صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

تاریخ انتشار : ۱۰ شهريور ۱۳۹۳ - ۰۸:۲۹  ، 
شناسه خبر : ۲۶۹۱۸۲

فرناز زارعي

شايد بتوان گفت پس از فروپاشي اتحاد شوروي، قفقاز جنوبي (ارمنستان، آذربايجان، گرجستان) در سطح ژئواستراتژيك بي‌ثبات‌ترين منطقه در جهان بوده است. درگيريهاي قره‌باغ؛ مناقشات بين قومي در گرجستان و آذربايجان؛ تصويب قانون اساسي گرجستان، بدون قلمرو روشن و ساختار حكومتي رسمي ثبت شده در آن؛ بيرون راندن رئيس‌جمهور در آذربايجان و گرجستان با قوه قهريه؛ و اوضاع دشوار اقتصادي در كشورهاي قفقاز جنوبي از جمله عوامل تشكيل‌دهندۀ بي‌ثباتي در اين منطقه به شمار مي‌روند، ضمن آنكه انتخابات پارلماني و رياست جمهوري در كشورهاي اين منطقه همواره، با درگيري بين حاميان برندگان و بازندگان روي داده است و ورود و بازي روسيه و آمريكا در مناقشات اين منطقه، گسترش ناتو در شرق و نزديكي روزافزون اسرائيل به آذربايجان، چشم‌انداز امنيتي اين منطقه را در هاله‌اي از ابهام فرو برده است.

به طور طبيعي، كشورهاي همسايۀ قفقاز از جمله ايران از تبعات منفي بي‌ثباتي در اين منطقه در امان نيستند و بايد همواره، سياستهاي امنيتي و خارجي خود را در ارتباط با اين منطقه بازتعريف كنند. در همين راستا، دفتر مطالعات سياسي و بين‌المللي وزارت امور خارجه هر سال همايشي را با نام آسياي مركزي و قفقاز برگذار مي‌كند كه امسال به مسئلۀ امنيت در قفقاز جنوبي اختصاص داشت و در روزهاي 17 و 18 آذرماه برگذار شد. طي اين همايش، جمعي از استادان دانشگاهها و مؤسسات پژوهشي ايران، روسيه، تركيه، آذربايجان، ارمنستان، گرجستان، آمريكا و... مقاله‌هايي را ارائه دادند كه در اينجا، گزارشي از آنها را ارائه مي‌كنيم.

روز اول

در مراسم افتتاحيه، پيام آقاي خاتمي، رئيس‌جمهور، به اين همايش قرائت شد. در پيام رئيس‌جمهور به اين نكته اشاره شده بود كه جمهوري اسلامي ايران با شناسايي جمهوريهاي قفقاز و تلاش براي گسترش روابط با قفقاز جنوبي و همچنين، ميانجيگري در برخي از مناقشات سياسي تاكنون، در راستاي برقراري ثبات و آرامش در اين منطقه كوشش كرده است، اما براي برخي از اختلافات موجود در اين منطقه چشم‌انداز روشني ديده نمي‌شود. وي اضافه كرد قفقاز با ثبات و صلح‌جو با توجه به برخورداري از تنوع قومي و موقعيت استراتژيك مي‌تواند پل ارتباطي شرق و غرب و محلي براي گفت‌وگوي تمدنها و فرهنگها باشد و در نهايت، به رشد فضاي صلح‌آميز در جهان كمك كند.

سپس، آقاي دكتر خرازي در سخنراني افتتاحيۀ همايش تأكيد كرد كه قفقاز جنوبي به دليل اشتراكات تاريخي، فرهنگي و همسايگي با ايران و موقعيت ژئوپليتيكي و ژئواستراتژيكي آن، جايگاه ويژه‌اي در سياست خارجي و امنيتي ايران دارد. در نتيجه، عدم امنيت اين منطقه در امنيت ايران نيز مؤثر است؛ بنابراين، ايران مي‌كوشد با مشاركت در سازوكارهاي مختلف منطقه، در تأمين و تحكيم ثبات آن ايفاي نقش كند. وي همچنين، اشاره كرد كه سه بعد حمل و نقل، انرژي و تجارت در دستور كار همكاريهاي ايران و قفقاز جنوبي قرار دارد و در راستاي بعد نخست، احداث بندر اميرآباد، احداث ده هزار كيلومتر بزرگراه، احداث و تكميل كرويدور شمال ـ جنوب (از جمله احداث خط آهن قزوين ـ رشت ـ انزلي و اتصال به خط آهن آذربايجان) و بازسازي جادۀ باكو ـ آستارا در دست اجراست. آقاي خرازي در زمينۀ انرژي، به بهره‌برداري از منابع انرژي منطقه، به ويژه خطوط گاز و سرمايه‌گذاري در مورد گاز تركمنستان و در نهايت، در ارتباط با تجارت، به افزايش سطح تجارت با كشورهاي قفقاز جنوبي اشاره كرد. دكتر خرازي در پايان يادآور شد كه ايران براي همكاري با منطقه و از طريق آن با روسيه ضرورت ايفاي نقش فعال كشورش را در كمك به تأمين امنيت، به ويژه امنيت درياي خزر كه بخشي از امنيت ايران است، مورد تأكيد قرار مي‌دهد. ايران با تأكيد بر تأمين امنيت منطقه معتقد است كه قفقاز جنوبي بايد با همسايگان خود همكاري مؤثري داشته باشد و امنيت خود را با كمك سازمان ملل و جامعه بين‌المللي بنا نهد.

سخنراني ويژۀ جلسۀ اول بر عهدۀ دكتر محمود واعظي، معاون سياست خارجي مركز تحقيقات استراتژيك، بود. وي سخنراني خود را در قالب سه محور زير ارائه كرد:

1) بحث اهميت استراتژيك قفقاز؛

2) عوامل ناامني در قفقاز؛ و

3) رويكردهاي متفاوت در مورد امنيت.

آقاي واعظي در ارتباط با اهميت استراتژيك قفقاز گفت قفقاز حلقۀ اتصال اروپا ـ آسيا، محل تلاقي تمدنهاي كهن، همسايگي جهان اسلام و مسيحيت، پل ارتباطي ميان شمال و جنوب، شرق و غرب و مسير ترانزيت نفت و گاز اروپاست؛ بنابراين، اين منطقه همواره، محل رقابت و تعرض قدرتهاي بزرگ بوده و مي‌باشد.

وي سپس، عوامل ناامني در قفقاز را اين طور برشمرد:

1) خلأ قدرت ناشي از فروپاشي شوروي؛

2) چالشهاي به ارث مانده از اتحاد شوروي؛

3) قوم‌گرايي و اختلاف نژادي ميان اقوام؛

4) اختلافات مرزي و تأثير آن بر اقوام و مليتها؛

5) ضعف ساختار اقتصادي و توزيع نامناسب ثروت؛

6) اعمال تبعيض ميان شهروندان؛

7) عدم شكل‌گيري نهادهاي مدني كارآ؛ و

8) رقابت قدرتهاي منطقه‌اي و فرامنطقه‌اي با توجه به وجود منافع متعارض.

آقاي واعظي در قسمت بعدي سخنان خود، رويكردهاي امنيتي در قفقاز را به چهار رويكرد استراتژيك، قومي ـ سياسي، اقتصادي و همكاريهاي منطقه‌اي تقسيم و نتيجه‌گيري كرد، هرچند هيچ يك از اين رويكردها، به تنهايي نمي‌توانند امنيت را تأمين كنند، اما رويكرد همكاريهاي منطقه‌اي بايد مبنا قرار گيرد؛ چرا كه رضايت تمامي نيروهاي تأثيرگذار بر منطقه شرط لازم است. وي در پايان گفت براي شكل‌گيري يك امنيت جمعي، همكاري سه عامل مهم، يعني مردم، حكومتها و قدرتهاي خارجي مورد نياز است.

نخستين مقالۀ اين جلسه را آقاي نوگذار دورميشيدزه، رئيس بخش قفقاز جنوبي وزارت امور خارجه گرجستان، با نام درگيريهاي منطقه‌اي در قفقاز ارائه داد. وي گفت قفقاز، بالكان و خاورميانه مناطقي هستند كه در آنها، جنگ بسيار سريع اتفاق مي‌افتد و اين در مسائلي ريشه دارد كه از زمان رم باستان، ايرانيها، مغولها، و در نهايت، اتحاد شوروي به جاي مانده است. هر فاتحي در اين منطقه از روش تفرقه‌ بينداز و حكومت كن استفاده كرده است و در اين اختلاف‌افكنيها، شكافهاي فرهنگي و سياسي زيادي را به وجود آورده است. در دوران شوروي، در هر مناقشه‌اي مخالفان برچسب ضد كمونيست خوردند و بدين ترتيب، از سر راه برداشته شدند، اما ريشۀ اين مناقشات همانند آتش زير خاكستر باقي ماند، تا اينكه پس از فروپاشي شوروي، اين آتش زير خاكستر شعله‌ور شد و ناامني منطقه را فراگرفت. امروزه، كسي نمي‌داند به واقع، قره‌باغ به چه كسي متعلق است؛ چرا كه از نظر تاريخي، اين منطقه به دو كشور تعلق دارد. به نظر من، مدل توتاليتري توزيع قدرت عامل بي‌ثباتي در قفقاز جنوبي است.

آقاي ميشيدزه سپس، دربارۀ مناقشه آبخازيا و اوستياي جنوبي گفت اين مناطق جزء جداناپذير گرجستان هستند كه پس از سقوط شوروي، قانون اساسي جورجيا را زير پا گذاشتند و اعلام استقلال كردند. وي تأكيد كرد با وجود اين، گرجستان بايد سه مسئلۀ مهم را در نظر داشته باشد:

1) تمام كشورها بايد به قوانين سازمان ملل احترام بگذارند؛

2) دولتهاي منطقه به صورت رسمي، بدون مداخلۀ دولتهاي خارجي حتي روسيه، با هم مذاكره كنند؛ و

3) زيرسازي داخلي، تحت حمايت UN و OSCE تكميل و تثبيت شود.

آقاي يوري مارزوف، استاد آكادمي علوم نظامي روسيه، مقالۀ بعد را با نام اوضاع قفقاز و تهديدها عليه منافع روسيه ارائه داد. به گفتۀ وي، هنوز منافع روسيه و سياست خارجي اين كشور در قبال بحرانهاي قفقاز جنوبي به طور كامل تبيين نشده است. در ارتباط با مناقشۀ گرجستان با آبخازيا و اوستياي جنوبي، روسيه وجود سه حكومت در خاك يك كشور را بسيار خطرناك مي‌داند؛ و اين احتمال وجود دارد كه سناريوي جنگ براي حفظ صلح همان‌طور كه در يوگسلاوي اتفاق افتاد، در اينجا، نيز مصداق پيدا كند. مارزوف، در ارتباط با بحران چچن گفت هنوز راه زيادي تا ثبات وجود دارد، هرچند كه به تازگي، خود چچنها صنايع انرژي و حمل و نقل خود را به عهده گرفته‌اند. وي تهديدهاي روسيه از جانب قفقاز را گسترش بنيادگرايي اسلامي، نفوذ مهاجران غير قانوني و گسترش گروههاي جنايتكار سازمان يافته دانست و يادآور شد كه روسيه با تلاش براي دست‌يابي به خطوط استراتژيك مي‌خواهد مرزهاي خود را از آسيب اين تهديدها مصون دارد.

علي بيگلي‌حسن، استاد كالج ديپلماسي آذربايجان، مقالۀ خود را با نام عوامل اصلي ناامني در قفقاز جنوبي ارائه كرد. وي گفت جايگاه منطقۀ قفقاز جنوبي در روابط بين‌الملل براساس عاملهاي زير تعيين مي‌شود:

1) ذخاير طبيعي؛

2) موقعيت استراتژيك؛ و

3) خطوط مهم ارتباطي زميني و دريايي.

آقاي بيگلي‌حسن همچنين، يادآور شد كه در سال 1991، در قلمرو شوروي، 76 كانون مناقشه وجود داشت كه در دورۀ گورباچف، نقش مهمي را در فروپاشي اتحاد شوروي ايفا كردند. وي در ادامه افزود: برخي از كشورهاي بزرگ در اين منطقه به دنبال منافع سياسي ـ‌ اقتصادي و ژئواكونوميك بودند؛ بنابراين، موقعيت اين منطقه را به دليل وجود منابع مواد خام، كار ارزان و بازاري براي عرضۀ محصولات فاسد كشاورزي خود، مناسب تشخيص دادند. دخالت قدرتهاي بزرگ و اجراي مدل استثمار كلاسيك در اين منطقه باعث شد تا ثروتمندان ثروتمندتر و بيچارگان ضعيف‌تر شوند.

آقاي بيگدلي‌حسن معتقد است سه جنگ قره‌باغ، گرجي ـ آبخازيا و گرجي ـ اوستيا از جمله دلايل عمدۀ ناامني و مهاجرتهاست. برخي از ميانجيگران نيز بي‌طرف نيستند و به دنبال تأمين منافع خود مي‌باشند. وي در ارتباط با ميانجيگري ايران در مناقشۀ قره‌باغ گفت ورود ايران در سال 1992 به صحنۀ ميانجيگري مؤثر بود، اما برخي از حوادث، اين روند را ناتمام گذاشت؛ بنابراين، ايران با توجه به اينكه يكي از كشورهاي مقتدر شرق است و با آذربايجان و ارمنستان نيز مرز مشترك دارد، مي‌تواند مجدداً، در اين مناقشه، ميانجيگري كند. وي در پايان گفت يكي از ويژگيهاي روابط بين‌الملل وجود ديپلماسي مردمي در كنار ديپلماسي دولتي است كه به صورت مستقيم و غير مستقيم، در حل و فصل مشكلات دخيل هستند؛ بنابراين، اميد است تا كاخ (بنياد) صلح و ثبات در قفقاز داير شود، همان‌طور كه در 1918-1920 چنين كافي وجود داشت و هيچ مناقشه‌اي بين جمهوريها ديده نمي‌شد.

آخرين سخنران اين جلسه آغاسي ينوكيان، رئيس مركز مطالعات سياسي و بين‌المللي ارمنستان، بود كه مقالۀ خود را با نام انزواي ارمنستان تهديدي براي امنيت منطقه ارائه داد. وي در آغاز گفت من قصد طرح ايده‌هاي جهاني را ندارم، بلكه مي‌خواهم موضوع بلوكه شدن ارمنستان را تشريح كنم؛ موضوعي كه تهديدي براي قفقاز محسوب مي‌شود.

وي ادامه داد ما در سطح نظام بين‌الملل و فعاليتهاي نظامي‌مان بلوكه شده‌ايم و تركيه در اين روند، عليه ارمنستان عمل مي‌كند. در واقع، تركيه در حمايت از آذربايجان تعصب زيادي به خرج مي‌دهد؛ موضوعي كه عميق‌تر شدن خصومت ميان ارمنستان و آذربايجان را باعث شده است. آقاي ينوكيان در مورد تبعات اقتصادي انزواي ارمنستان گفت بلوكه شدن اين كشور مشكلاتي را براي اقتصاد ارمنستان پديد آورده است و در صورت از بين رفتن اين حصر، شاخص GDP اين كشور افزايش مي‌يابد. بلوكه شدن ارمنستان، نه تنها بر خود اين كشور، بلكه بر تمام منطقۀ قفقاز تأثير مي‌گذارد؛ چرا كه ارمنستان مجبور است براي تأمين امنيت خود با كشورهاي خارج از منطقه قرارداد دفاعي ببندد.

سخنران ويژۀ جلسۀ دوم، آقاي حسين نصيري، دبير شوراي مناطق آزاد تجاري و صنعتي ايران،‌ بود كه تأثير توسعۀ اقتصادي بر امنيت را مورد توجه قرار داده و در ارتباط با مسئلۀ امنيت قفقاز از ايجاد منطقۀ آزاد ارسباران در آينده و تأثيرات مثبت آن سخن گفت. وي در پايان تأكيد كرد كه تأمين امنيت ارضي با سلاح بايد به تأمين امنيت انساني با توسعه تبديل شود.

سپس، خانم آنجا واگنر از وزارت محيط زيست آلمان مقالۀ خود را با نام نقش همكاريهاي زيست محيطي در ايجاد ثبات و امنيت منطقه‌اي ارائه داد. وي در اين مقاله، بيشتر، تأثير آلودگيهاي زيست محيطي از جمله آلودگي آب را بر امنيت منطقۀ قفقاز بررسي و تأكيد كرد كه در منطقۀ قفقاز دو مشكل كم‌آبي و آلودگي منابع آبي وجود دارند. براي نمونه، مشكلات مربوط به آلودگي آب رودخانۀ كورا كه آب آشاميدني ارمنستان، آذربايجان و گرجستان را از حوزۀ دانوب تأمين مي‌كند، جلوگيري از تعامل سازندۀ اين سه كشور را باعث مي‌شود.

خانم واگنر در نهايت تأكيد كرد براي تعامل بيشتر منطقه‌اي بايد به فكر همكاري فرامرزي با ايران و كشورهاي حوزۀ خزر بود تا چهارچوبي براي حفظ محيط زيست اين منطقه يافت شود.

سخنران بعدي نيكولاس سوانستروم، محقق انستيتوي مطالعات صلح سوئد، بود كه مقالۀ خود را با نام قاچاق مواد مخدر در قفقاز و آسياي مركزي: تهديدي براي امنيت ارائه داد. مسئلۀ مورد تأكيد در اين مقاله، تأثيرات ضد امنيتي قاچاق مواد مخدر بر امنيت قفقاز جنوبي بود. نويسندۀ مقاله گفت در اين منطقه، دويست هزار نفر به مواد مخدر معتادند و رقم تجارت اين مواد پنج هزار ميليارد تا يك تريليون دلار ارزيابي مي‌شود. واقعيت اين است كه بسياري از جمهوريهاي قفقاز به درآمد حاصل از تجارت مواد مخدر وابسته‌اند. از جمله تاجيكستان كه اقتصاد آن بدون اتكا به مواد مخدر، پايدار نخواهد بود. وي در پايان يادآور شد كه تجارت مواد مخدر، گسترش ايدز، جرايم سازمان‌يافته و قاچاق انسان امنيت اين منطقه را تهديد مي‌كنند؛ موضوعي كه بايد هر چه زودتر براي آن تدبيري انديشيده شود.

جوره لطيف‌اف، مديرگروه روابط بين‌الملل دانشگاه اسلاويان تاجيكستان، مقالۀ بعدي را با نام عوامل امنيت منطقه‌اي: نقش نيروهاي منطقه‌اي و فرامنطقه‌اي ارائه داد. وي در اين مقاله، نقش روسيه، تركيه، چين و غرب را در منطقه قفقاز بررسي كرد. به اعتقاد او، غربيها بي‌ثباتي در موضع‌گيريهاي سياست خارجي تركيه را درك مي‌كنند و مي‌كوشند تا ناسيوناليسم كردي را در تركيه تقويت كنند. منافع چين نيز در قفقاز حضور قوي‌تر او را ايجاب مي‌كند. توجه چين به قفقاز جنوبي، نه تنها براي مقابله با آمريكا و ناتو، بلكه براي جلوگيري از نفوذ پان‌تركيسم است.

عزيز آريانفر، رئيس مركز مطالعات استراتژيك افغانستان، به عنوان آخرين سخنران در اين جلسه مقاله‌اش را با نام قفقاز بر سر دوراهي؛ ثبات و شكوفايي، بحران و تنش، ارائه داد. وي ضمن تقسيم قفقاز شمالي (روس‌نشين) و جنوبي علت اصلي بي‌ثباتي اين منطقه را در واگرايي واحدهاي سياسي دانست و تأكيد كرد سازمان اكو بايد به بالندگي و رشد كامل خود برسد و سازمان همكاري كشورهاي حوزۀ خزر پيشرفت كند و نظم نوين استراتژيك شكل گيرد.

به اعتقاد وي، تنوع نژادي در قفقاز، ساختار اقتصادي ـ سياسي باقي مانده از سيستم شوروي سابق، فقدان جامعۀ مدني و از طرفي نيز وجود منابع نفت و گاز، بستر همواري را براي ايجاد تنش پديد آورده است و به رستاخيزي فرهنگي و انقلابي فكري نياز است تا اين واگراييها به هم‌گرايي تبديل شود.

سخنراني ويژۀ جلسۀ چهارم را مهدي صفري، نمايندۀ ويژۀ ايران در امور درياي خزر ايراد كرد. وي در سخنان خود اقدامات انجام شده در زمينۀ تقويت همكاريهاي اقتصادي را تشريح و موارد زير را براي كمك به تقويت ثبات پيشنهاد كرد:

1) تعريف مدل امنيتي قابل قبول؛

2) تقويت و راه‌اندازي انرژي و ترانزيت؛

3) تقويت مديريت در زمينه تجارت؛ و

4) عدم دخالت كشورهاي منطقه‌اي و فرامنطقه‌اي در امور داخلي كشورهاي قفقاز جنوبي.

به عقيدۀ صفري، در دوازده سال گذشته، ايران براي تقويت امنيت منطقۀ قفقاز اقدامات مفيدي را انجام داده است، به طوري كه حجم تجارت اين كشور در سال گذشته به سه كشور قفقاز جنوبي 387 ميليون دلار بوده است، ضمن آنكه ايران اقدامات زير را نيز انجام داده است:

1) تسهيل قوانين مربوط به ترانزيت؛

2) احداث بندر اميرآباد در حاشيۀ درياي خزر و اتصال آن به شبكۀ راه‌آهن و توسعۀ يازده بندر ديگر؛

3) تلاش در راستاي استفاده از فناوريهاي جديد؛

4) احداث ده كيلومتر آزادراه؛ و

5) خريد گاز و نفت و احداث خط لولۀ نكا ـ ري و تبادل برق.

نخستين مقالۀ اين جلسه را ياسمين كيليت از دانشگاه ازميت تركيه با نام چشم‌انداز راه‌حلهاي مناقشات ديرينه در قفقاز ارائه كرد. در اين مقاله، وي گزارشي از نشست سازمان امنيت و همكاري اروپا (OSCE) در ماه نوامبر سال 1999، در استانبول ارائه كرد؛ گزارشي كه طي آن، رؤساي جمهور تركيه، آذربايجان، ارمنستان و گرجستان طرح پيمان ثبات براي منازعات حل نشدۀ آبخازيا، اوستياي جنوبي و قره‌باغ را پيشنهاد كردند. وي سپس، محورهاي مورد بررسي در آن نشست را برشمردند و تأكيد كرد كه اين محورها همچنان، بايد در دستور كار قرار گيرد:

1) ارائۀ يك چهارچوب تئوريك براي حل منازعات؛

2) بحث دربارۀ راه‌حلهاي روسيه، اروپا و آمريكا براي حل منازعات قفقاز؛ و

3) بررسي سياست خارجي تركيه و ايران با ملاحظۀ مديريت منازعات اين منطقه.

مقالۀ بعدي را اكسانا آنتوننكو از انستيتوي بين‌المللي مطالعات استراتژيك لندن با نام عوامل داخلي و خارجي امنيت منطقه‌اي قفقاز جنوبي ارائه داد. به گفتۀ وي، با وجود ايجاد ثبات نسبي، قفقاز جنوبي همچنان، به منزلۀ يكي از ناامن‌ترين مناطق غير قابل پيش‌بيني باقي مانده است؛ و دلايلي براي ادامۀ اين بي‌ثباتي وجود دارد كه عبارت‌اند از:

1) اين منطقه در تقاطع منافع استراتژيك بازيگران بزرگ از جمله روسيه، آمريكا،‌ ايران و تركيه واقع شده است كه تمامي اين كشورها قطعاً، سياستهاي خود را پيگيري خواهند كرد؛

2) تا زماني كه حمايت روسيه از ارمنستان و آمريكا از گرجستان و آذربايجان و نقش حاشيه‌اي اروپا باقي است، هم‌گرايي در بين اين سه كشور چشم‌انداز روشني ندارد؛

3) عوامل داخلي ناامني در هر سه كشور وجود دارند؛

4) حضور نظامي آمريكا و توسعۀ آن به مناقشات دامن مي‌زند؛ و

5) پيگيري منافع روسيه در برخي نقاط به مناقشات دامن مي‌زند.

آنتوننكو در ادامه گفت آغاز عمليات ساخت خط لولۀ باكو ـ تفليس ـ جيهان (BTC) به منزلۀ استراتژي اصلي آمريكا و اروپا براي تحكيم ثبات بين سه كشور مطرح مي‌باشد. البته، بايد يادآور شد كه اين به تنهايي كفايت نمي‌كند. فرمولهاي امنيتي مانند 1+4 و 3+1 و غيره در دوازده سال گذشته جواب نداده است. تعارضهاي داخلي و منطقه‌اي و دخالتهاي بين‌المللي در جريان هستند و حل و فصلهاي سياسي به بن‌بست رسيده‌اند؛ بنابراين، براي حل مشكل بايد استراتژيهاي جديدي كه دربرگيرندۀ ايده‌هاي جديد باشند، ارائه شوند.

فئوكتيستوف، ‌استاد آكادمي هنرهاي زيباي اوكراين، سخنران بعدي بود كه مقالۀ خود را با نام جهاني شدن، عام‌گرايي، جدايي‌سازي و منازعات سرزميني در مناطق قفقاز و آسياي مركزي ارائه داد. وي با تمركز بر مقولۀ جهاني شدن، تأثيرات سوء اين پديده را بر روندهاي جهاني مورد بررسي قرار داد. وي گفت جهاني شدن، تهديدهاي جدي جديدي را براي نوع بشر مطرح كرده است كه عبارت‌اند از: اضافه شدن فاصلۀ كشورهاي فقير و غني؛ ايجاد خطر مواجهۀ مستقيم بين مرفهين و طبقۀ كارگر؛ تغيير شكل جنايتهاي سازمان‌يافته، تغيير تهديد تجارت مواد مخدر و تروريسم از حالت محلي به تهديدي جهاني؛

سوانته كورنل، محقق مركز مطالعات صلح دانشگاه اوپسالاسوئد به عنوان آخرين سخنران اين جلسه مقاله‌اش را با نام عوامل بي‌ثباتي در منطقه ارائه داد. محور بحث آقاي كورنل بر چگونگي حضور آمريكا در قفقاز و تاثيرگذاري آن بر معادلات اين منطقه بود. به گفتۀ وي، تا 11 سپتامبر سال 2001، واشنگتن در صدد ايجاد درگيري فزاينده در منطقه نبود؛ زيرا، نمي‌خواست سوء ظن مسكو را برانگيزد، اما برنامه‌ريزان دفاعي آمريكا كه براي دسترسي به آسياي مركزي از طريق روسيه، چچن، افغانستان يا ايران ناتوان بودند، تنها دسترسي واقعي را از راه قفقاز ارزيابي كردند تا جايي كه در جنگ افغانستان، تمام هواپيماهاي نظامي آمريكا به قفقاز جنوبي منتقل شدند. كورنل شرايط امنيتي قفقاز جنوبي در آينده را از سه مسئله متأثر دانست:

1) مسئلۀ رسميت دادن و جدول‌بندي زماني براي حضور نظامي آمريكا در گرجستان؛

2) روابط ناتو با قفقاز جنوبي كه احتمالاً، به الحاق آذربايجان، گرجستان و اوكراين به اين سازمان منجر خواهد شد؛ مسئله‌اي كه در اجلاس مي سال 2004 ناتو در استانبول مشخص مي‌شود؛ و

3) سياستهاي آيندۀ آمريكا براي حل مناقشه قره‌باغ و آبخازيا.

كورنل در نهايت، اظهار اميدواري كرد كه روند جوان شدن رهبران در دولتهاي قفقاز جنوبي به تأمين ثبات كمك كند.

در جلسۀ چهارم، ايراد سخنراني ويژه به عهده شيرين آكينر، استاد دانشكده مطالعات شرقي و آفريقايي انگليس، بود. محور بحث خانم آكينر بازتعريف موقعيت دولتهاي قفقاز در تعاريف جديد نظام بين‌الملل بود. وي اظهار كرد كه اين سه كشور هنوز بسيار جوان هستند؛ زيرا، پس از فروپاشي شوروي شكل گرفتند و پيش از آن، تماسهاي بين‌المللي تنها از سوي مسكو تنظيم مي‌شد و پاسخ به چالشهاي جديد براي آنها مشكل بود. پس از استقلال، آنها در مقابل انبوه مشكلات سياسي و اقتصادي خود را باختند. در واقع، آنها هنگام ورود به جامعۀ بين‌الملل، وضعيت وخيمي داشتند و در بزهكاري، مواد مخدر و فقر فرو رفته بودند. در واقع، مي‌توان آنها را كشورهاي بي‌تجربه‌اي دانست كه چندان در قالب منطقه‌اي نمي‌گنجند، تعامل منطقه‌اي و بين‌المللي برايشان جديد است و ديگران از آنها سوء استفاده مي‌كنند. خانم آكينر در پايان نتيجه گرفت كه چشم‌انداز وضعيت جنوب قفقاز روشن نيست؛ بنابراين، توصيه مي‌شود كه سرنوشت اين كشورها را مردم آنها در دست بگيرند؛ چرا كه مداخلۀ خارجي تا حد كمي راهگشاست. اين كشورها مي‌توانند از منطقه به عنوان يك كرويدور انتقال لوله‌هاي نفت و گاز به عنوان يك فرصت استفاده ببرند. اين سخنران در پايان اظهار كرد كه حضور اسرائيل در آذربايجان نگران‌كننده و بحران‌زاست.

عباس ملكي، رئيس مؤسسۀ مطالعات بين‌المللي درياي خزر ايران، نخستين مقالۀ اين جلسه را با نام فرصتها و منافع مشترك ايران و اروپا در قفقاز جنوبي ارائه كرد. وي در مقالۀ خود، به دنبال تبيين منافع و تهديدهاي مشترك ايران و اروپا در قفقاز جنوبي بود و اظهار عقيده كرد كه عدم توفيق ميانجيگران گذشته همچون گروه مينسك نشان مي‌دهد كه منطقۀ قفقاز جنوبي به ترتيبات جديد امنيتي و ميانجيگران تازه نياز دارد. عباس ملكي دربارۀ منافع ثابت و متغير ايران در قفقاز جنوبي گفت همان‌طور كه در گذشته (تا سال 1682) اين منطقه جزء ايران بوده و به منزلۀ منافع ثابت ايران به شمار مي‌آمده است، امروزه، نيز امنيت اين كشور به دليل نزديكي جغرافيايي و فرهنگي اين منطقه با ايران از امنيت قفقاز جنوبي تأثير مي‌پذيرد. اروپاييان نيز معتقدند كه بدون وجود امنيت در قفقاز، تأمين امنيت اروپا امكان‌پذير نيست؛ بنابراين، يك نمايندگي دايمي در اين منطقه داير كرده‌اند. ايران به دنبال آن است كه يك ساختار امنيتي با جهت‌گيري ضد ايراني در اين منطقه شكل نگيرد؛ خواسته‌اي كه مانورهاي مشترك آذربايجان، تركيه و اسرائيل و نيز ديدار رامسفلد از گرجستان آن را به نگراني تبديل مي‌كند. ايران به دنبال معرفي برداشتي از اسلام است كه بيشتر معطوف به توسعه و زندگي است، نه راديكاليسم. ايران و اروپا بايد همكاري خود را در قفقاز جنوبي تقويت كنند. از جمله اروپا مي‌تواند ايران را جايگزين روسيه و آسياي مركزي براي انتقال خطوط لوله كند. اروپا بايد ايران را جزئي از زير سيستم آسياي مركزي و قفقاز به شمار آورد. گفت‌وگو با ايران يكي از بهترين راه‌حلها براي حل مشكل است، اما متأسفانه، غرب به جاي مبارزه با تروريسم، با اسلام مبارزه مي‌كند. ايران براي ميانجيگري مي‌تواند نقش خوبي را بازي كند؛ اما آمريكا در قضيۀ افغانستان نشان داد كه قابل اعتماد نيست. ايران با ارامنه و آذربايجان روابط خوبي دارد و گروه مينسك مي‌تواند با ايران همكاري كند، ضمن آنكه از سوي ديگر، ايران و اروپا براي همكاري در قفقاز به يك چهارچوب و يك ديالوگ امنيتي نياز دارند.

آرنو دوبين، از مؤسسۀ روابط بين‌الملل و استراتژيك فرانسه مقالۀ بعدي را با نام توازن ژئوپليتيك قدرت در قفقاز جنوبي پس از 11 سپتامبر ارائه داد. دو بين در مقالۀ خود، بر تحركات روسيه در قفقاز جنوبي تمركز كرد. به اعتقاد وي، پوتين به ايجاد اقتدار و نفوذ در قلمرو شوروي سابق علاقه‌مند است و سياست فعالي را در اين راستا در پيش گرفته است. از طرف ديگر،‌ با ارتقاي روابط نظامي و اقتصادي با ارمنستان و افزايش فشار بر گرجستان (لغو ويزا براي مردم آبخازيا) حضور روسيه پررنگ‌تر مي‌شود.

سپس، كريستوفر بوسك مقالۀ خود را با نام مناسبات اسرائيل با آذربايجان؛ تأثيرات امنيت منطقه‌اي در قفقاز جنوبي ارائه كرد. بوسك كوشيده بود ماهيت رابطۀ اسرائيل با آذربايجان و اثر آن را بر امنيت منطقه‌اي بررسي كند؛ بنابراين، به طرح پرسشهاي زير پرداخت:

1) اسرائيل چگونه موفق شده است در منطقه نفوذ كند و اهداف درازمدتش در منطقه چيست؟

2) حمايت اسرائيل از آذربايجان بزرگ تا چه حد وضع موجود منطقه را بر هم مي‌زند؟

3) آيا تلاش اسرائيل در ايجاد مناسبات امنيتي با قفقاز جنوبي نقشي منفي در تأمين امنيت منطقه دارد؟

4) هدف اسرائيل از فروش تسليحات اسرائيل به كشورهاي منطقه چيست؟

به اعتقاد بوسك، توسعۀ روابط با آذربايجان براي اسرائيل بسيار مهم است؛ چرا كه غير از منافع اقتصادي، اسرائيل مشتاق است ثابت كند كه مشكل او با عربها بر سر قلمروست، نه مسائل مذهبي؛ چرا كه اين كشور با ديگر كشورهاي مسلمان رابطه دارد. هدف ديگر اسرائيل از توسعۀ روابط با آذربايجان حمايت از جمعيت يهودي اين كشور است. در واقع، اسرائيل در تلاش براي بازتعريف خود در شرايط پس از جنگ سرد مي‌كوشد خود را دوست رژيمهاي ديگر نشان دهد و از انزوا خارج شود، ضمن آنكه در اين ميان، به پان‌تركيسم نيز دامن مي‌زند.

كيهان برزگر، كارشناس مركز مطالعات خاورميانۀ ايران آخرين مقالۀ اين جلسه را با نام ايران و آذربايجان: شناسايي عناصر پايدار در رفتار سياست خارجي به دنبال پاسخ اين پرسش بود كه چه متغيرهايي بر تحليل نوع رفتار سياست خارجي دو كشور ايران و آذربايجان تأثير مي‌گذارند و چگونه در طول بيش از يك دهۀ گذشته، مناسبات دو كشور را جهت‌دهي كرده‌اند؟ به اعتقاد وي، ايران آذربايجان را به طوري سنتي، مدخل ورود انديشه‌هاي كمونيستي مي‌داند و در مقابل، آذربايجان نيز ايران را مظهر اسلام سياسي و يكي از متحدان ارمنستان مي‌پندارد. به اعتقاد بزرگر، هرچند جنگ سرد تمام شده، اما اساسي‌ترين مفاهيم آن، كه رقابتهاي امنيتي و نظامي است، در اين منطقه،‌ به ميراث مانده است و از آن جمله مي‌توان به ماجراي اخير انتقال قدرت در گرجستان به منزلۀ يك جنگ سرد كوچك اشاره كرد. برزگر در نهايت، نتيجه گرفت كه تحول در روابط ايران و آذربايجان به كنار گذاشتن ديدگاههاي امنيتي نياز دارد.

روز دوم

در روز دوم و جلسۀ پنجم، نخست، دكتر سجادپور، مديركل دفتر مطالعات سياسي و بين‌المللي، سخنراني ويژه را ايراد كرد. وي در سخنان خود، به دنبال پاسخ اين پرسش بود كه سيستم امنيت بين‌المللي چه تأثيري بر منطقه قفقاز دارد؟ سجادپور در تشريح اين موضوع به سه نكته اشاره كرد:

1) در سيستم بين‌المللي جريانهاي متضادي، مانند جهاني شدن و دموكراسي و در مقابل، قوم‌گرايي و بومي‌گرايي، وجود دارند كه بر اين منطقه تأثير مي‌گذارند. به عبارت ديگر، پس از فروپاشي شوروي، جمع شدن اين مفاهيم در منطقۀ قفقاز نتايج مغشوش ضد امنيتي و ضد توسعه‌اي بر جاي گذاشته است.

2) بازيگران بين‌المللي نشانه‌هاي گيج‌كننده‌اي در رفتار منطقه‌اي خود بروز مي‌دهند. براي نمونه، رفتار آمريكا در منطقه بر پايۀ مبارزه با تروريسم و القاي تهديد از ايران است، اما تاريخ يازده سالۀ قفقاز پس از فروپاشي شوروي نشان مي‌دهد كه ايران تهديدي براي منطقه نيست و طرح چنين موضوعاتي تنها، سياستي است تا بر مبناي آن آمريكا به منطقه نفوذ و در صحنه‌هاي مختلف آن دخالت كند.

3) سيستم بين‌المللي پس از 11 سپتامبر، به سيستمي امنيتي تبديل شده است؛ موضوعي كه برداشت امنيت‌سازي در قفقاز جنوبي را به حاشيه برده است.

آقاي ولاديمير يورتايف، معاون انستيتوي استراتژيهاي اقتصادي آكادمي علوم روسيه، مقالۀ نخست اين جلسه را با نام هم‌گرايي و واگرايي: امنيت و نقش سازمانهاي بين‌المللي در همكاريهاي منطقه‌اي ارائه كرد. به اعتقاد وي، قفقاز پل ژئوپليتيك بين آسيا و اروپاست و بايد امنيت خود را از طريق مشاركت تمام عيار در طرحهاي ترانزيت و حمل و نقل تأمين كند. يورتايف در ادامه گفت در سال 2001 سيستم حمل و نقل واحدي براي كل اروپا تصويب شده كه قرار است گسترش يابد، ضمن آنكه روسيه نيز به دنبال پيوستن بدان است. بدين ترتيب، قفقاز جنوبي مي‌تواند با مشاركت در ترانزيت بين‌المللي امنيت خود را به امنيت مناطق ديگر گره بزند.

سورن زوليان، رئيس دانشگاه دولتي زبان‌شناسي ارمنستان، مقالۀ بعدي را با نام معضل قفقاز جنوبي، همكاري و درگيريهاي منطقه‌اي ارائه كرد. به اعتقاد وي، براي حل مشكلات منطقه به يك مدل نياز داريم. مدل امرسون به دليل گرايش ايده‌آلي چندان مناسب به نظر نمي‌رسد و شايد مدل استراسبورگ براي اين منظور مناسب‌تر باشد. زوليان در ادامه افزود متأسفانه، ما مردم منطقه براي حل مناقشاتمان هيچ وحدت نظري نداريم. در واقع، بايد درك كنيم كه مشكلات داخلي گرجستان مشكل تمامي كشورهاي منطقه است. تحولات اخير گرجستان و حصر ارمنستان اين قضيه را تأييد مي‌كند، در حالي كه اگر گرجستان بخواهد مركزيت منطقه را به دست گيرد، بايد به فكر تعامل با همسايگان باشد.

سخنران بعدي ديويد فيليپس، مدير برنامۀ پيش‌گيري از منازعات در قفقاز، از آمريكا، بود كه مقالۀ ديپلماسي غير رسمي، ابزاري براي تحكيم امنيت در قفقاز را ارائه كرد. به گفتۀ وي، دو نوع ديپلماسي به نامهاي خط 1 و خط 2، براي حل منازعات منطقه وجود دارد. خط 1، ديپلماسي رسمي است كه نمايندگان از طريق آن پيامهاي رسمي را به طرف مقابل منتقل مي‌كنند و رفتار آنها بر مبناي سياست خارجي استوار است. در اين شيوه، ديپلماتها ايزوله هستند و تماس زيادي با ديگران ندارند، به همين دليل،‌ ديدگاههايشان واقع‌بينانه نيست. در واقع، قوانين وزارت خارجه و قواعد كشورها ابتكار عمل را از ديپلماتها مي‌گيرند، اما ديپلماسي خط 2 از طرف عوامل غير رسمي دنبال مي‌شود. اين عمل از سوي شهروندان و كساني كه مسئوليت قانوني ندارند، دنبال مي‌شود و آنها مي‌توانند راه‌حلهايي را بيابند كه مورد پذيرش دو طرف باشد. خط 1/5 نيز روش ديگري است كه دولت با توانايي خود از سازمانهاي غير دولتي استفاده مي‌كند. در پايان، آقاي فيليپس نتيجه گرفت كه دولتهاي قفقاز جنوبي بايد از هر سه روش براي نزديك كردن ديدگاهها، همكاري و تأمين امنيت بهره ببرند.

خانم اوا راكل از دانشگاه هومبولت برلين مقالۀ بعدي را با نام تفكر نوين ژئوپليتيك در قرن بيست و يكم: اوراسياي مركزي ارائه كرد. راكل گفت جهاني شدن اقتصاد و تأثير IT بر مناسبات جهاني روند جديدي را پديد آورده است كه نئوژئوپليتيك خوانده مي‌شود. طبق اين روند، جهان، نه تنها ميان كشورها، بلكه ميان NGOها نيز تقسيم شده است. امروزه، قدرتهاي بزرگي، مانند آمريكا، نه به دنبال برپايي امپراتوري، بلكه به دنبال كسب بازارهاي جديد هستند و در اين راستا، رويكردهاي سنتي توانايي ايجاد استراتژيهاي مناسبي را ندارند. در واقع، از آنجا كه آمريكا به يك منبع تأمين نفت متكي نيست، به قفقاز توجه زيادي دارد؛ موضوعي كه رقابت ميان چين، ايران و تركيه و... را باعث شده است.

در جلسۀ ششم، تيمو هلنبرگ از مؤسسه آلكسانتري دانشگاه هلسينكي نخستن مقاله را با نام مبارزه با تروريسم در قفقاز جنوبي ارائه كرد. وي مبارزه عليه تروريسم را تلاشي دولتي و بين‌المللي براي از ميان برداشتن تروريسم تعريف كرد و افزود در واقع، هدف از اين تلاش، جلوگيري از اقدام افرادي است كه غير نظاميان را هدف قرار مي‌دهند. در راستاي كاهش آسيبها و مبارزه با تروريسم به تحقيقات گسترده‌اي نياز داريم تا بتوانيم مدلهايي را براي جنگ با تروريسم ارائه كنيم. در اين زمينه، در اروپا، استراتژي امنيت مشترك با هدف جلوگيري از توسعۀ سلاحهاي كشتار جمعي و طرح ديدگاههاي امنيتي مشترك براي مبارزه با تروريسم آغاز شده است. هيچ كشوري نمي‌تواند به تنهايي با تروريسم مبارزه كند و واكنش، پيامدها و پاسخهاي ديپلماتيك در اين زمينه بسيار مهم است. در اين ارتباط، يك مثل رومي مي‌گويد: توانايي يك تمدن به توانايي آن در رويارويي با بلايايي طبيعي بازمي‌گردد.

موسي قاسملي از دانشگاه دولتي باكو مقالۀ بعدي را با نام تحليل مقايسه‌اي تزهاي امنيتي قفقاز جنوبي: ديدگاه باكو ارائه كرد. وي در سخنان خود، دولت ارمنستان را به طرفداري از سياستهاي مداخله‌جويانه روسيه متهم و عنوان نمود كه شرايط سخت ارمنستان نتيجۀ سياستهاي خود اين كشور است؛ چرا كه 25 درصد از خاك آذربايجان را اشغال و بيش از يك ميليون آذري را اسير كرده است. قاسملي در ادامه گفت اكنون، اين پرسش مطرح است كه آيا روسيه به دنبال آلترناتيوي در قفقاز است يا از وضع موجود حفاظت خواهد كرد؟ در پاسخ بدين پرسش بايد گفت روسيه مي‌خواهد در آذربايجان دخالت كند، اما نه با سرمايه‌گذاري، بلكه با به وجود آوردن درگيري؛ موضوعي كه دولتهاي غربي نيز نسبت بدان بي‌تفاوت نيستند.

ژرار ليباردين، استاد دانشگاه ميشيگان، مقالۀ بعدي را با نام ابهام و ناامني در قفقاز جنوبي ارائه كرد. به عقيدۀ وي، مشكلات قفقاز از زماني آغاز شد كه در حالي كه دنيا به سوي جهاني شدن پيش مي‌رفت، كشورهاي تازه استقلال‌يافتۀ اين منطقه به دنبال تأسيس دولتهاي ملي و گرايشهاي ملي‌گرايانه بودند. در مجموع، ‌اين عقب‌‌ماندگي تاريخي همراه با معضلات ديگر، شكافهايي امنيتي را پديد آورد. در حال حاضر، جمهوريهاي قفقاز به مرحلۀ جديدي از Post Soviet وارد شده‌اند و اوضاع آنها در مقايسه با سال 1995 ناامن‌تر، روابط جمهوريهاي منطقه‌، به ويژه در سطح نخبگان تيره‌تر و مناقشات بالفعل شده است؛ بنابراين، در راستاي حل اين معضلات كه امنيت تمام منطقه را تحت تأثير قرار مي‌دهد، تمامي كشورهاي منطقه بايد با همكاري يكديگر مشكلات خود را حل كنند؛ چرا كه هيچ يك از بازيگران خارجي به امنيت منطقه اهميت نمي‌دهند و تنها به دنبال منافع خود هستند، به ويژه اروپا كه نسبت به منطقه نگراني احساس نمي‌كند.

جمع‌بندي

الف) واقعيتها

1) در حالي كه چند قرن از تأسيس دولتهاي ملي مي‌گذرد، كشورهاي قفقاز تازه، پس از فروپاشي شوروي، به تأسيس دولت ملي اقدام كرده‌اند؛ موضوعي كه با روند جهاني شدن و تضعيف دولتهاي ملي تناقص دارد.

2) موقعيت ژئوپليتيك و ژئواستراتژيك قفقاز به منزلۀ پلي بين آسيا و اروپا و كشف منابع جديد نفت و گاز، منطقه را عرصۀ رقابت و تاخت و تاز قدرتهاي منطقه‌اي و فرامنطقه‌اي كرده است.

3) تكثر قومي، فساد در دستگاههاي دولتي، قاچاق مواد مخدر و اتكاي قسمتي از درآمد دولتها به آن، فعاليت گروههاي جنايتكار سازمان يافته، اختلافات ارضي، عدم شكل‌گيري نهادهاي مدني كارآ، رقابت قدرتهاي منطقه‌اي و فرامنطقه‌اي با توجه به وجود منافع متعارض و... قفقاز جنوبي را به شدت ناامن و بي‌ثبات و چشم‌انداز آن را تيره كرده است.

4) در دوازده سال اخير، دولتهاي بي‌تجربۀ اين منطقه، ديپلماسي ضعيف و انتخابات بسيار شكننده‌اي را همراه با درگيري بين طرفداران ارائه داده‌اند.

5) مناقشه‌هاي قره‌باغ، آبخازيا و اوستياي جنوبي به صورت منجمد باقي مانده و فعاليت گروههاي ميانجي مانند گروه مينسك بي‌نتيجه بوده است. بدين ترتيب، چشم‌انداز روشني براي حل مشكلات ديده نمي‌شود. در واقع، بايد اذعان كرد كه اين منطقه تا حدي بستر رشد گروههاي تروريستي بوده است.

با توجه به واقعيتهاي مزبور و توجه به اين مسئله كه بي‌ثباتي و ناامني در قفقاز جنوبي مستقيم يا غير مستقيم بر امنيت ايران و ديگر كشورهاي منطقه اثر منفي دارد و چالش مؤثري در راه توسعۀ اين كشورها محسوب مي‌شود، لازم است تا دولتهاي منطقه‌اي و فرامنطقه‌اي در راستاي تأمين امنيت و ثبات اين منطقه‌ تلاش كنند.

ب) راهكارها

1) توافق سه كشور آذربايجان، ارمنستان و گرجستان بر سر مدلي براي تأمين و تضمين صلح و ثبات در اين منطقه كه براساس آن، با كمترين هزينه بيشتري منافع براي همه آنها تأمين شود. البته، بايد يادآور شد كه قدرتهاي منطقه‌اي و فرامنطقه‌اي نيز بايد آنها را در اين زمينه ياري دهند.

2) لزوم از بين رفتن تهديد در منطقه و تأكيد بر نقاط و منافع مشترك و استفاده از فرصتهايي كه موقعيت استراتژيك منطقه در اختيار ايشان قرار داده است.

3) مذاكره رسمي دولتهاي منطقه با يكديگر بدون مداخلۀ دولتهاي خارجي، حتي روسيه؛ زيرا، ‌تا زماني كه ارمنستان به حمايت روسيه؛ و گرجستان و آذربايجان به حمايت آمريكا متكي باشند، مناقشات ادامه خواهد داشت.

4) فعاليت بيشتر سازمانهاي همكاري منطقه‌اي مانند اكو و تأسيس بنيادهاي صلح براي تعميق فعاليتهاي صلح‌آميز.

5) همكاري و فعاليت مشترك دولتهاي قفقاز جنوبي براي مهار قاچاق مواد مخدر و جرايم سازمان‌يافته.

نام:
ایمیل:
نظر: