صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

تاریخ انتشار : ۲۹ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۱:۳۵  ، 
شناسه خبر : ۲۶۸۸۱۶
ترکیه دست یافتن به جایگاه مرکزی در منطقه را تنها در شرایطی ممکن می داند که دولت هایی مانند دولت سوریه و عراق که جهت گیری های سیاست خارجی آنها مغایر با ترکیه است سرنگون شده باشند و در شرایطی که گروهک های تروریستی عهده دار این مأموریت هستند طبیعی است که ترکیه از آنها حمایت کند.

پایگاه بصیرت، گروه پرسمان/ فرض اساسی نوشتار حاضر این است که بین حمایت ترکیه از گروه های تروریستی با رویکرد نوعثمانی گری حاکم بر سیاست خارجی این کشور نسبت مستقیمی وجود دارد و چون حمایت ترکیه از این گروه ها در طی بحران در دو کشور سوریه و عراق بخوبی تجلی یافته است، برای این منظور لازم است که سیاست خارجی ترکیه در قبال دو کشور سوریه و عراق تشریح شود. در توضیح باید گفت با توجه به اینکه پس از جنگ جهانی دوم، برای سیاست خارجی ترکیه، خاورمیانه در درجه دوم اهمیت بوده است، رویکرد ترکیه در قبال بحران سوریه و عراق را بایستی در چارچوب نوعثمانی گرایی حاکم بر سیاست خارجی این کشور مورد بررسی قرار داد. احمد داود اوغلو، استاد روابط بین الملل و معمار و طراح این سیاست، بر آن است که سیاست خارجی ترکیه نامتعادل بوده و تأکید بیش از حد به روابط با اروپا و آمریکا و نگاه به غرب، این کشور را از خاورمیانه و شمال آفریقا یعنی محدوده امپراتوری عثمانی دور کرده است. از نظر وی، ترکیه دارای شاخص های هویتی متکثر است و باید سیاست های خود را بر اساس این هویت متنوع تنظیم کند. بر این اساس، ترکیه باید با خاورمیانه، قفقاز، اروپا و بالکان تعامل سازنده داشته باشد، زیرا جهت گیری به یک سمت، نوعی عدم توازن در سیاست خارجی ترکیه به وجود می آورد.(امیدی و رضایی،1390: 240-239) از این جهت چون ترکیه به همه این مناطق تعلق دارد، پس می تواند عهده دار نقش رهبری در این مناطق باشد یا به عبارتی، به «قدرت مرکزی» این مناطق تبدیل شود و از نظر بین المللی اهمیت استراتژیک کسب کند.(به نقل از نیاکویی و بهمنش،1391: 124)به این ترتیب، اوغلو خواستار برقرای تعادل در ارتباط ترکیه با شرق و غرب است. خطوط اساسی این سیاست که در کتاب «عمق استراتژیک» داود اوغلو ترسیم شده و به «دکترین نوعثمانی گری» مشهور شده است، عبارتند از:

1- ترکیه باید نقش پررنگ فعال و متناسب با گذشته پرشکوه و عمق استراتژیک خود ایفا کند؛ 2- برای اجرای آن باید روی قدرت نرم خود سرمایه گذاری کند؛ زیرا از دیدگاه اوغلو، ترکیه با همه مناطق یاد شده دارای روابط تاریخی و فرهنگی است. 3- نهادهای سیاسی داخلی این کشور می توانند الگویی برای کشورهای مذکور باشند؛ 4- اقتصاد ترکیه بازوی قدرتمندی برای پشتیبانی از این روابط است؛ 5- ترکیه باید در مدیریت بحران های منطقه ای و بین المللی ایفاگر نقش مهمی باشد؛ 6- با همکاری اقتصادی ، سیاسی و امنیتی با کشورهای منطقه، نیاز به مداخله قدرت های خارجی را از بین برد؛ 7- به جای التماس و صرف هزینه های گزاف برای پیوستن به اتحادیه اروپا، باید روی کشورهای منطقه سرمایه گذاری کند؛ بویژه کشورهایی که زمانی در قلمرو امپراتوری عثمانی بوده اند. (به نقل از امیدی و رضایی،1390: 241)

به اعتقاد داود اوغلو، ترکیه برای موفقیت در این زمینه باید بتواند بر مسائل و مشکلات داخلی فائق آید و همچنین روابط خود با همسایگانش را بهبود بخشد. در ارتباط با مورد اخیر، اوغلو بر آن است که ترکیه تاکنون هزینه های زیادی را در درگیری های بیهوده با همسایگان صرف کرده است. از این رو، این کشور ابتدا باید اختلافات خود را با همسایگان حل و فصل کند. به این ترتیب، بعد مهم استراتژی داود اوغلو یعنی «به صفر رساندن تنش ها(مشکلات) با همسایگان» به  اجرا در می آید. (صولت،1392: 131)در این راستا، ترکیه به از سرگیری روابط با سوریه پرداخت. بنابراین، در ابتدا دو کشور تصمیم به تشکیل شورای عالی همکاری های استراتژیک گرفتند و همچنین لزوم صدور ویزا برای مسافرت اتباع دو کشور به یکدیگر را لغو کردند. بشار اسد در ژانویه 2004 به آنکارا سفر کرد و اردوغان نیز در همین سال به دمشق سفر کرد. اردوغان به هنگام بازدید از سوریه، آغاز فصل جدیدی از روابط دو کشور را نوید داد و برای اثبات حسن نیت خود اعلام کرد که سوریه از این پس می تواند به میزان بیشتری از آب رودخانه فرات استفاده کند. در مراحل بعدی، دولت ترکیه حتی درصدد میانجیگری میان سوریه و اسرائیل برآمد.... با شروع تحولات اخیر سوریه نیز، ترکیه در ابتدا سیاستی میانجیگرانه در پیش گرفت و با حمایت از انجام اصلاحات در سوریه و حتی توصیه به بشار اسد برای انجام اصلاحات به منظور به دست گرفتن اوضاع، طرفین را به خویشتن داری و مماشات دعوت کرد. با این حال، اندکی بعد ترکیه تحولات سوریه را غیر انسانی خواند و از بشار اسد خواست تا قدرت را رها کند. علاوه بر این، با اتخاذ موضعی تهاجمی و فعال، چندین نشست مخالفان سوری را میزبانی و در آوریل 2012 دومین اجلاس دوستان سوریه را در استانبول برگزار کرد. ترکیه در راستای سیاست جدید خود نه تنها به مخالفان دولت سوریه امکان عبور از خاک خود و حمل سلاح را به داخل خاک سوریه داد، بلکه خود نیز تا درگیری نظامی با سوریه پیش رفت.(مسعودنیا، فروغی، چلمقانی،1391: 103-95) در این زمان، ترکیه با ناموفق ارزیابی کردن سیاست به صفر رساندن تنش ها با همسایگان به تغییر سیاست در قبال سوریه روی آورد. بدین معنا که از این زمان به بعد،حمایت همه‌جانبه از رادیکالیسم سلفی در توافق دیپلماسی امنیتی دولت اردوغان قرار گرفت، امری که مغایر با سند امنیت ملی ترکیه بود که در آن  بنیادگرایی اسلامی و جدایی‌طلبی کردی دو محور مهم تهدیدات امنیتی ترکیه تعریف شده است. به گونه ای که در گفتمان دیپلماسی امنیتی دولت ترکیه از سال 2011 به بعد، این تئوری پرورش یافت که بازیگری در خاورمیانه بدون داشتن بازوهای مسلح نتیجه ملموس نخواهد داشت. از این رو، حمایت از گروه های مسلح تروریستی در دستور کار سیاست خارجی ترکیه قرار گرفت. با این وجود به نظر می رسد که در بحران سوریه یک تقسیم کار صورت گرفته که در این میان، نقش دیپلماتیک به ترکیه واگذار شده است. در این زمینه، ترکیه به مأمنی برای مخالفان رژیم حاکم بر سوریه تبدیل شده و هماهنگی میان بازیگران منطقه ای و بین المللی را دنبال می کند. پناه دادن به مخالفان و انتقاد مکرر از رژیم سوریه و همچنین تلاش برای ایجاد منطقه پرواز ممنوع در شمال سوریه، که بتواند به عنوان پایگاهی برای سازماندهی مخالفان اسد عمل کند، نقش زیادی در این زمینه دارد. (آزاده،1392: 114)

پس از بحران سوریه و وقایع آن، ترکیه به حمایت قاطع تر از گروه های تروریستی تکفیری روی آورد. به گونه ای که اکنون در بحران عراق، با استفاده و حمایت از داعش، در پی ناکارآمدسازی نظم سیاسی شیعه محور در عراق و تقسیم قدرت بین بازیگران و اقلیت­های قومی- مذهبی است. ضمن اینکه در راستای تضعیف جایگاه ج.ا.ایران در عراق نیز در همسویی نسبی با عربستان گام بر می­ دارد. در این خصوص باید گفت که ترکیه از زمان حمله امریکا به عراق مخالف به قدرت رسیدن شیعیان در عراق و تغییر ساختار سیاسی در عراق بود، زیرا آن را تغییری ژئوپلتیک تلقی می کرد. ترکیه با نوری مالکی هم اختلاف داشت و وقتی طارق الهاشمی از عراق فرار کرد به ترکیه رفت. یعنی ترکیه همیشه تلاش کرده از جامعه اهل سنت در عراق حمایت کند. دلایل این امر تاریخی؛ ژئوپلتیک  و اقتصادی و داخلی است. لذا با حضور داعش در عراق، ترکیه به این امر نگریست که داعش می تواند ابزاری برای او باشد تا بخشی از منافع؛ مصالح و مطامع خود را در  حوزه عراق به پیش برد. ترکیه در نظر دارد از این  امر به عنوان ابزاری برای  تغییرات در ساختار عراق بهره گیرد. کمااینکه در سوریه هم این امر مورد نظر ترکیه است.

در مجموع باید گفت که ترکیه، درصدد است تا خود را به عنوان الگوی تلفیق دین و دموکراسی معرفی کند و همچنین بتواند هلال اخوانی را در مقابل هلال شیعی به رهبری جمهوری اسلامی ایجاد کند. در این راستا، بایستی شرایط برای به قدرت رسیدن دوستان ترکیه در کشورهای منطقه فراهم شود که این به معنای تضعیف هم پیمانان منطقه ای ایران، یعنی عراق و سوریه، است. ترکیه برای تحقق این رویای خود، حمایت از گروه های تروریستی را، به منظور سرنگونی دولت شیعی عراق و دولت علوی سوریه، در دستور کار سیاست خارجی خود قرار داد. به عبارت دیگر، به زعم سیاستمداران ترکیه، بهترین گزینه برای آنها سرنگونی دولت های ناهمسو در منطقه است و حال که گروهک هایی مانند داعش در این راستا در تلاش هستند، طبیعی است که از حمایت ترکیه برخوردار خواهند بود. بنابراین باید گفت که ترکیه دست یافتن به جایگاه مرکزی در منطقه را تنها در شرایطی ممکن می داند که دولت هایی مانند دولت سوریه و عراق که جهت گیری های سیاست خارجی آنها مغایر با ترکیه است سرنگون شده باشند و در شرایطی که گروهک های تروریستی عهده دار این مأموریت هستند طبیعی است که ترکیه از آنها حمایت کند. بنابراین اگرچه یکی از مولفه های دکترین نوعثمانی گری ترکیه، کاهش تنش ها با همسایگان بود اما در این خصوص ترکیه با یک چرخش در مواضع، حمایت از گروه های مسلح تروریستی را در دستور کار خود قرار داده است. یعنی در اینجا هنوز هم برای دست یافتن به موقعیت مرکزی تلاش می شود با این تفاوت که در جهت گیری ترکیه تغییر ایجاد شده است. به عبارت دیگر، حمایت ترکیه از گرو های تروریستی را باید اقدامی برای تداوم دکترین نوعثمانی گری در قالب و شکل دیگری ارزیابی کرد.      

منابع:

1- امیدی، علی، رضایی، فاطمه(1390)، «عثمانی گرایی در سیاست خارجی ترکیه: شاخص ها و پیامدهای آن در خاورمیانه»، فصلنامه روابط خارجی، سال سوم، شماره سوم، پاییز، صص267-2316.

2- آزاده، سجاد(1392)، «بازی بزرگ در سوریه: دومینوی بهار عربی یا قربانی بازگشت موازنه قدرت به نظم منطقه ای؟»، فصلنامه مطالعات خاورمیانه، سال بیستم، شماره اول، بهار، صص124-97

3- مسعودنیا، حسین، فروغی عاطفه، چلمقانی، مریم(1391)، «ترکیه و بحران سوریه؛ از میانجیگری تا حمایت از مخالفان دولت»، فصلنامه مطالعات سیاسی جهان اسلام، سال اول، شماره 4، زمستان، صص110-83

4- نیاکویی، سید امیر، بهمنش، حسین(1391)، «بازیگران معارض در بحران سوریه»، فصلنامه روابط خارجی، سال چهارم، شماره 4، زمستان، صص135-97

نام:
ایمیل:
نظر: