صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

تاریخ انتشار : ۱۸ تير ۱۳۹۳ - ۰۸:۱۹  ، 
شناسه خبر : ۲۶۷۹۴۲

در ابتدا مطلبی را با عنوان«دست دشمن خالی است»نوشته شده توسط حسین راد چاپ شده در ستون یادداشت روز،روزنامه کیهان میخوانید:

حدود سه سال قبل، در کاخ‌ سفید و کنگره آمریکا، واژه جدیدی ابداع شده بود و کم و بیش در بین مقامات سیاسی آمریکا رایج و مصطلح شده بود، واژه‌ای که سرانجام اوباما آن را در یک برنامه رسمی، آشکارا علیه کشورمان به کار برد. او خبر از اعمال «تحریم‌های فلج‌کننده» علیه ایران می‌داد. تحریم‌هایی که قرار بود در مدت کوتاهی اقتصاد ایران را فلج کرده و وادار‌مان کند از مواضع اصولی و به حق خودمان عقب‌نشینی کنیم. این سخنان که در سال90 گفته می‌شد، برای مردم ما بیگانه نبود، ذهن و حافظه آنها، با شنیدن اینکه قرار است آمریکا در مدت کوتاهی - به خیال خودش- به حساب ما برسد، مردم را به یاد جملاتی مشابه در سال‌هایی دور انداخته بود. سال‌هایی که ایران، ایران سال 90 نبود، سال‌های دوری که ایران تازه انقلاب کرده بود. بسیاری از ساختارهای حاکمیتی به درستی شکل نگرفته بود و  منافقان و تفاله‌های آمریکا با قتل و جنایت، ناامنی و وحشت را به هموطنانشان تقدیم می‌کردند! در آن سال‌ها بود که «صدام» در مصاحبه آغاز جنگ در 31 شهریور 59، وعده کرد بقیه سخنانش را یک هفته بعد در تهران به خبرنگاران بگوید!

 چه شباهت تام و تمامی بین آن ادعای صدام و این لاف اوباما بود!  ایران آن روزها هم در تحریم بود! تا جایی که در خرید ضروری‌ترین مایحتاج حیاتی کشور با  مشکل مواجه بودیم. در آن سال‌ها تامین معاش مردم، کاری سخت و دشوار بود، صنایع داخلی با جنگ و خاموشی و بمباران مواجه بودند، خرید خارجی نیاز به پول داشت، فروش نفت به سختی و دشواری انجام می‌شد و... و همه اینها کافی بود که انقلاب جوان ما از پای بیفتد و کاخ آرزوهای مردم ویران شود! صدام وحشیانه می‌تاخت و مشکلات اقتصادی امان مردم را بریده بود اما آنچه آنها  می‌خواستند، نمی‌شد! مردم، با دست خالی کشور را اداره کردند، جنگ را  پیش بردند، متجاوز را بیرون راندند و از همه عقبه‌ها و گردنه‌های خوفناک و ویرانگری که هر یک به تنهایی و در شرایط عادی- یعنی شرایطی که خدا نباشد و مردم هم حامی نظامشان نباشند- برای نابودی یک تمدن کهن کافی بود،  عبور کردند.

 عبوری سرفراز و سربلند. گرچه عبور از این شرایط سخت به بهای خون سرخ بهترین فرزندان ایران بود، اما امروز ایران به اقتدار و عزتی رسیده که به یقین حسرت بسیاری از مردمان است و استقلال آن، رشک خیلی از رجال سیاسی دنیا. امروز صدام دیوانه در اسفل‌السافلین است و جز ننگ و پلیدی چیزی از او به یادگار نمانده و در مقابل ملت ایران هر روزه و هر ساله پاسداشت شهیدانش را پرشکوه‌تر برگزار می‌کند. کشوری که در تامین ابتدایی‌ترین امکاناتش با مشکل مواجه بود، اکنون به حیاتی‌ترین و جدیدترین علوم روز دست یافته، ماهواره به فضا می‌فرستد، در ژنتیک مرزهای علم را می‌شکافد و ده‌ها و صدها دست‌آورد علمی و فنی دیگر را با غرور و افتخار به رخ جهانیان می‌کشد. اما راز این اتفاق سترگ و این پیروزی بزرگ چیست؟ چه شد که ایران از آن وضعیت به این نقطه کمال رسید؟

دو روز قبل که مسئولان ارشد کشور به حضور رهبر انقلاب رسیدند، ایشان در سخنان مهمی از راز و رمز این توفیقات سخن گفتند و از وضعیت امروز و آرایش سیاسی دشمن و طمعی که او در ما کرده است پرده برداشتند. تشبیه نظام مقدس اسلامی به «شجره طیبه» از زیباترین سخنانی بود که آن شب از آقا شنیدیم. شجره طیبه‌ای که فهم و درک آن از منظر قرآن، همان راز و رمز پیروزی انقلاب و بالندگی آن تا امروز است. از دید ایشان، اتکا به عالم غیب و باور اینکه نیرویی به جز اسباب و علل مادی و ظاهری در دنیا موثر و موجود است، و باور و اطمینان به سنت‌های الهی رمز مهم پیروزی‌های شگرف مردم ایران است. «در دنیای مادی، در دنیای تسلط ابرقدرت‌ها، در دنیای ستیزه‌گری همه‌جانبه با اسلام و معارف اسلامی و ارزش‌های اسلامی، یک نظامی به وجود بیاید بر پایه اسلام، آن هم درست در نقطه‌ای که بیش از همه جای دنیا عوامل آن قدرت‌های منحرف‌کننده، نفوذ و حضور داشتند. این چیز عجیبی است. من و شما عادت داریم اما این همان «ان تنصرالله ینصرکم» است.» باور به این وعده غیب نصرت الهی بود که دشمن را تا امروز ناکام و ناامید کرده است.

در طول این سال‌ها استراتژی دشمن آنگونه که رهبر عزیز انقلاب در این دیدار تشریح کردند، چیزی جز تهدید و تحریم نبوده و نیست. آنها نه منطق و استدلال مقابله با نظام ما را دارند و نه حاضرند از تفرعن و نخوت خود دست بردارند. پس یا از در جنگ وارد می‌شوند یا از در تحریم. با اینکه بارها و بارها از مردم ما تو دهنی خورده‌اند، اما روش خود را تغییر نمی‌دهند و چون کمتر نتیجه می‌گیرند، به ترفند و حیله‌ دیگری متوسل می‌شوند. آنها می‌دانند که درحرکت نظامی قطعا ناکام خواهند بود. آنگونه که حضرت آقا فرمودند: «اگر حمله نظامی  برای آمریکا مقرون به صرفه بود، یک لحظه تامل نمی‌کرد» سال‌ها پیش، امام راحل عظیم‌الشان هم فرموده بود که آمریکا هر کاری که از دستش برمی‌آمده کرده است و اگر کاری نمی‌کند، توانش را ندارد! پس باکی از تهدیدهای گاه و بیگاه آنها نیست و نصرت الهی و اقتدار نظامی ایران و قدرت بازدارندگی نیروهای مسلح، امکان عملی ساختن هر تهدیدی را از آنها گرفته است. پس راهی که برایشان می‌ماند، تحریم و تشدید تحریم‌هاست. آنها این راه را هم طی کرده‌اند و نتیجه‌ای نگرفته‌اند و امروز که در سخت‌ترین شرایط تحریمی دشمن قرار داریم، راه نجات، تسلیم و کرنش در برابر دشمن نیست تنها راه نجات، «اقتصاد مقاومتی» و عمل همه جانبه به آن در همه ابعاد است. این امر نیاز به عزم جدی و اراده همه جانبه برای اجرایی کردن دارد همانطور که رهبر انقلاب فرموده‌اند: «به مسئولین دولت عرض می‌کنم؛ اقتصاد مقاومتی را جدی بگیرید... باید عمل کرد... اینجور نباشد که به زبان بگوئیم، در عمل کُند حرکت بکنیم، در اقتصاد مقاومتی تکیه بر تولید داخل است، بر استحکام بنیه درونی اقتصاد است... رونق اقتصاد با تولید حاصل می‌شود با فعال کردن ظرفیت‌های درونی کشور حاصل می‌شود نه با چیز دیگر» عمل به این اصل مهم دشمن را از این حربه هم نا امید می‌کند. اما دشمن دست‌بردار نیست! او برای اینکه مسئولان را از مقاومت و پایمردی بر آرمان‌ها و ارزش‌ها ناامید کند و برای آنکه در صف محکم ایمان و باور مردم رخنه و شکاف ایجاد کند، تلاش می‌کند «دستگاه محاسبه» ما را دچار اختلال کند. آنچه سبب اخلال در دستگاه محاسبه یک نظام می‌شود چند چیز است که یکی ترساندن مقامات ارشد یک کشور است.

آنها به فرموده امام راحل «اُشتلم» می‌زنند تا ما بترسیم و عقب‌نشینی کنیم اما اگر ایستادگی کردیم و نترسیدیم، خلع سلاح می‌شوند، راه دیگر وعده دادن و زیبا نشان دادن آینده دوستی با آنهاست. فریبی که بسیار مؤثر و خطرناک است و بخصوص در شرایط سخت اقتصادی، دست و دل مسئولانی که اندکی بصیرت و تدبیرشان کم باشد را می‌لرزاند. همین محاسبه غلط است که در لحظه حساس تصمیم‌گیری، یک مقام مسئول را به حرف یا تصمیمی رهنمون می‌شود که چون با اعتماد به دشمن حاصل شده، هیچ قابل اعتماد نیست و جز خسران و زیان چیزی در پی ندارد. متأسفانه در مقاطع مختلف، کسانی بوده‌اند که فریب وعده‌های دشمن را خورده و بدون توجه به ظرفیت‌های داخلی، راه برون رفت از مشکلات را در کنار گذاشتن آرمان‌ها و ارتباط با دشمن دانسته‌اند! راهی که قطعاً فرجامی جز پشیمانی ندارد. مفهوم این کلام این نیست که آنها که چنین می‌گویند، از دشمن خط و ربطی می‌گیرند اما هر چه هست این سخنان از یک سو دل مردم را خالی می‌کند و از دیگر سو دشمن را امیدوار می‌کند که نقشه شومش اثر کرده و دستگاه‌های محاسباتی ما را مختل کرده است. چندی قبل و در حالی که سربازان عرصه دیپلماسی ما در حال نبرد در سخت‌ترین عرصه‌ها هستند، قائم مقام بانک مرکزی، در گفتگو با یک نشریه آمریکایی گفته بود: «لغو تحریم‌ها، اقتصاد ایران را به رشد 6 درصدی می‌رساند»! این سخنان دشمن را در پای میز مذاکره جری و گستاخ  و دل مردم را از نگاه به داخل و اقتصاد مقاومتی سرد می‌کند.

سخنان دو شب قبل آقا، آنقدر گویا و شفاف بود که هر شنونده منصف و مؤمنی را به این باور می‌رساند که راه یکی است و آن پایمردی در راه خدا. باوری که مردم، در طول سی و پنج سال عمر با برکت انقلاب با همه وجود درک و لمس کرده‌اند. باور اینکه دشمن قابل اعتماد نیست، راه نجات را فقط در داخل مرزهای کشور و مبتنی بر جوانان مؤمن و متعهد خودمان باید بیابیم و مراقب باشیم نه فریب عشوه و غمزه دشمن را بخوریم نه از اخم او هراسی به دل راه بدهیم که «ان تنصرالله ینصرکم و یثبت اقدامکم».

سیدعابدین  نورالدینی ستون یادداشت روز،روزنامه وطن امروز را به مطلبی با عنوان«خاتمی مجاز خاتمی غیرمجاز»اختصاص داد که در ادامه میخوانید:

 این روزها درباره آقای محمد خاتمی 2 مصوبه شورایعالی امنیت ملی مطرح است.

اولی که نسبت به دومی بسیار مطرح شده و سروصدای زیادی به پا کرده مربوط به مصوبه‌ای است که در دولت قبل صادر شده و می‌گوید محمد خاتمی به‌دلیل بی‌صداقتی‌‌اش در فتنه 88 و ارتکاب رفتار غیرمسؤولانه باید تا اطلاع بعدی در رسانه‌های کشور ممنوع‌التصویر شود. این مصوبه از ابتدای دولت آقای روحانی به مرور نقض شد تا اینکه اکنون دیگر محمد خاتمی یک پای ثابت رسانه‌های حامی دولت است. این یک نقض آشکار مصوبه شورایعالی امنیت ملی است. به عبارتی رسانه‌های نزدیک به دولت مصوبه شورایعالی امنیت ملی را رعایت نمی‌کنند و شورایعالی امنیت ملی نیز تاکنون واکنشی نسبت به این نقض گسترده نشان نداده است.

اما مصوبه دیگر شورایعالی امنیت ملی که به آقای خاتمی مربوط می‌شود؛ ماجرای یک فساد گسترده مالی است. این مصوبه را شورایعالی امنیت ملی در دولت جدید تصویب کرده است و می‌گوید اطلاع‌رسانی درباره فساد کرسنت ممنوع است. فساد کرسنت در دولت آقای خاتمی و در وزارت نفت آقای زنگنه اتفاق افتاده است. در جریان این فساد یک آقازاده مبالغ هنگفتی رشوه دریافت کرده است. فساد این قرارداد به اندازه‌ای بود که حسن روحانی، دبیر وقت شورایعالی امنیت ملی، نامه‌ای به خاتمی نوشت و از هزینه‌های این قرارداد برای کشور گفت و خواستار توقف اجرای آن شد. قرارداد کرسنت در سال 84 متوقف شد. 

اکنون پرونده کرسنت با شکایت حمیدضیاء جعفر، مدیرعامل کرسنت در دادگاه لاهه در حال بررسی است. شورایعالی امنیت ملی در دولت روحانی اما با مصوبه‌ای مانع اطلاع‌رسانی رسانه‌ها درباره این فساد و جزئیات پرونده شده است. این مصوبه شورا اما اکنون رعایت می‌شود و نقض آن با برخورد شورایعالی امنیت ملی مواجه می‌شود. رسانه‌های منتقد اعتراضاتی نسبت به این مصوبه داشته و دارند و معتقدند مصوبه بایکوت کرسنت، هیچ ضرورت امنیت ملی نداشته و در تناقض با عزم دولت برای مبارزه با فساد است. با این حال رسانه‌های منتقد این مصوبه را اجرا کرده و تقریبا اطلاع‌رسانی درباره فساد بزرگ کرسنت به حالت تعلیق در آمده است.

این 2 مصوبه اکنون شرایط متفاوتی دارند. یعنی درباره محمد خاتمی 2 مصوبه امنیت ملی وجود دارد که یکی رعایت می‌شود و دیگری نه. گویی یکی مجاز است و دیگری غیر مجاز. به نظر می‌رسد دولت باید در این‌باره به این سوالات جواب بدهد:

1ـ آیا مختصات و ماهیت امنیت ملی با تغییر دولت‌ها تغییر می‌کند؟ آیا مصوبات شورایعالی امنیت ملی در دولت گذشته برای دولت جدید فاقد اعتبار است؟ یعنی انتخابات چارچوب امنیت ملی یک کشور را تغییر می‌دهد؟ انتخابات صحنه رقابت حزبی و جناحی است. این یک اتفاق فاجعه‌بار است اگر احزاب و جناح‌ها مرجع تشخیص امنیت ملی یک کشور باشند.  به عبارتی این می‌تواند یک فاجعه باشد که یک دولت مناسبات انتخاباتی را بر مقوله امنیت ملی ارجح بداند.

2ـ این 2 مصوبه که مربوط به آقای خاتمی است هر 2 لازم‌الاجراست اما هرکدام‌ شأن متفاوتی دارد. قاعدتا مصوبه‌ای که درباره فتنه 88 و یکی از عوامل شکل‌گیری آن صادر می‌شود، اهمیت و شأن ویژه‌ای نسبت به مصوبه‌ای که گوشه‌ای از فساد افراد را نشان می‌دهد، داشته و خواهد داشت. بنابراین حساسیت‌ها نسبت به مراعات این مصوبات باید متناسب با اهمیت موضوع مصوبات باشد. آیا رفتار دولت در این باره رفتار قابل دفاعی بوده است؟

3- به هر حال بی‌توجهی به مصوبه شورایعالی امنیت ملی در دولت آقای روحانی که امنیتی‌ترین دولت بعد از انقلاب است یک اتفاق عجیب به نظر می‌رسد. چرا باید رسانه‌های مدعی حمایت از دولت به مصوبات امنیتی دهن‌کجی کنند و نسبت به برخورد قضایی با خود آسوده‌خاطر باشند؟ به نظر می‌رسد این قانون‌شکنی به پای دولت نوشته خواهد شد و از جایگاه شورایعالی امنیت ملی خواهد کاست.

4ـ بدون تردید عدم‌برخورد با رسانه‌هایی که مصوبه شورایعالی امنیت ملی درباره محدودیت‌های رسانه‌ای محمد خاتمی را نقض کرده‌اند، منجر به بی‌تفاوتی سایر رسانه‌ها نسبت به سایر مصوبات شورایعالی امنیت ملی خواهد شد. چراکه این شائبه را به‌وجود خواهد آورد که منشأ مصوبات نه مختصات و گزاره امنیت ملی بلکه مصالح و نیازهای حزبی و جناحی است. باید مانع رواج و تقویت این شائبه خطرناک شد چراکه اقدامات متقابل را به‌وجود خواهد آورد. شاید اگر قرار باشد اقدام مشابهی با آنچه رسانه‌های حامی‌فتنه انجام داده‌اند، صورت پذیرد باید منتظر اقدام هماهنگ رسانه‌های انقلابی برای افشاگری درباره فساد فاجعه‌بار کرسنت و واقعیت مذاکرات هسته‌ای بود.

روزنامه حمایت مطلبی رابا عنوان«چرا حمله به ایران  مقرون به صرفه نیست؟»در ستون یادداشت خود به قلم دکتر یدالله جوانی به چاپ رساند که در زیر میخوانید:

 مقام معظم رهبری در بخش مهمی از بیانات حکیمانه‌شان در دیدار اخیر مسئولان نظام با اشاره به موضوع حمله نظامی آمریکا و یا اسرائیل به ایران، این حمله را مقرون به صرفه برای آنها ندانسته و تأکید کردند که، «اگر آمریکا صرفه خود را در حمله ببیند لحظه‌ای درنگ نمی‌کند». 
اینکه چرا آمریکا و اسرائیل حمله به ایران را مقرون به صرفه نمی دانند، دلایل بسیاری دارد که در ادامه به برخی از آنها اشاره خواهد شد:
یکی از دلایلی که تا امروز باعث ناتوانی آنها در دستیابی به اهداف شان شده است، توانمندی های کشور یا محل حمله آنها بوده است. به عنوان نمونه آمریکایی ها در عراق و افغانستان به طور مستقیم اقدام نظامی انجام دادند اما این اقدامات نتوانست آنها را به اهداف راهبردی آنها برساند حتی در این زمینه متحمل هزینه‌های سنگینی نیز شدند. در پایان هم نتیجه عکس گرفتند.

رژیم صهیونیستی نیز که در سال 1382(2006م) به حزب الله لبنان حمله کرد تصور می کرد ظرف مدت یک هفته می تواند به اهداف راهبردی خود، که نابود کردن حزب الله است دست یابد. اما این جنگ 33 روز طول کشید و در نهایت این رژیم صهیونیستی بود که متحمل شکست نظامی شد و خسارتهای بسیار زیادی را پذیرفت. در این میان با توجه به روحیات، فرهنگ و نوع نظام سیاسی موجود در ایران که قدرت بسیج کنندگی توده های مردم را داراست و نیز با توجه به شرایط جغرافیایی و سیاسی و ژئوپولیتیک و  عمق استراتژیک ایران، نیروهای مسلح و قدرت نظامی ودفاعی پر تعداد، با انگیزه، متعهد و قوی کشورمان، طبیعی است که برآوردهای حمله نظامی به این کشور مقرون به صرفه نخواهد بود.  هر اقدام نظامی برای دستیابی به مجموعه ای از اهداف صورت می گیرد. 

با نگاهی به شرایط جمهوری اسلامی در اوضاع کنونی و نیز اهداف آنها در طرح حمله نظامی به ایران این نکته قابل فهم خواهد بود که هدف آنها بازداشتن ایران از ادامه فعالیت های صلح آمیز هسته ای است. در این میان اما برآوردهای استراتژیست های غربی از موضوع حمله نظامی آمریکا و رژیم صهیونیستی به ایران، بیانگر این است که نه تنها نمی توانند فعالیت های صلح آمیز هسته ای ایران را متوقف کند بلکه آن را تشدید خواهد کرد.  به نظر می رسد یکی دیگر از عواملی که حمله آمریکا و رژیم صهیونیستی به ایران را برای آنها مقرون به صرفه نمی کند موضوع افکار عمومی بین المللی است. 

البته این کشورها برای حمله و اقدام نظامی خود به سایر کشورها و مناطق همواره توجیهات و بهانه‌هایی را برای افکار عمومی مطرح کرده و سعی می‌کنند افکار عمومی را برای پذیرش این اقدامات آماده نمایند اما در خصوص ایران، این واقعیت وجود دارد که آماده سازی افکار عمومی جامعه جهانی برای اقدام نظامی علیه این کشور برای غرب بسیار دشوار است دلیلش هم این است که جمهوری اسلامی ایران دارای حوزه نفوذ استراتژیک در میان ملت های محروم جهان و همچنین سراسر منطقه غرب آسیا و مسلمانان جهان است.

 لذا اساسا موضوع ایران با عراق و افغانستان بسیار متفاوت می‌باشد.  در کنار این عوامل، اصل دیگری که اقدام نظامی علیه ایران را برای آمریکا و رژیم صهیونیستی فاقد توجیه می سازد را باید در آسیب پذیری این کشورها جستجو کرد. جمهوری اسلامی ایران در موقعیتی قرار دارد که می تواند منافع دشمن را در اقدامی متقابل در حد بسیار جدی با خطر مواجه سازد. در واقع در عملیات های راهبردی، موضوع ضربه اول و ضربه دوم مطرح است. برآورد آنها این است که هر نوع اقدام نظامی علیه ایران می تواند در لحظات اول، هزینه های سنگینی را برای آنها داشته باشد.

 به عنوان نمونه وقتی که در گذشته خط و نشان حمله به ایران را کشیدند و انجام عملیات نظامی علیه ایران را محتمل دانستند مقام معظم رهبری با صراحت فرمودند: «اگر رژیم صهیونیستی دست از پا خطا کند تل آویو و حیفا با خاک یکسان خواهند شد». بعد از این بود که آنها پیام توانمندی نظامی جمهوری اسلامی را دریافت کردند. لذا هرگاه آنها موضوع تهدید حمله نظامی را مطرح کرده اند با پاسخ قاطع و صریح ایران مواجه شده اند که در صورت کوچکترین تحرک و اقدام نظامی علیه ایران، تمامی نیروها و پایگاه های آنها در رصد و تیررس نیروهای نظامی ایران است و این آمادگی را دارند که در زمین، دریا، آسمان و حتی فضا در همان بدو حمله، آسیب های جدی و خسارت های جدی و جبران ناپذیری را به دشمن وارد کنند.

 به عنوان مثال نیروهای آمریکایی در دریاهای نزدیک مرزهای آبی ایران شناورها، رزم ناوها، زیردریایی های متعددی دارند اما توانمندی ها و تجهیزات نظامی ایران در دریا این قابلیت را به نیروهای نظامی کشورمان داده است که تمامی این شناورها را حتی در ابعاد عظیم آن، به قعر دریاها بفرستد و همه امکانات و تجهیزات آنها را خنثی و نابود کند. لذا ناتوانی نظامی آنها در مقابل توانمندی های نظامی ایران در منطقه، امری جدی بوده و عامل مهم بازدارنده در اقدام نظامی علیه ایران است. 

با توجه خباثت ها و شیطنت های آنها باید این نکته را در نظر داشت که چنانچه آنها می توانستند در حوزه نظامی اقدامی صورت دهند بلاشک با نوع خاصی از  عملیات روانی سعی می کردند زمینه های آماده سازی افکار عمومی را فراهم کنند. اما به علت فقدان امکان حمله نظامی به ایران از هرگونه اقدام در حوزه آماده سازی افکار عمومی نیز ناتوان هستند. این سوال وجود دارد که آیا امکان دارد آنها عملیاتی را انجام دهند که دامنه، عمق و ابعادش تعریف شده باشد و آنطور که می‌خواهند آن را مدیریت کنند یا ممکن است این اقدام آنها از کنترل خارج شود و پیامدهای زیان بار آن با برآوردهای اولیه آنها متفاوت باشد؟ 

باید در نظر داشت که در موضوع سوریه بعد از اینکه آنها رژیم سوریه را متهم به استفاده از سلاح های شیمیایی کردند به سمت عملیات برق آسای محدود با بمباران های هدفمند گرایش یافتند تا بتوانند موازنه قدرت را به نفع تروریست ها و به ضرر نیروهای حاکمیت و نیروهای مردمی سوریه تغییر دهند. اما وقتی متوجه شدند که اولین شلیک آنها می تواند منطقه را وارد جنگ ناخواسته و فاقد ابعاد روشن کند، از این اقدام منصرف شدند.

 لذا وقتی اقدام نظامی علیه ایران مطرح می شود این نکته مطرح می شود که پاسخ های جمهوری اسلامی ایران برای آنها غیرقابل پیش بینی است. بنابراین یکی از مسائل جدی در شرایط کنونی این است که منطقه راهبردی تنگه هرمز، خلیج فارس و غرب آسیا دارای شرایطی است که دست زدن به هر نوع اقدان نظامی علیه جمهوی اسلامی، دارای ریسک بسیار بالایی برای آنها خواهد بود که به نوعی ماجراجویی شبیه است و نمی توان هزینه های آن را برآورد کرد. لذا حتی با وجود عربستان هم  نمی توانند مسیر تأمین نفت خود را مطمئن تصور کنند و البته آنچه اشاره شد تنها اندکی از بسیارهاست که برای حریف ثابت شده، حمله به ایران مقرون به صرفه نیست.

سید علی محقق ستون سرمقاله روزنامه ابتکار را به مطلبی با عنوان« برسد به دست دلواپسان!»اختصاص داد:

«بنده دولت را تأیید و حمایت می‌کنم و از همه توانی که در اختیار دارم، برای حمایت از دولت استفاده خواهم کرد و به مسئولان بلندپایه دولت اعتماد دارم.»

این بخشی از سخنان رهبر انقلاب در دیدار « مسئولان و کارگزاران نظام» بود. اهمیت این سخن در ذات خود پیداست، اما دانستن این که این سخن در جمع همه مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی بیان شده است، اهمیت موضع رهبری و سطح دربرگیری مخاطبان این سخنان را بیش از پیش آشکار می‌کند.

رهبر انقلاب در حالی از اعتماد به دولت و مسئولان بلند پایه آن سخن می‌گویند که هم دولت و هم مسئولان بلند پایه آن در کمتر از پنج ماه اخیر آماج حملات پرشمار تخریبی از سوی مخالفان بوده‌اند.

اگرچه کمتر مسئول دولتی از حملات مخالفان در امان مانده است اما با این وجود بیشترین حملات متوجه شخص رییس جمهور، وزیر امور خارجه و وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و وزیر علوم بوده است.

البته با نزدیک شدن به زمان احتمالی توافق نهایی ایران و 1+5 بار هجمه‌ها به وزیر امور خارجه کاهش یافته است اما هنوز حملات شبانه‌روزی به رییس جمهور و دیگر وزیران از جمله علی جنتی و فرجی دانا ادامه دارد.

در چند ماه اخیر یکی از سیبل‌های همیشگی حملات مخالفان دولت، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بوده است. با نام گذاری سال جاری با عنوان اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی از سوی رهبر انقلاب، مخالفان دولت سعی کردند تا با فرافکنی و برجسته کردن کاستی‌های حوزه فرهنگ، عرصه را بر مدیریت فرهنگی تنگ کنند.

اصرار بر اعمال برخی محدودیت‌ها در موضوعاتی نظیر فضای باز انتشار کتاب‌ و فعالیت رسانه‌ها، پوشش بانوان و... از مهمترین رویکردهای مخالفان دولت از آغاز سال نو بوده است بر همین اساس بلندگوهای پرشمار این گروه از تریبون مجلس تا روزنامه‌ها و ماهنامه‌ها، بسیج شدند تا داد فرهنگ را از دولت یازدهم بستانند.

ناگفته نماند که ادبیات به کار برده شده توسط مخالفان در نقد عملکرد فرهنگی دولت، نه تنها زیبنده جایگاه و پایگاه مسئولان ایران اسلامی نیست بلکه از دیگر سو نشان دهنده سطح درک و دریافت منتقدان از مقوله فرهنگ نیز می‌باشد.

به ویژه در سه حوزه مهم نشر کتاب، رسانه‌ها و پوشش بانوان اصولا شایسته نیست مخالفان دولت-که لباس و کرباس منتقد به خود پوشیده‌اند- با چنین نگاه یا ادبیات سخیفی درباره مردم، علایق، انتخاب‌ها و رفتارهای زندگی روزمره‌شان سخن بگویند؛ مردمی که بیش از هزار سال سابقه و تجربه در ادبیات دارند، فردوسی‌ها و مولاناها و حافظ‌ها وسعدی‌ها پرورده‌اند و تنوع فرهنگی و گستره تمدنیشان زبانزد خاص و عام است، شایسته برخوردهای عاقل اندر سفیه برخی -به اصطلاح- منتقدان نیستند.

هم اکنون دولت و ملت هر دو در یک موضع آماج ادبیات نامناسب و حملات تخریبی فرهنگی مخالفان قرار گرفته‌اند و گروهی که خود را مدعی حفاظت از ارزش‌های نظام و منویات رهبری می‌دانند، در ضلع سوم این مثلث قرار گرفته‌اند تا با گل‌آلود کردن آب برای سبد خود ماهی بگیرند.
اما با این وجود تأکید فراگیر رهبر انقلاب بر اعتماد به مسئولان بلند پایه دولت بی گمان فصل الخطابی برای حاشیه‌پردازی‌ها و اتهام افکنی مخالفانی است که از هیچ تلاشی برای تخریب چهره فرهنگی دولت فروگذار نمی‌کنند و به نام ارزش‌های انقلاب در جهت نیل به منافع شخصی خود می‌کوشند.

این سخنان بسیار مهم رهبری در جمع کارگزاران نظام جمهوری اسلامی، نشان دهنده تنهایی و بی پشتوانه بودن کسانی است که منافع گروهی خود را بر منافع ملی ارجح می‌دانند و برای تأمین آن یک لحظه از تلاش و تخریب نمی‌ایستند.

اعتماد رهبر انقلاب به مسئولان دولت از این جهت که دولت منتخب مردم است نیز قابل توجه است! به بیان دیگر این دولت با حمایت قاطع مردم در انتخابات سال گذشته بر سر کار آمد و مردم به آن اعتماد کردند، رهبر انقلاب نیز تاکید کرده‌اند که با تمام توانی که در اختیار دارند از این دولت حمایت می‌کنند، بنابراین در این میان که اعتماد همه جانبه از سوی رهبری، دولت و ملت وجود دارد، دلواپسان و دل‌نگران‌ها را کجای دلمان باید جا بدهیم!؟

البته تردیدی نیست که حمایت مردم و رهبری از دولت به معنی مجاز بودن یکه‌تازی و یا بی عیبی کار دولت نیست، چرا که هیچ بنیادی بدون انتقاد و اصلاح راه به سرانجام نخواهد برد. اما عیار نقد و نیت آن نیز شرط است.

همانطور که گفته شد، مردم این سرزمین بیش از هزار سال است که زندگی‌شان با ادبیات درآمیخته و عیار نقد را به خوبی می‌شناسند، بنابر این تشخیص سره از ناسره در انتقاد برای مردم، دولت و رهبرشان کار آسانی است. 

مطلب«دستگاه‌ محاسباتی و خطر نفوذ دشمن»را در زیر میخوانید که در ستون سرمقاله روزنامهرسالت و به قلم محمود فرشیدی به چاپ رسیده است:

همچنانکه در جامعه بی‌سوادی فرد یکی از بزرگ‌ترین کاستی‌ها و عامل وابستگی به دیگران می‌باشد، در عرصه بین‌المللی نیز کشورها به میزان فقر علمی‌شان، وابستگی پیدا می‌کنند و استقلال‌شان ارتباط مستقیمی با سطح پیشرفت علمی‌شان دارد. هیچ کشوری بدون دستیابی به علم و فناوری نمی‌‌تواند کوس استقلال بزند و با نگاهی به تاریخ ثابت می‌شود که حکومت‌ها با درک این ضرورت و واقعیت همواره تلاش می‌کردند تا دانشمندان و نخبگان دوران را جذب کنند و به خدمت خود بگیرند.

در جهان معاصر البته پیوستگی بین علم و سیاست، تنگاتنگ‌تر شده است چندان که سلطه‌گران جهان، علم را در انحصار و خدمت خود به کار گرفته‌اند و از طرفی به کشورهای در حال توسعه جواز ورود به عرصه علوم و فناوری‌های پیشرفته را نمی‌دهند و از طرف دیگر از دستاوردهای علمی خویش علیه انسانیت و در جهت سیطره اقتصادی و سیاسی خود بهره می‌گیرند و بر همین اساس جهت‌گیری پژوهش‌ها و تحقیقات علمی را به گونه‌ای تعیین می‌کنند که منافع نظام سلطه را تامین نماید و با پیچیده‌ترین روش‌ها، تمامی ظرفیت علمی کشورهای خود و حتی دیگر کشورها را در راستای پاسخگویی به نیازهای استکبار جهانی، جهت می‌دهند که ایجاد مرکزیت موسسه بین‌المللی ISI برای ارزیابی مقالات علمی را نیز نمی‌توان بی‌ارتباط با این سیاست‌های پیچیده ارزیابی کرد و خلاصه آنکه حساسیت نظام سلطه جهانی بر دستیابی ایران به فناوری هسته‌ای و ورود به باشگاه علمی و فناوری‌های پیشرفته، دلیل روشنی بر نقش و کاربرد سیاسی علم در جهان امروز می‌باشد.

البته آمریکا برای ایجاد ممانعت در راه پیشرفت علمی کشور ترفندهای گوناگونی را به کار می‌گیرد که از جمله پیچیده‌ترین آنها، تاثیرگذاری در محاسبات و دستگاه‌ محاسباتی مسئولان دیگر کشورهاست، یعنی می‌کوشد تا خواسته‌های خود را به گونه‌ای به مسئولان دیگر کشورها القاء نماید که آنان تصور کنند خود به این جمع‌بندی، نتیجه‌گیری و ضرورت رسیده‌اند و این همان دام و خطری است که مقام معظم رهبری در دیدار اخیر با مسئولین  نظام نسبت به آن هشدار دادند و اظهار داشتند:

"نگذارید دشمن با تهدید و تطمیع در دستگاه محاسباتی شما اثر بگذارد."

و به عنوان مثل با جملاتی قریب به این مضمون فرمودند که با توجه به نیاز کشور به 190 هزار سانتریفیوژ آمریکا می‌خواهد نظر خود را به ما آن‌گونه تحمیل نماید که نهایتا و با احساس موفقیت به ده هزار سانتریفیوژ رضایت بدهیم.

البته معظم له تاکید کردند که گروه مذاکره کننده ایران مورد تایید ایشان می‌باشد اما واقعیت آن است که چه در این مذاکرات و چه در چالش‌ها و کشمکش‌های حساس سیاسی، متاسفانه سیاسیون، اصحاب رسانه و کسانی در کشور هستند که در جهت کند شدن یا توقف حرکت علمی کشور یا ضربه زدن به دیگر مصالح ملی با دشمن همراهی و همنوایی می‌کنند، که برخی از آنان سر سپرده و
مواجب بگیر دشمن می‌باشند و ماموریت دارند، برخی دیگر فریب خورده و ساده‌اندیش‌اند که نسبت به دشمن حسن ظن دارند و گمان می‌کنند با اندکی عقب‌نشینی و کند کردن حرکت علمی می‌توان دشمن را قانع کرد. عده‌ای هم خود باخته‌اند و تعالی و پیشرفت ایران و ایرانی را باور ندارند و حتی فرستادن موجود به فضا را، در قالب شعر هم که شده به تمسخر می‌گیرند!

به طور کلی توطئه‌های دشمن برای القای دیدگاه‌های خود در محاسبات مسئولان کشور ما رادر چند محور می‌توان خلاصه کرد:

1- کم اهمیت جلوه دادن پیشرفت‌های علمی و ازجمله فناوری هسته‌ای
1- در تعارض نشان دادن اقتصاد کشور و معیشت مردم با دستیابی به فناوری هسته‌ای
3- تنش‌آفرینی در محیط‌های تولید علم و فناوری کشور و کنار گذاشتن دانشمندان مومن و انقلابی
4- ابراز صمیمیت‌های دروغین و روی خوش نشان دادن و تظاهر به انعطاف در دیدارها و مذاکرات به منظور سوءاستفاده از عواطف شرقی گروه مذاکره کننده ایران.
5-سیاست رسانه‌ای تحقیر دیگر ملت‌ها به عنوان شهروندان درجه دو و سه دهکده جهانی، به منظور آنکه هیچ دانشمندی در این کشورها "ما می‌توانیم" را باور نکند و پیشرفت علمی را صرفا در کشورهای سلطه‌گر ممکن بداند و البته باید اعتراف کرد که خود فروختگان یا فریب‌خوردگان در برابر این سیاست دشمن کم نبوده و نیستند؛ از میرزا ملکم‌خان و حاج سیاح و فتحعلی آخوندزاده گرفته تا محمد علی فروغی که می‌گفت: "شما ایرانی‌ها! بدون انگلیس هیچ چیز نیستید". و تقی‌زاده که معتقد بود: "از جمله بزرگ‌ترین اشتباهات، یکی این است که ایرانی به فکر اختراع بیفتد، اختراع نکنید، اختراع غلط است همان کاری که فرنگی‌ها کردند، جزئی و کلی."

امروز هم با کمی هوشیاری می‌توان مشاهده کرد که برخی سردمداران اصلاح‌طلبی، پای خود را در جای پای فروغی‌ها و تقی‌زاده‌ها می‌گذارند.

مطلبی که روزنامه دنیای اقتصاد با عنوان«الزامات توسعه صنعتی»و به قلم محمود اسلامیان در ستون سرمقاله خود به چاپ رساند به شرح زیر است:

ریاست محترم جمهوری در جمع کارآفرینان کشور به مناسبت روز صنعت و معدن سوالاتی را مطرح کرد از جمله اینکه چرا به‌رغم داشتن مزیت‌های بزرگی برای توسعه کشور، هنوز نتوانسته‌ایم به جایگاه مناسب در پیشرفت دست یابیم؟ مزیت‌هایی که هر کدام برای رشد و توانمندی و ایجاد رفاه برای یک ملت کافی است. منابعی همچون انرژی، دسترسی به آب‌های آزاد، منابع وسیع معدنی، جاذبه‌های گردشگری، نیروی انسانی و... در کشور وجود دارد. در حالی که بسیاری از کشورها صرفا با اتکا بر یک مزیت توانسته‌اند به جایگاه مناسبی از نظر توسعه دست یابند.

علت عدم توفیق ما چیست؟ تا چه زمان می‌شود انرژی زیر قیمت جهانی به اقتصاد کشور تزریق کرد؟ تا چه زمانی می‌توان با تعرفه از فضای رقابتی جلوگیری کرد؟ علاوه بر مسائل ذکر شد حدود 4 تا 5 میلیون بیکار را چگونه باید ساماندهی کرد؟

طرح سوالات مذکور نیازمند واکاوی عالمانه شرایط اقتصادی کشور است. اینکه بپذیریم اوضاع مساعدی نداریم و به دنبال نقد منطقی و عقلانی باشیم بسیار کار پسندیده‌ای است. مردم شریف ایران زمین نشان داده‌اند هر گاه اراده‌ای منطقی حاکم شود قادر به عبور از بحران‌ها و مشکلات‌ خواهیم بود.

1- مهم‌ترین موضوع در این باب فعل خواستن و اراده است. عبور از رکود و توسعه به تنهایی از عهده قوه مجریه خارج است. کلیت سیستم و ارگان‌های آن باید هدف را پیشرفت و توسعه قرار دهند. تمامی اهداف سازمان‌ها باید حول این محور ساماندهی شود.

2- کشور نیازمند طرح آمایش سرزمین و متعاقب آن استراتژی توسعه در زمینه‌های گوناگون خصوصا صنعت است. در حال حاضر به علت فقدان این نقشه راه، منابع بسیاری در پروژه‌های غیراقتصادی صرف می‌شود. رقابت استان‌ها و قومیت‌ها و تقاضاهای غیراقتصادی محلی بر برنامه‌ اولویت دارد. می‌توان به صدها پروژه غیراقتصادی که منشا آن بی‌برنامگی است، اشاره کرد. تعطیل کردن برنامه چهارم و پنجم و تمرکز بر سیاست‌های پوپولیستی، جز رکود و تورم به‌رغم صرف صدها میلیارد دلار طی سال‌های اخیر حاصلی نداشته است. ظرف یک‌سال امکان تدوین طرح آمایش و استراتژی وجود دارد. حداقل می‌توان استراتژی توسعه صنعتی را ظرف 6 ماه تدوین کرد.

3-عبوراز اقتصاد دولتی: ریاست‌ محترم جمهوری به این مساله اشاره داشتند. تجربه اقتصاد دولتی به علت تغییر مکرر مدیران، انتخاب‌های ناشایست و بهره‌وری پایین از نتایج چنین سیستمی است. دولت می‌تواند با واگذاری شرکت‌های دولتی و منافع موجود در سهام عدالت علاوه بر توسعه سریع‌ بهره‌وری منابع بالایی برای اجرای زیر‌ساخت‌های کشور به‌دست آورد. درآمد برای توسعه راه‌آهن،خطوط هواپیمایی، اسکله‌های بزرگ،‌ شاهراه‌های ارتباطی و آموزش و درمان، در اختیار دولت قرار می‌گیرد. در واگذاری‌ها صلاحیت‌ها باید مورد توجه جدی قرار گیرد.

4-رونق اقتصادی: کشور در چند سال گذشته با رکود تورمی مواجه بوده است. گزارش تحلیلی و جامع از یک استان بزرگ صنعتی نشان می‌دهد به علت اجرای طرح هدفمندی مرحله اول و عدم تخصیص منابع قانونی به تولید، تورم دو رقمی و تثبیت مصنوعی نرخ ارز، واحدهای تولیدی با رکود مواجه و تعدیل نیروی انسانی شده‌اند. این گزارش حاکی‌ است  حدود 48درصد از ظرفیت واحدهای تولیدی غیرفعال است. به عبارت دیگر به‌علت قفل شدن منابع بانکی، فشارهای مالیاتی و... نیمی از سرمایه‌گذاری‌های انجام شده تعطیل است. تجربه جهانی نشان می‌دهد عمده اشتغال در واحدهای متوسط و کوچک است. واحدهای بزرگ کشور به علت استفاده از مزیت‌های انرژی، مواد اولیه، تعرفه بالای بانکی و... قابل بازگشت به شرایط عادی هستند؛ مشکل، هزاران واحد متوسط و کوچک (SME) است که در تعطیلی به سر می‌برند. تصویب مقرراتی که نحوه حمایت منطقی از این واحدها را مدیریت کند، ضروری است. حمایت باید متناسب با اشتغال در هر واحد باشد. با بخشودگی جرایم بانکی و مالیاتی و تقسیط بدهی‌ها امکان ایجاد حداقل 2 میلیون شغل بدون سرمایه‌گذاری جدید متصور است. در این باب احکام کلی بسیار گمراه‌کننده است. توجه به تجربه اروپا و آمریکا و شرق آسیا در رکود گذشته بیانگر حجم حمایت از تولید مشروط به اشتغال است. این تجربه نشان می‌دهد بدون هزینه نمی‌توان رکود 8 ساله را مدیریت کرد.

5- بهبود فضای کسب‌وکار: قانون بسیار مترقی و عالمانه‌ای در مجلس محترم تصویب گردید. بسترسازی محیط مهم‌تر از آزادسازی اقتصاد است. متاسفانه، طی سال‌های اخیر، این قانون متوقف گردیده و ریاست محترم جمهور نیز در انتخابات در باب این موضوع تاکید داشتند. قانون مذکور نیازمند متولی است. اگر بپذیریم اصل بهبود فضای کسب‌وکار است، بجاست دولت و معاون محترم اول ریاست‌جمهوری مسوولیت هماهنگی و اجرایی شدن این قانون را به‌عهده گیرند. راه‌حل‌های بسیار معقولی در قانون مذکور ارائه شده است که درصورت اجرا، یقینا باعث بهبود فضای کسب‌وکار خواهد شد. حل مشکلات بین‌المللی با تاکید بر عزت ملت مسلمان ایران، ‌زمینه‌ای برای حل و فصل مشکلات اقتصادی است. موضوع مذکور شرط لازم است، لیکن شرط کافی، ایجاد شرایطی است که بتوان از این فرصت که با هزینه‌های بالایی به دست آمده، استفاده و کشور را در مسیر شکوفایی قرار داد.

جواد نوائیان رودسری در مطلبی با عنوان«رئیس جمهور، مهندسی فرهنگی و بردن مردم به بهشت»چاپ شده در ستون سرمقاله روزنامه خراسان اینگونه نوشت:

دکتر حسن روحانی، رئیس جمهور، دوشنبه گذشته در دیدار مسئولان نظام با رهبر معظم انقلاب، از اجرای نقشه مهندسی فرهنگی درسال جاری خبر داد و آن را بزرگترین کار دولت در حوزه فرهنگ اعلام کرد. دیدگاه رئیس جمهور در این سخنان، بیانگر تأکید ایشان بر ضرورت دخالت و نظارت حاکمیت در عرصه فرهنگ و مدیریت فرهنگی کشور است. مهندسی فرهنگی عبارت است از نقشه ای برنامه ریزی شده، برای چگونگی ورود حاکمیت به عرصه فرهنگ و هدایت افراد جامعه به سوی تعالی و سعادت حقیقی. با توجه به این که تنظیم سند مهندسی فرهنگی کشور، در واقع تدوین دستورالعمل حاکمیتی برای هدایت و جهت دهی به مقوله فرهنگ در جامعه محسوب می شود، تصمیم رئیس جمهور برای اجرای این سند مهم و راهبردی، دلیلی جز توجه جدی دولت به ضرورت حضور فعال حاکمیت در عرصه فرهنگ و مدیریت کلان فرهنگی جامعه نمی تواند داشته باشد. از اعلام رسمی رئیس جمهور مبنی بر عزم دولت برای اجرای این سند راهبردی، می توان این گونه برداشت کرد که برخلاف برخی برداشت هاکه از اظهار نظرهای قبلی ایشان قابل استنتاج بود، دولت در مقام عمل، عزم خود را برای برنامه ریزی و حضور در عرصه فرهنگ، جزم کرده است. تاکید رئیس جمهور به اجرای این نقشه مهم و راهبردی، که تعیین کننده خطوط اصلی جریان فرهنگ و مدیریت فرهنگی در کشور محسوب می شود، نشان دهنده توجه وی نسبت به ضرورت ها و بایسته های حضور حاکمیت در عرصه مدیریت فرهنگی کشور است. بدیهی است که فرهنگ به عنوان عنصر زیربناییِ اصلیِ تشکیل دهنده جامعه و شکل دهنده رفتار فردی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مردم، به مدیریتی کلان و قدرتمند نیاز دارد. امیرمؤمنان، امام علی(ع) در خطبه 34 نهج البلاغه، تربیت جامعه و هدایت آن در جمیع جهات را، از وظایف مهم حاکم اسلامی معرفی کرده اند. حقیقت این است که حکومت اسلامی تنها در پی سامان دادن به امور دنیوی و رفاه مادی جامعه نیست. اسلام دین دنیا و آخرت است و رسیدن انسان به سعادت حقیقی و نعمت های جاودانه و اُخروی را حق تمام انسان ها می داند. حقی که آن ها باید با تلاش خویش و مدیریتی مناسب و کارآمد حاکمیت، به آن دست پیدا کنند. به همین دلیل حکومت اسلامی وظیفه دارد افزون بر فراهم آوردن زمینه های رشد اقتصادی و رفاه اجتماعی، با پرداختن به مقوله فرهنگ و اشاعه اخلاق و تربیت اسلامی در جامعه، مقدمات تعالی و رشد انسان و رسیدن او به کمال حقیقی را فراهم کند. واضح است که برای تحقق این مهم نمی توان به فعالیت های محدود، غیر متراکم و ناهماهنگ تکیه کرد. نمی توان فعالیت در حوزه های مختلف هنری را در دست افراد گوناگون و با سلایق مختلف، متنوع و گاه متضاد رها کرد. برای رسیدن به این مهم، نیاز به برنامه ریزی و مدیریت کلان در جامعه است. مدیریتی که بتواند اهداف والای اسلام عزیز برای تربیت انسان ها و اصلاح فرهنگ در جامعه را مهیا کند. همین دلیل مهم و اساسی، سبب توجه جدی به مقوله فرهنگ در انقلاب اسلامی نیز شده است. ضرورت حضور و نقش پررنگ حاکمیت در عرصه فرهنگ و هدایت فرهنگی جامعه، از نخستین روزهای انقلاب بزرگ اسلامی مورد توجه معمار کبیر انقلاب بود و پس از رحلت ایشان، تا امروز، از سوی مقام معظم رهبری بارها مورد تأکید و توجه قرار گرفته است. نگاه رئیس جمهور محترم در سخنان اخیرشان، تأکید بر چنین ضرورتی است. تأکید بر این حقیقت غیر قابل انکار که حکومت اسلامی وظیفه دارد برای ورود فرد فرد افراد جامعه به بهشت، تلاش کند، هرچند برای افراد اجباری برای رفتن به بهشت وجود ندارد به عبارت دیگر، اجرای مهندسی فرهنگی، به این معنی است که باید مردم را به بهشت برد، ولی نه به زور! امیدواریم با اجرای کامل، دقیق و هوشمندانه سند مهندسی فرهنگی در کشور، شاهد پیشرفت سریع و امیدوارکننده در مسیر تحقق نقش برنامه ریزی شده حاکمیت در مدیریت فرهنگی کشور باشیم. 

و در آخر ستون سرمقاله روزنامه مردم سالاری را میخوانید که به مطلبی با عنوان«موافقتنامه جامع هسته‌ای نیاز امروز ایران و غرب»نوشته شده توسط دکتر علی بیگدلی اختصاص یافت:

امضای موافقت‌نامه جامع در مذاکرات هسته‌ای ایران و 1+5 مهمترین موضوعی است که این روزها در فضای سیاسی کشور وجود دارد. اهمیت به ثمر رسیدن این توافق از جنبه‌های مختلف قابل بررسی و تحلیل است. جامعه ما یک جامعه واکنشی نسبت به روابط خارجی است. این موضوع البته به کشور ما محدود نمی‌شود و می‌توان گفت که عموم کشورهای جهان سوم چنین ویژگی‌ای را دارا هستند. با توجه به این ویژگی‌ و براساس تجربیات چند سال گذشته، هر قدر امضای این توافقنامه به تاخیر بیفتد جامعه عکس‌العمل‌های منفی نسبت به آن نشان خواهد داد و دولت در پیشبرد برنامه‌های خود به خصوص در زمینه بهبود وضع معیشتی مردم و کاهش تورم دچار مشکل خواهد شد و حتی باید در انتظار افزایش تورم در کشور باشیم. این در حالی است که دولت سعی دارد با دریافت مالیات، کمبودها را جبران کند اما باید توجه داشت که همه مشکل اقتصادی دولت، مشکل ریالی نیست و ما همواره کشوری بوده‌ایم که اقتصادمان در گرو سیاست خارجی و مناسبات بین‌المللی است. به این ترتیب اگر موافقت‌نامه جامع به عنوان گام بزرگی در حل مسائل بین‌المللی ایران امضا نشود، باید گفت که بسیاری از قول و قرارهایی که دولت با مردم گذاشته و امیدهایی که وجود دارد، محقق نخواهد شد.

مساله دیگر در این خصوص، این است که همچنان که مقامات آمریکایی عنوان می‌کنند، مشکل غرب با ایران یک پکیج است و نمی‌توان به مساله هسته‌ای به صورت مجرد پرداخت اما این نباید باعث قطع مذاکره ایران با غرب شود. در دوره هشت ساله دولت احمدی‌نژاد، وقتی سخنانی از این قبیل گفته می‌شد که قطعنامه‌ها علیه ایران، کاغذ پاره است در واقع نوعی تقابل ایران با غرب را در افکار عمومی دنیا القا می‌کرد که باعث شد انتظارات غربی‌ها از ایران، روز به روز گسترش پیدا کند بنابراین وقتی آقای ظریف به انتظارات نامحدود غربی‌ها از ایران اشاره می‌کند، مساله‌ای را بیان می‌کند که مربوط به امروز نیست بلکه در هشت سال گذشته شکل گرفته و بار سنگینی که بابت تحریم‌ها به دوش کشور است نتیجه رفتارهای ناصحیح دولت گذشته بوده است. اینک اگرچه آقای روحانی با گفتمان جدیدی وارد صحنه شده است و تیم مذاکره کننده تغییر کرد‌ه‌اند اما میراث دولت قبل هنوز وجود دارد و بر این اساس باید دولت ایران انعطاف بیشتری به خرج دهد.

بی‌اعتمادی عمیقی که میان ایران و غرب بویژه، آمریکا طی هشت سال به وجود آمده علی‌رغم تلاش دولت روحانی در طی یک سال گذشته، چندان کاهش نیافته، بلکه تنها انتظارات طرف غربی از عمق به سطح آمده و بیان شده است چون در دوره احمدی‌نژاد اصولا مذاکره‌ای جدی با غرب وجود نداشت. در کنار این واقعیت، باید اذعان کرد که در حال حاضر اوباما بسیار علاقمند است که موافقتنامه جامع به امضا برسد زیرا وی در دوره دوم ریاست جمهوری‌اش به مردم آمریکا قول داده که تلاش می‌کند سه مشکلی را که آمریکا در خاورمیانه با آن روبرو است – و به زعم آنها مساله هسته‌ای ایران یکی از آنهاست- حل کند؛ ولی هنوز هیچ موفقیتی در این خصوص به دست نیاورده و این باعث نارضایتی طرفداران اوباما در جامعه آمریکا شده است. از طرف دیگر انتخابات کنگره آمریکا هم در پیش است و اوباما به برگ برنده‌ای برای پیروزی دموکرات‌ها در این مجلس نیاز دارد.

با این وصف می‌توان گفت که در صورت انعطاف دو طرف و امضای موافقتنامه جامع بین ایران و غرب، وضعیت برد- برد شکل می‌گیرد و همین امیدواری‌ها را برای رسیدن به این وضعیت بیشتر می‌کند.

نام:
ایمیل:
نظر: