(روزنامه جوان ـ 1394/06/16 ـ شماره 4620 ـ صفحه 9)
** به هر حال طبيعي است كه وجود اختلافات و شكاف پس از مرگ ملاعمر تأثير منفي روي گروه طالبان خواهد گذاشت و اصولاً اين يك حركت برنامهريزي شده براي تضعيف طالبان است. شايد برنامه اين است كه تاريخ مصرف طالبان تمام شده و با اين اقدامات ميخواهند زمينه را براي از بين بردن طالبان فراهم كنند. با اين حال، اين اختلافات بر اساس طرح و برنامه باشد يا نباشد طبيعتاً روي لايههاي مختلف طالبان تأثير منفي خواهد داشت و منجر به تضعيف آن خواهد شد.
* اين طرح ضد طالبان كه گفتيد، صرفاً از سوي پاكستان برنامهريزي شده يا كشورهاي ديگر نيز در اين امر دخيل هستند؟
** اصولا ناامنيهايي كه الان در افغانستان وجود دارد ريشه داخلي آن بسيار كمتر است. اگرچه بستر اصلي ناامني در افغانستان وجود دارد ولي از اين ضعفها سوءاستفاده ميشود و ريشه بيشتر بيثباتيها و ناامنيها در خارج از مرزهاي افغانستان جريان دارد. حتي تأسيس گروههاي مختلف تروريستي با استفاده از نيروهاي داخلي افغانستان همه طرح و نقشه كشورهايي است كه منافع گستردهاي در داخل افغانستان دارند و اين كشورها سعي ميكنند با ناامنكردن افغانستان اهداف خود را تأمين كنند و در اين بين پاكستان نقش مهمي ايفا ميكند.
* هدف پاكستان از ايجاد ناامنيها در داخل افغانستان چيست؟
** پاكستان منافع زيادي در افغانستان دارد. يكي از اين منافع اين است كه پاكستان، به افغانستان به عنوان عقبه سياسي، نظامي و فرهنگي خود به خصوص در مقابله با هندوستان مينگرد. با توجه به تضاد منافعي كه پاكستان با هند دارد، تلاش ميكند تا حضور جديتري در افغانستان داشته باشد. مسئله دوم كه براي پاكستان بسيار اهميت دارد خط مرزي ديورند است. اين خط مرزي كه نماد دوران استعمار است بر اساس تصميم و سياستهاي انگليس انجام شد و بر طبق آن قرار شد كه بخش زيادي از خاك افغانستان به پاكستان ضميمه شود و تحت تسلط اين كشور باشد. قرارداد اين خط مرزي هم 100 سال بود كه مهلت آن سالهاي پيش به اتمام رسيده است. به همين خاطر، پاكستان نگران است كه اگر افغانستان امن، باثبات و قدرتمند در كنار مرزهايش حضور داشته باشد قطعاً به دنبال احقاق حق خود برخواهد آمد و سعي خواهد كرد تا خاك از دست رفته خود را دوباره از پاكستان پس بگيرد. به همين منظور، پاكستان، افغانستان ضعيف را در مرزهاي خود ترجيح ميدهد، حتي اگر ناامنيهاي داخل افغانستان تبعات منفي براي پاكستان داشته باشد.
از آنجا كه خاك افغانستان تا نزديكي شهر اسلامآباد، پايتخت پاكستان امتداد دارد و اگر افغانستان به دنبال بازگرداندن خاك خود باشد اين وضعيت تأثير بسيار منفي بر پاكستان خواهد داشت و همين مسئله سبب شده تا مقامات پاكستاني هميشه نسبت به همسايه شمالي خود حساس باشند و به بيثباتيها در اين كشور دامن بزنند.
موضوع سوم، اينكه افغانستان گذرگاهي براي بازارهاي آسياي مركزي است و اين موضوع براي پاكستان بسيار مهم است كه ميتواند كالاهاي توليدي خود را از مسير افغانستان به اين منطقه صادر كند. بنابراين سعي دارد در افغانستان حداقل حكومتي برقرار باشد كه مطابق اهداف و سياستهاي پاكستان عمل كند تا منافع آنها را تأمين نمايد. پاكستان، افغانستان قدرتمند را در كنار مرزهاي خود برنميتابد و گذشته از اين افغانستان از سابقه بيش از 5 هزار ساله برخوردار است در حالي كه تاريخ پاكستان كمتر از 100 سال است و اين رقابت و حسادت باعث ميشود تا پاكستان براي تخريب و تضعيف افغانستان تلاش كند.
مطلب ديگري كه در رابطه با خرابكاري پاكستان مطرح است اينكه اصولاً باتوجه به ساختار نظامي، سياسي، فرهنگي و اجتماعي پاكستان و باتوجه به آماده بودن بسترهاي مناسب، ساير كشورهايي كه در افغانستان منافع دارند از طريق پاكستان سعي دارند در افغانستان جنجال ايجاد كنند. امروزه، بسياري از طرحهاي استعماري و استكباري غربيها از طريق پاكستان انجام ميشود و چنانچه خود بينظير بوتو، نخست وزير پيشين پاكستان اعتراف كرده بود كه ما با نظر امريكاييها، با طرح و برنامه انگليسيها و با پول و امكانات عربستان، طالبان را ايجاد كرديم. يعني پاكستان در اصل مجري سياستهاي غرب عليه افغانستان بوده است و از سالها پيش طالبان را به عنوان يك گروه تروريستي تأسيس كردند تا در افغانستان ناامني ايجاد كنند. در سال 1373 شمسي وقتي نيروهاي طالبان وارد افغانستان شدند ويرانگريهاي زيادي را در عرصههاي مختلف اقتصادي، سياسي، فرهنگي و اجتماعي افغانستان به وجود آوردند.
اصولاً اقداماتي كه طالبان در افغانستان انجام داد سبب شد تا ضربات مهلكي از ناحيه اين گروه عليه دين و افكار مذهبي مسلمانان جهان وارد شود. اگر غرب سالانه ميلياردها دلار عليه اسلام و مسلمين به خصوص عليه افغانستان كه پس از پيروزي عليه ارتش شوروي افتخاراتي نصيب اين كشور شده بود، هزينه ميكرد الان با استفاده از گروههاي تروريستي اين كار را انجام ميدهد و از طريق خود مسلمانان در جهت بدنام كردن دين اسلام گام بر ميدارد. قبل از القاعده و داعش كه امروزه در راستاي بدنام كردن دين اسلام از سوي غربيها تأسيس شدهاند، طالبان بعد از پيروزي جهاد افغانستان اولين گروهي بود كه در اين راستا تأسيس شد و متأسفانه غربيها توانستند با استفاده از افكار قرون وسطايي طالبان تبليغاتي را عليه اسلام وارد كنند. مهمتر اينكه افغانستان و مردم اين كشور در جهاد 14 ساله براي مسلمانان در جهان افتخار آفريدند و به سمت الگوشدن در جهان اسلام پيش ميرفتند و حتي در خارج حركتهاي ديني برگرفته از جهاد افغانستان شروع شده بود و اين حركت براي غرب بسيار خطرناك بود و آنها سعي كردند تا الگوي جهادي و مبارزاتي را تخريب كنند و اكنون مردم افغانستان قرباني حركت خود شدهاند كه در زمان جهاد كسب كردند.
* آيا پاكستانيها اين مسئله را درك نميكنند كه وجود ناامني و بيثباتي در افغانستان به ضرر پاكستان هم است. زيرا ناامن شدن افغانستان مرزهاي پاكستان را هم تهديد ميكند. پس چرا باز هم به درگيريها در افغانستان دامن ميزنند؟
** اين شرايط خيلي به ضرر پاكستان نيست. شايد پاكستان تعداد قربانيهاي خود را تحمل ميكند تا به منافع كلان تري دست پيدا كند. نه تنها مرزهاي افغانستان حتي در داخل پاكستان هم عمليات انتحاري انجام ميشود. كساني كه در راستاي مصالح عمومي پاكستان عمل ميكنند نقش زيادي در تعاملات پشت پرده ندارند و يك گروه محدودي هستند كه در سازمان اطلاعات پاكستان «آي اس آي» و ارتش اين كشور هستند كه مطابق مصالح و منافع پاكستان و مردم اين كشور عمل نميكنند. اگر اينها به دنبال منافع پاكستان بودند بايد از سالها پيش اين وضعيت را مديريت و مشكلاتشان را با افغانستان حل ميكردند و در راستاي امنيت پاكستان حركت ميكردند ولي اين افراد براي اينكه در پاكستان ثبات و امنيت برقرار سازند، تلاش نميكنند. بنابراين، اين افراد در مسير منافع كلان كشورهاي قدرتمند خارجي در منطقه در رابطه با افغانستان حركت ميكنند.
* به نظر ميرسد بعد از مرگ ملا عمر، نوعي بحران هويت داخل طالبان به وجود آمده و حتي انفجارهاي اخير در افغانستان را برخي نوعي نمايش قدرت طالبان در مقابل دولت و داعش ميدانند، شما اين موضوع را چقدر جدي ميدانيد؟
** به هرحال، گروه طالبان تلاشهايي را انجام ميدهند تا به گونهاي خود را نشان دهند كه همچنان گروه قدرتمندي هستند. در گذشته گروه طالبان يك گروه منسجم و قدرتمند با تشكيلات واحد در كل افغانستان نبود، الان نيز انسجام و اتحادي بين آنها ديده نميشود.
برخي كشورها از نام طالبان سوء استفاده ميكنند و اقداماتي را انجام ميدهند تا اينگونه وانمود كنند كه طالبان برخلاف منافع مردم و دولت افغانستان عمل ميكند و در اين ميان نقش پاكستان و نيروهاي امنيتي اين كشور به وضوح قابل مشاهده است. چنانچه در استان فارياب عملياتي ژنرال عبدالرشيد دوستم عليه طالبان انجام داد و تعدادي را دستگير كردند و كشتند كه در بين كشته شدگان يكي از ژنرالهاي برجسته پاكستان نيز وجود داشت. انفجارهاي گستردهاي كه در افغانستان انجام ميشود نميتواند كار يك گروه داخلي افغانستان باشد. حركتها بسيار سازمان يافته، پيشرفته و دقيق است و اين از سوي يك نيروي سازمان يافته دولتي حمايت ميشود. من معتقد نيستم كه طالبان چه بعد از سقوط حكومت اين گروه در سال 2001 و چه حالا، در شهرهاي مختلف دست به چنين تحركاتي بزند و با اين وسعت عمليات انجام دهد.
* اعضاي طالبان در مذاكره با دولت كابل به دو دسته تقسيم شدهاند و برخي از اعضاي گروه موافق و برخي مخالف مذاكره هستند و حتي با اعلام مرگ ملاعمر مذاكرات صلح به تعويق افتاد. به نظرتان اين اختلافات چه تأثيري بر روند مذاكرات صلح با دولت افغانستان خواهد داشت؟
** به نظر من مذاكرات صلح در افغانستان يك روند معقول و مقبولي نيست. من در گذشته در مصاحبههاي مختلف گفتهام كه اصولاً صحبت از صلح وجود ندارد و در افغانستان تنها با نام مقدس صلح بازي ميشود. نه دولت كابل عزم جدي براي مذاكره دارد تا بر اساس اصول و برنامه صلح عمل كند و نه گروه طالبان گروه منسجم و متحدي است كه در برابر دولت بنشيند و از سيستم منظم برخوردار باشد تا به نتايجي دست پيدا كند. به همين خاطر، بحث صلح در افغانستان معنا ندارد و اگر وضعيت دولت و حكومت ما به همين منوال بماند، پاكستانيها با عناوين مختلف با دولت كابل و حكومت افغانستان بازي خواهند كرد تا برنامههاي خود را پيش ببرند.
* در صورتي كه طالبان حاضر به مذاكره نشود واكنش دولت كابل چه خواهد بود؟
** آنچه تاكنون ثابت شده اين است كه دولت افغانستان از موضع قاطع در برابر طالبان برخوردار نبوده است. هم دولت حامد كرزاي، رئيسجمهور سابق افغانستان و هم دولت فعلي با سياست تضرع با طالبان برخورد ميكند و اين نوع سياست طبيعي است و دولت افغانستان را از موضع قدرتمند برخوردار نميسازد. اگر دولت از موضع قدرت وارد عمل نشود، طالبان هرچقدر هم ضعيف باشد كشورهاي حامي اين گروه از اين شرايط سوء استفاده خواهند كرد تا دولت كابل را تحت فشار قرار دهند.
* در ماههاي اخير افرادي به عنوان داعش در افغانستان ظهور پيدا كردهاند و حتي اين گروه تروريستي به طالبان اعلان جنگ داده است و هر روز قدرت بيشتري كسب ميكند، به نظر شما اختلافات در طالبان باعث نميشود كه داعش از اين فرصت استفاده كند و قدرت خود را افزايش دهد؟
**در محافل افغانستان نيز صحبت بر سر اين موضوع است و حتي اعلام خبر مرگ ملاعمر نيز در راستاي تضعيف طالبان انجام شد تا از آن طرف داعش بتواند از جايگاهي در افغانستان برخوردار شود. ولي من معتقد هستم كه داعش در اين كشور از قدرت و اقتدار برخوردار نخواهد شد، زيرا مردم افغانستان باتوجه به روحيات و افكاري كه دارند از حضور گروه داعش به هيچ وجه استقبال نخواهند كرد. حتي طالبان هم كه در اين مدت در بين مردم از پايگاهي برخوردار بودند سعي ميكردند تا در بستر فكري مردم حركت كنند.
الان افكاري كه در سطح طالبان وجود دارد در بين مردم نيز حاكم است و افكاري كه طالبان در بحث زنان و مكتب رفتن آنها و ديگر اعتقادات مذهبي دنبال ميكند با افكار مردم افغانستان در تضاد نيست. ولي افكار و اعتقادات داعش با فكر مردم افغانستان سازگاري ندارد. به خصوص جهاد نكاح كه در عراق و سوريه انجام ميشود، اين تفكر در افغانستان حكمفرما نيست. نه تنها گروه طالبان مخالف اينهاست بلكه گروههاي مردمي نيز حاضر به همكاري با داعش نيستند.
* شما معتقديد كه داعش نميتواند در افغانستان قدرتي كسب كند اما برخي افراد مثل گلبالدين حكمتيار، رئيس حزب اسلامي افغانستان اخيرا از تروريستهاي داعش حمايت كردهاند، به نظر شما پشتيباني اين افراد از داعش نميتواند نظر مردم را نسبت به اين گروه تروريستي تغيير دهد؟
** افرادي مثل حكمتيار در بين مردم افغانستان از جايگاهي برخوردار نيستند چه برسد كه بتوانند نظر مردم را تغيير داده و جايگاه داعش را در افغانستان بالا ببرند.
* باتوجه به اينكه ظهور داعش در افغانستان را كاناداييها و انگليسيها براي اولين بار اعلام كردند و اين احتمال وجود دارد كه غربيها با اين تصور كه تاريخ مصرف طالبان تمام شده داعش را در مقابل طالبان تأسيس كردند، آيا اين بهانهاي نميشود تا امريكاييها بار ديگر براي تأمين امنيت به اين كشور باز گردند. يعني همانكاري كه در ماههاي اخير در عراق انجام دادند و به بهانه مقابله با داعش تعدادي از نيروهاي خود را وارد عراق كردند؟
** طي 30 سال گذشته غربيها در افغانستان بازيهاي مختلفي انجام دادند و به خصوص پس از حمله امريكا به اين كشور اين بازيها به اوج خود رسيد. طبيعي است كه غربيها از هر شرايطي كه بتوانند استفاده ميكنند تا اهداف خود را پيش ببرند. اينكه تا چه ميزان ميتوانند موفق شوند بستگي به اوضاع داخلي افغانستان و سطح هشياري مردم و نخبگان سياسي كشور دارد. اينكه افغانستان در دهههاي گذشته به عنوان آزمايشگاه سياستهاي مختلف شرق و غرب قرار گرفت ناشي از سطح هشياري پايين مردم و شخصيتهاي افغانستان بود و اگر اين سطح هشياري همچنان پايين باقي بماند و مردم كشور در راستاي منافع اسلامي و ديني خودشان وارد عمل نشوند و با هم متحد نشوند قطعاً غربيها به خصوص انگليس و امريكا هر روز يك بازي جديد را شروع خواهند كرد و از موقعيت استراتژيك افغانستان به نفع اهداف خودشان سوء استفاده ميكنند.
امروز، افغانستان قرباني موقعيت استراتژيك خود شده است و دندان طمع غربيها در افغانستان به اين راحتيها كشيده نميشود. افغانستان الان به عنوان چهارراه اطلاعاتي و سرزمين بسيار ارزان براي غربيها در جهات تربيت تروريست و اعزام آنها به ساير كشورها و هدايت ساير حركتهاي تروريستي مطرح است. افغانستان مشرف به كشورهاي قدرتمندي است كه اهميت اين كشور را دوچندان ميكند. باتوجه به اعلام سازمانهاي اطلاعاتي امريكا چهار كشور قدرتمند اقتصادي (چين، روسيه، هند و ايران) به زودي در شرق ظهور خواهند كرد و امريكاييها پيشبيني كردهاند كه قدرت غرب به شرق منتقل خواهد شد و به همين منظور در وهله اول، تلاش غربيها اين است كه چهار كشور را نابود كنند و به همين خاطر، گسترش دادن داعش به سمت كشورهاي آسياي مركزي و حتي خود چين در اين راستا انجام ميشود تا در اين كشورها مشكلاتي را ايجاد كند.
اگر نتوانستند در جهت نابودي اين كشورها عمل كنند حداقل بتوانند آنها را تضعيف نمايند. حتي اگر نتوانستند آنها تضعيف را كنند حداقل آنها را مهار و كنترل كنند و از قدرت آنها در راستاي اهداف غرب استفاده نمايند. از اينرو، براي ضربه زدن به اين كشورها افغانستان بهترين گزينه است تا از طريق موقعيت افغانستان اهداف خود را عملي كنند.
* در پايان ارزيابي خود را از تحولات آتي افغانستان بفرماييد.
** وضعيت افغانستان در صورتي بهبود مييابد كه احزاب، سازمانها و مردم هشيار باشند و خود را سامان دهند و بر اساس منافع اسلامي خودشان عمل كنند و كشور را از تيررس اهداف و سياستهاي نيروهاي خارجي نجات دهند. بحث ديگر اين است كه امنيت افغانستان به تحولات و تعاملات منطقهاي و جهاني بستگي دارد.
اگر وضعيت ايران در مناسبات با غرب بهبود پيدا كند يعني به اهداف خودش برسد و كشورهاي غربي هم نسبت به خواستههاي ايران در رابطه با بحث هستهاي تمكين كنند و وضعيت روسها هم بهبود پيدا كند اوضاع افغانستان نيز تاحدي بهبود مييابد. همچنين اگر هماهنگي منطقهاي بين روسيه، چين، هند و ايران به وجود بيايد يا به عبارت بهتر سازمان همكاري شانگهاي از اقتدار خوبي در منطقه برخوردار شوند تا اينكه بتوانند در برابر سياستهاي غرب اقدامات مثبتي انجام دهند، اين وضعيت براي افغانستان هم تأثيرات مثبتي خواهد داشت و امنيت به اين كشور بر ميگردد. در غير اين صورت، اگر وضعيت كشورهاي منطقه به همين شكل كنوني ادامه داشته باشد وضعيت افغانستان نيز چندان بهبود نخواهد يافت.
http://javanonline.ir/fa/news/738153
ش.د9402489