(فصلنامه مطالعات دفاعي و امنيتي - تابستان 1382 - شماره 35 - صفحه 49)
با آغاز جنگ تحميلي عراق عليه ايران، مصر تلاش كرد از اين فرصت در جهت تغيير فضاي به وجود آمده از سوي كشورهاي عرب عليه خود بهره جويد، لذا به عنوان كشوري كمككننده و حامي، در ابعاد تبليغاتي و سياسي در كنار عراق قرار گرفت. اين امر در تشديد اختلافات بين دو كشور، در آن مقطع، تأثير بسزايي داشت.1
شرايط خلاء قدرت ناشي از وقوع انقلاب اسلامي
ايران و انزواي مصر در جهان عرب، فرصت طلايي براي صدام حسين فراهم آورده بود تا هم
در مقام رهبري دنيا عرب و ژاندارمي منطقه ظاهر شود و هم به ادعاهاي واهي خود، نسبت
به منطقهي خوزستان ايران جامهي عمل بپوشاند. جنگ، از يك چشمانداز ميتوانست
منجر به نزديكي روابط ايران و مصر شود، زيرا صدام حسين پيشتر با برگزاري دو اجلاس
در بغداد (نوامبر 1978 و مارس 1979) كه با شركت سران عرب عليه مصر تشكيل شد، نسبت
به رهبري جهان عرب علاقهنشان داده بود.2
سادات نسبت به عراقيها بيعلاقه بود و آنها
را به خاطر ايفاي نقش اساسي در منزوي ساختن مصر، نميبخشيد. اين طرز فكر، در طول
زمامداري سادات مانع از همكاري قابل ملاحظهي عراق و مصر شد. در سالهاي نخست جنگ
ايران و عراق، يك محور اتحاد بين كشورهاي عربستان سعودي و عراق، براي مقابله با
تهديد ايران شكل گرفت كه مصر در آن نقش جزئي داشت.3 به گونهاي كه روزنامه
«نيويورك تايمز»، به نقل از سادات نوشت: عراق در جنگ با ايران متجاوز است.4
ترديدي نيست كه اين قبيل اظهارات از سوي
سادات، بيشتر با هدف انتقام از صدام حسين بود تا نزديكي به جمهوري اسلامي ايران.
به علاوه با توجه به فضاي سياسي موجود كشور ايران و در شرايطي كه حتي كشورهاي عربي
– كه در وابستگي بعضي از آنها به ابرقدرتها هيچ ترديدي نبود – مصر را تحريم كرده
بودند، سياست نزديكي ايران به مصر، خالي اشكال نبود.
پس از ترور انور سادات به دست خالد اسلامبولي،
حسني مبارك به قدرت رسيد. وي نخستين استراتژي سياست خارجي خود را شكستن ديوار
انزواي مصر و پايان بخشيدن به تحريم آن كشور قرار داد. به نظر ميرسيد جانبداري از
عراق در جنگ با ايران، بتواند مبارك را در تحقق به اين استراتژي ياري نمايد.5
وي در اوايل حكومت خويش، به ظاهر تمايل چنداني
براي شركت مصر در جنگ ايران و عراق از خود نشان نداد؛ چنانكه در مصاحبهاي گفت:
"مصر مخالف جنگ دو كشور مسلمان منطقه، يعني ايران و عراق بوده و خواهان حل
مسالمتآميز مشكلات موجود ميباشد. من اميدوارم مصر نقش ميانجي را براي حل مشكل
موجود ايفا كند. من نميدانم دليل متهم شدن ما به طرفداري از عراق در جنگ چيست؟ ما
هرگز سلاح تهاجمي در اختيار عراق قرار نداده و نميدهيم. برخلاف تصور ديگران، ما
هيچ نيروي نظامي در عراق نداريم.
ما از جنگهاي گذشته تجربيات با ارزشي داريم.
ما نميتوانيم نيروهايمان را در يك جنگ تمام عيار براي مدت طولاني درگير كنيم. اگر
بخواهيم به عراق نيرو بفرستيم، بايد در سطح گسترده نسبت به اين امر اقدام كنيم...
اين كار شدني نيست. ما نميخواهيم جنگ ايران و عراق براي مدت طولاني ادامه داشته
باشد، اين به نفع ما نيست؛ چرا كه جنگ طولاني دو كشور، انهدام و تخريب منابع
انساني و اقتصادي را در پي خواهد داشت."6
با وجود گفتههاي عوام فريبانهي حسني مبارك،
رويدادهاي بعدي جنگ و پيروزيهاي ايران باعث شد مصر به نفع عراق در جنگ دخالت كند.
با شروع حملهي عراق به ايران، كشورهاي عربي از ارتش عراق كه قويترين و بهترين
ارتش كشورهاي عربي بود و اميد فراواني به پيروزي آن داشتند، جانبداري كردند. ولي
با گذشت زمان، عدم موفقيت ارتش عراق واقعيت بيشتري يافت. حسني مبارك رئيسجمهور
مصر، كه مترصد يافتن بهانهاي براي بازگشت به جامعه عرب و به دست آوردن نقش رهبري
بود، زمان را مغتنم شمرده و اعلام آمادگي كرد كه هرگونه كمكهاي لازم را در اختيار
عراق بگذارد. عراق با وجود آنكه همچون ساير كشورهاي عربي، مصر را بايكوت كرده بود
و داراي روابط ديپلماتيك با آن كشور نبود، از اين پيشنهاد استقبال كرد و مهمات،
اسلحه و كمكهاي اقتصادي را بدون برقراري روابط رسمي از مبارك پذيرفت. به اين
ترتيب، زمينهي بازگشت مصر به جهان عرب فراهم گرديد.7
با فتح خرمشهر توسط ايران، در سوم خرداد
(1361) صدام حسين كه با خطر سقوط مواجه شده بود، آشكارا اعلام آمادگي كرد كه
كمكهاي مصر را قبول كند. روابط اقتصادي دو كشور، بدون برقراري روابط ديپلماتيك، به
سرعت توسعه يافت. به علت نياز شديد عراق به نيروهاي انساني، كارگران مهاجر از مصر
راهي عراق شدند. نياز شديد عراق به نيروهاي انساني به قدري بود كه اتباع مصري بدون
انجام هرگونه تشريفات ويزا و انجام امورات گمركي، ميتوانستند به عراق وارد شده و
از آن خارج شوند.8
مصر تصميم گرفته بود كه ديوار انزوا را بشكند
و احساس ميكرد اگر در كنار رقيب قديمي يعني عراق قرار بگيرد. ممكن است موفق شود.
زمان براي مصالحه آماده بود: اول آنكه مبارك نياز داشت تا به آغوش اعراب بازگردد؛
دوم آنكه، صدام حسين نيز به مصر تحت عنوان دوست و متحد نياز داشت، اين جو مساعد،
باعث نزديكتر شدن دو كشور به يكديگر شد و به عنوان اولين حركت براي آشتي، خط هوايي
بغداد و قاهره مجدداً به كار افتاد.9
در عرصهي سياسي نيز عراق سعي نمود مشكلات فيمابين
را برطرف كند. بدين منظور، موضع عراق نسبت به صلح مصر و اسراييل معتدلتر شد،
علاوه بر اين در مورد فلسطين هم از خود نرمش نشان داد و يك نقش فعال را براي
بازگشت مصر به جهان عرب ايفا نمود. صدام در مصاحبه با روزنامهي الاهرام گفت:
«عراق از طرح اردن براي نوار غزه حمايت ميكند.»
رمضان نيز آشكارا اعلام نمود: «هيچ خصومتي
ميان ملت عرب و مصر وجود ندارد... آنچه مشخص است، در حال حاضر اولويت اصلي دو كشور
مصر و عراق در سياست خارجي خويش، مسألهي فلسطين و جنگ ايران و عراق است.»10
سال 1982، شوك بزرگي براي كشورهاي عرب و مصر
به شمار ميآيد. عراقيها در دشت خوزستان، ضمن از دست دادن 60 درصد از نيروي جنگي
خود (در عملياتهاي فتحالمبين و بيتالمقدس)، در برابر نيروهاي ايراني دچار شكست
شده بودند، تا آنجا كه به مصريان و اعراب خليجفارس مربوط ميشد، بروز بنبست در
جنگ ايران و عراق به خاطر ضعف دو طرف متخاصم، با شكست فاجعهآميز كه منجر به
سرنگوني دولت بعث و برپايي يك دولت مسلط شيعه در بغداد ميشد، تفاوت زيادي داشت.
از سوي ديگر در ماه ژوئن، اسراييليها براي
انهدام سازمان آزاديبخش فلسطين، لبنان را اشغال و سپس ويران نمودند؛ در حالي كه
دنياي عرب با ناتواني و خشمي ترحمانگيز نظارهگر قضيه بود. اين دو رويداد، باعث
تسريع بازگشت مصر به دنياي عرب شد.11
در سال 1982 روابط مصر و عراق در زمينههاي
نظامي، اقتصادي، سياسي و فني رو به رشد نهاد. رابطهي نظامي مصر و عراق، تا به
امروز جزء اسرار به شمار ميآيد، اما حدود آن قابل تشخيص است:
1- ارسال اسلحه به عراق كه منجر به توسعهي
وسيع صنايع تسليحاتي مصر شد؛
2- تبادل مستشاران نظامي و فني، به ويژه
افرادي كه در جنگ اكتبر 1973 خدمت كرده بودند؛
3- داوطلبان جنگ از ميان جمعيت بزرگ مصريان
مقيم عراق.12
كمكهاي مصر به عراق در جريان جنگ ايران و
عراق، داراي سه جنبه بود:
اول) حمايتهاي سياسي از عراق؛
دوم) كمك به عراق از طريق اعزام نيرو؛
سوم) كمك از طريق ارسال تسليحات.
در خلال سال 1983، همكاريهاي نظامي مصر با
عراق، در سطح بالايي گسترش يافت و در سال 1984، حسني مبارك و ملك حسين مشتركاً به
بغداد سفر كرده و درباره نيازهاي تسليحاتي عراق با صدام حسين مذاكره نمودند. اين
دو براي نشان دادن حمايت كامل خود از صدام حسين، پس از حملهي ايران به فاو، بار
ديگر به طور مشترك از بغداد ديدن كردند.13
اتحاد مثلث مصر، اردن و عراق سعي داشت تا جنگ
ايران و عراق را در لفافهي جنگ ايران و اعراب معرفي كند تا حمايت ديگر كشورهاي
عرب را نيز به دست آورد. حسني مبارك در يك مصاحبه، ضمن هشدار درباره احتمال پيروزي
ايران در جنگ، اظهار داشت: "همهي اعراب بايد موضع واحدي در مورد ايران اتخاذ
كنند."14 روزنامهي الاهرام، چاپ قاهره در اين زمينه نوشت: "پيروزي
ايران براي جهان عرب فاجعه است و در جهت منافع اسلام نيست." ابوغزاله، وزير
دفاع مصر طي مصاحبهاي با مجلهي هفتگي المصور، چاپ قاهره گفت: "مصر بدون
مانع يا مذاكرهاي، به عراق اسلحه صادر كرده است. وي اين اسلحهها را شامل ارقامي
دانست كه مربوط به انبار استراتژيكي قواي مسلح مصر بوده است."
وي ضمن رد اتهام كسب منفعت ارزي مصر در اين
معامله، اظهار داشت: "اگر هدف كسب ارز بود، ما به ايران اسلحه صادر ميكرديم.
ولي ما اين عمل را انجام نميدهيم؛ چرا كه اگر ايران در جنگ پيروز شود امنيت مصر
با خطر روبهرو ميشود. وزير دفاع مصر، طي مصاحبهي مذكور اعلام كرد: "اكنون
حدود دو ميليون مصري در عراق مشغول به كار هستند."15
حسني مبارك، رئيسجمهور مصر به همراهي ملك
حسين سعي كرد تا محور قاهره، امان و بغداد را ايجاد نمايد. وزير جنگ مصر،
عبدالحليم ابوغزاله طي نطقي در پارلمان، از كشورهاي عربي خواست تا از سلاحهاي
موجود خود، براي كمك به عراق در جنگ عليه ايران و واداشتن اين كشور به پايان جنگ
استفاده كنند. وي همچنين گفت: "بهترين راه براي پايان دادن جنگ بين ايران و
عراق اين است كه كشورهاي عربي بدون ترس در برابر ايران بايستند."16
اين اتحاديهي سهگانه (بين مصر، اردن و عراق)
پس از شركت فعالانه يمن شمالي در جنگ ايران و عراق، تبديل به اتحاديه چهارگانه
گرديد و پس از جنگ، به تشكيل شوراي همكاري عرب ختم شد. مصر علاوه بر مستشاران و
متخصصين (نظامي) تعداد كثيري از نيروي انساني خود را تحت عنوان سرباز، به عراق
اعزام نمود. گفته شده است كه حدود 18 هزار نفر سرباز مصري، طي سال 1986، در جبههي
جنگ عليه ايران شركت داشتند.
عراق از همان ابتدا از مصر مهمات ميخريد.
مهمات ساخت مصر، با سلاحهاي ساخت شوروي كه ارتش اين كشور تا همين اواخر از آنها
استفاده ميكرد، متناسب بود. اولين شخصي كه با صدور فرماني به اولين تقاضاي عراق
پاسخ مثبت داد، انور سادات بود. اولين درخواست عراق از طريق سلطاننشين عمان در
سال 1981، ارائه شد و طي مدت زمان اندكي بيشتر خطوط توليد در كارخانههاي مهماتسازي
مصر، مشغول توليد مهمات براي ارتش عراق شدند و اين وضعيت سالها ادامه داشت.17
پس از صدور مهمات، بلافاصله نوبت به صدور
تجهيزات به ويژه توپخانه رسيد. وقتي مصر به خريد سلاحهاي آمريكايي روي آورد،
تعداد زيادي از سلاحهاي ساخت شوروي را در اختيار داشت. منطق حاكم در آن زمان اين
بود كه مصر سلاحهاي روسي خود را به عراق بفروشد و با پول آن سلاحهاي موردنياز را
از آمريكا خريداري كند. طي سالهاي متمادي ميانگين فروش سلاحهاي ساخت شوروي به
عراق، ساليانه يك ميليارد دلار بود. محافل مصري از اين وضعيت خرسند بودند، زيرا
بدين ترتيب از دست سلاحهايي كه مايل به داشتن آنها نبودند، خلاص ميشدند. دستگاههاي
تسليحاتي عراق نيز از اين اوضاع خشنود بودند، زيرا به تجهيزات مورد نياز دست مييافتند.18
پس از آنكه نبرد در جبهههاي جنگ عراق و ايران
شدت گرفت، عراقيها به سراغ سلاح شيميايي رفتند. آنها ميپنداشتند اين سلاح تنها
وسيله براي توقف پيشرفتهاي امواج انساني ايران خواهد بود. بنابراين عراق در مراحل
اوليهي جنگ، اقدام به خريد اين گازها از ايتاليا و آلمان نمود. سپس توجه خود را
به ضرورت توليد معطوف داشت و در اين زمينه، بار ديگر مصر مورد توجه واقع شد.
در سال 1982، ژنرال نذار عبدالحميد، مدير جنگ
شيميايي عراق، از مصر ديدار كرد. هدف از اين ديدار، استفاده از باقيماندهي طرح
توليد سلاحهاي شيميايي مصر، به منظور حيات دوباره بخشيدن به آنها در عراق بود.
اما حسني مبارك با فروش ذخاير باقيمانده از پروژه هستهاي مصر به عراق مخالفت
نمود.
در دههي 80، با افزايش قراردادهاي منعقده
ميان مصر و عراق، در زمينه سلاحهاي متعارف، نقطهي عطف جديدي در زمينه توليد موشك
پديد آمد. مصر، عراق و آرژانتين همكاري خود را در يك پروژه، براي توليد موشكهاي
«كوندر» آغاز كردند.19
روزنامه لبناني السفير، در آن زمان نوشت:
"يك گروه از كارشناسان نظامي مصري با هواپيماي نظامي، قاهره را به قصد بغداد
ترك كردند." السفير افزود كه اين گروه بخشي از مجموعه نيروهاي مصري هستند كه
وارد پايتخت عراق شدهاند تا در زمينهي دفاع هوايي و جنگ به ارتش صدام كمك كنند.
روزنامه الراي العام، چاپ كويت نيز از سفر هيات نظامي مصر براي ياري رساندن به
ارتش عراق خبر داد. الراي العام به نقل از منابع نظامي مصر نوشت: سلاحها و مهمات
خريداري شده رژيم عراق از مصر، در اواسط سپتامبر آينده به عراق حمل خواهند شد.
براساس اين گزارش، كارخانههاي صنايع تسليحاتي مصر با تغيير معيارهاي توليدي خود،
به منظور تأمين سفارش تسليحاتي عراق اقدام به توليد گلولههاي توپ روسي و مهمات و
انواع توپخانه و خمپاره (ساخت بلوك شرق) كردند.20
ميزان كمكهاي نظامي مصر به عراق تا سال 1985،
به بيش از دو ميليارد دلار ميرسيد. به گزارش مطبوعات، مصر، از نوامبر 1981 تا
اكتبر 1982، حدود 40 تا 60 خلبان جنگي به عراق اعزام كرد. طي سالهاي 1981 تا 1986،
مصر 10 فروند هواپيماي "F.6"، 4 فروند هواپيماي "F.7" و 250 فروند تانك تي (T) به عراق صادر كرد.21
بنا به گزارش مؤسسه پژوهشهاي صلح بينالمللي
استكهلم (SIPRI)، از سال 1980 تا 1989، مصر 982 ميليون دلار جنگافزار به عراق
صادر كرده كه مجموع 4 درصد از كل واردات تسليحات عراق را تشكيل ميدهد.22
نيروهاي عراق با وجود استفاده از كمكهاي مالي
و تسليحاتي كشورهاي عرب، در رويارويي با نيروهاي ايران، عجز و ناتواني نشان دادند.
با اين اوضاع و شرايط و عدم توان عراق در مهار ايران، قدرتهاي ديگر در جهت پايان
دادن به جنگ، كوششهاي فراواني از خود نشان دادند. يكي از نتايج جالب توجه اين
تلاشها، همنوايي ايالات متحده آمريكا و شوروي در تصويب قطعنامهي آتشبس در شوراي
امنيت سازمان ملل متحد بود.
رويداد ديگر، گردهمايي سران عرب در نوامبر
1987 در امان بود كه منازعهي ايران را در رأس دستور كار خود و مقدم بر منازعهي
اعراب و اسراييل قرار داد. پس از محكوميت ايران، به عنوان متجاوز در قطعنامه اين
گردهمايي، اعراب، در تلاش براي ياري جستن از اهميت استراتژيك مصر، به انزواي آن
كشور پايان دادند. با وجود صلح بين مصر و اسراييل، برقراري مجدد روابط ديپلماتيك
با آن كشور را مجاز شمردند و شرايط بازگشت كامل مصر به جرگهي اعراب را مهيا
نمودند.23
نتيجهگيري
هدف اين نوشتار، بررسي نقش مصر در جنگ ايران و
عراق و تأثير آن بر تيرگي روابط دو كشور بود. همانطور كه گفته شد، مصريها بعد از
عقد قرارداد كمپ ديويد و شناسايي اسراييل در دنياي اسلام و جهان عرب، در انزواي
كامل سياسي بسر ميبردند و نمونهي مشخص آن، اخراج اين كشور از اتحاديهي عرب بود.
وقوع جنگ تحميلي، فرصتي را براي مصريها پيش آورد تا با قرار گرفتن در كنار عراق و
شركت گسترده در جنگ عليه ايران، اعتبار از دست رفته خويش را احيا كنند و ديوار
انزوا را شكسته و دوباره داعيه رهبري جهان عرب را پيش بگيرند.
سؤال اساسي اين است كه چرا مصر از كشوري كه با
آن دشمني ديرينه داشت و از سرسختترين رقباي عربش به شمار ميآمد، تا اين حد حمايت
كرد؟
در پاسخ ميتوان به دلايل زير اشاره كرد: 1)
به لحاظ منطق سياست عملي موازنهي قدرت. عراق طي سالهاي 83 – 1982، در ورطهي شكست
بود و براي بازسازي ارتش خود به كمك نياز داشت. 2) هر چند تجاوز عراق به ايران (در
سال 1980) محكوم شد، اما در نظر تمامي اعراب و همچنين غرب، عراق از سال 1982 به
بعد صرفاً به خاطر ادامهي بقاي خود ميجنگيد. از نظر مصر، تمايلات سلطهجويانهي
عراق در منطقه، اكنون پوچ به نظر ميآمد و با كمك به عراق، مصر ميتوانست به آغوش
دنياي عرب بازگردد و به اعراب نشان دهد كه يك قدرت نظامي و يك همپيمان جدي به
شمار ميآيد.
3)
پيروزي احتمالي ايران در سال 1982، براي نظام منطقهاي اعراب يك فاجعهي اجتماعي –
سياسي محسوب ميشد. مصر از اينكه ميتوانست با تقويت نيروهاي نظامي عراق سدي در
مقابل گسترش انقلاب اسلامي باشد، بسيار خشنود بود. با توجه به اين امر، مصر پس از
شدت يافتن جنگ، كمكهاي نظامي بسياري به عراق ارائه كرد. اين امر در تشديد
اختلافات بين ايران و مصر، در آن مقطع تاريخي، بسيار موثر بود؛ و اين امر هنوز هم
تحت عنوان يك عامل تاريخي منفي در تجديد روابط دو كشور به حساب ميآيد.
جدول صادرات اسلحه جهان سوم به عراق، طي
سالهاي 69 – 1361
سيستم سلاح |
تعداد |
نوع |
توپ
كششي |
90 |
D – 130, 122mm مصري |
توپ
كششي |
96 |
D-30,1mm مصري |
موشكانداز
چند پرتابه |
150 |
BM-21
مصري |
موشكانداز
چند پرتابه |
100 |
صفر – 30 مصري |
تانكهاي
سنگين رزمي |
1500 |
T-59/69چيني |
نفربر
زرهي |
650 |
YW-531 چيني |
نفربر
زرهي |
380 |
EE – 11 برزيلي |
هواپيماهاي
جنگنده بمبافكن |
|
J – 6 چيني |
جنگندههاي
دفاعي هوايي |
40 |
J – 7 چيني |
موشكهاي
ضدكشتي |
128 |
C-6.1چيني |
موشكهاي
ضدكشتي |
72 |
HAL – YING2
چيني |
هواپيماي
آموزشي |
20 |
IA58APUCARA
آرژانتيني |
رادار |
13 |
رادار كنترل آتش ASTROS برزيل |
خودرو
زرهي |
200 |
EE- ACASCARAL
برزيلي |
خودرو
زرهي |
200 |
EE-3 J.S.C
برزيلي |
پاورقي:
Source – Gad Brasilai, A,Klieman & G.Shi
lo.
The Gulf crisis and It's Global Aftermath.
Routledge (1994) p.234.
پينوشتها:
1-
Adel safy, from Camp David to Gulf Negations: Language Propaganda and War.
Montral Black Pose Books 1992 p.12.
2-
بابك نادرپور، ايران و مصر: مسائل موجود و بازتاب روابط آينده، سلسله مقالات
خاورميانهشناسي، مركز مطالعات استراتژيك خاورميانه، مهر 1378 ص 6.
3- احمد هاشم، امنيت ملي مصر و ايران و خليجفارس،
مجموعه مقالات چهارمين سمينار خليجفارس، تهران، دفتر مطالعات سياسي بينالمللي،
1372، ص 79.
4-
New York Times, 2 November, 1980, P.21.
5-
بابك نادر پور، پيشين، ص 60.
6-
Philiph Stoddar, Gulf Securtiy and Iraq War, Edited by Thomas Naff Washington:
National Defense University Press 1985, p.p. 42 – 3.
7-
دفتر سياسي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، گذر از بحران 67، چاپ اول، بهمن 67، ص
40.
8- همان، ص 22.
9-
R.K.Ramazani, "Revolutionary Iran: Challenge and Response" in the
Middle East USA: John Hopkins University Press 1986, p.171.
10-
احمد هاشم، پيشين، ص 80.
11- رويدادها و تحليلها، شمارگان 36، 25 و
1366، ص 17.
12- كيهان، 25 مرداد 1366، ص 6.
13- تلكس خبرگزاري جمهوري اسلامي ايران 28
آذر 1366.
14- روزنامه اطلاعات، 3 شهريور 1366، ص 8.
15- محمدحسنين هيكل، كمكهاي نظامي و تبليغاتي
مصر به عراق در طي جنگ با ايران، ترجمه سرگرد محمد بنيابراهيمي، صف نظامي، ش 299،
1377، ص 16.
16- محمد حسنين، همان، صص 19 – 18.
17- روزنامه كيهان، 6 شهريور 1365، ص 20.
18- حميد احمدي، نظام بينالمللي معاصر و
فراز و نشيبهاي روابط ايران و مصر، فصلنامه مطالعات آفريقا، سال پنجم، شماره دوم،
1379، ص 65.
19- بولتن دفتر مطالعات سياسي و بينالمللي
وزارت امور خارجه، ش 27، ص 42.
20- همان، ص 43.
21-
Raymond Hinnebusch, "Egypt, Syria and The Arab Statetes in New World
order" London Macmillan, Press, 1997, p.163.
22- Louise. Contori, (Egyptian policy under
Mubarak. "in The Middle East After Israeli Invasion of Lebanon"
edited by Robert.O Freedman, Syracuse university press 1986, p.338.
23-
احمد هاشم، پيشين، ص 81.
ش.د820348ف