پايگاه بصيرت؛ گروه سياسي / دانشگاه در هر کشوري از اهميت و جايگاه ويژه اي برخوردار است. اهميت دانشگاه و دانشگاهيان در کلام امام خميني(ره) تا آنجاست که ايشان دراين زمينه فرمودند: «دانشگاه مبدأ تحولات است» و يا اينکه ايشان در جاي ديگري فرمودند که «اگر دانشگاه اصلاح شود مملکت اصلاح مي شود». با اين وجود، سوال اينجاست که چرا دانشگاه از اينگونه اهميتي برخوردار است؟ به عبارت ديگر، در دانشگاه چه ويژگي نهفته است که آن را اينگونه با اهميت کرده است؟ در پاسخ به اين سوال بايد گفت که دانشگاه محل تربيت نسل جوان کشور، نسلي که آينده کشور منوط به وجود آنها مي باشد، است. بخش مهمي از نگرش ها، ايستارها و جهت گيري هاي اين نسل نسبت به جامعه و کشور، نظام سياسي و... در دانشگاه شکل مي گيرد به گونه اي که دانشگاه ها و مراکز آموزشي را از جمله مراجع مهم در جامعه پذيري افراد مي دانند. يعني دانشگاه جايي است که در آن افراد تربيت مي‌شوند و درون مايه‌هاي شخصيتي آنها تکميل مي شود و از اين جهت، بخش مهمي از اينکه نسل جوان نسبت به کشور چه نگرش و ديدگاهي داشته باشد و اينکه به چه ميزان نسبت به آينده کشور احساس تعهد کند و حاضر به تلاش و فداکاري در اين مسير باشد، در دانشگاه شکل مي گيرد. مطالب مذکور بيانگر آن است که بخشي از چگونگي آينده و حتي حال يک کشور به نسل جوان دانشگاهي و اساتيد دانشگاه بستگي دارد و اگر قرار است که دانشگاه به خوبي از عهده اين ضرورت برآيد، بايستي به يکسري الزامات در ارتباط با دانشگاه و دانشگاهيان توجه جدي شود. بيانات مقام معظم رهبري در ديدار اساتيد دانشگاه حاوي اشاراتي در اين خصوص است که مهمترين آنها را مي توان به شرح زير محور بندي کرد: 1- پرهيز از مرعوب و مغلوب فرهنگ غربي شدن در دانشگاه 2- دانشگاه بايد در اختيار کساني باشد که عاشق پيشرفت علمي ايران هستند و اهميت آن را براي سرنوشت کشور و ملت درک مي کنند. 3- تدوين نقشه جامع علمي کشور به عنوان مبناي سندهاي علمي تنظيم شده براي بخش‌هاي مختلف کشور 4- انطباق هرچه بيشتر فعاليت‌هاي علمي با نيازهاي کشور 5- تفوق علمي استاد 6- تحول بنيادين در علوم انساني 7- خودداري از تبديل مراکز علمي به محل جولان و فعاليت‌هاي جريان‌هاي سياسي 8- حفظ آرامش در دانشگاه ها علي‌رغم اينکه همه محورهاي مذکور اهميت خاص خود را دارند و پيشبرد امور در دانشگاه نيز منوط به توجه همزمان به همه اين محورها مي‌باشد اما به نظر مي‌رسد که در اين ميان، وزن و اهميت برخي از اين محورها در مقايسه با ديگر محورها از وزن و اهميت بيشتري برخوردار است. از جمله در اين زمينه مي‌توان به تحول در علوم انساني اشاره کرد. در واقع، اگر قرار است که ماحصل دانشگاه تربيت نسل جوان باشد، آنهم به طوري که حاوي ويژگي‌هاي مذکور در ابتداي اين نوشتار باشد، در قدم نخست بايستي به ماده خام لازم که به مثابه خوراک فکري مي‌ماند توجه کافي شود. به عبارت ديگر، اگر قرار است که دانشگاه در تربيت نسل جوان موفق شود و بتواند نسلي متعهد، متخصص، دلسوز، آگاه و... براي جامعه تربيت کند، بايستي ماده خام لازم براي اين منظور نيز در اختيار داشته باشد. در اين ميان چون گرانيگاه اصلي در اين حوزه متوجه علوم انساني است و بيشتر مباحث در اين حوزه نيز بر محور علوم انساني متمرکز است، پس در گام نخست بايستي گفت که دانشگاه زماني مي‌تواند برآورنده انتظاراتي باشد که متوجه آن است که ماده خام لازم براي اين منظور را در اختيار داشته باشد. اما در اين زمينه بايد به يک چالش اساسي و يک واقعيت اعتراف کرد و آن اين است که متأسفانه علوم انساني موجود در دانشگاه‌هاي کشور قابليت آن را ندارد که به عنوان مبنايي براي برآوردن انتظارات دانشگاه مورد توجه قرار گيرند، زيرا علوم انساني موجود بر مبناي تصويري ناقص از انسان طراحي و بنا شده اند. اين علوم که عمدتا حاصل تحولات بعد از دوره رنسانس در اروپا مي‌باشند و در واقع دستاورد بشر غربي هستند، بر مبناي جهان بيني مادي و غير الهي استوارند و از اين جهت نمي‌توانند در مسير تحول و پيشرفت جامعه ياري‌گر کاملي براي نظام اسلامي باشند. اين مهم اگر چه به تعبير مقام معظم رهبري به معناي بي‌نيازي از کارهاي علمي و تحقيقاتي غربي‌ها نيست، اما بخوبي بيانگر اين است که علوم انساني موجود نمي‌توانند راهنماي دقيقی براي نيل به اهداف نظام اسلامي باشند. بنابراين بايستي با نگاهي دقيق و عالمانه به تحول در اين زمينه پرداخت. خلاصه اينکه ضرورت تحول در علوم انساني چند سالي است که مورد توجه مقام معظم رهبري و بسياري از کارشناسان مي باشد. اهميت اين موضوع به حدي است که آن را بايد نخستين و مهم ترين گام در راستاي کارآمدسازي جامعه دانشگاهي کشور دانست. حتي اهميت اين مهم تا آنجاست که مي توان سرنوشت آينده کشور را در گرو تحقق آن دانست.