پایگاه بصیرت؛ گروه سیاسی/از همان روز که محمدرضا عارف در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم برای جلوگیری از شکست سنگین اصلاح‌طلبان و مشخص شدن وزن حقیقی این گروه در میان مردم، از مبارزات انتخاباتی کنار کشید تا اصلاح‌طلبان خود را در پس رأی احتمالی حسن روحانی از اعضای جامعه روحانیت مبارز پنهان کنند، نشانه‌های تغییر در جریان اصلاح‌طلبی نمایان شد. اگرچه در دوران انتخابات، رهبران اصلاحات با تعابیر فریبنده‌ای چون وحدت اصلاح‌طلبان برای نیل به پیروزی در انتخابات، اقدامات خود را توجیه می‌کردند، اما نشانه‌‌های تردید نسبت به مقبولیت و مشروعیت اجتماعی روندی که اصلاحات پس از دوم خرداد 76 تا خرداد 92 در پیش گرفته بود به وضوح مشهود بود. تردیدی که پیش از آن و در جریان انتخابات مجلس نهم نیز خود را نشان داده بود و اولین انتخابات پس از فتنه88 که با مشارکت بیش از 60 درصد مردم انجام گرفت پروژه تحریم اصلاح‌طلبان را با شکست کامل روبه‌رو کرده بود. همان وقت که رئیس بنیاد باران در شهرستان دماوند به دور از نگاه رسانه‌ها رأی یواشکی خود را به صندوق انتخاباتی انداخت که اصلاح‌طلبان آن را تحریم کرده بودند! شرایط نشان می‌داد رهبران اصلاحات بیش از هر زمان دیگر سر در گم هستند و نمی‌دانند که چه باید بکنند. انفعال رهبران اصلاحات و فاصله گرفتن این جریان با سپهر سیاسی کشور سرانجام به علنی شدن نارضایتی بدنه اصلاحات منجر شد و تا به امروز ادامه دارد، به همین سبب است که گروهی از جوانان اصلاح‌طلب با جمع شدن به دور فردی چون «صادق خرازی» ساز جدایی از جبهه اصلاحات را کوک می‌کنند و «ندا» نسل دوم اصلاحات را تشکیل می‌دهند. جدایی‌طلبانی که خود را نسل دوم اصلاحات می‌نامند از اعتراض علنی به گذشته اصلاحات نیز ابایی ندارند. «حسن یونسی» پسر «علی یونسی» یکی از کسانی که این روزها به شدت در تلاش است تا تشکیلات تازه اصلاح‌طلبان را سرو سامان بدهد، به صراحت می‌گوید: «ما به سیاست‌های گذشته اصلاح‌طلبان نقد داریم.» و معتقد است: «اصلاح‌طلبان اصالت خود را در طول این سال‌ها از دست داده‌اند.» وی در ادامه مدعی می‌شود که «نسل دوم اصلاح‌طلبان قصد بازگشت به اصلاح‌طلبی واقعی را دارند.» یکی دیگر از اعضای ندا نیز در مصاحبه‌ای با بی‌پروایی به نقد نظریه‌پردازان اصلاحات می‌پردازد و عنوان می‌کند: «پس از انتخابات 76 رادیکال‌ها زمام امور را در دست گرفتند. رادیکال‌هایی که سیاست را با میدان جنگ اشتباه گرفته‌اند و لباس مبارزه بر تن کردند. از راهبرد فتح سنگر به سنگر سخن به میان آوردند و نسخه فشار از پایین و چانه‌زنی از بالا را تجویز ‌کردند.» حسن یونسی در یک مصاحبه دیگر می‌گوید: «خروج از حاکمیت و تحریم انتخابات رفتار غلطی بود.» حرفی که در گفته‌‌های «سجاد سالک» از دیگر اعضای فعال تشکیلات «ندا» هم به چشم می‌خورد. وی در مصاحبه با هفته‌نامه مثلث می‌گوید: «می‌خواهیم هم حاکمیت را تقویت کنیم‌‌، هم اصلاح‌طلبی را»؛ جمله‌ای که نشان می‌دهد، جوانان اصلاح‌طلب سودای حضور در قدرت را در سر می‌پرورانند و خبر از آن دارد که موسسان جریان و جبهه ندا از ژست ضدانقلاب بودن به تنگ آمده‌اند و دیگر قصد ندارند به سیاست خروج حاکمیت ژنرال‌‌های تندرو اصلاح‌طلب تن دهند. راهبردی که اصلاح‌طلبان تندرو سال‌ها است بر آن پافشاری می‌کنند. چه آن روز که نمایندگان مجلس ششم در صحن علنی تحصن کردند و بیانیه خروج از حاکمیت را با صدای رسا خواندند و چه آن روزی که در سال 88 پس از دست رد مردم به سینه اصلاح‌طلبان در انتخابات، راه خروج از حاکمیت را در کف خیابان‌‌های تهران جست‌وجو کردند. «سالک» در جای دیگری از مصاحبه خود می‌گوید: «ما می‌خواهیم حزبی باشیم برای زندگی‌‌، برخلاف برخی از روشنفکران و احزاب که مرتباًً سیاه‌نمایی می‌کنند و از جبر روزگار‌‌، شهر غیر قابل سکونت صحبت می‌کنند، ما می‌خواهیم حزبی باشیم برای مردمی که به زندگی فکر می‌کنند و با همین نظام و شرایط اقتصادی آن زندگی می‌کنند.» جملاتی که حکایت از عزم جزم بدنه فعال اصلاح‌طلبان برای خروج از رادیکالیسم حاکم در این طیف سیاسی دارد.صادق خرازی کیست؟صادق خرازی فرزند آیت‌الله سیدمحسن خرازی است که بر خلاف سایر روحانیون که غالباً کسوت روحانی را از پدر به ارث می‌برند، فرزند یکی از تجار معروف تهران بود و سیدصادق نوجوانی خود را در حجره پدربزرگ گذراند. وی که تحصیلات دانشگاهی‌اش را در دانشگاه آزاد اسلامی آغاز کرد، مدرک فوق‌لیسانسش را در رشته مطالعات خاورمیانه و دکترای خود را در رشته تاریخ و سیاست از دانشگاه دورهام انگلستان دریافت کرده است.در وبگاه شخصی «صادق خرازی» درباره فعالیت‌هاش اینطور توضیح داده شده است که به هنگام دفاع مقدس در ستاد‌‌ جنگ‌های نامنظم شهید چمران به خدمت پرداخت و سپس مدتی در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بعد هم در ستاد تبلیغات جنگ، مسئولیت شورای عالی را برعهده داشت و چند صباحی نیز در شورای‌عالی اخبار جنگ قرارگاه خاتم‌الانبیاء خدمت کرد‌‌، ستاد پشتیبانی جنگ و ستاد پدافند کل کشور مقصد بعدی وی برای انجام وظیفه بود. مدتی در خبرگزاری جمهوری اسلامی کار کرد و سرانجام نیز به دعوت دکتر «ولایتی» به وزارت امور خارجه رفت و عضو ه��ئت مذاکره‌کننده جنگ ایران و عراق شد. وی با وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در زمان تصدی آقای خاتمی به عنوان مشاور هم همکاری داشت، همچنین در سال 68 به عنوان سفیر ایران به سازمان ملل متحد در نیویورک رفت، «سیدصادق خرازی» پس از شش سال به ایران بازگشت و به‌عنوان مشاور عالی دکتر ولایتی منصوب شد. او از جانب آقایان هاشمی رفسنجانی و خاتمی به عنوان نماینده ویژه رئیس‌جمهور مسئولیت برگزاری اجلاس سران کشورهای اسلامی در تهران را در سوابق خود دارد. در دورانی که عموی وی «کمال خرازی » وزیر امور خارجه بود به مدت چهار سال، معاون وی بود و سپس به عنوان سفیر جمهوری اسلامی در پاریس به مدت سه سال و چهار ماه انجام وظیفه کرد.اما آنچه سیدصادق خرازی را در این میان به عنوان چهره مهم مطرح می‌کند، روابط گسترده او با هر دو جناح کشور است. وی از یک سو در میان اصلاح‌طلبان دارای نفوذ است و داماد خانواده خاتمی است و از سوی دیگر روابط بسیار گسترده و محکمی در میان اصولگرایان دارد، به طوری که او بارها به عنوان واسطه میان اصلاح‌طلبان و نظام نقش ایفا کرده است. بسیاری صادق خرازی را که سال‌ها است با یک بیماری جان‌فرسا مبارزه می‌کند، فردی عجیب می‌دانند. فردی که از یک سو با محمدحسین نصر ارتباطات تنگاتنگی دارد و از سوی دیگر، میزبان آیت‌الله محمدتقی مصباح یزدی در خانه‌اش می‌شود. عده‌ای نیز معتقدند که سید‌صادق خرازی مرد پخته سیاست خارجی است و از او به عنوان ترتیب‌دهنده اصلی ملاقات رئیس‌جمهور ایران و رئیس‌جمهور فرانسه در سال 2005 میلادی یاد می‌کنند. مردی که می‌گوید به دلیل اتفاقاتی که در سال 88 رخ داد، سکوت کرده است و راز‌هایی از اتفاقات پشت پرده جریان اصلاحات در آن سال در سینه دارد که اگر لازم باشد بازگو خواهد کرد، ولی انتخابات یازدهم ریاست جمهوری و اوضاع کشور پس از آن موجب شد وی سکوت خود را بشکند و در همان اوایل دولت یازدهم از تماس تلفنی حسن روحانی و باراک اوباما به شدت انتقاد کند. وی به تازگی نیز از تشکیل نسل دوم اصلاح‌طلبان می‌گوید. خرازی در مصاحبه با روزنامه اعتماد عنوان می‌کند: «روزهای سخت 88 تا 92 فرصت مناسبی به دست داد تا به بازاندیشی در برخی رفتارها پرداخته و مبانی جدیدی برای رفتار اصلاح‌طلبانه تدوین شود، از این رو به نظر می‌رسد فرصت پیش آمده زمان مناسبی است برای اینكه اصلاح‌طلبی بازتعریف شده و نسل جوان با اعتماد به نفس كامل اصلاح‌طلبی پا به عرصه سیاست ایرانی بگذارد» جملاتی که واکنش‌‌های زیادی را در پی داشت و رهبران اصلاحات آن را بر نتافتند. اولین حمله را به «ندا» سیدمحمد خاتمی داشت که تشکیل ندا را به وجود آورنده شائبه اشتباه بودن اصلاحات در گذشته خواند. سخنانی که سر آغاز حمله دیگر اصلاح‌طلبان به این تشکل نوپا بود.واکنش‌ها به تشکیل ندا«منصرف نمی‌شوم و تا آخر می‌مانم» این جمله صادق خرازی نشان می‌دهد که نسل دوم اصلاح‌طلبان به شدت مورد حمله قرار گرفته‌اند. حمله رسانه‌‌های زنجیره‌ای اصلاحات همراه با اتهاماتی چون؛ موازی‌کار، قدرت‌طلبی و ساخت و پاخت با قدرت‌‌، تفرقه‌انداز و شیفته قدرت و ... نتیجه رسانه‌ای شدن شکل‌گیری این تشکیلات تازه اصلاح‌طلبی بود. اعلام موجودیتی که بسیاری از سران اصلاح‌طلب را آزرده‌خاطر کرد. سیدمحمد خاتمی که خود را رهبر اصلاحات می‌داند با غیر ضروری و حتی مخرب دانستن وجود تشکیلاتی به نام جبهه دوم اصلاحات می‌گوید: «اولویت من فعال شدن تشکل‌‌های موجودی بود که بعضی از آنها محدود شده‌اند.» روزنامه آرمان که بیشتر از آنکه اصلاح‌طلب باشد به هاشمی رفسنجانی نزدیک است هم از پیشتازان اعتراض به ندا بود. و لقب اصلاح‌طلب بدلی را به تشکیل‌دهندگان ندا داد. «احمد شیرزاد» دیگر اصلاح‌طلبی بود که گفت: «‌اصلاح‌طلبان به اندازه کافی معارض و مخالف تریبون‌دار دارند، دیگر نیازی نیست جریان‌های جدید و نوظهور که خود را اصلاح‌طلب نیز می‌نامند به این مسئله دامن بزنند.» «محمد قوچانی» هم که به تازگی به کارگزاران پیوسته است با حمله به تشکیل‌دهندگان ندا در هفته‌نامه صدا متعلق به حزب کارگزاران نوشت: «اصلاح‌طلبی یک گفتمان سیاسی فکری است که طیف متنوعی از روشنفکران‌‌، سیاستمداران، مدیران و از همه مهم‌تر، شهروندان در تکوین آن نقش داشته‌اند. این افراد هنوز آنقدر پیر نشده‌اند که این گفتمان و جبهه را رها کنند و حتی اگر قائل به ضرورت پوست‌اندازی اجرایی و تشکیلاتی آن باشیم، نمی‌توانیم تجربه رهبران اصلاحات را نادیده بگیریم. گفتیم اصلاح‌طلبی نه حزب است که «پولیت بورو» بخواهد نه ایدئولوژی که ایدئولوگ بطلبد. اصلاحات طبقه پیشرو پیشتاز هم نمی‌خواهد و اتفاقاً اکنون بیش از هر زمان دیگر نیازمند راهبری و هدایتگری از سوی رهبران سیاسی خود است.» تعداد دیگری از اصلاح‌طلبان نیز با ابزار تمسخر به استقبال این تشکیلات جدید می‌روند، به طوری که روزنامه آرمان در این میان با بی‌شناسنامه، نفوذی، قدرت‌طلب و فرصت‌طلب خواندن تشکیل‌دهندگان آن نوشت: «آقای صادق خرازی سلمه‌الله خوب می‌داند که صاحب این قلم [!!] چقدر اصلاحات را دوست دارد. کما فی‌السابق مخلصیم... آنچه تعجب‌برانگیز است انتخاب نام ندا بر این حرکت خداپسندانه است.» نویسنده نامعلوم ادامه می‌دهد: «اشکال نام ندا علامت اختصاری «نسل دوم اصلاح‌طلبان» در این است که پس از نسل صاحب این قلم و آقاصادق که باید اصلاح‌طلبی به نسل بعدی تحویل داده شود، آنها مجبورند اسم آن را هم عوض کنند و بگذارند «نسا» یعنی «نسل سوم اصلاحات». کاش همین بود، اگر همین‌طور این پرچم ماراتن به نسل‌های بعدی تحویل شود که باید چنین شود و دعا می‌کنیم که بشود، نام اصلاح‌طلبی نسل‌های سوم تا نهم به این ترتیب خواهد بود، نچا، نپا، نشا، نها، نها و ننا. نام تشکیلات نسل پنجم از اساس یک نام ضداصلاحات است. زیرا اصلاحات بنا به ماهیت خود نیاز به پایش دائمی دارد و نام نپا کاملاً لایتچسبک است»(!) در سوی دیگر نیز روزنامه اعتماد با ترتیب دادن مصاحبه‌ای محاکمه‌وار با صادق خرازی، نسبت‌هایی چون رفتن در آغوش نظام‌‌، حکومتی بودن و شیفته قدرت بودن را به نسل دوم اصلاح‌طلبان می‌دهد. عده‌ای نیز به تلاش اعضای ندا برای دیدار با رهبر معظم انقلاب می‌تازند. موضوعی که با واکنش «حسن یونسی» روبه‌رو می‌شود و در مصاحبه‌ای می‌گوید: «از چه زمانی دیدار با رهبری بد شده است؟» رویکرد دیگری که در مواجهه با ندا شکل می‌گیرد، تلاش برای القای وحدت در میان اصلاح‌طلبان است. روزنامه اعتماد در این راستا از زبان منتجب‌نیا، تأسیس حزب فراگیر اصلاح‌طلبان را تیتر یک خود می‌کند.اگرچه برخی نیز این تشکیلات را «مشارکت 2» می‌خوانند و معتقدند انتقاد به گذشته، فریبی است که توسط رادیکال‌ها برای بازگشت به قدرت هدایت می‌شود. اما انتقاد ژنرال‌‌های اصلاح‌طلب و رسانه‌های وابسته به آنها بسیار سوال‌برانگیز است. این سوال که چرا شاهد این حجم از تخریب و توهین نسبت به نسل دوم اصلاح‌طلبان هستیم، در حالی که به گفته «محمدعلی ابطحی» این اتفاق تازه‌ای نیست که تشکیلاتی از درون اصلاحات سر بر آورد!تنهایی ژنرال‌ها«اینها می‌گویند بیایید پیاده نظام ما باشید.» این جمله سیدصادق خرازی در برابر حجم گسترده انتقادها به «ندا» نشان می‌دهد که ژنرال‌‌های اصلاحات در حال تنها شدن هستند. گویی دیگر بدنه اصلاحات از سر این جناح فرمان‌برداری ندارد یا با دید خوشبینانه‌تر، حداقل در نحوه رسیدن به اهداف اصلاحات دچار اختلاف شده‌اند. موضوعی که گزارش‌‌های دریافتی نیز از آن حکایت دارد. بر اساس این گزارش‌ها، «ندا» تنها یک نام نیست و در بسیاری از شهرستان‌ها و کلان شهرهای کشور، هسته‌‌های مرکزی خود را فعال کرده است. افرادی عضو این هسته‌ها شده‌اند که نیروهای اصلی اصلاح‌طلبان در سال‌‌های گذشته بوده‌اند و با سر و سامان گرفتن ندا، سران اصلاح‌طلب بیش از پیش نیرو‌‌های میدانی خود را از دست می‌دهند.موضوع دیگری که ندا را با دیگر تشکیلات اصلاح‌طلبی که از دل جریان اصلاحات برخاسته‌اند، متفاوت کرده است‌‌، ارتباط آنها با نظام و درخواست آنها برای تقویت حاکمیت است. این در حالی است که ژنرال‌‌های اصلاح‌طلب همچنان بر طبل فتنه‌گری می‌کوبند و حاضر نیستند با آن فاصله‌گذاری کنند.حال باید صبور بود و دید، سرانجام «ندا» چه می‌شود‌‌، آیا می‌تواند از فشار رادیکالیسم نهادینه شده در اصلاحات رهایی یابد یا سرنوشت تراژیکی خواهد داشت و قربانی استبداد سران اصلاح‌طلب که مدعی زنده باد مخالف من هستند، خواهد شد.