این گلایه حسن روحانی یکسال بعد از انتخاب وی و ۱۰ ماه پس از اولین روز شروع به فعالیت دولت یازدهم بوده است. در زمانی که او به انتخاب کابینه خود میپرداخت، جمیع صاحبنظران و اقتصادیون را گرد هم آورد و به چیدن تیم اقتصاد خود پرداخت. در این میان، جامعه و مردم حساسیت دوچندانی به تیم اقتصادی دولت، به واسطه فشارهای اقتصادی بر خانوارها و فعالان اقتصادی داشتند.
اما نکته اینجا بود که همزمان با انتخاب این افراد و با توجه به نگرشهای فکری آنها، این دلواپسی بهوجود آمد که نکند در دولت یازدهم باز هم طیفهایی بر مسند اقتصادی بنشینند که عملا تفکر اقتصادی آنها در اقتصاد ایران با شکست همراه بوده است. هماکنون گفته میشود که در میان اقتصادیون دولت که حتی از مدیران اجرایی باسابقه در حوزه اقتصاد هستند، سازگاری وجود ندارد و برخی از تفکراتشان در تضاد با یکدیگر است. برای مثال، در رابطه با نرخ سود بانکی که یک متغیر مهم در اقتصاد است، تفاوت نگاه وجود دارد. معاون اول رییسجمهور طرفدار آزادسازی نرخ بهره است، اما آقای نوبخت و شریتعمداری، معاونان دیگر رییسجمهور نگاه دیگری دارند.
در این میان، رویکرد خاصی در تیم اقتصادی دولت دیده نمیشود و برخی از کارشناسان معتقدند که گسست در سیاستها بهطور کامل حس میشود. به عبارتی، دولت آقای احمدینژاد یک سیستم خاص خود و رویکرد پوپولیستی داشت. دولت آقای خاتمی، اصلاحطلب بود و دولت آقایهاشمیرفسنجانی هم سازندگی بود. اما در دولت یازدهم رویکرد خاصی دیده نمیشود؛ هر چند که گفته میشود که رویکرد دولت اعتدالی است، اما سیاستها یا برنامههایی که تاکنون اتخاذ شده، چنین موضوعی را نشان نداده است.
در این میان، فعالان اقتصادی و من جمله رییس اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران معتقد است که انسجام کامل در سیاستها وجود ندارد و دلیل آن هم عدم برخورداری از برنامه است. این در حالی است که اگر برنامه منسجمی وجود داشته باشد، همه مجبور هستند در این مسیر حرکت کنند؛ وگرنه همه تصمیمات به صورت جزیرهای گرفته میشود و گاهی وقتها هم با یکدیگر متضاد میشود. نتیجه آن هم، کندی تغییر و تحولات است؛ همان موضوعی که رییسجمهور بعد از یکسال نسبت به آن ابراز گلایه کرده و از کابینه دولت خود خواسته تا تدبیری برای آن بیاندیشند.