پايگاه بصيرت؛ گروه سياسي/ اهميت تحليل صحيح و درست پديده ها و مسائل گوناگون سياسي در جامعه اسلامي بخصوص تحليل افراد از جريان ها، سياست ها، حرکت ها، دولت ها و . . . يکي از موضوعات کليدي بوده است که همواره و در مقاطع مختلف مورد توجه و تأکيد ويژه رهبر فرزانه انقلاب قرار گرفته است. چنانکه در ديدار اخير دانشجويان با رهبر انقلاب نيز که در نخستين روز مرداد ماه انجام شد، معظم له ضمن اشاره به برخي معيارهاي تحليل سياسي از جمله رعايت تقوا و طرح اين موضوع که «در موضع گيري ها منتظر نظر رهبري نمانيد»، خطاب به دانشجويان فرمودند: «شما به عنوان يک انسان مسلمان، مؤمن، صاحب فکر، بايد نگاه کنيد، تکليف تان را احساس کنيد، تحليل داشته باشيد نسبت به اشخاص، نسبت به جريان ها، نسبت به سياست ها، نسبت به دولت ها، موضع داشته باشيد، نظر داشته باشيد. اين‌‌جور نيست که شما بايد منتظر بمانيد، ببينيد که رهبرى درباره‌ فلان شخص، يا فلان حرکت، يا فلان عمل، يا فلان سياست چه موضعى اتخاذ مي کند که بر اساس آن، شما هم موضع‌‌گيرى کنيد». حال با عنايت به اهميت اين مسأله، مبحث حاضر را به اين موضوع اختصاص داده و مطالبي چند و صد البته مهم در مورد اهميت، روش ها و معيارها صحيح تحليل پديده هاي سياسي از نگاه رهبر انقلاب، ارائه مي شود. تحليل سياسي چيست؟ تحليل سياسي يعني رسيدن از ظواهر يک رخداد سياسي به لايه هاي پنهان آن و درک انگيزه ها و اهداف بانيان آن پديده يا رخداد سياسي. يا به معناي گره گشايي، تقسيم يا جزء جزء کردن پديده سياسي، توصيف درست واقعه و تبيين يا کشف روابط بين اجزاي آن است. با اين نگاه تحليل سياسي همچون يک نظام يا سيستم است که ورودي، پردازش، خروجي و بازخورد خاص خود را دارد و ضمن وقوع در يک محيط سياسي از آن تأثير پذيرفته و بر محيط تأثير مي گذارد. اهميت و ضرورت برخورداري از تحليل سياسي نهضتي که از سال هاي 1341 و با مبارزات مردمي به رهبري قائد عظيم الشان اسلام، و بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران و خلف برحقش امام خامنه اي ( مدظله العالي) آغاز و تداوم يافته، موجب سياسي شدن مردم و خنثي شدن توطئه عظيم استکبار و ايادي آن ، براي جلوگيري از رشد آگاهي هاي اسلامي، سياسي و اجتماعي شد . مهمترين عامل ناکارآمدي اين توطئه، در گرو کارآمدي دو رکن برجسته اين انقلاب يعني هوشمندي و بيداري رهبر فرزانه انقلاب اسلامي و نيز حضور آگاهانه مردم انقلابي و وفادار ايران بود که عامل اصلي ماندگاري و تثبيت نظام اسلامي گرديد. تاکيدات مستمر معظم اله در ارتقاء قدرت تحليل،بصيرت ،آگاهي و هوشياري سياسي آحاد جامعه و همه وفاداران به نظام جمهوري اسلامي در پاسداري به موقع از ميراث امام راحل(ره) و شهيدان سرافراز انقلاب اسلامي در اين راستا قابل ارزيابي است. مقام عظماي ولايت:« البته شما بايد قدرت تحليل سياسي پيدا كنيد. اگر جواناني و ملتي بينش سياسي نداشته باشند، فريب مي‌خورند؛ آنها را از صحنه خارج مي‌كنند و با ابزار دين،آنها را كنار مي‌زنند.» و« اين قدرت تحليل،خيلي مهم است.هر ضربه اي که در طول تاريخ،ما مسلمانان خورديم از ضعف تحليل بود»(همان، 13/11/1377 ) معيارهاي درست تحليل پديده هاي سياسي 1- تقوا همچنان که در سخنان اخير رهبر انقلاب در ديدار با دانشجويان نيز مطرح گرديد، «تقوا» به مفهوم «اسير هواى نفس نشدن در جانبدارى و طرفدارى يا در مخالفت و معارضه، در انتقاد يا در تمجيد» مهمترين معياري است که بايد در تحليل پديده ها و مسائل و موضوعات سياسي رعايت شود. تقوا: تقوي در اسلام بسيار اهميت دارد و خداي تبارک و تعالي آن را ميزان سنجش براي کرامت و اکرام انسان قرار داده است و مي فرمايد: «إن أَکرَمَکُم عِندَ الله اتقيکُم» (سوره حجرات، آيه13). همانا گرامي ترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست. تقوي يعني خود نگهداري و مراقبت و مواظبت خاص، و به تعريفي که شهيد آيت الله مطهري مي فرمود: «تقوا مانند حالتي است که انسان هنگامي که پاي برهنه از بياباني پر از خار مي گذرد در خود اين احساس را دارد که چگونه در آن بيابان، مواظبت و مراقبت کند که آن خارها، به پايش فرو نروند و به لباسش چسبيده نشوند، و در عين حال زودتر هم از اين راه پرمشقت به سلامت عبور نمايد، اين حالت مواظبت و خود نگهداري از خارهاي سر راه انسان مسلمان را تقوا مي گويند» (مجموعه آثار شهيد مطهري، ج16، ص502). در عين حال تحليل گر اسلامي بايد بداند که در تحليل قضاياي سياسي، راهش به مراتب از آن بيابان پر تيغ و خار خطرناک تر است، و در هر لحظه بايد حالت مواظبت و مراقبت و خود نگهداري را از دست ندهد، و با رعايت کامل تقواي الهي تحليل را ارائه دهد. تا مورد قبول خدايش قرار گيرد، که «إنَّما يتقبل الله من المتقين» (سوره مائده، آيه27). و اين نکته بسيار مهم است زيرا تحليل گر اسلامي، تحليل را براي رضاي خدا مي نويسد نه براي خوش آمد مردم يا حاکمان، يا براي گذران امر معيشت، يا براي بدست آوردن شهرت و مقام و منصب، که نوشتن تحليل براي اين امور همه شرک آورند و بر خلاف تقوايند، لذا زماني عملش مورد قبول حق تعالي قرار مي گيرد و ذخيره آخرتش مي شود، که تقوا را رعايت کند. 2- خدا محوري محور اصلي در همه تحليل هاي اسلامي بايد «الله» باشد و همه چيز از «الله» شروع و به «الله» ختم گردد، و هيچ چيز شريک او نگردد که تحليل شرک آميز با توحيد اسلامي سازگاري ندارد. تحليل گر اسلامي بايد تحليل را با نيت خالص، و قصد تقرب الي الله بنويسد، و اين نيت خالص را در تمام طول تحليل حفظ نمايد، و تحليل را به خاطر خدا و در جهت رضاي او، طبق «ما انزل الله» تهيه کند، و در تمام موارد کلي و جزئي، فقط خواست خدا و رضاي او را رعايت کند و شيوه مطرح کردن موضوع و استنباط ها و شعارها، همه خدايي باشد و بس. جهت تحليل ها بايد «الي الله» باشد و سير الي الله را تسريع نمايد. يعني خواننده را در طول تحليل و در پايان آن به خدا متوجه کرده و حالت «تعبد و توجه» را در او پديد بياورد، و يا زياد کند. چون همان طوري که در تعريف سياست از بيان امام خميني (ره) آمد، سياست اسلامي، راهنمايي افراد به صراط مستقيم و سير الي الله است، لذا تحليل سياسي اسلامي نيز بايد در همين جهت گام بردارد. 3- دوري از سطحي نگري حال در اين راستا و در رابطه با سطحي نگري در تحليل سياسي بايد اشاره داشت معمولاً در جامعه ديده مي شود که به جاي تحقيق و بررسي دقيق و کافي در مسائل اجتماعي و سياسي، به شايعات و تبليغات و اطلاعات ناقص تکيه مي شود و در استدلال ها و تحليل ها به آن ها استناد مي گردد که البته بايد توجه کرد که اين عمل، امکان دارد شخص يا جرياني را به فاجعه آفريني بکشاند و از آنجا که وقتي انسان تحليل درستي از شرايط نداشته باشد عملکرد او نيز که بر اساس آن تحليل بنا شده نمي تواند درست باشد، امکان دارد شخص را به جايي بکشاند که سد راه جريان الهي بشود. 4- تمسک به کتاب و عترت تحليل اسلامي بر اساس معيارها و ضوابطي است که از «کتاب و عترت» که دو رکن اساسي مي باشند سرچشمه مي گيرد، تا بر مبناي حديث «ثقلين» با تمسک به کتاب و عترت، تحليل دچار ضلالت و گمراهي و بيراهي و سرگرداني نشود، و از شخصيت گرايي و جوپذيري مصون بماند. 5- هدف جويي تحليل اسلامي داراي هدف روشني است، تحليل گري که بي هدف است و نمي داند چه مي خواهد بگويد؟ و چه چيزي را دنبال مي کند؟ تحليل او ولو جذاب و با الفاظ زيبا آراسته باشد دور از ضوابط اسلامي است، زيرا تحليلي که هدفش معلوم نيست «لغو» محسوب مي شود و مؤمنين بايستي از لغو اعراض و از کار عبث پرهيز کنند.هدف از تحليل اسلامي، بايد در راستاي اهداف کلي اسلام و منطبق با هدف و نظام جهان هستي باشد تا دچار هدف هاي غيرواقعي و سراب گونه نشود. 6- عدالت خواهي تحليل گر اسلامي در تحليل قضايا و نظر دادن درباره اشخاص و گروه ها و جوامع، گرچه دشمن باشند، رعايت عدالت اسلامي و اخلاق را مي کند، و اعمال زشت ديگران، او را از جاده عدالت و عفت کلام خارج نمي سازد. او سر و ته گفتار مخالفين را نمي زند تا با نقل وارونه کلام مخالفين آنها را بکوبد. او رعايت انصاف را در حق مخالفين هم مي کند. تحليل گر اسلامي نمي تواند هر چه دلش خواست بنويسد يا هر چه به نظرش آمد يا نفعش در آن بود بگويد. زيرا او مطابق تعريفي که حضرت امير المومنين علي عليه السلام از عدل کرده اند («العدل وضع کل شيء فيما وضع له» (نهج البلاغه، نامه53))، بايد هر چيز را به جاي شايسته و بايسته اش بگذارد، و از مبالغه و افراط و تفريط و تبليغات کاذب بپرهيزد، و به هر چيز و هر کس به اندازه خويش نه کم و نه بيش، بهاي لازم را بدهد، و در نتيجه گيري و اظهار نظر هم رعايت عدل را بنمايد. 7- حقيقت طلبي و واقع نگري تحليل گر اسلامي همواره در طلب حقيقت و آرمان هاست، لذا بلند نگر و دورانديش و هدف بين است، و در جهت حقيقت و استقرار اصول و اهداف والاي مکتب، حرکت مي کند و در تحليل وقايع دچار ذهن گرايي و خيال پردازي و خوش خيالي نمي شود، زيرا واقعيت را در نظر مي گيرد و وقايع را آنچنان که هست مي بيند، نه آنچنان که دوست دارد آنگونه باشد، او واقعيت هاي موجود را هر چند تلخ باشند، مي شناسد و تحليل مي کند. تحليل گر اسلامي تسليم وقايع روز و فضاي آلوده نمي شود، اما با در نظر گرفتن واقعيات موجود و بر اساس حقيقت طلبي و آرمان ها، طبق شرايط زمان پيش مي رود و در حقيقت واقع نگر، آينده بين و هدف دار است. 8- صداقت تحليل گر مسلمان بايد از صداقت و امانت کافي برخوردار باشد تا مردم از تحليل اسلامي و تحليل گر مسلمان، به طور عملي اسلام را بشناسند، و درس صداقت و امانت فرا گيرند و اعتماد آنها به تحليل ها جلب شود. تحليل گر اسلامي ممکن است مطالبي را بنا به مصلحت عالم اسلام و وظايف عالم شرعي نگويد زيرا او هميشه نمي تواند همه مسائل را به بهانه صداقت به طور آشکار و صريح بگويد و ناخودآگاه آب به آسياب دشمن بريزد، اما اگر چيزي را گفت و تحليل کرد بايد کاملاً رعايت صداقت را بنمايد، که مردم دشمن صادق را به دوست فريبکار ترجيح مي دهند. البته در مورد فريب دشمن در ميدان نبرد که طبق شرايطي از طرف شرع مقدس اجازه داده شده است، بايد همان شرايط رعايت شود . 9- پايبندي و تعهد به اصول و معيارها مقتضاي سياست اين است که علاوه بر اصول و جريان هاي ثابت همواره دستخوش تغييرات فراوان و حوادث ناگهاني مي باشد. گاهي تحليلي که صبح نوشته مي شود به علت تغيير اوضاع، بعد از ظهر به کار نمي آيد. لذا تحليل گر بايد دائم در جريان امور باشد و از اين رو بايد دائماً مواظبت و مراقبت کند که در اين تغييرات و تحولات، از اصول تحليل اسلامي منحرف نشود و دچار التقاط و غلط نگاري نگردد، و اين نياز به پايبندي جدي و تعهد به اصول و مراقبت دائمي دارد که تحليل گر بايد دائم آن را به خود تلقين کرده و تذکر دهد و از ديگران بخواهد که راهنماييش کنند تا مبادا ناخودآگاه دستخوش موج هاي درياي سياست شده و غرق گردد، و يا دچار احساسات غير صحيح شود. چون گاهي يک موضوع سياسي آن چنان انسان را احساساتي مي کند که همه ضوابط از يادش مي رود و بدون کنترل حرف هايي مي زند که منطبق با موازين نيست و چون تحليل گر اسلامي مجاهدي است که با سلاح قلم و فکر و بيان، در راه خدا مجاهده مي کند، بايد در خود شرايط مجاهدين في سبيل الله را پديد بياورد؛ شرايطي که فشرده آن در سوره توبه آيه 112 آمده است و الحافظون لحدود الله (سوره توبه، آيه112) حفظ کنندگان و پاسداران حدود و مرزهاي الهي اند. 10- باطل ستيزي تحليل گر اسلامي محبت و مروت با دوستان و مداراي با همه مردم دارد. اما در برابر باطل و باطل گرايان سخت گير و ستيزه جو است. يعني به قول شهيد بهشتي «تقواي ستيز را با تقواي پرهيز به همراه دارد» و با شجاعت و صراحت با طاغوت ها و هواپرستان و دنياطلبان و با همه مظاهر پليدي ها و زشتي ها و جهل و ناداني و با هر چه ضد ارزش است، مي جنگد و سازش نمي پذيرد. زبان تحليل گر اسلامي به همان نسبت که با دوستان خدا گرم و مهربان و متواضع است و نسبت به همه توده هاي مردم صميمي و روشنگر است. در مقابل باطل گرايان زبان قدرتمندي است که آمر به معروف و ناهي از منکر مي باشد، و با رعايت ادب و اخلاق اسلامي، با قدرت کامل و به دور از ضعف و سستي سخن منطقي و منصفانه دارد. 11- حقيقت طلبي و واقع نگري تحليل گر اسلامي همواره در طلب حقيقت و آرمان هاست، لذا بلند نگر و دورانديش و هدف بين است، و در جهت حقيقت و استقرار اصول و اهداف والاي مکتب، حرکت مي کند و در تحليل وقايع دچار ذهن گرايي و خيال پردازي و خوش خيالي نمي شود، زيرا واقعيت را در نظر مي گيرد و وقايع را آنچنان که هست مي بيند، نه آنچنان که دوست دارد آنگونه باشد، او واقعيت هاي موجود را هر چند تلخ باشند، مي شناسد و تحليل مي کند. تحليل گر اسلامي تسليم وقايع روز و فضاي آلوده نمي شود، اما با در نظر گرفتن واقعيات موجود و بر اساس حقيقت طلبي و آرمان ها، طبق شرايط زمان پيش مي رود و در حقيقت واقع نگر، آينده بين و هدف دار است. 12- آرمان خواهي اصل در مکتب، تحقق آرمان هاي الهي است، نه قدرت يابي و غلبه و حکومت و اين اصل در تحليل بايد فراموش نشود، يعني دين اسلام اگر حکومت را مي خواهد، براي تحقق آرمان ها الهي و رفع موانع راه خداست. مسلمان به قول شهيد بهشتي «شيفته خدمت است نه تشنه قدرت». بنا بر اين مفاهيم، بسياري از واژه ها از جمله پيروزي و شکست، در اين مورد با ساير مکاتب و مسالک به کلي متفاوت است. عاشورا در تحليل غير آرماني يک شکست است، و حرکت ابا عبد الله الحسين (ع) با هفتاد و چند نفر و با زن و بچه، با هيچ يک از اين تحليل ها صحيح نيست و سازگاري ندارد؛ حتي اگر تحليل گران مسلمان و متدين باشند. مثال: محمد حنفيه برادر امام حسين (ع) تحليل مي کنند که به امام گفت: «به جاي کوفه به طرف يمن برو، کوه هاي آنجا و قبايل آشنا با پدرت، شما را ياري مي دهند و حفظ مي کنند و يارانت از اطراف به شما مي پيوندند و پس از مدتي مي توانيد حکومت يزيد را سرنگون کنيد». وي با اينکه برادر امام حسين (ع) است اما در ابتدا متوجه نيست امام حسين (ع) به دنبال تحقق آرمان مکتب اسلام است نه اينکه صرفاً حکومت بخواهد، و چون به علت شرايط پيش آمده براي بيداري مردم و آشنا شدن آنها با اسلام امام حسيني، و شناخت واقعي اسلام يزيدي، چاره اي جز شهادت امام و اهل بيت پيامبر (ص) نمانده است، لذا امام به دنبال حرکتي است قوي، که اگر نتوانست حکومت يزيد را ساقط کند، و اگر نتوانست با شهادت، مردم را بيدار نمايد و آرمان مکتب تحقق يابد. و اين کار تنها با شهادت شخص امام حسين ميسر نمي شد، بلکه شهادت 72 تن و اسارت اهل بيت عصمت و طهارت را مي طلبيد تا تکان لازم در جامعه پديد آيد، هم چنان که پديد آمد. بنابراين عاشورا در تحليل اسلامي يک پيروزي کامل است، زيرا آرمان خواهي را رشد داده و تا ابد هم رشد مي دهد. 13- تجربه ، تمرين و ممارست تجربه ، تمرين و ممارست که لازمه تحليل درست است، تمرين، ممارست و تجربه در کار تحليل است. اين تجربه مي تواند به دو صورت به دست آيد: اولي با حضور در صحنه سياست عملي و به شيوه آزمايش و خطا که انسان را ورزيده و آبديده مي کند. دومي با تحليل هاي نظري درباره حوادث و منتظر نتايج آن در صحنه عمل بودن. آيا واقعيت خارجي تحليل شما را تأييد مي کند يا نه؟ با تکرار اين عمل نقاط ضعف تحليل براي تحليل گر آشکار مي شود. در دوره خاصي از تاريخ پس از انقلاب، يعني دوره سازندگي وقتي که روحيه دنيا گرايي و غفلت از سياست در پرتو جوّ سازندگي و توجه به امور اقتصادي پيش آمد، حضرت امام خامنه اي به دانشجوايان توصيه کردند که آنان تحليل داشته باشند و از مسائل سياسي جامعه در ابعاد داخلي و خارجي غفلت نکنند:«دانشجوياني که اصلاً نفهمند در دنيا چه مي گذرد، اين دانشجو، دانشجوي زمان خودش نيست، مرد زمان خودش نيست. دانشجو بايد احساس سياسي داشته باشد، درک سياسي داشته باشد، تحليل سياسي داشته باشد» (بيانات امام خامنه اي، تاريخ 12/8/1372). 14- پرهيز از يکسونگري و شتابزدگي در مورد پرهيز از يکسو نگري و شتابزدگي در تحليل مسائل سياسي نيز بايد توجه داشت، هر قضاوت و اظهارنظري بايد مبتني بر حداقل معيني از مدارک باشد و تا اين مدارک و شواهد لازم در مورد مسئله اي جمع نشود هرگونه اظهار نظري، از روي شتابزدگي بوده در آن امکان لغزش انديشه وجود دارد. 15-عدم مطلق نگري افتادن در حصار مطلق هاي خود ساخته و ذهني نيز يکي از آفت هاي مهم در تحليل هاي سياسي است. در واقع انسان از خود و خدا بيگانه، همواره مطلق هاي ذهني خود را مي پرستد و افراد و جريان هاي ديگر را به صورتي مطلق رد و يا قبول مي کند. علاوه بر اين ها عده اي از افراد هم هستند که به حکم طبع ابتدايي خويش هنگامي که مي بينند يک فکر و عقيده خاص مورد قبول نسل هاي گذشته بوده است آن را خود به خود و بدون اندک مجال و تفکري مي پذيرند، و قرآن در اين مورد تذکر مي دهد که پذيرفته ها و باورهاي گذشتگان را جز در هنگامي که با معيارهاي مکتب مطابقت مي کند نپذيريد و به نژاد و قوميت و اجداد اصالت ندهيد زيرا ملاک در اسلام تنها و تنها تقوي است. 16- نفي شخصيت نگري و شخصيت پرستي پديده شخصيت گرايي و شخصيت پرستي نيز يکي ديگر از آفت هاي تحليل مسائل سياسي است که موجب مي شود فرد به تحليل درستي از مسائل سياسي و آنچه که هست و بايد باشد دست نيابد، چنانکه رهبر انقلاب نيز در اين باره مي فرمايند: «اين‌‌جور نيست که همه‌‌ مواضعى که آحاد مردم از جمله دانشجويان که جزو قشرهاى پيشرو هستند اتخاذ مي کنند، بايستى الگوگرفته و برگردان نظراتى باشد که رهبرى ابراز مي کند؛ نه، شما به‌‌عنوان يک انسان مسلمان، مؤمن، صاحب فکر، بايد نگاه کنيد، تکليف تان را احساس کنيد، تحليل داشته باشيد که من حالا عرض خواهم کرد، نسبت به اشخاص، نسبت به جريان ها، نسبت به سياست ها، نسبت به دولت ها، موضع داشته باشيد، نظر داشته باشيد. اين‌‌جور نيست که شما بايد منتظر بمانيد، ببينيد که رهبرى درباره فلان شخص، يا فلان حرکت، يا فلان عمل، يا فلان سياست چه موضعى اتخاذ مي کند که بر اساس آن، شما هم موضع‌‌گيرى کنيد؛ نه، اينکه کارها را قفل خواهد کرد.» کلام آخر در پايان بايد اذعان داشت تحليل سياسي از مباحث مهم و رايج در علوم اجتماعي و سياسي است و هرکدام از مکاتب و گونه‌هاي انديشه اي از زاويه‌ نگاه خود به آن مي نگرند. لذا جامعه‌اي که خود را ملزم به «تفکر» درباره پديده‌هاي مختلف سياسي و اجتماعي در سطوح گوناگون ملي، منطقه اي و بين المللي مي‌داند، نحوه صحيح تفکر‌ در مورد اين پديده‌ها نيز برايش مهم خواهد بود؛ زيرا بر پايه تحليل پديده‌هاي سياسي و اجتماعي است که انسان به قضاوت مي‌‌نشيند، تصميم مي‌گيرد و عمل مي‌کند. بطوريکه رهبر شجاع و فرزانه انقلاب در جايي، ضمن اشاره به برخي تجربه هاي تاريخي در صدر اسلام و توصيه به برخورداري ملت از تحليل سياسي تأکيد مي کنند: «اگر ملتي قدرت تحليل خودش را از دست بدهد، فريب و شکست خواهد خورد. اصحاب امام حسن، قدرت تحليل نداشتند؛ نمي‌توانستند بفهمند که قضيه چيست و چه دارد مي‌گذرد. اصحاب اميرالمؤمنين، آن هايي که دل او را خون کردند، همه مغرض نبودند، اما خيلي از آن ها مثل خوارج قدرت تحليل نداشتند. قدرت تحليل خوارج ضعيف بود. اميرالمؤمنين مي‌فرمود: و لا يحمل هذا العلم الّا اهل البصر و الصّبر؛ اوّل، بصيرت، هوشمندي، بينايي، قدرت فهم و تحليل، و بعد صبر و مقاومت و ايستادگي».