رهبر معظم انقلاب به صراحت اعلام كردند مذاكره با آمريكا سم مضاعف است. رئيسجمهور نيز قاطعانه گفت تنها راه، مقاومت است و وزير خارجه هرگونه مذاكره با ايالات متحده را پيش از بازگشت كاخ سفيد به برجام و اجراي مو به موي تعهداتش بيمعني و بيفايده دانست. منطقي اين بود كه پس از اين مواضع صريح در شرايطي كه نياز به شنيده شدن صداي واحد و رسا در داخل كشور براي تقابل با اقدامات آمريكا ضروري است، همه جريانهاي سياسي به گفتمانسازي مقاومت پرداخته و روند عقبنشيني كاخ سفيد را كه پس از اين مواضع آغاز شده است تسريع كنند؛ اگرچه از تيترها و يادداشتهاي رسانههاي اصلاحطلب در ضرورت و لزوم مذاكره كاسته شد، همچنان شاهد هستيم اين رسانهها به دنبال زنده نگه داشتن موضوع مذاكره، البته با سر و شكلي متفاوت و در پس بازي با كلمات هستند!
روزنامه سازندگي در يادداشتي با عنوان «خبري در راه است؟» به قلم «احمد نقيبزاده» مينويسد: «در حال حاضر مهمترين تلاشهايي كه ايران براي شكستن تحريمها انجام داده است همين رايزنيها و البته سفر نخستوزير ژاپن به ايران است. در روابط خارجي نبايد فرصتها را از دست داد. نبايد گذاشت روزها بيجهت بگذرند. وقتي زمان طولاني ميشود، ممكن است متغيرهاي ديگري نيز وارد شود؛ بنابراين بايد از فرصتها براي شكستن تحريمها استفاده كنيم. شايد اين بار نخستوزير ژاپن حامل پيامي به نفع ايران باشد».
روزنامه جهان صنعت در مطلبي نوشت: «به دليل اينكه درصورت وقوع جنگ، ايران بيشترين خسارت را خواهد ديد و دوستان منطقهاي و جهانياش همچون دوران جنگ عراق و ايران بسيار اندك خواهند بود، بهترين راهبرد استفاده از ديپلماسي براي اجتناب از وقوع جنگ و حل بحران كنوني به ويژه بحران اقتصادي خواهد بود.»
روزنامه آرمان در يادداشتي با عنوان «رئيسجمهور به جاي مذاكره، مناظره كند» به قلم «محسن غرويان» نوشت: «مسئله تحريمها، بحران و فشار اقتصادي فزاينده روي مردم واقعيتهايي است كه مردم خود آن را لمس ميكنند. افزايش قيمتها، نرخ تورم و... نشاندهنده يك سري از واقعيتهاي سياسي و اقتصادي در كشورمان و جهان امروز است. اينكه دلواپسان اين مسائل را به گردن دولت مياندازند برخلاف واقعيتهاست».
«عباس عبدي» در پيشنهادي مشابه گفته بود: «براي خلع سلاح ترامپ، ايران پيشنهاد كند كه نيازي به گفتوگوي رو در رو در اتاقهاي بسته نيست، توئيتر بهترين وسيله است. پايه گفتوگو را همين آخرين جمله ترامپ قرار دهند. طرف ايراني ميتواند رئيسجمهور باشد.»
درباره علت اين اصرار مضاعف ميتوان به دو نكته اشاره كرد:
اول اينكه ميتوان تأكيد مضاعف و ادامهدار رسانههاي جريان اصلاحات بر مذاكره با اين نقطه كانوني را كه «بايد براي حل مشكلات با آمريكا مذاكره كنيم» نوعي ارسال پيام غير مستقيم به جامعه درباره ريشه مشكلات موجود دانست. جريان سياسي اصلاحات كه دولت يازدهم و دوازدهم را در اختيار داشته و نمايندگان بسياري نيز در مجلس شوراي اسلامي دارد و در انتخابات شوراهاي بسياري از شهرها، به ويژه در تعداد زيادي از كلانشهرها پيروزي 100 درصد به دست آورده است، اكنون بايد پاسخگوي اعتماد و رأي مردم باشد و به رأيدهندگان بگويد چه مشكلاتي را از دوش مردم برداشتند و كدام يك از وعدههاي انتخاباتي خود را عملياتي كردند؛ پرسشي كه پاسخش را ميتوان در نگاهي به مشكلات موجود دريافت. در اين شرايط اين جريان به جاي پاسخگويي، تصميم گرفته است كه با بزرگنمايي فشارهاي خارجي و طرح لزوم مذاكرات اين ذهنيت را براي مخاطب به وجود بياورد كه مشكلات مربوط به عملكرد دولت، نمايندگان و شوراهاي مورد حمايت اصلاحطلبان نيستند، بلكه اين عمل ترامپ و بيعملي اروپاست كه مشكلات را به وجود آورده است.
نكته دوم نقش خاستگاه و زمينه فكري جريان اصلاحات و رسانههايي است كه نامشان در بالا آمده است؛ جرياني كه در سپهر سياسي ايران به جريان غربگرا نيز معروف شده است و در مقابل جريان درونگرا و متكي به قدرت دروني ايران تعريف ميشود. به معناي دقيقتر؛ همان جرياني كه غرب را مركز دنيا و ايالات متحده را ابرقدرت و كدخداي جهان ميداند و بر اين اساس هرگونه پيشرفت و برطرف كردن مشكلات را در گروي اتصال به غرب ميپندارد! اكنون اگرچه با توجه به تجربه برجام و عميقتر شدن بياعتمادي جامعه و افكار عمومي كشورمان به مذاكره با غرب و همچنين مواضع محكم نظام اسلامي در مورد مذاكره با آمريكا، سعي ميكنند موضوع مذاكره را در لفافه بيان و در پس عباراتي چون مناظره، رويارويي توئيتري و... پنهان كنند، در كنه مطلب همچنان به مذاكره و پذيرش قواعد و شروط طرف مقابل معتقدند.