران بايد خود را قوي کند؛ اين حرف من است. حرف، درباره‌ي اقتدار ملّي است. من عرض مي کنم به ملّت عزيزمان که اگر ملّتي قوي نباشد و ضعيف باشد، زور خواهد شنفت، به او زور مي‌گويند؛ اگر ملّتي قوي نباشد، باج‌گيران عالَم از او باج مي گيرند، از او باج مي خواهند؛ اگر بتوانند به او اهانت مي کنند؛ اگر بتوانند زير پا او را لگد مي کنند. طبيعت دنيايي که با افکار مادّي اداره مي شود، همين است؛ هر که احساس قدرت بکند، نسبت به کساني که در آنها احساس ضعف مي کند، زورگويي خواهد کرد...» از اين رو نگارنده به شعار سال يعني "اقتصاد و فرهنگ با عزم ملي و مديريت جهادي" از نظرگاه تقويت ساخت دروني نظام جمهوري اسلامي ايران توجه دارد که در ادامه بدان مي پردازيم. يک نظام زماني مي تواند از نظرگاه ساخت دروني قوي باشد و يا اينکه حداقل در راستاي تقويت ساخت دروني گام بردارد که مجموعه عناصر تشکيل دهنده آن در حالت تعادل باشند. عناصر تشکيل دهنده يک نظام هم در يک نگاه کلي عبارتند از: فرهنگ، اقتصاد و سياست. اين عناصر با هم رابطه متقابل دارند، بر هم اثر مي گذارند و از هم نيز اثر مي پذيرند. منظور از تعادل ميان اين سه عنصر نيز اين است که به موازاتي که به عنوان مثال يک نظام در حوزه اقتصاد از قدرت برخوردار است، در حوزه سياست و فرهنگ نيز به همان ميزان از قدرت برخوردار باشد. به بيان ديگر، اين سه عنصر بايد مقوم و مکمل يکديگر باشند تا يک نظام در حالت تعادل باشد. در اين حالت مي توان گفت که چشم انداز حرکت آن نظام به سوي وضع مطلوب، چشم انداز روشني خواهد بود و آن نظام به راحتي مي تواند در حل معظلات پيش روي خود توفيق داشته باشد و کارآمد باشد. از نقطه نظر ديگر، در معادلات بين المللي کشوري مي تواند از قدرت و اقتدار لازم براي تأمين منافع خود برخوردار باشد که داراي جامعه اي متعادل باشد. به عبارت ديگر، اقتدار کشوري در عرصه بين الملل خدشه ناپذير خواهد بود که به ميزاني که در حوزه سياسي قدرتمند است، در حوزه اقتصادي و اجتماعي - فرهنگي نيز از قدرت لازم برخوردار باشد. بنابراين کشوري که مي خواهد در حوزه سياست بين الملل نقش آفرين باشد، مي بايست از اقتصاد قدرتمندي نيز برخوردار باشد. در اين ميان، جمهوري اسلامي ايران تنها کشوري است که در منطقه خاورميانه به معناي دقيق کلمه از استقلال سياسي برخوردار است، تنها کشور مسلماني است که اهداف فراملي معطوف به تأمين منافع امت اسلامي دارد. نسبت به ترتيبات و نظم حاکم بر نظام بين الملل انتقاد دارد و درصدد واسازي و شالوده شکني اين نظم است و از طرفي داراي راهکارهايي براي اصلاح ساختار نظام بين الملل در جهت استقرار عدالت در روابط بين کشورهاست. از اين رو، کشوري که به اين ميزان از اقتدار سياسي برخوردار است و يا حداقل اينکه کشوري که داراي اهدافي بدين والايي در حوزه سياست مي باشد، براي حفظ و تداوم اين قدرت و از طرفي براي تحقق اهداف مذکور مي بايست به تقويت قدرت اقتصادي و فرهنگي خود نيز اهتمام جدي داشته باشد، زيرا همانطور که اشاره شد، اين سه بخش يعني سياست، اقتصاد و فرهنگ با هم ارتباط متقابل دارند و بروز ضعف و نقص در يکي، نقص و ضعف در عملکرد ديگري را نيز سبب خواهد شد. بنابراين جمهوري اسلامي ايران اگر مي خواهد در راستاي تقويت ساخت دروني قدرت گام بردارد، مي بايستي به تقويت همزمان سه عنصر اصلي اقتصاد، سياست و فرهنگ بپردازد و براي رفع نارسايي ها در حوزه اقتصاد و فرهنگ نيز بايد با عزم ملي و مديريت جهادي عمل کرد. در واقع بايستي گفت که با توجه به فراواني موانع پيشروي جمهوري اسلامي ايران از يک سو و کمبود امکانات از سوي ديگر، اقدام در راستاي تقويت ساخت دروني، تنها زماني قرين موفقيت خواهد بود که با عزم ملي و مديريت جهادي همراه باشد. زيرا براي سنجش و ارزيابي ميزان توانمندي و توفيق يک نظام از سه مولفه اهداف، موانع و امکانات استفاده مي کنند. به عبارت ديگر، با توجه به موانع و امکاناتي که هر دولت در اختيار دارد مي توان در مورد ميزان موفقيت آن دولت در دستيابي به اهدافش قضاوت کرد. نظام جمهوري اسلامي ايران از يک سو داراي اهدافي بلند ملي و فراملي مي باشد، به گونه اي که علاوه بر توفيق در اداره حيات مادي جامعه، به تربيت و پرورش فضيلت مبتني بر آموزه هاي اسلامي توجه دارد، و از سوي ديگر با موانع فراوان داخلي و خارجي) و امکاناتي محدود، با توجه به اينکه اين کشور با تحريم هاي ناجوانمردانه استکبار جهاني روبرست و همچنين از برخي مشکلات و نارسايي هاي ساختاري بويژه در حوزه اقتصاد مواجه است. بنابراين در شرايط کنوني، با توجه به محدود بودن امکانات و فراواني موانعي که بر سر راه اين نظام در تحقق اهداف آن وجود د ارد، با حرکت و تلاشي عادي و معمولي توانايي و سرعت عمل اين نظام در تحقق اهدافش کند خواهد بود. از اين رو اينجاست که ضرورت مديريت جهادي مطرح مي شود و آن عبارت است از آن نوع مديريتي که در شرايط کمبود و وجود موانع متعدد، با احساس تکليف، تعهد انقلابي و رسالت، بتواند کارآمدي خود را در اداره جامعه ثابت کند و در حل معظلات جامعه توفيق پيدا کند. از اين جهت مي توان مديريت جهادي را از جمله ظرفيت هاي درون زاي نظام اسلامي دانست و اقدام در راستاي تقويت مديريت جهادي را، اقدام در راستاي تقويت ساخت دروني نظام، به عنوان راه حل اصلي مشکلات کشور در شرايط تحريم، تهديد و فشار، دانست. در ارتباط با عزم ملي نيز بايستي گفت که در ارتباط با موضوعات اجتماعي اساسا اينکه چه تعداد از افراد خواهان تحول هستند بسيار حائز اهميت است و به هر ميزان که تعد��د افراد تحول خواه بيشتر باشد، اميدواري بيشتري وجود دارد که آن تحول به ثمر خواهد نشست. اگر بخواهيم دقيق تر به موضوع بپردازيم بايد بگوييم که واگذار کردن حل تمام مشکلات برعهده دولت چاره کار نيست، گرچه دولت خود بايد آغازگر رفع موانع و نابساماني ها باشد، اما دولت زماني مي تواند در اين زمينه توفيق يابد که از پشتوانه اجتماعي لازم براي تحقق و اجراي اهداف و برنامه هايش برخوردار باشد يعني مردم نيز وارد صحنه شوند. از اينجاست که ضرورت وجود عزم ملي در ميان مردم و مسئولان بخوبي احساس مي شود.