انسان اگر بداند در گناه چه نكبتهايي وجود دارد و درهاي عذاب برايش باز ميشود، دنبال گناه نميرود. پس در هر گناهي چهار نوع معرفت نداشتن وجود دارد
پایگاه بصیرت /
گروه فرهنگی/ گفتاري از آيتالله سيدرحيم توكل
گناهاني كه از فرد گناهكار صادر ميشود، دو حالت دارد: يا مصداق گناه در ترك امر واجبي است كه او ترك ميكند يا مصداقش ارتكاب امر حرامي است كه كار نهي شده را مرتكب ميشود. مصداق گناه چه اولي باشد يا دومي، در هر دو صورت گناه اتفاق ميافتد. اين مطلب يك لازمه بيّن هم دارد، اينكه مولي فرماني داد كه اين كار را انجام بده ولي عبد آن را ترك كرد يا مولي گفت آن را انجام نده، ولي عبد انجام داد؛ در هر دو صورت فرمان خداوند متعال زير پا گذاشته ميشود و اين گناه كردن چون خودش حرمت خداوند متعال را ميشكند، در نتيجه حرمت خودش را نگه نداشت. راوي از امام سؤال ميكند ميخواهم ببينم در ديد خداوند متعال چقدر آبرو دارم؟ امام فرمودند: ببين خداوند متعال در ديد تو چقدر آبرو دارد همان اندازه كه براي خدا اهميت قائلي، به همان اندازه براي خدا محترمي.
علل ارتكاب گناه
از جمله دلايلي كه وارد گناه ميشويم، نداشتن چند نوع معرفت است كه عبارتند از:
1ـ معرفت نداشتن به حق تعالي
خداوند متعال را نشناخت، در نتيجه خداوند متعال را عصيان كرد. اگر يك فرد عادي را بشناسيم كه كيست امرش را انجام ميدهيم، ولي اگر نشناسيم اوامر او را انجام نميدهيم. اگر فرمان خداوند متعال زير پا ميرود، چون نفهميده است با چه كسي مخالفت ميكند. از اسامي خداوند متعال «مالكالملوك» است، اين اسم نه به اين معنا كه مالك اين دنيا است، يعني سلطان اين ملوك باشد، چون دنيا ارزشي ندارد تا خداوند متعال سلطان اين دنيا و ملوك آن باشد، در روايت دارد دنيا بيارزشتر از آب بيني بز است؛ بلكه مراد سلطان ملكوت عالم است. خداوند متعال بر اين فضا مالكيت دارد و اگر اين معرفت درك نشود و در قلب او تابيدن نكند، نبود معرفت مساوي است با جلوهگري گناه.
2ـ معرفت نداشتن به قبح گناه
قباحت گناه را درك نكرده؛ اگر ميدانست گناه چقدر قباحت دارد، گناه نميكرد. انبيا چون به خداوند متعال و قبح گناه معرفت دارند، گناه نميكنند.
3ـ معرفت نداشتن به اينكه گناه درهاي رحمت الهي را ميبندد
انسان نميداند اگر گناه مرتكب شد، با گناه درهاي رحمت الهي برايش بسته ميشود؛ اين را نميداند و گناه ميكند. عنوان مؤمن بعد از گناه به عنوان فاجر تبديل ميشود، اگر ميدانست چه درهاي رحمت الهي بسته ميشود، گناه نميكرد.
4ـ معرفت نداشتن به اينكه گناه درهاي عذاب الهي را باز ميكند
انسان اگر بداند در گناه چه نكبتهايي وجود دارد و درهاي عذاب برايش باز ميشود، دنبال گناه نميرود. پس در هر گناهي چهار نوع معرفت نداشتن وجود دارد. افرادي كه در گناه وارد ميشوند يا به خدا معرفت ندارند و چون او را نميشناسند گناه ميكنند. يا قباحت گناه را نميدانند كه چقدر زشتي دارد. يا جاهلند كه چه درهاي رحمت الهي كه زمان گناه به سوي او بسته ميشود. يا نميداند با گناه كردن چه درهاي عذابي به روي وي باز ميشود.
ما دو عالم داريم: عالم تشريع و عالم تكوين؛ عالم تشريع عالم ارسال انبيا و انذار آنهاست؛ اينكه به وسيله آنها ما را به عبوديت رهنمون كنند. «ماخلقت الجن و الانس الا ليعبدون»؛ خداوند متعال ميفرمايد: انبياء آمدند تا ما را از گناه دور كنند. عالم تكوين: به اين آيه سوره مباركه طلاق نگاه كنيد: «اللهُ الَّذي خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ وَ أَنَّ اللهَ قَدْ أَحاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْماً»(طلاق/ 12)
اگر آيه به «لتعلموا» تمام ميشد، خلقت عالم تكوين براي مقام علم بود تا انسان از جهالت خارج شود. ولي آيه دنباله دارد و چيز ديگر دارد كه فضا را عوض ميكند. قرآن ميفرمايد: خدا قدرت مطلق دارد. دوم، احاطه علمي خداوند متعال به همه امور عالم هستي. قدرت و علم خداوند متعال عين ذات اوست. چرا اينجا آيه روي دو صفت عيني خداوند متعال دست گذاشت. يعني عالم خلقت آفريده شد تا بدانيد كسي بالاسرتان هست. به دو صفت اشاره كرد كه اگر گناه كردي و معصيت كردي، خداوند متعال آگاه است. هر جوري كردي خداوند متعال ميداند و هر كاري هم خداوند متعال ميتواند با انسان بكند. خداوند متعال فرمودند: «از همه كارهاي شما باخبر هستم» و علاوه بر بودن عليم و قادر بودن خداوند متعال هم هست. علت خلق عالم تكوين گناه نكردن است. خداوند متعال عالم تكوين را خلق كرد تا خودمان را در محضر او ببينيم و در محضر خداوند متعال ادب كنيم و گناه نكنيم. طبق صريح آيات و روايات، هر كسي عزيز شد به دليل عملكرد خودش است و هر كسي ذليل شد به دليل عملكرد خودش است. در اين عالم اعمالي وجود دارند كه با انجام آنها درِ رحمت و بركت به روي انسان باز ميشود و اعمالي وجود دارند كه با انجام دادن آنها درِ نكبت به روي انسان باز ميشود و در اينكه كدام يك از اين دو دسته اعمال را ما انجام ميدهيم، اختيار دست خودِ ماست. برخي خواستهها هستند كه تا آخر عمر به آنها نيازمنديم و در زندگي ما وجود دارند. اين خواستهها عبارتند از:
1ـ خدايا ميخواهم در دلها محبوب باشم و مردم مرا دوست داشته باشند، چكار بايد كنم تا اين محبوبيت را به دست آورم؟ در سوره مريم، آيه 96 ميفرمايد: «اگر ميخواهي خداوند محبت تو را در دل ديگران بيندازد و تو را محبوب كند در كنار ايمان بايد عمل صالح انجام بدهي و اين عمل صالح باعث محبوب شدن انسان ميشود.
2ـ خدايا ميخواهم در ديدهها عزيز باشم (چون گاهي انسان محبوب ديگران است؛ اما ديگران با ديد عزت به او نگاه نميكنند) چكار كنم تا عزيز شوم؟ در سوره منافقون، آيه 8 اگر كسي بخواهد عزيز شود، بايد به خداوند عالم و رسولش و مؤمنان خود را پيوند دهد.
3ـ خدايا دنيا را دارِ بلا قرار دادهاي، چكار كنم كه از منگنه بلا موفق بيرون بيايم؟ در سوره طلاق، آيه 2 ميفرمايد: اگر ميخواهي در مشكلات راه خروجي پيدا كني و موفق بيرون بيايي، تقوا داشته باش.
4ـ خدايا دوست دارم كارهايي را انجام دهم كه اعضا و جوارح من براي آن خلق شدهاند، چشم آنچه را كه بايد ببيند، ببينم. دست آن كاري را كه بايد انجام بدهد، انجام بدهم و... . چكار كنم؟ در آيةالكرسي آمده است اگر ايمان درستي داشته باشيم، آن وقت خودِ خداوند عالم سرپرست ما ميشود. وقتي خدا سرپرست شد، همه كارها درست ميشود.
6ـ خدايا من چكار كنم كه در زندگي خودم مسير درست را طي كنم و از مسير حق منحرف نشوم؟ در آيه آخر سوره عنكبوت ميفرمايد: اگر ميخواهي مسير درست را طي كني، بايد مجاهده كني و جهاد با نفس داشته باشي.
7ـ خدايا ميخواهم هميشه با من باشي و در همه جا و همه حال خدا را حاضر و ناظر ببينيم. در آيه آخر سوره نحل داريم: خداوند با كساني است كه تقوا پيشه كردهاند و نيكوكارند.
منبع: s-tavakol.ir