صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

صفحات داخلی

تاریخ انتشار : ۱۷ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۲:۲۶  ، 
شناسه خبر : ۲۶۹۳۶۳
وقتی واشنگتن نفوذ تهران را می‌پذیرد

سیدعلی موسوی‌خلخالی/ سرانجام نوری کامل‌المالکی پس از هشت سال یا 3304 روز از سمت خود کنار رفت تا عراق دوباره فصلی نوین در تاریخ سیاسی خود به ویژه در دوران پس از صدام حسین را تجربه کند. اگرچه همه نیک می‌دانند فصل جدید اگر سخت‌تر از دوران مالکی نباشد آسان‌تر از آن هم نخواهد بود. اما دوران مالکی را می‌توان دوران طلایی روابط ایران و عراق دانست. دورانی که نزدیکی روابط تهران - بغداد به اندازه‌یی رسید که حتی به اذعان دشمنان، عراق متحد بلامنازع ایران شد. حتی امریکایی‌ها نیز به این نتیجه رسیدند هر سیاستی که در عراق دنبال می‌کنند باید به گونه‌یی باشد که رضایت ایران در آن لحاظ شده باشد و منافع آن در نظر گرفته شود. رعایت حال ایران توسط امریکا در عراق به جایی رسید که متحدان امریکا به ویژه متحدان عرب به صراحت بارها گفتند که «واشنگتن با حمله به عراق این کشور را در طبق طلا به ایران هدیه داد.»

ایران با سقوط بغداد دوران صدام حسین به سرعت به فکر تغییر روابط با عراق جدید افتاد. عراقی که می‌رفت در آن یاران نزدیکش به قدرت برسند و سیاستی در پیش بگیرند که مورد حمایت ایران و با رعایت منافع آن باشد. بلافاصله بعد از سقوط صدام حسین حزب الدعوه اسلامی و مجلس اعلای اسلامی عراق حتی برخی احزاب سنی اسلامی نزدیک به ایران و کردها به عراق نقل مکان کردند تا با تقسیم کیک قدرت میان خود آزمون ادای دین به دوست دیرینه خود را از سر بگذرانند.

در ابتدای امر فشار امریکایی‌ها به دولت عراق برای دور شدن از ایران بسیار زیاد بود. کما اینکه دیدیم در زمان ایاد علاوی روابط ایران و عراق چندان گسترش نیافت و حکومت علاوی با هر بهانه‌یی تلاش می‌کرد به ایران اتهامی وارد آورد یا منافع ایران را مورد تهدید قرار دهد. اما دولت ایاد علاوی شش ماه بیشتر دوام نیاورد. با آمدن ابراهیم جعفری، نخستین نخست وزیر شیعی اسلامگرا از حزب الدعوه اسلامی، دورخیز نزدیکی روابط ایران و عراق نیز آغاز شد. تهران برخلاف کشورهای اروپایی و عربی بلافاصله سفارتخانه خود را در عراق دایر کرد و توانست در نبود رقبای منطقه‌یی خود نهایت استفاده را ببرد. حسن کاظمی قمی، سفیر تام‌الاختیار ایران در عراق شد که نقشی بسزا در گسترش روابط تهران و بغداد ایفا کرد.

اگرچه دولت جعفری نیز بسیار مستعجل بود و او نیز شش ماه بیشتر در کرسی نخست وزیری نماند اما آمدن نوری مالکی به جای او در حقیقت ادامه همان راهی بود که حزب الدعوه اسلامی با ابراهیم جعفری آغاز کرده بود. آمدن مالکی دقیقا به مثابه آغاز فصل نوین روابط ایران و عراق و پایان یافتن سال‌ها تیرگی و رقابت میان دو کشور رقیب منطقه‌یی و همسایه بود. در زمان نوری مالکی برای نخستین‌بار ایران و امریکا پای میز مذاکره نشستند و درباره آینده عراق و چگونگی تامین امنیت آن با یکدیگر گفت‌وگو کردند. توافقاتی که نتیجه آن هرچه بود به حساب نوری مالکی نوشته شد و نتیجه آن رسیدن دو کشور به جایگاهی بود که هرگونه تصمیمی درباره عراق را تنها با توافق مستقیم یا غیر مستقیم این دو کشور امکان‌پذیر می‌کرد.

سال 2010 یعنی آغاز دوره دوم نخست‌وزیری مالکی در سایه تشدید اختلاف‌های گروه‌های شیعی، سنی و کرد با او در حالی رقم خورد که به اعتقاد قاطبه تحلیلگران و ناظران سیاسی اوج نزدیکی منافع ایران و امریکا در مورد عراق بود. به گونه‌یی که همه اذعان دارند اگر توافق غیر مستقیم این دو کشور نبود امکان رسیدن مجدد نوری مالکی به سمت نخست‌وزیری عراق امکان‌پذیر نمی‌شد.

به عبارت دیگر این ایران و امریکا بودند که تداوم حرکت سیاسی در عراق را تضمین کردند و در سایه خصومت‌های شدید کشورهای عربی و همسایه عراق با بغداد و شخص نوری مالکی و دولت او ادامه حیات حکومت نوپای عراق را ممکن ساختند.

اما به اعتقاد اکثر کارشناسان اگرچه امریکا در زمان نوری مالکی توانست بسیاری از منافع خود را در عراق تامین کند اما این ایران بود که بازیگردان صحنه سیاسی عراق شد و عراق را به دولتی متحد و دوست همانند حزب‌الله لبنان و حکومت بشار اسد در سوریه برای خود تبدیل کرد. معادله‌یی که نه امریکایی‌ها و نه متحدان عرب آنها با وجود خصومت‌ها و دشمن‌تراشی‌ها و تروریست پروری‌هایی که در این کشور انجام دادند، نتوانستند آن را تغییر دهند و همچنان خط محور حکومت عراق محسوب می‌شود.

شاید بتوان بزرگ‌ترین دستاورد ایران در طول دوران نخست وزیری نوری مالکی را خروج نیروهای امریکایی با پافشاری شدید ایران و با حفظ منافع کامل آن دانست. با وجود اینکه رقبای ایران در طول این مدت بر شبح ایران هراسی می‌دمیدند و بر طبل ایران‌ستیزی می‌کوبیدند، دولت نوری مالکی با حمایت قاطع ایران توانست امریکایی‌ها را راضی کند که نیروهای نظامی خود را از عراق خارج کنند تا در سال 2011 صفحه‌یی نوین در روابط ایران – عراق – امریکا گشوده شود. در اینجا نیز کارشناسان مسائل عراق به صراحت معترفند که خلأ نبود امریکا را ایران با قدرت پر کرد تا آنجا که اکنون امریکایی‌ها بر ثقل و وزنه ایران در عراق و مسائل امنیتی و سیاسی آن حساب ویژه می‌کنند و سیاست‌های خود را با تکیه بر این ثقل پیش می‌برند.

در طول این مدت معادله دیگری نیز رقم خورده است که می‌توان آن را به سود نظام جمهوری اسلامی ایران دانست و آن شکل‌گیری رابطه نزدیک حوزه نجف اشرف با ایران بود که توانست نقشی تاثیرگذار در عرصه سیاسی عراق بازی کند و خط تماس تهران – بغداد – نجف را به خوبی شکل دهد. دقیقا همین خط تماس بود که توانست روند تغییر در حکومت فعلی عراق را نیز به خوبی رقم بزند.

مساعدت و هماهنگی حوزه نجف اشرف به رهبری آیت‌الله سیدعلی سیستانی بود که توانست حکومت نوری مالکی را با کمترین هزینه ممکن و با حفظ حد اعلای منافع ایران و تشیع در عراق تغییر دهد و زمینه را برای تغییر مسالمت‌آمیز دولت و به روی کار آمدن نخست وزیری حیدر العبادی رقم بزند.

اکنون عراق منتظر آینده‌یی روشن در تداوم حرکت سیاستی تهران – بغداد – نجف است. این معادله‌یی است که امریکایی‌ها نیز به ناچار آن را پذیرفته‌اند و خود را – حداقل تاکنون – متعهد به پذیرفتن آن کرده‌اند. اکنون همه به خوبی می‌دانند هیچ‌گونه تغییر سیاستی در عراق ممکن نیست اگر اراده هر کدام از این سه نقطه معادله نباشد. حقیقتی که در عمل نیز ثابت شده است. 

نام:
ایمیل:
نظر: