صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

صفحات داخلی

تاریخ انتشار : ۰۴ آبان ۱۳۹۳ - ۰۸:۵۴  ، 
شناسه خبر : ۲۷۰۴۷۹
ناصر پورحسن / استاديار علوم سياسي دانشگاه آيت‌الله العظمي بروجردي(ره) - چكيده: اين مقاله تحول مفاهيمي را كه مقام معظم رهبري براي تبيين روش‌هاي مقابله دشمنان انقلاب اسلامي در حوزه فرهنگ طي 25 سال اخير مطرح كرده‌اند، بررسي كرده‌ است. مقابله فرهنگي عليه انقلاب اسلامي پس از ناكارآمدي شيوه‌هاي سخت‌افزاري دشمنان عليه انقلاب اسلامي و مصادف با دوره پايان جنگ تحميلي و آغاز زعامت مقام معظم رهبري آغاز مي‌شود. ايشان طي دو دهه و نيم اخير، توطئه‌‌ها و اقدام‌هاي ذكر شده را در قالب مفاهيمي چون «تهاجم فرهنگي»، «شبيخون فرهنگي»، «ناتوي فرهنگي»، «جنگ نرم» و «رخنه فرهنگي» برجسته كرده و ضمن تحليل اين مفاهيم، رهنمودهاي كلاني براي مقابله با آنها بيان كرده‌‌اند. مقام معظم رهبري با توجه به جايگاه مهم فرهنگ در شكل‌‌گيري و تداوم آرمان‌هاي انقلاب اسلامي و نيز افزايش توجه دشمنان انقلاب به اين موضوع، در نام‌گذاري سال 1393 عنايت ويژه‌اي به فرهنگ داشته و اين سال را به عنوان سال «اقتصاد و فرهنگ با عزم ملي و با مديريت جهادي» نام‌گذاري كرده‌اند. واژگان كليدي: مقام معظم رهبري، تهاجم فرهنگي، شبيخون فرهنگي، جنگ نرم، ناتوي فرهنگي، رخنه فرهنگي. مقدمه: بيش از سه دهه و نيم از عمر انقلاب اسلامي مي‌گذرد. شيوه‌هاي سخت‌افزاري مهم‌ترين روش مقابله با جمهوري اسلامي در دهه نخست پس از پيروزي انقلاب بود. طي آن مدت، اقدام‌هاي سخت‌افزاري بسياري مانند كودتاي نقاب، غائله‌هاي قومي در نقاط مختلف كشور (كردستان، آذربايجان، گنبد كاووس، آمل، كرمانشاه، خوزستان و سيستان و بلوچستان)؛ تهاجم نظامي (حادثه صحراي طبس براي آزادي گروگان‌هاي آمريكايي)؛ ترور گسترده مقامات ارشد انقلاب (رئيس‌جمهور، نخست‌وزير، ائمه جمعه، نمايندگان مجلس و وزرا، فرماندهان نظامي و انتظامي و نظريه‌پردازان انقلاب اسلامي)؛ ترور بيش از 17 هزار نفر از افراد عادي)؛ تحريم‌هاي گسترده اقتصادي و مصادره اموال ايران (به ويژه پس از تسخير لانه جاسوسي در 13 آبان 1357) و از همه مهم‌تر جنگ تحميلي كه طولاني‌ترين و نابرابرترين جنگ قرن بيستم محسوب مي‌شد، براي براندازي نظام جمهوري اسلامي به كار گرفته شد. اگرچه در مقطع ياد شده، برخي اقدام‌هاي محدود نرم‌افزاري نيز براي مهار و سرنگوني نظام انقلابي ايران وجود داشت اما وجه غالب دشمني‌ها، سخت‌‌افزاري بود. با پايان جنگ تحميلي به مثابه سخت‌ترين گونه شيوه مقابله دشمنان با انقلاب اسلامي، شيوه نرم‌افزاري در اولويت و دستور كار آنها قرار گرفت. از سال 1368 تاكنون (1393) شيوه نرم‌افزاري براساس بسياري از عوامل مختلف داخلي، منطقه‌‌اي، بين‌المللي و فناورانه متحول شده است. سال 1368 سالي است كه هم زمان با پايان جنگ تحميلي، بنيان‌گذار انقلاب اسلامي نيز رحلت كرده و سكان هدايت انقلاب اسلامي توسط مجلس خبرگان به مقام معظم رهبري سپرده شد. درباره اين تغيير رويكرد دشمنان با انقلاب اسلامي، سؤال‌هاي بسيار زيادي مطرح مي‌شود كه در اينجا از منظر ويژه‌اي به موضوع نگريسته شده و به اين سؤال پاسخ داده خواهد شد كه: «مقام معظم رهبري طي 25 سال اخير طرح‌ها و اقدام‌هايي را كه دشمنان عليه انقلاب اسلامي در حوزه فرهنگ در دستور كار داشته‌اند، ذيل چه مفاهيمي تحليل كرده‌اند؟» فرضيه‌اي كه در پاسخ به اين سؤال قابل پردازش خواهد بود، به شرح زير است: «مقام معظم رهبري با توجه به بصيرتي كه در زمينه دشمن‌شناسي و شناخت طرح‌ها و برنامه‌هاي دشمنان انقلاب اسلامي دارند، طي 25 سال اخير مفاهيمي چون تهاجم فرهنگي، شبيخون فرهنگي، ناتوي فرهنگي، جنگ نرم و رخنه فرهنگي را مطرح كرده و ضمن تحليل اين مفاهيم، رهنمودهاي كلان براي مقابله با آنها بيان كرده‌اند.» پردازش اين فرضيه نيازمند مقدماتي چون بررسي موضوع دشمن و دشمن‌شناسي و چرايي توجه و تمركز دشمنان بر وجه فرهنگي مقابله با انقلاب اسلامي است.

دشمن و دشمن‌شناسي

الف) جايگاه دشمن و دشمن‌شناسي در انديشه راهبردي مقام معظم رهبري

قبل از آنكه تحول مفهوم شيوه‌هاي مقابله دشمنان انقلاب اسلامي در عرصه فرهنگي تحليل شود، ضروري است به مبحث مهم «دشمن و دشمن‌شناسي» پرداخته شود چون در اين باره ابهامات زيادي وجود دارد و برخي براي آن اصالت قائل نيستند. در اين رابطه از بدو پيروزي انقلاب اسلامي، دو رويكرد متفاوت وجود داشته است؛ برخي‌ها اصول و اهداف انقلاب اسلامي را كم‌رنگ جلوه داده و خواهان ادغام و حتي هضم در نظام بين‌الملل بوده‌اند. دولت موقت كه در 9 ماه نخست پس از پيروزي انقلاب اسلامي اداره امور جامعه را برعهده داشت، رويكرد دست پائيني در مورد اهداف انقلاب اسلامي داشت و با صدور انقلاب اسلامي موافق نبود. در حالي كه انقلاب اسلامي در كنار دگرداخلي (شاه) عليه دگرخارجي (آمريكا) نيز رخ داده بود، سياست خارجي دولت موقت به گونه‌اي بود كه سياست خارجي دولت پهلوي با تغييرات مختصري تداوم مي‌يافت.

اين رويكرد در دوره رياست جمهوري بني‌صدر نيز با جديت پيگيري شد و پس از آن نيز برخي افراد وابسته به جناح‌هاي سياسي بر اتخاذ چنين رويكردي تأكيد كرده‌‌اند. از منظر حاميان اين رويكرد، ميان انقلاب اسلامي و آمريكا، دشمني وجود ندارد و تصور وجود چنين دشمني ناشي از توهم و دشمن‌تراشي است. اين در حالي است كه يك رويكرد ديگر با توجه به اهداف انقلاب اسلامي، تقابل‌جويي قدرت‌هاي بزرگ با آن را يك واقعيت مي‌داند كه به شيوه‌هاي متفاوت اعمال شده است. در اين رويكرد، وجود دشمن و دشمني آنها با انقلاب اسلامي، واقعيتي عيني است كه نمي‌توان آن را ناديده گرفت.

مقام معظم رهبري طي 25 سال اخير موضوع دشمن و ضرورت شناخت آن را، يك واقعيت مسلم دانسته و با اشراف بر روند و تحول شيوه‌هاي دشمنان، در مفاهيم خاصي مفهوم‌سازي كرده‌‌اند. سير دشمن‌شناسي در انديشه مقام معظم رهبري را مي‌توان اين‌گونه ترسيم كرد. رهبر انقلاب اسلامي در تيرماه 1368 در مراسم بيعت رئيس مجلس خبرگان و ائمه جمعه سراسر كشور با ايشان كه براي رهبري نظام اسلامي توسط مجلس خبرگان انتخاب شده بودند، ضمن اشاره به اين كلام اميرالمؤمنين(ع) كه «و من نام لم ينم عنه» اگر غفلت كرديم، در همان لحظه، ضربه را خواهيم خورد، موضوع دشمن‌شناسي و آگاهي و عمل به موقع را در مقابل آن يادآور شدند. ايشان فرمودند:

«دشمن از ضربه زدن و هجمه كردن و توطئه كردن عليه اين بساط ديني و اسلامي هيچ‌وقت منصرف نخواهد شد؛ منتها آن وقتي كه ما قاعده كار را محكم كرده باشيم، دشمن ما مأيوس خواهد شد. اگر در حال يأس هم بتواند ضربه مي‌زند، منتها وقتي اميد دشمن از او گرفته شد، طبعا تلاش و تحرك او هم كم خواهد شد. ما بايد خودمان را به آنجا برسانيم.» (1368/04/12)

ايشان با انتقاد از كساني كه وجود دشمن را يك توهم مي‌دانند، مي‌فرمايند:

«واقعيت عوض نمي‌شود. وجود دشمن با به خواب رفتن من و شما از بين نمي‌رود. اگر دشمن، كمين گرفته و منتظر فرصت است كه ضربه وارد كند، چه من و شما بدانيم چه ندانيم، اگر به فرض خود را به ندانستن هم بزنيم، بالاخره دشمني خود را مي‌كند، چون دشمن است. با ندانستن ما، يا خود را به ندانستن زدن، دشمن از دشمني خود دست برنمي‌دارد.» (1375/01/04)

ايشان در خطبه‌هاي نماز جمعه فروردين ماه 1379 فرمودند:

«هيچ‌كس يك ملت و يا يك جماعت را براي اينكه دشمن خود را نديده است، خاكريزهاي دشمن را نديده است، اسلحه دشمن را نديده است، توطئه دشمن را نفهميده است، ستايش نخواهد كرد. خود دشمن به طور صريح مي‌گويد كه من دشمني مي‌كنم. خود دشمن مي‌گويد كه من براي ايجاد اختلال در ايران بودجه مي‌گذارم، براي تشنج افكار عمومي ايران راديو درست مي‌كنم، من مي‌خواهم مردم ايران دو دسته شوند، ولي ما مي‌گوييم، نيست؟!» (1387/09/26)

مقام معظم رهبري ضمن رد نظريه توهم توطئه مي‌فرمايند:

«... چطور عليه ما توطئه نيست؟ بعضي گفتند شما توهم توطئه مي‌كنيد! توطئه‌اي وجود ندارد! من در پاسخ، نشانه‌هاي توطئه و نشانه‌هاي خصومت را از اول انقلاب تا امروز در يك فهرست طولاني معرفي مي‌كنم، و نشان مي‌دهم، چطور عليه ما توطئه نيست؟ در اول پيروزي انقلاب آشكارا با انقلاب مخالفت شد، و اين سلسله تا امروز ادامه دارد، و ما امروز به معني حقيقي كلمه در دنيا دشمن داريم.» (1379/05/05)

رهبر انقلاب اسلامي پس از رد نظريه توهم توطئه مي‌فرمايند:

«اي كاش اين ملت هيچ دشمني نداشت و ما هم مجبور نبوديم با او مبارزه كنيم. اما اين ملت، دشمنان لجوج، عنود، خبيث، رذل، فريبگر، دروغ‌گو و خطرناكي دارد و بايد با آنها مبارزه كرد.» (1375/01/04)

رهبر معظم انقلاب طي يكي از سخنراني‌هاي مفصل خويش، با تفكيك دشمنان داخلي از خارجي، دشمن بيروني ملت ايران را نظام سلطه بين‌المللي دانسته و جنگ رواني، جنگ اقتصادي و همچنين مقابله با پيشرفت و اقتدار علمي كشور را از جمله محورهاي مهم برنامه‌هاي دشمن بيروني ارزيابي نمودند.

«دشمن بيروني عبارتست از نظام سلطه بين‌المللي، يعني همان چيزي كه به آن استكبار جهاني مي‌گوييم... امروز مظهر اين دشمن عبارتست از شبكه صهيونيسم جهاني و دولت كنوني ايالات متحده آمريكا. ...امروز دشمنان بيروني ما هم براي ملت ايران نقشه دارند...»(1386/01/01)

البته قابل ذكر است كه با وجود دشمني‌هاي عميق مخالفان انقلاب، جمهوري اسلامي هرگز به دنبال دشمني و خصومت با جامعه جهاني نبوده است. مقام معظم رهبري به تازگي فرموده‌اند:

«ما مي‌خواهيم با همه انسان‌ها، با همه ملت‌ها، روابط دوستانه و محبت‌آميز داشته باشيم؛ ما حتي با ملت آمريكا هم - با اينكه دولت آمريكا دولت مستكبر و دشمن، بدخواه و كينه‌ورز نسبت به ملت ايران و نظام جمهوري اسلامي است - هيچ دشمني نداريم؛ آنها هم مثل بقيه ملت‌هايند. آنچه نقطه مقابل نظام اسلامي است، استكبار است. جهت‌گيري خصومت‌هاي نظام اسلامي، با نظام استكبار است؛ ما با استكبار مخالفيم، ما با استكبار مبارزه مي‌كنيم.» (1392/08/29)

ب) چرايي اقدام‌هاي دشمنان در حوزه فرهنگ

پس از تشريح اصالت وجود دشمن و دشمني عميق آن عليه انقلاب اسلامي از منظر مقام معظم رهبري، ضروري است چرايي توجه دشمن به شيوه‌هاي فرهنگي نيز تحليل شود. اين موضوع دلايل توجه مقام معظم رهبري به شيوه مقابله فرهنگي دشمنان با انقلاب اسلامي به ويژه اهميت شعار سال 1393 را نيز نشان خواهد داد. روند شيوه‌هاي دشمني عليه انقلاب اسلامي نشانگر آن است كه پس از پايان جنگ تحميلي، شيوه‌هاي سخت‌افزاري جاي خود را به شيوه‌هاي نرم‌افزاري و فرهنگي مي‌دهد.

اين دگرديسي در روش‌ها از يك سو ناشي از افزايش شناخت دشمنان انقلاب اسلامي از مؤلفه‌هاي اساسي آن و از سوي ديگر ناشي از تأثيرگذاري فرهنگ به ويژه در عصر جهاني شدن است. فرهنگ يكي از پيچيده‌ترين مفاهيم در علوم اجتماعي است و بيش از 200 تعريف درباره آن وجود دارد. ادوارد برنت تايلور (Edward burnet tylor) در سال 1871 از فرهنگ تعريفي ارائه كرده كه امروزه هنوز هم معتبر است: «فرهنگ كليت در هم بافته‌اي است شامل دانش، دين، قانون، اخلاقيات، آداب، رسوم و هرگونه توانايي و عادتي كه آدمي همچون عضوي از جامعه به دست مي‌آورد.» (آشوري، 1381: 47) در ميان تعاريف مختلف فرهنگ، اين تعريف مقام معظم رهبري، قابل توجه است:

«فرهنگ يك جامعه اساس هويت آن جامعه است. فرهنگ كه مي‌گوييم اعم از: مظاهر فرهنگي مانند زبان و خط و امثال اينها و آنچه باطن و اصل تشكيل‌دهنده پيكره فرهنگ ملي است، مثل: عقايد، آداب اجتماعي، مواريث ملي، خصلت‌هاي بومي و قومي. اينها اركان و مصالح تشكيل‌دهنده فرهنگ يك ملت است.» (1383/10/08)

پس بنابراين فرهنگ ابعاد مختلف زندگي انسان‌ها را شامل مي‌شود و همين شموليت، تأثيرگذاري آن را افزايش داده و مقابله با دشمنان را در اين حوزه سخت‌تر مي‌كند. تأثيرگذاري فرهنگ در عصر «جهاني شدن» به مراتب افزايش يافته است. بدون ناديده گرفتن مزاياي فناوري‌هايي كه عصر جهاني شدن را رقم مي‌زنند، نمي‌توان ابعاد منفي وضعيت جديد جهاني ارتباطات را ناديده گرفت. اين ابعاد در حوزه مقابله فرهنگي با انقلاب اسلامي حائز اهميت هستند.

امروزه از مفاهيمي چون «امپرياليسم فرهنگي» براي تبيين جهان نابرابر و سلطه‌جويي در عصر جهاني شدن نام برده مي‌شود؛ هربرت شيلر (Herbert Schiller) از بنيان‌گذاران مفهوم امپرياليسم فرهنگي معتقد است رابطه وثيقي ميان وسائل ارتباطي و امپرياليسم فرهنگي وجود دارد: «صنايع ارتباطي جهاني تحت سلطه و زير نفوذ آمريكا هستند. رسانه‌هاي جمعي با فراهم كردن حمايت ايدئولوژيك براي سرمايه‌داري به خصوص شركت‌هاي فرامليتي آن، با نظام جهاني سرمايه‌داري جهاني مناسب مي‌شود. اين رسانه‌‌ها از طريق تأثير ايدئولوژيك عامي كه قصد توليد و تقويت اتصالات محلي سرمايه‌داري آمريكا را دارد، به مثابه ماشين‌هاي بازاريابي اين شركت‌ها عمل مي‌‌كنند.» (باكر، 1387: 310)

برخي ديگر نيز استدلال مي‌كنند كه گونه جديدي از حاكميت يا امپراتوري جديد كه تا حدود زيادي بر پايه ارزش‌هاي آمريكايي قرار دارد، تكوين يافته و مهم‌ترين ابزار اين امپراتوري براي استيلا، شبكه‌هاي ارتباطي و به ويژه ماهواره و اينترنت به عنوان عالي‌ترين نمونه است. (Hardet and Negri : 2000) تحولات دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري ايران نقش ابزارهاي امپرياليسم فرهنگي مانند شبكه‌هاي اجتماعي «وب 2» نظير فيس‌بوك و يوتيوب را نشان داد.

دومين دليل توجه به رويكرد فرهنگي عليه انقلاب اسلامي، به تغيير شناخت دشمنان انقلاب اسلامي از مؤلفه‌هاي تشكيل‌دهنده اين انقلاب بازمي‌گردد. تحليل تحولات يك دهه پس از آن حاكي است كه تحليلگران غربي و حتي شرقي،‌ براساس گفتمان غالب جهاني، انقلاب اسلامي را پديده‌اي عادي و مشابه ديگر تحولات جهاني مي‌دانستند و از اين‌رو، ماهيت آن را سخت‌افزاري مي‌دانستند. به اين دليل بود كه سياست‌گذاران خارجي آمريكا براساس محاسبات سخت‌افزاري تا يك ماه قبل از انقلاب اسلامي پيش‌بيني چنين تحول عظيمي را نمي‌كردند؛ جيمي كارتر رئيس‌جمهور وقت در خلال سفري كه دي ماه 1357 به تهران داشت، ايران را جزيره ثبات خواند. پس از آن با مشاهده عمق تحولات به دنبال سركوب آن به شيوه سخت‌افزاري بودند.

اكثر سياستمداران آمريكايي پس از پيروزي انقلاب اسلامي نيز بر اين راهبرد خود اصرار مي‌كردند. جنگ تحميلي با چنين برداشتي بر اين انقلاب تحميل شد اما اين جنگ و ساير شيوه‌هاي سخت‌‌افزاري نه تنها باعث شكست جمهوري اسلامي نشد بلكه آن را تقويت نيز كرد؛ به گفته حضرت امام خميني(ره) انقلاب اسلامي در خلال جنگ تحميلي صادر شد. اين مسئله باعث بازنگري در شيوه مقابله با انقلاب اسلامي شد و به نظريه برخي از انديشمندان غربي كه بيش از سياستمداران، ماهيت انقلاب اسلامي را شناخته بودند، توجه شد. انديشمنداني مانند ميشل فوكو كه پيش از هر انديشمند ديگر غربي، انقلاب اسلامي را شناخت و دانشمندي چون جيمز بيل كه به ماهيت قدرت ايران در جنگ تحميلي پي برد.

فوكو در انقلاب ايران به ظهور چهره نرم‌افزاري و در عين حال بسيار تأثيرگذار از قدرت اشاره مي‌كند و معتقد است شاه قدرت‌هاي عادي و رسمي را حذف كرده بود، اما غافل از اينكه قدرت شبكه‌‌اي و پراكنده با اين اقدام تقويت شده بود. فوكو صف‌آرايي دو تعريف و دو چهره از قدرت را به خوبي ترسيم مي‌كند. آنجا كه شاه و ارتش را نماد قدرت عريان و خشونت محض مي‌داند و در مقابل، اراده عمومي مردم و قدرت تجميع شده آنان را جنبه نرم‌افزاري قدرت مي‌داند و مي‌نويسد: «آنچه در ايران مرا شگفت‌زده كرده، اين است كه مبارزه‌اي ميان عناصر متفاوت وجود ندارد. آنچه به همه اينها زيبايي و در عين حال اهميت مي‌بخشد، اين است كه فقط يك رويارويي وجود دارد؛ رويارويي ميان تمام مردم و قدرتي كه با سلاح‌ها و پليس مردم را تهديد مي‌كند. لازم نيست خيلي دور برويم، اين نكته را مي‌توان بي‌درنگ يافت؛ در يك سو كل اراده مردم و در سوي ديگر مسلسل‌ها.» (فوكو، 1377: 58-42)

«جيمز بيل» ايران‌شناس آمريكايي طي مقاله كوتاهي كه سال 1368 درباره جنگ تحميلي در همايشي در تهران برگزار شد، پيش از هر انديشمند آمريكايي و سال‌ها قبل از «جوزف ناي» موضوع قدرت نرم را مطرح كرد. وي نقش شهادت و جهاد به مثابه مؤلفه‌هاي قدرت نرم ايران را در نابرابرترين جنگ تاريخ معاصر چنين بيان كرده است: «خميرمايه روحيه بالا كه پشتوانه تلاش‌هاي جنگي ايران است در مفاهيم جهاد و شهادت نهفته است ليكن هر مسلمان معتقد ذاتا آن را درك مي‌كند... نظام اعتقادي اسلام كه مفاهيم جهاد و شهادت اساس آن است، تأثيرات بسياري بر روحيه و شادابي جمهوري اسلامي ايران دارد. اين نظام اعتقادي اشكال قدرتمندي از شهادت و بي‌باكي را مي‌آفريند كه براي پيروزي در صحنه نبرد حياتي است.» (بيل، 1368 : 423-420)

اين تعبير جيمز بيل، پيشتر توسط حضرت امام خميني بيان شده بود اما با تأسف توسط تحليلگران و نويسندگان ايراني نظريه‌پردازي نشده بود. جملاتي چند از ايشان نشانگر اهميت و جايگاه والاي اسلامي در بازتوليد قدرت و حفظ نظام اسلامي و ارزش‌هاي والاي انقلاب اسلامي است: «اينها از اسلام مي‌ترسند، از من و تو نمي‌ترسند، اينها از اسلام مي‌ترسند. اسلام بود كه جوان‌ها را غلبه داد بر توپ و تانك و همه چيزها، بر همه قدرت‌ها ملت را غلبه داد» (صحيفه نور، ج 8: 489) «تحولي كه در نفوس مسلمين پيدا شد رمز پيروزي بود» (صحيفه نور، ج 6: 339) براساس ويژگي‌هاي فوق است كه مقام معظم رهبري در نخستين سخنراني خود در سال 1393 مي‌فرمايند:

«تمركز دشمنان بر روي فرهنگ بيشتر از همه‌جاست. چرا؟ به خاطر همين‌تأثير زيادي كه فرهنگ دارد. هدف و آماج تحرك دشمنان در زمينه فرهنگ، عبارت است از ايمان مردم و باورهاي مردم.» (1393/01/01)

ج) تحول مفاهيم دشمن‌شناسي فرهنگي در انديشه مقام معظم رهبري

با پايان جنگ تحميلي كه مصادف با زعامت رهبري انقلاب توسط مقام معظم رهبري است، موضوع شيوه فرهنگي مقابله با انقلاب اسلامي مدنظر ايشان قرار گرفت. تحول مفاهيمي كه ايشان در اين زمينه به كار گرفته‌اند، به شرح زير است.

تهاجم فرهنگي

اولين تعبير و مفهومي كه مقام معظم رهبري براي تبيين رويكرد غيرسخت‌افزاري غرب عليه انقلاب اسلامي به كار گرفته‌اند، تهاجم فرهنگي است. پس از پايان جنگ تحميلي و آغاز برنامه‌هاي توسعه و بازسازي كشور، موضوع تهاجم فرهنگي توجه مقام معظم رهبري را جلب كرد و با تأكيد فراوان، مقابله با اين پديده بسيار حائز اهميت را خواستار شدند. يكي از نخستين بيانات ايشان در آن مقطع از اين قرار است:

«الان يك كارزار فكري و فرهنگي و سياسي در جريان است. هر كس بتواند بر اين صحنه كارزار و نبرد تسلط پيدا كند، خبرها را بفهمد، احاطه ذهني داشته باشد و يك نگاه به صحنه بيندازد، برايش مسلم خواهد شد كه الان دشمن از طريق فرهنگي، بيشترين فشار خود را وارد مي‌آورد... به مناسبت حضور معلمان و فرهنگيان عزيز، عرض مي‌كنم كه عناصر فرهنگي جامعه - هر كه هستند، هر چه هستند، چه وابستگان به دانشگاه‌ها، چه وابستگان به حوزه‌هاي علميه و چه ديگران - بايد بدانند كه امروز دشمن، بيشترين همت خود را روي تهاجم فرهنگي گذاشته است.» (1369/02/12)

«تهاجم فرهنگي يك حقيقتي است كه وجود دارد؛ مي‌خواهند بر روي ذهن ملت ما و بر روي رفتار ملت ما - جوان، نوجوان، حتي كودك - اثرگذاري كنند. اين بازي‌هاي اينترنتي از جمله همين است؛ اين اسباب‌بازي‌هايي كه وارد كشور مي‌شود از جمله همين است كه من چقدر سر قضيه توليد اسباب‌بازي داخلي معني‌دار و جذاب حرص خوردم با بعضي از مسئولين اين كار كه اين كار را دنبال بكنند؛ البته بحمدالله ظاهرا اينجا يك تصميمي در اين زمينه گرفته شد، حالا ان‌شاءالله همان تصميم را هم دنبال كنيد كه اجرايي بشود. خب، دوستان ما آمدند در يكي از دستگاه‌هاي فعال و مسئول، عروسك‌هاي خوبي درست كردند؛ خوب هم بود؛ اول هم حساسيت طرف مقابل را - يعني مخالفين را، خارجي‌ها را - برانگيخت كه اينها آمدند در مقابل باربي و مانند اينها، اين [عروسك‌ها] را درست كردند؛ ولي نگرفت.

من به اينها گفتم كه اشكال كار شما اين است كه شما آمديد به فلان نام، يك پسري را، يك دختري را آورديد در بازار، اين عروسك شما را بچه ما اصلا نمي‌شناسد - ببينيد، پيوست فرهنگي كه مي‌گوييم اينها است - خب، يك عروسك است فقط، در حالي كه مرد عنكبوتي را بچه ما مي‌شناسد، بتمن را بچه ما مي‌شناسد. ده بيست فيلم درست كرده‌اند، اين فيلم را آنجا ديده، بعد كه مي‌بيند همان عروسكي كه در فيلم داشت كار مي‌كرد، در مغازه هست، به پدر و مادرش مي‌گويد اين را براي من بخريد؛ عروسك را مي‌شناسد؛ اين پيوست فرهنگي [است]. شما بايستي اين عروسك را كه ساختيد، در كنار ساخت عروسك، ده بيست فيلم كودك درست ميكرديد براي اينكه اين عروسك معرفي بشود پيش بچه‌ها؛ بعد كه معرفي شد، آن‌وقت خودشان مي‌خرند، [ولي] وقتي معرفي نشد، بازار ندارد و ورشكست مي‌شود؛ و ورشكست شد.

يعني يك چنين دقت‌هايي را بايست كرد. به هر حال اين تهاجم فرهنگي به اين شكل يك واقعيتي است. كتاب‌هاي آموزش زبان. خب ميدانيد، الان آموزش زبان انگليسي - بالخصوص زبان انگليسي، حالا زبان‌هاي ديگر خيلي خيلي كمتر - خيلي رواج پيدا كرده، آموزشگاه‌هاي فراواني به وجود مي‌آورند. خب، مراكز آموزش هست؛ همه كتاب‌هاي آموزش كه خيلي هم با شيوه‌هاي جديد و خوبي اين كتاب‌هاي آموزش زبان انگليسي تدوين شده، منتقل كننده سبك زندگي غربي است، سبك زندگي انگليسي است. خب اين بچه ما، اين نوجوان ما و جوان ما [كه] اين را مي‌خواند، فقط زبان ياد نمي‌گيرد؛ حتي ممكن است آن زبان يادش برود، اما آنچه بيشتر در او اثر ميگذارد آن تأثير و انطباعي [است] كه بر اثر خواندن اين كتاب از سبك زندگي غربي در وجود او به وجود مي‌آيد؛ اين از بين نمي‌رود؛ اين كارها را دارند مي‌كنند. (1392/09/19)

مقام معظم رهبري هنگام بحث درباره تهاجم فرهنگي، آن را از تبادل فرهنگي متمايز كرده و در اين باره فرمودند:

«... «تهاجم فرهنگي»، با «تبادل فرهنگي» متفاوت است. تبادل فرهنگي لازم است. هيچ ملتي بي‌نياز نيست از اينكه در همه زمينه‌ها، از جمله در زمينه مسائل فرهنگي - آن مجموعه مسائلي كه به آنها نام فرهنگ داده مي‌شود - از ملت‌هاي ديگر بياموزد. هميشه تاريخ نيز همين بوده است... تبادل فرهنگي به انتخاب ماست؛ اما تهاجم فرهنگي به انتخاب دشمن است. تبادل فرهنگي انجام مي‌دهيم تا كامل شويم؛ يعني فرهنگ خودي را كامل كنيم. اما تهاجم فرهنگي انجام مي‌گيرد تا فرهنگ خودي را ريشه‌كن كند. تبادل فرهنگي از چيزهاي خوب است؛ تهاجم فرهنگي از چيزهاي بد است. تبادل فرهنگي در هنگام قوت و روزگار توانايي يك ملت انجام مي‌گيرد؛ ولي تهاجم فرهنگي در دوران ضعف يك ملت است...» (1371/05/21)

مقام معظم رهبري در تبيين ريشه‌هاي تاريخي تهاجم فرهنگي، به دو مقطع حساس از تاريخ اشاره مي‌كند. ايشان در اين زمينه به صراحت به روشن‌فكران دوره قاجار مانند ميرزا فتحعلي آخوندزاده و ميرزا ملكم‌خان اشاره كرده و در حقيقت آنها را بنيان‌گذاران فكري تهاجم فرهنگي معرفي مي‌كنند.

«... اين تهاجم فرهنگي، از چه وقت شروع شد؟ مشخصا از دوران رضاخان شروع شد. البته قبل از او، مقدمات آن، فراهم شده بود. كارهاي فراواني شده بود: روشن‌فكران وابسته، در داخل كشور ما كاشته شده بودند. نمي‌دانم آيا جوانان نسل ما و نسل انقلابي، تاريخچه اين صد و پنجاه، دويست سال را درست خوانده‌اند يا نه؟ من همه دغدغه‌ام اين است كه جوان انقلابي امروز، نداند ما بعد از چه دوراني، امروز در ايران مشغول چنين حركت عظيمي هستيم. تاريخچه اين صد و پنجاه، دويست سال اخير - از دوران اواسط قاجار به اين طرف؛ از دوران جنگ‌هاي ايران و روس به اين طرف - را بخوانيد و ببينيد چه حوادثي بر اين كشور گذشته است.

يكي از اين حوادث، ايجاد جريان روشن‌فكري وابسته است. نمي‌شود بگوييم در ايران روشن‌فكر نداشتيم. هميشه و در همه عصرها و دوران‌ها، روشن‌فكراني بوده‌اند؛ مردماني كه جلوتر از زمان خود را مي‌ديدند و بر همين اساس مي‌انديشيدند و حركت مي‌كردند. اما غرب مسلط به فناوري و علم، روزي كه خواست در ايران، پايگاه تسلط خودش را مستحكم كند، از راه روشن‌فكري وارد شد. از ميرزا ملكم‌خان‌ها و امثال اينها، تا تقي‌زاده‌‌ها، اين روشن‌فكري دوران قاجار است كه بيمار متولد شد. روشن‌فكري ايران، متأسفانه بيمار و وابسته متولد شد. چند نفري هم كه آدم‌هاي سالم و خالصي بودند، گم شدند.

بقيه، وابسته بودند. بعضي وابسته به روسيه آن روز - مثل ميرزا فتحعلي‌ آخوندزاده - يا وابسته به اروپا و غرب مثل ميرزا ملكم‌‌خان و امثال اينها بودند. اين كارها در داخل ايران شده بود؛ لكن بردي نداشت. كسي كه به نفع فرهنگ غربي - يعني در حقيقت، به نفع سلطه غرب بر ايران - و به نفع استعمار به وسيله انگليس، در آن روز بزرگ‌ترين قدم را برداشت، رضاخان بود. شما ببينيد اين كارها در وضع امروز چقدر رسواست، كه پادشاهي بيايد و يك باره لباس ملي يك كشور را عوض كند!...» (1371/05/21)

اين افراد پس از فراماسون‌ها، نقش بسزايي در حمله به بنيان‌هاي فرهنگي ايفا مي‌كردند. فراماسونري يكي از مهم‌ترين سازمان‌هاي طراح و مروج انديشه ليبرال دموكراسي و تهاجم فرهنگي غرب محسوب مي‌شود كه عصر امپرياليسم را جايگزين استعمار كلاسيك كرد. فراماسونري با جذب نيروهاي بومي، استعمار را بدون حضور فيزيكي استعمارگران ميسر كرده است. اقدام‌هاي فراماسونرها در ايران با سفر غيررسمي سر هارد فورد جونز در سال 1804 به ايران آغاز شد. او در سال 1808 رسما نماينده دولت انگليس در ايران شد و بعد از او جيمز موريه و فريزر، مبلغان جايگاه‌هاي (لژ) فراماسونري انگلستان بودند كه براي تأسيس فراماسونري در ايران تلاش كردند ولي فعاليت آنان رسمي نبود.

عسكرخان افشار، نماينده فتحعلي شاه كه براي جلب همكاري ناپلئون به فرانسه سفر كرده بود، در سال 1808 به يكي از جايگاه‌هاي (لژ) وابسته به انگليس پيوست و در مدت كوتاه و به شكل بي‌سابقه‌اي به درجه استادي رسيد. دومين فراماسونر ايراني ميرزا ابوالحسن‌خان ايلچي وزير خارجه فتحعلي شاه بود كه مدت 35 سال از انگلستان مقرري دريافت مي‌كرد. او توسط سرگور اوزلي وارد جايگاه (لژ) فراماسونري انگليس شد و به سمت رياست فراماسونري ايران تعيين گرديد. (نجفي و فقيه حقاني، 1381 : 529-613) در ميان روشن‌فكران (اصطلاحي كه تا دهه 1320 به جاي روشن‌فكران به كار گرفته مي‌شد) ميرزا فتحعلي آخوندزاده و ميرزا ملكم‌خان نقش ويژه‌اي دارند و مقام معظم رهبري چندين بار به نام آنها در اين رابطه اشاره كرده‌اند.

در حالي كه ملكم‌خان با تأسيس اولين شعبه فراماسونري در ايران (تحت عنوان فراموشخانه) تهاجم فرهنگي سازمان يافته را آغاز كرد، آخوندزاده خواستار تغيير حروف الفبا در ايران شده و به دنبال فراموشي سوابق غني فرهنگي ايران شد. وي در اين زمينه الفباي جديد خود را به امپراتوري عثماني داد و پس از وي بود كه دولت جديد تركيه آن را به كار گرفت. آخوندزاده كه بنيان‌گذار تئاتر و داستان نو در شرق و به ويژه ايران محسوب مي‌شود با ادبيات بسيار انتقادي و طنز به دنبال جايگزيني فرهنگ غرب با فرهنگ ايراني - اسلامي بود.

ملكم‌خان نيز معتقد بود همان‌گونه كه در فناوري نبايد از صفر شروع كرد، بلكه بايد از دستاوردهاي علمي و فراورده‌هاي صنعتي غرب استفاده كرد، در فلسفه سياسي، اجتماعي، اقتصادي، حقوقي و نظام مديريت حكومت و قانون‌گذاري در جامعه نيز بايد از غرب تقليد كنيم و از تجاربشان بهره ببريم. به اعتقاد ملكم، ايرانيان كه در همه صنايع، محتاج سرمشق و تقليد هستند، بايد از اروپائيان فرنگي تقليد نمايند؛ زيرا در جوهر تمدن غرب برخي اصول اساسي وجود دارد كه عامل ترقي است.(آجوداني، 1382)

يكي ديگر از روشن‌فكران شاخص در زمينه تهاجم فرهنگي، سيدحسين ‌تقي‌زاده است. وي در سرمقاله نشريه كاوه چنين نوشت: ...امروز چيزي كه به حد اعلا براي ايران لازم است و همه وطن‌‌دوستان ايران با تمام قوا بايد در راه آن بكوشند... قبول و ترويج تمدن اروپا بلا شرط و قيد و تسليم مطلق شدن به اروپا و اخذ آداب و عادات و رسوم و ترتيب و علوم و صنايع و زندگي و كل اوضاع فرنگستان بدون هيچ استثنا (جز از زبان)... ايران بايد ظاهرا و باطنا و جسما و روحا فرنگي‌مآب شود و بس.» (به نقل از بيگدلي و پندار، تابستان، 1392: 8)

در حالي كه روشن‌فكران در عرصه نظري به دنبال ترويج تهاجم فرهنگي بودند، رضاخان، تمامي امكانات دولتي را در راه تهاجم فرهنگي رسمي به دين كه جزء مقوم فرهنگ ايران اسلامي است، بسيج كرد به اين دليل مقام معظم رهبري مي‌فرمايند تهاجم فرهنگي عليه ملت ما مشخصا از دوران رضاخان شروع شد و وي كسي بود كه بزرگ‌ترين قدم را به نفع فرهنگ غرب و در حقيقت به نفع سلطه غرب برداشت.

شبيخون فرهنگي

با تشديد تهاجم فرهنگي، مقام معظم رهبري تحول رويكرد دشمني فرهنگي عليه انقلاب اسلامي را با مفهوم جديدي، بيان كرده و از اصطلاح «شبيخون فرهنگي» براي تبيين وضعيت جديد استفاده كردند. با توجه به ابعاد اين موضوع، ايشان فقط در اين رابطه يك رهنمود كلي داده و فرمودند:

«... دشمن از راه اشاعه فرهنگ غلط - فرهنگ فساد و فحشا - سعي مي‌كند ‌جوان‌هاي ما را از ما بگيرد. كاري كه دشمن از لحاظ فرهنگي مي‌كند، يك تهاجم فرهنگي بلكه بايد گفت يك «شبيخون فرهنگي» يك «غارت فرهنگي» و يك «قتل‌عام فرهنگي» است. امروز دشمن اين كار را با ما مي‌كند...» (1371/04/22)

همچنين فرمودند:

«... مبارزه براي استقلال فرهنگي، از همه انواع استقلال‌ها سخت‌تر است. من يك وقت گفتم دشمنان «شبيخون فرهنگي» مي‌زنند. اين ادعا راست است و خدا مي‌داند كه راست است. بعضي نمي‌فهمند؛ يعني صحنه را نمي‌بينند. كسي كه صحنه را مي‌بيند، ملتفت است كه دشمن چه كار مي‌كند و مي‌فهمد كه شبيخون است، و چه شبيخوني هم هست!» (1372/02/15)

«... مردم بحمدالله حجابشان را رعايت مي‌كنند؛ الا افرادي قليل. مسئله اينها نيست. اين، فرعي است. اصل قضيه آن است كه داخل خانه‌هاست و از مجامع جوانان سرچشمه مي‌گيرد و دشمنان آنجا كار مي‌كنند. آن كه آشكار نيست، آن كه پنهان است، خطر آنجاست. جوانان ما شهوات را دور انداختند، راحتي و لذت را دور انداختند؛ رفتند در ميدان مبارزه و توانستند دشمن را به زانو درآورند. حال دشمن از جوانان ما انتقامش را مي‌گيرد. انتقامش چيست؟ انتقام دشمن اين است كه جوانان ما را به لذات و شهوات سرگرم كند.

پول خرج مي‌كنند، عكس مبتذل چاپ مي‌كنند و مجاني بين جوانان منتشر مي‌كنند. ويدئو درست مي‌كنند و فيلم‌هاي مهيج شهوت را مجاني به اين و آن مي‌دهند كه نگاه كنند. البته، يك عده از اين طريق، پول هم دست مي‌آورند؛ اما آنهايي كه سرمايه‌گذاري مي‌كنند، براي پول، سرمايه‌گذاري نمي‌كنند. مي‌توانند آنها را در كشورهاي ديگر، آزادانه پخش كنند و پول به دست‌ آورند. اينجا مي‌خواهند نسل جوان را ضايع و نابود كنند.» (1372/02/15)

مقام معظم رهبري در پيامي به كنگره اسلامي دانشجويان درباره شبيخون فرهنگي فرمودند:

«... كساني كه ديروز هشدار در برابر شبيخون فرهنگي را جدي نمي‌گرفتند، امروز آن را به چشم خود مي‌بينيد. بي‌شك نخستين آماج اين شبيخون، جوانان‌اند، به ويژه آنان كه در جاده دانش و فرزانگي قدم برمي‌دارند و آينده فرهنگي و سياسي كشور در دست آنهاست.» (1380/06/10)

در كالبدشكافي مفهوم شبيخون فرهنگي بايد مصاديق زير را تحليل كرد. رسانه‌هاي جديد ارتباطي، ابزارهاي مناسبي براي ترويج شبيخون فرهنگي محسوب مي‌شوند. در اين رابطه شبكه‌هاي ماهواره‌اي، مهم‌ترين نقش را ايفا كرده‌اند. اتاق‌هاي فكري صهيونيستي با حمايت مالي صهيونيست‌ها و كمك‌هاي فني و سياسي آمريكا، نبرد شديدي براي تضعيف فرهنگ اسلامي - ايراني آغاز كردند. شبيخون فرهنگي هم از طريق ماهواره‌هاي غيرفارسي‌زبان و هم ده‌ها شبكه اختصاصي ماهواره‌اي فارسي‌زبان، گروه وسيعي از نيروهاي جامعه را هدف قرار داده‌‌اند.

در اين ميان شبكه‌هايي چون «من و تو» با ترجمه فارسي برخي فيلم‌هاي خاص و يا حتي سفارش تهيه فيلم، برنامه‌‌هاي خود را به گونه‌اي پخش مي‌كند كه مخاطبان مختلف ايراني بتوانند از پخش اين برنامه استفاده كنند. برخي از برنامه‌هاي ياد شده چهار نوبت در شبانه‌روز پخش مي‌شوند تا مخاطب داراي هر شغلي كه باشد، بتواند از آن استفاده كند. در برخي ديگر از برنامه‌هاي ماهواره‌اي، مطالب تحريك‌كننده جنسي، زيرنويس شده و به حدي تكرار مي‌شوند كه بر مخاطب اثرگذار باشند. در فيلم‌هاي گفته شده قبح‌شكني گسترده‌اي در زمينه‌هاي روابط نامشروع، عادي جلوه دادن روابط جنس‌هاي مخالف و صرف مشروبات الكلي ترويج مي‌شود.

شبكه‌هاي جديد اجتماعي و رسانه‌هاي جديد اجتماعي مانند يوتيوب، فيس‌بوك و ده‌ها شبكه ديگر، ابزار شبيخون فرهنگي محسوب مي‌شوند. اين شبكه‌ها، زمينه برگزاري مهماني‌هاي شبانه دختران و پسران را فراهم ‌مي‌كنند. اگر با نگاهي شبكه‌اي به برنامه‌ها و اقدام‌هاي دشمنان عليه انقلاب اسلامي توجه شود، در آن صورت مي‌توان به عرفان‌هاي كاذب و دروغين نيز اشاره كرد. يكي از كاركردهاي مخفي اين عرفان‌ها، لذت بردن جنسي است. به علاوه ورود سازمان يافته مواد الكلي و مشروبات را نيز بايد به اين موارد افزود. قرص‌ها و مواد شادي‌افزا نيز در اين بسته ضدفرهنگي جاي دارند.

ناتوي فرهنگي

مقام معظم رهبري براي مجموعه اقدام‌هاي دشمنان انقلاب در حوزه فرهنگي، در يك تحليل جامع، در سال 1385 از اصطلاح «ناتوي فرهنگي» استفاده كردند. اين اصطلاح در نگاه اول، متناقض به نظر مي‌رسد زيرا پيمان سازمان آتلانتيك شمالي (ناتو)، نهادي نظامي است كه پس از پايان جنگ جهاني دوم، براي مقابله با اتحاد جماهير شوروي كه رهبري جناح شرق را برعهده داشت، ايجاد شد. مدت كوتاهي پس از ايجاد ناتو كه متشكل از 40 كشور جناح غرب است، پيمان ورشو ايجاد شد. با فروپاشي امپراتوري شوروي و از بين رفتن فلسفه وجودي تشكيل ناتو، اين توقع منطقي و طبيعي وجود داشت كه ناتو نيز از ميان برود ولي اين سازمان نه تنها منحل نشد، بلكه تقويت شد و اهداف و مأموريت خود را بازتعريف كرد.

اگر در نام‌گذاري ناتوي فرهنگي و تحليل مقام معظم رهبري از اين سازمان تأمل جدي شود، به دقت‌نظر و عمق تحليل ايشان پي برده مي‌شود. در حقيقت برداشت مقام معظم رهبري از ناتو، ناظر بر شناخت دقيق اين سازمان است. ناتو اگرچه به ظاهر نهادي نظامي است و براساس بند پنجم اساسنامه آن، حمله نظامي به يكي از اعضا، مساوي با حمله به ساير اعضا تلقي مي‌شود ولي اين سازمان در شش دهه عمر خويش كمتر وارد يك منازعه نظامي با ابرقدرت شرق و ساير كشورها شد. به تعبير صحيح‌تر، ناتو سازماني با ظاهر نظامي و اما با اهداف سياسي بوده است كه در دوره جنگ سرد، هدف آن مقابله ايدئولوژيكي با بلوك شرق بود و پس از پايان جنگ سرد نيز، با جايگزيني اسلام با كمونيسم، اين سازمان تقويت شد و در يك حوزه ديگر وارد كارزار شد. مقام معظم رهبري در تبيين اين وجه از فعاليت‌هاي ناتو كه بخش عمده فعاليت‌هايش متوجه انقلاب اسلامي بود، فرمودند:

«براي اينها و آنچه مهم بوده، كسب قدرت سياسي است كه بتوانند در كشورها و دولت‌هاي اروپايي و غيره نفوذ كنند و... پول كسب كنند و اين كمپاني‌ها، سرمايه‌هاي عظيم، كارتل‌ها و تراست‌ها را به وجود آورند. اخلاق جنسي ملت‌ها را خراب كنند و مصرف‌‌گرايي را در بين آنها ترويج دهند، بي‌اعتنايي به هويت‌هاي ملي و مباني فرهنگي را در آنها ترويج دهند. اينها اهداف كلان آنها بوده است كه... هميشه لشكري هم از امكانات فرهنگي و رسانه‌اي و روزنامه‌هاي فراوان و مسائل گوناگون تبليغات در مشت اينها بوده است.

در مقابل پيمان ناتو كه آمريكايي‌ها در اروپا به عنوان مقابل با شوروي سابق يك مجموعه مقتدر نظامي به وجود آوردند... حالا يك ناتوي فرهنگي هم به وجود آورده‌اند. اين بسيار چيز خطرناكي است... مجموعه زنجيره‌اي به هم پيوسته رسانه‌هاي گوناگون... اينترنت و ماهواره‌ها و تلويزيون‌ها و راديوها، در جهت مشخصي حركت مي‌كنند تا سررشته تحولات جوامع را برعهده بگيرند. اينها صهيونيست‌ها و سرمايه‌دارها هستند و عموما هم در آمريكا و اروپا مي‌باشند و همان ناتوي فرهنگي در مجموعه خود، بسياري از اين دانشمندان، متفكران، هنرمندان، ادبا و امثال اينها را هم دارد.» (1385/08/18)

جنگ نرم

«جنگ نرم» ديگر مفهومي است كه مقام معظم رهبري براي تبيين شيوه مخالفت دشمنان انقلاب اسلامي در سال 1385 به كار برده‌اند. ايشان در تعريف آن مي‌فرمايند:

«... امروز جنگ نظامي با ما خيلي محتمل نيست - نمي‌گوئيم به كلي منتفي است، اما خيلي محتمل نيست - لكن جنگي كه وجود دارد، از جنگ نظامي اگر خطرش بيشتر نباشد، كمتر نيست؛ اگر احتياط بيشتري نخواهد، كمتر نمي‌خواهد. در جنگ نظامي دشمن به سراغ سنگرهاي مرزي ما مي‌آيد، مراكز مرزي ما را سعي مي‌كند منهدم بكند تا بتواند در مرز نفوذ كند؛ در جنگ رواني و آنچه كه امروز به او جنگ نرم گفته مي‌شود در دنيا، دشمن به سراغ سنگرهاي معنوي مي‌آيد كه آنها را منهدم كند؛ به سراغ ايمان‌ها، معرفت‌ها، عزم‌ها، پايه‌ها و اركان اساسي يك نظام و يك كشور؛ دشمن به سراغ اينها مي‌آيد كه اينها را منهدم بكند و نقاط قوت را در تبليغات خود به نقاط ضعف تبديل كند؛ فرصتهاي يك نظام را به تهديد تبديل كند.» (1388/07/02)

دو ماه پس از آن مي‌فرمايند:

«... همه اين را امروز فهميده‌اند و دانسته‌اند كه مواجهه استكبار با نظام جمهوري اسلامي، ديگر از نوع مواجهه دهه اول انقلاب نيست. در آن مواجهه، زورآزمايي كردند؛ شكست خوردند. مواجهه سخت بود؛ ايجاد جنگ بود، كودتا بود. در اول انقلاب كودتا راه انداختند، شكست خوردند؛ شورش‌هاي قومي راه انداختند، سركوب شدند و شكست خوردند؛ جنگ تحميلي را به راه انداختند كه هشت سال به طول انجاميد، شكست خوردند؛ پس دنبال اين راه‌ها نخواهند رفت، يعني احتمالش ضعيف است. البته بايد هميشه هوشياري نسبت به همه جوانب باشد. اما اين، اولويت استكبار در مواجهه با نظام اسلامي نيست.

اولويت، آن چيزي است كه امروز به آن مي‌گويند جنگ نرم؛ يعني جنگ به وسيله ابزارهاي فرهنگي، به وسيله نفوذ، به وسيله دروغ، به وسيله شايعه‌پراكني؛ با ابزارهاي پيشرفته‌اي كه امروز وجود دارد، ابزارهاي ارتباطي‌اي كه ده سال قبل و پانزده سال قبل و سي سال قبل نبود، امروز گسترش پيدا كرده. جنگ نرم يعني ايجاد ترديد در دل‌ها و ذهن‌هاي مردم. يكي از ابزارها در جنگ نرم اين است كه مردم را در يك جامعه نسبت به يكديگر بدبين كنند، بددل كنند، اختلاف ايجاد كنند؛ يك بهانه‌اي پيدا كنند، با اين بهانه بين مردم ايجاد اختلاف كنند... .(1388/09/04)

مقام معظم رهبري در ديدار با دانشجويان، آنها را افسران جنگ نرم معرفي كرده و درباره ويژگي‌هاي اين نوع جنگ فرمودند:

«... امروز خوشبختانه جنگ نظامي نداريم؛ ...امروز جنگ نرم مطرح است؛ نه امروز، سي سال است مطرح است. در جنگ نرم، آن چيزي كه بايد مورد توجه باشد، اين است: در جنگ نرم و جنگ رواني - كه جنگ رواني يكي از بخش‌هاي جنگ نرم است - هدف دشمن اين است كه محاسبات طرف مقابل را عوض كند. جنگ نرم مثل جنگ نظامي نيست. در جنگ نظامي هدف دشمن اين است كه مثلا بيايد پايگاه طرف مقابل يا كشور مورد حمله را نابود كند و از بين ببرد، يا سرزمين را تصرف كند. در جنگ اقتصادي هدف اين است كه زيرساخت‌هاي اقتصادي را از بين ببرد. در جنگ نرم، هدف اين چيزها نيست؛ اين چيزها گاهي وسيله است براي آن هدف جنگ نرم. در جنگ نرم، هدف آن چيزي است كه در دل شماست، در ذهن شماست، در مغز شماست؛ يعني اراده شما. دشمن مي‌خواهد اراده شما را عوض كند....» (1391/05/16)

جنگ نرم بر پايه قدرت نرم شكل مي‌گيرد و مباني قدرت نرم كشور هدف را نشانه مي‌گيرد. همان‌گونه كه پيشتر ذكر شد، اگرچه اين‌گونه جديد قدرت يعني قدرت نرم در انقلاب اسلامي و جنگ تحميلي توليد شد اما با تأسف توسط نويسندگان ايراني نظريه‌پردازي نشد. سياستمداران و سياست‌گذاران نرم انقلاب اسلامي، مقابله فرهنگي خود را ارتقا داده و به سطح جنگ نرم تبديل كردند. مقام معظم رهبري با بصيرت و شناخت دقيق مفهوم «جنگ نرم» را مطرح كردند اين‌گونه از جنگ از ويژگي‌هاي بسيار زياد و متنوعي برخوردار بوده و اهداف خاصي را نيز دنبال مي‌كند.

رخنه فرهنگي

جديدترين مفهومي كه مقام معظم رهبري براي تبيين شيوه‌هاي نرم‌افزاري مقابله فرهنگي دشمنان انقلاب اسلامي، به كار برده‌اند، «رخنه فرهنگي» است. ايشان مفهوم ذكر شده را پس از آن به كار گرفتند كه سال 1393 را به دلايل مختلف، سال اقتصاد و فرهنگ ناميدند. معظم‌له درباره رخنه فرهنگي فرمودند:

«فرهنگ از اقتصاد هم مهم‌تر است. چرا؟ چون فرهنگ، به معناي هوايي است كه ما تنفس مي‌كنيم؛ شما ناچار هوا را تنفس مي‌كنيد، چه بخواهيد، چه نخواهيد؛ اگر اين هوا تميز باشد، آثاري دارد در بدن شما؛ اگر اين هوا كثيف باشد، آثار ديگري دارد. فرهنگ يك كشور مثل هوا است؛ اگر درست باشد، آثاري دارد. الان درباره توليد داخلي حرف‌ مي‌زديم؛ اگر بخواهيم مصرف توليدات داخلي به معناي واقعي كلمه تحقق پيدا كند، بايد فرهنگ [مصرف] توليد داخلي در ذهن مردم جا بيفتد؛ اگر بخواهيم مردم اسراف نكنند، بايستي اين باور مردم بشود؛ اين يعني فرهنگ. فرهنگ يعني باورهاي مردم، ايمان مردم، عادات مردم، آن چيزهايي كه مردم در زندگي روزمره با آن سر و كار دائمي دارند و الهام‌بخش مردم در حركات و اعمال آنها است؛ فرهنگ اين است؛ اين پس خيلي اهميت دارد.

مثلا در حوزه اجتماعي، قانون‌گرايي - كه مردم به قانون احترام بگذارند - يك فرهنگ است؛ تعاون اجتماعي يك فرهنگ است؛ تشكيل خانواده و ازدواج يك فرهنگ است؛ تعداد فرزندان يك فرهنگ است؛ ... بنابراين تمركز دشمنان بر روي فرهنگ بيشتر از همه‌جاست. چرا؟ به خاطر همين تأثير زيادي كه فرهنگ دارد. هدف و آماج تحرك دشمنان در زمينه فرهنگ، عبارت است از ايمان مردم و باورهاي مردم. مسئولان فرهنگي، بايد مراقب رخنه فرهنگي باشند؛ رخنه‌هاي فرهنگي بسيار خطرناك است؛ بايد حساس باشند، بايد هوشيار باشند. نمي‌خواهيم بگوييم همه آسيب‌هاي فرهنگي كار بيگانگان است؛ نه، خود ما هم مقصريم؛ مسئولان مختلف، مسئولان فرهنگي، مسئولان غيرفرهنگي، كم‌كاري‌ها، غلط‌كاري‌ها، اينها تأثير داشته؛ ما همه را به گردن دشمن نمي‌اندازيم؛ اما حضور دشمن را هم در زمينه مسائل فرهنگي نمي‌توانيم فراموش كنيم.

امروز و از روزهاي اول انقلاب، دستگاه‌هاي تبليغات، همه توش و توان خود را گذاشته‌اند براي اينكه مردم را نسبت به پايه‌هاي اين انقلاب بي‌اعتقاد كنند. اين كار فرهنگي است؟ ايمان مردم را مورد تهاجم قرار دادند، باورهاي قلبي مردم را مورد تهاجم قرار مي‌دهند؛ اين را نمي‌شود انسان ناديده بگيرد...» ...يك سؤالي اينجا ممكن است مطرح بشود كه بگويند: خب شما مي‌گوييد مسئولين كشور حساس باشند، چقدر حساس باشند؟ آيا اين با آزادي - كه از شعارهاي انقلاب است و جزء پايه‌هاي جمهوري اسلامي است - منافاتي ندارد؟ جواب اين است كه نخير، با آزادي هيچ منافاتي ندارد؛ آزادي غير از ولنگاري است؛ آزادي غير از رهاسازي همه ضابطه‌ها است.

آزادي - كه نعمت بزرگ الهي است - خودش داراي ضابطه است؛ بدون ضابطه، آزادي معني ندارد. اگر چنانچه كساني هستند در كشور كه براي تيشه به ريشه ايمان جوانان زدن دارند تلاش مي‌كنند، نمي‌شود اين را تماشا كرد به عنوان اينكه اين آزادي است. همچنان كه اگر هروئين و بقيه مواد مسموم‌كننده بدن و بدبخت‌كننده خانواده‌ها را كسي بخواهد بين اين و آن توزيع كند، نمي‌شود بي‌تفاوت نشست. اينكه ببينيم كساني با استفاده از هنر، با استفاده از بيان، با استفاده از ابزارهاي گوناگون، با استفاده از پول، راه مردم را بزنند، ايمان مردم را مورد تهاجم قرار بدهند، در فرهنگ اسلامي و انقلابي مردم رخنه ايجاد كنند، ما بنشينيم تماشا كنيم و بگوييم كه آزادي است، اين جور آزادي در هيچ ‌جاي دنيا نيست!... اگر يك كسي است كه روح استقلال ملي را نشانه مي‌رود - الان هستند كساني كه صحبت استقلال كه مي‌شود، استقلال را مسخره مي‌كنند، مي‌گويند اين عقب‌افتادگي است، استقلال چيست - و مي‌خواهد وابستگي را تئوريزه كند، استقلال را مسخره كند، دل‌هاي جوانان را براي مستقل زيستن متزلزل كند، نمي‌شود در مقابل او بي‌تفاوت ماند؛ بايد در مقابل او عكس‌العمل نشان داد.

يكي به ضروريات اخلاقي و ديني جامعه اهانت مي‌كند، زبان فارسي را مسخره مي‌كند، خلقيات ايراني را تحقير مي‌كند؛ اينها هست؛ اينها وجود دارد الان. كساني سعيشان اين است كه بزنند توي سر روح عزت ملي جوان ايراني؛ مكرر خلقيات منفي را نسبت مي‌دهند: از اروپايي‌ها ياد بگيريد، از غربي‌ها ياد بگيريد، همديگر را تحمل مي‌كنند، ما همديگر را تحمل نمي‌كنيم! واقع قضيه اين است؟ ... آن كساني كه ملت ايران را و مليت ايراني را و خلقيات ايراني را تحقير مي‌‌كنند؛ آن كساني كه مباني اسلامي را در ذهن‌ها متزلزل مي‌كنند، آن كساني كه شعارهاي اصلي انقلاب را مورد تعرض جدي قرار مي‌دهند، آن كساني كه نهاد خانواده را بي‌ارزش جلوه مي‌دهند و ازدواج را بي‌معني وانمود مي‌كنند - اينها امروز در جامعه ما هست؛ كساني اين كارها را دارند مي‌كنند - آن كساني كه لذت‌جويي را يك امر مطلوب و يك ارزش مي‌دانند - لذت؛ «اصاله‌اللذّه» همان سوغات فرهنگ غربي است؛ هر چه موجب لذت بشود؛ خب، يكي با اعتياد لذت مي‌برد، يكي با شهوات جنسي لذت مي‌برد، يكي با كتك زدن اين و آن لذت مي‌برد؛ هر چه مايه لذت كسي باشد، اين را مباح مي‌دانند - كساني كه اين حرف‌ها را ترويج مي‌كنند، نمي‌شود در مقابل اينها بي‌تفاوت ماند. كساني اباحه‌گري را ترويج مي‌كنند. دستگاه‌ها بايد احساس وظيفه كنند.

در تخريب فرهنگي، كاري كه تخريب‌كنندگان فرهنگ انجام مي‌دهند اين است كه به جاي عزم راسخ ملي، ترديد را در مردم ترويج مي‌كنند. يك ملت تا عزم راسخ نداشته باشد، نمي‌تواند به هيچ‌جا برسد؛ سعي مي‌كنند عزم راسخ ملت را در مسائل مهم مربوط به سرنوشت كشور به هم بزنند، در آنها ترديد ايجاد كنند؛ جاي احساس عزت و اعتماد به نفس ملي، احساس حقارت ملي را به آنها تزريق مي‌كنند؛ جاي ايمان راسخ، شبهه‌افكني و بي‌اعتقادي؛ جاي كار و تلاش و همت بلند، لذت‌جويي و شهوت‌راني و از اين قبيل؛ اين كارها كارهايي است كه انجام مي‌‌گيرد. دستگاه‌هاي رسمي فرهنگي كشور بايستي وظايف خودشان را در مقابل اينها انجام بدهند. البته بعضي از وظايف، وظايف ايجابي است، بعضي از وظايف هم وظايف دفاعي است؛ هر دوي اينها بايد انجام بگيرد؛ هم وظايف ايجابي، هم وظايف دفاعي. دستگاه‌هاي تبليغاتي كشور ما - چه آنهايي كه مستقيما مربوط به دولت‌اند، چه آنهايي كه مستقيم مربوط به دولت نيستند - از هوچي‌گري رسانه‌هاي بيگانه يا رسانه‌هايي كه زبان بيگانه را در كام خودشان دارند، نبايد بهراسند، رفتارشان را با آنها تنظيم نبايد بكنند.» (1393/01/01)

نتيجه‌گيري

از بيانات مقام معظم رهبري درباره شيوه‌هاي مقابله فرهنگي با انقلاب اسلامي، مي‌توان نتايج زير را گرفت:

مقام معظم رهبري، دشمني دشمنان انقلاب اسلامي را واقعيتي عيني مي‌دانند كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي، آغاز شده و براساس عوامل مختلف متحول شده است.

ايشان طي 25 سال اخير توطئه‌ها و اقدام‌هاي دشمنان را در عرصه فرهنگي در قالب مفاهيمي چون «تهاجم فرهنگي»، «شبيخون فرهنگي»، «ناتوي فرهنگي»، «جنگ نرم» و «رخنه فرهنگي» تحليل كرده‌اند. از نظر ايشان گستره تهاجم فرهنگي جبهه استكبار، همه كشورهاي دنياست اما در اين تهاجم مهم‌ترين هدف، نظام جمهوري اسلامي است، زيرا نظام‌ اسلامي در مقابل نظام سلطه ايستاده و اثبات كرده كه در اين ايستادگي خود صادق است و توانايي مقابله و پيشرفت را نيز دارد.

مفاهيم گفته شده پيش از وقوع آنها بيان شده و مدتي پس از طرح اين مفاهيم، مسئولان و افكار عمومي نشانه‌هاي تغيير رويكرد دشمن را مشاهده كرده‌اند و در مواردي خاص، برخي مسئولان اين هشدارها را جدي نمي‌گرفته‌اند، اما پس از وقوع، واقعي بودن اين مفاهيم و هشدارها را متوجه شده‌اند.

مقام معظم رهبري راهبرد كلان مهندسي فرهنگي را براي مقابله با مجموعه اقدام‌هاي دشمنان در زمينه فرهنگي مطرح كرده‌اند. مفروض چنين راهكاري، به هم پيوسته بودن اجزاي مختلف اقدام‌هاي ضدفرهنگي دشمن است.

از نظر مقام معظم رهبري راه مقابله با تهاجم فرهنگي جبهه استكبار، گسترش و تعميق رسالت‌هاي فرهنگي انقلاب اسلامي در عرصه‌هاي اخلاقي، رفتارهاي فردي و اجتماعي، عقايد و باورهاي ديني و مسائل سياسي است.

الگوي پيشرفت اسلامي - ايراني و سبك زندگي اسلامي دو راهكار عملي موردنظر مقام معظم رهبري براي مقابله با اقدام‌هاي ضدفرهنگي دشمن است.

از نظر ايشان، اقدام‌هاي ضدفرهنگي دشمن توسط اتاق‌هاي فكر و مراكزي چون صهيونيسم بين‌الملل طراحي شده و برخي در داخل دانسته يا ندانسته مجري چنين طرح‌هايي مي‌شوند.

جوانان، مهم‌ترين گروه‌هاي هدف توسط دشمنان در رويكرد ضدفرهنگي محسوب مي‌شوند.

رسانه‌هاي جديد ارتباطي به ويژه شبكه‌هاي ماهواره‌اي فارسي‌زبان، از مهم‌ترين ابزارهاي دشمنان در اين نبرد به شمار مي‌روند.

نام:
ایمیل:
نظر: