1. روابط مصر و فلسطين در دوره سيسي؛ خصومت آشكار با مقاومت اسلامي
سياست خارجي مصر پس از چيرگي ارتش بر حكومت، بيشتر مبتني بر همكاري با طرفهاي خارجي به منظور تحقق ثبات نظام جديد بوده است. دولت جديدي كه پس از سقوط مرسي به قدرت رسيد، دشمني و خصومت با اخوانالمسلمين و حماس را يكي از پايههاي مشروعيتزا براي خود قرار داد. رسانههاي وابسته به دولت و شخصيتهاي سياسي و فرهنگي مخالف اسلام سياسي به تخريب اين دو پرداختند، دولت نيز براي لطمهزدن به حيثيت اخوان المسلمين آن را به جاسوسي براي حماس متهم نمود! حماس از همان ابتدا به عنوان بيگانهاي كه در امور داخلي مصر مداخله ميكند، آماج حملات رسانهاي و سياسي طرفدار نظام جديد قرار گرفت.
از همين جاست كه رابطه بين مصر و جنبش حماس در طول دوره پس از كودتا شاهد نوعي تنش مداوم بوده است كه نظام جديد با به راه انداختن كارزار ويراني كانالهاي موجود بين نوار غزه و مصر، آغازگر آن بود. در پي سياست دولت جديد مصر بيش از 1700 كانال بين نوار غزه و مصر تا پايان ژوئن 2014 (خرداد 93) تخريب شدند. همچنين نوعي محاصره همهجانبه بار ديگر بر غزه تحميل شد به گونهاي كه گذرگاه رفح در بازه زماني 1/7/2013 تا 31/5/2014 (10 تير 92 تا 10 خرداد 93)، از مجموع 335 روز، 234 روز بسته بود. همچنين ارتش مصر در سپتامبر 2013 (شهر?ور 92) منطقه حائلي را بين نوار غزه و اراضي مصر با هدف تخريب كانالها و ممانعت از حفر آنها ايجاد كرد.
كار نظام جديد در تنشزايي با جنبش حماس به جايي رسيد كه دادگاهي در مصر در مارس 2014 (فروردين 93) طي حكمي تمامي فعاليتهاي جنبش در مصر را ممنوع اعلام كرده و همه داراييهاي آن را توقيف نمود. تناقض آنجا هويدا شد كه همين دادگاه در مسأله ممنوعيت فعاليت اسرائيل در مصر از خود سلب مسئوليت نموده و اعلام كرد بررسي چنين موضوعي در صلاحيتهايش نيست. اين دشمني آشكار با حماس باعث شد كه مصريها از آغاز و تداوم جنگ تا نابودي زيرساختهاي مقاومت و تضعيف قدرت حماس حمايت كنند.
اما در مقابل روابط بين طرف مصري و تشكيلات خودگردان فلسطين در كرانه باختري به همان روابط دوران مبارك برگشت؛ چرا كه پيش از اين دولت جديد مصر به مانند نظام مبارك جايگاه خود در محور سازش عربي را كه با سياست رهبران تشكيلات رامالله سازگاري دارد، تثبيت نموده بود. به همين خاطر به محض آنكه سيسي پس از كودتا نقشه راه آينده مصر را اعلام نمود، محمود عباس رئيس تشكيلات خودگردان از آن حمايت كرده و در مراسم تحليف سيسي شركت نمود.
كودتا در مصر و بازگشت مجدد غربگرايان به سياست مصر، به اسرائيل دلگرمي لازم را براي تهاجم به غزه ميداد. رژيم صهيونيستي مهمترين هدف راهبردي خود از حمله به غزه را خلع سلاح مقاومت ميدانست. پندار اسرائيل آن بود كه اقدامات دولت جديد مصر در تخريب كانالها باعث كاهش توان نظامي حماس شده است. اما عملكرد كمنظير مقاومت فلسطين باعث شد تا نخبگان اسرائيلي به نادرستي فرضيههاي خود پي ببرند. بنابراين، هم اكنون بسياري از نخبگان اسرائيلي متوجه شدهاند كه اين ديدگاه كه تحولات منطقهاي از جمله سقوط اخوانالمسلمين و به قدرت رسيدن سيسي منجر به تضعيف جنبش حماس و بهبود جايگاه اسرائيل در هرگونه رويارويي نظامي با مقاومت شده، چندان دقيق نبوده است.
بلكه برخي از پژوهشگران و نويسندگان سرشناس اسرائيلي معتقدند كه تحولات منطقهاي حماس را "سرسختتر و لجوجتر" كرده چرا كه اين جنبش درك كرده است كه براي حفظ موجوديت خود مبارزه ميكند. حتي توقف قاچاق سلاح از طريق كانالها حماس را واداشته است تا در توليد موشكها به خود تكيه كند، به گونهاي كه هماكنون برد موشكهاي توليد حماس بيشتر از موشكهاي قاچاق شده از طريق كانالها است.
2. مصر- اسرائيل؛ بازگشت به مدار وابستگي
با نگاهي به تحولات مصر واضح است كه سيسي محصول ائتلاف بين بازماندگان نظام سابق مبارك، ژنرالهاي ارتش وابسته به غرب، سرمايهداران، سكولارهاي غربگرا، عناصر امنيتي و اطلاعاتي مصري- اسرائيلي- غربي- عربي است و حمايت آمريكا، اسرائيل و كشورهاي مرتجع عربي را پشت سر خود دارد.
عدم محكوم نمودن كودتا، موافقت با "نقشه راه به سمت دموكراسي" سيسي- كه البته حداقلهاي حقوق بنيادين بشر را هم تضمين نميكند-، از سرگيري كمكهاي نظامي به مصر از سوي واشنگتن و نيز حمايتهاي آشكار مقامات اسرائيلي از دولت جديد مصر و كمكهاي مالي هنگفت كشورهاي حاشيه خليج فارس به دولت جديد، خود گواهي بر بازگشت مصر به مدار وابستگي غربي- صهيونيستي- عربي است.
آمريكا، اسرائيل و كشورهاي مرتجع عرب بار ديگر براي تضمين منافع و اعتبار خود دل به ثباتي بستهاند كه به گمانشان به واسطه استبداد در مصر ايجاد خواهد شد. سيسي در مقابل حمايتهاي غربي و عربي متعهد شده است تا معاهده صلح با اسرائيل را تداوم بخشد، همكاريها در مبارزه با تروريسم را افزايش داده و دسترسي به كانال سوئز و فضاي هوايي براي عملياتهاي نظامي آمريكايي را فراهم نمايد.همچنين مانع از ورود ايران به مصر شود و نيروهاي مقاومت را سركوب نمايد.
اين به معناي عقبگرد مصر به دوران مبارك و نقض تمامي آرمانهاي انقلاب مصر است. سيسي از زمان كودتا نشان داده است كه در همگرايي با اسرائيل چيزي كمتر از مبارك ندارد. همكاريهاي امنيتي دو طرف در صحراي سيناء براي مقابله با گروههاي جهادي در طول يك سال گذشته به بالاترين درجه خود رسيده و روابط ديپلماتيك نيز در سطح بسيار مطلوبي قرار دارد. آمريكا و اسرائيل عملياتهاي نظامي مصر در صحراي سيناء را مورد تمجيد قرار ميدهند. تصميم آمريكا براي آزادسازي 10 بالگرد آپاچي براي ارتش مصر- كه از تابستان گذشته توقيف شده بودند- اين پيام را به ژنرالهاي ارتش مصر ارسال ميكند كه "به كار خود در سركوب گروههاي مسلح سيناء ادامه دهيد".
اگر در زمان مبارك تسيپي ليوني، وزير خارجه وقت اسرائيل، آغاز جنگ عليه غزه در سال 2008-2009 (1387 - 1388) را از قاهره اعلام نمود، تهاجم اسرائيل در 7 جولاي 2014 (16 تير 93) تنها چند ساعت پس از آن صورت گرفت كه "محمد تهامي" وزير اطلاعات مصر، تلآويو را ترك كرد. راديوي عبري با بيان اينكه تهامي با برخي از فرماندهان نظامي و امنيتي اسرائيل ديدار كرد، گفت اين ديدار پيرامون بالاگرفتن تنشها بين اسرائيل و جنبش حماس پس از ربايش و كشتهشدن سه شهركنشين اسرائيلي بوده است. در مقابل يورام كوهين رئيس شاباك، ژنرال عاموس گلعاد هماهنگكننده سياسي وزارت جنگ اسرائيل و اسحاق مولخو از مشاوران برجسته نتانياهو، سفرهاي مكرري به قاهره داشته و طي آن با مسئولان مصري مذاكراتي داشتهاند.
اگر روايت پايگاه اينترنتي دبكا در 15 ژوئيه (24 تير) را بپذيريم، عبدالفتاح سيسي موافقت اوليه خود را با آغاز عمليات نظامي در غزه با هدف تخريب زيرساختهاي نظامي جنبشهاي مقاومت به گوش مقامات اسرائيلي رسانده است. سخنان شيمون پرز كه پيش از اين در روزنامه "يديعوت آخرونوت" بازتاب يافت نيز بر همين واقعيت صحه ميگذارد. وي از جنگي كه مصر عليه جنبش حماس به راه انداخته تقدير كرده و ميگويد: "ما در گذشته در رويارويي با حماس تنها بوديم اما اكنون نيستيم."
به هر حال اسرائيل نظام سيسي را نزديكترين همپيمان خود در منطقه ميداند چرا كه هر دو مواضع مشتركي در خصوص جنبش مقاومت اسلامي حماس و نيز تمايلات مشتركي براي پاكسازي صحراي سيناء از عناصر مسلح دارند. همين مسأله را "مركز پژوهشهاي امنيت ملي" اسرائيل در گزارش ماه فوريه 2014 (بهمن 92) خود آورده و ميگويد: "اسرائيل منافع مشترك زيادي با نظام كنوني مصر دارد به گونهاي كه همكاريهاي امنيتياش با آن به خصوص درباره اوضاع سيناء و ممانعت از بمبگذاريها در اين منطقه افزايش يافته است.
همچنين نظاميان مصري حماس را يك تهديد ميدانند به همين خاطر تلاشهاي خود براي بستن مرزها بين سيناء و نوار غزه و نيز تخريب كانالها را دو چندان كردهاند." اما طبق برخي گزارشها تنها قاهره با حمله به غزه موافقت نكرده بلكه رياض و دبي نيز به شدت مشتاق چنين حملهاي بودهاند. در همين راستا در 20 جولاي (29 تير)، شائول موفاز، سياستمدار اسرائيلي در سخناني خواستار آن شد كه عربستان و امارات نقش خود در "خلع سلاح حماس و گروههاي ديگر مقاومت" را برعهده گيرند. موفاز كه با كانال ده اسرائيل گفتگو ميكرد گفت: "بعيد است ارتش اسرائيل به تنهايي حتي با توسل به زور بتواند نوار غزه را خلع سلاح كند هرچند اگر تصميم بگيرد بار ديگر آن را اشغال نمايد. از اين رو به منظور تحقق اين هدف نيازمند يك طرح فراگير ديپلماتيك، سياسي و اقتصادي هستيم.
لذا در شرايط كنوني در توان عربستان و امارات است كه با تأمين كمكهاي لازم براي اجراي اين پروژه نقش مهمي در خلع سلاح غزه بازي كند." در واقع، هدف اصلي آن بود كه ارتش اسرائيل توانمنديهاي نظامي حماس را از بين ببرد پس از آن مصر و عربستان و تشكيلات خودگردان براي پر كردن خلأ ناشي از شكست حماس در غزه حكومت جديدي را در غزه به قدرت رسانده و ترتيبات امنيتي جديدي را برقرار سازند.
برخي نويسندگان فلسطيني نيز از طرح رياض سخن ميگويند كه طي آن ابومازن نيروهاي خود را به گذرگاه رفح ارسال ميكند تا دوره جديدي كه عنوان آن خلع سلاح "حماس" و "جهاد" نام دارد، آغاز شود و عربستان و امارات نيز تأمين تمامي هزينههاي اين مأموريت را برعهده ميگيرند.
زماني كه اسرائيل غزه را خوب ويران كرد، آنگاه عربستان سعودي و امارات و كويت به ميدان آمده و آمادگي خود براي جبران بخشي از آسيبهاي وارده به غزه را اعلام خواهند كرد. البته با مقاومت جسورانه مردم غزه هيچكدام از اين طرحها تاكنون به نتيجه مطلوب نرسيده است. در مجموع به نظر ميرسد كه مصريها به اين نتيجه رسيدهاند كه متحد شدن با اسرائيل اهداف كلانتر ايشان را با كنار زدن حماس، بالا بردن امنيت در صحراي سيناء و از ميان بردن نقشآفريني ديگر بازيگران منطقهاي از جمله قطر، تركيه و ايران، بهتر برآورده خواهد كرد.
3. ارزيابي عملكرد سيسي در جنگ غزه؛ اشتباهات مهلك
با گذشت چند روز از آغاز حملات رژيم صهيونيستي به باريكه غزه در 8 جولاي 2014 (17 تير 93)، مقامات مصر سكوت خود را شكسته و در 14 جولاي (23 تير) ابتكاري را براي ميانجيگري به منظور برقراري آتشبس ميان حماس و اسرائيل مطرح كردند. متن طرح پيشنهادي مصر ضمن تأكيد بر لزوم آتشبس، از اسرائيل و حماس ميخواست كه به تفاهمات سال 2012 (1391) باز گردند اما حماس اعلام كرد كه اسرائيل به تعهدات پيشين خود عمل نكرده است. حماس همچنان خواهان بازگشايي گذرگاه رفح و رفع كامل محاصره غزه شد اما مصريها شروطي را بر جنبش حماس وضع كردند از جمله آنكه تشكيلات خودگردان رامالله اداره امور گذرگاه را به عهده بگيرند و گذرگاه براي هميشه باز نباشد.
حماس اما اين شروط را نپذيرفت. در مقابل اسرائيل موافقت خود با طرح مصر را اعلام كرد. اما سيسي رئيسجمهور جديد همچنان سكوت پيشه كرده بود، تا اينكه بالأخره با افزايش فشار افكار عمومي و بالا رفتن آمار شهداي فلسطيني، پس از 15 روز سكوت، سيسي 23 جولاي مجبور شد در خصوص حملات اسرائيل به غزه موضعگيري كند. وي در سخنان خود بر نقش محوري مصر در مسأله فلسطين تأكيد كرد. اما در عين حال وي مصيبت وارده به مردم غزه را بسيار تنزل بخشيد گويي كه اساساً اتفاق خاصي نيفتاده است. سيسي در اين سخنراني با ناديده گرفتن غصب سرزمين فلسطينيان و تهاجمهاي مكرر، ترور، گسترش شهركسازيها، گرفتن اسيران و محاصره مردم غزه، تمايل خود را به پذيرش روايت اسرائيلي مبني بر ربايش سه اسرائيلي و نقش آن در وقوع جنگ نشان داد.
وي تلاش كرد تا در اين سخنراني بيطرف بماند از اين رو به جاي استفاده از تعبير "تهاجم" از تعابيري چون "بحران" استفاده كرد. سيسي همچنين به صورت غيرمستقيم اشاره كرد كه سرگرم شدن مصر به مسأله فسلطين علت اصلي ضعف و عقبماندگي اقتصاد مصر است. افزون بر اين سيسي در اظهاراتش با تفكيك قائل شدن بين مردم غزه و حماس، در سودمندي گفتمان مقاومت تشكيك كرده و مدعي شد كه در طول 30 سال گذشته نتيجه مطلوب را به همراه نداشته است حال آنكه ضربه اصلي به مسأله فلسطين زماني وارد شد كه مصر پس از جنگ 1973 (1352) از نزاع با رژيم صهيونيستي دست كشيد و پس از آن انور سادات در 1979 (1358) توافق كمپ ديويد را به امضا رساند.
اين كمتوجهي به مسأله فلسطين بار ديگر در سخنراني عبدالفتاح سيسي تكرار شد. اين بار وي كه 25 جولاي در مراسم شب قدر سخن ميگفت، در سخنان 20 دقيقهاي خود هيچگونه اشارهاي به تهاجم اسرائيل عليه غزه نكرد. همانگونه كه ناظران ميگويند سيسي به دليل مخالفت با اخوانالمسلمين، خواهان شكست حماس به وسيله اسرائيل است و پيشنهاد آتشبس سيسي نيز در همين راستا صورت گرفته بود. مصريها نميخواهند به هيچ وجه شاهد پيروزي حماس در اين درگيري باشند. همانگونه كه ميشل دن كارشناس مسائل مصر ميگويد: "مهمترين چيز براي دولت مصر اين است كه آنها در نهايت به مسئول اصلي غزه تبديل نشوند و بالأخره گذرگاه رفح در جنوبيترين قسمت غزه به مصر براي هميشه باز نشود."
در مقابل حماس نيز به نظام جديد به عنوان يك واسطه قابل اعتماد و بيطرف نمينگرد. از يك سال قبل و از زمان سختگيري شديد سيسي بر اخوانالمسلمين مصر خود به بخشي از اين درگيري تبديل شده است. وقتي مصر پيشنهاد آتشبس را مطرح كرد، اسرائيل بلافاصله آن را قبول و حماس رد كرد. معمولاً در گذشته، مصريها كموبيش واسطه هر دو طرف درگيري ميشدند. اما حالا به نظر ميرسد اين پيشنهاد به هيچ وجه با حماس هماهنگ نشده است، اما اول با اسرائيليها هماهنگ شده و بعد اعلان شده بود. احتمالاً مصريها اميد داشتهاند كه حماس وادار به پذيرفتن آن خواهد شد، اما حماس چنين كاري نكرد. ابتكار سيسي را از منظر ديگري نيز ميتوان تحليل كرد. اين ابتكار با هدف تقويت موقعيت سيسي در مصر و تصديق روايت "مصر قوي" در عرصه بينالملل و با تشويق آمريكا مطرح گرديد.
هدف مقامات مصري آن بود كه با اين ابتكار- چه پذيرفته شود چه نشود- مشروعيت اقدامات سيسي را عليه گروههاي اسلامگرا در مصر، به خصوص متحد حماس، يعني اخوان المسلمين، افزايش دهند. ابتكار غزه در صورت موفقيت همچنين موقعيتي را براي سيسي فراهم ميكرد تا به عنوان واسطه در ساير توافقات در آينده، از جمله در فضاي بحرانهاي سوريه و عراق، مداخله كند كه اين مسئله رهبري منطقهاي مصر را مورد تأييد قرار ميداد. سيسي در انتخابات رياست جمهوري وعده داده بود كه نقش رهبري مصر در خاورميانه را احيا خواهد كرد. رئيسجمهور مصر بايد به مردم خود نشان ميداد كه او واقعاً رهبر با نفوذي است. او همچنين آرزو دارد خودش را در عرصه بينالمللي ثابت كند. از اين گذشته، مصر از ديرباز اغلب نقش واسطهاي را براي حل مشكلات ميان فلسطينيها و اسرائيليها ايفا كرده است.
مصر همچنين نگران آن بود كه نيروهاي ديگر منطقهاي از جمله قطر و تركيه خلأ ناشي از سكوت مصر در قبال جنگ غزه را پر كنند. همچنين تلاش براي ايفاي نقشي منطقهاي ميتوانست پوششي براي انبوه مشكلات داخلي مصر فراهم كند. به هر حال مصريها پيشنهاد طرح آتشبس را در هر صورت براي خود برد- برد ميدانستند. اين چيزي است كه استيوان كوك نيز بر آن تاكيد ميكند: "اسرائيليها در حال سركوب حماس (و غزه) هستند و مصريها گمان ميكنند اين جنگ هزينهاي براي مصر ندارد. در ميانه اين طوفان، رئيسجمهور جديد، در اقدامي شبيه به عملكرد مردان عالم سياست، طرح يك آتشبس را پيشنهاد ميدهد.
اگر مبارزان آن را قبول كنند، وي پيروز ميشود. اگر رد كنند- چنانكه حماس چنين كرد- باز هم سيسي پيروز ميشود." البته كوك معتقد است استراتژي سيسي ميتواند نتيجه عكس دهد. مبارك در حمله سال 2006 (1385) اسرائيل به لبنان دست به اقدام مشابهي زد؛ از اين حمله حمايت كرد با اين باور كه ارتش اسرائيل ميتواند حزبالله را به زانو درآورد و زماني كه اسرائيليها كاري از پيش نبرده و شمار بسياري از مردم بيگناه و غير نظامي لبنان را به قتل رساند، به لحاظ سياسي آسيب خورد. با حاصل شدن اين نتيجه، مطبوعات به شدت از او انتقاد كردند و افكار عمومي به شدت از او خشمگين شد، لذا در اقدامي مذبوحانه و عاجزانه، براي آنكه نشان دهد مصر از مردم لبنان حمايت ميكند، پسر خود جمال را با يك هواپيما سرشار از بستههاي كمكي رژيم به بيروت فرستاد.
با توجه به تبليغات گسترده بر ضد اخوانالمسلمين و حماس، كه بخشي از مشروعيت سيسي بر آن استوار شده است، خشونت در غزه هم منافع سياسي و هم اهداف كلي وي را تأمين ميكند. به هر حال اين براي سيسي خطرآفرين هم هست. تغيير و تحولي مشابه ممكن است محاسبات سيسي را در غزه به همين نحو بر هم بزند. مقامات مصري تلاش ميكنند تا با تشديد احساسات ضد حماسي خود، مشروعيت اخوان المسلمين را نيز تضعيف كنند، اما اين به هيچ وجه اتحاد ميان بسياري از مصريها با فلسطينيها را از بين نميبرد.
شايد برخي از مصريها از اخوان ناراضي باشند، اما همين افراد از اسرائيل متنفرند. با گسترش عمليات اسرائيل به ويژه اقدام به حمله نظامي زميني و كشته شدن شمار بيشتري از مردم غيرنظامي، تباني سيسي با اسرائيل روز به روز براي مردم مصر غير قابل دفاعتر و غير قابل توجيهتر ميشود. شايد نگراني نسبت به از دست دادن پايگاه اجتماعي و كاستن از بدبيني مردم بود كه سيسي مجبور شد گذرگاه رفح را به مدت سه روز باز كرده و اجازه ورود برخي كمكهاي دارويي و غذايي به غزه را صادر كند. اما با اين حال چنين اقدامات محدودي در نگرش كلي مردم مصر كه همدلي زيادي با فلسطينيان دارند، تأثير اندكي دارد و اگر سيسي در برخورد با مسأله فلسطين اين چنين منفعلانه و پيرو خط مشيهاي تلآويو، واشنگتن و رياض عمل كند، روز به روز بر مخالفانش افزوده و از حاميانش كاسته خواهد شد.
نتيجهگيري
تهاجم سوم اسرائيل به غزه آزمون دشواري براي حكومت السيسي است كه تاكنون از آن سربلند بيرون نيامده است. نظام مصر بسيار منفعلانه عمل كرده و خصومت آشكار خود با مقاومت اسلامي را نشان داده است. سياست خارجي مصر همچنان در پارادايم سابق قرار دارد كه همگرايي با منافع راهبردي اسرائيل و آمريكا و كشورهاي حاشيه خليج فارس ويژگي بارز آن است. طبعاً چنين وابستگيايي بر خلاف آرمانها و شعارهاي استقلالطلبانه و ضداسرائيلي و ضدآمريكايي انقلاب مصر است كه تداوم چنين روندي در درازمدت زمينه را براي مخالفتهاي بيشتر با حكومت سيسي و احتمالاً انقلابي ديگر فراهم خواهد كرد.