صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

صفحات داخلی

سیاسی >>  اندیشه سیاسی >> اخبار ویژه
تاریخ انتشار : ۰۵ آذر ۱۳۹۴ - ۲۲:۴۷  ، 
شناسه خبر : ۲۸۴۲۱۸
تقويم نوشته ي نظام سلطه گر غرب سرمايه دار ، ٢۵ نوامبر ( ۴ آذر) را سالروز مبارزه با خشونت عليه زنان يا «روز نارنجي» يا به عبارتي ۲۵ نوامبر روز جهاني منع خشونت عليه زنان و روزي براي به آگاهي‌رساني درباره شکل‌هاي عجيب و پيچيده خشونت جنسيتي ناميده است.
پایگاه بصیرت / حسن خدادي

گروه سياسي/ تقويم نوشته ي نظام سلطه گر غرب سرمايه دار ، ٢۵ نوامبر ( ۴ آذر) را سالروز مبارزه با خشونت عليه زنان يا «روز نارنجي» يا به عبارتي ۲۵ نوامبر روز جهاني منع خشونت عليه زنان و روزي براي به آگاهي‌رساني درباره شکل‌هاي عجيب و پيچيده خشونت جنسيتي ناميده است. درسال ١٩۶٠ خواهران «ميرابال» در چنين روزي به دست ديکتاتور دومينيکن کشته شدند.اما تقويم نانوشته‌ي زنان است که پرده از تاريخ خشونت عليه زنان در غرب سرمايه دار بر ميدارد. تاريخ زنانيکه برده‌ي جنسي شدند، در جوامع غربي ابژه‌ي جنسي صنعت تبليغات، سکس، پورنوگرافي، مدلينگ شدند وبه ابزار جنسي آن بدل شدند و يا از اروپاي شرقي به عنوان کالاي سکس مهاجرت داده شدند.

اما آنچه جاي تعجب دارد اين است که هميشه در رسانه هاي غربي مقصد بمباران تبليغاتي دفاع از حقوق زنان مورد خشونت قرارگرفته به سمت جهان اسلام و بالخص جمهوري اسلامي ايران گرفته مي شود و چنان بر تبل دروغين دفاع از انسانمداري و کرامت انساني زنان مي کوبند که گويي تاريخ به قول هگل فقط از شرق و آنهم از ايران اسلامي شروع شده است و غرب سابقه اي درخشان در اين امر دارد. بهتر است بياوريم که در آن سوي جهان، جنبش تجاوز به زنان و پايمال کردن حقوقشان بيداد مي کند. در اين مقاله نگاهي انديشگاني و فلسفي به خشونت سرمايه داري عليه زنان مخصوصا خشونت جنسي و هويتي که مورد ادعاي طرفداران جنبش 25 اکتبر ( روز ممنوعيت خشونت عليه زنان ) است، خواهيم داشت.

مروري بر تاريخ زن در ايران و اسلام

نقش و جايگاه شخصيت زن در ايران از قديم تا امروز همواره مهم و تعيين کننده بوده است. اخلاق، شجاعت، دلاوري، همسري، مادري و ايثار در خانواده از شاخصه هاي زن ايراني است.

در دوران باستان و ايران و قبل از اسلام، وقار و پوشش زن ايراني شاخص است. اما با ظهور اسلام نقطه عطفي در اين زمينه به وجود مي‌آيد و «شخصيت حقيقي و حقوقي» زن مسلمان تثبيت مي‌شود .زن مسلمان در حقوق انساني معادل مرد مسلمان قرار مي‌گيرد. همانگونه که در قرآن آمده ارزش انسان‌ها و معيار ارزشمندي با تقوا سنجيده مي‌شود. مي‌توان با يقين گفت که در طول تاريخ تنها مقطع ظهور اسلام به بعد است که موقعيت و فرصت بروز و جلوه استعدادهاي انساني زنان فراهم شده است.

«يا اَيهَا النَّاسُ اِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ اُنْثى‏ وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوبَاً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا اِنَّ اَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ اَتْقيكُمْ اِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبيرٌ؛» : هان اى مردم! همانا ما شما را از يك زن و مرد آفريديم و شما را به هيئت اقوام و قبايلى در آورديم تا با يكديگر انس و آشنايى يابيد. بى‏گمان گرامى‏ترين شما در نزد خداوند پرهيزگارترين شماست كه خداوند داناى آگاه است(سوره حجرات، آيه 13)

مروري بر تاريخ زن در غرب

آن نوع خشونتي که امروز در جهان عليه زنان رايج است خشونتي از نوع خشونت عليه زنان در جوامع برده داري و فئودالي نيست. اين خشونت، تاريخي دارد که با ظهور سرمايه داري آغاز مي شود و در مرکز آن به قول ميشل فوکو «منضبط کردن بدن زن» براي کنترل توليد مثل نيروي کار آينده قرار دارد.

فرآيند تولد سرمايه داري از بطن نظام فئودالي و فرآيند شکل گيري طبقه کارگر، در عين حالفرآيند شکل گيري يک رابطه ي جنسيتي جديد، يک رابطه قدرت جديد ميان زن و مرد و بهتر بگوييم بين زن و مرد سرمايه دار بود. موتور محرکه ي اين رابطه ي جنسيتي جديد، تامين نيروي کار براي سرمايه داري بود. بدين ترتيب سرمايه داري ستم بر زن را سيستماتيک تر و سازمان يافته تر از نظام هاي طبقاتي پيشين کرد و هم اکنون در غرب از زن براي کسب سود در انواع صنعت سکس، پورنوگرافي، مدلينگ و تبليغات استفاده مي‌شود.

هم افزايي «ستم طبقاتي» و «ستم جنسيتي» در غرب

در نظام سرمايه داري زنان علاوه بر اينکه يک بار مثل مردان هم طبقه يي خود و در کنار آنها تحت استثمار و مورد ستم هاي اقتصادي، اجتماعي و سياسي ناشي از سيستم اقتصادي حاکم بر جامعۀ طبقاتي قرار مي گيرند (ستم طبقاتي)، يک بار هم صرفاً به خاطر زن بودنشان مورد ستم قرار مي گيرند (ستم جنسيتي). اگر يک زن، کارگر است علاوه بر اين که همانند کارگرِ مرد از طرف سرمايه دار استثمار مي شود، به خاطر زن بودنش هم مورد استثمار قرار مي گيرد. به اين معني که مزد کمتري به او داده مي شود، يعني استثمارش شديدتر از مردِ هم طبقه يي اش مي باشد. در ضمن اينکه زن کارگر در محيط کارخانه و واحد توليدي صرفاً به خاطر زن بودنش به اشکال مختلف به خصوص از طرف کارفرماي خود مورد تحقير و آزار و اذيت جنسي و خشونت قرار مي گيرد، حتي از طرف همکاران مرد خود نيز از تحقير و توهين مصون نمي باشد. اذيت و آزار و تحقير زنان طبقات تحت ستم و استثمار آنان به اشکال مختلف صورت ميگيرد. اما ايدئولوگ هاي سرمايه، صاحبان و مالکان سرمايه هيچگاه اينها را به پاي خشونت سرمايه داري حاکم نمي نويسند. برايشان اين امري کاملاً طبيعي بوده و خود را محق مي دانند که اين شيوۀ بيرحمانه همراه با خشونت را در مورد اين بخش از زنان کارگر به کار گيرند. از طرف ديگر کار برابر زنان کارگر با مردان با دستمزدي نابرابر براي زنان به همراه است و در بحرانهاي اقتصادي باز هم زنان در صف مقدم قربانيان بحران هستند و اولين کساني هستند که به کنج خانه ها رانده ميشوند.

زن بعنوان ابژه جنسي در فلسفة غرب

زن در فلسفة غرب هميشه در نقطه آغازين ميل مردانگي قرار مي‌‌گيرد. زن از همان نقطه‌اي که مي‌‌خواهد برتري خود را به رخ مردان بکشد، به نقطه فروتر کشيده مي‌‌شود. جامعه زنان نيز از همان جايي تحت سلطه مردان در مي‌‌آيد، که به اشتباه نقطه قوت و قدرت خود مي‌شناسند. در واقع جاذبه جنسي زنان با هدف به رخ کشيدن، جاذبه قدرت است و از محتواي آزادي خالي است و اين جاذبه هرگز نخواهد توانست به عنصر سوژگي قدرت (يا عامل قدرت شدن براي خود) تبديل شود. زن به محض اينکه خود را به رخ مردان مي‌‌کشد، مرد او را از نگاه «ابژه جنسي» خود تفسير مي‌‌کند. در اين حال هم زن خود را از مقام يک کنشگر آزادي (سوژه انساني) به زير مي‌‌کشد و هم مرد را در سوژه قدرت شدن (يا عامل تسلط مرد) به زير مي‌‌کشد. زن به خيال خود مي‌‌کوشد تا از جاذبه جنسي، مرد را تحت سلطه خود دربياورد. اما او با جذب کردن نگاه مردانه به جنسيت خود، ديگر در مقام «سوژه جنسيت» يا همان «کنشگر جنسي» قرار ندارد بلکه او در مقام « ابژه جنسي» قرار ميگيرد. زن در نظام فکري غربي پيش از به سلطه در آوردن مرد، در ذهن خود به تقويت ميلي مي‌پردازد که از همان آغاز در موقعيت ديده شدن قرار مي‌گيرد. اين موقعيت هرگز موقعيت کنشگري يا تبديل شدن به مقام سوژگي و فاعليت نيست. ابژه‌اي است که با نگاه ساديستکي مردانه، تحت سلطه مرد در مي‌‌آيد. اگر زني در غرب موفق شود به موجب جنسيت، مردي را تحت سلطه و انقياد خود در بياورد، بازهم به سوژه يا عامل قدرت و سلطه تبديل نخواهد شد. زيرا با حذف عامل جنسيت به مثابه ابزار قدرت، او نيز حذف خواهد شد. بدين‌ترتيب، تا زمانيکه زن در نقش جاذبه جنسي در صحنه زندگي حضور دارد، او به عنوان "عنصر دوم" يا "جنس دوم" در رابطه قدرت وجود خواهد داشت، و از آن هيچ گريزي نيست. بنابراين نکته مهم اين است که کنترل بدن به مثابه جنسيت در نظام سرمايه داري غربي ، خواه در پنهان کردن و خواه در رها کردن يا آشکار کردن، امري است که بطور ذاتي همبسته با قدرت و مناسبات بازار توليد است.

جايگاه زن در آيين يهوديت سرمايه دار

چنانچه در آئين يهود زن از دنده چپ مرد خلق مي‌‌شود. اين صفت و اين برداشت از خلقت موقعيت زنان را نه در مقام سوژه به رسميت مي‌‌شناسد و نه در مقام ابژه. زيرا در اين ديد زن جزئي از مرد مي‌‌شود، جزئي ثانوي و کم قدر، که قدر آن به چسبيدن به تماميت مرد (تماميت چيزي که زن جزئي از آن بود) و تسليم شدن در برابر مرد، بازشناخته مي‌‌شود. در وجهي که به آشکار شدن زن در مقام جنسيت مربوط مي‌‌شود، زنان به ابژه نگاه مردانه تبديل مي‌‌شوند. اما در وجهي که به پنهان کردن عنصر جنسيت مربوط مي‌‌شود، زنان ديگر موضوع يا ابژه نگاه مردانه نيستند، بلکه با همان ديدي که آئين يهود ارائه مي‌‌دهد، زن به جزئي ثانوي و بي قدر از تماميت مرد تبديل مي‌‌شود. به عبارتي، در اين نگاه زنان نه سوژه هستند و نه ابژه، نه کنش دارند .

ادوار تاريخي سرمايه داري و خشونت عليه زنان

تاريخ خشونت مدرن عليه زن به دوره تولد سرمايه داري و تثبيت آن در اروپا و سپس در مستعمرات و نومستعمرات باز مي گردد. همان طور که مارکس در جلد اول کتاب «سرمايه» مي گويد: سرمايه در حالي که خون از سر و پايش مي چکيد به دنيا آمد. منظور مارکس در اين جا غارت مردم مستعمرات و برده داري در آمريکاي قرن نوزدهم بود. اما خشونت سازمان يافته عليه زنان از قرون 15 تا 18 بخش مهمي از تولد و تثبيت خون آلود سرمايه داري بود که در نوشته ي مارکس غايب است و اين حذف يکي از شگفتي هاي مارکسيسم است.

چرا نظام سرمايه داري خشونت عليه زنان راتوليد و بازتوليد مي کند و چرا به اين رفتار شنيع اجتماعي نياز دارد؟ براي پاسخ به اين سوال به دو دوران متفاوت جايگاه و نگاه به زنان در نظام سرمايه داري( دوران توليد محوري و دوران مصرف محوري سرمايه داري) مي پردازيم در مرکز اين ماجرا کنترل زن به مثابه «توليد کننده ي نيروي کار» يا «محرک مصرف» قرار دارد.

الف)دوران توليدگرايي( ايدئولوژي پاکدامني بورژواري)

دوران نخست: نظام سرمايه‌داري حداقل دو دوره مختلف را پشت سر گذاشته است. يک دوره، دوره توليد‌‌گرايي و دوره ديگر، دوره مصرف‌‌گرايي است. سرمايه‌داري قرن نوزدهم تا قبل از جنگ جهاني اول، «توليد‌محور» بود و سرمايه‌داري پس از جنگ جهاني اول و به ويژه جنگ جهاني دوم تا دوران حاضر به سرمايه‌داري «مصرف‌محور» تبديل شد. مقتضي توليد در دوران نخست سرمايه‌داري، کار و تلاش بي‌وقفه، و صرفه‌جويي در مصرف کردن بود. اما مقتضي مصرف‌محوري، کام‌جويي از فرصت فراغت و بذل و تبذير در مصرف‌گرايي است. سرمايه‌داري تا قبل از قرن بيستم تا آن حد به درجه رشد صنعتي نرسيده بود كه با توليد مازاد محصول مواجه شود، از اين رو صرفه‌جويي در حجم كالاهاي توليد شده در دستور كار سرمايه‌داري قرار داشت. جريان توليد انبوه، مازاد محصول را به دنبال آورد و حركت سرمايه‌داري براي تصرف بازارها و جستجو در پي مصرف‌كنندگان و با هدف تصرف بازارهاي بيشتر، دو جنگ جهاني را براي بشر به ارمغان گذاشت. از آن زمان مصرف اهميت بيشتري پيدا كرد.

در ايامي كه سرمايه‌داري به صرفه‌جويي و كار بي‌وقفه كارگران و زحمتكشان احتياج مبرم داشت، لازم بود تا سرمايه‌داري خود را با ايده‌هايي هماهنگ كند كه مقتضي كار و صرفه‌جويي بود. با توجه به اينكه وسوسه‌هاي تحريك آميز جنسيت، ذائقه مصرفي جامعه را افزايش مي‌دهد، بنگاه‌هاي سرمايه‌داري مبارزه بي‌اماني را عليه جنسيت آغاز كردند و در اين راه با دستگاه اخلاقي كليسا همآواز شدند. بدين‌ترتيب منافع سرمايه‌داري اقتضاء مي‌كرد كه بورژوازي به اخلاق روي بياورد. اخلاقي شدن بورژوازي و محدوديت‌هاي سخت‌گيرانه دولت و كليسا عليه جنسيت، نه به دليل ذات اخلاقي بودن، بلكه به دليل شرايطي بود كه شكل‌بندي‌هاي (فرماسيون‌هاي) اقتصادي در آن ايام، حكم به صرفه‌جويي مي‌كرد. ميشل فوكو در كتاب تاريخ جنسيت نشان مي‌دهد كه چگونه از سده هفده ميلادي تا پيش از قرن نوزدهم، روابط جنسي از صراحت بياني آشكاري برخوردار بود، اما به محض آنكه بورژوازي وارد عرصه توليد صنعتي مي‌شود، عرصه جنسيت آنقدر محدود مي‌شود كه حتي قواعد جنسي "سركوب و سانسور" را تا پاشنه اتاق خواب افراد مي‌كشاند. "از اين ديدگاه جنسيت سركوب شد، زيرا با اخلاق كاري مورد نظر سرمايه‌داري ناسازگار بود. همه نيروها مي‌بايست در خدمت توليد مهار شوند". بعنوان مثال تا پيش از قرن نوزدهم زنا با محارم امر عادي تلقي مي‌‌شد، اما از آغاز صنعتي شدن و نهضت اخلاق‌‌گرايي بورژوازي بود كه زنا با محارم منع شد. انديشه‌ورزان بورژوازي با همراهي دستگاه‌هاي اداري و دستگاه كليسا، با اعلام اين حقيقت كه "منع زنا با محارم" قاعده عمومي تمام جوامع بشري است، به كنترل هر چه بيشتر جنسيت پرداختند. در همين زمان بود كه شبكه‌هاي انضباطي بورژوازي در قالب شهرداري‌ها و داروخانه‌ها، براي جلوگيري از شيوع بيماري‌هاي آميزشي و جلوگيري از فساد اخلاقي و انحطاط نسلي، دست بكار شدند تا در قالب اخلاق‌گرا‌يي، ماشين توليد بورژوازي و منافع او را به حركت دربياورند. بورژوازي نيك مي‌دانست كه جنسيت رها شده و بي قيد و بند، ذائقه مصرفي جامعه را افزايش مي‌دهد، و اين در حالي است كه حجم توليدات تكافوي مصرف جامعه را نمي‌داد. بدين ترتيب مهار زدن بر لگام جنسيت، هم مهار مصرف جامعه و هم ايجاد نيروي محركه كار در تكاپوي نظام توليد بود. در نتيجه، اخلاق‌گرايي بورژوازي تفسيري جز پنهان كردن منافع حاصل از كار و توليد، نمي‌يافت.

ب) دوران مصرف گرايي( ايدئولوژي سکسوآليسم سرمايه داري)

دوران دوم: با وجود دو جنگ جهانسوز، ماشين توليد بورژوازي نه تنها از حرکت بازنماند، بلکه با متراکم شدن صنعت، رشد فزاينده‌اي به خود گرفت. جريان متراکم شدن صنعت هر روز شتاب بيشتري گرفت، بطوريكه بازار ديگر پاسخگوي توليد نبود. پيشرفت‌ها در جهان علم و تکنولوژي و اضافه بر آن، پيشرفت‌ها در جهان فيزيک و شيمي و دستيابي به انرژي بي‌بديل نفت به مثابه مهمترين نيروي محرکه صنعت، سرعت گردش چرخ‌هاي صنعتي را فزاينده کرد. از همين ايام بود که توليدات انبوه، انفجاري عظيم در بازار داد و ستد کالايي به وجود آورد. تقاضا براي توليد، به تقاضا براي مصرف تبديل شد. فزوني گرفتن فزاينده عرضه بر تقاضا و رقابت بنگاه‌هاي اقتصادي، فضاي تقاضا را در بازار هر روز تنگ‌تر و فشرده‌تر مي‌‌کرد. تکنولوژي‌هاي رسانه‌اي به کمک اين بنگاه‌ها آمدند و کوشش کردند تا با تحريک ذائقه‌هاي مصرفي، فضاي بازار تقاضا را باز کنند. اما از آنجا که ماشين‌هاي غول افزاي توليد نمي‌‌توانستند از کار بيکار بمانند، و هر روز موج عظيمي از کالاها را به سينه بازار روانه مي‌كرد، در نتيجه نو به نو کردن تقاضا و مصرف، مهمترين سرمشق بورژوازي قرار گرفت. اما نو به نو کردن تقاضا و مصرف بدون مُدگرايي و اين نيز بدون استفاده از جنسيت ممکن نبود. در اين شرايط ضرروي بود تا بورژوازي دست از اخلاق‌گرايي شسته و فضاي نويني در جنسيت بازگشايد، فضايي كه خيلي زود به سكسوآليسم (جنسيت‌گرايي) منجر شد. گرايش بورژوازي از «ايدئولوژي پاکدامني» به «ايدئولوژي سکسواليسم» صرفا متأثر از مقتضيات توليد و منافعي بود که در توليد براي خود تدارک ديده بود.

بمب بي قيد و بندي جنسي پس از جنگ جهاني اول و پيرو نهضت فرويديسم، در جهان صنعتي ترکيد. انديشه‌هاي فرويد که در دوره اول با بي مهري مواجه شده بود در دوره دوم مورد توجه و تبليغ سرمايداري قرار گرفت چرا که فرآورده ضرورت‌هاي يک نظام توليدي بود. ضرورت‌هايي که بايد به نحوي هم پاسخي به سرکوب‌هاي نظام‌هاي پيشين مي‌‌داد و هم فضاي فراخنايي براي عرصه توليد و تقاضا جستجو مي‌‌کرد. با اين وجود، نهضت فرويديستي با همه دستاوردهايي که در شناخت ماهيت انسان و شناخت تضادهاي ميان انسان و نظام اجتماعي بدست مي‌‌داد، به کارآمدترين ايدئولوژي بورژوازي تبديل شد.

بنابراين چنانکه در دو دوره سرمايه‌داري و ايدئولوژي بورژوازي نشان داديم، عنصر جنسيت خواه در پوشش و خواه در برهنگي، مهمترين عامل کنترل و مهار جامعه غربي بوده است. در تمام اشکال قدرت در غرب، عنصر جنسيت جزئي جداناپذير از شبکه روابط قدرت است. و اعمال قدرت در هيچ يک از صورتبندي‌هاي (فرماسيون‌هاي) زندگي اجتماعي، بدون کنترل و مهار جنسيت ممکن نخواهد بود. همين امروز اگر مسئله جنسيت از مهار بازار خارج، و زنان از وسيله توليد منافع بنگاه‌هاي مُد‌پراکني و مصرف در جامعه بورژوازي خارج شوند، نظام سرمايه‌داري فردا از پهنه زندگي اجتماعي، اقتصادي و سياسي رخت خواهد بست.

جنبش فمنيستي و همجنسگرايي در خدمت سرمايه داري

بورژوازي امروز ادعا مي‌‌کند که تنها نماينده شايسته آزادي حقوق زنان است و جهاني که او در دموکراسي ليبرال آفريده، تنها جهاني است که شايسته فضاي آزاد جنسيت است. بورژوازي چنين وانمود مي‌‌کند که بازگشودن جنسيت، پيرو تقاضاهايي است که خُرده جنبش‌هاي جنسي مانند جنبش‌هاي فمنيستي (زن‌گرايي) و يا جنبش‌هاي همجنس‌گرايي، خواستار فضاي بيشتري از آزادي هستند.آنچه مشکل است، اين است که فمنيسم و همجنس‌گرايي امروزه تنها پوششي براي وارونه جلوه دادن آزادي است.

الف) جنبش فمنيسم کلفت سرمايه داري

در باره چيستي فمينيسم، گروهي آن را جنبشي سازمان يافته براي به دست آوردن حقوق زنان قلمداد مي‌کنند، گروهي آن را چشم اندازي در پي رفع کردن فرودستي، ستم، نابرابري‌ها و بي عدالتي‌ها عليه زنان مي‌دانند و گروهي نيز آن را يک ايدئولوژيمي‌پندارند که هدفش نه فقط برابري زنان و مردان که دگرگون سازي تمام ساختارهاي اجتماعي است اما واقعيت چيز ديگريست ، جنبش فمنيستي بخشي از جنبش‌هاي دوران پست مدرن است. رابرت.جي. دان پست مدرنيزم را محصول جريان اغتشاش هويت معرفي مي‌کند. اغتشاش هويت، بخشي از پيامدهاي نظام کالايي است. نظام کالايي بخشي از اقتصاد مصرف‌محور بورژوازي است. اقتصاد مصرف‌محور بورژوازي براي بقاء خود و براي توسعه بازارهاي مصرف، عنصر جنسيت را به مثابه مهمترين ابژه قدرت مورد بهره‌برداري قرار داده است. هدف بورژوازي در رها کردن زن، برداشتن تابوهايي است که بدن او را نمي‌توانست به کالاي تجاري تبديل کند. نزد بورژوازي، بدن زن وسوسه انگيزترين کالايي است که مي‌توانست ذائقه مصرفي را تحريک کند. پاره‌اي از جنبش‌هاي فمنيستي در دوره حاضر همان نقشي را ايفاء مي‌کنند که فرويد در آغاز توليد انبوه و ايجاد مازاد توليد ايفاء کرد. در واقع همانگونه که فرويديسم به نيروي محرکه بورژوازي تبديل شد، سوژه جديد بورژوازي نظام مصرفي خود را در دامن فمنيسم پهن کرد. امروز پورنوگرافي ، به بزرگترين صنعت تجارت تبديل شده است. اين صنعت با توسعه و بسط خود به ستون فقرات سرمايه‌داري بدل شده است، بطوريکه کليت اين نظام را روي پا نگه داشته است. اگر همه بخش‌هاي سرمايه‌داري زيان‌ده شوند، اين بخش حتي در اوج بحران از سوددهي باز نمي‌ماند. به همين دليل فمنيست‌ها به عنوان جزئي از صنعت مذکور ، مي‌توانند به همياري نظام سرمايه‌داري بشتابند. بي‌جهت نيست که نانسي فريزر به عنوان يکي از پيشگامان حقوق برابر زنان فرياد برمي‌آورد که جنبش فمنيستي به کلفت سرمايه‌داري تبديل شده است.

ب) جنبش همجنسگرايي کارگاه پولساز سرمايه داري

جان دميليو، در مقاله «کاپيتاليسم و هويت گي»، جهان‌شمول و تاريخي بودن همجنس‌گرايي را رد کرده و آن را پديده‌اي متعلق به سيستم سرمايه‌داري، به عنوان يک سيستم اقصادي مدرن مي‌داند. به اعتقاد وي، توسعه سرمايه‌داري و کار آزاد مترادف با تغييرات اجتماعي از جمله توسعه خانواده پراکنده و کم جمعيت، معناي روابط دگرجنس‌گرايي، و ايدئولوژي خانواده بود.وي با اشاره به تاريخ قرن ۱۷ انگلستان و سيستم خانواده‌محور توليد اقتصاد کشاورزي که تا حد بسياري متکي به کار فرزندان بود، به تأکيد پيوريتن‌ها بر مدل جنسي دگرجنس‌گرا اشاره مي‌کند؛ وضعيتي که با تغيير سيستم اقتصادي و توليدي به نفع فرزندان کمتر و پايان محوريت خانواده، رو به افول گذارد.

با فرا رسيدن دهه ۲۰ قرن بيستم، تنها معناي خانواده عبارت بود از صميميت، تفريح، و خوشگذراني، در حالي که نقش کارکردي خانواده رنگ باخته و رابطه جنسي در آن نه به منظور توليدمثل، که براي کسب لذت برقرار مي‌شد. به اين ترتيب، سيستم سرمايه‌داري «خلأ» لازم براي توسعه هويت همجنس‌گرا را به وجود آورد - که علي‌رغم وجود در اقتصادهاي سنتي، هويت و فضايي از آنِ خود نداشت.

به اين ترتيب، دميليو همجنس‌گرايي را نه يک پديده ضروري و جهان‌شمول، که محصول ساختار اجتماعي و ابزار توليد مي‌پندارد. نکته با اهميت اينجاست که در نگاه قدرت، استفاده از تکنولوي‌هاي رسانه‌اي با هدف همجنس‌گراسازي ايجاد مي‌‌شوند. به عبارتي، آزادي همجنس‌گرايي به پوششي براي همجنس‌گراسازي تبديل شده است. چه آنكه در خلال همجنس‌گراسازي، هم بيشتر مي‌توان ذائقه مصرفي جامعه را تحريك كرد و هم آنكه همجنس‌گراسازي، كارگاه بهتري در پول‌سازي بورژوازي است.عمده جاذبه‌ي اغلب سرمايه‌گذاري‌ها بر محور «روابط جنسي» استوار است. به عنوان مثالي روشن: عرصه‌ي مشروبات الکلي از کارخانجات توليدي گرفته تا حمل و نقل و توزيع، کشاورزي گندم يا انگور يا …، تا فروشگاه‌ها، بارها، کازينو‌ها، ده‌ها هزار شبکه تلويزيوني و ماهواره‌اي، بيش از اين تعداد شبکه‌هاي اينترنتي، مراکز طراحي و توليد مد و بالتبع بازار، گروه‌هاي موسيقي و ميدان گسترده‌ي درآمدزاي آن، توليد فيلم‌هاي سينمايي، تلويزيوني، ويديويي و … و هزاران منبع درآمد ديگر، همه بر محور روابط جنسي با محوريت استوار هستند. لذا هر چه محدوديت‌هاي روابط بيشتر برداشته شوند، رونق اقتصاد آنها بيشتر خواهد بود بي جهت نيست که امروزه بيشترين سرمايه‌گذاري به عرصه‌ي «رسانه‌ي» اختصاص يافته است.

زن و تکنولوژي رسانه اي نظام کالايي

واقعيت اين است که نزول شخصيت و تصوير زن در رسانه ها در سراسر جهان و از نظر عموم مردم به عنوان مانعي براي رشد زنان شناخته شده و موضوع «زن و رسانه ها» شايد از معدود موضوعاتي باشد که در بين ديدگاههاي مختلف در حوزه مباحث زنان، نظرات مشابه و مشترکي در قبال آن وجود دارد.

جامعه شناسان بر اين باورند که نقش عمومي رسانه هاي فراگير، چه در کشورهاي پيشرفته و چه در کشورهاي در حال توسعه، ناديده گرفتن «قدرت و تواناييهاي انساني زن» و تثبيت «ضعف» او در ميدانهاي گوناگون زندگي است. معرفي زن به عنوان موجودي که با بهره گيري از ظواهر خود به نقش آفريني در جامعه ادامه مي دهد و به عبارتي جعل نقش کاذب «تفريحي» و «جنسي» براي زن، هويتي ضد تاريخي است که نحوه حضور انساني او را در دورانهاي مختلف حيات بشري مخدوش ساخته است. نکته با اهميت اينجاست که پاره‌اي از نظام‌هاي رسانه‌اي که رسالت خود را اطلاع رساني مي‌‌دانند، بنا به اينکه متعهد به استيفاي ايدئولوژي بورژوازي هستند، به مثابه بخشي از «تکنولوژي نظام کالايي» عمل مي‌‌کنند. پيوند ميان آزادي جنسيت با فزاينده كردن مصرف و اين‌همان شماردن اين دو با آزادي زن، در تبديل سرگرمي به فرهنگ، نقش ويژه‌اي است كه تکنولوژي‌هاي رسانه‌اي رسالت اصلي خود مي‌شناسند. لذا زنان در خيال گمان مي‌‌برند آزادند و خود دست به انتخاب مي‌‌زنند، اما غافل از آنکه خود به مثابه بخشي از ماشين اتوماسيون بورژوازي به بازتوليد نيازهاي بازار مي‌‌پردازنند .

نتيجه گيري

آنچه که در غرب امروز وجود دارد، به هيچ رو نه آزادي جنسيت است و نه آزادي پوشش. اين آزادي‌ها اگر از ذات کنشگري انسان و انتخاب کنشگرانه افراد و جامعه سرچشمه نگيرند، و يا حداقل اگر از آنچه که به آزادي پوشش مربوط مي‌‌شود، منافع بازار حذف نشود، نه تنها آزادي نيست، بلکه عين بردگي است. پاره‌اي از نظرها وضيعت موجود زنان در جهان غرب را آزادي و ‌حقوق‌مدار شدن زنان مي‌‌شناسند، اما اين نظرها به وضعيتي که زنان از خلال آن در روابط جنسيت و قدرت، وجه المصالحه منافع بازار و جزئي از ماشين اتوماسيون مصرف تبديل مي‌‌شوند، ناديده مي‌‌گيرند.

همچنين توضيح اين نکته لازم مي‌‌آيد که پاره‌اي از نظرها وضعيت پوشش در رژيم پيش از انقلاب را حمل بر اعتنا نسبت به حقوق و آزادي‌هاي زنان مي‌‌شمارند!! اما هر گاه قصد خودفريبي و دگرفريبي در ميان نباشد، مصرف‌‌گرايي، بسط نظام کالايي و از خودبيگانگي زنان و جوانان در روابط القايي جنسيت، سهم مهمي در شکل‌گيري فرهنگ و جامعه‌اي بود که رژيم پهلوي‌ها در پي ايجاد آن بودند. بنابراين، مباهات به اين امر که زنان ما از جنس رژيم پهلوي‌ها بودند و استناد حقوق‌مندي زنان به طرز پوشش آنان، بنا بر آنچه كه قدرت در پي انطباق پوشش زنان با مقتضيات قدرت بود، از آن ادعاهاست که تنها به کار خودفريبي مي‌‌آيد.

منابع:

http://hoghogh.porsemani.ir/content/ حقوقطبيعي زنان و حقوق زن در اسلام

http://www.iraneslaminews.com/ جايگاه زن ايراني مسلمان پس از پيروزي انقلاب

http://www.tebyan.net/ جايگاه زن در ايران پيش از اسلام‏

http://www.hawzah.net/ نگاهي به تصوير زن در رسانه هاي آسيا و اقيانوسيه

http://www.bayaneazadi.com/ جنسيت در نگاه به قدرت

http://pourabbas.smpweb.ir/ هدف غرب از گسترش همجنس گرايي چيست؟

http://www.bayaneazadi.com/ حق بدن من

http://www.hoviatema.ir/ مدرنيسم و همجنس گرايي

نانسي فريزر: فمينيسم چگونه تبديل به کلفتي براي سرمايه‌داري شد؟

فوکو، ميشل. [تارخ جنسيت، جلد اول]اراده به دانستن. ترجمهٔ نيکو سرخوش و افشين جهانديده، تهران: نشر ني، ۱۳۸۴۸.

فوکو، ميشل، 1382، مراقبت و تنبيه (تولد زندان)، ترجمه نيکو سرخوش و افشين جهانديده، تهران: نشر ني.

بودريار، ژان،در سايه اکثريت‌هاي خاموش، ترجمه پيام يزدان‌جو، تهران، مرکز، 1381.

كتاب فراسوي ساختارگرايي و هرمنيوتيك، نوشته هيوبرت دريفوس و پل رابينو، ترجمه حسن بشيريه انتشارات نشر ني ص 236

كتاب به برهوت حقيقت خوش آمديد، نوشته اسلاوي ژيژك ترجمه فتاح محمدي، نشر هزاره سوم ص 16

مارکس و انگلس آثار منتخب به انگليسي جلد 5 ص 46


نام:
ایمیل:
نظر: