پايگاه بصيرت؛ گروه سياسي/ امام خميني(ره) را بايستي از جمله متفکران بزرگ و تحول ساز معاصر دانست که علاوه بر ايجاد تحول در انديشه و فقه سياسي شيعه، تغييرات سياسي اجتماعي مهمي را - که منجر به پيروزي انقلاب شکوهمند اسلامي ايران گرديد - نيز رقم زدند. يکي از عوامل موفقيت ايشان در اين زمينه‌ها را بايستي ديد نافذ، بلند مدت، آرماني و در عين حال واقع بين ايشان دانست. به عبارت ديگر، آرمان‌گرايي واقع بينانه را مي‌توان يکي از پايه‌ها و اصول انديشه‌اي ايشان دانست. اهميت آرمانگرايي واقع بينانه در انديشه امام(ره) آرمانگرايي واقع بينانه که مي‌توان از آن به مفهوم "مصلحت" تعبير کرد، بدين معنا که مصلحت بر محور تأکيد بر آرمان ها، در عين توجه به واقعيت‌ها مي‌چرخد، يکي از اصول مسلم در انديشه امام خميني(ره) مي‌باشد. اهميت اين اصل در انديشه امام(ره) تا آنجاست که ايشان، بي‌توجهي به مصلحت را موجب شکست اسلام و سر برآوردن اسلام آمريکايي مي‌دانند. ايشان در اين زمينه مي فرمايند: «مصلحت نظام, از امور مهمّه اي است که گاهي غفلت از آن, موجب شکست اسلام عزيز مي گردد... مصلحت نظام و مردم, از امور مهمه اي است که مقاومت در مقابل آن, ممکن است اسلام پابرهنگان زمين را در زمانهاي دور و نزديک, زير سؤال ببرد و اسلام آمريکايي مستکبرين و متکبرين را با پشتوانه ميلياردها دلار توسّط ايادي داخل و خارج آنان پيروز گرداند.»[1] اهميت اين اصل وقتي در انديشه ايشان بيشتر روشن مي شود که بدانيم ايشان، تشخيص مصلحت جامعه را از جمله شروط زمامدار جامعه مي دانند: «مهم شناخت درست حکومت و جامعه است که بر اساس آن نظام اسلامي بتواند به نفع مسلمانان برنامه‌ريزي کند که وحدت رويه و عمل ضروري است و همين جاست که اجتهاد مصطلح در حوزه‌ها کافي نمي‌باشد بلکه يک فرد اگر اعلم در علوم معهود حوزه‌ها هم باشد ولي نتواند مصلحت جامعه را تشخيص دهد و يا نتواند افراد صالح و مفيد را از افراد ناصالح تشخيص دهد و به طور کلي در زمينه اجتماعي و سياسي فاقد بينش صحيح و قدرت تصميم گيري باشد اين فرد در مسائل اجتماعي و حکومتي مجتهد نيست و نمي‌تواند زمام جامعه را بدست گيرد.»[2] آرمانگرايي واقع بينانه در سيره امام(ره) امام(ره) که اينگونه براي مصلحت جامعه اهميت قائل بودند و تحقق آرمان‌ها را در سايه توجه به واقعيت‌ها مدنظر داشتند، به بهترين نحو اين شيوه را در سيره سياسي اجتماعي خودشان پياده کردند. در زير به مهمترين موارد آرمان‌گرايي و واقع بيني در سيره عملي ايشان اشاره مي‌شود. 1- تحريم تقيه در دوران مبارزات: تحريم تقيه را بايستي از نخستين اصول آرمانگرايي واقع بينانه در سيره عملي امام(ره) دانست. امام(ره) در اين باره و خطاب به علما نوشتند: «حضرات آقايان توجه داريد، اصول اسلام در معرض خطر است، قرآن و مذهب در مخاطره است، با اين احتمال، تقيه حرام است و اظهار حقايق واجب ولو بلغ ما بلغ» [3] 2- عزل آقاي منتظري: آيت الله منتظري که در سال 1364 به عنوان قائم مقام رهبري منصوب شده بود، پس از اينکه امام(ره) به ساده لوحي، نفوذ اطرافيان و استفاده منافقين و نهضت آزادي از ايشان پي بردند، حکم عزلش را صادر کردند و در آن نوشتند: «من با خداي خود پيمان بسته‌ام كه رضاي او را بر رضاي مردم و دوستان مقدم دارم؛ اگر تمام جهان عليه من قيام كنند دست از حق و حقيقت برنمي‌دارم. من كار به تاريخ و آنچه اتفاق مي‌افتد ندارم؛ من تنها بايد به وظيفه شرعي خود عمل كنم. من بعد از خدا با مردم خوب و شريف و نجيب پيمان بسته‌ام كه واقعيات را در موقع مناسبش با آنها در ميان گذارم.»[4] پس از اين واقعه، امام(ره) طي نامه اي به نمايندگان مجلس و وزرا فرمودند: «همين قدر بدانيد كه پدر پيرتان بيش از دو سال است در اعلاميه ها و پيغام ها تمام تلاش خود را نموده است تا قضيه بدين جا ختم نگردد, ولي متأسفانه موفق نشد، از طرف ديگر وظيفه شرعي اقتضا مي كرد تا تصميم لازم را براي حفظ نظام و اسلام بگيرد, لذا با دلي پر خون حاصل عمرم را براي "مصلحت نظام و اسلا كنار گذاشتم»[5] 3- فتواي قتل سلمان رشدي: بعد از توهين و اهانت سلمان رشدي به پيامبر (ص) و قرآن، امام(ره) فتوا به قتل سلمان رشدي دادند و اين در شرايطي بود که ايشان مي‌دانستند اين امر چه واکنش ها و تبعاتي را به همراه خواهد داشت. اما امام(ره) بدون توجه به همه آن تبعات، فتواي خود را صادر کردند. امام خميني(ره)، در تاريخ 25/11/1367 در پيامي درباره‌ي سلمان رشدي فرمودند: «انا لله و انا اليه راجعون / به اطلاع مسلمانان غيور سراسر جهان مي‌رسانيم مؤلف کتاب "آيات شيطاني" ‌که عليه اسلام و پيامبر و قرآن تنظيم و چاپ و منتشر شده است، همچنين ناشرين مطلع از محتواي آن، محکوم به اعدام مي‌باشند. از مسلمانان غيور مي‌خواهم تا در هر نقطه که آنان را يافتند سريعا آنها را اعدام نمايند تا ديگر کسي جرأت نکند به مقدسات مسلمين توهين نمايد و هر کسي در اين راه کشته شود شهيد است. انشاءالله. ضمنا اگر کسي دسترسي به مؤلف کتاب را دارد، ولي قدرت اعدام آن را ندارد او را به مردم معرفي نمايد تا به جزاي اعمالش برسد. ... ترس من اين است که تحليل‌گران امروز ده سال ديگر بر کرسي قضاوت بنشينند و بگويند که بايد ديد فتواي اسلامي و حکم اعدام سلمان رشدي مطابق قوانين و اصول ديپلماسي بوده است يا خير؟ و نتيجه‌گيري کنند که چون بيان حکم ، خود آثار و تبليغاتي داشته است و بازار مشترک وکشورهاي غربي عليه ما موضع گرفته‌اند، پس بايد خامي نکنيم و از کنار اهانت‌کنندگان به مقام مقدس پيامبر و اسلام و مکتب بگذريم» 4- پذيرش قطعنامه 598: پذيرش قطعنامه را بايستي مهم‌ترين مورد آرمانگرايي واقع بينانه در سيره امام(ره) دانست، زيرا اين امر در شرايطي صورت پذيرفت که در دوران 8 ساله دفاع مقدس، همواره شعارهايي مانند "جنگ جنگ تا پيروزي" يا "جنگ تا رفع فتنه از جهان" از سوي مردم و رزمندگان شنيده مي‌شد و امام(ره) در شرايطي که هنوز اين شعارها پابرجا بود، با پذيرش قطعنامه 598 موافقت کردند و فرمودند: «من تا چند روز قبل معتقد به همان شيوه‌ي دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجراي آن مي‌ديدم، ولي به واسطه‌ي حوادث و عواملي که از ذکر آن فعلاً خودداري مي‌کنم و به اميد خداوند در آينده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامي کارشناسان سياسي - نظامي سطح بالاي کشور که من به تعهّد و دلسوزي و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطع‌نامه و آتش‌بس موافقت نمودم و در مقطع کنوني، آن را به مصلحت انقلاب و نظام مي‌دانم.» [6] خلاصه اينکه در نسبت بين آرمان و واقعيت مي‌توان سه نوع رابطه را متصور شد: 1- آرمانگرايي صرف يعني آرمانگرايي بدون توجه به شرايط لازم براي تحقق آرمان ها 2- واقع بيني صرف يعني خود را به دست حوادث سپردن و قدم برداشتن در راستاي ملزومات روز، بدون توجه به آرمان ها 3- آرمانگرايي واقع بينانه که عبارت است از توجه و دغدغه تحقق آرمان ها را داشتن، در عين درک شرايط روز جامعه و جهان و به عبارت دقيق تر، آرمانگرايي همراه با توجه به فراهم بودن شرايط لازم براي تحقق آرمان ها. اين نوع اخير را مي توان آرمانگرايي عقلاني هم ناميد که سيره امام خميني(ره) به خوبي گوياي تجلي اين نوع از آرمانگرايي است. [1] .صحيفه نور، ج 20، ص 176 [2] . همان، ج 21، ص177. [3]. همان، ج1، ص178. [4] . نامه 6/1/1368 امام(ره) به آقاي منتظري. [5] . همان، ج 21، ص116. [6] .همان، ج21، صص96-92